حکایاتی از محضر سالکان ربانی(قَدَّس الله نفسهم الزکیّه)

حکایاتی از محضر سالکان ربانی(قَدَّس الله نفسهم الزکیّه)
به محضر بزرگان رسیدن باعث تقویت روحیه، اعتقاد و دین انسان می شود. در
روایت آمده است که نظر کردن به چهره عالم، ثواب دارد. " من لا یحضره
الفقیه، ج 2، ص 205 ". دیدار یک عالم ربانی چون باران رحمتی است که بر زمین
تشنه می بارد، حتی سودی که دل و جان افراد از وجود عالم می برند، بیش از
سیراب شدن کویر است.
یکی از همین اولیاء الهی در جلسه ای می فرمودند: در جوانی همراه دوستان به
بیرون از شهر رفتیم؛ من از دوستان جدا شدم و در گوشه ای از آن محیط زیبا با
خدا خلوت کردم. با خدا درد و دل می کردم و سخن می گفتم، با صدای بلند عرض
کردم: «به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند.» ناگهان ندایی آمد: «که تو
در برون چه کردی که درون خانه آیی؟»
در روایات آمده است که بکوشیم قصدمان از دعا کردن تنها درخواست چیزی از
پروردگار نباشد، بلکه به قصد نزدیک شدن به خدا دعا کنیم. وقتی به این نیت
دعا کنیم، خداوند ما را پاک کرده، به خود نزدیک خواهد کرد. مقصود از عبارت
«تو در برون چه کردی ...» نیز دعوت است به تلاش برای خالص کردن اعمال و
ورود به داخل خانه.
همچنین می فرمودند: مدت ها بود که از محضر بزرگان بسیاری بهره مند شده بودم
و توصیه های آنان را انجام داده بودم، اما به مرحله قربی که در نظرم بود
نرسیده بودم، روزی به یادم آمد که هنوز خدمت علامه طباطبایی (رحمه الله)
نرسیده ام؛ از این رو، به محضر ایشان رسیده عرض کردم: «آقا جان! من خدمت
پنجاه تن از اولیای خدا رسیده ام، دستورها و توصیه های آنان را به کار بسته
ام، ریاضت ها و سختی ها کشیده ام اما به جایی نرسیده ام.»
سخنم که تمام شد به چهره علامه طباطبایی (رحمه الله) نگاه کردم و دیدم اشک
از چشمان مبارک ایشان جاری شده، ایشان به سختی گریست؛ سپس فرمود: درمان
تمام دردها نزد پروردگار است. او خود فرموده از رگ گردن به ما نزدیک تر
است. در این دنیا برای دیدن افراد بزرگی چون وزیر و رئیس، نیازمند وقتی
قبلی هستیم،
اما دیدار، سخن گفتن با پروردگار، بدون وقت قبلی ممکن است. او خود ما را فرا خوانده و در قرآن می فرماید: «ادعونی استجب لکم.»
همچنین تعریف می کرد: در سفری که به هند رفتم، قبل از بازگشت به ایران،
شنیدم مرتاضی است که قدرت عجیبی در پیشگویی کردن دارد. با تلاش بسیار،
توانستم به دیدنش بروم. وقتی مرتاض هندی مرا دید، گفت: «شما قصد بازگشت به
ایران را دارید، اما تا پنج روز دیگر نمی توانید باز گردید. روز پنج شنبه،
بلیط هواپیما تهیه خواهید کرد و آن روز می توانید به ایران برگردید.» از
نزد مرتاض هندی که بازگشتم، بسیار تلاش کردم که بلیطی تهیه کنم، اما
نتوانستم، می خواستم ثابت کنم که ممکن است پیش بینی او اشتباه شود، ولی
نتوانستم و از هیچ راهی بلیط تهیه نشد. درست روز پنج شنبه، توانستم بلیطی
تهیه کنم.
از این مرتاض هندی سؤال شده بود که چگونه تمام پیش بینی هایش به حقیقت می پیوندد؟ او پاسخ داده بود:
«هر آن چه را خداوند گناه شناخته، انجام نمی دهم و آنچه را اعمال نیک
شمرده، انجام می دهم.» این مرتاض مسلمان نبود و اعمال نیک را به سبب خوب
بودن شان انجام می داد، اما خداوند نتیجه اعمالش را در همین دنیا به او می
داد و این قدرت را که خداوند به او داده بود، نتیجه اعمال نیکش به حساب می
آمد. حال روشن است که اگر فرد معتقد و مسلمانی چنین نیکوکار باشد، خداوند
علاوه بر این دنیا، در آن دنیا نیز به او پاداش خواهد داد