بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد والثناء لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین (ع)
سال جدید دارد آغاز میشود که انشاءالله امیدوارم سالی پر از خیر و برکت برای شما بوده و امیدوارم در این سال معرفت الهی و عشق به خداوند متعال در درون شما بیشترو بیشتر شود .
وقتی سال جدید آغاز می شود ، یک احساس خاصی که در درون انسان ایجاد می شود احساس بودن و جدید شدن است. در طبیعت هم این نو شدن و نو بودن و جدید بودن وجود دارد ، و در انسان ها هم دیده می شود که معمولا از خانه تکانی آغاز شده و به لباس نو در سال جدید میرسد و بعضا به اخلاق و رفتار هم می کشد.
رازی در عید هست و اون عبارت از بازگشت است ، اسمش را عید گذاشته اند و یک بازگشتی به نو شدن .
و این نو شدن ظاهر امر است ، درس های زیادی می شود از عید گرفت . مثلا این که در عید انگار خداوند متعال فرصتی دوباره به ما بخشیده و تجدید فرصت برای ما شده است ؛ ما در یک دوره ی زمانی هر کاری خواستیم کردیم ، و هر چه خواستیم گفتیم ، و هر آنچه خواستیم شدیم ، و خداوند متعال فرصتی دوباره به ما عنایت کرد که مراتب بالاتری را طی کنیم ؛ لذا باید شاکر خداوند رئوف باشیم که سالی جدید را به عمر ما اضافه کرد و اجازه ی حیات مجدد را به ما داد و فرصت داد تا نفس بکشیم و گذشته ها را جبران کنیم و خود را رشد داده و به مراحل بالاتری برسیم.
انسان تا وقتی که در این دنیا هست در یک نگاه کلی دو وظیفه دارد : وظیفه ای نسبت خدا و وظیفه ای نسبت به خودش .
وظیفه ای که نسبت به خدای خودش دارد شناخت بیشتر خداوند است. وظیفه ای که نسبت به خودش دارد خدایی کردن خودش است یعنی آن خدایی را که شناخته است ، خودش را به او شبیه و شبیه تر کند. لذا اگر خدا فرصتی دوباره در قالب سال جدید به ما میدهد از خدا بخواهیم که هم معرفت ما را نسبت به خودش بالا ببرد و حالا که فرصت را دادی توفیق ما را زیاد کن تا بتوانیم خود را شبیه به تو کنیم و مثل تو شویم .
آن قسمتی را که وظیفه ما نسبت به خدای ماست را به آن عرفان می گویند. و آن قسمتی را که قرار است ما خود را متصف به اخلاق الله کرده و متخلق به صفات خدایی کنیم به آن اخلاق می گویند. و هر دو لازم و ملزوم یکد یگر و کامل کننده هم هستند ؛ ولی به قطع و یقین می توان گفت کسی که خودش را به اخلاق الله متخلق کند خداوند متعال توفیق شناخت خودش را به او خواهد داد، ولی برعکس اگر باشد احتمالش کمتر است. البته نمی گویم امکان ندارد ولی کمتر است. شاید کسی باشد که دکترای عرفان هم داشته باشد و زحمات زیادی برای شناخت خدا کشیده باشد ولی معلوم نیست که بتواند خودش راشبیه به خدا کند. ولی کسی که خودش را به اخلاق الله شبیه کند از لحاظ درونی حالتی در او ایجاد می شود و زمینه ی شناخت خدا هم ایجاد می شود. لذا هیچ چیزی به اندازه اخلاق برای انسان راه گشا نیست و عاقبت بخیری نمی آوورد البته در این جا منظورم از علم اخلاق معادل تزکیه نفس و پیرایش و آرایش است .
در سیر و سلوک مثلا می گوئیم عوالم وجودی چهار تا هست که عبارت است از ناسوت ، ملکوت ، جبروت ، لاهوت و در مورد آنها صحبت می شود ؛ این خیلی خوب است ولی این برای انسان نهایتا راه گشا نیست آن چه که راه گشا هست متصف شدن به اخلاق الله است . مثلا اگر شما بتوانید سخاوت داشته باشید انفاق کنید این برایتان راه گشا هست .
روح ما در این دنیا یک حاملی داردو آن جسم و بدن ماست این جسم و بدن ما بعد از مرگ در همین دنیا باقی می ماند ولی همین که پا به عالم برزخ می گذاریم روح ما به یک جسم مثالی تعلق خاطر پیدا می کند که همان جسم برزخی ما می باشد ما در این 60 یا 70 سال زندگی خود در این دنیا دائما در حال ایجاد و ساختن جسم برزخی خود هستیم این روز ها و ایام و عمر ها که می گذرد باید دقت کنیم و ببینیم که این اخلاق و خُلقیات ما آیا تبدیل به مقام می شود؟ یا نه ؟
مثلا می گوئیم آدم باید صبور باشد و عصبانی نشود در سال 91 فرضا من دو ماه ادم صبوری بودم و 10 ماه صبور نبودم و این یعنی من در کل آدم صبوری نبودم این برای خُلقیات من ، جسم برزخی و مثالی ایجاد می کند در آن دنیا جسم مثالی ما از شکل وحوش تبدیل به آدم می شود و عالم برزخ که تمام می شود و قیامت می شود ، و اذا الوحوش حشرت می شود و منظور، انسان هایی هستند که اخلاق وحوش را دارند .
تعصب ، مسخره کردن ، خشونت ، زخم زبان ، افراط و تفریط در مسائل جنسی ، بی بند و باری و ... از مصادیق اخلاق وحوش است لذا کسی موفق است که بتواند از شکل وحوش به آدم نزدیک شود . ای کاش چند ساعت قبل از تحویل سال یک کتاب اخلاقی را مطالعه می کردیم و تصمیم می گرفتیم که اخلاقیات را شناسایی کنیم و در طول سال 92 به آن بپردازیم .
وظیفه ای که ما برای خود داریم شامل اطرافیان ما هم می شود ؛ مثلا آنهایی که فرزند دارند وظیفه دارند فرزند خود را هم خوب تربیت کنند آنهای که زن دارند با همسرشان خوب رفتار کنند و مهربان باشند .
در سال 92 خدا فرصتی جدید به ما داده که بتوانیم جبران کنیم . روح ما نو شده است آیا تصمیم جدید تر و قوی تری هم گرفته ایم که بسوی خدا بازگشت کنیم؟ عید از عود می آید و عود هم به معنای بازگشت هست . بازگشت به دامان خدا . آیا ایمان ما به خدا هم نو شده؟ قوی تر شده؟ کسی که این تصمیم نو شدن را نمی گیرد و از این فرصت ها استفاده نمی کند در حقیقت دارد خودش را به هلاکت میاندازد . خداوند متعال در آیه 195 سوره بقره می فرماید : انفاق کنید در راه خدا و با دستان خود ، خودتان را به هلاکت نیندازید ، احسان کنید که خدا محسنین را دوست دارد .
یعنی اگر انفاق نکنی داری خودت را به هلاکت می اندازی .
یکی از واضحات دین اسلام و قرآن و احادیث است که ما خودمان را به دست خود به هلاکت می اندازیم ، به این شکل که وظیفه ی را نسبت به خودمان که اخلاقیات است را انجام نمی دهیم .
اکثر انسان ها واقعا همین طور هستند ، اکثر انسان ها بالاترین غفلتی را که دارند نسبت به خودسازی خودشان است ؛ غفلت از این که باید چکار کنند ؟ سر در گریبان خود فرو نمی برند که فکر کنند باید چکار کنند و اخلاقیات خود را ملکه نمی کنند ؛ در حالی که اخلاقیات را باید ملکه و تثبیت کنند . اگر ملکه نباشد بعد از مدتی آن خُلق و خوی مثبت پاک می شود و آن تاثیر روحی مناسب را ندارد .
خیلی از انسان ها نماز خوانده و روزه می گیرند ولی در مسیر خود سازی قرار ندارند . مسیر خودسازی را، هم انسان خودش باید تلاش کند و هم از خدا بخواهد که کمکش کند که خدا این فرصت خودسازی را در اختیار او قرار دهد . همین الان از خدا بخواهید که :
خدایا ! این فرصت را به من بده که خودم را بسازم ، از کسانی که از تو غافل هستند رهایی پیدا کنم و بروم به طرف کسانی که به تو گرایش دارند.
در سوره فرقان است که : انسان دست به پای خود می زند و می گوید ای کاش فلانی را به عنوان دوست و رفیق خود انتخاب نمی کردم . پس دقت کنیم و از همین الان شروع کنیم .
فرصت های قبلی همه از دست رفته است ، دیروز گذشت ، دقایق قبلی همه گذشت ، روزهایی که از دست ما رفت را می توانستیم به ماحل جلوتری از تقوا برویم ؛ لذا باید روی ورودی های خودمان ( ذهن ، گوش ، چشم ، و ... ) دقت داشته باشیم و آنها را از خاطرات نفسانی و شیطانی و حرام باز داریمو دقت داشته باشیم که هر چیزی را به درون وجود خودمان راه ندهیم .
وقت و عمر خیلی ارزش دارد ، اگر دوستی شما را به یاد خدا نمی اندازد او را کات کنید و از او ببُرید و بروید سراغ کسی که شما را به یاد خدا می اندازد. باورمان بشود که سال 91 به این سرعت گذشت . ما خیلی جای کار و سازندگی داریم که باید فرصت ها را غنیمت بشماریم و از فرصت ها استفاده کنیم .
در این مسیر اولین حسی که باید به شما دست بدهد این است که باید نگران خودت باشی . منظور اضطراب نیست ؛ بلکه باید دغدغه داشته باشی که خودت را بسازی و خدا هم ببیند که شما دوست داری خودت را بسازی و رشد کنی.
خداوند در سوره ی بقره می فرماید : و اذا سئلک عبادی فانی قریب اجیب الدعوۀ الداع اذا دعان .
ما همه سر در گم هستیم و دور خودمان می چرخیم که خدایا تو کجایی ؟ ما می خواهیم رشد کنیم ،آیا تو پشت و پناه ما هستی ؟ آیا کمکمان می کنی ؟ خداوند متعال یک رسولی را برای ما فرستاده پیامبرش می فرماید ، اگر بندگان من نزد تو آمدند و از تو سوال کردند که من ( خدا ) هستم ؟ و دنبال من می گشتند ؛ به آنها بگو ، احساس غربت و دوری نکنید ، من خیلی به شما نزدیکم. و در جای دیگر می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیک ترم ؛ من در قلب شما هستم ؛ به هر سمت و طرف که نگاه کنید من هستم و هر جا که بروید با شما هستم ، پس اصلا احساس غربت نکنید.
عبادی را که می گوید ، خیلی به انسان احساس عاشقانه ای دست می دهد؛ چون بنده را منتسب به خودش می کند ؛ و حالت محبت آمیزی دارد . می گوید من نزدیکم و دعای اجابت کننده را اجابت می کنم ، هیچ شرط و شروطی هم نمی گذارد و می فرماید اگر تو مرا بخوانی تو را اجابت می کنم . حالا اجابت کردن فرق داشته و مراتبی دارد ؛ مثلا فرزند کوچک شما می گوید یک ماشین برایم بخر ، و تو می بینی که او بچه است و رانندگی بلد نیست ، برای او ماشین نمی خری ولی یک چیزی می خری که خوشحال شود، مثلا یم دوچرخه می خری .
خدا هم نگاه می کند که چه می خواهی و با توجه به وسعت تو به تو می دهد ، لذا باید خواند و دعا کرد.
و اگر خدا انسان را بخواند ( مثل خوانده خدا در اذان که می فرماید : حی علی الصلاۀ ) ، تو هم باید خدا را اجابت کنی و تنبلی نکنی ، یا دستور به نماز شب می دهد باید اجابت کنی . اجابت یک اجابتی دو طرفه است ، هر چند که وقتی خدا ما را می خواند برای رفع نیازش ما را نمی خواند و برای رشد دادن ما را می خواند .
ما حصل کلام این که ، وظیفه ی ما نسبت به خود و نسبت به خدا را فراموش نکنیم . شناخت خدا ، وظیفه ی ما نسبت به خداست و وظیفه ی ما نسبت به خودمان این است که خُلقیات خوب در ما ملکه شود و خُلقیات بد از وجود ما رخت بر بندد.
نماز خواندن ، قرآن خواندن ، و ... تا زمانی که اخلاقیات در ما ایجاد نشود صورت برزخی ما را به شکل انسان درنمی آورد، حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – مکاشفه کرده بودند و دیده بودند که نماز خوانی مثل یک کلاغی بود که دارد به زمین نوک می زند .
همه ی ما باید به سمتی حرکت کنیم که آدم شویم و آدمیت را در خود ایجاد کنیم . خداوند متعال در قران می فرماید : لیس الانسان الا ما سعی . برای انسان نیست جز آنچه را که سعی کند . ما چه سعی و تلاشی برای به مقام رساندن ( و نه حال ) خُلقیات در وجود خودمان داریم ؟ چقدر رسیدگی به یک یتیم در وجود ما جلوه کرده؟ چقدر احسان در ما جلوه گری داشته ؟ هر چقدر این جلوه گری ها در وجود ما قوی تر باشد صورت ملکوتی ما بیشتر شبیه آدم می شود ، و نور دارد .
بخاطر همین خداوند متعال در سوره شمس 11 مرتبه قسم می خورد و سپس می فرماید : قد افلح من زکیها . هر کسی که نفس خود را تزکیه کند به فلاح و رستگاری می رسد . فلاح و رستگاری که انسان به آن میرسد لقاءالله است ، برای رسیدن به رستگاری که همان لقاءالله باشد باید تزکیه نفس کرد و بالاترین ابزار تزکیه نفس نیز ذکر است .
ذکر یاد آوری خُلقیات خداوند به شما است که شما باید شبیه آن خُلقیات شوید . مثلا می گوئیم یا تواب ، یا رزاق ، و دوست داری که رزق و روزی تو بسط پیدا کند و یا رزاق را صدا میزنی . وقتی یا رزاق را صدا می زنی اولین چیزی که در ذهن تو تداعی می شود این است که رابطه من با زیر مجموعه خودم آیا یک رابطه رزق دهند گی ( هم مادی و هم وعنوی ) است ؟ تواب را که صدا میزنی ، آیا رابطه من با دیگران یک رابطه بخشندگی گناهان و اشتباهات دیگران هست؟
با تکرار این این ذکر در حقیقت می خواهی این صفت خدا را در درون خودت ملکه کنی . یا وقتی که می گویی یا باسط الیدین بالعطیه ، آیا دست خودت گشوده به عطایا هست؟ وقتی می گویی یا صادق ، آیا خودت صادق هستی ؟ یا سمیع ، یا کلیم ، یا حکیم ، یا فتاح ، و ... هر کدام از اسماء و صفات خدا را که صدا می زنی در حقیقت برای این است که این صفت را در درون تو ایجاد شود و وقتی ایجاد شد فلاح و رستگاری اتفاق می افتد.
قرآن درآیه 44 سوره کهف می فرماید: هنا لک الولایۀ لله الحق . در مورد باغ شدّاد و آتش گرفتن آن باغ است که ادعا می کرد هیچ کسی نمی تواند آن باغ را از بین ببرد که یک شبه همه ی آن سوخت و از بین رفت . می فرماید : هو خیر ثوابا خیر عقبی . خدا خودش بالاترین ثواب و بالاترین آخرت است . بالاترین عاقبت بخیری خود خداست .
آن کسانی که خیلی زرنگ هستند ، دنبال ثواب نیستند ؛ زیرا بالاترین پاداش را می خواهند و بالاترین عاقبت بخیری را می خواهند که هر دو خود خداست . بالاترین قصر و بهشت را هم که داشته باشی و خدا را نداشته باشی به چه درد تو می خورد؟ بخاطر همین حضرت علی – علیه السلام – در دعای کمیل می فرماید : فکیف اصبر علی فراقک؟ و این زمانی اتفاق می افتد که دائم به فکر و یاد او باشی و اخلاقیات او را در درون خود ایجاد کنی و و هر چه انسان در این امر موفق تر باشد مسلماَ به درجات قرب بالاتری دست پیدا خواهد کرد.
لذا در سال 92 فرصت جدیدی که فراهم شده این دو وظیفه را به خوبی انجام دهیم . از خدا می خواهیم به حق امام جواد – علیه السلام – این حالت را در وجود ما ایجاد کرده و ما هم مثل آن عزیزان صاحب خُلق عظیم شویم که خداوند به پیامبرش – صلی الله علیه و آله و سلم – فرمود : انک لعلی خُلق عظیم .