زنگ تلفن همیشه زنگ خبر نیست بلکه گاهی زنگ خطر است !
هرگاه دو کشور یا دو گروه یا حتی دو طرز تفکر، طوری کنار هم قراربگیرندکه منافع آنها با هم تقابل داشته باشند بخصوص اینکه باهم در تخاصم باشند، می طلبد که جهت مقابله با همدیگر،اطلاعات و شناخت کافی از اهداف، مواضع، امکانات، توان علمی یاتسلیحاتی یا ... وبالاخره کوچکترین مسایل همدیگر داشته باشندتا در زمان لازم با برنامه ریزی بر اساس اطلاعات بدست آمده به اهداف خود برسند. کسب اطلاعات و اخبار حوزه تعریف،ازطرق مختلف آشکار و پنهان میباشد. یکی ازآسان ترین و کم خطرترین شیوه های طرف متخاصم برای کسب اطلاعات به صورت مخفیانه استفاده از ابزار فنی و مخابراتی مثل تلفن، فاکس،تلکس و اینترنت است و ساده ترین و کم هزینه ترین آن استفاده ازتلفن است. جمع آوری از طریق تلفن را جاسوسی تلفنی و به نوعی دیگر که همراه با فریب باشد تخلیه تلفنی می گویند. از آنجا که گروهک های منافق و برخی عناصر خود فروخته همواره در پی کسب اطلاعات از مراکز دانشگاهی و فعالیت های علمی کشور هستند، جهت اطلاع جنابعالی برخی نکات بارز دربرخورد با این افراد ذکر می گردد.
زنگ تلفن همیشه زنگ خبر نیست بلکه گاهی زنگ خطر است.
هرگونه اطلاعات درون سازمانی که دانستن آن برای عموم جایز نیست، دارای ارزش است و نمی بایست فاش گردد.
دادن اطلاعات به تماس گیرنده را موکول به تماس تلفنی خودتان کنید که ضمن اخذ شماره تلفن و چک کردن آن برقرار خواهید کرد.
صرف اینکه طرف تماس، به شما یک شماره داد، دلیل صحت او نیست بلکه باید شماره داده شده را بررسی کنید.
از دادن شماره تلفن های غیر عمومی به افراد ناشناس خودداری کنید.
در صورتی که تماس گیرنده به موارد ضعف شما اشاره کند، یا در صورت ندادن اطلاعات تهدید به از دست دادن شغل یا گزارش به رده های بالاتر نماید، اعتنا نکنید.
بعضی وقتها تماس گیرنده، اتفاق مدنظر را به صورتی تعریف می نماید تا مخاطب تحریک شده و اطلاعات جزئی تری بدهد.
اگر فردی تماس گرفته و اطلاعات آشکاری راجع به موضوع دارد، دلیل صاحب نظر بودن او نیست، پس به او اعتماد نکنید.
جاسوس ها از علاقه نیروهای یک سازمان در جهت راه اندازی کار سازمان های دیگر استفاده کرده و در ساعات غیر اداری تماس گرفته، خود را مسوول سازمان دیگر معرفی می کنند، پس با سوال و جواب زیرکانه ادعای او را بررسی کنید.
اساس تخلیه تلفنی بر غفلت و فریب است ، مواظب غفلت خود و فریبکاری دشمن باشید.
در ادامه برخی روش هایی که منافقین، اخیراً از آنها در تماس با افراد نخبه و علمی کشور بهره برده اند، جهت بهره برداری اعلام می شود:
تماس گیرنده خود را با هویت فردی دیگر از مراکز علمی و پژوهشی یا ریاست جمهوری یا وزارت علوم معرفی می نماید.
موضوع صحبت در محور برگزاری سمینار یا نشست علمی، ارائه مقاله، مصاحبه مطبوعاتی بوده و خواستار اطلاعات از مخاطب پیرامون افراد و پروژه های علمی و اداری می گردند.
مشخصات و شماره تماس افراد مختلف و اساتید و پژوهشگران مرتبط با علوم فوق الذکر را خواستار می گردند.
مشخصات و شماره تماس افراد مرتبط با صنایع نظامی و یا دانشجویان دوره دکتری یا کارشناسی ارشد نظامی، شاغل به تحصیل در محیط های وزارت علوم را درخواست می نمایند.
مشخصات پروژه های مرتبط با پیشرفت های علمی و افراد فعال در آن را درخواست می نمایند.
فرد تماس گیرنده، نامه ای رسمی و جعلی به امضای مقامی مسوول می فرستد و خواستار ارسال اطلاعات خاص می شود.
در مکالمات تلفنی از بکار بردن اخبار و اطلاعات طبقه بندی شده خودداری فرمائید.
آیا می دانید تخلیه تلفنی ، دقیق ترین و آسانترین شیوه جمع آوری دشمن است.
ایا تا به حال چیزی در خصوص تخلیه تلفنی شنیده اید یا خیر؟
موضوعی که در عین سادگی و کم اهمیت جلوه کردنش بسیار مهم و حیاتی است و بسیار به امنیت كشور خدشه وارد کرده است.
شاید اولین سوالی که به ذهن خطور میکند، اینکه تخلیه تلفنی به چه معناست؟
تخلیه تلفنی در معنای عام به معنای به دست آوردن اطلاعات از افراد مختلف جامعه توسط تلفن به وسیله کسانی که به هر دلیل عناد با این مرز و بوم دارند(اطلاعاتی که از نظر ما اهمیت چندانی ندارد مثل اسم رئیس یا همکار همسر یا ارائه آمارهای خیلی معمولی در حیطه کاری)
تعریف تخلیه تلفنی به صورت کلاسیک :
تخليه تلفني عبارت است از تلاشي آگاهانه از طرف دشمن با بهره گيري از غفلت و يا فريب عوامل خودي به منظور كسب اطلاعات و القاي خواسته هاي خود از طريق برقراري ارتباط تلفني و مسلما دشمن در اين اقدام اهدافي درسر مي پروراند . اهدافي همچون :
- جمع آوري اطلاعات در خصوص مشكلات داخلي جامعه در راستاي بهره برداري تبليغي
- شناسايي مشكلات دستگاههاي اجرايي جهت بهره برداري تبليغي در راستاي ناكارآمد نشان دادن نظام
- كسب اطلاعات در راستاي دامن زدن به اختلافات جناحهاي سياسي كشور
- تلاش آگاهانه براي ايجاد اختلافات مذهبي ، سياسي و قومي در داخل كشور
- كسب اطلاعات با هدف ايجاد اخلال در روابط جمهوري اسلامي در مجامع بين المللي
اولین سوالی که در این خصوص مطرح است اینکه به نظر شما چند درصد از اطلاعات و اخبار کشور توسط تخلیه تلفنی به دست دشمنان ایران زمین می افتد؟
پاسخ : نزدیک به 80 درصد اطلاعات کشور توسط تخلیه تلفنی از تمامی اقشار جامعه به دست دشمنان این مرز و بوم می افتد.
سوال بعدی که مطرح میگردد اینکه دشمن در تخلیه تلفنی به دنبال چیست و چه کسانی در معرض تخلیه تلفنی هستند؟
پاسخ : دشمن در تخلیه تلفنی به دنیال اطلاعاتی است که از نظر ما ارزش چندانی ندارند ولی در واقع برای آنها ارزشمند محسوب میگردد و اطلاعات ما به واقع تکمیل کننده پازل اطلاعاتی آنهاست. و دشمنان برای این کار هیچ محدودیت سنی اعمال نکردند و از کودکان 6 ساله تا سالخوردگان 90 ساله رو مورد تخلیه قرار داده اند.
اصولا تخلیه تلفنی به دو صورت انجام میگیرد:
1- کنترل تلفن همراه افراد به وسیله وسائل و روشهای مخصوص که بیشتر جنبه جاسوسی و اطلاعاتی دارد
2- تماس تلفنی با اشخاص و گرفتن مستقیم اطلاعات از انها
تلفن همراه :
طبق تحقیقات سازمانهای اطلاعاتی کشورهای مختلف ثابت گردیده است که تلفنهای همراه ساخته شده توسط کارخانه های مختلف دارای یک حافظه مخفی با ظرفیت بالا جهت ضبظ مکالمات و یک وسیله ای شبیه سیم کارت به صورت مخفی جهت ارائه اطلاعات گوشی مورد نظر به کشورهای سازنده در مواقع خاص است و تلفنهای همراه دارای نوعی باطری بسیار ریز با عمر دست کم 50 ساله است که در مواقع حساس و مورد نیاز برای کشورها و سیستم های اطلاعاتی ناظر بر ساخت این گوشیها اطلاعات ارسال خواهد نمود.
شاهد مثال این قضیه نیز زمانی است که به هر دلیل گوشی خود رو گم کرده و از مخابرات تقاضای یافتنش رو داشته باشید که با رعایت جمیع شرایط گوشی شما در صورت خاموش بودن نیز پیدا خواهد شد.
راههای امنیتی جهت کنترل و کم کردن خطرات احتمالی سوء استفاده از گوشی تلفن همراه:
1- از همه کدها و رمزها و قفلها استفاده گردد.
2- از شماره گیری سریع استفاده نشود
3- توصیه میشود از تلفن هایی با حافظه کمتر استفاده گردد (اشاره به گوشیهای ساده و ارزان قیمت)
4- در هیچ موقع با ستاره و مربع بازی نگردد. چرا که کنجکاوی مخاطب (سازمانهای اشاره شده در بالا) را در اینکه احتمال ورود صاحب تلفن همراه به رمز و یا کدی که جنبه سری و اطلاعتی دارد را جلب خواهد نمود.
5- هر از چندگاهی سیم کارت از گوشی جدا گردد و با یک فاصله زمانی مجددا استفاده گردد.
6- بهتر است شماره های مهم و حساس را در گوشی موبایل ذخیره نکنید و سایر شماره ها رو به اسامی که خودتان متوجه میشوید ذخیره کنید. دست کم از اسامی به جای نام فامیلی استفاده کنید.
7- سعی کنید تلفن همراهتان را به کسی جهت تماس قرض ندهید در صورت الزام به این کار خودتان شماره گیری نمائید. (چرا که ممکن است طرف کدی رو وارد نموده که حساسیت بر روی شما در خصوص کنترل و مکان یابی شما افزایش یابد)
8- از گوشیهای هدیه شده استفاده نکنید و قبل از هر کاری اقدام به تعویض آن نمائید.
9- بعد از گذشت مدت زمانی مشخص گوشی خود را تعویض نمائید.
10- همچنین از لحاظ پزشکی توصیه میشود در هنگام صحبت از گوش چپ استفاده نمائید و سعی نمائید گوشی رو به صورت عمودی گرفته تا خطرات کمتری شما رو تهدید نمائید
تماس تلفنی با اشخاص و گرفتن مستقیم اطلاعات از انها
در این روش از تخلیه تلفنی ابتدا پازلی تشکیل میگردد که گاهی برای تکمیل این پازل سالها زمان صرف میشود. این پازل شامل موارد ذیل میگردد.
1- موضوع
2- تشکیل گروه کارهای مختلف (مانند بررسی افراد مختلفی که ارزش سرمایه گذاری جهت تخلیه تلفنی را دارند)
3- تشکیل پازل و بررسی روند تکمیل پازل
4- طرح سوالات مختلف جهت سوال پرسیدن از افرادی که مد نظر قرار میگرند
5- رجوع به بایگانی دقیقشان در خصوص موضوع و سابقه افراد
6- جمع آوری اطلاعات آشکار در خصوص موضوع که از طریق رسانه های جمعی و نوشتاری در اختیار عامه جامعه قرار میگیرد.
7- هدف قرار دادن مرکز اصلی اداری و ساختمانی و تشکیلاتی موضوع
8- بررسی اطلاعات موازی شامل اطلاعات اولیه و مقدماتی راجع به افراد هدف، اطلاعات اولیه و مقدماتی راجع به موضوع و نوع درگیری فرد هدف با موضوع، پیدا کردن روشهای اعتماد سازی، پیدا کردن سرنخ.
9- استفاده از روانشناسی ارتباط جهت اطلاعات گیری.
10- بررسی شخصیت افراد – مانند ترسو بودن یا نوع زبان و لهجه طرف و ...
11- نحوه ورود به بحث
۱۲ - - نوع پوشش (با عناوین مختلف و مراجع مهم کشوری) مثل نهاد ریاست جمهوری، قوه قضائیه، اداره اطلاعات، دیوان محاسبات و ....
به عنوان مثال گاهی جهت رسیدن به شماره موبایل یک رئیس دستگاه اجرایی ابتدا کارمندان آن دستگاه و خانواده رئیس رو بررسی میکنند و مواردی اتفاق افتاده که شماره موبایل رئیس یک دستگاه اجرایی رو از همسر راننده آن رئیس به بهانه های مختلف و با استفاده از ساده لوحیش گرفتند. مواردی مانند نیاز به تماس فوری با همسر شما که موبایلش در دسترس نیست و نیاز به شماره موبایل رئیسش داریم و ...
یکی از موارد عینی تخلیه تلفنی در شهرستان نطنز و در خصوص نیروگاه هسته ای که در این شهر تاسیس شده اتفاق افتاده.
به طوری که به وسیله تخلیه تلفنی یکی از کارمندان اداره برق این شهرستان موفق به فهمیدن شروع به کار این نیروگاه گردیدند.
قضیه از این قرار بوده که شخصی تحت عنوان دانشجو جهت یک پروژه دانشگاهی با اداره برق شهرستان نطنز تماس گرفته و عنوان نموده که نیاز به اطلاعاتی در خصوص مصرف برق و انرژی و ... دارم. و مهمترین سوالی که در پوشش سوالهای دیگر پرسیده شده بود میزان مصرف برق این شهرستان در یک بازه زمانی 3 ماهه بوده که به وسیله بررسی میزان مصرف انرژی نطنز که بعد از راه اندازی نیروگاه 1/5 برابر شده بود موفق به یافتن اطلاعاتی در خصوص راه اندازی نیروگاه هسته ای نطنز گردیدند.
راههای مبارزه با تخلیه تلفنی و تلفن های مشکوک
1- کم کردن صحبت با تلفن
2- هنگام استفاده از تلفن به این موضوع بیندیشیم که نفر سومی در حال شنود مکالمه میباشد
3- تاکسی را نشناختیم و اطمینان حاصل ننمودیم به هیچ سوالی پاسخ ندهیم
4- هیچگونه مسائل و اطلاعات طبقه بندی شده را به صورت تلفنی بازگو ننمائیم.
5- حتی الامکان از پاسخگویی تلفن به وسیله کودکان جلوگیری نمائیم
6- آموزشهای لازم به کودکان و اعضای خانواده داده شود که به هیچ عنوان شماره تلفن و یا ادرس و ... در پشت تلفن ندهند.
به هر حال تخلیه تلفنی روشی است نه چندان نوین که کاربرد بسیاری در خصوص مسائل امنیتی و اطلاعاتی کشور دارد و ممکن است گاهی اوقات هر یک از ما نیز جزئی از پازل تهیه شده دشمنان جهت دریافت اطلاعات باشیم.
جنگ نرم چیست ؟
در ابتدا باید بدانیم مفهوم «قدرت» به چه معناست؟
قدرت توان تحمیل اراده ی خود بر
1) طبیعت
2) دیگران
3) و خود است. همه ی افراد از قدرت استفاده میكنند. در خانواده ، محل كار، اجتماع و ... قدرت به كار گرفته میشود. تنها شئون، ابزار، و نوع شكل آن تفاوت دارد.
قدرت را میتوان از حیث كاركردی و ابزاری تقسیم بندی كرد. بر اساس تقسیمبندی «ژوزف نای»، یكی از نظریه پردازان مطرح دكترین قدرت نرم، قدرت بر دو نوع «قدرت سخت» Hard power و قدرت نرم Soft power تقسیم میشود. اما در ایران تقریبا از یك دهه پیش تا به حال، قدرت را بر سه دسته تقسیم بندی میكنند. و در حد فاصل بین قدرت سخت و قدرت نرم، از قدرت دیگری به نام «قدرت نیمه سخت» نام می برند. این تقسیمبندی سه گانه از قدرت تنها مخصوص ایران است و در هیچ عرف آكادمیكی چنین تقسیمبندی وجود ندارد. حال باید ببینیم كه این سه نوع قدرت چه تعریف و چه اجزاء و ابزاری دارند و نیز هر یك از آنها ناظر بر كدام یك از حوزه ها هستند:
1- قدرت سخت:
همان طور كه از اسم آن می توان دریافت، ناظر بر قدرت نظامی و توان نظامی است. بنابراین موضوعی به نام «خشونت» عنصر اساسی آن است. از طریق اعمال قدرت سخت است كه شخص یا كشور خاصی را «مجبور» به انجام دادن كاری میكنند. بنابراین قدرت سخت، «قهری» و «اجبارآمیز» است. این نوع قدرت معمولا زمانی استفاده میشود كه كشوری بخواهد كشور و سرزمینی دیگر را به تصرف خود در آورد.
2- قدرت نیمه سخت:
ساز و كار قدرت نیمه سخت از طریق «تشویق» و «تنبیه» است. حوزه ی كاری این نوع قدرت متنوع است و مشتمل بر حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و .. می شود. از طریق به كارگیری قدرت نیمه سخت میتوان با استفاده از اعضای یك كشور، «دولت»ی دست نشانده در آن كشور به وجود آورده و از این طریق بر دولت و بازار و اركان مهم آن جامعه تسلط پیدا كرد.
3- قدرت نرم:
كه بیشتر ناظر بر ابعاد فرهنگی، روانی و اطلاعاتی است. تعبیری كه رهبر انقلاب از این نوع قدرت داشتهاند. اصطلاح «استعمار نو» بوده است. در این نوع قدرت، به جای تصرف و تسلط سرزمینها و یا دولتها، تصرف «ذهن» ها و «قلب»ها مد نظر قرار می گیرد. و از این طریق، یعنی با تسلط بر ذهن و قلب افراد یك جامعه میتوان آنان را به «اقناع» رساند. به سادگی روشن است كه ابزارهای رسیدن به چنین هدفی در اولویت اول، رسانه های فرهنگی و اطلاعاتی است.
نكته مهم این است كه در مقابل قدرت سخت و نیمه سخت میتوان صلابت به خرج داد و مقابله به مثل كرد. اما در فرایند قدرت نرم از آنجا كه فعالیت ها و عملكردهای آن به صورت غیر مستقیم و ناملموس است، انسان بدون آن كه بداند تحت تاثیر قرار گرفته و به اصطلاح دچار «استحاله» شده و به عنصری در اختیار بیگانه تبدیل میشود.
مبرهن است كه جامعه آماری برای به كارگیری چنین قدرتی با توجه به ویژگی های خاصی كه اعضای جوان یك كشور دارند، در درجه ی اول معطوف به این قشر می باشد. و به همین علت رهبر انقلاب چندی پیش در دیدار با دانشجویان كشور، جوانان و دانشجویان را «افسران جنگ نرم» نامیدند.
هوای عارف واصل حاج سید هاشم حداد (ره)
التوحید هو الحق
شعله ی انفس و آتشزنه آفاق است غم قرار دل پرمشغله عشاق است
جام می نزد من آورد و بر آن بوسه زدم آخرین مرتبه مستشدن اخلاق است
بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم لب ساقی به دعاگویی من مشتاق است
بعد یک عمر قناعت دگر آموختهام عشق گنجی است که افزونیاش از انفاق است
باد، مشتی ورق از دفتر عمر آورده است عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است
آيت الله سيد عبدالكريم كشميري(ره) مي فرمود : يك سالي درشب زيارت مخصوصه ي سيدالشهدا عليه السلام نزديك 70 نفر از اهل معنا در منزل سيد حداد (ره) جمع شده بودند و درباره ي موضوعات مختلفي صحبت مي كردند و اين در حالي بود كه سيد حداد (ره) سرش را پايين انداخته بود . قبل از طلوع فجر سيد حداد (ره) جمله اي درباره ي توحيد فرمود و همه ي حرفهايي كه حاضرين زده بودند ساقط شد .
حاج جعفر محيي مي فرمود : در اولين زيارتي كه در محضر سيد حداد (ره) رفتم به مسجد سهله مشرف شديم و با جمعي از رفقا مقابل مقام امام صادق عليه السلام نشستيم . به سيد حداد (ره) توجه كردم . سيد (ره) پرسيد : كجا را نگاه مي كني ؟ گفتم : به آن مرد نگاه مي كنم . فرمود : چكار مي كند ؟ جوابشان را دادم : نماز مي خواند . پس فرمودند : آيا به سايه اش نگاه مي كني ؟ جواب دادم : بلي . پس فرمودند : همه ي ما مثل آن سايه هستيم و اصل ، غير از ماست . وقتي آن (اصل) حركت مي كند ما هم به حركت در مي آييم .
سيد حداد (ره) مي فرمود : يكي از عرفا بين قبور قدم مي زد . قبري را ديد كه رويش نوشته شده : " خسر الدنيا و الآخرة " . جلوي قبر آمد و گفت : پدر و مادرم به فدايت كه تو به همه چيز رسيدي . قصد عارف از آن حرف اين بود كه آن ميت از سود و ضرر دنيا و آخرت گذشته بود و همت و عشق و محبوبش فقط خدا شده بود و به چيز ديگر اعتنا نداشت . حقيقتاً گوارايش باد .
سيد حداد (ره) درباره سالك عارف مي فرمود : عارف در هر نفسي از همه ي افعالي كه از او صادر شده به سوي خدا توبه مي كند . هم توبه ي شرعي و هم توبه ي حقيقي . توبه ي شرعي از گناهان است و توبه ي حقيقي برائت از قدرت و اراده ي غير خدا به سوي حول و قوه ي الهي . و اين توبه از عارف در اين دنيا كه دار تكليف است در هيچ حالتي ساقط نمي شود و هميشه بر گردن اوست .
سيد حداد (ره) درباره ي ولايت مي فرمود : ولايت بر دو دسته است : عام و خاص . ولايت خاصه فناي في الله است كه ذاتاً و صفتاً و فعلاً صورت مي پذيرد . ولايت يعني بقاي عبد بوسيله ي حق در حالت فناء و در لغت به معني قرب ، قرب الي الله . و در عرف يعني متخلق شدن به اخلاق الهي و بقاء بعد فناء و صحو بعد محو .
سيد حداد (ره) مي فرمود : ولايت يعني گذر عبد از نفسش در حالت فناي في الله و احاطه ي بر آن . و وقتي خداي متعال در آن مقام به او ولايت داد ، مقام قرب و تمكين برايش حاصل مي شود .
سيد حداد (ره) مي فرمود : ولي خدا فاني در خداست و اسماء و صفات الهي بوسيله ي او ظهور و بروز پيدا مي كنند .
از سيد حداد (ره) پرسيدند : فرق بين نبي و ولي در چيست ؟ فرمود : براي نبي رسالتي است در تبيين احكام شرعي و براي ولي رسالتي است در دستگيري در امور باطني .
سيد هاشم حداد (قدس سره ) مي فرمود : اوج كمال و بندگي ، فناي في الله است و فناء يعني اندكاك و معدوم شدن و وجود پيدا كردن بوسيله ي حي لايموت .
سيد حداد (قدس الله نفسه الزكيه) به نقل از استادش مرحوم آيت الله قاضي(ره) مي فرمود : واجب است تا انسان دائماً استعداد كشتن نفسش را داشته باشد و هميشه همينطور باشد در زمانيكه نفس ، او را به سمتي غير از وجه معشوق هدايت مي كند .
به يكي از رفقايشان – حضرت آيت الله شيخ محمدصالح كميلي – فرموده بودند : دستور شما اين است كه هر روز 3000 مرتبه ذكر شريف " لاهوالاهو" را تكرار كنيد و اگر برايت متمكن شد كه ذكر لساني به ذكر قلبي مبدل شود اين افضل است . و ذكر شريف " ياهويامن لاهوالاهو" را به عدد 3000 مرتبه براي هر روز به مرحوم حاج حبيب سماوي داده بودند .
يكي از رفقاي سيد حداد (ره) مي گويد : سيد (ره) به رفقايش ذكري را داده بود و امر كرده بود كه در يك محل واحد و با هم بنشينند و آن را بگويند . رفقا در حالت سكوت شروع به ذكر خفي كردند . يكي از حاضرين در آن جلسه مي گويد : هنگامي كه ذكر را مي گفتيم ناگهان نور عظيمي بالاي سرمان تجلي كرد و مثل يك دايره ي نوراني شد و تا اين حال دست داد همه فرياد زدند . سيد (ره) در حاليكه تبسم مي كردند فرمودند : بلند شويد ! تحملش را نداشتيد !
آيت الله سيد عبدالكريم كشميري(ره) مي فرمودند : وقتي سيد هاشم حداد (ره) در تاريكي حركت مي كرد حرفي از حروف اسم اعظم را ذكر مي كرد و نوري از پيشاني مبارك ساطع مي شد .
مرحوم علامه ي طهراني نورالله مرقده سوگند ياد مي كرد و مي فرمود : به خداي متعال قسم مي خورم كه دست ما به مقام سيد هاشم حداد (ره) نمي رسد . و بارها مي فرمود : سيد هاشم (ره) در كنار ما غريب بود و غريب هم از كنار ما رخت بربست .
حضرت آيت الله كميلي خراساني دام عزه اينطور مرقوم فرموده اند كه : مولاي من سيد حداد (ره) خودش را با خودش به من شناساند و استاد بودنش را با نورانيتي الهي و با تصرف روحي او شناختم و با جذبات معنوي و رباني كه مكرر در مكرر بود به سوي او جذب شدم و در تصرفاتش توحيد مطلق را لمس كردم و حقيقت آن را مشاهده كردم و همه ي اشياء و عالم را فاني في الله ديدم .
از سيد حداد (ره) پرسيدند : مقام فناء اكتسابي است يا عنايتي و تفضلي ؟ فرمودند : بواسطه ي عبادات و جد و جهد و ثبات و دوام كسب مي شود تا عنايات و اعطايي از جانب خداي متعال بدست آيد . و مي فرمودند : فناء بوسيله ي نفي خواطر بدست مي آيد . مي فرمود : چطور مشكل وجود داشته باشد در صورتي كه خدا قادر است از دل سنگ سخت ، جوي آبي بوجود آورد و يا آتش سوزان را برد و سلام كند . پس بر خدا توكل كن و نظرت به سوي او باشد . انسان وقتي مي خواهد دو ركعت نماز بخواند بر او واجب است نفي خواطر كند تا نمازش با حضور قلب و توجه به حق باشد .
سيد حداد (ره) مي فرمود : اهتمام در امر نفس ، نفس را نوراني و باصفا مي كند و آن را بر امور غيبيه آگاه مي كند و به او درجات و كرامات نفساني اعطا مي كند به اين مفهوم كه به مرور زمان از قالب نفسش ، رذائل را محو مي كند .
آيت الله ناصري دولت آبادي دام عزه مي فرمودند : روزي در مسجد سهله با سيد هاشم حداد (ره) همراه بودم و خواطر مدام در ذهنم تكرار مي شدند . سيد هاشم (ره) به من رو كردند و فرمودند : بر شما نفي خواطر واجب است . به نفست اجازه نده بر تو غلبه كند .
برتری های استتار

الف – شناسايي تأثير تكنولوژي:
هر سرباز و يگان نظامي داراي مأموريت دروني حفاظت از خود ميباشد و بايداز همة وسائل موجود براي استتار استفاده كند. با اين وجود، اقدامات استتار بدليل تكنولوژي در حال پيشرفت، پيچيدهتر شدهاند. فرماندهها بايد تشخيص دهند كه تكنولوژيهاي پيشرفته: كارآيي شناسايي دشمن و تجهيزات نظارتي را افزايش دادهاند.
توانايي تهديد را به منظور استفاده از شكل و خصوصيات هدف براي تشخيص يگانهاي خودي، افزايش دادهاند.
زمان موجود را براي بكارگيري استتار بدليل سرعت افزايش يافتهاي كه يگانها بايد با آن سرعت تقريباً همة جوانب عمليات ميدان جنگ را اجرا كنند، كاهش دادهاند.
ب – تشخيص برتريها:
وقتيكه زمان، مادة استتار يامنابع ديگر براي فراهم آوردن پشتيباني كافي از همة يگانها، كافي نميباشند، فرماندهان بايد برتريهاي عمليات استتار را تشخيص دهند. ملاحظات براي تثبيت اين برتريها مستلزم بررسي مأموريت، دشمن، نيروها، زمين جنگ و زمان موجود (MET T-T) ميباشند. موارد زير، يك تحليل MET T-T را براي تشخيص برتريهاي استتار مطرح ميسازند:
مأموريت : مأموريت هميشه اولين ومهمترين موضوع است. تلاشهاي استتار بايد مأموريت را پيش ببرند اما آنقدر دقيق يا مفصل نباشند كه مانع مأموريت بشوند.
دشمن : قابليتهاي RSTA دشمن بر نوع ومقدار استتار مورد نياز براي كمك به مأموريتيگان،تأثير خواهد گذاشت. هرگاه كه ممكن باشد، يك تحليل اطلاعات بايد شامل انبار تجهيزات RSTA باشد كه دشمن استفاده ميكند.
زمين جنگ : زمين جنگ ايجاب ميكند كه كدام روشها ومواد استتار،ضروريند. استفادة ماهرانه از برتريهاي پوشش زمين جنگ داراي اهميت فريبنده در استتار ميباشد. انواع مختلف زمين جنگ (مانند زمينهاي شهري، كوهستاني، جنگلي، دشتها، بياباني وقطبي) به رويهاي ويژة استتار نياز دارند.
نيروها: نيروهاي خودي بايد در روشهاي استتاري كه براي مأموريت، يگان و تجهيزات خود بكار ميبرند، كاملاً آموزش ديده باشند. تغييري در محيط مأموريت اغلب ملزم آموزش منظم سربازان خواهد بود. فرماندهان بايد هوشمندي نيروها را نيز درنظر بگيرند. تلاشهاي بيدقت در استتار، موثر نميباشند و ممكن است موقعيت يگان را فاش كنند.بررسي بايد قابليت اكتشاف نسبي تجهيزات خودي را به همراه شكل وخصوصيات نسبي نبد كه معمولاً يگان ارسال ميكند، عنوان سازد.
زمان: زمان اغلب عامل بحراني ميباشد. استتار دقيق ممكن است براي موقعيت تاكتيكي عملي نباشد. نوع و استتار مورد نياز توسط زماني كه يگان، منطقه را اشغال خواهد كرد، مقدار زمان موجود براي استتار، و مقدار زمان ضروري براي استتار مجدد يگان وقتيكه حركت ميكند، تعيين ميشوند.
عقاید علویان سوریه
علويان در سوريه
دكتر محمدجواد مشكور استاد دانشگاه و رايزن فرهنگي ايران در سوريه حسن غروي اصفهاني معاون رايزني فرهنگي نام علويان يا پيروتن عليبن ابيطالب(ع) همواره نام نصيريه را به ذهن متبادر ميسازد، اينك بايد ديد (نصيريه) چه كساني بودند و نام علويان چگونه به وجود آمد. در ميان بزرگان شيعه و در زمين امام حسن عسكري(ع) و در قرن سوم هجري شخصي به نام محمدبن نصير نميري ميزيست، وي تغييراتي در مذهب اماميه پديد آورد و مدعي بابيت آن حضرت شد و جماعتي را پيرو خود ساخت، ياران او در تاريخ به نصيريه معروف گشتند و از غلاه شيعه به شمار رفتند. محمدبن نصير در كتب رجال شيعه محمدبن نصير نميري را شيخ طوسي در رجال خود از ياران امام محمد تقي و در كتاب غيبت وي را از ياران ابومحمد حسن عسكري شمرده است، و چون امام عسكري درگذشت دعوي بابيت و مقام محمدبن عثمان را كه از نواب اربعه و از اصحاب امام زمان بود، كرد و ابوجعفر محمدبن عثمان را لعنت نمود و از وي تبري جست. علامه حلي در قسمت دوم از رجال خود گويد: كه محمدبن نصير از بزرگان بصره بود و مردي دانشمند بشمار ميرفت و در حديث و روايت او را ضعيف شمرده است. كشي نيز در جال خود همين مطلب را آورده است. نصيريه پندارند كه خداي تعالي بعضي اوقات در جسد علي حلول ميكرد و گويند آن زمان كه حضرت علي در بسيار سنگين خيبر را از جاي بركند به قدرت رباني بود و زماني كه خداوند در او حلول كرده بود، شهرستاني نيز در كتاب الملل و النحل، محمدبن نصير را قائل به حلول خداوند در پيامبر و علي و ديگر اشخاص دانسته است، ابن حزم اندلسي در كتاب الفصل خود مينويسد در زمان ما شيعيان نصيري در اردن و شام و شهر طبريه فراوانند. وجه تسميه نصيريه از نظر علويان علويان در وجه تسميه خود به نصيريه گويند: به هنگام فتح حمص و بعلبك به دست لشكريان ايلام ابوعبيده جراح براي پيشرفت لشكر خود درخواست كمك كرد و خالدبن وليد از عراق و عمرو پس عاص از مصر و جماعتي از شيعيان علي كه در بيعت غديرخم حضور داشتند و بيش از چهارصد و پنجاه تن ميشدند بياري ابوعبيده شتافتند، و موجب پيشرفت كار او شدند و سپس در نواحي كوهستاني شام مسكن گزيدند. اين نيروي كمكي كوچك را «نصيره» تصغير «نصره» به معني پيروزي خواندند و از آن پس اين نام بر علويان جبال لبنان و سوريه اطلاق گرديد. اعتقادات قديم علويان يا نصيريه نصيريه كه ايشان را انصاريه و علويه نيز گويند منسوب به محمدبن نصير هستند و در كوهستاني به نام جبال نصيريه در شمال غربي سوريه جاي گرفتند. اصول كلام مذهب نصيريه بدست حسين بن حمدان خصيبي (درگذشته به سال 358 هجري) نهاده شد، وي به عراق رفت و نزد عبدالله بن محمد جنبلاني كه از دعاه علويان بود، معارف دين را فراگرفت و خليفه و جانشين او گشت و از بغداد به حلب آمد و در آنجا بمرد، قبر وي در شمال حلب واقع و مزار علويان است و بنام مقام شيخ بقرق معروف است. از كتب وي هدايهالكبري، الاخوان والمائده ميباشد عقايد او تحت تعاليم اسماعيليه قرار گرفت. تعاليم وي عبارت بود از التقاط عناصر شيعه و مسيحيت و معتقدات مردم پيش از اسلام. به عقيده ايشان خدا ذات يگانه است مركب از سه اصل لايتجزي به نامهاي «معني» و «اسم» و «باب» اين تثليث به نوبت در وجود انبيا مجسم و متجلي گشته، آخرين تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات يگانه در تثليث لايتجزايي و در وجود علي و محمد و سلمان فارسي تجسم يافت بدين سبب تثليث مزبور را با حرف «عمس» معرفي ميكردند كه اشاره به سه حرف اول نامهاي علي و محمد و سلمان فارسي است. نصيريه معتقد به تناسخند وبه دو دسته جسماني و روحاني تقسيم ميشوند يكي عامه و ديگري خاصه، براي خود كتب مقدسي داند و مضمون آنها را تاويل ميكنند ولي براي عامه مكشوف نميسازند، مراسم مذهبي را روحانيان ايشان بر بلنديها در بقاعي كه قبه ناميده ميشوند برگزار ميكنند: قبهها معمولاُ بر مقابر اولياء قرار دارند. نصيريه در بزرگداشت عيسي افراط ميكنند و حواريون و عدهاي از شهداي مسيحيت را احترام مينهند و به تعميد و اعياد مسيح نيز توجه دارند. بعضي از دانشمندان، فرق علي اللهي و نصيريه را يكي دانستهاند و اين نظر صحيح نيست زيرا تنها چيزي كه اهل حق، علي اللهيان، و نصيريه را متحد ميسازد همان قول به الوهيت علي است كه وجه مشترك همه غلاه شيعه است ولي در ديگر عقايد و تشريفات مذهبي بهيچ وجه با يكديگر يكسان نيستند. در يك رساله خطي آمده است كه نصيريه معقدند علي محمد را و محمد سلمان را و سلمان مقداد را خلق كرد. اصول عقايد علويان امروز آنچه گفته شد مربوط به نصيريه است كه برخي علويان را از ايشان دانستهاند اما علويان فعلي اينگونه نظرات را درباره خويشتن درست نميدانند و اعتقاد دارند كه اين قبيل اتهامات ساخته و پرداخته دشمنان ايشان است. اينان مؤسس مذهب خود را چون شيعيان اثني عشري حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام ميدانند و محمدبن نصير را باب امام يازدهم ميپندارند به اين ترتيب كه ميگويند پيغمبر فرمود: «انا مدينهالعلم و علي بابها» منم شهر دانش عليان در است و ابواب ولايت علي را به شرح زير برميشمارند: سلمان فارسي باب علي، قيسبن ورقه باب حسن مجتبي، رشيد هجري باب حسين، عبدالله غالب باب زينالعابدين، يحيي بن معمر باب محمدباقر، جابربن يزيد جعفي باب جعفر صادق، محمدبن ابيزينب كاهلي باب موسيبن جعفر، مفضلبن عمرو باب عليالرضا، محمدبن مفصل باب محمدتقي، عمربن فرات باب عليالهادي، و ابو شعيب محمدبن نصير نميري باب حسن عسكري. ايشان را عقيده اينست كه ايمان كامل را مسلماناني دارند كه پيش از فداكاري حضرت اميرالمؤمنين و خوابيدن در بستر رسول خدا، بجاي او، براي حفظ جان محمد ايمان آورده باشند وبراي اثبات نظر خود به آيات چندي استناد ميجويند از جمله : (انالذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيلالله و الذين اوو ونصروا اولئك بعضهم اولياء بعض والذين لم يهاجروا مالكم من ولايتهم من شي) اينان عنوان امام را ويژه ائمه دوازده گانه شيعه و ايشان را معضوم و دانا به علوم اولين و آخرين ميدانند. علم باطن: علويان در باب علم باطن ميگويند در قرآن دو گونه آيه وجود دارد محكم و متشابه ، تشابه نيز يا از نظر لفظ است و يا به لحاظ معني، علم باطن عبارت است از تفسير متشابهات معنوي قرآن آنهم از طرف يكي از ائمه اثني عشر به عبارت روشنتر تفاسير آيات كلامالله مجيد و حتي احاديث نبوي بايستي از طريق عترت باشد نه سنت. علويان در دوره عثمانيها به هنگام تسلط عثمانيها بر سوريه با تمامي مردم آن و از جمله علويان بر طبق فقه ابوحنفيه رفتار ميشد. در همين دوره علويان مورد تعقيب و ضرب و شكنجههاي ننگين قرار گرفتند و به امر سلطان سليم عثماني در يك روز شصت هزار تن را به گونهاي فجيع به قتل رساندند. با اينكه علويان در كوهستانها و قلاعخود پنهان ميگشتند معهذا آنانكه از ايشان بدست عثمانيها ميافتادند چنان بلائي بر سرشان ميآوردند كه مسلمان نشوند كافر نبيند. باري با تسلط فرانسويان بر سوريه و بيرون راندن عثمانيها به سال 1920 كوهستانهاي «نصيره» را «سرزمينهاي مستقل علويان» ناميدند، و در سال 1922 قاضي القضاتي از خودشان براي ايشان برگزيدند و قاضيان بر طبق موازين مذهب جعفري به داوري ميپرداختند و علويان پس از حدود چهارصد سال توانستند نسيم آزادي را استشمام كنند. از اين تاريخ است كه نصيريه به نام جديد خود علويه خوانده شدند. از سال 1946 به بعد جمعي از علاقهمندان به علوم ديني به نجف اشرف رفتند كه برخي از ايشان به عللي تحصيلات خود را ناتمام گذارده بازگشتند و جمعي به تحصيلات خود در اين شهر مقدس ادامه دادند. از همين تاريخ و بر اثر توجه مراجع تقليد نجف و قم چون آيتالله آقاي حاجي آقا حسين بروجردي و آيتالله آقا سيد محسن حكيم جمعيتهاي خيريه اسلامي در مناطق علويان تأسيس شد و مساجدي براي اقامت نماز برپا گرديد. جمعيت و محل سكونت علويان: علويان در شمال سوريه و در شهرهاي ساحلي و بيشتر در لاذقيه و بانياس و طرطوس و حمص و حما و كوههاي نصيره مسكن دارند و جمعيت ايشان در اين مناطق در حدود يك ميليون نفر است و بسياري نيز در لبنان به ويژه در طرابلس و جبيلاند، خود آنان بر آنند كه بالغ بر دو ميليون تن در كشور تركيه به خصوص در ادنا و اسكندرون و انطاكيه، مرسين، طرسوس . كليكيه وجود دارند. توده مردم را بيشتر دهقانان و چوپانان تشكيل ميدهند كه از نظر اقتصادي با چند نيمه فئودال و مالك ارتباط پيدا ميكند. عدهاي از جوانان اين طبقه كه تحصيلات عاليه دارند در دستگاه دولت مشاغلي گرفته و مناصبي پيدا كردهاند. در سال 1937 يكي از علويان بنام سليمان مرشد كه از طرف دولت فرانسه حمايت ميشد از ميان ايشان برخاست و مانند صوفيان حلول دعوي الوهيت كرد و گروهي از دهقانان و كشاورزان علوي را بدور خود گرد آورد و فتنهاي برپا كرد و بر دولت بشوريد. خود وي نخست يكي از ده نماينده علوي در مجلس سوريه بود چون تمايلات فرانسوي داشت، دولت فرانسه از وي پشتيباني ميكرد، بعد از خروج فرانسويان از سوريه و به دوران رياست جمهوري شكري قوتلي دولت سوريه سليمان مرشد را بگرفت و محاكمه و محكوم به خيانت كرد و به سال 1946 او را در ميدان مرجه دمشق به دار آويخت. مسجد علويان: گفتيم كه علويان فعلي اعتقادات مذهبي خود را تابع امام جعفر صادق ميدانند و براي خود هيچگونه اختلافي با شيعه اثني عشري قائل نيستند، جمع بين صلاتين ميكنند و در كليه فرائض از آئين جعفري پيروي مينمايند. آنان مسئله انتسابشان را به غلاه به كلي منكرند و بر طبق موازين شيعه از مراجع بزرگ جهان تشيع تقليد ميكنند، خمس و زكات ميدهند حج ميگذارند و تولا و تبرا دارند. و در روزه از فجر صادق تا مغرب شرعي از مفطرات امساك ميكنند و تشنه استفاده از معرف شيعه هستند، از اين رو با كمك مردم خيرانديش مساجد بزرگ و باشك.هي در مناطق خود بپا داشتند كه از جمله مساجد زير را ميتوان نام برد: مسجد حضرت اميرالمؤمنين علي در طرطوس، مسجد حضرت امام حسين و مسجد حضرت زهرا در بانياس، مسجد حضرت رضا در جبله، مسجد حضرت امام جعفر صادق در حمص و مسجد حضرت زهرا عليها سلام در همين شهر. شبانه روز از گلدستههاي اين مسجد در سه نوبت بانگ اذان سر ميدهند و صداي اشهد ان عليا وليالله طنين ميافكند. باري سابقه مذهبي ايشان هرچه ميخواهد باشد ولي اكنون عقايد ايشان مطابق با اعتقادات شيعه جعفري است. مراجع: 1- رجال كشي 2- رجال علامه حلي 3- رجال شيخ طوسي 4- ملل و نحل شهرستاني 5- الاعلام زركلي 6- تاريخ العلويين محمد امين غالب الطويل 7- العلويون فدائيو الشيعه المجهولون – علي عزيز العلوي 8- ترجمه فرق الشيعه نوبختي – دكتر محمدجواد مشكور (طبع بنياد فرهنگ ايران) 9- Stephan and Nandy Ronart , concise encyclopaedia of Arabic civilization , the Arab east. |
تلفن همراه :
تلفن همراه :
طبق تحقيقات سازمان هاي اطلاعاتي كشور هاي مختلف ثابت گرديده است كه تلفن هاي همراه ساخته شده توسط كارخانه هاي مختلف داراي يك حافظهي مخفي با ظرفيت بالا جهت ضبط مكالمات و يك وسيله اي شبيه سيم كارت به صورت مخفي جهت ارائه اطلاعات گوشي مورد نظر به كشور هاي سازنده در مواقع خاص است و تلفن هاي همراه داراي نوعي باطري بسيار ريز با عمر دست كم 50 ساله است كه در مواقع حساس و مورد نياز براي كشور ها و سيستم هاي اطلاعاتي ناظر بر ساخت اين گوشي ها اطلاعات ارسال خواهد نمود.
شاهد مثال اين قضيه نيز زماني است كه به هر دليل گوشي خود را گم كرده و از مخابرات تقاضاي يافتنش را داشته باشيد، كه با رعايت جميع شرايط، گوشي شما در صورت خاموش بودن نيز پيدا خواهد شد.
راه هاي امنيتي جهت كنترل و كم كردن خطرات احتمالي سوء استفاده از گوشي تلفن همراه:
1) از همه كد ها و رمز ها و قفل ها استفاده گردد.
2) از شماره گيري سريع استفاده نشود.
3) توصيه مي شود از تلفن هايي با حافظهي كمتر استفاده گردد (مثلاً گوشي هاي ساده و ارزان قيمت)
4) در هيچ موقع با دكمه و مربع بازي نكنيد. چرا كه كنجكاوي مخاطب (سازمان هاي اشاره شده در بالا) را در اين،كه احتمال ورود صاحب تلفن همراه به رمز يا كدي كه جنبه سري و اطلاعتي دارد را جلب خواهد نمود.
5) هر از چندگاهي سيم كارت از گوشي جدا گردد و با يك فاصله زماني مجدداً استفاده گردد.
6) بهتر است شماره هاي مهم و حساس را در گوشي موبايل ذخيره نكنيد و ساير شماره ها را به اسامي كه خودتان متوجه مي شويد ذخيره كنيد. دست كم از اسامي به جاي نام فاميلي استفاده كنيد.
7) سعي كنيد تلفن همراهتان را به كسي جهت تماس قرض ندهيد، در صورت الزام به اين كار، خودتان شماره گيري نمائيد. (چرا كه ممكن است طرف كدي را وارد نموده كه حساسيت بر روي شما در خصوص كنترل و مكانيابي شما افزايش يابد.)
8) از گوشي هاي هديه شده استفاده نكنيد و قبل از هر كاري اقدام به تعويض آن نمائيد.
9) بعد از گذشت مدت زماني مشخص گوشي خود را تعويض نمائيد.
10) همچنين از لحاظ پزشكي توصيه مي شود در هنگام صحبت از گوش چپ استفاده نمائيد و سعي نمائيد گوشي رو به صورت عمودي گرفته تا خطرات كمتري شما را تهديد نمايد.
تماس تلفني با اشخاص و گرفتن مستقيم اطلاعات از آنها
در اين روش از تخليهي تلفني، ابتدا پازلي تشكيل مي گردد كه گاهي براي تكميل اين پازل سال ها زمان صرف مي شود. اين پازل شامل موارد ذيل مي گردد.
1) موضوع
2) تشكيل گروه كار هاي مختلف (مانند بررسي افراد مختلفي كه ارزش سرمايه گذاري جهت تخليه تلفني را دارند)
3) تشكيل پازل و بررسي روند تكميل پازل
4) طرح سئوالات مختلف جهت پرسيدن از افرادي كه مد نظر قرار مي گيرند
5) رجوع به بايگاني دقيق شان، در خصوص موضوع و سابقهي افراد
6) جمع آوري اطلاعات آشكار در خصوص موضوعي كه از طريق رسانههاي جمعي و نوشتاري در اختيار عموم جامعه قرار مي گيرد.
7) هدف قرار دادن مركز اصلي اداري و ساختماني و تشكيلاتي موضوع
8) بررسي اطلاعات موازي شامل اطلاعات اوليه و مقدماتي راجع به افراد هدف، اطلاعات اوليه و مقدماتي راجع به موضوع و نوع درگيري فرد هدف با موضوع، پيدا كردن روش هاي اعتماد سازي، پيدا كردن سرنخ.
9) استفاده از روانشناسي ارتباطات جهت اخذ اطلاعات.
10) بررسي شخصيت افراد – مانند ترسو بودن يا نوع زبان و لهجه طرف و. ..
11) نحوهي ورود به بحث
12) نوع پوشش ( با عناوين مختلف و مراجع مهم كشوري) مثل نهاد رياست جمهوري، قوه قضائيه، ادارهي اطلاعات، ديوان محاسبات و. ...
به عنوان مثال گاهي جهت رسيدن به شماره موبايل يك رئيس دستگاه اجرايي، ابتدا كارمندان آن دستگاه و خانواده رئيس را بررسي مي كنند و مواردي اتفاق افتاده كه شماره موبايل رئيس يك دستگاه اجرايي را از همسر راننده آن رئيس به بهانههاي مختلف و با استفاده از ساده لوحياش گرفتهاند. مواردي مانند نياز به تماس فوري با همسر شما كه موبايلش در دسترس نيست و نياز به شماره موبايل رييسش داريم و. ..
راه هاي مبارزه با تخليه تلفني و تلفن هاي مشكوك
1) كم كردن صحبت با تلفن.
2) هنگام استفاده از تلفن به اين موضوع بينديشيم كه نفر سومي در حال شنيدن مكالمه مي باشد.
3) تاكسي را نشناختيم و اطمينان حاصل ننموديم به هيچ سئوالي پاسخ ندهيم.
4) هيچ گونه مسائل و اطلاعات طبقه بندي شده را به صورت تلفني بازگو ننمائيم.
5) حتي الامكان از پاسخ گويي تلفن به وسيله كودكان جلوگيري نمائيم.
6) آموزشهاي لازم به كودكان و اعضاي خانواده داده شود، كه به هيچ عنوان شماره تلفن يا آدرسي را به هنگام صحبت با تلفن بازگو ننمايند.
به هر حال تخليهي تلفني روشي است نه چندان نوين، كه كاربرد بسياري در خصوص مسائل امنيتي و اطلاعاتي كشور دارد و ممكن است گاهي اوقات هر يك از ما نيز جزئي از پازل تهيه شده دشمنان، جهت دريافت اطلاعات باشيم.
پنج دوست کمبریجی من
بالاخره توانستم مشخصات واقعي آن اسامي مستعار را پيدا كنم و تصوير روشني از اين جاسوس ها، كه ديگر كاملا" به آن ها علاقه مند شده بودم، در ذهن ترسيم كنم. كسي كه ابتدا او را به نام زونشن و بعد تام واستنلي مي شناختم،در واقع كيم فيلْبي بود .مدشن يا هيكْس ،گاي برجس بود .جانسن،توني و بعد يان ، آنتوني بلانْت بود.استوارت ،وايز، ليريك و هومر ،دانالد مك لين بود. در مورد جاسوس پنجم بعدا" توضيح مي دهم.
من ميكروفيلم هاي اين جاسوس ها را دريافت مي كردم، آن ها را ثبت مي كردم، به دقت ترجمه شان مي كردم و براي هر يك خلاصه اي تهيه مي كردم تا ضميمه ترجمه ام بشود. رفته رفته ،بيش از گذشته ،در حضورِ مافوقم درباره مسائل مختلفي كه به اين جاسوس ها مربوط مي شد اظهارنظر مي كردم.پيداست كه او هم،بسته به مورد، يا به نظراتم توجه مي كرد و يا اين كه آن ها را مردود مي شمرد.به هر حال،از همين دوران بود كه به تدريج از رتبه كارمندي معمولي به مقام مأمور اطلاعاتيِ صاحب نظري ارتقا پيدا كردم.
نقش عمليات جاسوسي در حمله به پرل هاربر
نقش عمليات جاسوسي در حمله به پرل هاربر
باسمه تعالي
مقدمه:
تاريخ بهترين گواه بر پوچي و بي استواري سلطه گراني است كه علي رغم داعيه ابرقدرتي در مواقعي حساس نتوانسته اند از كيان و مرزهاي خود حفاظت كرده و با سادهترين روشها بزرگترين ضربات را از حريفان خود خوردهاند.
يكي از اين نمونههاي تاريخي كه نشان از ضربه پذيري استكبار داشته است حمله نيروي هوايي ژاپن به ايالات متحده امريكا در بندر پرل هابر در سال 1941 مي باشد. حملهايي كه مقدمات آن تنها با اقدامات دو جاسوس حرفه ايي فراهم امد.
مطالب ذيل چگونگي آنرا به سادگي بيان مي دارد.
صبح يكشنبه هفتم دسامبر ۱۹۴۱ بود و بندر هنوز در خواب به سرمي برد. ۶ فروند ناوهواپيمابر ژاپني به همراه تعداد زيادي رزمناو و ناوهاي كوچكتر و در اختفاي كامل به بزرگترين پايگاه دريايي آمريكا در اقيانوس آرام نزديك مي شدند. ۸ نبردناو عظيم آمريكايي به همراه تعدادي ناو كوچكتر در پايگاه پرل هاربر پهلو گرفته بودند.
شعله هاي جنگ هزاران كيلومتر از خدمه ناوها فاصله داشت و هيچ يك از آنان گمان نمي كرد كه جنگ جهاني دامن آنها را نيز بگيرد. خدمه رادارهاي پرل هاربر درحال تعويض شيفت بودند كه اولين موج جنگنده-بمب افكنهاي ژاپني وارد حريم هوايي جزيره شدند. هواپيماهاي ژاپني بدون هيچ گونه مقاومتي حمله غافلگيركننده خود را به كشتي هاي پهلوگرفته و تأسيسات زميني و بندري پرل هاربر آغازكردند. اندكي بعد، موج دوم هواپيماهاي ژاپني واردمنطقه شدند و باقيمانده كشتي ها را بمباران كرده و افرادي كه با حمله اول از خواب بيدارشده بودند و به مقابله برخواسته بودند را به مسلسل بستند.
نتيجه اين حمله براي نيروي دريايي آمريكا يك فاجعه كامل بود.۳۶۰ هواپيماي ژاپني توانستند ۵ نبردناو بزرگ آمريكايي را به همراه ۳ كشتي كوچكتر غرق كنند. ۳ نبردناو ديگر به گونه اي آسيب ديدند كه توان عملياتي خود را از دست دادند. علاوه بر آن، ۱۸۸ هواپيماي آمريكايي بر روي زمين نابودشده و ۱۵۵ هواپيماي ديگر آسيب ديدند. در پايان آن روز ۲۳۰۰ كشته و ۱۲۰۰ مجروح نيز بر دست نيروي دريايي آمريكا مانده بود.
ژاپن توانست تنها با يك حمله كمر نيروي دريايي حريف را در اقيانوس آرام بشكند، ولي چگونه؟ اين نقشه حرفه اي، زمانبندي دقيق و بمبارانهاي ماهرانه در كجا طراحي شدند؟ در اينجا نيز بايد دنبال ردپاي سربازان پنهان حريف بگرديم.
۶ سال قبل از اين حمله درخشان يك خانواده آلماني كه از آشنايان «جوزف گوبلز» ، وزير تبليغات هيتلر، بودند وارد هاوايي شدند. «برنارد كوهن» به همراه همسرش « فريدل » ، دخترخوانده اش «سوزي روث» و پسرش «هانس» تصميم گرفتند كه به درخواست «گوبلز» براي سرويس مخفي ژاپن جاسوسي كنند.
برنارد كوهن
« فريدل » پس از اقامت در پرل هاربر منزل خود را به محفلي براي همسران افسران نيروي دريايي تبديل كرد. اين زنان در مهماني هاي زنانه خود هر خبري كه از شوهرهايشان مي شنيدند بازگو مي كردند غافل از اينكه اين اخبار مي توانند مهمترين منبع اطلاعاتي براي خانواده جاسوس آلماني باشد.
« سوزي روث» ۱۷ ساله، زيبايي خود را براي به دام انداختن افسران جوان نيروي دريايي آمريكا به كارگرفت و با كشيدن آنها به دام عشق خود اطلاعات محرمانه را از زير زبانشان بيرون مي كشيد. خانواده « كوهن » حتي پسر كوچكشان « هانس » را نيز درگير فعاليتهاي جاسوسي خود كردند. ملوانهاي آمريكايي پسر كوچكي را به ياد ميآوردند كه لباس ملواني مي پوشيد و با شيرين زباني درباره كشتيهاي بزرگ از آنها سوال مي كرد. بارها افسران و درجه داران آمريكايي اين پسر كوچك را به گردشهاي كوچكي بر روي عرشه ناوهايشان دعوت كردند.
برنارد اطلاعات به دست آمده توسط اعضاي خانواده را ثبت مي كرد و زماني كه سرجاسوس ژاپني « تاكئويوشي كاوا » در بهار ۱۹۴۱ وارد پرل هاربر شد به وسيله يك چراغ قوه مخصوص از اتاق زيرشيرواني خانه اش اطلاعات را به يوشيكاوا ارسال مينمود.
تاكئويوشي كاوا
« يوشي كاوا » ،خود، از مأموران خبره سرويس مخفي ژاپن بود. او در سال ۱۹۳۳ به نيروي دريايي سلطنتي ژاپن پيوست و شاگرد اول كلاس خود بود. ۴ سال بعد « يوشي كاوا » به دليل مشكلات جسمي پشت ميز نشين شد و به سرويس اطلاعاتي نيروي دريايي منتقل شد. او يك نامه تشكر آميز از شخص « هيتلر » دريافت كرده بود چرا كه با كشف رمز يك پيام نيروي دريايي سلطنتي بريتانيا مسير يك كاروان بزرگ دريايي را پيداكرد و اطلاعاتش را به سفير آلمان در ژاپن تحويل داد. اين اطلاعات به زيردرياييهاي آلماني اجازه دادند تا تعداد زيادي از كشتيهاي بريتانيايي را در راه غرق كنند.
« يوشي كاوا » در پرل هاربر طبقه دوم خانهاي مشرف به بندرگاه را اجاره كرد تا بتواند ورود خروج تمام كشتيها به پايگاه را ثبت كند. او همچنين بارها هواپيماهاي كوچكي را اجاره كرد تا با پرواز بر فراز تأسيسات بندري بتواند اطلاعات دقيقتري از توان آمريكاييها كسب كند. محل استقرار هواپيماهاي نيروي دريايي، آتشبارهاي ضدهوايي، مخازن سوخت و مهمات موضوعها مورد علاقه « يوشي كاوا » بودند.
« يوشي كاوا » از طرح نقشه براي حمله قريب الوقوع ژاپن به پرل هاربر بي اطلاع بود ولي اطلاعاتي كه او و «كوهن» جمع آوري كردند براي طراحان جنگي ژاپن بسيار ذيقيمت از آب درآمدند. اين اطلاعات توسط كنسول ژاپن و به صورت رمز به كشتيهاي نيروي دريايي ژاپن مخابره ميشدند.
هنگامي كه فرمان راديويي حمله به پرل هاربر صادرشد « يوشي كاوا » تمام مدارك و آثار فعاليتهاي جاسوسي خود را از بين برد و زماني كه پس از حمله هواپيماهاي ژاپني مأموران اف بي آي به سراغش آمدند هيچ مدركي دال بر جاسوسي وي نيافتند.
« يوشي كاوا » در تابستان سال بعد و در طي يك برنامه مبادله اسرا به ژاپن بازگشت. خانواده « كوهن » نيز پس از حمله پرل هاربر مورد بدگماني اف بي آي قرارگرفتند و همگي دستگير شدند. در بهار سال ۱۹۴۲ برنارد « كوهن » به اعدام محكوم شد ولي با لو دادن شبكه جاسوسي آلمان-ژاپن توانست جان خود را نجات دهد. برنارد به ۵۰ سال زندان محكوم شد و به همراه همسر و دخترخوانده اش زنداني شدند. خانواده جاسوسي كه بزرگترين ضربه را به نيروي دريايي آمريكا وارد كرده بودند پس از پايان جنگ از آمريكا به اخراج شدند و به آلمان بازگشتند.
عطر وجودت
آقا جان !
اگر ما را به خیمه گاهت راهی نیست ، حرفی نیست ... ، تنها پیراهنت
را که با عطر وجودت در آمیخته است . بر صورتمان افکن ، باشد
تا بیناییمان را به دست آوریم ، و به مسرت درآییم ، و در امن و
امانت پناه گیریم
کجايي و کدامين جمعه مي آيي؟
وقتي که جمعه فرا مي رسد،انگار حس قريبي در دلم به انتظار مي نشيند و چشمانم را به شوق ديدن يار باز مي کند .وقتي جمعه فرا مي رسد،اي آقاي من،دلم
مي خواهد که با پاي پياده همراه نسيم تا حريم زيبايت،که همان «« جمکران »» عاشق مقدس من و توست،بيايم؛قطره هاي اشک را بر پهنه صورتم بنشانم و
تو را همانند عاشقان فرياد بزنم .اي مهدي ( عج )،تو اي مسيحاي وجود،ديگر در فراق دوري تو دل هايمان آرام و قرار ندارد .پس اي مهدي ( عج ) اي
خوشبوترين گل نرگس دنيا؛بگو که کي مي آيي ؟ که مژده آمدنت را همه جهانيان بدانند .اي مولا؛مي شود که آيا من شاهد شکوه قامت زيبايت باشم و نغمه
عشقت طنين انداز دل هاي خسته و تاريک ما باشد ؟ تو را همانند رخساره ماه بر خواب چشمانمان تماشا کنيم وصبا بوي آمدن تو را براي ما به ارمغان
بياورد ؟ پس اي امام آخرين،بگو که کي ظهور مي کني ؟ تو اي مهربان من،تو اي مرهم دل هاي شکسته،تو اي شفابخش چشم هاي خسته و بي تاب،بگو که :
کجايي و کدامين جمعه مي آيي؟
مولاي من، مهدي جان
مولاي من، مهدي جان!دوست داشتم از همان اول، اذان عشق تو
را در گوشم زمزمه كرده بودند. اي كاش از ابتدا مرا براي تو نذر كرده، حلقه ي
غلامي ات بر گوشم افكنده بودند.
كاش كامم را با نام تو برميداشتند و حِرز تورا همراهم مي كردند.
مهدي جان، دوست داشتم با نام نامي تو زبان باز ميكردم.
اي كاش در كلاس اول دبستان، آموزگارم، الف باي عشق تورا برايم هجّي ميكرد ونام
زيباي تورا سرمشق دفترچه ي تكليفم قرار ميداد.
در دوره ي راهنمايي، هيچ كس مرا به خيمه ي سبز تو راهنمايي نكرد.
در سال هاي دبيرستان كسي مرا با تو كه مدير عالم امكان هستي پيوند نزد.
در كتاب جغرافي ما، صحبتي از((ذي طوي )) نبود.
در كلاس تاريخ كسي مرا با تاريخ غيبت، غربت و تنهايي تو آشنا نساخت.
در درس ديني به ما نگفتند ((باب الله))و(( دَيان دين)) حق تويي.
دريغ كه در كلاس ادبيات، آداب ادب ورزي يه ساحت قدس تورا گوش زد نكردند!
افسوس كه در كلاس نقاشي، چهره ي مهربان تو را برايم به تصوير نكشيدند!
چرا موضوع انشاي ما به جاي علم بهتر است يا ثروت، از تو و از ظهور تو و روش هاي
جلب رضايت تو نبود؟! مگر نه بي تو ،نه علم خوب است و نه ثروت
اي كاش در كنار انواع و اقسام فرمول هاي پيچيده ي
رياضي ،فيزيك ،شيمي ،فرمول ساده ي ارتباط باتورا نيز به من ياد مي دادند.
وقتي براي كنكور درس مي خواندم كسي مرا براي ثبت نام در دانشگاه معرفت و
محبت امام زمان تشويق نكرد .
از فضاي نيمه بسته ي مدرسه ،وارد فضاي باز دانشگاه شدم. در دانشكده وضع از
اين هم اسف بار تر بود.
بازار غرور و نخوت پرمشتري بود و اسباب غفلت فراوان وفراهم.
مولاي من! در دانشگاه هم كسي برايم از تو سخن نگفت، پرچمي به نام تو افراشته
نبود. كسي به سوي تو دعوت نميكرد. هيچ استادي برايم اوصاف تورا بيان نكرد.
كاركرد دروس معارف اسلامي و تاريخ اسلامي ، جبران كسري معدل دانشجويان
بود! نه اينكه از تبليغات مذهبي و اروهاي زيارتي و سياحتي نباشد... كم وبيش ي
يافت ميشد، اما در همين عرصه ها نيز تو سهمي نداشتي و غريب و مظلوم و از ياد
رفته بودي.
پس از فراغت تحصيل دغدغه ي زندگي مجالي براي فكر كردن به تو برايم باقي
نگذاشته بود.
[color=#C71585] اينك در عمق ضمير خود، تورا يافته ام. چندي است با
ديده ي دل تورا پيدا كرده ام .گويي دوباره متولد شده ام.
اگر كسي همچون من پس از عمري غفلت به تو رسيد، حق دارد احساس تولدي
دوباره كند. حق دارد از تو بخواهد از اين پس او را رها نكني و در فتنه هاي آخرالزمان
از او دست گيري.
حق دارد به شكرا نه ي اين نعمت پيشاني ادب بر خاك بسايد و بگويد :
الحمد لله الذي هدانا لِهذا و ما كُنا لِنَهتدي لَولا ان هدانَا الله.
دردلی با اقا
توسط : نرگس
سلام مولای عزیزم....
هنوزم شرم دارم که برایت نامه بنویسم.
از شرمی که دارم دیگر نمیتوانم عاشقانه صدات بزنم...میترسم نگاهم نکنی...
آقا اجازه یه یه حرف بزنم :
بخدا دلم واسه غربتتون داره میترکه...
نمیدونم چی بگم...
از این ادما....از این وضع مردم....نه نمیخوام خودمو جدا ازشون بدونم....چون میدونم چقد به قلبت زخم زدم....
هنوزم وقتی یادم میاد که نتونستم اونی شم که میخواستی و اومدم جمکرانت داغوون میشم...
دیگه باید بشینم و روزا و سالارو بشمارم تا ببینم کی میتونم رو خاک جمکرانت بوسه بزنم...
آقا میدونی که دیگه نمیخوام اون ادم سابق شم...میخوام بشم یکی که بتونم از غصه هات بکاهه...
دلم گرفته.....دلم بدجور واسه غروب پنجشنبه جمکرانت تنگه...
کاش یه بار دیگه....فقط یه بار دیگه میومدم و به گنبد جمکرانت خیره میشدم....
آقاجونم....بذار به خودم جرات بدم و میگم که دلم برایت تنگ شده...
میدونم خودمونی شدم زود ، اما آقا میدونی که جز تو کسیو ندارم...
دارم خودمو از لجن زاری که توش گیر کردم میارم بیرون...کمکم کن...
دلم گرفته...بدجور گرفته....
این روزا عجیب یاد شما و غصه هاتون میفتم....
و چقد شرم میکنم که نمیتونم کمی از غماتون بکاهم...
اللهم عجل لولیک الفرج...
روم نمیشه به امام زمان بگم کمکم کنه
تور خدا شما بهش بگین واسم دعا کنه
بهش بگین 10 ساله از خدا یه چیز می خوام اما نداده
بهش بگین خیلی خستم
خیلی تنهام
بگین دعام کنه بیشتر از این حقیر نشم
بگید واسم دعا کنه
برای ظهور اقا امام زمان
اللهم صلی علی محمد و اله محمد و عجل الفرجهم
عزیزم بخدا حالم اصلا خوب نیست دیگه دارم دیوونه میشم میخام با هت کمی حرف بزنم
آقاجون قربونت برم توکه به خدا نزدیکی تو که خدا دوست داره برم ی کاری بکن
به خدا بگو این نرگس بیچاره دیگه طاقت نداره نمیتونه تحمل کنه بخدا یگه صبرم تموم شده خداجونم به آقا امام زمان قسمت میدم که مشکلمو حل کنی .
تورو خدا مشکلمو حل کن
اللهم عجل لولیک الفرج
خون تو در اشک ما تداوم یافت...
و اشک ما صیقل گرفت!
شمشیر شد و در چشمخانه ی ستم نشست...
سلام
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، نه / غروب شد ، نيامدي
اللهم عجل لولیک الفرج
مولا جان به پهلوی شکسته مادرتان یه نگاه خاص به ما بکنید
خسته شدیم دیگه
بدون شما دنیا سخت است
دوران غیبت شما خیلی طول کشیده باباجان
بیا به جان مادرت زهرا سلام الله علیها
-----------------------------------------------------------
نویسنده :
سلام بنده را دعا کنید این روزها اصلا حال خوبی ندارم
التماس دعای فرج
حق دارد اگر گونه هایش سرخ، قلبش بی تاب،سیر از دنیا شده باشد
حق دارد اگر یارانش را، یاران بی وفایش را به حال خود واگذارد
حق دارد اگر احساس کند
اصبحت ... و امسیت...
حق دارد دیگر تاب گشتن در کوچه های کوفه را به امید یافتن یارانی همدل نداشته باشد
شاید تنها چیزی که امشب می خواهد
دیدار کوچه های مدینه باشد
تا برای عرض شکایت در پیشگاه حبیبش آماده باشد
آه از دل پر رنج علی
توسط:علي سلام اقا پس كي مياي
الهم عجل لوليك الفرج
عجیبه... اینکه بغضی توی گلو دارم و نمیتونم حرف بزنم ولی نمیدونم چرا دستام هم نمیتونن بنویسن...!
دلم گرفته ... خستم ... خدا هم از دستم خسته شده ... کسی رو جز تو ندارم... مگه تو پیش ما نیستی ؟ مگه ما رو نمیبینی؟ مگه تو همونی نیستی که واسه ما گریه میکنی؟
کمکم کن...
فقط یه چیز میخوام ... نذار به گناه بیوفتم...نذار...
خودت که وضعمو میبینی ... آره تو راست میگی خودمم مقصرم ... خودمم احمقم... ولی دستمو بگیر ... این همه آدما که دستشونو میگیری... منم یکیش ... بزرگواری کن و نبین بدی هامو...گناهامو ... حتی شده از ترحم ... دستمو بگیر...
ترحمتم عشقه
آخ دلم میخواد یه روز بیای ... هیشکی نباشه فقط من باشم و تو ... دلم میخواد بشینم یه بغل سیر تو دامنت گریه کنم دلم میخواد محکم بگیرمت که همیشه پیش من باشی... که نری ... که دوباره انتظار نکشیمـــــ
حداقل یه شب بیا به خوابم ... دست رو سرم بکش ... تشنه ی محبت توام نه من که تمام شیعه هات...
آقا جون دوست دارم
توسط:یه خسته
سلام
آفا جون میدونم سرت شلوغه تو این دنیای حیرت . همه گرفتارن همه مشکل دارن ...آقا جون دلم بد گرفته - چرا نیستی ؟ چرا پیدات نمیکنم ؟ انقدر ازم متنفری که نظری بهم نداری؟
آقا جون خودت خوب میدونی که چقدر تنهام - تنها مونسم یاد توست ....
بعضی وقتها انقدر از زمونه دلم میگیره که هوس خود کشی به سرم میزنه. آخه تا کی عذاب ؟ تا کی انتظار ؟ آقا جون دوست دارم. کمکم کن تنهام . دردم زیاده ...به خدا روحم خسته است - خسته....
دیگه طاقت اینهمه بدو بدوی الکی رو ندارم ... شفاعتم رو پیش خدا میکنی؟
یا یه دری نشونم بده یا خلاصم کنه از این دنیا که دیگه طاقتش رو ندارم...
دوست ندارم دست به کاری بزنم که بعدش پشیمونی داشته باشه برام...
آقا جون....
درخواست یه دوست از شما:
توسط:نرگس
سلام به همه منتظران مهدی(عج).....
من بین پاکیم 4 ساله فاصله افتاده اما میخام برگردم به همون حالای خوشم....
امسال اولین سال کنکورم بود...ولی هیچی نخوندم..دارم برا سال 92 میخونم....
تو هدفم دوسدارم به کسایی که الان نمیتونم آینده کمک کنم...
من خیییییییییییییلی گناه کردم و هنوز روم نمیشه با آقا حرف بزنم،طول میکشه تا اونو از خودم راضی کنم.....
توروخدا....تورو به مقدساتتون....دعا کنین سال 92 پزشکی قبول شم....
تو این ماه شعبان واین رمضان که داره میاد هر وقت حال خوشی بتون دس داد خواهش میکنم دعاااااااااااام کنین پزشکی رو بیارم.......
توسط:احمد
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم الرزقنا شهادت
آقا جان ! یا صاحب الزمان
میخوام بهت بگم آقا غلط کردم.. یه غلطی کردم یه گناهی کردم آقا نفهمیدم..
ترسم از این نیست که تو منو عذابم کنی ترسم اینه که تو برام گریه کنی ....
توسط:گنهکار
سلام. خوشبحالت که انقد منتظری!!!!
من که گندش رو در آوردم...حتی تا دیروزم گناه کردم اون کارایی که بش قول دادم دیگه انجام ندم...حالم از خودم بهم میخوره...
تو رو خدا هرکی اینو میخونه واااااسم دعا کنه از ته دل...خواهش میکنم..
میدونم دیگه حسابی خدا ازم ناراحته که دوس نداره حتی یه کلمه باش حرف بزنم
...بخدا ازخودم متنففففففففرم.............
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بر ممممممممممممممممممن.................
توسط:ن......
سلام.......
دیروز میلاد آقا بود تو تلویزیون مولودی گوش میدادم اشک میومد تو چشام اما روم نمیشد یعنی به خودم اجازه ندادم بگم آقا دلم واست تنگ شده..میدونم هیشکی به اندازه ی من غلط نکرده،چقد قول دادم و زدم زیرش دلشو شکوندم...وای که چقد از خودم متنفرم...تموم دلخوشیم این بود که میرم جمکران و آدم میشم..گفتم میرم میبینم و آدم میشم اما نشد...گفتم میام اونیکه تو میخای میشم امانشد...هرکاری کردم نشد...گفتم میام دلمو میبندم به ضریحت ومیرم اما چی شد؟ خودم که اومدم هیچی، دلمو هم کندم آوردم...واااااای که چقد دلم خونه...یادش بخیر اون موقع ها 15 سال بیشتر نداشتم اما به عشقش اشک میریختم اما حالا چی؟اون موقع حجابم فاطمی بود...چادر که سرم میکردم هیچ فرقی بین ظاهر وباطنم نمیدیدم اما حالا فقط ظاهرم بچه مثبته وهر غلطی میکنم.تازه اول جونیمه اماحتی حال نماز شب خوندنم ندارم ونماز واجبمو رفع تکلیفی میخونم...
خستم..........خستم......... دلم برا آغوشش تنگ شده ولی جرات گفتنشو ندارم........ دعاااااااااااااااااااااااااااااااااام کنین.
توسط:پاییز مریم
کسی ارام می اید
نگاهش خیس عرفان است
قدمهایش پر از معنا
دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش
به سان نور می اید
امید قلب ما روزی
ز راه دور می اید
اللهم عجل لولیک الفرج
توسط:زهرا امیدوارم که هرچی از خدا میخوای بهت بده همه ی ما ممکنه تو زندگی اشتباه بکنیم اما نمیشه گفت ادم بدی هستی هر کس به اندازه خودش خوبه خواهر گلم
توسط:میلاد غلامی
ما با انتظارت نشسته ایم. نه اشتباه است به انتظارت ایستاده ایم و همیشه درحال تلاشیم تا تو بیایی.
بی واژه
به همون اسم عزیزی که برات کهنه نمیشه
واسه زندگی صدا کن واسه هر چی عاشقانه است
منو شب صدا کن اما اون شبی که تو رو داره
منو آیینه صدا کن که می خوام مثل تو باشم
که برای با تو بودن می خوام از خودم جدا شم
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
توبه
۶- زراره گوید: شنیدم از حضرت صادق علیه السلام که فرمودند:بنده چون گناهی کنداز بامداد تا شب مهلت دارد پس اگر آمرزش خواست بر او نوشته نشود.
7- امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس گناهی کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند ، پس اگر سه بار گفت: «اسغفرواالله الذی لا اله الاّ هو الحی القیوم» آن گناه بر او نوشته نشود.
8- امام صادق علیه السلام فرمودند: بنده مومن چون گناهی کند خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد پس اگر از خدا آمرزش خواست چیزی بر او نوشته نشود و اگر این ساعتها گذشت و آمرزش نخواست یک گناه بر او نوشته شود و همانا مومن پس از بیست سال به یاد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهانش را بیامرزد و کافر همان ساعت آن را فراموش کند.
9- امام باقر علیه السلام فرمودند: توبه پشیمانی است و بس.
10- امام باقر علیه السلام فرمودند: کسی که بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه استغفار کند خداوند او را بیامرزد اگر چه در آن روز هفتاد هزار گناه کرده باشد و کسی که از هفتاد هزار بیشتر گناه بکند خیری در او نیست و در روایتی دیگر هفتصد گناه .
11- رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: توبه زیباست واز جوان زیباتر است.
12- رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: به راستی خداوند جوان توبه کننده را دوست دارد.
13- امام علی علیه السلام فرمودند: کسی که توفیق توبه یافت از پذیرفته شدن آن محروم نگردد.
14-امام علی علیه السلام فرمودند: کسی که توبه ی خود را به تأخیر اندازد در معرض بزرگ ترین خطر یعنی یورش و هجوم مرگ قرار دارد.
15- رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: خداوند بیشتر از نازایی که صاحب فرزند شود و یا گم کرده ای که گم شده اش را بیابد و یا تشنه ای که بر آب وارد شود از توبه ی بنده شادمان می شود.
16-- امام علی علیه السلام فرمودند:اگر مرتکب گناه شدی به سرعت آن را با توبه نابود کن.
17-- امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که از گناه توبه کند همانند کسی است که گناه ندارد[گناهش پاک می شود] ولی کسی که استغفار می کند و به گناه خود ادامه می دهد همانند کسی است که خدا را به ریشخند گرفته و مسخره می کند .....
18- امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که بر گناه پا بر جا است ولی استغفار از آن می کند همچون مسخره کننده است.
19- امام رضا علیه السلام فرمودند: داستان استغفار داستان برگ درختی است که حرکت کند و برگها بریزد و کسی که از گناهی استغفار می کند ولی آن را انجام می دهد همانند کسی است که پروردگار خود را مسخره کرده است.
20- از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: کسی که توبه کند خــــداوند توبه ی اورا می پذیرد و به اعضای بدن او فرمان می رسد که گناهانی را که بوسیله ی آنها انجام داده پنهان کنند و به مکانهایی که در آن به گناه آلوده شده است دستور داده می شود که گناه او را فاش نسازد و فرشتگان نگهبان ، گناهانی که نوشته اند فراموش کنند.
۲۱- امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلّم روایت کرده که فرمودند: خدارا از روزی خـــود افزونهایی است که آنها را به هر کس که بخواهــد کرامت می کند و خداونـــــــد توبه ی خویش را در سحرگاهان و شامگاهان بر کسی که در شب و یا در روز گناه کرده است ارزانی داشته ، که آیا توبه می کند تا از گناه وی در گذرد و او را بیامرزد.
22- رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: هرکس از مومنان گناهی کند از صبحگاه تا شب مهلتش دهند تا اگر استغفار کرد براو ننویسند و نیز فرمود: براستی که مومن چنین کند پس از بیست سال واندی خداوند گناهانش را به یادش آورد تا از آن استغفار کند و خدا بیامرزد.
23- رسولخـدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: زبانهای خود را به استغفار عادت دهید که براستی خـدای تعالی استغفار را به شما یاد نداده جز اینکه می خواسته شما را بیامرزد.
24-رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: براستی که برای دلها زنگاری است همانند زنگار مس، پس آنهارا با استغفار جلا دهید و پاک کنید.
25- امام باقر علیه السلام به محمدبن مسلم فرمودند:ای محمد بن مسلم ،گناهان مومن که از آن توبه کند برای او آمرزیده است و باید برای آینده ی پس از توبه وآمرزش، کار کند هرآینه بخدا سوگند این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان .عرض کردم پس اگر بعد از توبه و استغفار از گناهان ،باز گناه کند و دوباره توبه کند[چگونه است] فرمودند:ای محمد بن مسلم آیا باور داری که بنده ی مومن از گناه خود پشیمان شود واز آن آمرزش خواهد و توبه کند و خداوند توبه اش را نپذیرد؟ عرض کردم [اگر] چندبار این کار را کرده گناه کند پس توبه کند واز خدا آمرزش خواهد[این چگونه است]فرمـــود: هر آنکه مومن به استغفار و توبه باز گردد خداونــــد نیز به آمرزش او بر گردد [وگناهش را بیامرزد] پس مبادا تو مومنان رااز رحمت خدا مأیوس و نومید سازی.
26- امام علی علیه السلام فرمودند: خود را با استغفار معطّر و عطرآگین کنید تا بوهای بد و تعفّن گناهان ، شما را رسوا نکند.
27- امام رضا علیه السلام از رسولخدا صلی الله علیه وآله وسلّم روایت کرده که فرمودند: کسی که خداوند به او نعمتی عطا فرمود حمد خدا را بجای آورد و کسی روزیش سخت می رسد استغفار به درگاه خدا کند و کسی که چیزی او را غمگین کند « لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» گوید.
28- امام علی علیه السلام فرمودند: استغفار روزی را زیاد می کند.
29- رسولخــدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: کسی که زیاد استغفار کند خداوند از هر اندوهی برایش گشایشی فراهم کند و از هر تنگنایی راه خروجی واز جایی که گمان ندارد روزیش دهد.
30-امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسولخـدا صلی الله علیه وآله وسلّم روایت کرده که فرمودند: بهترین عبادت، ذکر«لااله الاالله ولا حول ولاقوة الابالله»است و بهترین دعا استغفاراست سپس رسولخــــدا آیه ی19سوره ی محمد را خواند که خدا می فرماید:«بدان که معبودی جز خدا نیست وبرای گناهانت استغفار کن».
31- امام علی علیه السلام فرمودند: توبه رحمت حق را به زمین نازل گرداند. و نیز فرمود: توبه دلها را پاک سازد و گناهان را بشوید.و فرمود: توبه پاک کننده ی [گناه] است. و فرمود: دین ندارد آن کس که توبه را به تأخیر اندازد.
32- امام علی علیه السلام فرمودند: جز این نیست که شخص زیرک کسی است که اگر بدی کرد توبه کند و اگر گناه کرد پشیمان شده و توبه کند.
33- امام علی علیه السلام فرمودند:استغفار با اصرار بر گناه خود گناه تازه ای است.
34- یکی ازامام علی علیه السلام پرسید توبه ی نصوح چیست؟ فرمودند: پشیمانی دل ،استغفار زبان و تصمیم بر ترک آن.
35- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: هر که استغفار کند خدا برای او از هر غمی گشایش و از هر تنگنایی مفری پدیدآرد و او را از جایی که انتظار ندارد روزی دهد.
36- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: هر که استغفار کند برگناها ن اصرار نکرده و اگر در یک روز هفتاد بار به گناه باز گردد.
37- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: هر دردی را دوایی است و دوای گناهان آمرزش خواستن است.
38- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند:اگر آنقدر خطا کنید که خطایتان به آسمان برسد و پس توبه کنید خدا توبه ی شما را می پذیرد.
39- امام صادقعلیه السلام فرمودند: هر که بدی [گناهی] کند تا هفت ساعت از روز مهلت دارد پس اگر [در این مدت] سه مرتبه گفت:«اسغفرالله الذی لا اله الا هوالحی القیوم واتوب الیه » بر او نوشته نشود.
40- امام صادقعلیه السلام فرمودند: همانا مومن گناهی کند وپس از بیست سال به یادش آید واز خدا راجع به آن گناه آمرزش خواهد و خداوند برایش بیامرزد و هر آینه [خداوند] به یادش اندازد تا برایش بیامرزد و همانا کافـــــر گناهی کند و همان ساعت آنرا فراموش کند.
41- امام صادقعلیه السلام فرمودند: هیچ مومنی نیست که در شبانه روز چهل گنـاه کبیره کند وبا پشیمانی بگوید:«استغفرالله الذی لا اله ال هوالحی القیوم و بدیع السموات و الارض ذوالجلال والاکرام واسئله ان یصلی علی محمدوال محمد ان یتوب علی» جز اینکه خدای عزّوجلّ گناهش را بیامرزد و کسی که از چهل گناه کبیره در روز انجام دهد خیری در او نیست.
42- امام صادقعلیه السلام فرمودند: هرکس روزی صدبار بگوید«استغفرالله» خدای عزّوجلّ برای او هفتصد گناه بیامرزد و در آن بنده ای که هفتصد گناه کند خیری نیست.
43- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: همه فرزندان آدم خطا کارند و بهترین خطاکاران توبه گرانند.
44- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: از خدا بخشش بخواهید زیرا که من هر روز صد بار از او بخشش می خواهم.
45- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند:از لوازم سعادت مرد این است که زندگانی او دراز شود و خداوند توبه را نصیب او کند.
46- امام رضا علیه السلام فرمودند: هر کس استغفار کند در ماه شعبان هفتاد مرتبه حق تعالی گناهان او را بیامرزد اگر چه به عدد ستارگان باشد.
47- امام رضا علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلّم روایت کرده که فرمودند: پناه ببرید از غلبه ی حزن یعنی چون سختی روی دهد به خدا توبه کنید تا آن را دفع کند.
48- امام رضـا علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلّم روایت کرده که فرمودند: توبه کننده ی گناه مانند کسی است که گناهی بر او نیست.
49- امام علی علیه السلام فرمودند: توبه گناهان را محو می کند. و نیز فرمود: توبه داروی گناهان است. و فرمود: توبه از نظر پاداش بزگتر واز نظر ثواب سریع تر خواهد بود. و فرمود: توبه کن تا روزی به تو داده شود.
50- امام علی علیه السلام فرمودند:اسلحه ی گناهکار توبه است. و نیز فرمود: در شگفتم از کسی که نومید گشته در صورتی که وسیله ی نجات را با خود دارد وآن استغفار و توبه است.
51- امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم روایت کرده که فرمودند: بهترین دعا استغفار است.
52-امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم روایت کرده که فرمودند: هرگاه بنده بسیار استغفار کند نامه ی عملش بالا رود در حالی که می درخشد.
53- امام صادق علیه السلام از پیامبرصلی الله علیه وآله و سلّم روایت کرده که فرمودند: استغفار و گفتن «لااله الاّ الله» بهترین عبادت است.
54- ازامام باقرعلیه السلام روایت شده که فرمودند:اگر آدم ابوالبشر مرتکب ترک اولی نشده بود هیچگاه مومن ترک اولایی را مرتکب نمی شد و اگر خدایتعالی توبه ی آن حضرت را قبول نفرموده بود توبه ی هیچ کس قبول نمی گردید.
55- از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلّم روایت شده که فرمودند: فراوان استغفار کنید زیرا خداوند استغفار را به شما نیاموخت مگر برای این که می خواست شما را بیامرزد.
56- از امام صـادقعلیه السلام روایت شده که فرمودند: ادامه دهنده ی گناه درحال استغفار از آن چون کسی خواهد بود که خدا را مسخره می کند.
57- از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلّم روایت شده که فرمودند: همانا خداوند متعال سه صدا را دوست دارد: صدای خروس و صدای خواننده ی قرآن و صدای آنان که در سحرگاه درخواست آموزش می نمایند.
58- از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلّم روایت شده که فرمودند: هیچ دعایی بالاتر از استغفار و طلب آمرزش از خدا نیست.
59- از امام صادقعلیه السلام روایت شده که فرمودند: هرکس هفتاد بار از خدا بعد از نماز عصر روز جمعه در خواست آمرزش کند و بگوید «استغفرالله واتوب الیه» خدا گناه گذشته اش را خواهد آمرزید و او را در آینده از ارتکاب گناهش نگه خواهد داشت واگر گناهی مرتکب نشده است گناه پدرومادرش را خواهد آمرزید.
60- از امام صادقعلیه السلام روایت شده که فرمودند: هرکس گناهی مرتکب شود از صبح تا شب به او مهلت داده شود، پس اگر درآن هنگام درخواست آمرزش کند براو نوشته نخواهدشد.
61- از امام صادقعلیه السلام روایت شده که فرمودند: درهای بلا را با استغفار کردن ببندید.
62- از امام علیعلیه السلام روایت شده که فرمودند:اگر مردم آنگاه که مرتکب نافرمانی خدا می شدند بازگشت می نمودند و درخواست آمرزش می کردند هرگز عذاب نمی شدند و به هلاکت و نابودی نمی افتادند.
63- ازامام صادقعلیه السلام روایت شده که فرمودند: همانا خدای بزرگ به توبه ی بنده ی مومنش آنچنان شاد می شود که یکی از شما از یافتن گمشده اش شاد می شود.
64- امام موسی کاظمعلیه السلام فرمودند: محبوب ترین بندگان همان رو آورندگان بسوی خداوند و توبه کنندگان است.
65- امام علی علیه السلام فرمودند: بنده ای نیست که گناهی مرتکب گردد مگر این که خــدا به او هفت ساعت مهلت می دهد که اگر توبه کند چیزی بر او نوشته نگردد.
66- امام باقرعلیه السلام فرمودند: همانا مردگناه خودرابعدازبیست وهفت سال به یاد می آورد واین نیست مگر برای این که از خدا در خواست آمرزش کند تا اورابیامرزد.
67- ا زپیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلّم روایت شده که فرمودند: توبه کننده اگر آثار توبه در او نمایان نباشد توبه کننده نخواهد بود.
68- امام صـادقعلیه السلام فرمودند: آنگاه که سایه ها بر گشتند و بادها وزیدن گرفتند باید بهترین داوری رااز خدای بزرگ درخواست کنید چه آن هنگام به بازگشت بخدا اختصاص دارد.
69- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم فرمودند: کسی که فراوان استغفار کند خدای بزرگ او را از هر اندوه آسوده و از هر تنگی رها سازد واز جایی که تصوّر نمی کند روزیش را برساند.
70- امام صادقعلیه السلام فرمودند: کسانی که به سبب گناهان عمرشان کوتاه شده و می میرند بیشتر ند از کسانی که با اجل مقدّرشان می میرند.
71- امام صادقعلیه السلام فرمودند: توبه ی نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن در روزهای چهـــار شنبه و پنجشنبه و جمعه است.
72- امام صادق علیه السلاماز پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم روایت کرده که فرمودند: خوشا بحال کسی که در روز قیامت در نامه ی عملش زیر هر گناهی یک «استغفرالله» ثبت شده باشد.
73- امام صادق علیه السلام فرمودند: چون گناه بنده زیاد گردد [وخداوند بخواهد اورا پاک کند] و چیزی از کردار[نیک] نداشته باشد که آنرا جبران کند و کفاره ی آنها شود او را به اندوه گرفتار سازد تا کفاره ی گناهانش گردد.
74- امام باقرعلیه السلام فرمودند:پیوسته غم وانده گریبان گیر مومن باشد تا برای او گناهی بجا نگذارد.
75- امام حسین علیه السلام فرمودند: از عذر خواهی بپرهیز زیرا مومن گناه نمی کند تا عذر بخواهد ومنافق هر روز گناه وعذر خواهی می کند.
مرکب شب
امام عسکری (علیه السلام)
بحارالانوار ج ۷۵ ص ۳۸۰
پ.ن :خدایا مارو ببخش که مرکب شب رو فقط به نت گردی و خورو خواب طی میکنیم
و لحظه لحظه غفلت
بعضی ها اینطوریند دیگه !!!
بعضی ها برای رسیدن به هدف خودشون
دیگرون رو زیر پا می گذارند.
محتاج تمام نگاهتان هستم
پروردگارا !
عشق گوشه ای از نگاه شماست
و من
محتاج تمام نگاهتان هستم...
بهائیت در یک نگاه
بهائیت در یک نگاه
تقریبا یک و نیم قرن از پیدایش باب و بهاییت(260 ه ق) با ادعای امام زمانی علی محمد باب و ادعای پروردگاری حسینعلی بها با شعار لا اله الا انا المسجون الفرید؛ «نیست خدایی به جز من زندانی تنها» می گذرد، اما متاسفانه این فرقه نه تنها از بین نرفته بلکه روند رو به رشد خود را حفظ کرده است، آخرین آمار بهاییان تا به امروز 6 میلیون در کل جهان اعلام شده است که درصد بالایی از آنان در آمریکا سکونت دارند چرا که آمریکا بستر مناسبتری را برای رشد بهاییان فراهم کرده است. البته آمارشان در ایران نیز کم نیست. تهران بیشترین بهاییان ایرانی را در خود جای داده است.(70درصد بهاییان ایران در تهران ساکن اند)
اعتقادات بهاییان در یک نگاه کلی
از بین اعتقادات آنان اعتقاد به اعداد، اعتقادی برجسته و جالب توجه است. بهاییان عدد نه را مقدس می دانند، جهت انتخابشان نیز این بوده است که کلمه (بها) در حروف ابجد برابر عدد نه می شود جالب است که بدانید دو لغت (وبا) و (بز) نیز به حروف ابجد برابر عدد نه می شود.
اعداد زیادی نزد بهائیان از تقدس و بعضا از نحوست برخوردارند. مهمترین و مقدس ترین عدد نزد ایشان که پایه تقویم و آرایش های دینیشان را تشکیل داده است، عدد نوزده می باشد که تعداد ماه های سال، روزهای ماه، میزان مهریه زنان، جزای نقدی و روزه - به مدت نوزده روز از طلوع تا غروب آفتاب آخرین ماه سال – و حتی تعداد فصلهای کتاب مقدسشان(اقدس) همه بر پایه ی عدد نوزده تدوین گشته است. جالبتر آنکه تعداد کنگره های برج آزادی تهران نیز نوزده تاست و شکاف آن رو به قبله بهاییان(عکا در فلسطین؛ قبر حسینعلی بها) است که گویای طراحان و مهندسین بهایی آن است.
اما دلیل انتخاب عدد نوزده نیز همچون عدد نه تنها برابری این عدد در حروف ابجد با لغت بهایی می باشد.
اکنون بسیار جالب توجه است که قرآن مجید نیز به عدد نوزده اشاره کرده است!
لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ * عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ * وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً...(مدثر 29-31)؛ آن آتش بر آدمیان رو نماید* بر آن آتش نوزده تن موکلند(فرشتگان عذاب)* و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان عذاب قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفار نوزده نگردانیدیم...
این آیات بلافاصله بعد از آیات مربوط به کافر معاند نسبت به پیغمبر اسلام آمده است و عاقبت وی را دوزخ و عذاب سخت بیان کرده است و عدد نوزده را به شکل رمز آمیزی مطرح کرده که بعید نیست اشاره به همین گمراهی نیز داشته باشد. این موضوع با در نظر گرفتن حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که می فرماید: فهم معارف قرآن در آخرالزمان بهتر صورت می گیرد دارای بسی تأمل و تدبر می باشد.
[آری یک مذهب دوزخی باید بر محور عدد دوزخی دور زند و یک جمعیت دوزخی باید خود را هماهنگ با عدد فرشتگان عذاب کند. (تفسیرنمونه آیت الله مکارم شیرازی، ج 25، ص 237)
لیندن جانسون رییس جمهور وقت آمریکا در پیامی به مناسبت جشن صدمین سالگرد تاسیس بهائیت می گوید: هدف شما با هدف آمریکا یکی است و آرزوی شما آرزوی همه افراد خیرخواه است. همه افراد متفکر و دور اندیش رسالت دین بهایی را تکریم و تجلیل می کنند
و اما نماز بهاییان!
بهاییان دارای سه قسم نمازند به نامهای صغری، اوسط و کبری. در نماز صغری که بیشتر بینشان مرسوم است فقط کافیست رو به قبله لحظاتی را به حالت خضوع بایستند! و اما نماز کبری نه رکعتی و بسیار مشکل است که شاید توسط بعضی ازافراد بهایی بجا آورده می شود.
عوامل رشد بهاییان

اکنون جای این سوال مطرح است که با وجود عقاید مسخره و اعتقادات پوچی که بهاییان دارند چگونه تا کنون نابود و منقرض نشده اند. دینی که پروردگار آن یک انسان خرافاتی است، عجیب است اگر بگوییم حتی یک نفر به آن، به واقع اعتقاد دارد پس چگونه بهاییت با این همه مزخرفات رشد کرده، طرفداران و اعداد و ارقامی پیدا کرده است؟ در پاسخ به این سوال باید ریشه های سیاسی بهائیت را جستجو کرد.
در بررسی جنبش های اجتماعی صدساله اخیر ایران، فتنه های بهائیان نیز قابل ملاحظه است. در جغرافیای سیاسی ایران استفاده از ایدئولوژی های مذهبی کارسازتر از ایدئولوژی های سکولار است. نظام استکبار نیز از همین پتانسیل جامعه ایران استفاده کرده است و با طراحی فرقه های ضاله، هدف دین زدایی خود را اعمال می کند. زیرا دین، بزرگترین منبع قدرت مردمی است و تهدیدی جدی برای حکومتهای فاسد محسوب می شود. به همین جهت یکی از سیاستهای نغز در تضعیف قدرتهای دینی، فرقه سازی بوده و هست. از طرفی بهائیان نیز برای ماندگاری خود، انعطاف پذیری زیادی پیدا کرده اند تا آنجا که اصلی ترین اعتقادات و اصول دینی شان را نیز تغییر داده و به روز می شوند.
حامیان مادی و معنوی بهائیان


بهائیان از سوی سه قدرت بزرگ جهان - انگلیس، آمریکا و اسرائیل - حمایت می شوند .
اسنادی وجود دارد که نشانه الطاف بی دریغ انگلیس نسبت به فرقه بهائیت در ایران است. بهائیان قبل از انقلاب در سفارت انگلیس جایگاه ممتازی داشتند. در حالی که شیعه اثنی عشری جایی در این سفارت نداشت. اسرائیل نیز تا جایی حامی بهائیان است، که اعلام می کند: «دولت اسرائیل با نهایت افتخار می تواند میزبان بهائیان جهان به ویژه بهائیان ساکن در کشورهای اسلامی باشد.»
اصحاب جهنم
در سوره مدثر عدد نگهبانان جهنم ۱۹ نفر یا ۱۹ گروه ذکر شده ویک فرقه جهنمی باید همه چیزشان با عدد جهنمی تطبیق کند علیها تسعه عشر
آمریکا بزرگ حامی بهائیان بیش از یک قرن است که بهائیان را در دامان مهر می پرورد و شاید بیش از مسیحیان مورد لطف قرار می دهد .
لیندن جانسون رییس جمهور وقت آمریکا در پیامی به مناسبت جشن صدمین سالگرد تاسیس بهائیت می گوید: هدف شما با هدف آمریکا یکی است و آرزوی شما آرزوی همه افراد خیرخواه است. همه افراد متفکر و دور اندیش رسالت دین بهایی را تکریم و تجلیل می کنند .
مابرای روشن شدن اذهان وتضاداحکام باب وبهاءباشریعت مقدس اسلام
چندنمونه ازاراجیف آنان راذکرمی کنیم . برای توضیح بیشتر به ادامه مطالب رجوع فرمائید
عددنوزده
نظربه اینکه دراوایل امر18نفرازشیخیه دورعلی محمدباب راگرفتندوتوسط آنهاکم کم امربابقوت گرفت علی محمدباب به طورجدی فعالیت های آنان راازیادنبردآنهاراحروف حی (که به حساب ابجد18است)نامیدوباخودش 19نفرشدندواین عدد19به نظرباب به حدنهایی قداست رسیدازاین رودربسیاری از احکام عدد19راعنوان آنهاکرداوکتاب بیان خودرابر19واحدوهرواحدرا19باب قرارداددرواحد8باب 8گوید«نوزده روزدرآخرسال روزه گرفته وذکرخداکنید»نیزدرهمانجا گوید«برهرشخصی واجب است برای وارث خود19ورقه کاغذلطیف و19انگشتری که برآنها اسماءخدا منقوش شده باقی گذارددرواحد7باب18گوید«هرکسی شخصی راعمدامحزون کردباید19مثقال طلابدهد»
درواحد6باب16گوید:«اگرمعلمی چوبی برگوشت وبدن بچه ای زدزن اوتا19روزبراوحرام می شوداگرچه ازروی فراموشی بزندواگرزن نداشته باشدباید19مثقال طلابه آن بچه بدهد.درواحد5باب3عددهرسال رابه عدد(کل شی )(که به حساب ابجد 361می باشد)قرارداده وهرسال را19ماه وهرماه را19روز دانسته است و...
خنده آوراینکه هنوز این 19به مرحله اجراءگذاشته نشده بودکه اغلب آنها ازجانب حسینعلی بهاءمنسوخ گردیدیکی ازنوزده های که بهاآن راتصویب کرد موضوع هرسالی 19ماه وهرماهی 19روزاست که درکتاب اقدس ص34به آن تصریح کرده است فاضل قائینی دردروس الدیانه درس 25نام های این 19ماه راذکرکرده است(1)
عدم جوازذکردرمیان مردم
بهاءدراقدس (ص30)گوید:برای کسی روانیست که درطرق وخیابانها زبانش راحرکت داده وذکرخداگویدوجوب تجدیداثاثیه منزل اودراقدس صفحه 41گوید:نوشته شده است برشماکه درهر19سال اثاثیه منزل خودراتجدیدوتازه کنیدجوازپوشیدن لباس حریروتراش ریش همچنین دراقدس صفحه 42گوید:چوشیدن لباس ابریشم برای مردها حلال است ومحدودشدن درلباس وریش برداشته شد(شمادرپوشیدن هرنوع لباس وتراشیدن ریش آزادید)
حرمت نشستن روی منبر
اودراقدس صفحه41می گوید:ممنوع هستیداگرروی منبربنشینیدواگرکسی بخواهدآیات خدارابخواندلازم است روی صندلی بنشیند
جوازشنیدن آواز
بهاءدرکتاب اقدس صفحه 16گویدماشنیدن آوازها ونغمه هاراحلال کردیم ولی بپرهیزیدازاین که شنیدن آوازها شماراازحدادب خارج سازد
حرمت بوسیدن دست
اودرصفحه 10اقدس گوید:بوسیدن دست هابرشماحرام شده است واین چیزی است که ازناحیه خداوندعزیزوحکم کننده نهی شده است
طهارت منی
حسینعلی بهاءدرصفحه 21اقدس گوید:خداوندبه پاکی آب نطفه(منی)حکم کرده است واین حکم رحمتی است ازجانب پرورگارجهان درباره مردم وشمابایدخداراسپاسگزاری کنیدودرمقابل این آزادی خرم وخندان گردید
همه چیزپاک است
اودرهمان صفحه نیزمی گوید(خداوندبرداشته است حکمی راکه به جزطهارت است وهمه اشیاءدردریای طهارت فرو رفته اند)بنابراین اوهمه اشیاءراپاک می داندولی ازبعضی به عنوان نظافت وتمیزی نه به عنوان نجس بودن آنها نهی کرده است
جوازربا
باب وبهاءتنزیل وربارادرمعملات جایزمی داندچنان که علی محمدباب درواحدپنجم باب18گوید:واذن فرموده خداوندتجاررادرتنزیلی که دأب است امروزمابین ایشان وبرآن که تناقص وتزایددرمعملات خودقراردهند
ودرگنجینه احکام (صفحه 161)ازقول بهاءنقل می کنداگرربحی درمیان نباشدامورمعطل خواهدشدلذافضلاعلی العبادربارامثل معاملات دیگرقراردادیم .
این فرقه درمورد استمناء –نزدیکی یک زن باغیرشوهر-فرق قراردادن مهریه بین دختران روستایی وشهری-فاصله بین عقدبازفاف وخلاصه کلی احکام رنگارنگ دیگه نظراتی احمقانه دارند .
بشنو از نی !!! چون حکایت می کند!!؟؟
ماولایت فقیه را آنطورشناختیم که اگر بگوید نفس نکش ! نمی کشیم تابمیریم تمام
بیانات حضرت امام در مورد امام خامنه ای:
من آقاى خامنه اى را بزرگ کردم.(1) (او کسى است) که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنین انداز است؛(2) متعهد و مبارز در خط مستقیم اسلام و عالم به دین سیاست.(3)
اینجانب که از سالهاى قبل از انقلاب با ایشان ارتباط نزدیک داشته ام و همان ارتباط بحمد الله تعالى تا کنون باقى است، ایشان را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مىدانم و شما را چون برادرى که آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه جدا جانب دارى مىکنید، میدانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى هستند که چون خورشید روشنى میدهند.(4)
شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، در بین رئیس جمهور ها و سلاطین و امثال اینها، مى توانید یک نفر را مثل آقاى خامنه اى پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمىکنید. من ایشان را سالهاى طولانى مى شناسم و در آن زمانى که اول نهضت بود، ایشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پیامها تشریف مى بردند و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان همه جا حاضر واقعه بود تا آخر و حالا هم هست. او یک نعمتى است که خدا به ما داده است.(5)
ما در پیشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقیة الله ارواحنا فداه افتخار مىکنیم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه که شبها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مىبرند. من به شما خامنه اى عزیز تبریک مىگویم که در جبهه هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم(6) (و) ان شاء الله تعالى خداوند، امثال جناب عالى را که جز خدمت به اسلام نظرى ندارید، در پناه خود حفظ فرماید.(7)
1- صحیفه نور، ج 15، ص 139
2- صحیفه نور، ج 15، ص 41
3- صحیفه نور، ج 15، ص 179
4- صحیفه نور، ج 15، ص 173
5- صحیفه نور، ج 17، ص 170
6- صحیفه نور، ج 15، ص 41
7- صحیفه نور، ج 20، ص 171
Prophet of Mercy
in the name of god Islam is winning Peace be upon Muhammad and Al Muhammad Islam, the Prophet, Muslims love life for what I am |
حرمت را صفاست
تو ای ترجمان عشق در چشمانت...
ای بوی خوش یاس در سرایت..
دیر بازیست که دلهای عاشق را پناهگاهی..
ای پادشاه ملک خورشید...
در بارگاهت راهی نیست میان حاجت و اجابت...
گدای کوی تو ناج شاهی به سر دارد .
به ضریحت پیوند خورده دل هزاران عاشق از هزاران سال پیش.
کرامتت کرامت همایونیست و عطایت فراتر از قابلیت ما..
گواهی می دهد..
از عرشیان تا فرشیان..
که تویی یگانه سلطان ملک عاشقی...
نامه بچه ها به امام رضا علیه السلام
قسمت هایی از نامه های بچه ها به امام رضا علیه السلام:
... امام رضا من شما رو ندیدم . هیچ وقت ندیدم اما می دونم که شما هم مثل خدا خیلی بزرگ و مهربونی. شما تو قلب ما هستی یعنی خدا و شما تبدیل به هزار هزار هزار هزار هزار تا فرشته می شین و تو قلب ما می آئین. این رو هم مامانم بهم گفته ، اون هروقت که حرم شما را از تلویزیون می بینه دستش را روی قلبش می گذاره و چشماش رو می بنده و گریه می کنه انگار دلش خیلی تنگ شده.
آناهیتا یزدان شناس/ 9 ساله/ کلاس سوم دبستان/ ازمرکز شماره 2 بوشهر
امام رضا؛ من چند بار خواب دیدم که سوار بر اتوبوس هستم و قرار است که به مشهد بیایم ولی قبل از اینکه اتوبوس راه بیفتد من از خواب بیدار می شدم .خیلی ناراحتم امام رضا؛خیلی ناراحتم...
بنت الهدی زارعی/ 11 ساله/ مرکز کاکی
ای کاش، ای کاش یکی از کبوتران گنبدتان می شدم و با بال های سفید رنگ خویش دور تا دور گنبدتان بال می زدم و بر آن گنبدتان می نشستم و با صدای کبوترانه با شما به صحبت می پرداختم...
زهره واعظی / 13 ساله / مرکز کاکی
ای امام اطلسی ها اطلس وجودت را بر چهره ی بی لبخند من پیوند بزن تا با وجود تو روحی تازه پیدا کنم .
از پشت پنجه ی دلتنگی ها به دنبال تو می گردم . برق ضریح طلائیت ، چشمم را دگرگون می کند و اشک های بهاری مرا سرازیر می سازد . ای سایه سار همیشه من . آرزو دارم دست های مهربانت ، دست های کوچک مرا بگیرد و به آسمان ها و بالاتر از ابرها و سیاهی ها پرواز دهد .
فاطمه پورشمس/ 14 ساله /مرکز اهرم
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریة زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
ادعا
حاصلضرب " توان " در " ادعا" مقداری ثابت است :
هر چه " توان " انسان کمترباشد " ادعای" او بیشتر است .
و هر چه " توان " انسان بیشتر شود " ادعایش " کمتر می گردد.
مدار قبولی اعمال
مدار قبولی اعمال ٬ ایمان است
که پایین ترین درجه آن بد حال شدن
بعد از گناه است و بالاترین درجه اش ٬
در حال ذکر خدا از شوق٬ مشرف به
موت شدن می باشد.
کربلا
دلم تنگه شهداست...
دلم تنگه کربلاست...
و
کربلا آفریده شد تا عشق جهانگیر شود ...
-ای خدای آب !
ما را چنان تشنه بخواه
که هیج آبی جز عطش کربلا سیرابمان نکند...
-کل ازض کربلا ،
همه جا مهمان حسینیم...
همه...
-کل ارض کربلا،
عالم تجلی گاه ارباب ماست...
-کربلا چنان خراب می کند که نتوان ساخت...
و چنان می سازد که نتوان خراب کرد...
-کربلا اگر نبود
زمین
آیا
باز هم جاذبه داشت؟!
-کربلا خانه ی ماست؛
والحق
هیچ کجا خانه ی آدم نمی شود...
-هر که از کربلا گذشت،
به خدا نرسید؛
و هر که به خدا رسید،
از کربلا گذشت...
هرگز مپندار که کربلا شهریست میان شهرها و نامیست میان نامها کربلا حق است و کسی
جز یاران سیدالشهدا راهی به سوی حق نیست
گوشه ای از حالات و بیانات مجتهد - فقیه - فیلسوف و عارف کبیر آیت الله سید علی قاضی (ره)
تری المحبین صرعی فی دیارهم کفتیه الکهف لایدرون کم لبثوا
عاشقان را چنین خواهی یافت که بر زمین افتادهاند، مانند جوانمردان كهف كه نمیدانستند چقدر درنگ كرده اند
عاشقان کشتگان معشوقند برنیاید ز کشتگان آواز
يكي از بزرگان مي فرمود : حال مرحوم علامه طباطبايي(ره) با شنيدن نام آيت الله قاضي(ره) دگرگون مي شد . ///// روزي در نجف اشرف يكي از شاگردان مرحوم قاضي(ره) پشت سر ايشان بر جنازه اي نماز مي خواندند . هنگام نماز جمله اي بس شگفت از مرحوم قاضي(ره) شنيد كه با شنيدن آن ، بسيار ترسيد و ديگر نتوانست در محضر ايشان بماند و پنهاني نجف را ترك و به ايران آمد و طريقه ي توحيد و معرفت نفس را رها كرده و ديگر راهي جز زهد و مراقبه نپيمود ! مقصود اينكه حتي برخي از شاگردان ِ سالك ِ آيت الله قاضي(ره) نيز نمي توانستند اوج عظمت و مقامات استاد را فهم و هضم كنند . ///// آيت الله جوادي آملي از علامه طباطبايي(ره) نقل مي كنند كه : پس از ارتحال مرحوم آقاي قاضي(ره) روزي مشغول نماز بودم اما تحت الحنكم را كه گشودن آن مستحب است باز نكرده بودم . ناگاه ديدم آقاي قاضي(ره) تشريف آوردند و در همان حال كه من به نماز ايستاده بودم تحت الحنكم را باز كردند و رفتند . ///// يكي از بزرگان مي فرمايد : مرحوم قاضي(ره) يكبار به مناسبتي ( گويا بحث درباره ي اين بيت حافظ بود كه مي گويد : آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند ... )به پشته اي از خاك مي نگرد و آن تل خاك را با نظر خود طلا مي كند . ///// يكي از بزرگان از آيت الله مرندي (ره) نقل مي كنند كه : آيت الله قاضي(ره) شبهاي ماه مبارك رمضان با شاگردان خود جلسه اي داشتند كه حدود سه ساعت به درازا مي كشيد . ابتداي آن مجالس مرحوم قاضي (ره) مي فرمودند : " خودبين نباشيم . خدابين باشيم . " و پس از اين جمله سرها پايين بود و تا پايان جلسه همه در سكوت و تفكر بودند . ///// آيت الله جوادي مي فرمودند : با آن فقر و تنگدستي شديد علامه طباطبايي(ره) در نجف ، مرحوم آيت الله قاضي(ره) به ايشان مي فرمودند : با اين همه تجملات و تعلقات و زندگي مرفه به جايي نمي رسي ! اگر مي خواهي به مقامي برسي ، بايد از همه ي اينها دست بكشي ! . ///// يكي از اطرافيان آيت الله قاضي(ره) نقل مي كند : روزي با ايشان به سمت منزلش مي رفتيم . به سر كوي ايشان كه رسيديم مشاهده كرديم كه صاحب خانه ، اثاث مرحوم قاضي(ره) را به كوچه ريخته است . آيت الله قاضي(ره) به محض ديدن آن صحنه فرمود : خدا گمان كرده كه ما هم آدميم كه با ما چنين معامله مي كند ! . ///// يكي از بزرگان مي فرمايد : آيت الله قاضي(ره) تمام شبي را در سجده گفته بود : " حسن ، حسن ، ... " و شاگردان ايشان جرات نمي كردند علت آن عمل و ورد را از ايشان بپرسند . اما يكي از شاگردان قديمي ايشان ، مرحوم آيت الله علي محمد بروجردي(ره) مي گفت : من لر بودم ! از اين رو دل را به دريا زده و از ايشان دليل را پرسيدم . فرمودند : ديشب خداوند پسري به من داده كه نامش را حسن نهادم و ديدم خيلي تسليم است . گفتم من هم آن قدر " حسن ، حسن " بگويم تا مثل " حسن " تسليم شوم . ///// مرحوم آقاي سيد محمد حسن قاضي(ره) كه در 16 شهريور 1387 به رحمت خدا رفتند مي گفت : زماني در بازار تهران مغازه عطرفروشي ام آتش گرفت و من در انديشه بودم كه چرا اينگونه شد . در اين هنگام پدرم قاضي بزرگ(ره) را ديدم كه با وجود اينكه از دنيا رحلت كرده بود عصازنان از داخل بازار به طرف من مي آيد . به من كه رسيد فرمود : مي داني چرا اينطور شد ؟! چون به خودت مغرور شده بودي كه در مدت كوتاهي توانستي تجارت پررونقي را در ايران راه اندازي كني . اين آتش نتيجه همين غرورت بود كه به عمل خودت تكيه كردي ! پدرم اين را گفت و عصازنان از بازار خارج شد . ///// باز " حسن " مي فرمود : زماني از دست يكي از مشكلات زندگيم به تنگ آمده بودم . پدرم را ديدم كه نزد من آمد و گفت : اين مشكل ، بخشي از سيروسلوكت است و خداوند آن را مقرر فرموده است . بايد با آن بسازي كه براي رشدت لازم است . ///// و باز مي گفت : وقتي كه مشغول نوشتن كتاب صفحات من تاريخ الاعلام ( موسوعه ي 10 جلدي كه جناب سيد محمدحسن قاضي درباره پدرشان نوشته و دو جلد آن به نام آيت الحق و با ترجمه اخوي كوچكشان به چاپ رسيده است ) بودم در نقل مطلبي از كارهاي پدرم با خود مي انديشيدم كه پدر در اينجا اشتباه كرده است . در اين هنگام ديدم در خانه را مي زنند . دم در رفتم و در را باز كردم . پدرم پشت در بود . ( بعد از رحلت آقاي قاضي) به من گفت : با من همراه شو ! دنبالش راه افتادم . آنوقت ديدم در طي راه من كوچك و كوچكتر مي شوم تا اينكه به سني رسيدم كه آن اتفاق افتاده بود و آنجا ديدم همان كاري كه پدر كرده درست بوده است . آنوقت پدرم به من گفت : برگرديم . در حين برگشت باز بزرگ و بزرگتر شدم تا اينكه به درخانه رسيدم و پدرم رفت . ///// زماني هم كه سيد حسن در سفر حج بر اثر مصرف دارو در فرودگاه جده خوابش مي برد وجامي ماند ، پدر به خواب يكي از همسفران مي آيد ومي گويد : چرا فرزند مرا در فرودگاه تنها رها كرده ايد ؟ برويد و او را بياوريد . ///// در اين سالهاي آخر عمر سيد حسن ، پدرش در خواب به ديگران و خودش فرموده بودد : " بيا نجف ، برايت خانه گرفته ام . " و او فهميده بود كه ديگر بايد برود . [ قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتي تكون حرضاً او تكون من الهالكين = به ملامت گفتند : به خدا سوگند كه تو آن قدر دائم يوسف يوسف كني تا از غصه فراقش مريض شوي و يا خود را به دست هلاكت سپاري ] . راز آزادي كامل ايشان در برزخ را خودشان در زمان حياتشان فرموده بودند : برزخ من در دنيا ، فقر است كه ديگر در برزخ مشكلي نخواهم داشت . و فرموده بود : من از خدا خواسته ام كه جسمم در برزخ ، در اختيار خودم باشد . /////
وروديه ي مقبره مرحوم قاضي در وادي السلام نجف اشرف
علامه طباطبايي(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) در عين تاكيد بر نماز شب ، سوگواري بر حضرت سيدالشهدا(ع) را بافضيلت تر از نماز شب مي دانستند . و از طرفي مي فرمودند : وسيله ي رسيدن به دنيا و آخرت ، نماز شب است . ///// علامه طباطبايي(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : گاهي خداوند چهل روز بنده را در سختي و گرفتاري قرار مي دهد تا يكبار از ته دل " ياالله" بگوید و به ياد خدا بيفتد . ///// آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : براي حاجتي چهل سال پس از نماز ، دعا مي كردم ، بعد معلوم شد که مصلحت نبوده است كه برآورده شود . ///// زماني عليرغم ميلشان جهت دادوستدي مجبور شدند كه عكس بيندازند و شاگردان از روي آن تكثير كردند و در جلسه درس پخش مي كردند . علامه طباطبايي(ره) مي فرمود : در همان حين پخش عكس ، آقاي قاضي (ره) فرمودند : شما اصلاً عقل نداريد ! من خودم اينجا نشسته ام شما سر عكس من دعوا مي كنيد ! . علامه(ره) مي فرمود : ما هم يكي از آنان بوديم كه درآن جلسه عكس مي خواست . ///// آيت الله قاضي(ره) درباره جناب ملاصدرا (ره) عبارت فخر شيعه را بكار مي بردند . ايشان ابن عربي(ره) را از كاملين مي دانستند و كامل در زبان ايشان يعني كسي كه ولايت را فهميده و درك و ذوب شده باشد .
درب منزل مرحوم قاضي
علامه طباطبايي(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي(ره) فرمودند : شبي در مسجد كوفه ، ذكر دروديوار را مي شنيدم بطوريكه آن شب خوابم نبرد . ( ظاهراً اين اتفاق در اوايل سلوك ايشان بوده وگرنه گوش ايشان و هم مقامات ايشان به سرعت به اينگونه نواها و تسبيحات عادت و خو مي كند ). ///// باز علامه(ره) مي فرمود : آقاي قاضي(ره) مي فرمودند : من از باباطاهر تعجب مي كنم كه در شعرش ( يكي درد و يكي درمان پسندد ..... ) چنين سروده . چطور گفته : اگر جانان ، هجران را پسندد ، من هم آن را مي پسندم ؟ چگونه انسان مي تواند اين را بپذيرد ؟ عاشق بر هر چيز صبر مي كند اما بر فراق ، صبر نمي توان كرد . مولا علي (ع) در دعاي كميل مي فرمايد : مولا و آقاي من ! گيرم بر عذاب تو صبر كنم ، بر دوري تو چگونه شكيبا باشم ؟ ؟؟ .
جملاتي پر مغز از آيت الله قاضي (ره) : 1 – در امور آخرت ، عمده آنها توحيد است . 2 - با دراويش و طريق آنها كاري نداريم . طريق ، طريقه ي علما و فقهاست با صدق و صفا . 3 – اين راه شرح صدر و استقامت مي خواهد و آنكه استقامت نداشته باشد ... نمي تواند . 4 – آن كس كه به استاد رسيد ، نصف راه را طي كرده است . 5 – بيست سال تمام است كه وضو دارم و بي وضو نبوده ام الا حين تجديد وضو و نخوابيدم مگر با طهارت آبي(وضوياغسل) . 6 – نماز را بازاري نكنيد . اول وقت به جا آوريد و با خضوع و خشوع . 7 – تلاوت قرآن ، نوشيدني و شراب مومنين است . 8 – محال است كسي به مرحله كمال برسد و حقيقت ولايت براي او مشهود نشود . 9 – ثواب رفت و آمد بين حرم شريف حضرت اباعبدالله(ع) و حضرت ابالفضل (ع) از سعي بين صفاومروه بيشتر است . 10 – بعد از نمازهاي واجب ، تسبيح حضرت زهرا (س) ترك نشود . همانا آن ذكر كبير است . 11 – الله الله الله كه دل هيچ كس را نرنجانيد .
ايشان انواع اذكار را از نظر كمي و كيفي براي خواص متذكر مي شدند . بعضي اوراد براي قوي شدن اراده ، بعضي براي تقويت روح ، برخي براي رزق ، دسته اي براي توحيد و فناي في الله و تعدادي براي محبت . بعضي اذكار توحيدي فقر مي آورد و ممكن است شخص نتواند تحمل كند و الا حرمت ذكر ضايع شود . ايشان همچنين ميان افراد مجذوب و غير مجذوب فرق مي گذاشت چون بين ميل كلي و جزيي فاصله و ثمره بسيار است و ثمرات روحي و مزاجي باهم متفاوت است . ///// زماني آيت الله نجابت(ره) از ايشان پرسيدند : مي خواهم ببينم آيا ادراك توحيد و لقاء الله و سيري كه شما در وحدت حق داريد حقيقت است يا امر تخيلي و پنداري ؟ مرحوم قاضي(ره) رنگشان سرخ شد و دستي به محاسنشان كشيدند و فرمودند : اي فرزندم ! من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او مي زنم . اين پندار است ؟ . ///// اوايل آمدن ايشان به نجف ، وسط حياط مسجد كوفه چاله اي بود كه زياد آشغال جمع شد . از ايشان خواستند تا مساعدتي كنند . ايشان هم با همكاري تعدادي مشكل را رفع كردند . در محل بيت الطشت ايستاده بودند كه ديدند روي يك كاشي اسم ايشان نوشته شده و به قولي از زحماتشان تشكر شده . با عصبانيت كلنگ را از يكي از كارگران گرفته و كاشي را شكستند و به جايش گل ماليدند . او براي خدا كار مي كرد . كارگر خدا بود . ///// از اولين دستوراتي كه به علامه طباطبايي(ره) دادند سكوت و مواظبت بر زبان بود . به سيد هاشم حداد (ره) هم دستور كتمان داده بودند . ايت الله سيد محمد همداني(ره) مي فرمود : آيت الله قاضي (ره) فرمودند : من در آغاز اين راه در دوران جواني براي اينكه جلوي افسارگسيختگي زبانم را بگيرم 26 سال ريگ در دهانم گذارده بودم . خودشان مي فرمودند : چون 20سال تمام چشمم را كنترا كرده بودم چشم ترس براي من آمده بود و چنانكه هروقت مي خواست نامحرمي وارد شود از دو دقيقه قبل خود به خود چشمهايم بسته مي شد . خداوند به من منت گذاشت كه چشم من بي اختيار روي هم مي آمد و آن مشقت از من رفته بود . ///// علامه (ره) مي فرمود : رفتم مسجد كوفه ديدم ايشان و همه خانواده اش تب كرده اند و مریضند . هنگام نماز شد و طبق معمول در اول وقت اقامه فرمودند بعد از نماز عشا چنان ايه ي " آمن الرسول ... " را با توكل كامل مي خواندند كه انگار نه انگار . ///// مرحوم استاد سيد محمدحسن قاضي(ره) مي گفت : موت اختياري گويا يك حالتي است كه براي انسان رخ مي دهد و روح انسان از بدنش جدا مي شود . وقتي روح از بدن جدا شد و از علائق مجرد شد حقايق برايش متجلي مي شود و آنچه را در كتابها خوانده مي بيند و مي فهمد . آقاي قاضي(ره) بيان مي كردند هركس موت اختياري داشته باشد مرگ برايش آسان مي شود و ديگر از مرگ نمي ترسد . ايشان به آقاي الهي و آقاي طباطبايي فرمودند : شمابه تبريز برويد ولي شيخ ... را پيش خود نگه داشتند . چون معتقد بودند كسي كه موت اختياري دارد مرگ برايش خيلي آسان مي شود و علامه طباطبايي و برادرش الهي و شيخ محمدتقي آملي موت اختياري داشتند . بيخود نيست كه علامه(ره) مي فرمايد : ((ما هرچه داريم ، از قاضي(ره) داريم .))/////
دستخط مرحوم قاضي در خصصوص اهميت نماز اول وقت
جناب سيدمحمدعلي قاضي فرزند ايشان مي گفت : يكبار در كوفه كه بوديم صدايمان كردند كه بياييد ديوارها را پاك كنيد . قديم ديوارها گچ سفيد بود و ظاهراً شب يا نزديك صبح ، ايشان به وجد آمده بودند و احوالاتي غلبه كرده بود و اشعاري را با ذغال بر ديوار نوشته بودند . ///// آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : خداوند متعال به دليل اينكه ما از سيروسلوك منقطع نشويم و هميشه شوروحال انجام اعمال و افعال را داشته باشيم ما را در اين باره طماع آفريده است . ( طمع نسبت به خود خدا ) . ///// سيد هاشم حداد (ره) مي فرمود : آقاي قاضي (ره) مي فرمودند : زماني كه نفس غير از خواسته ي معشوق را طالب كرد ، واجب است انسان آماده ي جنگ و قتال با او باشد . ///// آيت الله شيخ محمدرضا آل ياسين نقل ميكرد كه روزي به يكي از مجالس خاص كه به خواص معمولي از تلامذه ي ايشان تعلق داشت مشرف شدم . وقتي از منزل ايشان بيرون آمدم همين را بگويم كه عبا را روي سروصورتم كشيدم و راه افتادم و مالك اشكهايم نبودم و بي اختيار گريه مي كردم . به هركجا وهركس كه نگاه مي كردم بدم مي آمد و در اثر انقطاع موقت از دنيا ، طاقت ماندن در دنيا و زندگي با مردمان از من سلب شده بود . صد حيف كه بعدها نتوانستم در آن مجالس نوراني حاضر شوم . ///// آيت الله كشميري(ره)ميفرمود : پس از رحلت ايشان هرچند وقت يكبار در روح ايشان در تماس بودم و گفتگو داشتم . زماني بعضي مرا اذيت مي كردند . براي دفع آذيت آنها چندبار سوره ي .... را خواندم و به روح ايشان تقديم و ياري خواستم . در مكاشفه اي ايشان را ديدم كه با انگشت اشاره اين كلام را فرمودند : انا كفيناك المستهزئين . همينطور هم شد و آن شخص بعداً فلج شد . ///// اقاي محمدحسن قاضي(ره)مي گفت : يكي از علما مرتباً به ايشان ايراد مي گرفت كه چطور ميشود مردم امام حسين(ع) را با شناخت به اينكه فرزند پيامبر و علي و فاطمه (ع) بكشند.ايشان ناگاه ناراحت شدند و پرده را كنار زدند و آن شخص حضرت اباعبدالله(ع) را در كربلا در عرصه جنگ مابين نيزه و سنگ و تير و شمشيرها ديد و بيهوش شد . من از پدر خواهش كردم تا آن عالم ! را به هوش آورد . ايشان به سيد هاشم حداد (ره) فرموده بودند : درست است كه شما شاگرد من و زير نظر من هستي ، ولي هرچه مي خواهي بايد از امام حسين (ع) بگيري و اين نه به آن معناست كه اگر بروي در حضرت علي(ع) را بزني در باز نمي شود . ما در زيارت جامعه داريم : " السلام علي الدعاة الي الله و الادلاء علي مرضاة الله " اما از القاب امام حسين(ع) است كه " السلام علي الدليل ذات الله " امام حسين(ع) راهنما و دليل به ذات خداست . انسان را مستقيم به ذات خدا مي رساند .
حضرت آقاي سيدهاشم حداد(ره) مي فرمودند : از صدر اسلام تاكنون عارفي به جامعيت مرحوم قاضي(ره) نيامده است . جناب شمس الدين قائمي از شاگردان آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : در جواني خدمت يكي از شاگردان مرحوم قاضي(ره) مي رسيدم كه كرامات زيادي داشت . او مي فرمود كه مرحوم قاضي(ره) مي فرمودند : بزرگان اين طريقه (آخوندملاحسينقلي وآقاسيداحمدكربلايي-رحمت الله عليهما) تااينجارسيدند و به زانويشان اشاره مي كردند . آن شاگردمرحوم قاضي(ره)مي فرمود : مرحوم آقا با اين حرف مي خواستند بفهمانند كه كه ايشان از آنها كاملترند .
سر رشته ي دولت اي برادر به كف آر وين عمر گرانمايه به خسران مسپار
يعني همه جا با همه كس در همه جا مي دار نهفته چشم دل جانب يار
اين دو بيت را مرحوم سيد سند ، باهرالنور ، نادره ي دهر ، نابغه ي سيروسلوك الي الله ، جبل العرفان ، حجت الحق ، سيدالعرفاء والمشايخ ، انسان العين و العين الانسان ، كامل مكمل ، صتحب ولايت كليه ي الهيه ، نائب الحجة(عج) ، ولي خدا ، افضل من عبادالله الصالحين ، مولاي وبن مولاي حضرت علامه حاج سيد علي قاضي طباطبائي تبريزي ( نورالله مرقده) در پاسخ شخصي كه تقاضاي سفارش كرده بود فرمودند .
آيت الله نجابت شيرازي(ره) مي فرمود : وقتي كه اولين بار خدمت ايشان مشرف شدم فرمودند كه برو هر حقي كه گردنت هست را ادا كن و بعد بيا . گفتم من طلبه اي را با اذن والدينش تنبيه كردم ولي نميدانم الان كجاست تا حلاليت بطلبم . فرمودند : بايد بروي و پيدايش كني كه تا ادا نكني باب روحانيت ، باب قرب ، باب معرفت بازشدني نيست .
آيت الله كشميري(ره)ميفرمودند : ايشان سجده هاي طولاني داشت ومعمولاً قبل ازخواب "مسبحات" راتلاوت مي فرمود . (سوره هاي حديد-حشر-صف-جمعه-تغابن واعلي) . ايشان به همه قرائت اين ذكر را توصيه مي فرمودند : " استغفرالله الذي لااله الاهومن جميع طلمي و جوري و اسرافي علي نفسي و اتوب اليه " به فرزندشان فرموده بودند : اول روخواني قرآن / مي فرمودند قرآن را خوب وصحيح بخوان / دوم مطالعه دوره تاريخ اسلام / بعد مي فرمودند برو نمازشب بخوان . مرحوم قاضي(ره) درنامه اي به شيخ علي محمدبروجردي(ره)فرموده بودند : " دستورالعمل قرآن كريم است . آن قرة العيون مخلصين را هميشه جلوي چشم داشته باشيد و با آن هادي طريق مقيم و صراط مستقيم سير نماييد و از جمله سيرهاي شريف آن ، قرائت است به حسن صورت و آداب ديگر خصوصا! در بطون ليالي( در دل شب) " . " اما نماز شب : پس هيچ چاره و گريزي براي مومنين از آن نيست و تعجب مي كنم تز كسي كه مي خواهد به كمال دست يابد درحاليكه براي نمازشب قيام نمي كند و ما نشنيديم كه احدي بتواند به آن مقامات دست يابد مگر بوسيله نماز شب . "
سيد هاشم حداد (ره) وصي باطني آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : به ما دستور داده بودند كه در ميان شب چون براي نمازشب برميخيزيد چيز مختصري تناول كنيد مثل چاي داغ يا دوغ يا يك خوشه انگور يا چيز مختصرديگري كه بدن شما راازكسالت بيرون بياورد ونشاط براي عبادت داشته باشيد . آري ، مرحوم قاضي(ره) چهل سال دربها به رويش بسته بود . اما در همه اين سالها از ميزان حب ، آتش ، وله و شوقش چيزي كم نميشد كه هرروز اضافه تر ميشد .
علامه طهراني(ره)ميفرمودند : به شاگردان خود دستور مي دادند كه اين دعا را در قنوت نمازهايشان بخوانند : " اللهم ارزقني حبك و حب من تحبه و حب من يحبك و العمل الذي يبلغني الي حبك واجعل حبك احب الاشياء اليك " نماز اول وقت را عامل صعود و تعالي مي دانست . حديث عنوان بصري را براي گذشتن از نفس اماره و خواهشهاي مادي و طبعي و شهوي و غضبي به مريدانش دستور داده بود . بر حفظ اسرار الهي و كتمان توصيه مي فرمود . دعاي احتجاب را براي هنگام خواب دستور مي دادند . براي تقويت حافظه آيت الكرسي و معوذتين را سفارش مي فرمودند . در هنگام اضطراب و ناراحتي روحي مي فرمود كه اينها را بخوانيد : لااله وحده لاشريك له له الحمد و له الملك وهو علي كل شي ء قدير. اعوذ بالله من همزات الشياطين واعوذبك ربي من ان يحضرون ان الله هوالسميع العليم " مي فرمودند : هميشه در يك مسجد نماز نخوانيد .به مساجدديگرهم برويد . هرجاديديد حال بهتري داشتيد آنجا نماز بخوانيد وگرنه تغيير دهيد . توقف بي مورد است . بايد دائماً دنبال حال بود و منتقل شد .
از كرامات او گفتن بي فايده است . براي قاضي كبير(ره) كرامت گويي كفران نعمت است . او آهنربايي بود كه نخبه ها را از جاي جاي عالم دور خودش جذب مي كرد . هركس در دايره مغناطيس او وارد شد و دل داد ديگر نتوانست از او جدا شود . حقير يقين دارم كه هيچكدام از شاگردان سيد علي قاضي(ره) آنچه را بايد درباره او مي گفتند نگفتند . نخواستند كه بگويند . هنوز بعد از 66 سال كلامي بر حقيقت عرفان قاضي(ره) برزباني رانده نشده است . خيال كرديد سر الهي نمي تواند الي الابد مخفي بماند . اكثر شاگردان او در سنين كم خدمت او رسيدند . سيدهاشم حداد(ره) 17 ساله بود كه جمله : " بالاخره رسيدي ! " را از زبان استادش شنيد . و ما ...ما درحسرت يك نگاه ، يك نوازش و حتي اخم شبه قاضي(ره) هستيم . البته اگر ماهم تهذيب نفس مي كرديم و حلال و حرام نميكرديم وجاي تلويزيون و كامپيوتر و گيم و كتابهاي بي فايده و پيك نيك سرمان را بر زانوي پاكدامني مي گذاشتيم نصيب ما هم مي شد . امثال ما گدايان بي خاصيتي هستيم كه نه سماجت داريم تا به زور بگيريم و نه حالت ترحم برانگيز تا اينكه دلشان به حالمان بسوزد . پس به چه دلخوشيم ؟! ايهاالناس !!! مُرديم از دست خودمان ! ويران شود اين شهر كه ميخانه ندارد .......
شب قبل از عروجش كسي خواب ديده بود كه تابوتي مي برند و بر رويش نوشته : " توفي ولي الله " كاش مجاز به معني كردنش بودم . او ولي خدا بود كه در رحلتش ستاره ها برايش دق مرگ شدند و تناثر نجوم رخ داد . مرحوم كشميري(ره) مي فرمود : در عالم رويا ديدم كه از قبرشان تا آسمان نوري كشيده شده است .
سيد عبدالحسين قاضي نوه آقا مي گفت : يك شبي به پدرم كه آن زمان 20سال داشت فرمودند : امشب نخواب و بيدارباش . پدرم متوجه نميشود . شب او را صدا مي زنند و رو به قبله دراز مي كشند و مي فرمايند : من در حال مرگ هستم . كسي را بيدار نكن و قرآن بخوان . پدرم بدون عكس العملي تا صبح قرآن مي خواند كه فرمودند : دارم راحت ميشوم و اين راحتي از پاهايم شروع شده و بطرف بالا مي آيد . فقط قلبم درد مي كند . فرمودند : رويم را بپوشان و از دنيا رفتند . پدرم تا آخر برايشان قرآن مي خواندند . اذان صبح كه مي شود تازه پدرم به خودش مي آيد و متوجه قضيه شده و بقيه را خبر مي كنند . او براي تمام آن ساعات آخر در فرزندش تصرف كرده بود . در زمان غسلش لبخند مي زد . او مدتها بيمار بود . بيماري استسقاء داشت . يعني عطش داشت . هميشه يخ در كنار خودش قرار مي داد . تشنه بود و از درون گرمي گرفت . او اين تشنگي را تا سراي وادي السلامي اش همراه داشت . وادي السلام اسرارآميزش . وادي السلام وادي الصفايش . وادي السلام ملكات روحاني اش . وادي السلام لب تشنگي هايش . عطش ديدن يار داشت . مثل جدش حسين(ع) . اين تشنگي از زيارتهاي ظهرهاي داغ نجف بوجود آمده بود . نجف ...شهر علي(ع) ... خدايا ! خاك ما را هم نجف قرار بده .
طريقه ي او " مراقبت مداوم " و " معرفت نفس " بود مثل مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني و مرحوم آيت الله سيد احمد كربلايي (رحمت الله عليهما) . طريقه ي آخوند بر ترك بود اما مرحوم سيد احمد به شكل وظاهر و لباس و زندگي توجه داشت و شيك پوش بود . آقاي قاضي(ره) هم به سيد احمد(ره) نزديكترند و مقام رجاي آنها بر خوفشان غلبه داشت . به اصطلاح بيشتر " خراباتي " بودند تا " مناجاتي" . به پوشيدن لباس سفيد تاكيدداشتند . وقتي عمامه سيادتش را برمي داشت مي بوسيد و كنار مي گذاشت . مر فرمود : اين تاج رسول الله (ص) است . به خاطر همين نوع سيروسلوكشان بود كه به اشعار ابن فارض و مولانا و فتوحات مكيه ي شيخ اكبر (ره) علاقه ي زايد الوصف داشتند .
سيد علي قاضي(ره) بعر از وفات همسر اولش چندبار ازدواج كرد . 10پسر و 15 دختر داشت . همسرانش بسيار باهم خوب بودند . منزلهايشان جدا بود . با آنكه اكثراً كم سواد بودند اما روابط حسنه داشتند آن هم با آن فقر و سختي زندگي . خودشان مي فرمودند : امتحان و ابتلاي من در اين دنيا با فقر است . اين سخن رسول الله (ص) را چندبار شنيده ايد كه فرموده اند : " الفقر فخري " . شاگردانش هم همين سيره را فراگرفته بودند . فتح باب مرحوم قاضي(ره) بواسطه كعبه ي اوليا قمربني هاشم (ع) بود . خودش مجالس روضه مي گرفت و كفش ها را جفت مي كرد . مي فرمود : مي خواهم حضرت اباعبدالله الحسين(ع) ببيند كه خدمتش را مي كنم .
مسجد سهله و كوفه ميعادگاه هاي هميشگي اش بودند . به غسل جمعه خيلي اهميت مي داد . كم خواب و خوراك بود . وقتي در مسجد كربلايش نماز مي خواند سيدهاشم حداد برايش اذان مي گفت . سيد هاشم حداد---حداد و ما ادرئك ماالحداد... او حداد را تربيت كرد و او بود كه مي شناختش . سيدهاشم مثل سني ها در توحيد متعصب است . اين را آيت الله قاضي(ره) مي فرمود . بي دليل نبود كه آيت الله بهجت (ره) مي فرمودند : سيد هاشم حداد (ره) سر الله است . مرحوم قاضي(ره) سفرهايي هم داشتند . اينها بغير از طي الارضهايي است كه داشته و انكار مي كرده . از مشهدالرضا(ع) و شهرري و تهران گرفته تا زيارت مزارمولانا در قونيه .
آیت الله قاضی(ره) مي فرمودند : از خدا خواسته ام تا دستم در عالم برزخ هم باز باشد . اين بعد از زماني است كه ملكه تجرد حاصل شده است .خلسه هاي طولاني وچندساعت وروزه اش ازعجايب است.شاگردان مراقب بودندتاكسي مزاحمش نشودو به اودست نزنند(بسيارمهم)صبح ها كه دعا ميخواندوگريه ميكرد،بدون اينكه برگرددوبچه هارادرپشت سرش ببيند امرونهي ميكرددوتذكرميداد.
سيدمحمدحسن قاضي ميگفت:شبي ديدم صداي گريه آقابلنداست.رفتم وديدم دارنداين جمله راتكرارميكنند"اللهم ارني الطلعه الرشيده" . ميفرمود: من ميدانم جمله اي كه حضرت حجت(ع)به اصحابش ميگويدوآنها درزمين پخش ميشوند چيست.اين همان جمله ايست كه امام صادق(ع)فرموده اند: من ميدانم ...
سيدعلي قاضي عالم بود. برعلوم اسلامي تسلط داشت.اما ميفرمود:هيچ علمي علم الاسماء نميشود. همان علمي كه "المميت " ش مار را برزمين خشكاند.درهمه ساعات برشاگردانش احاطه داشت.حتي وقتي كه محمدتقي آملي دستورتشرف گرفت وترسيد، حتي وقتي سيدحسن مسقطي جلاي وطن كرد ودرغربت ازدنيا رفت ، حتي وقتي علامه طباطبائي به تبريزبرگشت. آن زمانيكه سيد حسن الهي برايش نامه مي نوشت و او جواب مي داد ، زمانيكه آيت الله بهجت بعد از امر پدر ترك جلسات او كرد و به ايران بازگشت ، در سالهاييكه شيخ عباس قوچاني غريب ماند و وعده استاد محقق شد . شيخ علي قسام / آيت الله كشميري / شيخ علي محمد بروجردي / علامه مظفر / سيد احمد كربلايي كشميري كه به قول خود مرحوم قاضي(ره) سوخته شاگردانم همين سيد احمد كشميري است . / شهيد دستغيب / علامه مصطفوي كه در حرم مولاي متقيان (ع) بسوي قاضي(ره) كشيده شد / دامادش ميرزا ابراهيم شريفي زابلي / مرحوم نجابت شيرازي / علامه لاهيجي / سيد احمد فهري / سيدعباس كاشاني / سيد محمد حسين همداني / شيخ موسي دبستاني و خيلي از علما و مراجع بنام . او بر همه كس و همه چيز احاطه داشت . او ولي الله بود . سيد علي قاضي كامل مكمل بود . جالب اينكه جايي فرموده : من همه چيزي را حتي به شاگردانم هم نداده ام . همين است كه هركدام در مسير ويژه اي قدم برداشتند .
گوشه هايي از مقامات آيت الله قاضي(ره) را فقط بايد در كلام اوليا و علما ديد : قاضي كوهي بود از عظمت و مقام توحيد ( امام خميني) ايشان جانش را بر سر خداپرستي گذاشت . اصلاً جانش را براي توحيد داد . او داخل حساب نيست و فوق حساب است (سيدجمال الدين گلپايگاني) آقا شيخ مرتضي طالقاني به من سفارش كرد كه به آقاي قاضي متوسل شوم و از ايشان استفاده ببرم (آيت الله كشميري) انسان كاملي كه موفق به خدمتش شدم و از انفاس قدسيه او بهره ها بردم جناب حاج سيد علي آقاي قاضي طباطبايي تبريزي(ره) بود . (آيت الله آملي) قاضي را بايد ديد با حرف نمي شود توصيف كرد (سيدعباس كاشاني) آقاي قاضي توحيد مجسم بودند . فاني در توحيد بودند (ميرزا علي اكبر مرندي) افرادي كه با او معاشرت داشتند او را اعجوبه زمان كه داراي كشف و كرامات فراوان بوده توصيف مي كنند (شيخ جعفرسبحاني) حكاياتي از ايشان نقل مي كردند كه انسان به عظمت عالم انساني پي مي برد (علامه حسن زاده) خواستم .
آيت الله قاضي(ره) به مراقبه صغري و كبري و محاسبه و معاقبه نفس به آنچه شايسته و لازم است دستور مي دادند . بر قرائت زيارت جامعه كبيره در روزهاي جمعه و دعاي فرج در نماز وتر بلكه در هر روز و در همه ي ادعيه توصيه مي كردند . بر قرائت كلام الله ، زيارت مومنين و قبور گذشتگان ، تسبيحات بي بي فاطمه ي زهرا (س) بسيار تاكيد مي كردند . با همه ي اين مقامات امامت جماعت را به اصرار شاگردانش هم نمي پذيرفت ( معمولاً آيت الله مرندي يا علامه طباطبايي يا آيت الله بهجت در نبودشان امام مي شدند ) از مقامات اجتماعي دوري مي كرد . به شاگردانش شاگرد نمي گفت و پشت سر آنها راه مي رفت . عليرغم اتهام صوفي گري و حتي ارادت سلسله هاي صوفيه به ايشان ، تصوف امثال فرقه هاي درويش را قبول نداشت و طرد مي كرد و ايراد مي گرفت . مي دانيد وقتي بچه ها به او آيت الله مي گفتند چه مي فرمود ؟ " نه ، نه، من آيت الله نيستم . من هيچي نيستم " . دخترش مي گفت : خودش را هيچي نمي دانست . آري چنين كسي از خودش هم پنهان مي شود و خدا را مي بيند و بس . ابن فارض در اين حال چه زيبا فرموده :
اخفيت حبكم ، فاخفاني اسي حتي لعمري كدت عني اختفي
درباره داشتن استاد مي فرمود : " اهم از آنچه در اين راه لازم است استاد خبير و بصير و از هوا بيرون آمده و به معرفت الهيه رسيده و انسان كامل است و استادي كه علاوه بر سير الي الله ، سه سفر ديگر را طي نموده و گردش و تماشاي او در عالم خلق ، بالحق باشد . " او سير من الحق الي الخلق داشت و مرشد اهل معنا بود . با اين حال مي فرمود : من لنگه ي كفش انسانهاي كامل نمي شوم . امام زمانش را مي گفت . بنده در اين مطلب سعي كردم از خصوصيات ظاهري و حيات مادي مرحوم قوضي(ره) بگويم . چون ابتداي راه از همين جاست . بدون حضور در همين عالم اسباب كه نميشود حركت كرد . ما اگر دوروبرمان را اصلاح كنيم مي رسيم . آيت الله حسن زاده آملي مي فرمود : با كمي كشيك نفس ببينيد انسان به چه جاهايي مي رسد . آنوقت مقامات ائمه هدي(ع) را ملاحظه كنيد كه در چه قربي هستند . هنوز اولياي الهي از روح آيت الحق قاضي(ره) استمداد مي كنند و بهره مي برند .
چگونگی تحصیل حضور قلب در نماز
چگونگی تحصیل حضور قلب در نماز
اولیای دین نسبت به حضور قلب در نماز،سفارش های بسیار داشته اند و گفته اند حقیقت نماز در همین حضور قلب و توجه به خدا خلاصه می شود و نماز که از حضور قلب،عاری و خالی باشد،اصولاً نماز نیست،حضرت علی(ع) در روایتی می فرمایند : « الالتفات فی الصلواة اختلاس من الشیطان؛توجه به غیر خدا کردن و خود را از یاد خدا غافل کردن،دستبردی است که شیطان به نمازگزار می زند.» «فایَاکم و الالتفات فی الصلوه،بنابراین بر شماست که از این دزدی برحذر باشید.» «فان الله تبارک و تعالی یقبل علی العبد اذا قام فی الصلوه؛هنگامی که نمازگزار به نماز می ایستد،خداوند به او توجه می کند.» «و اذا التفت قال الله تبارک و تعالی:یابن آدم عمن تلتفت؟ثلاثه؛هرگاه نمازگزار از یاد خدا غافل شود و حواس خودش را پرت کند و در خیالات خودش غرق شود،خداوند به او می فرماید:ای آدمی زاده!آیا می دانی به که پشت می کنی و توجه ات را از چه کسی برمی داری؟»
ممکن است این قضیه تا سه بار تکرار شود،یعنی نمازگزار پس از حواس پرتی اول با عنایت خدا به حالت توجه برگردد و بعد باز حواسش پرت شود و باز خداوند به او عنایت می کند و از او می خواهد که برگرددو برای بار سوم هم ،همین حالت تکرار می شود و با عنایت خدا به حالت توجه برگردد.
حال اگر نمازگزار،پس از پشت سر گذاشتن این مراحل برای بار چهارم از یاد خدا غافل شود،خداوند از او روی می گرداند و او را به حال خودش رها می کند،فاذا التفت بالرابعه اعرض الله عنه.
مانند این روایت،البته با شرح بیشتری از پیامبر خدا(ص) نیز نقل شده که آن حضرت فرمودند: «ایّما عبدٍ التفت فی صلوته قال الله:یا عبدی الی من تقصد و من تطلب؟هر بنده ای که در نماز،حواسش پرت شود و از یاد خدا غافل گردد و حضور قلب خودش را از دست بدهد،خداوند به او می گوید:ای بندۀ من!تو دنبال که می گردی!چه کسی را طلب می کنی؟چه می خواهی؟» «أرّبٍاً غیری ترید؛آیا به دنبال پروردگار دیگری هستی؟» «أو رقیباً سوای تطلب؛یا این که مراقب کس دیگری هستی و مراعات کس دیگری را می کنی؟» «أو جواداًخلای تبغی؟یا این که شخص دیگری را بخشنده می دانی و دنبال آن شخص هستی؟» «و أنا اکرم الاکرمین و أجود الاجودین و أفضل المعطین؛در حالی که من هستم که از همه گرامی ترم،من هستم که از همه بخشنده ترم و من هستم که از همهبرترم»، «اثیبک ثواباً لا یحصی قدره؛من به تو به اندازه ای پاداش میدهم که کسی نمی تواند آن را بشمارد»،«أقبل علیّ فانی الیک مقبل و ملائکتی علیک مقبول؛به من توجه کن که من و فرشتگان،همگی متوجه و مراقب تو هستیم.»
اگر بنده برگردد و به خدا توجه کند،گناه بی توجهی اش بخشیده می شود.«فان التفت ثانیهً اعاد الله مقالته؛اگر برای بار دوم،توجهش را از خدا برگرداند،باز خدا همان فرمایش ها را تکرار می کند،» «فان اقبل علی صلاته غفرالله له؛اگر نمازگزار برگردد و به خدا توجه کند،گناهش بخشیده می شود و اگر برای بار سوم،حواسش پرت شود،خداوند همان سخنان را تکرار می کند تا بنده برگرددو به او توجه کند و اگر برگردد و به خدا توجه کند،گناهش آمرزیده می شود؛ولی اگر برای بار چهارم،حواسش پرت شود،«اعرض الله عنه و اعرضت الملائکه عنه و یقول ولیّتک یا عبدی إلی ما تولیت؛خداوند از نمازگزار روی بر میگرداند و فرشتگان هم از او روی گردان می شوند و خداوند می فرماید:ای بندۀ من!تو را به همان چیز و کسی که رو کردی،واگذار نمودم-مستدرک الوسایل،ج3،ص34»
نظیر این دو روایت در جوامع روایی ما(چه شیعه و چه سنی)فراوان است و اولیای دین خواسته اند با این فرمایش ها بگویند،اصل نماز،توجه به ملکوت،ماهیت آن،حضور قلب و فلسفه اش،تمرکز،توحد و توجه به خداست،نمازی که از این جوهره بی بهره است،خم و راست شدن بی خاصیت است،نمازی که از این اکسیر محروم است،نه تنها عبادت نیست مایۀ نزدیکی به خدا نمی شود؛بلکه خود گناه و مایۀ دوری از خداست.
عارف برای ایجاد تمرکز،توحد و رهایی از پراکندگی باید این مطالب را جدی بگیرد و برای سیر به ملکوت و عروج به عالم قدس و جبروت،قدر این نعمت الهی را بداند و آن را کفران نکند.
اکنون خوب است بدانیم چگونه در نماز،حضور قلب خود را حفظ کنیم و از خطورات قلبی و خیالات جلوگیری کنیم؟آیا راهی برای این کار وجود دارد؟باید بگوییم آری راهی هست؛ولی شروطی دارد،شرط اولش این است که شخص در این امر جدی باشد و با جدیت کار را دنبال کند با آسان گرفتن و اهمیت ندادن،کار درست نمی شود؛بلکه باید جدی بود.
شرط دوم آن است که بدانیم چیرگی بر نفس و خطورات،کار مشکلی است و هر کار مشکلی،نیازمند به پایداری،پشتکار و پی گیری است،این گونه نیست که مطلوب آنی باشد و در یک چشم بر هم زدن بدست آید،مطلوب امری تدریجی است که باید کم کم آن را به دست آورداز این رو نباید خسته و ناامید شد و کار را رها کرد.
شرط سوم هم،این است که برای رسیدن به هدف باید دست توسل به سوی امام معصوم دراز کرد و از همت او کمک گرفت.
اما اکنون با توجه به این شرایط،کسی که می خواهد در نماز،حواسش جمع باشد و با حضور قلب نماز بخواند،لازم است،دست کم هر ماه یک بار اخبار و روایات مربوط به حضور قلب را در نماز مرور کند تا اهمیت مسئله از یادش نرود.
در گام بعدی برای خواندن نماز انتظار بکشد،شتابزده بدون طی کردن مقدمات،وارد نماز نشود. از هنگامی که وضو می گیرد،باید خودش را آماده کند و وضو را با آداب و ادعیه ای که وارد شده بگیرد که هر کدام از آن دعاها در رسیدن به هدف مؤثر است و پیش از اقامۀ نماز قدری بنشیند و با توجه بلند شود و به نماز بایستد و با آرامش اذان و اقامه،سپس تکبیرات افتتاحیه را بگوید و وارد نماز شود.
سپس در حال خواندن نماز،تمرکز را از محسوسات شروع کند،هنگام قرائت،چشمش را به جای سجده بدوزد،هنگام رکوع به میان دو گام بنگرد و در سجده به نوک بینی و در تشهد به ران های خود نگاه کند که این آداب هر کدام به نوعی،تمرین تمرکز است و دربارۀ دیگر حواس هم،باید همین طور عمل کند،یعنی جایی را برای نماز خواندن بگزیند که قوای سامعه،شامّه،لامسه به امور غیر عادی مشغول نگردند.
همچنین شخص نمازگزار لازم است به مفهوم الفاظی که در حالت نماز بر زبان جاری می کند توجه کند که این سفارش ها اگر جدی گرفته شود و شخص پشتکار داشته باشد،بدون تردید نتایج مطلوبی به دست خواهد آمد.
منبع :ریاضت در عرف عرفان،استاد حسن رمضانی خراسانی،ص98-95
Living and dying
Living in the way of God is more difficult than dying in His way
الهی وربی من لی غیرک
خدایا از تو درخواست میکنم بآن رحمت بىانتهایت که همه موجودات را فراگرفته است و بتوانایى بىحدت که بر هر چیز مسلط و قاهر است و همه اشیاء خاضع و مطیع اوست و تمام عزتها در مقابلش ذلیل و زبون است و به مقام جبروت و بزرگیت که همه قدرتها برابر او مغلوب است و به عزت و اقتدارت که هر مقتدرى از مقاومتش عاجز است و به عظمت و بزرگیت که سراسر عالم را مشحون کرده است و به سلطنت و پادشاهیت که بر تمام قواى عالم برترى دارد و بذات پاکت که پس از فناى همه موجودات باقى ابدى است و بنامهاى مبارکت که در همه ارکان عالم هستى تجلى کرده است و به علم ازلیت که بر تمام موجودات محیط است و به نور تجلى ذاتت که همه عالم را روشن ساخته است اى نور حقیقى و اى منزه از توصیف اى پیش از همه سلسله و بعد از همه موجودات پسین خدایا ببخش آن گناهانى را که پرده عصمتم را مىدرد خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من کیفر عذاب نازل مىکند خدایا ببخش آن گناهانى را که در نعمتت را به روى من مىبندد خدایا ببخش آن گناهانى را که مانع قبول دعاهایم مىشود خدایا ببخش آن گناهانى را که بر من بلا مىفرستد خدایا هر گناهى که مرتکب شدهام و هر خطایى از من سر زده همه را ببخش اى خدا من به یاد تو بسوى تو تقرب مىجویم و تو را سوى تو شفیع مىآورم و از درگاه جود و کرمت مسئلت مىکنم که مرا به مقام قرب خود نزدیک سازى و شکر و سپاست را به من بیاموزى و ذکر و توجه حضرتت را بر من الهام کنى خدایا از تو مسئلت مىکنم با سؤالى از روى خضوع و ذلت و خشوع و مسکنت که کار بر من آسان گیرى و به حالم ترحم کنى و مرا به قسمت مقدر خود خوشنودو قانع سازى و در هر حال مرا متواضع گردانى خدایا من از تو مانند سائلى در خواست مىکنم که در شدت فقر و بیچارگى باشد و تنها به درگاه تو در سختیهاى عالم عرض حاجت کند و شوق و رغبتش به نعم ابدى که حضور توست باشد اى خدا پادشاهى تو بسیار با عظمت است و مقامت بسى بلند است و مکر و تدبیرت در امور پنهان است و فرمانت در جهان هویداست و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم نافذ است و کسى از قلمرو حکمت فرار نتواند کرد خدایا من کسى که گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و کارهاى بدم (از لطف و کرم) به کار نیک بدل کند جز تو کسى نمىیابم (که خدا این تواند) خدایى جز تو نیست اى ذات پاک و منزه و به حمد تو مشغولم ستم نمودم به خودم و دلیرى کردم به نادانى خود و خاطرم آسوده به این بود که همیشه مرا یاد کردى و بر من لطف و احسان فرمودى اى خدا اى مولاى من چه بسیار کارهاى زشتم مستور کردى و چه بسیار بلاهاى سخت از من بگردانیدى و چه بسیار از لغزشها که مرا نگاه داشتى و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردى و چه بسیار ثناى نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختى اى خدا غمى بزرگ در دل دارم و حالى بسیار ناخوش و اعمالى نارسا و زنجیرهاى علایق مرا در بند کشیده و آرزوهاى دور و دراز دنیوى از هر سودى مرا باز داشته و دنیا به خدعه و غرور و نفس به جنایت مرا فریب داده است اى خداى بزرگ و سید من به عزت و جلالت قسم که عمل بد و افعال زشت من دعاى مرا از اجابتت منع نکند و به قبایح پنهانم که تنها تو بر آن آگاهى مرا مفتضح و رسوا نگردانى و بر آنچه از اعمال بد و ناشایستهدر خلوت بجا آوردهام و تقصیر و نادانى و کثرت اعمال غفلت و شهوت که کردهام (کرم کن و) زودم به عقوبت مگیر
* * * اى خدا به عزت و جلالت سوگند که با من در همه حال رأفت و رحمت فرما و در جمیع امور مهربانى کن اى خدا اى پروردگار جز تو من که را دارم تا از او درخواست کنم که غم و رنجم را برطرف سازد و به مآلم از لطف توجه کند اى خدا اى مولاى من تو بر من حکم و دستورى مقرر فرمودى و من در آن به نافرمانى پیرو هواى نفس گردیدم و خود را از وسوسه دشمن (نفس و شیطان) که معصیتها را در نظرم جلوهگر ساخته و فریبم داد خود را حفظ نکردم و قضاى آسمانى نیز مساعدت کرد تا آنکه من در این رفتار از بعض حدود و احکامت قدم بیرون نهادم و در بعضى اوامرت راه مخالفت پیمودم حال در تمام این امور تو را ستایش مىکنم و مرا در آنچه رفته است بر تو هیچ حجتى نخواهد بود با آنکه در او قضاى تو بوده و حکم (تکوینى) و امتحان و آزمایش تو مرا بر آن ملزم ساخته و با این حال بار خدایا به درگاهت پس از تقصیر و ستم بر نفس خود باز آمدهام با عذر خواهى و پشیمانى و شکسته دلى و تقاضاى عفو و آمرزش و توبه و زارى و تصدیق و اعتراف بر گناه خود نه از آنچه کردم مفرى دارم و نه جایى که براى اصلاح کارم بدانجا روى کنم و پناه برم مگر آنکه تو باز عذرم بپذیرى و مرا در پناه رحمت بىمنتهایت داخل کنى اى خدا عذرم بپذیر و بر این حال پریشانم ترحم فرما و از بند سخت گناهانم رهایى بخش اى پروردگار من بر تن ضعیف و پوست رقیق و استخوان بىطاقتم ترحم کن اى خدایى که در اول به خلعت وجودم سرافراز کردى و به لطف یاد فرمودى و به تربیتو نیکى پرورش دادى و بغذا عنایت داشتى اینک بهمان سابقه کرم و احسانى که از این پیش با من بودت بر من ببخش اى خداى من اى سید و مولاى من آیا باور کنم که مرا در آتش مىسوزانى با وجود آنکه به توحید و یکتائیت گرویدم و با آنکه دلم به نور معرفتت روشن گردید و زبانم به ذکرت گویا شد و در باطنم عقد محبت استوار گردید و بعد از آنکه از روى صدق و خضوع و مسکنت به مقام ربوبیتت اعتراف کردم بسیار دور است که تو کریمترى از اینکه از نظر بیاندازى کسى را که پرورش دادهاى آن را یا آنکه دور کنى کسى را که نزد خود کشیده یا برانى آنکه را که به او جا دادهاى یا بسپارى بسوى بلاء آنکه را که به او کفایت کردهاى و رحم نمودهاى و اى کاش اى خداى من و سید و مولاى من بدانستمى که تو آتش قهرت را مسلط مىکنى بر آن رخسارها که در پیشگاه عظمتت سر به سجده عبودیت نهادهاند یا بر آن زبانها که از روى حقیقت و راستى ناطق به توحید تو و گویا به حمد و سپاس تواند یا بر آن دلها که از روى صدق و یقین به خدایى تو معترفند یا بر آن جانها که از علم و معرفت در پیشگاه جلالت خاضع و خاشعند یا بر آن اعضایى که مشتاقانه به مکانهاى عبادت و جایگاه طاعتت مىشتابند و به اعتقاد کامل از درگاه کرمت آمرزش مىطلبند و هیچکس به تو این گمان نمىبرد و چنین خبرى از تو اى خداى با فضل و کرم به ما بندگان نرسیده در صورتى که تو خود بىطاقتیم را بر اندک رنج و عذاب دنیا و آلامش مىدانى و آنچه جارى شود در آن از بد آمدنىهاى آن بر اهل آن با آنکه رنج و الم دنیا اندک است و زمانش کم است و دوامش ناچیز است و مدتش کوتاه است پس من چگونه طاقت آرم و عذابعالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل کنم و حال آنکه مدت آن عذاب طولانى است و زیست در آن همیشگى است و هیچ بر اهل عذاب در آنجا تخفیفى نیست چندان که آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست که هیچکس از اهل آسمان و زمین تاب و طاقت آن ندارد اى سید من پس من بنده ناتوان ذلیل و حقیر و فقیر و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم اى خداى من اى پروردگار من و سید و مولاى من از کدامین سختیهاى امورم بسویت شکایت کنم و از کدام یک به درگاهت بنالم و گریه کنم از دردناکى عذاب آخرت بنالم یا از طول مدت آن بلاى سخت زارى کنم پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانى و با اهل عذابت همراه کنى و از جمع دوستان و خاصانت جدا سازى در آن حال گیرم که بر آتش عذاب تو اى خداى من و سید و مولاى من و پروردگار من صبورى کنم چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد و گیرم آنکه بر حرارت آتشت شکیبا باشم چگونه چشم از لطف و کرمت توانم پوشید یا چگونه در آتش دوزخ آرام گیرم با این امیدوارى که به عفو و رحمت بىمنتهایت دارم بارى به عزتت اى سید و مولاى من به راستى سوگند مىخورم که اگر مرا با زبان گویا (به دوزخ) گذارى من در میان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همى کنم و بسى فریاد مىزنم بسویت مانند شیون گریه کنندگان و بنالم به آستانت مانند عزیز گم کردگان و به صداى بلند تو را مىخوانم که اى یاور اهل ایمان و اى منتهاى آرزوى عارفان و اى فریادرسفریاد خواهان و اى دوست دلهاى راستگویان و اى یکتا خداى عالمیان آیا درباره تو اى خداى پاک و منزه و ستوده صفات گمان مىتوان کرد که بشنوى در آتش فریاد بنده مسلمى را که به نافرمانى در دوزخ زندانى شده و سختى عذابت را به کیفر گناه مىچشد و میان طبقات جهنم به جرم و عصیان محبوس گردیده و ضجه و نالهاش با چشم انتظار و امیدوارى به رحمت بىمنتهایت بسوى تو بلند است و به زبان اهل توحید تو را مىخواند و به ربوبیتت متوسل مىشود باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتى که به سابقه حلم نامنتهایت چشم دارد یا چگونه آتش به او الم رساند و حال آنکه به فضل و کرمت امیدوار است یا چگونه شرارههاى آتش او را بسوزاند با آنکه تو خداى کریم نالهاش را مىشنوى و مىبینى مکانش را یا چگونه شعلههاى دوزخ بر او احاطه کند با آنکه ضعف و بىطاقتیش را مىدانى یا چگونه به خود بپیچد و مضطرب بماند در طبقات آتش با آنکه تو به صدق (دعاى) او آگاهى یا چگونه مأموران دوزخ او را زجر کنند با آنکه به صداى یا رب یا رب تو را مىخواند یا چگونه به فضل تو امید آزادى از آتش دوزخ داشته باشد و تو او را به دوزخ واگذارى هیهات که هرگز چنین معروف نباشد و این گمان نرود و به رفتار با بندگان موحدت که همه احسان و عطا بوده این معامله شباهت ندارد پس من به یقین قاطع مىدانم که اگر تو بر منکران خداییت حکم به آتش قهر خود نکرده و فرمان همیشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى محققا تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مىکردى و هیچکس را در آتش جاى و منزل نمىدادى و لیکن تو اى خدانامهاى مبارکت مقدس است و قسم یاد کردهاى که دوزخ را از جمیع کافران جن و انس پر گردانى و مخلد سازى معاندان را در آن عذاب و تو را ستایش بىحد سزاست که با وجود آنکه خویش را ثنا گفتى و بهمه انعام نمودى در کتاب خود فرمودى آیا (در آخرت) اهل ایمان با فاسقان یکسانند هرگز یکسان نیستند اى خداى من و سید من از تو درخواست مىکنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلى) که مقدرات عالم بدان کردى و به مقام قضاى مبرم که بر هر که فرستادى غالب و قاهر شدى که مرا ببخشى و در گذرى در همین شب و همین ساعت هر جرمى و هر گناهى که کردهام و هر کار زشتى پنهان داشتهام و هر عملى (مستور و عیان) آشکار یا پنهان به جهالت مرتکب شدهام و هر بد کارى که فرشتگان عالم پاک را مأمور نگارش آن نمودهاى که آن فرشتگان را به حفظ هر چه کردهام موکل ساختى و شاهد اعمالم با جوارح و اعضاى من گردانیدى و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من و شاهد و ناظر بر آن اعمال من که از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشتهاى همه را ببخشى و نیز درخواست مىکنم که مرا حظ وافر بخشى از هر خیرى که مىفرستى و هر احسانى که مىافزایى و هر نیکویى که منتشر مىسازى و هر رزق و روزى که وسیع مىگردانى و هر گنه که مىبخشى و هر خطا که بر آن پرده مىکشى اى رب من اى رب من اى رب من اى خداى من اى سید و مولاى من اى کسى که زمام اختیارم به دست اوست اى واقف از حال زار و ناتوانم اى آگه از بینوایى و وضع پریشانم اى آگاه به احتیاجم و بىچیزیم اى رب من اى رب من اى رب من از تو درخواست مىکنم به حق حقیقتت و به ذات مقدست و بزرگترین صفات و اسماء مبارکت که اوقات مرا در شب و روز به یاد خود معمور گردانى و پیوسته به خدمت بندگیت بگذرانى و اعمالم را مقبول حضرتت فرمایى تا کردار و گفتارم همه یک جهت و خالص براى تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت مصروف گردد اى سید من اى کسى که تمام اعتماد و توکلم بر اوست و شکایت از احوال پریشانم به حضرت اوست اى رب من. . .
(لطفى کن) و به اعضا و جوارحم در مقام بندگیت قوت بخش و دلم را عزم ثابت ده و ارکان وجودم را به خوف و خشیت سخت بنیان ساز و پیوسته به خدمت در حضرتت بدار تا آنکه من در میدان طاعتت بر همه پیشینیان سبقت گیرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آیم و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزدیک گردم و بترسم از تو مانند ترسیدن یقین کنندگان و با اهل ایمان در جوار رحمتت همنشین باشم خدایا و هر که با من بد اندیشد تو مجازاتش کن و هر که مکر ورزد به کیفرش برسان و مرا بلطف و رحمتت نصیب بهترین بندگانت عطا کن و مقام مقربترین و مخصوصترین خاصان حضرتت کرامت فرما که هیچکس جز به فضل و رحمتت این مقام نخواهد یافت و باز جود و بخشش بىعوضت از من دریغ مدار بزرگى و مهربانى کن و مرا به رحمت واسعهات از شر دو عالم محفوظ بدار و زبانم را به ذکر خود گویا ساز و دلم را از عشق و محبت بىتاب گردان و بر من منت گذار و دعایم مستجاب فرما و از لغزشم بگذر و خطایم ببخش که تو خود به بندگاناز لطف دستور عبادت دادى و امر به دعا فرمودى و اجابت را ضمانت کردى اینک من به دعا رو بسوى تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز کردم پس به عزت و جلالت قسم که دعایم مستجاب گردان و مرا به آرزویم (که وصال توست) برسان و امیدم را به فضل و کرمت ناامید مگردان و از شر دشمنانم از جن و انس کفایت فرما اى که از بندگانت بسیار زود راضى میشوى ببخش بر بندهاى که بجز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست که تو هر چه بخواهى میکنى اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بىنیازى از هر چه در جهان ترحم کن به کسى که سرمایهاش امید به توست و اسلحهاش گریه است اى بخشنده کاملترین نعمت اى دفع کننده هر بلاء و مصیبت اى نور دلهاى وحشت زده در ظلمات (فراق) اى داناى علم ازل تا ابد بىآموختن درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد (ع) و با من آن کن که لایق حضرت توست و درود و رحمت خدا بر رسول گرامیش و امامان با برکات از اهل بیتش و سلام و تحیت بسیار بر آن بزرگواران باد.
آرامــــم
خــــــدا بیـــرون از وجـودمان نیسـت. من! در خلــوت شبــهای ماه خــدا، در تنهــاییهایم، یافتمـش. و چه وســیع اسـت رحمـتش، آنگاه که دستهای حقیرم را گرفت و سند هستی ام را بنام خـودش زد. وجودش را هر روز در کنارم حس می کنم و می دانم که به ریز ریز امورم توجه دارد. و چه زیباست وقتی که خودم را در زیباییهایش گم می کنم. و چه حس قشنگی است وقتی که چشمانم را محـافظـت می کنـم و می دانـم که شـب پاداش خـواهم گـرفت. احساس عـزتی که از وجـود خـدا سرچشـمه می گیرد، انسان را به اوج می رساند. خرسنـدم، وقتی که می بینـم نمــازم مــرا از فحـشا و منـکر باز می دارد. احساس عظیمی دارم، وقتـی حـس می کنم خـداوندم مـرا اجابـت کرده و در مسیـر صـحیح زندگی قـرارم داده. تنهـا می ترسم. می ترسـم که باز خـودم را فــرامـوش کنـم و تمـام این احساسات گرانبها را در میان زیباییـهای دنیـا که حقیقتی جـز زشتـی ندارند گـم کنم. عاجـزانه تمنــای دعا دارم. لمـس می کنـم تأثیـر دعاهایی که برایـم می شـود. خاک پای کسـانی ام که در لحظه های عرفانیشان، نامـم را نزد محبـوب یاد می کننـد.
بنـــام پـــروردگارم
هان!
ای مـن وقیـحی که اینـگونه وقیحانه در بـرابـرم ایسـتاده ای! تـویی که شمشــیر افکار پستت را برداشته ای و مغـرورانه به جنگ پروردگارت برخواسته ای! بدان که من هستم!. هستم و گاه غرق می شوم در رحمت پروردگارم. شب هنگام به درگاهش می روم و آنقدر اشک می ریزم تا مجهز به سلاح یقینم کند. آنگاه باز خواهم گشت و با چشم به هم زدنی تو را از سر راهم برخواهم داشت. آری! بدان که خدای من بر بنده حقیرش نظر رحمت دارد و مرا با تو تنها نخواهد گذاشت.
هان!
ای شهد تلخ زندگانی! بدان و آگاه باش؛ که هرگاه تو را می چشم، تلخی ات را آنچنان تا عمق جانم احساس می کنم که از تو بیزار می شوم. درست در مغز پر از ریایت فرو کن که من فریب تو را نخواهم خورد و تا ابد از تو بیزار خواهم بود.
ما راهمان را گم کردیم
ما راهمان را گم کردیم.
بینالحرمین
گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان سحر کرب و بلایم
همانجا که دل از سوز فراغش شده بے تاب
همان وادے شرمندگے آب
همان وادے پاک حرم حضرت ارباب
همانجا که زمینش همه نور است
و فرش حرمش از پر حور است
و بر مهدے زهرا .عج. همه شب راه عبور است
همانجا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب
همانجا که به هر جاے زمین هست نشان از قدم محترم حضرت زینب
همان خاک که هم بدر و احد،خندق و احزاب و حنین است
که دل از عالم هستے برباید
خیابان بهشتے
که معروف به بینالحرمین است
مهر کربلایت می شدم
کاش جسمم دفن میشد در زمین کربلا . .
خاک زوار حریم باصفایت می شدم . . .
کاش خاکم را قضا می ریخت گرد قتله گاه . .
تا به وقت سجده مهر کربلایت می شدم . . .
یا حسین کربلا
ضریح جدید، ششمین ضریحی خواهد بود که در تاریخ بارگاه امام حسین(ع) نصب خواهد شد. این ضریح توسط استاد محمود فرشچیان طراحی شده و خطاطیهای آن را استاد سیدمحمد حسینیموحد انجام داده است.
جالب اینکه برای نخستین بار در طول تاریخ، برای طراحی سازه یک ضریح از مهندسان عمران و معماری هم استفاده شده تا این ضریح در برابر 12.8 تن فشار عمودی و 600 کیلو بر هر متر مربع فشار جانبی مقاوم باشد. پیشبینی شده است ضریح جدید 300 سال عمر مفید خواهد داشت، یعنی بیش از چهار برابر ضریح کنونی که توسط هندیها ساخته شده است.
در ساخت ضریح جدید ـ که بیش از دوازده تن وزن دارد ـ 6050 کیلو چوب ساج (تهیه شده از جنگلهای برمه)، 4600 کیلو نقره، 700 کیلو مس، 450 کیلو استیل، 100 کیلو آهن و 118.650 کیلوگرم طلا به کار رفته است.
کار ساخت ضریح جدید سیدالشهداء(ع) 4.5 سال به طول انجامید و این امر با عنایت ویژه آیتالله سید علی سیستانی، درایت حجتالاسلام سید جواد شهرستانی (نماینده آیتالله سیستانی در ایران)، هدایت حجتالاسلام شیخ عبدالمهدی کربلایی (تولیت عتبه حسینی) و تلاش مجدانه و شبانهروزی هیئت امنای ساخت ضریح در شهر مقدس قم امکانپذیر شد.
قطعات اصلی این ضریح از طریق هوایی به نجف منتقل و از آنجا ـ به دلیل مسائل امنیتی ـ به صورت بستهبندی و با تدابیر ویژه به کربلا منتقل شد. اما بخشهایی از ضریح (حدود 30 درصد آن) روز دهم ماه محرم و مصادف با شام غربیان آلالله از قم خارج شد تا از طریق شهرهای تهران، ساوه، اراک، بروجرد، خرمآباد، دزفول، اندیمشک، شوشتر، آبادان، اهواز و در نهایت شلمچه، به خاک عراق منتقل شود.
عملیات بازگشایی ضریح فعلی از 28 صفر آغاز میشود و حدود 10 روز به طول میانجامد. پس از باز کردن قطعات ضریح فعلی، عملیات نصب ضریح جدید آغاز و پیشبینی میشود حدود یک ماه تا 40 روز این کار زمان ببرد.
تمام طلاهای ضریح هدیه مردم است/ گونیبافی به عشق سیدالشهدا(ع)
کل هزینه ساخت ضریح مطهر از محل هدایا و نذورات داوطلبانه محبان اهلبیت علیهمالسلام تأمین شده و حتی یک ریال از اعتبارات دولتی و بیتالمال هزینه نشده است.
حدود 118 کیلوگرم طلا در ساخت ضریح به کار رفته است که تمام آنها از زیورآلات اهدایی بانوان زینبی است، بدون اینکه حتی یک گرم طلا خریداری شده باشد و نکته دیگر اینکه بخش اعظم هدایا و نذورات توسط اقشار آسیبپذیر و دهکهای پایین درآمدی جامعه تأمین شده است.
جالب است بدانید نمونهای از این عشاق، بانوی محترمی است که اندوخته یک ساله از دسترنج دوخت گونی به ازا هر گونی 100 تومان را پسانداز کرد و مبلغ 46 هزار و 400 تومان را به هیئت امنا تحویل داد. جالبتر اینکه پرسیده بود آیا امام حسین(ع) این هدیه ناقابل را از من پیرزن قبول میکند!؟
کبوتر عاشقی که زائر کربلا شد
در هنگام خروج کاروان از قم و فاصله حدود یکصد متری ضریح، توسط یکی از بدرقهکنندگان و از داخل یک خودرو تعدادی کبوتر به پرواز در آمدند و 2 روز بعد در حال پاکسازی اطراف خودروی حامل ضریح مطهر در حرم حضرت امام(ره) و بازسازی سازه پیرامونی، یکی از کبوترها در حد فاصل ضریح و کفی تریلر مشاهده شد که تلاش ما برای به پرواز درآمدنش، بینتیجه ماند. انگار دلش نمیخواست ضریح را ترک کند و نهایتاً این کبوتر عاشق هم بعد از حدود 18 روز زائر کربلا شد.
پس از اینکه فهمیدیم این کبوتر نمیخواهد از ما جدا شود، برایش آب و دانه مهیا میکردیم. بسیاری از کسانی هم که توفیق حضور روی تریلی و کنار ضریح را داشتند، از این کبوتر فیلم و عکس میگرفتند، واقعا جالب بود.
دختر سه سالهای که بهانه ضریح را گرفت
در ساوه در بدو ورود از آزادراه و در حالیکه هنوز جمعیت متراکم نشده بود اعضای کاروان خودرو پژویی را رؤیت کردند که آقا و خانم در صندلیهای جلو و طفلی حدوداً 2 تا 3 ساله در صندلی عقب چسبیده به شیشه و رو به ضریح مطهر آن چنان گریه و بیتابی میکرد که توجه اعضای کاروان را به خود معطوف و به واقع متأثر کرد. با استفاده از سیستم صوتی از پدر این طفل معصوم خواستم کودک را به ما بدهد تا کنار ضریح ببریم. ... به محض آغوش گرفتن کودک و انتقال آن به داخل ضریح مطهر، آرام گرفت و با ادب وصف ناپذیری ضریح مطهر را بوسید، بدون اینکه احساس غریبی از محیط و اطرافیان غریبه به او دست داده باشد و با وجود اینکه مدت قابل توجهی طول کشید تا پدر او از لابهلای جمعیت کثیر استقبالکنندگان برای تحویلگرفتن فرزندش به خودروی حامل ضریح مراجعه کند، هیچگونه بیتابی نمیکرد و پس از تحویل به پدر نیز تا مسافت قابل توجهی نگاه صرف به ضریح و با تکان دادن دست اوج ادب و عشق درونی را به نمایش گذاشت.
نماز جمعه اراکیها در کنار ضریح امام حسین(ع)/باشکوهترین نماز جمعه اراک در تاریخ
با وجود اینکه با ملاحظه اولیه زمان ورود احتمالی به اراک و تصمیم قبلی بر استقرار در مصلی، مسئولین دغدغه تحتالشعاع قرار گرفتن نماز عبادی- سیاسی جمعه را داشتند، ولی اولاً از ورودی شهر اراک تا مصلی به دلیل تراکم غیر قابل توصیف جمعیت بیش از 5 ساعت طول کشید (از 10 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر) و ثانیاً یکی از با شکوهترین نمازهای جمعه اراک با نظم خاصی برگزار شد.
حضور سراسر شور پیرمرد موتور سوار و یا حسین گویان 27 کیلومتری خانم بروجردی
پیرمرد راکب موتور و همسرش از حوالی زالیان تا بروجرد را در هوای سرد به طوری که خانم با دو دست به سرزنان و یا حسینگویان و مرد در ترافیک بسیار سنگین و خطرناک با کثرت موتورسواران و خودروهای در حال تردد، با یک دست به فرمان موتور و با دست دیگر به سرزنان و گریههای بیتابانه کاروان را همراهی کرد.
-خانم محجبهای با پای برهنه و حسینحسین گویان و گریهکنان بیش از 27 کیلومتر در مسیر بروجرد همراه کاروان دوید و ساعت 4 بامداد روز بعد با همان حالت و پرچم بزرگ اختصاصی هیآت مذهبی به دست در کنار ضریح مطهر حضور یافته و با اشک و سوز آن را بدرقه کرد.
ابراز علاقه به حسین اختصاص به کسی ندارد
جوانان و دختر خانمهایی که با قضاوت سطحی و براساس ظواهر، پوشش مناسبی نداشتند، ولی کیلومترها کفش به دست یا پا برهنه، گریهکنان و یا حسین گویان کاروان را استقبال و بدرقه میکردند که در یک مورد شخصی بیش از چهار کیلومتر پشت سر خودروی حامل ضریح مطهر میدوید.
استقبال بینظیر مردم بروجرد از 20 کیلومتری شهر/ مراسم استقبال بروجردیها 18 ساعت طول کشید
مردم پرشور و حماسی بروجرد از حدود 20 کیلومتری شهر به استقبال کاروان آمده بودند و خرمآبادیهای عاشورایی از 8 صبح تا 2 بامداد روز بعد به صورت بسیار فشرده و شورانگیز در خیابانها به عزاداری مشغول بودند و ورود کاروان به محل استقرار با مشکل جدی ناشی از تراکم عاشقان اباعبداللهالحسین(ع) مواجه بود و علیرغم 18 ساعت حضور در مراسم استقبال و زیارت و عزاداری تا صبح روز بعد، مراسم بدرقه نیز از ساعت 9 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر به طول انجامید.
معلولی که به واسطه ضریح شفا میگیرد
حدود ساعت 4 بامداد فردی به کاروان مراجعه و خبر شفا گرفتن فرزند معلول خود را اعلام کرد، به طوری که اظهار داشت به دلیل دور افتاده بودن روستا با موتور به سمت مسیر کاروان حرکت کردم و در وسط راه موتور خراب شد، به ناچار در یکی از روستاهای مسیر موتور را رها و با پای پیاده به سمت جاده و همراه با کاروان تا بروجرد حرکت و ذکر توسل و راز و نیاز داشتم که اواخر شب در برگشت به روستا متوجه شدم که فرزند معلولم شفا گرفته و اصرار میکرد: «بابا برو همان جایی که بودی!» بنابراین مجدداً خود را به کاروان رسانده بود.
توقف و عزاداری 48 ساعته اهوازیها کنار ضریح امام حسین(ع)
طول جمعیت متراکم استقبالکنندگان در اهواز 21 کیلومتر بود که با وجود دو شبانهروز استقرار در مجاورت مصلای امام خمینی(ره) و عزاداری، باز هم در هنگام خروج به دلیل کثرت جمعیت فاصله اهواز تا کوت عبدالله که در واقع مسیر پیوسته و وصل به خیابانهای اصلی شهر اهواز است از 6 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر طول کشید.
حضور 10 ساعته نماینده ولی فقیه در استان خوزستان در مراسم بدرقه
استانداران و نمایندگان ولیفقیه در استانهای مرکزی، لرستان و خوزستان از بدو ورود تا خروج با حضور در جوار ضریح مطهر کاروان را همراهی کردند که با در نظر گرفتن وضعیت جسمانی، مسائل امنیتی و کهولت سنی، حضور آیتالله سید محمد علی موسوی جزایری نماینده ولی فقیه در استان خوزستان در مدت 10 ساعته مسیر اهواز – کوت عبدالله و با حضور بیش از 5 ساعته در بدو ورود به اهواز قابل تأمل و درسآموز بود.
گل و لای نیز مانع زیارت ضریح نمیشود
- در یکی از روستاهای منتهی به جاده اصلی آبادان به دلیل بارندگی، شرایط به گونهای بود که اهالی به خصوص بانوان زینبی در گل فرو رفته و توان راه رفتن را نداشتند، بنابراین در صحنهای ماندگار اینگونه رؤیت و تصویربرداری شد که به کمک دستها ابتدا یک پا را از گل و لای بلند کرده و یک قدم به جلو قرار داده و در گل فرو میرفت و سپس پای دیگر را و ... .
ماجرای گیر کردن گردن جوان 22 ساله آبادانی زیر خودرو حامل ضریح و زنده ماندن او
-در ورودی شهر آبادان جوانی حدود 22 ساله در حالی که با تلاش و سماجت از حلقه حفاظتی شدید عبور کرده و خود را به خودرو حامل ضریح مطهر رساند، ناگهان از ناحیه کتف و گردن زیر چرخ جلوی سمت راننده تریلر نقش بر زمین شد که همه اطرافیان را متأثر کرد و خون به صورت غیرعادی از گوشش فوران میکرد و زمین از خونش رنگین شده بود، اما خوشبختانه شامگاه همان روز مطلع شدیم که این جوان فوت نکرده و در بیمارستان بستری است.
تراکم جمعیت بدرقهکنندگان از آبادان و استقبال کنندگان خرمشهر به حدی بود که از آبادان تا مسجد جامع این شهر، جمعیت بسیار فشرده و متصل به هم بود. از مسجد جامع خرمشهر تا شلمچه هم طول جمعیت متراکم حدود 10 کیلومتر بود.
خرابشدن تریلی حامل ضریح نزدیک روستای سادات
جالب است بدانید در مسیر کوت عبدالله تا سهراهی دارخوین، تصمیم قطعی بر عدم توقف بود، هر چند که بعضی از اهالی اصرار بر توقف کنار روستایی داشتند که همه اهالی آن از سادات محترم هستند. با وجود اصرار زیاد، باز هم تصمیم مسئولان بر عدم توقف بود تا زمانبندی در انتقال ضریح رعایت شود اما در کمال ناباوری، خودروی حامل ضریح مطهر دچار خرابی یک ساعت و نیمه شد، آن هم دقیقاً نزدیک روستای مورد نظر!
و اما .............امروز
مرد دنیای امروز
به دنبال زن با حیا و آرامش دهنده می گردد
و زن دنیای امروز
به دنبال مرد غیور با عفت است.
تعجب آنکه
مرد
چشم چرانی و دوست یابی می کند تا به دلخواه اش برسد
و زن
خودآرایی و بی حیایی میکند تا مردش را بیابد!...
وشیطان
به هر دو می خندد...
و مولا
بر هر دو نگران...
دلم برایت تنگ شده. . .خدا . . .
دلم برایت تنگ شده . . .
برای آن روزهای آبی و مهربان . . .
آن روزها که بر گلبرگهای گلهای بازی میکردم و نسیم از هر سو مرا نوازش میکرد. . .
برای بالهای فرشته ها که همیشه بر روی سرم بودند. . .
برای پروانه ها که بر گردم حلقه میزدند. . .
برای آفتاب طلایی و درخشان. . .
برای بلورهای باران . . .
دلم برای هدیه های زیبای تو تنگ شده. . .
هنوز آخرین هدیه ات را همراه دارم. . .همانکه با آن قطرات اشکم را پاک کردی . . .
همانکه قبل از من آنرا به مادرم هدیه داده بودی. . .
حال. . .امروز . . .در این دنیا
هروقت دلم برای تو تنگ میشود ، آرام آنرا در آغوش میگیرم . . .
بویش را استشمام میکنم و دوباره قطرات اشکم را پاک میکنم. . .
بر روی سر می اندازمش و بر روی سجاده عشق در برابر آستانت سر تعظیم فرو می آورم
اله من
من همیشه هدیه ات را نگاه خواهم داشت
گلایه امام زمان علیه السلام
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):( یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟ ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان
عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: «آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع میروند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!» و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.
اللهم عجل لولیک الفرج
Interview with god
I dreamed I had an Interview with god
So you would like to Interview me? "God asked."
If you have the time "I said"
God smiled
My time is eternity
What questions do you have in mind for me?
What surprises you most about humankind?
Go answered ....
That they get bored with childhood.
They rush to grow up and then long to be children again.
That they lose their health to make money
And then lose their money to restore their health.
By thinking anxiously about the future. That
They forget the present.
Such that they live in neither the present nor the future.
That they live as if they will never die.
And die as if they had never lived.
And then I asked ...
As the creator of people what are some of life's lessons you want them to learn?
God replied with a smile.
To learn they cannot make anyone love them.
What they can do is let themselves be loved.
learn that it is not good to compare themselves to others..
To learn that a rich person is not one who has the most.
But is one who needs the least.
To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love.
And it takes many years to heal them.
To learn to forgive by practicing forgiveness.
To learn that there are persons who love them dearly.
But simply do not know how to express or show their feelings.
To learn that two people can look at the same thing and see it differently.
To learn that it is not always enough that they are forgiven by others.
They must forgive themselves.
And to learn that I am here.
غربت ولی
السلام علیک یا ثار الله
مولا امیر المومنبن علی ابن ابی طالب علیه السلام می فرماید : هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است .
نشناختن امام ... نشناختن ولی ... این چیزی است که تمام تاریخ و حتی امروز ما به آن دچاریم .
ولی که باشد تمام منیت ها خرد می شود ، تمام خود خواهی ها ،غرور ها ،نخوت ها ... از گردش به دور خود رها میشوی ... ولی آزاد است و آزادی می بخشد ...این راه رسیدن به آزادیست.
بدون امام هر جا بروی سرگردانی ... اما دلت که صاحب امام شد ، خانه ولی شد ، دیگر اسیر نیستی اسیر روزمرگی ها نیستی . بصیرت داری و خورشیدی که راه رسیدن به یار را نشانت می دهد، به قول سید رسیدن به حبیب را ...
ولی برای خودش نیست برای بشریت است و هرچه هم دارد برای خودش نیست!
حب امام را داشتن خیلی آسان است ...مهم آن است که بشناسیش و معرفت به ولی داشته باشی ..."ولی ولی شناس می خواهد نه ولی دوست " ... کوفه هم ولی دوست بود ... چه کردند با مولا علیه السلام ؟...چه کردند با حسین علیه السلام ؟ ....
اگر ضرورت ظرافت های حکومت ولایی را ندانیم ولی غریب میشود ...مردم کوفه ضرورت ظرافت های ولایی امیر المومنین را نمی دانستند و علی غریب شد ... حب به ولی کافی نیست هر دوست داشتنی بدون معرفت کامل نیست ... ناقص است ... معرفت داشته باش ،بصیر باش .
یادمان باشد که :
ولایت زیاد از مردم جلو نمی زند ، چون قرار است ولی کرامت انسانی را رعایت کند .
پس بالا بیاوریم خودمان را تا ولی غریب نباشد ... تا امام تنها نباشد برای ظهور ، برای اجرا ....به معرفت ولی که رسیدیم امام ظهور می کند ...ولی ظهور می کند حتی برای ۱نفر ...
عرصه را باید تشخیص داد ... کل ارض کربلا ... باید ایستاد شناخت و معرفت پیدا کرد ... با بصیرت ... حتی اگر خودت تنها ، مرد میدان باشی !!! امام برای تو ظهور خواهد کرد... خودت را بالا بیاور...
شگفتا از کاروانی که اسیرانش آزادگان تاریخ اند
شگفتا از کاروانی که اسیرانش آزادگان تاریخ اند
تمرکز محبت
تمرکز محبت
چشم هایش را روی هم بگـذارد ولـی خوابش نبـرد، بلکه با لذت بیدار است.
اگر به وصل محبوبش رسیده باشد، حتی خسته هم نمی شود.
در زمـان مـا آن قدر شئونات و تشریفات زندگی هست که انسان محبتش را
بین ده ها چیـز تقسیم کرده است. ایـن محبت جایی متمرکز نشده تا بدانیم
چطور انسان را آتش می زند. ان شا الله باید محبتتان اینطور بشود.
یک ذره بین آفتاب را جمع و در یـک نقطه متمرکز می کند و کم کم دود بلنـد
می شود و آن نقـطه را آتـش می زنـد. اگـر بتـوانیـم محبتـمان را بـه یـک جـا
متمرکز کنیم، آنوقت می فهمیم کـه محبـت چـه فـایده ای دارد و چه هست.
آنوقت می فهمیم که ما لذتی از زندگی نبرده ایم. ولی باید اینکار را بکنید که
محبتتان به ذات مقدس پروردگار متمرکز بشود و شمـا را آتـش بزنـد و دودتان
را به هـوا بدهد و خاکسترتان را هـم بـه بـاد و هیچ چیز از شما باقی نگذارد.
دیگر وجودی در وسط نباشد.
شهدا
چگونه یاد شهیدان نکنیم
که هرچه داریم به برکت خون آنان است !
شهدا محرم اسرارنهانند همه
شهدااسوه ی خوبان بمانندهمه
زآتشِ عشقِ خداسوخته جانند همه
آشنایندچوبی نام نشانند همه
-------------
آنکه ازقافله ی عشق به جامانده منم
آنکه درحسرت مردان خدامانده منم
آنکه عمری است به دورازشهدامانده منم
آنکه مجروح به میدان بلامانده منم
--------------
یادشان بخیرشهدایی که کنارمان پرپرشدند ، باندای یاحسین جان دادند ، یادش بخیرآن دعای ندبه ها ، دعای کمیل ها ، زیارت عاشورا وتوسل ها .
خاطرویادشهیدانِ کفن پوش بخیر
یادجانبازی مستانِ قدح نوش بخیر
لحظه های خوش یارانِ هم آغوش بخیر
یادعرفانکده ی خلوت خاموش بخیر
------------
همه رفتند وماماندیم ، خوشابحال شهدا ، رفتند وازغم وغصّه وهمّ وغمّ دنیاراحت شدند ، ماماندیم وکوله باری ازگناه دراین چاه ظلمانی ، گرفتارنامحرمان ونااهلان شده ایم . کاش باآنان می رفتیم
وخیلی چیزها رانمی دیدیم .
ازپی قافله یک عمردویدیم دریغ
سالها حسرت دیدارکشیدیم دریغ
سعی کردیم وبه مقصدنرسیدیم دریغ
جبهه راداده ولی کوفه خریدیم دریغ
---------------
(دوستان ، شهیدان ، عزیزان ، یاران )
جزاشک ندارم که کنم بدرقه تان
نپذیرید ازاین یارِبه ره مانده چرا؟
هردم که روزگاربرماسختی گرفت درفراغتان اشک می ریزیم وبایادتان تسکین پیدامی کنیم .
ارتباط بین زن وشوهر
صمیمیتی که میان زن وشوهرپیدامی شود ، هیچ وقت میان دومرد ودوزن ، هرقدرهم که دوست ونزدیک باشند ، پیدانخواهد شد .
ساختمان طبیعی زن ومرد (زن وشوهر) چنین اقتضا دارد که تدریجاً آن دویکی شوند .
غربیان ساختمان طبیعی مرد را أکتیو وساختمان طبیعی زن را پاسیو گفته اند ، ولی تعبیرمودبانه ترآن است که سرشت مرد (طالب بودن ) وطبیعت زن ( مطلوب بودن ) است .
اگرآثارطالب بودن ازمرد گرفته شود ، اوتبدیل به زن نخواهد شد بلکه موجود سومی خواهد شد که زن به ندرت می تواند بااوخوبگیرد ویکی شود .
واگرلوازم مطلوبیت نیزاززن گرفته شود ، اوتبدیل به مرد نخواهدشدبلکه به موجود چهارمی تبدیل خواهد شد که به ندرت مرد بااوخوبگیرد ویکی شود .
چند خاصیت روانی برمطلوب شدن زن می افزاید . اگراین خاصیت ها درزنی یافت شود ، محال است که شوهرش از اوجداگردد واگرنباشد ، زندگی مردبااوبسیاردشواربه نظرمی رسد ، هرچنددرزیبایی بی مانندباشد .
این خاصیت ها به قدری درمطلوب شدن زن ، موثروحساس می باشدکه صددرصدفقدان زیبایی را جبران می کند . بیچاره وبدبخت زنی است که ازآنهامحروم باشد .
1- شرم وحیا : خاصیتی روانی است ، اگرزنی حیا نداشته باشد مطلوب نخواهد بود
2- مهربانی : خاصیت روانی دیگراست وزن بدون آن مطلوب نیست
3- عفت : خاصیت دیگری است که زن رابالا می برد ومطلوب بودن اورا بیشترمی کند .
زنی که این سه خصلت را داشته باشد ، نزد زن ومرد عزیزومحترم خواهد بود .
حیای زن :
مرد متجاوزرا سرجای خود می نشاند ووی را ازپلیدی به سوی پاکی راهنمایی می کند . بعضی مرد ها دوست دارند با زنهاهم صحبت شوند .حیای زن سدّ محکمی می شود ودفع کننده است ولوناراحت شود . بعضی زنها فکرمی کنند اگرباصحبت اوصحبت نکنند ودرمقابل شوخی اوشوخی نکنند واگرباخنده ی اونخندندواگربااظهارمحبت اواظهارمحبت نکنند به ذوق اومی زنند وناراحت می شود !! پس کی وکجا باید این حدودالهی رعایت شوند ؟!
حدود را باید رعایت کند ، اگراینگونه ادامه پیداکنند بعد چه می شود ؟ مگرتمام می شود ؟ خیرهمینطورادامه پیدامی کند .
اگرازهمان اول دفع کند وحیای اومانعش شود ممکن است ابتداناراحت شود ولی درنظرش آن زن بسیاربزرگ وباعزت وصاحب شأن ومقام خواهد بود .
مهربانی زن :
زن مهربان خواسته یاناخواسته مهرش دردل خانواده اش جامی گیرد ، هیچ گاه چنین زنی ازشوهر، ازپدروازفرزند بی مهری نمی بیند .همه را اسیرمهرخود می کند .
عفت زن :
عفت دروجود زن گوهردرخشنده ای است که به اوجلوه ی خاصی می دهد . زنی که فاقد عفت است اگردارای همه ی زیبایی ها وکمالات باشد ، شخصیت اوجلواه ای نخواهد داشت .
مگراینکه هم زن وهم مرد هر دو ازارزش افتاده باشند ونوع زندگیشان درمسیردیگری افتاده باشد .
عفت : قدرت برخورداری ومبارزه با گناه وجلوگیری ازآلوده شدن است وبالاترین فضیلت است .
عفت (خودداری ازگناه ) و تمایل به گناه دوصفتی هستند دروجود هرانسانی ( فألهمها فجورها وتقواها ) هرطرف هراندازه نیرومند گردد طرف دیگری ضعیف می شود .
امام علی (ع) می فرماید :
« طهروا انفسکم من دنس الشهوات تُدرکوارفیع الدرجات »
خودتان را ازکثیفی شهوات پاک کنید ، تادرجات رفیع را درک کنید .
اگرکسی شهوت خود را کنترل کند درهای آسمان به رویش بازمی شود.
ازپیامبراکرم(ص) نقل شده است که می فرماید :
« من عشق فکتم وعفّ غفرالله له وأدخله الجنّه »
کسی که عاشق شود وعفّت نشان دهد وعشق را پنهان دارد خداوند اورا می آمرزد وبه بهشت داخل می کند وهمچنین فرمود :
« من عشق فکتم وعفّ وصبر فمات مات شهیدا ودخل الجنّه »
کسی که عاشق شود وعفت نشان دهد وعشق را پنهان دارد وبمیرداجر شهید را دارد وداخل بهشت می شود
امام علی (ع) فرمود:
« ماالمجاهدالشهیدفی سبیل الله بأعظم اجراً ممن قدرفعفّ
لکادالعفیف أن یکون ملکاً من الملائکه »
مجاهد شهیددرراه خداپاداشش بیشترازکسی نیست که قدرت برگناه داشته ولی خودداری نموده . چنین انسان باعفتی نزدیک است فرشته ای ازفرشتگان باشد .
هریک ازاعضاء وجوارح انسان عفتی ویژه دارد .
عفت دست : خودداری ازدزدی ، قلدری وهرکارناپسندی که می تواند انجام دهد
عفت زبان : پرهیزازدروغ ، بدگویی ، غیبت ، تهمت و...
عفت شکم : پرهیزازاسراف درخوردن وعدم استفاده ازلقمه ی حرام وشبهه ناک
عفت چشم : خودداری ازنگاه به نامحرم ، مکروه وحتی بیهوده و...
ممکن است کسی عفت عضوی راداشته باشد وفاقد عفت عضوی دیگرباشد ، فرد شایسته کسی است که عفت تمام اعضاء را داشته باشد .
ازنظرروانشناسی ، چشم وگوش دریچه های روانند که خوبی ها وبدی ها ازراه آن دو وارد می شوند .وموقعیت چشم بسیارحساس تر است .
پیامبراکرم(ص) می فرماید :
« لکل عضومن ابنِ آدم حظّ من الزنا »
برای هرعضوی ازاعضاء آدمی بهره ای اززناست
فالعین زناه النظر – زنای چشم ها نگریستن به حرام است
واللسان زناه الکلام – وزنای زبان سخن گفتن به حرام است
والاذنان زناهما السمع- وزنای گوش ها شنیدن های حرام است
والیدان زناهما البطش – وزنای دست تعدی نمودن به حرام است
والرّجلان زناهما المشی – وزنای پاها رفتن درمسیر حرام است ........
فی الجهل قبل الموت موت لاهله واجسامهم قبل القبورقبور
وارواحهم فی وحشه من جسومهم ولیس لهم حتی النشور نشور
هنگامه ای غریب
و زمین نه جا ی ماندن که گذرگاه است...
گُذاری از نَفس تا رضوان حق!
•
یاران شتاب کنید...
بنگرید حیرت عقل و عشق را...
به نظاره بنشینید حیرت عقل و جرأت عشق را...
راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است.
•
قافله عشق در سفر تاریخ است...
نومید مشو که تو را نیز عــــــ ا شــــــ و ر ا ئیست و کـــــ ر ب لـــــ ا ئی....
تشنه ی خون تو...
پای اراده بُگشا...
از دلبستگی هایت هجرت کن؛
به کهف الحصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شو.
•
قافله در راه است؛
می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؛
آری!!!
اما پشیمانان را ...
پ.ن:
بار الها!
واماندگان هجرت سرخ خورشید را به افق خونین عاشورائیان برسان و به شهادت در پای رکاب مقتدایشان عافیت بخش.
...تا خدا هست، می توان شهید شد
شهادت نصیبتون ...
خبیث و طیب
لا يَسْتَوِي الْخَبيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبيثِ (مائده ۱۱۰)
هرگز پاك و ناپاك مساوى نيستند هر چند زيادى ناپاكان شما را به تعجب وا دارد
خدای دوست داشتنی من؛از تو ممنونم
خدایا ممنونم ؛
من میتونم تمام زیباییهای پیرامونم را ببینم ،
کسانی هستند که دنیایشان همیشه تاریک و سیاه هست …
خدایا ؛
من میتونم راه برم ،
کسانی هستند که هیچوقت نتونستهاند حتی یک قدم بردارند …
خدایا از تو ممنونم ؛
که دل رئوف و شکنندهای دارم ،
کسانی هستند که این قدر دلشون سنگ شده که هیچ محبت و احساسی رو درک نمیکنن …
خدایا سپاسگزارم ؛
که به من این شانس رو دادی که بتونم به دیگران کمک کنم ،
کسانی هستند که از این نعمت و برکت وافری که به من دادهای بیبهرهاند …
خدای عزیزم ؛
من میتونم کار کنم ،
کسانی هستند که برای رفع کوچکترین نیازهای روزمرهشون هم به دیگران محتاجند ،
برای این نعمت بزرگ از تو سپاسگزارم …
خدای دوستداشتنی من، از تو ممنونم ؛
که کسی هست که منو دوست داره ،
کسانی هستند که بود و نبودشون واسه هیچکس مهم نیست …
و بیش از همهی اینها ؛
برای هدیهای که هر روز با هزار عشق و امید به من میدهی از تو سپاسگزارم …
هدیهای که نامش زندگیست…
اَللّـهُمَّ طَهِّرْني فيهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالاَْقْذارِ، وَصَبِّرْني فيهِ عَلى كائِناتِ الاَْقْدارِ، وَوَفِّقْني فيهِ لِلتُّقى وَصُحْبَةِ الاَْبْرارِ، بِعَوْنِكَ يا قُرَّةَ عَيْنِ الْمَساكينَ
主啊!求你在斋月里使我纯洁,不受(罪恶的)污染,求你赐我坚忍,克服一切困境,求你助我成功,常常敬畏,常与智者为伴。你是使穷人得到慰籍的主。
تسلیت
افق سرخ است...
ملکوتیان...داغدار....
شهادت حضرت رسول اکرم (ص) امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) بر تمام شیعیان و محبین ایشان تسلیت
از شهدا باید گفت
بسم رب الشهدا از شهدا باید گفت
ستايش و ثناى خداى عزوجل
ستايش و ثناى خداى عزوجل
سپاس خداي را كه اول است و پيش از او اولي نبوده ( مبدا هر موجودي است ) و آخر است و پس از او آخري نباشد ( مرجع همه اشياء است )
خدايي كه ديده هاي بينندگان از ديدنش ( در دنيا و آخرت ) ناتوانند ( محال است او را ببينند ، چون آنچه به چشم سر ديده مي شود بايستي در مكان و جايي باشد ، و محتاج به مكان جسم است و خداي تعالي جسم نيست ) و انديشه هاي وصف كنندگان از عهده وصفش برنيايند ( هرچه كوشند نمي توانند به طوري كه شايسته است او را وصف نمايند ، چنان كه حضرت سيدالمرسلين - صلي الله عليه و آله - فرمود : لا احصي ثناء عليك ، انت كما اثنيت علي نفسك يعني من را توانايي مدح و ثناي تو نيست ، تو خود بايد ثناگوي ذات اقدس خويش باشي ، و حضرت سيد الواصيين اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرمود : هو فوق ما يصفه الواصفون يعني او برتر و بالاتر است از آنچه وصف كنندگان او را بستايند )
به قدرت و توانايي خود آفريدگان را آفريد ، و آنان را به اراده و خواست خويش به وجود آورد بي اين كه از روي مثال و نمونه اي باشد ( چون هميشه خداوند بوده و ديگري جز او نبوده كه نمونه به دست داده باشد )
سپس آنان را در راه اراده و خواست خويشتن روان گردانيد ، و در راه محبت و دوستي به خود ( كه غريزه هر موجودي است ، چنان كه در قرآن كريم سوره 17 ، آيه 44 فرموده : و ان من شي ء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم يعني موجودي نيست جز آن كه ذكرش تسبيح و ستايش خداست ، ولي شما تسبيح ايشان را در نمي يابيد ) برانگيخت ، در حالي كه توانايي ندارند تأخير نمايند آنچه را كه ايشان را به آن جلو انداخته ، و نمي توانند پيش اندازند آنچه را كه ايشان را از آن عقب خواسته ( از آنچه براي آنان تعيين نموده تجاوز نمي توانند كرد ، و اين با استطاعت و توانا بودن در انجام عمل نيك و بد منافات ندارد ، زيرا معني فرمايش امام - عليه السلام - در ظاهر آن است كه خداي تعالي هرگاه چيزي اراده نمود غير آن واقع نمي شود )
و از رزقي كه عطا فرموده هر جانداري را روزي معلومي قرار داده است ( چنان كه در قرآن كريم سوره 43 ، آيه 32 فرموده : نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحيوة الدنيا " ما روزي ايشان را در زندگاني دنيا بينشان تقسيم و پخش نموده ايم " به طوري كه ) به هر كس از آنان فراخي و فراواني داده كاهنده اي نمي كاهد ، و هر كه را كاسته افزاينده اي نمي افزايد ( جز خداوند سبحان توانا نيست كه آن را زياد و كم گرداند ، بنابراين نبايد براي به دست آوردن روزي از جاده درستي و پرهيزكاري بيرون رفت و گرد حرام گشت كه آنچه قسمت و بهره است از راه حلال خواهد رسيد ، و بايد دانست كه حرام روزي اي كه خداي تعالي قرار داده نيست ، پس آنكه هميشه حرام مي خورد از روزي مقسوم خود چشم پوشيده و خداوند آن را حبس نموده كه اگر شكيبايي نموده گرد حرام نمي گشت حتما آنچه در خور حال اوست به وي مي رسيد )
پس از آن براي او ( هر يك از ايشان ) در زندگي مدتي معلوم تعيين و پاياني معين قرار داده ( معلوم نموده هر يك از ايشان تا چه مدتي خواهد زيست ) كه با روزهاي زندگيش به سوي آن پايان گام برمي دارد ، و با سالهاي روزگارش به آن نزديك مي شود تا چون به پايانش نزديك شود ، و حساب عمر و زندگيش را تمام بستاند ، او را به آنچه خوانده از پاداش سرشار ( بهشت ) يا كيفر ترسناك خود ( دوزخ ) فراگيرد ( در اينجا از قرآن كريم سوره 53 ، آيه 31 اقتباس و استفاده نموده فرمود : ليجزي الذين اساؤا بما عملوا و يجزي الذين احسنوا بالحسني يعني ) تا كساني را كه با كردارشان بد كرده و آنان را كه با رفتار شايسته نيكويي نموده اند جزا دهد
و اين جزا ( كيفر و پاداش ) با عدالت و درستي از اوست ( از هر عيب و نقصي ) منزه و پاك است نامهاي او ، و نعتها و بخششهايش ( براي همه ) پي در پي است ( به كسي ظلم و ستم روا ندارد ، بلكه هر چه كند طبق حكمت و مصلحت است ، از اين رو چنان كه در قرآن كريم سوره 21 ، آيه 23 است : لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون يعني ) از او نپرسند آنچه را كه بجا مي آورد و از ( گفتار و كردار ) ديگران باز پرسند
و سپاس خداي را كه اگر بندگانش را از شناختن سپاسگزاري خود بر نعمتهاي پي در پي كه به ايشان داده و بخششهاي پيوسته كه براي آنها تمام گردانيده باز مي داشت ( امر نفرموده بود كه شكر نعمتهايش بجا آورند ) هر آينه نعمتهايش را صرف نموده او را سپاس نمي گزاردند ، و در روزي كه عطا فرموده فراخي مي يافتند و شكرش بجا نمي آوردند
و اگر چنين مي بودند ( شكر نمي كردند ) از حدود انسانيت به مرز بهيميت ( چار پايان ، كه مرتبه بي خردي است ) روي مي آوردند و چنان بودند كه در كتاب محكم و استوار خود ( قرآن مجيد سوره 25 ، آيه 44 ) وصف فرموده : ( ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبيلا ، يعني ) ايشان ( ناسپاسان ) جز مانند چار پايان نيستند بلكه گمراهترند ( زيرا چارپايان هيچيك از قواي طبيعي را تعطيل و بيكار ننموده بلكه هر يك را براي آنچه آفريده شده بكار مي اندازند ، پس اگر گمراه باشند در طلب كمال كوتاهي ننموده اند به خلاف انسان كه اگر قوه عقليه را كه به معرفت حق راهنماست و امتياز او از چارپايان به همين قوه است تعطيل نموده از كار بيندازد از چارپايان گمراهتر و سزاوار كيفر است
و سپاس خداي را كه ( با آفرينش آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست و فرستادن كتابها و پيغمبران و نصب ائمه معصومين - عليهم السلام - ) خويشتن را ( وجود، علم ، قدرت و حكمتش را ) به ما شناساند و شكر و سپاس ( از نعمتهاي ) خود را به ما الهام نمود ( گفته اند : الهام چيزي است كه در قلب افاضه مي شود ، و فرق بين الهام و وحي آن است كه الهام بي واسطه ملك است و وحي به واسطه اوست ، و وحي از خواص رسالت است و الهام از خواص ولايت ، و وحي مشروط به رساندن است و الهام مشروط نيست ، و در لغت الهام و وحي هر دو به معني تلقين و فهماندن است ، مرحوم سيد عليخان در شرح بر صحيفه مي فرمايد : روايت شده چون خداوند سبحان در آدم - عليه السلام - روح دميد هنگامي كه راست شد و نشست عطسه كرد ، به او الهام شد گفت : الحمد لله رب العالمين " سپاس خداي را كه پروردگار جهانيان است " خداوند فرمود : يرحمك الله يا آدم " اي آدم خدا تو را بيامرزد " پس نخستين حمد و سپاس او از بشر به طور الهام واقع شده است ) و درهاي علم به ربوبيت پروردگاريش را بر ما گشود ( ائمه معصومين - عليهم السلام - را راهنمايان ما گردانيد تا به وسيله آنان به شهر علم رسيده خدا را بشناسيم ، رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود : انا مدينه العلم و علي بابها يعني منم شهر علم و علي باب آن ) و بر اخلاص ( بي ربا ، و خودنمائي ) در توحيد و يگانگيش راهنماييمان فرمود ، و از عدول و كجروي و شك و دو دلي در امر خود ( معرفت ذات و صفات يا دين و احكامش ) دورمان ساخت
چنان سپاسي كه با آن زندگي كنيم بين كساني از خلقش كه او سپاسگزارند ، و با آن پيش افتيم بر هر كه به رضا و خشنودي ( پاداش ) او و عفو و گذشتش پيش افتاده ( مراد از سبقت در اينجا بر مانند آن خودمان است ، نه بر انبياء و اوصياء ايشان - عليهم السلام - زيرا بر آنان نمي توان سبقت گرفت )
سپاسي كه تاريكيهاي برزخ ( قبر ) را بر ما روشن سازد ( مراد از تاريكيها شدت و سختي آن است ، يا آن كه به اعتبار تاريكي قبر و تاريكي ترس و تاريكي عمل تعبير به تاريكيها فرموده است ، و مراد از حمد و سپاسي كه تاريكيهاي برزخ را روشن مي گرداند تجسم اعمال و اعتقادات بعد از مرگ است ، و در قرآن و اخبار بسيار هست كه اعمال صالحه و اعتقادات صحيحه به صور نورانيه درآيند و دارنده آن از نور آنها بهره مند گردد ، چنان كه خداي تعالي " سوره 57 ، آيه 12 " فرموده : يوم تري المؤمنين و المؤمنات يسعي نورهم بين ايديهم و بايمانهم يعني ياد آور روزي را كه مردان و زنان با ايمان نورشان پيش رو و سمت راست آنها بشتابد ، و اعمال سيئه و اعتقادات باطله به صور تاريك درآيند كه بجا آورنده آن در تاريكيهاي آنها سرگردان است ، چنان كه خداي تعالي " سوره 57 ، آيه 13 " فرموده : يوم يقول المنافقون و المنافقات للذين امنوا انظر و نانقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا يعني ياد كن روزي را كه مردان و زنان اهل نفاق و دورويي به اهل ايمان گويند مشتابيد تا از نور شما روشنايي گيريم ، به ايشان گويند واپس بگرديد " به دنيا باز گرديد " و نور طلبيد ) و راه رستخيز را ( راهي كه همه مردم را پس از زنده گردانيدن براي رسيدگي به حساب از آن راه به محشر مي فرستند ) براي ما آسان نمايد ، و منازل و جاهاي ما را در جايگاه گواهان ( فرشتگان و پيغمبران و ائمه اطهار - عليهم السلام - كه روز قيامت بر مردم گواهي مي دهند ) آبرومند گرداند ، روزي كه ( در قرآن كريم سوره 45 ، آيه 22 " است : و لتجزي كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون يعني ) هر كسي به سزاي آنچه كرده مي رسد و به ايشان ستم نمي شود ( اينكه امام - عليه السلام - در اينجا به جاي " و لتجزي " كه در قرآن كريم است فرمود : " تجزي " براي آن است كه گفته اند : اقتباس از قرآن در حقيقت قرآن نيست بلكه كلامي است شبيه و مانند آن پس اندك تغيير در آن زيان آور نمي باشد ، و در قرآن مجيد " سوره 44 ، آيه 41 " است : يوم لا يغني مولي عن مولي شيئا و لا هم ينصرون يعني ) روزي كه دوستي از دوستي چيزي ( عذاب و كيفري ) را دفع نكند و ايشان كمك نمي شوند ( توانايي ندارند كه يكديگر را كمك نمايند )
سپاسي كه از ما با علي اعليين ( جاهاي بلند بهشت يا ديوان خير يعني كتابي كه اعمال فرشتگان و صلحاء و نيكوكاران در آن نوشته مي شود ) بالا رود ، در نامه نوشته شده اي كه مقربين آن را مشاهد نموده نگهداري مي نمايند ( يا روز قيامت به آنچه در آن است گواهي مي دهند )
سپاسي كه چشمهاي ما به آن روشن گردد آن هنگام كه ديده ها ( ي مردم ) خيره و دوخته شود ( به طوري كه از سختي عذاب بر هم نتوانند زد ) و چهره هاي ما به آن سفيد گردد آن هنگام كه روها ( يا پوست اندام ) سياه شود ( اين جمله اشاره است به فرمايش خداي تعالي " سوره 3 ، آيه 106 " يوم تبيض وجوه و تسود وجوه يعني روزي كه چهره ها " ي مؤمنين " سفيد و روها " ي كافرين و منافقين " سياه گردد ، و سفيد و سياه بودن روها در آن روز " چنان كه سيد نعمت الله جزائري - عليه الرحمه - در شرح صحيفه خود مسمي به نور الأنوار فرموده : " يا آن است كه حقيقتا روها سفيد و سياه مي شود و يا آن كه سفيد و سياهي آنها كنايه از نيكي و زشتي كردار است )
سپاسي كه به آن از آتش دردناك خدا رسته به جوار رحمتش رهسپار شويم ( و اين كه آتش را به خدا نسبت داده و فرموده : من اليم نار الله چنان كه در قرآن كريم " سوره 104 ، آيه 6 " است : نار الله الموقده " آتش برافروخته شده خدا " براي شدت و سختي آن است كه كسي نتواند آن را خاموش كرده يا از آن رهايي يابد )
سپاسي كه به آن شانه به شانه مقربين از فرشتگان رفته جا را بر آنها تنگ سازيم ، و به آن ، در سراي جاوداني و جايگاه پربركت هميشگي ( بهشت ) با پيغمبران فرستاده اش گرد آئيم ( و اين كه انبياء را به مرسلين وصف فرموده براي آن است كه هر نبي و پيغمبري رسول نيست ، و اين كه بسياري از مفسرين گفته اند : رسول كسي است داراي كتاب باشد و نبي كتاب ندارد و از جانب خدا خبر مي دهد ، در اين گفتار بحث و گفتگوست چون حضرت لوط ، اسمعيل ، ايوب ، يونس و هارون " عليهم السلام چنان كه در قرآن كريم به آن اشاره شده " از جمله مرسلين هستند و بالإستقلال داراي كتاب نبوده اند ، و گفته شده : رسول كسي است كه به شريعت جديده دين تازه مبعوث شده باشد و مردم را به آن دعوت نمايد و نبي اعم از آن است يعني هم چنين كسي و هم كسي كه شريعت سابقه و دين پيش از خود را به مردم تبليغ نمايد مانند انبياء بني اسرائيل كه بين موسي و عيسي - عليهما السلام - بودند ، و بر اين سخن ولايت دارد فرمايش پيغمبر اكرم به ابي ذر - رحمه الله - " در مجلد پنجم بحار الانوار " : انبياء يكصد و بيست و چهار هزار و رسول از ايشان از مهتر و كهتر سيصد و سيزده تن بودند ، و " نيز در مجلد پنج بحار الانوار " حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - به زراره فرمود : نبي كسي است كه در خواب مي بيند و صدا مي شنود و ملك را به چشم نمي بيند ، و رسول كسي است كه صدا مي شنود و در خواب مي بيند و ملك را به چشم مي بيند ، و اين كه امام - عليه السلام - ملائكه را پيش از انبياء بيان فرموده براي مراعات ترتيب است چون ايشان بين خداي تعالي و پيغمبرانش در تبليغ شريعت واسطه هستند ، نه از آن جهت كه آنها برتر از انبياء باشند ، زيرا اجماع شيعه اماميه است كه انبياء و ائمه معصومين - عليهم السلام - افضل از ملائكه مي باشند و اجماع ايشان حجت است چون معصوم - عليه السلام - داخل در ايشان مي باشد )
و سپاس خداي را كه نيكوييهاي آفرينش را براي ما برگزيد ( زيرا انسان چون خلاصه و نتيجه مخلوقات است خداي تعالي او را در نيكوترين صورت آفريده ، چنان كه " سوره 40 ، آيه 64 " فرموده : و صوركم فاحسن صوركم يعني شما را آفريد و صورتهاتان را نيكو گردانيد ) و روزيهاي پاكيزه ( حلال و روا ) را براي ما روان ( فراوان ) گردانيد
و با تسلط و توانايي ما را بر همه آفريدگان برتري داد ، و از اين رو به قدرت و توانايي او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نيرو و زورش به اطاعت ما درمي آيد ( چنان كه در قرآن كريم " سوره 31 ، آيه 20 " فرموده : ان الله سخر لكم ما في السموات وما في الارض يعني البته خداوند آنچه در آسمانها و زمين است رام شما گردانيده )
و سپاس خداي را كه در نيازمندي را جز به سوي خود به روي ما بست ( چون ما را نيازمند به غير خود نيافريده اين سخن منافات ندارد با احتياج به يكديگر كه نظام عالم بسته به آن است براي آن كه حاجت به غير خدا در حقيقت حاجت به اوست كه مالك و منعم حقيقي است ) پس ( با اين همه نيازمنديها ) چگونه سپاس او را توانايي داريم ؟ يا كي مي توانيم حمدش را بجا آوريم ؟ نمي توانيم ، كي توانيم ؟ ( شايسته است كه خواننده دعا بر هر يك از كلمه لا و متي وقف نموده درنگ نمايد تا دانسته شود كه جمله اي حذف شده است )
و سپاس خداي را كه ابزار بسط و گشاد را در ( بدن ) ما به هم پيوسته ، و افزارهاي قبض و درهم كشيدن را در ( كالبد ) ما قرار داد ( رگ ، پي ، استخوان ، گوشت ، پيه ، خون و ساير اندام را با كيفيت و حركات مخصوصه در پيكر ما نهاد تا به واسطه آنها اندامها گشاده و درهم شود ، و گفته شده : مراد از بسط و قبض قوه دافعه و ماسكه است كه در هر عضوي نهاده شده ، و گفته اند : مراد از آنها شادي و اندوه است ) و ما را از روانهاي زندگي بهره مند نمود ( اين جمله اشاره است به حديث جابر از امام محمد باقر - عليه السلام - كه فرموده : پنج روح براي مقربين " اولياء خدا " است : روح قدس كه با آن همه چيزها را مي دانند ، و روح ايمان كه با آن خدا را عبادت و بندگي مي نمايند ، و روح قوه كه با آن با دشمن جهاد و زد و خورد كرده معاش و زندگاني را آماده مي سازند ، و روح شهوة كه با آن از طعام و نكاح لذت و بهره مي برند ، و روح بدن كه با آن به آهستگي و نرمي راه مي روند ، و چهار روح براي اصحاب يمين " مؤمنين " است چون روح قدس در ايشان نيست ، و سه روح براي اصحاب شمال " كفار و منافقين " است چون داراي روح ايمان نمي باشند ، و گفته شده : ارواح در فرمايش امام - عليه السلام - : و متعنا بارواح الحيوه جمع روح به فتح را است كه به معني آسايش مي باشد يعني ما را از آسايشهاي زندگي بهره مند نمود ) و اندام كردارها را در ما استوار گردانيد ، و ما را با روزيهاي پاكيزه ( انواع غذاهاي حيواني و نباتي ) پرورش داد ، و به بخشش خود توانگرمان ساخت ، و به نعمت خويش سرمايه ( زندگاني ) به ما بخشيد ( اين جمله اشاره است به فرمايش خداي تعالي " سوره 53 ، آيه 48 ": وانه هو اغني و اقني يعني و اوست آن كه " بندگانش را " بي نياز كند و سرمايه بخشد )
پس از آن ما را ( به رفتار طبق احكام خود ) فرمان داده تا طاعت و پيرويمان را بيازمايد ( معني آزمايش خداي تعالي آن است كه با ما رفتار نمايد چون كسي كه مي خواهد ديگري را امتحان كند وگرنه آشكار و نهان بر او يكسان است ) و نهي نموده تا شكر و سپاسگزاريمان را آزمايش نمايد ( و اين كه شكر فرموده طاعت نفرموده براي آن است كه شكر در اصطلاح به كار بردن هر نعمتي است در آنچه خداي تعالي براي آن قرار داده و با ارتكاب معاصي جور نمي آيد ، پس نهي براي آزمايش سپاسگزاري است ، حضرت صادق - عليه السلام - فرمود : شكر النعمة اجتناب المحارم يعني شكر نعمت دوري گزيدن از حرامهاست ) پس از راه فرمايش پا بيرون نهاديم ( خلاف امرش رفتار كرديم ) و بر پشتهاي ( مركبهاي ) نهيش سوار شديم ( گناهاني كه نهي فرموده بود بجا آورديم ، و اين كه فرموده : راه فرمانش و پشتهاي نهيش ، يكي از مفرد و ديگري را جمع براي آن است كه راه امرا و راه هدايت رستگاري يكي است ولي نهي او گمراهي است كه داراي راههاي بسيار مي باشد ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 6 ، آيه 153 " فرموده : و ان هذا صراطي مستقيما فاتبعوه ، ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله " و محققا اين راه من راست است آن را پيروي كنيد ، و از راههاي ديگر نرويد كه شما را از راه حق دور مي سازد " و روايت شده : پيغمبر - صلي الله عليه و آله - خطي كشيده فرمود : اين راه رشد و هدايت است ، پس از آن به سمت راست و چپ خطهايي كشيد و فرمود : اين راههايي است كه بر هر يك از آنها شيطاني است كه به آن دعوت مي نمايد ) پس ( با اين رفتارمان ) به كيفر ما شتاب نكرد و در انتقام ما تعجيل ننمود بلكه بر اثر رحمتش از روي كرم و بزرگواري با ما همراهي نمود ، و به سبب مهربانيش از روي حلم و بردباري بازگشت ما را ( به راه است ) انتظار كشيد ( با ما رفتار نمود مانند رفتار كسي كه ديگري را چشم به راه است ، و گفته اند : اطلاق بعضي از صفات مانند رحمت كه به معني رقت قلب و نرمي دل است و آن مقتضي احسان و نيكي مي باشد بر خداي تعالي به اعتبار غايات و مقاصد است يعني به اعتبار نتيجه آن است كه همان احسان باشد ، نه به اعتبار مبادي و اصول افعال كه همان رقت قلب است ، و يكي از محققين - رحمة الله - فرموده : اطلاق آن بر خداي متعال بر وجه اعلي و اشرف است ، زيرا صفات هر موجودي بر حسب وجود اوست ، پس صفات جسم مانند وجودش جسمانيه و صفات نفس نفسانيه و صفات عقل عقلانيه و صفات خداي تعالي الهيه است ، خلاصه عوالم با يكديگر اتفاق داشته برابر هم هستند پس آنچه از صفات كماليه در عالم ادني يافت شود در عالم اعلي بر وجه ارفع و اشرف است )
و سپاس خداي را كه ما به ( حقيقت ) توبه و بازگشت ( از گناه ) راهنمايي نمود ، توبه اي كه آن را نيافته ايم جز به فضل و احسان او ، پس اگر از فضل و بخشش او جز همان ( نعمت ) توبه را به شمار نياوريم نعمت او در حق ما نيكو و احسانش درباره ما بزرگ و فضلش بر ما عظيم مي باشد ( توبه گناهان را مي برد و زشتيها را مي شويد و خدا را خشنود مي گرداند ، حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام - فرموده : لا شفيع انجح من التوبه يعني هيچ شفيع و خواهشگري پيروزتر و رهاننده تر از توبه و بازگشت نيست ، و حضرت باقر - عليه السلام - فرموده : التائب من الذنب كمن لا ذنب له يعني توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناه ندارد ، و حضرت صادق - عليه السلام - فرموده : ان الله تعالي يفرح بتوبة عباده المؤمنين اذا تابوا كما يفرح احدكم بضالته اذا وجدها يعني خداي تعالي به توبه بندگان با ايمانش هرگاه توبه كنند شاد مي شود چنان كه يكي از شما گمشده خود را كه بيابد شاد مي شود )
و روش او در توبه براي پيشينيان ( بني اسرائيل ) چنين نبوده ( سنت و روش خداي تعالي در توبه براي بني اسرائيل كشتن يكديگر بوده ، نه بس پشيماني ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 2 ، آيه 54 " فرموده : واذ قال موسي لقومه يا قوم انكم ظلمتم انفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم يعني و ياد كنيد هنگامي را كه موسي به قوم خود " آنان كه گوساله پرستيدند " گفت : اي قوم شما بر اثر گرفتنتان گوساله را " به خدايي " به خود ستم روا داشتيد ، اكنون به سوي آفريننده خويش باز گرديد و خود " يكديگر " را بكشيد كه اين كشتن نزد آفريننده شما برايتان " از زندگاني در دنيا " بهتر است پس خدا توبه شما را " پيش از آن كه همگي كشته شويد " پذيرفت ، زيرا او بسيار توبه پذير و بسيار مهربان است ) و آنچه به آن توانايي نداريم از ما برداشته ، و به ما جز به آنچه طاقت داريم تكليف نفرموده ، و جز كار آسان را ما نخواسته ( چنان كه در قرآن كريم " سوره 22 ، آيه 78 " فرموده : وما جعل عليكم في الدين من حرج يعني و خدا بر شما در دين تنگي و رنج قرار نداده است ) و براي هيچيك از ما برهان و بهانه اي جا نگذاشته ( چنان كه حضرت صادق - عليه السلام - فرموده : هرگاه در همه چيزها بنگري كسي را در تنگي و سختي نمي يابي ، كسي را نمي يابي جز آن كه خدا را بر او حجت و برهاني است ، و به كمتر از طاقتشان امر و فرمان داده ، و آنچه به مردم امر شده طاقت آن را دارند ، و هر چه طاقت و تواناييش را ندارند از آنها برداشته شده ولي نيكي در مردم نيست " تا اين حقايق را بفهمند " )
پس بدبخت ( زيانكار و شايسته عذاب ) از ما كسي است كه او را نافرماني نمايد ، و نيكبخت از ما كسي است كه به او روآورد ( طبق اوامر و نواهيش رفتار نمايد )
و سپاس خداي را به هر چه كه او را نزديكترين فرشتگانش را گرامي ترين آفريدگانش و پسنديده ترين ستايش كنندگانش ستوده اند ( گرچه من نتوانم به آن اندازه و به آن جور سپاسگزار باشم ، ولي چنين مي گويم تا شايد خداي تعالي به فضل و احسانش من را در زمره ايشان داخل نمايد )
سپاسي كه بر سپاسهاي ديگر برتري داشته باشد مانند برتري پروردگار ما بر همه آفريدگانش
پس او را است سپاس به جاي هر نعمتي كه بر ما و بر همه بندگان گذشته و مانده اش دار و به شماره همه چيزها ( از كلي و جزئي ) كه علم او به آنها احاطه دارد و همه را فراگرفته ، و به جاي هر يك از نعمتها به شماره چندين برابر هميشه و جاويد تا روز قيامت
سپاسي كه حد آن را انتها و عدد آن را شمارش و به پايان آن دسترس و مدت آن بريدني نيست ( سپاس ابدي و هميشگي )
سپاسي كه موجب رسيدن به فرمانبري ، و گذشت او ، و سبب خشنودي ، و وسيله آمرزش ، و راه به بهشت ، و پناه از عذاب ، و آسودگي از خشم ، و پشتيبان طاعت ، و جلوگير از معصيت ، و مدد بر انجام حق ( اوامر ) او و شرايط آن باشد
(سپاسي كه به وسيله آن در بين نيكبختان دوستان او كامروا گرديم و به سبب آن در رشته كشتگان به شمشيرهاي دشمنانش درآئيم ، كه خدا ياري دهنده ( مؤمنين ) و ( در خوشي و سختي ) ستوده شده است ( زيرا سختي نيز مانند خوشي نعمتي است كه صبر و شكيبايي بر آن موجب ثواب و پاداش است كه باعث حمد و سپاس مي شود ) .
شرح پریشانی من

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح ای آتش جانسوز نهفتن تا کی؟
سوختم سوختم این راز نگفتن تا کی؟
زیارت ناحیه مقدسه
از مهندسی زیبای یک حشره بسیار ریز لذت ببرید
راز گل سرخ....
در گذر از بوستان عمر گل سرخی چشم دلم را گرفت
به سراغش رفتم........
گل سرخ زیبا سلام
با صدایی پر ز بغض و غم و آه گفت سلام
نشستم به کناری و گفتم گل سرخ
تو که زیبایی و لطیفی و طنازی
خوش به حال تو که از خوبانی
این چنین داده خدا اوج نعمّات به تو
و در این دشت پر از یک رنگی گل ها
دیگر چه غمیست تو را؟
این چه داغیست که بر دل داری!!!
ناگهان!!!!
ناگهان بغض گل سرخ شکست....
اشک هیاهو کرد.....
در هیاهوی اشک....
گفت:
ای که گشتی اشرف مخلوقات
شده ای بهانه ی خلق همه
تو چگونه شب می خوابی؟؟
تو چگونه با غفلت رفیقی؟؟؟
من ز آغاز تا پایان رو به اویم
داغ دلم ز دوری اوست
افتخارم عمر کوتاه است
زود وصال آرزویم
تو چگونه شب می خوابی؟؟
من در این گنبد دوار رو به اویم شب و روز
چشم هایم آسمانیست
سینه ام داغ سیاه جداییست
لحظه ای رو به زمین
رو به این فرش زمان
نمی ایستم.....نمی ایستم......
تو چگونه شب می خوابی؟؟؟
اندکی در خود فرو رفتم
اندکی ترسیدم اندکی اندیشه کردم
گرماگرم اندیشه و رازونیاز گفتم:
یا رب من با خودم چه کردم؟؟؟؟
یا رب من با خودم چه کردم؟؟؟؟؟؟
نسیمی وزیدن گرفت....
گل سرخ پاک مرا با خود برد
آن گل پاک بهاری پرپر شد
بگرفتم ز ساقش به این فکر که مرد
آن آیینه ی تقوا آن آیینه ی زهد
ضجه مانندی ز ساقه بر آمد....
همچون نفس آخر یک رو به مرگ
گفت....
لفظ رب تو آتش بر من زد
لحظه وصال نزدیک است
بدرود ای خلق اهورایی حق......
اخلاق
۱- قصدواراده
۲- توبه از کبر وتکبر
۳- کبروتکبرمنازعه با حضرت کبریایی است
۴- کبرمانع قرب به حضرت مقصود است
۵- کبر مرتبه ای از الحاد است
۶- خدای متعال به متکبر نظر نمی کند
قصدواراده
رذيله سستى و كسالت، در حقيقت، نداشتن قصد حق و اراده جناب اوست. نقطه مقابل اين رذيله، قصد حق و رضوان او و اراده لقاء و جوار اوست. پاك ساختن خود ازاين رذيله، به اين است كه انسان هميشه و در همه احوال حضرت حق را قصد كند، و وجه حق را اراده نمايد، و تا نيل به مقصد همين قصد و اراده را داشته باشد، آنهم با دردمندى و اشتياق. يعنى جدا و به معنى كلمه، درد او يكى باشد، ودواى او نيز يكى. پيداست آن كه بيدار گشته و توبه نموده، و قصد حق كرده و اراده وجه او نموده است، در هيچ حالى در طلب و عبوديت مسامحه ندارد، و سستى و كسالت نمىكند، و غفلت و بطالت نخواهد داشت. ذكر و فكر حق در همه احوال پيشه او، و عبادت و مجاهدت در همه اوقات طريقه اوست. نه ذكر و فكر حق براى او سخت خواهد آمد، ونه قيام به عبادت براى او ناخوشايند خواهد بود. مسئله اصلى براى يك سالك صادق همين است كه «قصد» و «اراده» داشته باشد، و مشكل اساسى من و تو، و هر مدعى بى حقيقت نيز همين است كه «قصد» و «اراده» نداريم، يعنى حضرت حق را قصد و اراده نكردهايم. جناب او مقصود ما نگشته، وشهود وجه او مراد ما نيامده است. قصد صادق و اراده صادقانه، و به تعبيرى، نيت صادقه، اكسير طريق و كبريت احمر است، و داشتن چنين قصد و ارادهاى بسى مشكل. شايد من و تو، و هر مدعى ديگر چنين گمان كنيم كه ما نيز از چنين قصد و ارادهاى برخورداريم، و قصد ما نيز حق و رضوان او، و اراده ما هم جوار و لقاى اوست. وليكن اشتباه مىكنيم، و اگر به بررسى قلب خويش بپردازيم و محاسبه دقيق بنماييم، به وضوح مىيابيم كه ما صاحب اين قصد و اراده نيستيم، بلكه فاقد آن هستيم. چگونه مىشود كسى جدا چنين قصدى و چنين ارادهاى داشته باشد، و لحظهها و ساعتها و شب و روز را به سستى و غفلت بگذارند، و در طلب مقصود و مراد خويش نباشد؟! و چگونه مىتواند روى به غير بياورد، و مقصود را فراموش كند؟! و چه معنايى دارد اقبال به ذكر و قيام به عبادت براى وى سخت و ناخوشايند باشد؟!. اساس همه فضيلتها تحقق چنين قصد و ارادهاى در دل انسان است، و دل هم در اين صورت دل است. امام صادق سلام الله عليه مىفرمايد: «صاحب النية الصادقة، صاحب القلب السليم...» (مصباح الشريعة، باب چهارم )يعنى «صاحب قصد صادق، صاحب قلب سليم است...»
آن دل كه جناب او را قصد و جوار او را اراده كرده است و بس، و جز او را نمىخواهد، و جز او در آن دل نيست، دل پاك از اغيار است - قلب سليم - و در روز لقاى حق، چنين قلبى بايد، نه هر قلبى. يوم لا ينفع مال ولا بنون - الا من اتى الله بقلب سليم (آيه 88 و 89سوره شعراء).
خداى متعال در خصوص صاحبان اين قصد و اراده مىفرمايد: «ولا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداة و العشى يريدون وجهه...»(آيه 52 سوره انعام) يعنى «و از خود مران آنان را كه صبح و شام پروردگارشان را مىخوانند و مىخواهند، و وجه او را اراده مىكنند...». سخن در وصف آنان بسيار زياد است و مجال گفتن بسيار محدود و كم، و ناگفتنيها نيز بىشمار.
توصیه های معنوی
استاد فاطمی نیا:
1- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و.... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.
منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: "ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت." ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.
2- من تعجب می کنم از بعضی ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته. بار 21 به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می گوید: "نه من نمی توانم. دوستان همه دارند می روند عمره. من چطور نروم؟"
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.
3- مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع کند و حکم کند.
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می دهند، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می دیدیم، صرف نمی کرد امام حسین در راهش شهید بشود.
4- خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
5- گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
6- دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. اما دین؛ طرف می نشیند چشمش را هم می بندد و می گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و.... دین به همین سادگی است؟
همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین ... .
7- فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب می کند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
8- اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده ای درک نمی کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.
9- تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سرو صدا راه می انداختند تا کسی قران را نشنود. دسته دیگر می گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قران هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.
10- قران ظرایفی دارد که متقین می فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.
11- اول مظلوم از انسان ها امیر المومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.
اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.
مولوی می گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده اند. گفتند برای صدایت. گفت صدای من که بد است.
گفتند این مسیحی ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
12- کشف و شهود صحیح فرقی با برهان ندارد. الا در ظهور و خفا.
13- شیطان را باید شناخت. شعار می دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو می دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه های پر درخت تبریز بازی می کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک.
بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
14- خداوند در قرآن می فرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان می رود.
15- جسارت به یک مقام نشان بزرگی اوست. چون دشمن چیزی جز بی حرمتی و جسارت ندارد.
16- دعا از معجزات قولی پیامبر است.
17- آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد، همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
18- آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟" دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!
19- آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت الله قاضی بود. یک شب بلند می شود برای نماز شب. قبل از بیدار شدن برای نماز شب در خواب می بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من العاملین ( ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.
20- سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و.... وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟
استاد امجد:
1- هر وقت گرفتاری داشتید به سجده بیفتید و ذكر یونسیه را بگویید. لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
2- غير از چهارده معصوم نمي شود از کسی دفاع مطلق كرد، حتی عرفا.
3- نگران كردن پدر و مادر-ولو يك دقيقه-گناه است. اگر مي خواهي به منزل دير بروي ، زنگ بزن اطلاع بده تا نگران نشوند.
4- ارزش ها بايد ملاك باشد نه حزب و گروه. و الا بي دين مي شويم.
5- همه چيز را ببازيد تا برنده شويد.
6- اينقدر قرآن بايد بخواني تا بفهمي ، وقتي فهميدي ، ديگر قرآن رهايت نمي كند.
7- نه مريد ؛ نه مقام ، نه كتابخانه ؛ انسان موقع مرگ ، اينها را با خود نمي برد!
8- متاسّفانه امروز در جامعه ي ما تعقّل خيلي كم شده آقا تعقّل ؛ همين منشاء بسياري از مشكلات هست.
9- اين يك كلمه زندگي را شيرين مي كند : « من مقصّرم»
10- در قيامت با اينكه خود جهنّم از بوي بد آكنده است، باز اهل جهنّم از بوی بد عالم بی عمل در اذيّتی مضاعف اند.
11- ترك و فعل خيلي مهم نيست ، نيّت خيلي مهم است.
12- عميق ترين حرف بنده اين است: خدا هست.
13- بي خود اين طرف و آن طرف نرويم هيچ كس غير خدا كاره اي نيست.
14- خداوند گدای سمج را دوست دارد ولی در خانه خودش نه ديگران.
15- بايد فقط براي خدا كار كرد ولو كم.
16- شما عزيزان با خصوصيّات نفس ،آشنا نيستيد ! هيچ كس از عهده اش بر نمي آيد ،الّا خدا. بزرگان و نوابغ ،زمين خورده اند.
17- زندگي مشترك بر اساس تعاون و همكاري و صفا و صميميّت است نه قانونمندي(به معني خاص مضر).
18- وقار با تكبّر نبايد اشتباه شود.
19- آن چيزي كه نفس را آرام مي كند ، عشق است.
20- اگر كسي علم داشته باشد ولي حلم نداشته باشد ، مضرّ است.
21- علامت علم اين است كه خودمان كنار گذاشته شويم.
22- هواي نفس هم مثل هوا متغيّر است.
23- اگر انسان بازيگري را كنار بگذارد از اولياء خدا مي شود.
24- براي كسب اخلاص ، التماس از خدا لازم است.
25- آدم عاقل به غير خدا اعتماد نمي كند.
26- با مردم با محبّت رفتار كنيم كه محبّت بيش ترين اثر را دارد.
27- انسان به اندازه هر نفس زدنش، میتواند به سمت خدا راه داشته باشد . هر انسان، بینهایت راه به سوی خدا دارد . یکی مریضخانه میسازد، یکی مسجد میسازد، یکی به فقرا کمک میکند، یکی میتواند نماز بخواند و ... همه اینها راههایی است که میتواند انسان را به خدا برساند . همه اینها راه خداست; ولی گرایشها فرق میکند . یکی از راه مهندسی، یکی از راه پزشکی، یکی از راه روحانیت و ... هر کسی از یک راهی باید برود . خود انسان راههای فراوان دارد . بهترین راه را باید انتخاب کرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی که در هر کسی هست .»
28- به جوان می گیم ای جوان! من نمی خوام تو رو به سمت خودم جذب کنم. من فقط به تو یه حرف می زنم. تو اگه بمب بارون بشه چی کار می کنی؟ نمی ری پناهگاه؟ خوب این دنیا همونه. همه اش ظواهره. گول این ظواهر رو نخور. برو تو پناهگاه خدا. اون جا باش بمب بارون که تموم شد بیا بیرون زندگی کن. اینا زندگی نیست که اینا ظاهرش قشنگه توش هیچی نیست.
29- اصلا در وادى خواب نباشيد چون خواب خيلى پيچيده است. خيلى مشكل است. فقط اگر خوابتان خوب بود به فال نيك بگيريد. و اگر خواب بد ديديد، بگوييد ان شاءالله چيزى نيست، ولى يك صدقه هم بدهيد.
30- اعتماد به نفس يك حرف غلطى است، مال ما نيست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در كارمان نيست. نفس چيست كه بدان اعتماد كنيم؟ نفسى كه هر لحظه در يك حالت متغير است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!
31- نماز را اول وقت بخوانيد. اگر بي حال هستيد بگوييد مىخواهم حتى با بي حالى نماز را در اول وقتبخوانم. البته اگر دلايلى مثل برخورد با كلاس و... هست مشكلى نيست ولى مثلا ما دور هم نشستهايم و حرف مىزنيم; چون وقت نماز شد، بلند شويم، نمازمان را بخوانيم. به دوستانمان هم بگوييم معذرت مىخواهم من فعلا نماز دارم. در جايى نوشته بود آقاى مطهرى در وسط يك جلسهاى بلند شد و گفت وقتخواب من شده! همه مسخره كردند، گفتند از خوابش نمىگذرد. نمىدانستند كه او مىخواهد برود بخوابد كه در دل شب با حال خوش بلند شود.
32- تمام فیوضات به دست امام حسین (ع) می باشد و پیشکارش حضرت ابوالفضل(ع) می باشد.
33- قرآن نامه ی خداست، صحیفه ی سجادیه جواب این نامه است و نهج البلاغه شرح این نامه است.
34- حزب الهی بی ترمز یعنی چه؟ بسیجی نور چشم همه می باشد باید ترمز داشته باشد . آخوند نور چشم همه می باشد باید ترمز داشته باشد .مومن باید ترمز داشته باشد تقوی یعنی ترمز ، آدم نمی تواند گاز بده بره توی دره می ره داغون می گردد.
35- درباره آیت الله العظمی بهجت: ايشان فرشته روى زمين هستند،بايد از بركات وجود ايشان استفاده كرد. ايشان در طفوليت هم معنوّيت را احساس می كرده است، و از جوانى اهل سير و سلوك بوده اند. يكى از دوستان ايشان كه با هم درس آقاى قاضى می رفتند، می گفت: «يك روز آقاى قاضى به موقع سر درس حاضر نمی شود، آقاى بهجت می گويد: ايشان حالشان خوب نيست، و يكايك حالات او را از خانه تا به درس بيان می كند. وقتى آقاى قاضى وارد محل درس می شوند، طرف آقاى بهجت می روند و می فرمايند: «امروز شيرين كارى كردى!»
36- پیامبر نیامده است ما دولا راست شویم، آمده است ما را ببرد آنجایی که خودش می باشد آنجایی که جبرئیل پر می اندازد جبرئیل رئیس ملائک آنجا نمی تواند برود.
37- هرچی می خوای از خدا فقط بگو : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!!
38- خدا می گوید چیزی در نزد من محبوبتر و عزیزتر از واجبات نیست کجا می روید سیرو سلوک ؟ سیرو سلوک واجبات و محرماته ، مرد ، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند به همه جا می رسد .
39- اگر قدرت داشتم خيلي از مجالس مذهبي را در اين شهر تعطيل مي كردم.
40- انسان به تفریح هم نیاز دارد انسان که یک بعدی نیست چند بعدی می باشد همه اش عبادت کنید خشک می شوید همه اش مطالعه کنید چیزی نمی فهمید، علم همه جا محترم است منتهی علم انسان ساز علم توحید می باشد از اول تا آخر قرآن یک کلمه بیشتر نیست: نفی غیر... .