بسم رب الشهدا از شهدا باید گفت


از فداکارترین قوم خدا باید گفت

عشق در دایره ی بسته ی آتش بس نیست

از دل سوخته ی اهل صفا باید گفت

افق شرعی احساس من و ساعت هشت

آری از روشنی وقت دعا باید گفت

دیگری هر چه دلش خواست بگوید شاعر

شعری از حنجره ی سرخ شما باید گفت

شعری از حنجره ی سرخ ورم کرده اتان

که نیاموخته الفاظ ادا باید گفت

می شود شعر سرود و سخن عشق نگفت ؟

یا فرم بست دم از گفتن و یا باید گفت

بسم رب الشهدا زینت سر برگ صفاست

غزلی سوخته از حیرت ما باید گفت

های و هو گرچه همه زندگی ما شده است

از سکوتی که گذشته ز صدا باید گفت

و ز قد قامت العشقی که به اوج انجامید

در نمازی به موازات بیا باید گفت

آی شاعر ! تو که با حنجره ات می شکفی

لخته لخته طپش حادثه را باید گفت

ادبیات حماسه ، ادب قافیه هاست

قطعه شعری به ردیف شهدا باید گفت