به خدا اعتقاد داری؟!!!

دعایم کن

 ابن الحسن


یک دانه ز تسبیح نماز سحرت را،


یک بار به نام من محتاج بیانداز...


گزارش تصویری/شهدای دفاع از حرم حضرت زینب(س)


شادی روح حماسه آفرینان دفاع از حرم صلوات .دوستان لطفاً رسانه باشید این شهدا و کار بزرگشون رو از غربت در بیارید

سلامتی رزمندگان اسلام و شادی روح شهدایی که غریبانه این روزها در گوشه و کنار شهرهای مختلف به خاک سپرده میشن صلوات

شهید مجاهد علی خزام

شهید مجاهد علی خزام از فرماندهام مبارز سوریه است که سوری ها میگن اگه برای رجولیت اسمی باشه اون ((علی خزام)) شادی روحش صلوات

siR3eI_535

الشهید البطل العمید الرکن(شهید قهرمان سرتیپ) المجاهد علی خزام ( أبو حیدرة )
ایشون از اعضای گارد ریاست جمهوری بشار اسد هم بودند..!
شادی روحش صلوات

siZTHx_480

شهید دانی حجا از نیروهای مسیحی ارتش سوریه که در دفاع از حرم حضرت سکینه (س) در داریا شهید شده اند
شادی روحش صلوات

sit3ot_403

از نیروهای عراقی لوا ابوالفضل العباس المجاهد جسور محمد اسماعیل
بابا تو از مجید سوزیکی ماهم با حالتری – قوت بازوش و صولت نگاش صلوات

sihw39_481

از طرفداران جنبش “هنا دمشق” تشریف دارن از شهر گانو(غانو) در ساح عاج
خدایا چرا ما باید اینجا باشیم دستمون هم به جایی نرسه

siPSif_360

شهید علی سعد از شهدای حزب الله

ای خدا چرا ما نمیتونیم اونجا باشیم و با برادرامون علیه سلفی ها و وهابیها بجنگیم
شادی روحش صلوات

siO78k_500

شهید عاهد سعاده از شهدای اخیر حزب الله

sifjF2_535

قبرستان سیده زینب در نزدیکی حرم حضرت زینب مدفن تعدادی از شهدای مدافع حرم حضرت زینب است

siLnHY_535

شهید علی فواد حسن

siefL9_450

سمت چپی شیخ حسین العبودی و سمت راستی حیدر علی

siPZw5_360

شهید المجاهد محمد جهاد یوسف (سراج)

این برادر حزب اللهی رو با اسپاینر زدن پیکرش هم چند روز دست وهابی ها بود که در بازپس گیری مدافعان حرم پیکر رو پس گرفتن . شادی روحش صلوات

siJbFm_535

شهید سالم الغانمی از العماره

siaFNm_535

فرمانده ابوفاطمه الموسوی

siKfOs_343

فرمانده مدافعان حرم حضرت زینب(س) بر سر مزار برادر شهیدش که چند وقت پیش در دفاع از حرم به شهادت رسید
قوت رزمندگان اسلام صلوات بفرست

sitFww_535

آیت الله آصفی نماینده مقام معظم رهبری در عراق که نماز را در حرم امام حسین بر پیکر شهید ابوعلی کربلایی از مدافعان حرم حضرت زینب ادا کرد

si4d15_535

سمت چپ شیخ حسین العبودی و سمت راست حیدر علی
یا لیتنا کنا معکم

sie48O_535

محمد المنار – ایشون از بچه های لجان الشعبیه (همون بسیج)هستن!ولی از عکسهای دیگه بر میاد که در منطقه سیده زینب یا مناطق شیعه نشین فعالیت میکنن!
خدا قوت دلاور

siiXzS_433

شهادت یکی از مجاهدین عراقی به نام شهید ساجد هاشم از اهالی شهر العماره در دفاع از حرم حضرت زینب اعلام شد. این شهید از اعضای عصائب اهل الحق بود – عکس بالا سرش شهید آیت الله صدر و آقاست
شادی روحش صلوات

siJx3I_535

شهید حمزه غلموش از مدافعان حضرت زینب(س)

دلم تنگ رزمنده هاست خدایا ما رو تو ثواب این جهاد شریک کن و توفیق جهاد و شهادت در راه خودت را به ما عطا کن
شادی روحشان صلوات

sirlor_535

شهید ابو عیب

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
سلامتی رزمندگان اسلام و شادی روح شهدایی که غریبانه این روزها در گوشه و کنار شهرهای مختلف به خاک سپرده میشون صلوات

sic7vW_535

شهید ابراهیم قانصو یکی از شهدای حزب الله که در آزادسازی حرم حضرت سکینه به شهادت رسید

sirDil_535

فرمانده لواء ابوالفضل العباس حاج ابوعجیب که از اهالی زینبیه هست. برادرش هم چند ماه پیش در دفاع از حرم حضرت زینب شهید شد

siaBK0_480

 

در برابر سلفی ها اگر هم صدایی بگو یا علی...

 

همسنگر ..... سلام...
چه نشسته ایم که سلفی ها به جای شمع، بر کیک تولد مولا، پیکر شیعه ای بی سر روشن کرده اند....
وظیمه ما چیست؟؟؟؟؟
ما که صدای شعار هایمان  زمین را مسخرکرده است و ادعایمان گوش آسمان را کر کرده است...
حالا اگر نمی توانیم توشه سفر ببندیم و بر همه خواسته های دنیایی بخندیم و سلاح  خویش بر کمر ببندیم  وهمانند قاسم ابن الحسن (ع)شهادت را ز عسل شیرین تر ببینم و  همراه با مدافعان حرم حضرت دل بر، بنت الحیدر، به دیار شام هجرت کنیم  ،
که دلیل نمی شود خود را" بی مسولیت" نسبت به اعمال وقیحانه ی سلفی ها بپنداریم و  سکوت کنیم ....
داخل پرانتز عرض کنم هرچند که بزرگواران همه در درایت و بصیرت پیش قراولان سپاه عشق هستید ....بعد از سوریه نوبت ایران است... باید با چشم خود اعمال کفتار صفتانه ی سلفی ها را ببینیم تا باور کنیم  دشمنی   و کینه این دشمنان اهل بیت را؟؟؟؟؟؟
آیا دوست دارید که ابوقصار (لعنه الله علیه)طعم  قلب و جگر ما را نیز بچشد؟؟؟؟
نباید کاری کنیم؟؟؟
فردا چگونه چشم در چشمان شهلای مولا بیندازیم؟؟؟؟؟
یعنی هیچ کاری از دستمان بر نمی اید؟؟؟؟؟
همت کنیم و رندی کنیم و عشق به خرج دهیم خواهید دید که با همین دست های خالی چه کار ها که انجام نمی شود ......
آخر عزیزان ....
وبلاگی بنویسید ...
طرحی بزنید.....
مطلبی انتشار دهید ...
ایمیلی بزنید....
(مثلا یکی از دوستان شبکه ی کثیف الجزیره را به باد ایمیل گرفت ....)
که هر ایمیل خود را مانند تیر و ترکشی فرض کنید که حد اقل نتیجه آن اینست که خواهند فهمید شیعه " زنده" است ....
یا ایها الذین امنو ا خدوا حذرکم .... ای کسانی که ایمان آورده اید در برابر دشمن سلاح خود را در بر گیرید ...نسا/71
به قول پیر می فروش که ذکرش به خیر باد زیادی صاف نباش! آدم ها در جاده های صاف بیشتر ویراژ می دهند …
همسنگر ..... سلام...
چه نشسته ایم که سلفی ها به جای شمع، بر کیک تولد مولا، پیکر شیعه ای بی سر روشن کرده اند....
وظیمه ما چیست؟؟؟؟؟
ما که صدای شعار هایمان  زمین را مسخرکرده است و ادعایمان گوش آسمان را کر کرده است...
حالا اگر نمی توانیم توشه سفر ببندیم و بر همه خواسته های دنیایی بخندیم و سلاح  خویش بر کمر ببندیم  وهمانند قاسم ابن الحسن (ع)شهادت را ز عسل شیرین تر ببینم و  همراه با مدافعان حرم حضرت دل بر، بنت الحیدر، به دیار شام هجرت کنیم  ،
که دلیل نمی شود خود را" بی مسولیت" نسبت به اعمال وقیحانه ی سلفی ها بپنداریم و  سکوت کنیم ....
داخل پرانتز عرض کنم هرچند که بزرگواران همه در درایت و بصیرت پیش قراولان سپاه عشق هستید ....بعد از سوریه نوبت ایران است... باید با چشم خود اعمال کفتار صفتانه ی سلفی ها را ببینیم تا باور کنیم  دشمنی   و کینه این دشمنان اهل بیت را؟؟؟؟؟؟
آیا دوست دارید که ابوقصار (لعنه الله علیه)طعم  قلب و جگر ما را نیز بچشد؟؟؟؟
نباید کاری کنیم؟؟؟
فردا چگونه چشم در چشمان شهلای مولا بیندازیم؟؟؟؟؟
یعنی هیچ کاری از دستمان بر نمی اید؟؟؟؟؟
همت کنیم و رندی کنیم و عشق به خرج دهیم خواهید دید که با همین دست های خالی چه کار ها که انجام نمی شود ......
آخر عزیزان ....
وبلاگی بنویسید ...
طرحی بزنید.....
مطلبی انتشار دهید ...
ایمیلی بزنید....
حقیر  به شخصه شبکه ی کثیف الجزیره را به باد ایمیل گرفتم ....
که هر ایمیل خود را مانند تیر و ترکشی فرض کنید که حد اقل نتیجه آن اینست که خواهند فهمید شیعه " زنده" است ....
یا ایها الذین امنو ا خدوا حذرکم .... ای کسانی که ایمان آورده اید در برابر دشمن سلاح خود را در بر گیرید ...نسا/71
به قول پیر می فروش که ذکرش به خیر باد زیادی صاف نباش! آدم ها در جاده های صاف بیشتر ویراژ می دهند …
اگر هم صدایی بگو یا علی...




 

تنگه ی اُحد. تنگه ی انقلاب .تنگه ی قلب

 

 

قصه ی تنگه ی اُحد راخوانده ای؟؟

فقط چند ضربه ی شمشیر تا پیروزی کامل سپاه رسول الله مانده بود

علی و حمزه (علیهماالسلام) که پشت به هم می دهند و رجز می خوانند، معرکه طوفانی می شود، شخص پیامبر هم در خط مقدم جبهه حضور دارد.

که ناگاه..بصیرت وعمل به تکلیف..ولحظه شناسی جای خودش را داد به

زروق وبرق دنیایی وهواخواهی وغفلت...و

همه با ذکر «الله اکبر» به سمت غنایم هجوم آوردند و تنگه رها شد!

وشدآنچه شد..جنگ مغلوبه شد، حمزه، سیدالشهداء شد، ابوسفیانها فریاد به رجزخوانی بلند کردند

ودل رسول خداآن قدرزخم برداشت..که چاک چاک شد

قصه نگفتم برایتان تاریخ نخواندم..سرتان رادردآوردم که بگویم..همیشه تاریخ تکرارمیشود..حواسمان راجمع کنیم کجای این میدان جنگ ایستاده ایم.

...

زندان ها را دیگران رفتند، کتک ها را دیگران از ساواک خوردند، تبعیدها را "خمینی" ها کشیدند، انقلاب را همین خون شهیدان به بار نشاند، داغ فراق را خانواده شهدا کشیدند،وآن وقت قیافه اش  رابعضی هاگرفتندومالک انقلاب شدند..

"مطهری" ها و "بهشتی" ها خودشان را خرج این نظام کردند، رزمندگان هشت سال با همه دنیا جنگیدند، بسیجی ها "همت" به خرج دادند، "باقری" ها طراحی کردند و "باکری" ها عملیات ،

 اما عکس هایش را ما گرفتیم ....

خون دلهایش را امام ما "خامنه ای عزیز" از دست دشمنان قسم خورده و دوستان بدتر از دشمن خورد، فتنه ها را عاشورا جمع کرد، 9دی را مردم پابرهنه به حماسه تبدیل کردند

 و ما همه اینها را فقط روزی سه مرتبه از اخبار صدا و سیما شنیدیم.

وحالاکه شجره ی طیبه ی انقلاب به بارنشسته..

تهرانی مقدم ها واحمدی روشن ها..راشهیدمیکنند..وماتازه میشناسیمشان..

 

براستی تنگه ی احد، امروز کجاست؟

بگذارخیالت را راحت کنم..ولایت دارد در وسط میدان نبرد..برصف آمریکاواسراییل میتازد ودل دشمن رامی لرزاند..

من وتو چه کاره ایم/؟

برای انقلاب چه کردیم؟؟؟

حواسمان باشدتنگه ی انقلاب رارهانکنیم..

خون دلــهــــــــــــــا خورده ایم..

برای اینکه فریب شیطان رانخوریم..بصیرت ..وعمل به تکلیف و لحظه شناسی رامرورکنیم..

 

دیروز داشتیم در انزوای ناامیدی جان می کندیم که تفکر روح الله ما را به خود آورد تا امروز با آدینه های به یادماندنی افتخار و اقتدار، قدرت اسلام را به رخ جهان بکشیم.

 باانقلابمان دنیارابیدارکردیم خداکندخودمان

 به خواب نرویم..

و این نکته اساسی را هم یادت نرود که دشمن ترین دشمنانت، شیطان است.  پس مراقب تنگه قلبت باش!

 همه این پست رابهانه کردم تابگویم برای ظهوربایدایستاد..

ولحظه ای غفلت نکرد..

مردی ازتبارفاطمه آواره بیابان هاست..

تامن وتوکاری بکنیم..برای ظهورش التماس..

پانویس..هشدار..اگربابالاآمدن آفتاب ازخوابی بیدارشویم..نمازمان قضاست..

 

مشرک

 

اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له

بعضی ها پس از فتح مکه برای حفظ جانشان شهادتین را گفتند

و کسی هم به انها مشرک نگفت...

و حالا شده اند اصحاب پیغمبر

اما ما به همون پیغمبر توسل می کینم برای رسیدن به قرب به خدا

میگن شما مشرکید !!!

یا للعجب !!!

 

 

مصادیق اغوای شیطان

 

 
 
حتما" لازم نیست شیطان شما را به یک سایت شیطانی وارد کند ..

برای او همین که نماز اول وقتتان را پشت مانیتور از شما میگیرد کافیست ..
.

شیطان

 

شیطان اندازه یک حبّه قند است

گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما

حل می شود آرام آرام بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم

و روحمان سر می کشد آن را

آن چای شیرین را

شیطان زهرآگین ِدیرین را

آن وقت او خون می شود در خانه تن

می چرخد و می گردد و می ماند آنجا

او می شود "من"!...

بمانم یا برگردم؟!؟

 

خدایــــا؛

گفتم دست خالی زشت است، مهمانی رفتن!!

دست پُر آمده‌ام،

دستی پُر از گنـاه

چشمی پُر از امیـد

بمانم یا برگردم؟!؟
 

ای نور هستی فالقم باش که سحرت نزدیک است.

 

خدا جونم سلام

خدا جونم درود

خدا جونم مدتیه بی حالم!

مدتیه تو رو فراموش کردم

مدتیه فکر می کنم از تو دور شدم

مدتیه قبض تمام وجودم رو فرا گرفته

خدایا تو را می خوانم به رب فلق

خدایا منتظر روز نه ی ورود نور تو در وجودم هستم

یا ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور ، این فلق را در وجود م ایجاد کن و تاریکی و ظلمت را از وجودم ببر.

یا امّن یجیب ، مضطرّم کن و اذا دعانم باش و سوء را از وجودم ببر.

ای نور هستی !

مطمئنا این ظلمت از سوی حاسدان ( هوای نفس و شیطان ) بر من عارض شده ، تو فالقم باش که سحرت نزدیک است .

گریه ، اشگ ، حزن ، و چگونگی بروز و ظهور آن

 

گریه ، اشگ ، حزن ، و چگونگی بروز و ظهور آن


 

تعریف گریه ، اشگ ، حزن و چگونگی ظهور و بروز آن

بسم الله الرحمن الرحیم

گریه ، صفتی است که حاکی از یک تحول روحی و روانی در درون جان آدمی می باشد.

بعضی از بزرگان – از جمله علامه میر جهانی – می فرمایند : گریه خونی است که در اثر سوزش قلب ، رگ هایی که اتصال به چشم دارد دهان باز می کند و آن  خون از راه رگها به چشم انتقال پیدا می کند . پس از استحاله شدن و تبدیل به اشگ شدن و رنگ خود را از دست دادن و ظاهر شدن از چشم جاری می شود و گاهی ممکن است که در اثر شدت و زیادی سوزش قلب استحاله نشده بصورت خون از دیده جاری گردد ، چنانچه در زیارت وارد شده « و لا بکین بدل الدموع دما » یعنی : هر آینه گریه می کنم برای تو خون ، بدل از اشگ چشم . *

حضرت امام خمینی ( ره ) می فرمایند : خنده و گریه مظهر شدید ترین حالات احساساتی انسانی است . آن وقتی که کسی بتواند مالک خنده و گریه ی مردم شود ، به حقیقت مالک قلب آن ها شده است ، کارهای قلبی غیر از کارهای عقلی است . **

اشگ همان قطرات آب چشم است که به علت های گوناگون ( مثل تحول درونی ) از چشم جاری می شود . اشگ نتیجه ی گریه محسوب می شود نه این که خود گریه باشد .

بنابر این ارزش اشگ ها بسته به عامل آن دارد و فرق است مابین اشگ ناشی از ترس جهنم و عذاب و اشگ فراق از حضرت جل و علا.

هنگاهی که گریه در جان آدمی محبوس گردد ، یعنی صاحب گریه از ظهور و بروز آن جلوگیری بعمل آورد ، به این حالت که از درون می سوزد و در ظاهر از این سوختن خبری نباشد حزن می گویند . به تعبیر حضرت آقای دولابی رحمه الله علیه : حزن به دیگ زود پز می ماند که درش بسته باشد .

بنابر این حزن انرژی حرکتی اش از اشگ صرف ، بیشتر بوده و انسان را در راه ارزش ها صبور تر و پایدارتر می نماید .

*بکاءالحسین ، ص 5 – 6

** مجله پاسدار اسلام ، تیتر 79 ، شماره 223 ، ص 31

جبر و اختیار

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

جبر و اختیار منافی وجود نظام احسن است ؛ نظام احسن موافق سنت امر بین الامرین است و در جهان ، هر سیستمی ( جبر و اختیار ) ناقص است ، جز امر بین الامرین .

امر بین الامرین تعامل بین اراده هاست ، تعامل بین اراده ی انسان و خدا .

البته انسان ، دارای اراده ی بالذات و بالاصاله نیست و اراده ی او تحت اراده ی الهی است ؛ ولی حضرت اله در طول اراده ی خود ، اراده ی انسان را تدبیر کرده است .

زیرا که ادعونی استجب لکم است .

و اذکرونی اذکرکم است .

باید خواند تا اجابت شد ، و اجابت بر پایه ی خواندن قرار داده شده است و خواندن همان خواستن است .

باید ذکر کرد تا ذکر شد ،و ذکر شدن منوط به ذکر کردن است .

و این تعامل بین اراده ها و سرّ تراضی بین خالق و مخلوق و امر بین الامرین است .

سنّت الهی در استجابت شدن ، خواندن است . و سنت الهی در ذکر شدن ، ذکر کردن است .

خواندن و ذکر کردن ظاهر است و دنیا ، اجابت شدن و ذکر شدن ، باطن است و آخرت ؛ و ثمره ی کاشتن ، درویدن است ، زیرا که الدنیا مزرعه الا خره و

پس مواظب باشیم چه می کاریم ؟!

ولایت و هدایت و رحمت خدا را می کاریم ؟! یا غضب و آتش و سخط او را ؟!

چرا که ثمره ی کاشتن ، درویدن است .

آشتی با فاطمه ی زهرا سلام الله علیها

 

داستان زیبا و تاثیرگذار یک بار اعتماد جوانی گناهکار به حضرت زهرا(سلام الله علیها)

چند وقت پیش توی تهران، توی حسینیه ای منبر میرفتم، یه جوونی اومد نزدیک سی سالش. گفت حاج آقا من با شما کار دارم. گفتم بنویس، گفت نوشتنی نیست. گفتم ببین منو قبول داری؟ گفت آره. گفتم من چند ساله با جوونا کار میکنم، کسی که نتونه حرفشو بنویسه بعدشم نمیتونه بگه. یک و دو و سه و چهار کن و بنویس. گفت باشه.
فرداشب که اومدیم، یه نامه داد به ما، من بردم خونه، نامه را که خوندم دیدم این همونیه که من در به در دنبالش میگشتم. 
فرداشب اومد گفت که: چی شد؟
گفتم من نوکروتنم، من میخوام با شما یه چند دقیقه صحبت کنم.
وعده کردیم و گفت که: منو چجوری میبینید شما؟
گفتم من نه رمالم نه جادوگرم چی بگم؟
گفت: نه ظاهری، گفتم بچه هیئتی
زد زیر گریه گفت: خاک تو سر من کنند، تو اگر بدونی من چه جنایاتی کردم، چه گناهایی کردم. فقط خوب خوبه ای که میتونم بگم از گناهایی که کردم اینه که مادرمو چند بار کتک زدم، پدرمو زدم، دیگه عرق و شراب و کارای دیگه شو، دیگه...
گفتم پس الآن اینجوری!!!!!
گفت حضرت زهرا دستمو گرفت
گفت حاج آقا من سرطانی بودم، سرطانی میدونی یعنی چی؟
گفتم یعنی چی؟
گفت به کسی سرطانی میگن که نه زمان حالیشه، نه مکان، نه شب عاشورا حالیشه، نه تو حسینیه، نه مکان میفهمه
گفت من سرطانی بودم
یه خونه مجردی با رفیقامون درست کرده بودیم، هرکی هر کی رو جور میکرد تو این خونه مجردی اونجا رختخواب گناه و معصیت...
گفت شب عاشورا هرچی زنگ زدم به رفیقام، هیچکدوم در دسترس نبودند
نه نمازی، نه حسینی، هیچی
میگفتم اینارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
میگفت ماشینو برداشتم برم یه سرکی، چی بهش میگن؟ گشتی بزنم
تو راه که میرفتم یه خانمی را دیدم، دخترخانم چادری داشت میرفت حسینیه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشینش کردم با هر مکافاتی که بود، میرسونمت و ....ـ
خلاصه، بردمش توی اون خانه ی مجردی
اینم مثل بید میلرزید و گریه میکرد و میگفت بابا مگه تو غیرت نداری؟ آخه شب عاشوراست!!!! بیا به خاطر امام حسین حیا کن
گفتم برو بابا امام حسین کیه؟ اینارو آخوندا درآوردند، این عربها با هم دعواشون شده به ما ربطی نداره
گفت توی گریه یه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حیا کن!!! من این کاره نیستم، من داشتم میرفتم حسینیه! 
گفتم من فاطمه زهرا هم نمیشناسم، من فقط یه چیز میشناسم: جوانی، جوانی کردن
جوانی، گناه
جوانی، شهوت
اینارو هم هیچ حالیم نیست
گفت این خانمه گفت: تو اگر لات هم هستی، غیرت لاتی داری یا نه؟ گفت: چطور؟
_ خودت داری میگی من زمین تا آسمون پر گناهم ، این همه گناه کردی، بیا امشب رو مردونگی لوتی وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاری دلت میخواد بکن
گفت ما غیرتی شدیم
لباسامو پوشیدم و گفتم: یالا چادرو سرت کن ببینم، امشب میخوام تو عمرم برای اولین بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببینم این زهرا میخواد چیکار کنه مارو... یالا
سوار ماشینش کردم و اومدم نزدیک حسینیه ای که میخواست بره پیاده اش کردم
از ماشین که پیاده شد داشت گریه میکرد
همینجور که گریه میکرد و درو زد به هم، دم شیشه گفت: ایشاالله مادرم فاطمه دستتو بگیره، خدا خیرت بده آبروی منو نبردی، خدا خیرت بده...
میگه اومدم تو خونه و حالا ضد حال خوردیم و ....
تو صحبت ها که داشتم میبردمش تا دم حسینیه، هی گریه میکرد و با خودش حرف میزد، منم میشنیدم چی میگه
اما داشت به من میگفت
میگفت: این گناه که میکنی سیلی به صورت مهدی میزنی، آخه چرا اینقدر حضرت مهدی رو کتک میزنی، مگه نمیدونی ما شیعه ایم، امام زمان دلش میگیره، اینارو میگفت
منم سفت رانندگی میکردم
پیاده که شد رفت، آمدم خونه
دیدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اینا همه رفتند حسینیه
تو اینام فقط لات من بودم
گفت تلویزیونو که روشن کردم دیدم به صورت آنلاین کربلا را نشون میده
صفحه ی تلویزیون دو تکه شده، تکه ی راستش خود بین الحرمین و گاهی ضریحو نشون میده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ی تلویزیون یه تعزیه و شبیه خونی نشون میداد، یه مشت عرب با لباس عربی، خشن، با چپی های قرمز، یه مشت بچه ها با لباس عربی سبز، اینارو با تازیانه میزدند و رو خاکها میکشوندند
میگفت من که تو عمرم گریه نکرده بودم، یاد حرف این دختره افتادم گفتم واااااای یه عمره دارم تازیانه به مهدی میزنم
میگفت پای تلویزیون دلم شکست، گفتم زهرا جان دست منو بگیر
زهراجان یه عمره دارم گناه میکنم، دست منو بگیر
من میتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم
کسی هم تو خونه نبود، دیگه هرچی دوست داشتم گریه کردم
گریه های چند ساله که بغض شده بود، گریه میکردم، داد میزدم، عربده میکشیدم، خجالت که نمیکشیدم دیگه، کسی نبود
میگفت نزدیکای سحر بود، پدر و مادرم از حسینیه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمش رضاست)، یه نگاه به من کرد گفت: رضا جان کجا بودی؟
گفتم چطور؟ گفت بوی حسین میدی!
رضاجان بوی فاطمه میدی، کجا بودی؟
افتادم به دست پدر و مادرم، گریه.... تورو به حق این شب عاشورا منو ببخش
من کتک زدم، اشتباه کردم
بابام گریه کن، مادرم گریه کن، داداشها، خواهرا... همه خوشحال
داداش ما، پسر ما، پسرم حسینی شده
صبح عاشورا، زنجیرو برداشتم و پیرهن مشکی رو پوشیدم و رفتم تو حسینیه
تو حسینیه که رفتم، میشناختند، میدونستند من هیچوقت اینجاها نمیومدم
همه خوشحال
رئیس هیئت آدم عاقلیه
آمد و پیشونی مارو بوسید و بغلمون کرد و گفت رضاجان خوش آمدی، منت سر ما گذاشتی
گفت منم هی زنجیر میزدم و یاد اون سیلی هایی که به مهدی زده بودم گریه میکردم
هی زنجیر میزدم به یاد کتکایی که با گناهانم به مهدی زدم گریه میکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خوردیم، رئیس هیئت منو صدا زد
(من یه خواهشی دارم به کسانی که دستشون به دهنشون میرسه، میتونند سالی چند نفرو کربلا ببرند تورو به خدا یکی از کسانی که کربلا میبرید از این طایفه باشه
اون جوونی که اهل این حرفها نیست اما یه روز عاشورا میاد، همون روز دستشو بگیر بگو خوش آمدی، میای بریم کربلا؟
این جوونا اگر شش گوشه ی حسینو ببینند گریه میکنند، متحول میشن، کربلا آدمو آدم میکنه)
اومد به من گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
میگفت حاج آقا هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم
رئیس هیئت اومد گفت که: آقارضا، بریم تو حرم
گفتم برید من یه چند دقیقه کار دارم
تنها که شدم، زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان آدمم کردی؟
اومدم شبکه رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره
میگفت رئیس هیئت کاروان داره، مکه مدینه میبره. میگفت حاج آقا به جان زهرا سال تمام نشده بود گفت میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم مدینه ای؟
میگفت خلاصه کار برام پیش اومد و کار و دیگه رفیقای اون چنینی را گذاشتم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
میگفت حاج آقا همه یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم بریم مادر، یه دختر نجیب زندگی کن را پیدا کن
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه و اینهاست، خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
چقدر خوبه دختردارها اینجوری دختر شوهر بدن، باریکلا
میگفت منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین رضاجان من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
میگفت منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادررمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی سینی را آورد گذاشت جلوی ما، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:

یا زهرا!!!!!

سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
میگفت من دیدم حاج آقا فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که....

دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده....
به خاطر من ردش نکن

مادر دیشب فاطمه سفارشتو کرده

 

به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، زهرا آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
یا زهرا!

رهبری که فقط ما داریم (7)

 

رهبری که فقط ما داریم (7)


برای تمركز در نماز

 

گاهی حضرت آیت اللّه‏ خامنه‏ ای را زودتر از وقت اذان به مسجد برای اقامه نماز جماعت می‏آوردم، آقا می‏فرمود: برای من كمی نان و پنیر بیاور.

 

 

روزی از روی كنجكاوی به مرحوم كرامت (بانی مسجد كرامت) گفتم: آقا مگر برای نهار به منزل بازنمی‏گردند كه از من خوراكی طلب می‏كنند؟ مرحوم كرامت گفت: معده آقا در زندان بر اثر شكنجه آسیب دیده است و در طول روز گاهی معده ایشان درد می‏گیرد، لذا كمی خوراكی می‏خواهند تا برای مدت كوتاهی درد معده تسكین پیدا كند و بتوانند با تمركز نماز جماعت بخوانند.


آقای فتحعلیان (عضو هیئت امنای مسجد كرامت ـ مشهد)

رهبری که فقط ما داریم (6)

 

رهبری که فقط ما داریم (6)


انتقاد پذیری

دختر 17 ساله ‏ای از تهران، بنام زینب ـ ن، نامه‏ ای به مقام معظم رهبری می‏نویسد و در آن می‏آورد: «روز قدس، مردی ـ در میان خطبه‏ های شما ـ بلند شد، مثل اینكه نامه‏ ای داشت، ولی شما چقدر تلخ او را در انظار هزاران نفر شكستید.

 

 

مقام معظم رهبری برای روشن شدن ذهن آن نوجوان، چنین می‏نویسد: «دختر عزیزم! از تذكّر شما خرسند و متشكرم و امیدوارم خداوند همه ما را ببخشد و از خطاهای كوچك و بزرگ ما ـ كه كم هم نیستند ـ در گذرد. من در باب آنچه شما یادآوری كرده‏ اید، هیچ دفاعی نمی‏كنم. گاهی گوینده از تلخی لحن خود به قدر شنونده آگاه نمی‏شود، در این موارد همه باید از خداوند متعال بخواهند كه گوینده را متوجه و اصلاح كند و اگر ممكن شود به او تذكر دهند. توفیق شما را از خداوند متعال مسئلت می‏نمایم.»

 

مهندس مقدم (از اعضای بیت )

رهبری که فقط ما داریم (5)

 

رهبری که فقط ما داریم (5)

اگر این شهدا نبودند...

 

قرار بود مقام معظّم رهبری در ساعت مشخصی به منزل یكی از علما تشریف بیاورند. پانزده دقیقه از وقت مقرر گذشت و آقا بعد از یك ربع تاخیر تشریف آوردند.

 

 

آن شخص با كنایه به آقا گفتند: شما چند دقیقه ‏ای تاخیر داشتید. آقا فرمودند: بله ما به دیدن خانواده شهدا كه می‏رویم، معمولا اگر در یك كوچه چند خانواده شهید باشد، به همه آنها سر می‏زنیم، در كوچه‏ای كه ما رفته بودیم، از قبل گفته بودند دو خانواده شهید حضور دارند، بعد معلوم شد خانواده شهید دیگری نیز حضور دارد، تأخیر ما به این علت بود.


این آقا باز درك نكرد و گفت: این كارها برای جذب قلوب بد نیست؛ یعنی شما این كار را برای جذب قلوب می‏كنید. مقام معظّم رهبری با یك حالت جدّی فرمودند: شما اسمش را هر چه می‏خواهید بگذارید، ولی آقای فلانی بدانید اگر این خانواده شهدا نبودند، اگر این خونهای پاك نبود، این عمامه بر سر بنده و جنابعالی نبود.

 

حجة الاسلام آقای موسوی كاشانی (یكی از اعضای بیت )

رهبری که فقط ما داریم (4)

 

رهبری که فقط ما داریم (4)



سبقت از اهل فن در كتاب خوانی

 

یكی از مسئولین فرهنگی كشور نقل می‏كرد:یك روز محضر مقام معظم رهبری رسیدم.

 

 

آقا یك كتاب رمان آوردند كه نام آن بچه‏ های هاروارد بود و به من فرمودند:این را خوانده‏ ای؟عرض كردم: نه! (در حالی كه بنده مدیر مسئول روزنامه‏ ای می‏باشم.) سپس فرمودند: این كتاب درباره فلان موضوع است. ببین اینها چقدر زیبا در قالب رمان انقلاب روسیه را به خورد جوانها می‏دهند.



حجة الاسلام پاینده (از اساتید دانشگاه)

رهبری که فقط ما داریم (3)

 

رهبری که فقط ما داریم (3)

حفظ عزّت ملّی در سفرهای خارجی

 

در لیبی، خیمه‏ ای برپا كرده بودند كه ارتفاع در ورودی آن خیمه كوتاه بود و به ناچار هر كس می‏خواست وارد بشود، باید خم می‏شد.

 

 

از طرفی داخل خیمه، روبروی در، عكس قذّافی بود؛ یعنی هر كس وارد می‏شد ناخواسته در مقابل عكس قذّافی سر خم می‏كرد. حضرت آیت اللّه‏ خامنه‏ ای وقتی می‏خواستند وارد خیمه شوند، به قهقرا (پشت) وارد می‏شوند تا در مقابل عكس قذّافی سر خم نكنند.

 

آیت اللّه‏ خزعلی

رهبری که فقط ما داریم (2)

 

رهبری که فقط ما داریم (2)

رؤیای صادقانه


یك وقت بدون اطّلاع وارد محله‏ای برای دیدن خانواده شهیدی شدیم، دیدم محله پر از جمعیت است و برای ورود مقام معظّم رهبری، گاو و گوسفند آماده كرده‏ اند.

 



 

آقا با دیدن صحنه ناراحت شدند و فرمودند: مگر نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطّلاع قبلی باشد. ما عرض كردیم: آقا؛ از دفتر اطلاع نداده‏ اند.

بالاخره آقا وارد منزل پدر شهید شدند و فرمودند: بگو ببینم چه كسی آمدن مرا به شما اطلاع داده است، آیا از دفتر اطلاع داده‏ اند؟ پدر شهید عرض كرد: نه آقا، من دیشب حاج آقا روح اللّه‏ (امام رحمه‏الله ) را در خواب دیدم، پسرم علی‏رضا نیز در كنار امام رحمه‏الله نشسته بود.


امام رحمه‏ الله رو به من كردند و فرمودند: فلانی، فردا شب مهمان عزیزی داری، از مهمانت پذیرایی كن. گفتم: مهمان من كیست؟ فرمود رهبر مهمان شما است. با تعجب گفتم رهبر می‏خواهد به خانه من بیاید؟! پسرم گفت: بله بابا، رهبر می‏خواهد به خانه ما بیاید، از ایشان پذیرایی كنید.


حجة الاسلام احمدی (از اساتید حوزه علمیه قم)

رهبری که فقط ما داریم (1)

 

رهبری که فقط ما داریم (1)

ردّ امتیاز ویژه

 

زمانی كه ضریح مطهر حضرت امام رضا علیه ‏السلام در حال تعویض بود، در خدمت مقام معظم رهبری به پابوسی امام هشتم مشرف شدیم. مقام معظم رهبری برای زیارت در كنار مرقد آن امام همام علیه‏ السلام ، مشغول راز و نیاز بودند. چون ضریح را برداشته بودند، حضور در كنار قبر، رنگ و بوی دیگری داشت.


http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/4245/B/ememreza-khamenei-002.jpg


بعد از پایان راز و نیازِ حضرت آیت اللّه‏ خامنه‏ ای، آقای واعظ طبسی به ایشان عرض كرد، آقازاده‏ ها هم بیایند نزدیك‏تر تا از نزدیك امام علیه‏السلام را زیارت كنند. معظم له فرمودند: پس بقیه چی؟!


این دقّت را همواره حضرت آقا دارند. ایشان امتیاز ویژه و خاصی را برای فرزندانشان قایل نیستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقیّه افراد می‏توانند از نزدیك قبر امام هشتم علیه‏السلام را زیارت كنند، فرزندان من هم بیایند.

پس از بیان آقا، همه توفیق حضور یافتند. عجب روز به یاد ماندنی بود! بعضی از

دلشكستگان، سر از پا نمی‏شناختند.

حجة الاسلام محمد علی حقانی (از اعضای بیت )

حنای عشق می بندم

 

 




چو امشب نزد تو هستم...
 
ز خون خویشتن جانا...
 
حنای عشق می بندم
 
 

هیچ می گردد تمام هستی ام

 

  الهی من که مجنونم

 توئی لیلای عشق ،

دریاب مرا

 که هیچ می گردد تمام هستی ام

 بی تو...

 

روزه ی عقلی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه مبارک رمضان ماه خودسازی و تزکیه ی نفس است ؛ و امیدوارم که خدای متعال عیدی ما را از این ماه ، رهایی از نفس و رهایی از حبّ دنیا و حبّ ماسوی الله قرار دهد.

اگرروزه تشریع نمی شد شاید کمتر کسی توفیق روزه گرفتن را پیدا می کرد.

وجوب روزه یکی از نعمت های بزرگ الهی است تا بتوانیم به وسیله ی آن خدا را عبادت کرده و از خود آزاد شویم .

عبادت ها گاهی اوقات نگاه به رفیق دارد و گاهی اوقات نگاه به طریق وراه دارد.

مثلا در نماز توجه شما به خداوند و رفیق بیشتر است ؛ ولی در روزه به طریق بیشتر توجه می شود و انسان به خود سازی توجه می کند و خود را از ناپاکی ها و آلودگی ها پیراسته می کند ؛ لذا این عبادت ها خیلی کاربردی و راهبردی هستند .

 وبه همین جهت باعث شده که روزه را اشرف اعمال بدانند ؛ زیرا نگاه به مسیر و طریق و خودسازی دارد . و مسیر ، مسیر از بین بردن خودیت ها و از بین بردن هواهای نفسانی است ؛ مخصوصا اگر روزه به ابعاد داخلی ما تعمیم پیدا کند .

ظاهر روزه در ابعاد جسمانی ماست ، ولی وقتی که آن را تعمیم می دهیم به جنبه های داخلی خود، و حقیقت آن از اعضاء و جوارح ما عبور می کند ، به جایی می رسد که دیگر روزه ی ما یک روزه ی عقلانی می شود و در بستر عقل روزه گرفته می شود.

حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – می فرمایند: همه با بدن هایشان خدا را عبادت می کنند ولی تو با کُنه عقلت خدا را عبادت کن . روزه ی عقلانی گرفتن خیلی سخت تراست تا این که فقط از خوردن و آشامیدن امساک کنی.

فلسفه ی روزه این است که پرهیز کنیم از خواهش های نفسانی . این خواهش ها از دو مجرای قوه ی غضبیه و قو ه ی شهویه ساطع می شود ؛ و برای از بین بردن این خواهش ها ، قوه ی عاقله ی ما باید وارد عمل شود و وقتی که قوه ی عقلانی سعی می کند این خواهش های نفسانی را از بین ببرد ، این می شود روزه ی عقلانی .

مثلا در حالت عادی و در روزه ی جسمانی , حبّ به مال مطرح نیست و حبّ به مال مبطل روزه نمی باشد  ولی در روزه ی عقلانی مطرح است . حبّ به مال جنبه ی جسمی ندارد ولی جنبه ی عقلی و ذهنی دارد .و مسائلی نظیر حبّ به قدرت ، حبّ به شهرت ، حبّ به جاه و مقام ، حبّ به زن و فرزند و غیره .

همان طوری که اگر در روزه ظاهری و جسمانی اگر آب بخوری روزه ات باطل می شود و از آن امساک می کنی ، باید جلوی این حبّ ها و خواهش های نفسانی را در ذهن و عقل خودت بگیری و بگویی به ذهن من وارد نشو که اگر در ذهنم وارد شوی و من به تو دل بدهم و بال و پر بدهم روزه ام باطل می شود، همان طوری که آب بخورم.

اگر این حالت را پس از ماه مبارک رمضان هم داشته باشی و ادامه دهی ، ماه مبارک رمضان برای تو ماه رحمت می شود ، این ماه رحمتی که از آن یاد می شود ماه رحیمیت خداست که انسان ها را رشد می دهد.اگر ما از این ماه برای رشد و تعالی خود بهره گرفته باشیم برای ما ، ماه رحمت رحیمیه می شود و در غیر این صورت ماه رحمت رحیمیه نمی باشد.

اولیاء و صلحاء از این ماه بهره ی عقلی می برند و بهره ی آن ها احساسی نیست ، مثلا گریه ای کرده باشند، قرآ نی خوانده باشند و صرفا حال خوشی داشته باشند. بلکه عقل  آنها ماه رمضان را درک می کند و عقل آن ها روزه می گیرد و عقل آنها ماه رمضان را تمدید کرده و بعد از ماه رمضان هم روزه عقلانی دارند و تا آخر عمر این روزه را ادامه می دهند و این تصور را دارند که ماه مبارک رمضان و روزه داری عقلی هیچ وقت تمام نمی شود .

اگر این گونه باشید ،هر لحظه ای که روزه عقلانی داشته باشید همان لحظه و لحظات بعدش عید فطر شماست .درروزه ی جسمانی در عید فطربه شما اجازه داده می شود که بخورید و بیاشامید ، در روزه ی عقلانی شما می گوئید من نباید این حبّ به دنیا و مافیها را داشته باشم و وقتی که حبّ به دنیا را دروجود خودت ریشه کن کردی آن وقت آن چه را که به آن حبّ داشتی برای توحلال می شود . حبّ به ریاست  فرضا در تو از بین می رود، آن وقت لایق ریاست می شوی و برای خدا ریاست می کنی و این ریاست بر تو حلا ل است در غیر این صورت بر تو حلال نیست و باید از آن امساک کنی.

فرض کنید در روزه ی جسمانی و ظاهری ساعت 8 اذان مغرب و عشاء است ، در این صورت خوردن و اشامیدن در ساعت 0755 دقیقه بر شما حرام است ( البته در شرایط عادی منظور است ) و وقتی که شما در روزه ی باطنی و عقلانی  به یک چیزی میل و حبّ  دارید که آنرا استفاده کنید ، اگر استفاده کنید ، این حرام خواری عقلی است و در صورتی بر شما حلال است که نسبت به آن حبّ نداشته باشید و بلکه میل خدایی داشته باشید.

در حج اگر طواف نساء انجام ندهید همسر شما بر شما حرام است ، معمولا کسی به این امر توجه نمی کند که چرا باید این طواف را انجام داد و فلسفه ی انجام آن را نمی داند ، زن یکی ازبزرگترین امیال و حبّ انسان است بسوی دنیا ؛ و تقریبا ابعاد فکری بسیارزیادی از ذهن یک مرد را اشغال می کند ، در حج  زمانی این زن به شما حلال می شود که شما دور کعبه بچرخی و طواف کنی و رو به قبله و خدا نماز بخونی ، نه این که دور زنت بگردی .

به معنای عقلی و عرفانی ( و نه فقهی )  این نماز در حج به ما یاد می دهد که خیلی چیزها بر ما حرام است .

پس وقتی که میل و خواهش و حبّ شما نسبت به چیزی در شما از بین رفت همان لحظه عید فطربرای شما فرا می رسد ، و خدا عیدی می دهد آن چیزهایی را که نسبت به آن منع شده بودی که از آن بهره بگیری ؛ و عید فطر به اعتباری مساوی است با پروانه ی بهره برداری ، یعنی دیگر اجازه داری بهره برداری کنی ، تا به حال اجازه نداشته ای بهره برداری کنی ، زیرا اصول بهره برداری را رعایت نمی کردی و تحت قوه ی عاقله کاری نمی کردی و تحت سیطره ی قوه ی غضبیه و شهویه کار می کردی .

حالا اگر آن را رعایت کنی ، می شود اهدناالصراط المستقیم .

اگر چنین شد ، صراط الذین انعمت علیهم ؛ یعنی کسانی را که به آن ها اجازه ی بهره برداری از نعمت ها یت را دادی ، و غیر المغضوب علیهم یعنی ، غیر از کسانی که بر آن ها غضب کردی ( قوه ی غضبیه ) .والضالین هم یعنی ونه کسانی را که گمراه شده اند ( قوه ی شهویه ) وراه را گم کرده اند .

پس عید فطر مجوز و پروانه ی بهره برداری می باشد و اگر روزه ی عقلانی گرفته شود پروانه ی بهره برداری صادر می شود.

برای هرموضوع  بهره برداری ، نیاز به روزه عقلانی هست . می خواهی غذا بخوری باید حبّ به آن را از خود پاک کنی ، با کسی دوستی می کنی باید حبّ دنیا را از خود دور کنی ، اگر ریاست می کنی باید حبّ ریاست را از خود دور کنی وقس علی هذا .

از این دیدگاه ، اگر چنین نکنی این بهره برداری حرامی است که شکم خود را از آن پر کرده ای و اگر چنین شد عذاب های عقلی به تو می رسد .

قرآن می فرماید : این ها کسانی هستند که روز قیامت از خدای خود محجوب هستند ؛ حضرت علی – علیه السلام – می فرمایند : الهی قلبی محجوب . و حجاب از نظر عقلی بزرگترین عذاب است .

بنابر این اگر می خواهیم عید فطر ما ساری و جاری شود باید با عقلمان روزه بگیریم و اسم این روزه ی عقلی در دین ما تقوا نام دارد ؛ پس روزه ی عقلی مساوی است با تقوا ، یعنی خود نگهداری ، یعنی میل خودت را نسبت به تمام حبّ های دنیایی نگه داری ، بخاطر همین می فرماید بهتری لباس تقوا هست .

فرض بگیرید در یک مجلسی چشم شما به نامحرم هم نخورد ولی در دلتان میل جنسی شدیدی را نسبت به او دارید ، این تقوا نیست و روزه ی عقلی نیست .

یا این که نسبت به برادرت  یا همکارت یک بدی را انجام نمی دهی ولی نسبت به او حسادت داری،یا این که فرضا به این نوع غذا در سفره شاید نگاه هم نکنی ولی میل شدیدی داری که آن را بخوری ؛ باید این میل های درونی را از بین برد .

حضرت امام خمینی ( روحی له الفداه ) یک مرتبه به هندوانه نمک زد و خورد ، بخاطر این بود که میل شدیدی نسبت به آن پیدا کرده بود و از شیرینی و خوش مزگی آن خوشش آمده بود .

حضرت علی – علیه السلام – از روی سینه ی عمر بن عبدود بلند شد ؛ چون دید بعد از آن توهین دارد  میل شخصی برای کشتن او پیدا می کند ؛ بلند شد و چرخی زد و روزه عقلانی اش را گرفت و دوباره آمد و او را برای خدا کشت .

نعمت هایی که در اطراف ما هست ؛ الان اجازه بهره برداری اش را نداریم ، چون نسبت به آن حبّ داریم و اگر آن ها را بهره برداری کنیم برایمان حرام عقلی است و اگر استفاده کنیم مال غصبی است و ما داریم آن را غصب می کینم و تا درک نکنیم که مال ما نیست و اجازه اش را نگیریم برایمان حرام عقلی است و به محض این که درک عقلی کردیم و متوجه شدیم که مال ما نیست و حبّ آن را از دل گرفتیم برایمان حلال می شود .

 و بخاطر همین خداوند می فرماید: مالک یوم الدین . جزایی که می خواهد بدهد بر اساس مالکیت است . یعنی می گوید با مال من که امانت به تو دادم  چه کردی ؟

و در قران می فرماید: و ارضنا الامانه . همه چیزهایی را که خداوند به ما می دهد امانت است و سوال می کند که باامانت من چه کردی ؟

فرض کن تو صبح تا شب رفته ای و کار کرده ای و فرضا دو کیلو پرتقال خریده ای و به خانه آورده ای ، و باید بدانی که واقعا این میوه ها مال تو نیست و امانت است در دست تو و برای خوردن آن ها باید اجازه بگیری . اجازه ی ظاهری آن این است که بسم الله الرحمن الرحیم بگویی ، و اجازه ی باطنی یا عقلانی آن این است که حبّ آن را از دلت ببری.

برای هر چیزی باید این گونه باشیم ، و اگر چنین شدیم احساس مالکیت در ما از بین می رود و مثل امام سجاد می شویم که فرزند امام سجاد – علیه السلام – از دنیا رفت و فوت کرد، امام فرمودند که امانت خدا بود و آن را پس گرفت .

انشاءالله خدا ما را به جایی برساند که عید فطر امسال را درک می کنند و عید فطر دارند و انشاءالله به ما نعمت عقل عنایت کند و توفیق دهد که با عقل خود روزه بگیریم .

 

شاید دیگر فرصتی برای جبران نباشد

 

به ماه خدا نردیک می شویم،

 وقت بخشیدن و صاف کردن دل هاست،

 پس اگر نگاهی،

 صدایی،

زبانی از من بر دلت ترکی انداخته،

 به بزرگی میزبان این ماه مرا ببخش؛

شاید فرصتی برای جبران نباشد.

 التماس دعا.

 

شب نوزده ماه مبارک رمضان

 

شب نوزده رمضان بود. ما هم عشق هیات بودیم. با بچه ها قرار گذاشته بودیم مسجد جامع شهرمون. مداح توپی هم قرار بود بیارن.تازه مد شده بود حسین حسین اکسیژنی خوندن! خلاصه همه چی جور بود برای یه سینه زنی مشتی. زیر پیرهن سیاهم یه زیرپیرهنی سیاه پوشیدم که اگه پاش افتاد( مثل دفعه ی قبل!) پیرهن دربیاریم ضایع نباشه شب ضربتی! یه شال سیاه هم انداختم گَلِ گردن و راه افتادم. همه چی جور بود برا یه شب باحال. داشت دیر می شد.تند تند راه می رفتم  و کوچه ها رو رد می کردم.تو سیاهی یکی از کوچه ها چشمم افتاد به دوتا بچه هفت-هشت ساله که مدام این طرف و اون طرف رو می پاییدن و یه بسته سیاه هم دستشون بود! جلو خونه ی یکی از آشناها بودن! کنجکاو شدم ببینم ماجرا چیه! یکی از بچه ها نگهبانی می­داد کسی نیاد و یکی دیگه با احتیاط رفت و محکم در زد! بعد بسته سیاه رو گذاشت دم در خونه و تند دوید و پشت تیر چراغ برق قایم شد! قضیه داشت جالب می شد! خودم رو بهتر استتار کردم که اگه خواستم بچه ها رو بگیرم  از دستم فرار نکنن! چند ثانیه بعد یه پسربچه اومد دم در.پسر همون آشنامون بود! کسی رو ندید. بسته رو برداشت و بازش کرد.دو سه تا دفتر و مداد بود و یه تراش آهنی که وقتی افتاد رو زمین و جرینگ صدا داد فهمیدم تراشه... پسربچه رو تو خونه و در رو بست.سه چهار سالی بود بابای کارگرش فوت کرده بود...بچه ها که خودشون رو قایم کرده بودن و با دقت خونه رو نگاه می کردن با احتیاط بیرون اومدن.به هم لبخند زدن و رفتن...

شب نوزدهم بود.یه مداح توپ هم احتمالا روضه ضربت خوردن بابای همه ی یتیمای عالم رو تموم کرده بود و حالا داشت کم کم شور می گرفت...

شب نوزدهم بود و یه کوچه­ ی دلتنگ پر بود از انعکاس صدای مردی در آن سوی تاریخ ...الله الله فی الایتام...

...شب نوزدهم بود و باید خفقان می گرفتم...

یاسیدتی اغیثینی

 

رقیه جان

دستانم را ببین ؛

جز نمکدانی شکسته

هیچ ندارم !

یاسیدتی اغیثینی
 

بخاطر خدا از گناه دست بکش

 

 
یک بار هم شده بخاطر خدا از یک گناه دست بکش
 

روش تیراندازی در شب

 

 

روش تیراندازی در شب :

1 – بواسطه دید کم در شب ، باید هر دو چشم را باز و از روی لوله جنگ افزار به هدف نشانه روی و تیراندازی کنید.

2 – چون تیراندازی در شب دقیق نیست ، برای زدن هدف بهتر است با رگبارهای 2 تا 3 فشنگی آتش کنید.

3 – برای تیراندازی در شب باید از لبه سنگر یا کنده درخت بمنظور تکیه گاه و نگاه داشتن سلاح استفاده نمائید.

4 – بعد از تیراندازی در صورت امکان بهتر است اندکی به سمت راست و یا چپ تغییر مکان دهید.

تو چگونه امروز راه را پیدا میکنی؟...

 

 
 
 
شهید برونسی وقتی گم شده بود

صدای حضرت زهرا (س) را شنید که میفرماید:

ده قدم به راست، بیست قدم به چپ
 
 
 
تو چگونه امروز راه را پیدا میکنی؟...
 
 
 
 

 

تعیین زمان بوسیله ساعت خورشیدی

 

 

در صورتیکه جهت ها معلوم باشد می توانیم از روش سایه وقت را به طور تقریبی مشخص کنیم. بیایید شروع کنیم:

1- زمین را مسطح و افقی کنید و یا زمینی با این مشخصات پیدا کنید (ترجیحا در اطراف محل کمپتان) و دایره ای رسم کنید. توجه داشته باشید که هرچه این دایره بزرگتر رسم شود به بدست آوردن ساعت دقیق تر کمک می کند.

2- نیم دایرای که به سمت شمال قرار دارد را به 12 قسمت مساوی تقسیم کنید.

ساعت

3- عدد 6 را در انتهای غربی نیم دایره شمالی انتخاب کرده و به ترتیب اعداد 7-8-9-10-11 را در سمت غرب نیم دایره در نظر بگیرید.

4- عدد 12 کاملا باید رو به شمال و وسط نیم دایره شمالی باشد .

5- اعداد 1-2-3-4-5-6 و یا به عبارتی 13-14-15-16-17-18 را در سمت شرقی نیم دایره در نظر بگیرید.

6- درست در مرکز این دایره شاخصی بطور کاملا عمودی نصب کنید . برای این کار از یک تکه شاخه بلند و صاف استفاده کنید و توجه داشته باشید که طول این شاخص کاملا به میزان بزرگی دایره رسم شده بستگی دارد یعنی هرچه این دایره بزرگتر باشد شاخص هم باید بلند تر باشد که سایه آن به دایره برسد.

کار شما به پایان رسیده، در هر لحظه سایه شاخص روی هر عددی که باشد ساعت تقریبی همان است!

ساعت

جواب آزمایش الهی

 

جواب آزمایش الهی مون ، درست در نمیاد ؛



اگر از حرام و لقمه اش ناشتا نباشیم ...

خدا حافظ حسین

 

و عده اے از ما توابین لقب مے گیرمیم

 
نگاهش به ماست...

امید امام به ما دبستانے هایے بود که الان بزرگ شده ایم...
امید ◄سیدعلے► به ما سربازان ولایت است که الان افسر جنگ نرم شده ایم

و گاهے باید نشست و گریـﮧ کرد...
گویا علے باز سر بـﮧ چاه دارد و کمیل میخواند...
تاریخ تکرار میشود
علے دیگری می آید...
و باز جنگ تبلیغاتے معاویـﮧ و عمروعاص بالا میگیرد
وقتی علے شهید میشود میگویند:مگر علے نماز میخواند که در محراب شهید شده؟

و عده اے از ما توابین لقب مے گیرمیم
یعنے همان کسانے که نخواستند ببینند
و توابین همان بے بصیرتان تاریخ اند...

بیدار شو...
 

دو شهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد.

 

دو شهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد.
باهم تا بهشت به معنای واقعی
 
 
شهید صدیقه رودباری در هجدهم اسفند سال 1340 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.روزهای نوجوانیش در سالهایی سپری شد که سرزمینمان در پیچ وتاب روزهای منتهی به پیروزی انقلاب بود.در ان روزها او خود را به به خیل عظیم وخروشان ملت می رساند ودر تظاهراتها شرکت می کرد وتا صبح نیز به مداوای مجروهان می پرداخت.آنقدر فعال بود که در زمان درس وتحصیل بارها اورا در پشت بام مدرسه ودر حال فعالیتهای انقلابیش می یافتند.روح نا ارامش همواره در پی چیزی ورای خواست ها وآرزوهای یک دختر معمولی بود...

انقلاب که شد در مدرسه شان انجمن اسلامی را راه انداخت  وفعالیتهایش را منسجم تر کرد.خانواده ودوستانش صدیقه را آخر هفته ها در کهریزک ویا معلولین ذهنی نارمک پیدا می کردند.صدیقه آنها را شستشو می داد وبهشان رسیدگی می کرد.بسیار پر دل وجرات بود.شجاعت ودلیریش به گونه ای بود که نشان می داد به زودی "مهر شهادت بر روی شناسنامه اش خواهد خورد"...

پس از انقلاب ،هیجان واحساس وصف ناپذیری پیدا کرده بود.احساسی که تا آن زمان مثل خون در رگهایش جاری بود،حالا پر خروش گشته بود واو را اززندگی عادی وروزمره دور می کرد.از تعلقات دنیوی فاصله گرفته بودومدام می گفت که"نباید در خانه بنشینیم وبگوییم که انقلاب کرده ایم .باید که در بین مردم باشیم وپیام انقلاب را به مردم برسانیم..".

5 خرداد سال 59، از طرف جهاد سازندگی برای انجام فعالیتهای جهادی به شهر بانه کردستان اعزام شد.در بانه هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد.در روستاهایی که پاکسازی می شدند،کلاسهای عقیدتی وقرآن بر گزار می کرد.با توجه به شرایط بسیار سخت آن روزهای کردستان ،دوشادوش پاسداران بانه فعالیت می کرد در حالی که هیچ گاه اظهار خستگی نکرد...

در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانومها  بود.علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او به شمار می رفت.آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند که "اگر دستمان به تو بیفتد ،پوستت را از کاه پر می کنیم".خواهرش در ان روزها خواب دیده بود که اقایی نورانی وارد جمع می شود و صدیقه را صدا می کند وبا خودش می برد .از حاضرین سوال کرده بودند که این آقا چه کسی بود که گفتمد ایشان امام زمان بودند..تعبیر این خواب را که پرسیدند گفتند این دختر سربازی اش در راه اسلام قبول می شود...

 

شهید صدیقه رودباری

 در روزهای حضورش در سپاه بانه، فرمانده اطلاعات سپاه بانه ،شهید محمود خادمی کم کم به او علاقه مند شد.محمود که قبل از آن در جواب به دوستانش که پرسیده بودند که "چرا ازدواج نمی کنی؟"گفته بود:"هنوز همسری را که می خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام .من کسی را می خواهم که پا به پای من در تمام فراز ونشیب ها ،حتی در جنگ با دشمن هم رزم من باشد ومرا در راه خدا یاری دهد..."ولی محمود بعد از آشنایی با صدیقه رودباری تصمیم خود را گرفت وهمسر آینده خود را انتخاب کرد...

28 مرداد سال 59، روزی بود که صدیقه  ودوستانش خسته از مداوای مجروحین ودر حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند،در اتاقی دور هم نشسته واستراحت می کردند.در همین هنگام دختری وارد جمع 3 نفره شان شد.صدیقه او را می شناخت.گاهی او را در کتابخانه دیده بود.آن دختر به بهانه ای اسلحه صدیقه را برداشت ومستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد.پاسداران با شنیدن صدای شلیک گلوله به سرعت به سمت اتاق دویدند.محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند.او بیشتر از 3 ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود که شهادت بود رسید.همانطور که در آخرین تماس تلفنی اش با خانواده اظهار داشت که "هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است..."

پس از چند ساعت که از ان اتفاق دلخراش می گذشت،محمود با چهره ای غمگین وبرافروخته به جمع سپاهیان برگشت وبا حالت خاصی خبر شهادت او را اعلام کرد ودر آن جمع اظهار داشت"بچه ها من هم دیگه عمری نخواهم داشت.شاید  خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود..."

 

شهید محمود خادمی

 حدود 2 ماه بعد،در 14 مهر سال 59 ،محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند،ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت .او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد.افراد مهاجم، غافل از این که او راننده ماشین نیست ،بلکه محمود خادمی  فرمانده اطلاعات سپاه بانه است،پس از به شهادت رساندن وی برای خاموش کردن آتش خشم وکینه خود،قسمتی از صورت او رانیز با شلیک گلوله های تخم مرغی از بین بردند.وبه این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از 2 ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر ودر آسمانها بسته شود..."

 

مزار شهید صدیقه رودباری،قطعه 24/ردیف32/شماره8 بهشت زهرا(س)

 مردم در این دوره از تاریخ، یخ بسته اند/در این رنج واسارت/دست وپارا بسته اند/نه بوی خون،نه بوی دود ،نه بوی مسلسل/پس من به کجا می روم؟من کیستم؟/تو باید حماسه بیافرینی/همچنان که حسینیان آفریده اند/دستهای کوچکمان/صدای دشمنان را در گلو خفه می کند/به یادم داشته باش/من شهیدم...(سروده شهید صدیقه رودباری)

 

سالگرد شهادت شهیده حجاب مروه شربینی

 
فردا 10 تیرماه، سالگرد شهادت شهیده حجاب مروه شربینی است.

زن 33 ساله مصری که به خاطر حجابش به وی توهین شد و بعد از شکایت، هنگام محاکمه جوان توهین کننده در دادگاه آلمان، متهم با چاقو به مروه حمله ور شد و با 18 ضربه چاقو وی را جلوی چشم همسر و فرزند سه ساله اش و مسئولین دادگاه و مردم به شهادت رساند.

مروه هنگام شهادت، باردار نیز بود.

وقتی همسر مروه برای کمک به وی شتافته بود، پلیس آلمان به وی تیراندازی کرده و وی را نقش بر زمین کرد. که بعدا پلیس ادعا کرد وی را با قاتل اشتباه گرفته است.

 

دل نوشت :

مثل این که حمله به زنان بی دفاع باردار رسم نامردان روزگار شده! در صدر اسلام هم این اتفاق افتاده بود ! اونجا با غلاف شمشیر و اینجا با ... .لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.


الله اڪبر به آטּ جمال زیبایت ...

 

 

 

 
 
اَللّــــــــــــــــهُمَ عَجّـــــــِــــــل لِوَلیــــــــــِــــــکَ الفَـــــــــــــــرَج


آقا جان

ڪاش می شد مڪبّر نــماز جماعتت می شدم!

اما می دانــم از ابتدا تا انـتهاے نــماز

فقط الله اڪبر خواهم گفت.

الله اڪبر به آטּ جمال زیبایت ... ♥

دلبری کردن از خدا

 

دلبری کردن از خدا

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 دیگر چیزی به ماه مبارک رمضان باقی نمانده.، و میدانید که این ماه عزیز ، ماه میهمانی خداوند متعال است وخداوند مهربان در این ماه شریف ، همه ی بندگان خود را به میهمانی دعوت می کند و دوست دارد که این بندگان بهره ی بیشتری از این ماه ببرند.

خدا دوست  دارد بنده اش حواسش جمع باشد و احساس میهمان بودن را در خودش ایجاد کند وانسان اگر این احساس میهمان بودن را در خود ایجاد نکند ، شاید مراتبی از این ضیافت را از دست بدهد.                                                                                                                                                                             

البته این ضیافت جنبه ی مادی ندارد . هر چند که بندگان در این ماه همدیگر را به افطار دعوت می کنند و افطاری می دهند ولی موضوع میهمانی در نزد خدا به گونه ای دیگر است .

در این ماه عزیز، روح انسانها هست که به مهمانی می رود ؛ و بهره ای را هم که از ماه مبارک رمضان می گیرد چیزی جز مائده های روحانی نیست.

لذا باید حواسمان کاملا جمع باشد که در مهمانی هستیم و روحمان باید تغذیه شود

و آن غذاهایی را که برای روحمان فراهم و مهیا شده را بخوریم.

همان طوری که در میهمانی ها برای جسممان خوراک و غذا هست در این میهمانی خدا ؛ برای روحمان خوراک و غذا هست و باید ببینیم که در حال حاضر گرسنگی ما چه بوده ،  و در چه بعدی هست، و به تناسب همان غذاهای مخصوص به خودش را از خدا طلب کنیم.

انسان گناهکاری که در طلب توبه هست به یک نوع غذا احتیاج داره ، انسانی که در طلب خدا هست به یک نوعی دیگر ، و انسانی که به استاد احتیاج دارد یک نوع دیگر.

خوب است در ماه مبارک رمضان مقداری به جنبه های جسمی خودمان کمتر توجه کرده و در خوردن زیاده روی نکنیم؛ و به جنبه های روحی خود یک مقدار بیشتر بپردا زیم.

وقتی که روزه تشریع شد، ابتدا حتی نزدیک شدن به همسر شرعی هم ، حتی در شب های ماه مبارک رمضان نیز حرام بود، و بعدا دستور آمد که اشکالی ندارد و این فقط بخاطر این بود که می خواست بفهماند که توجه به جنبه های مادی و دنیایی و جسمانی کمتر باشد.

پیامبر اکرم - صلی الله علیه و اله و سلم - با تمام علاقه اش به عطر، در ماه مبارک رمضان به خودش عطر نمی زد، لذا باید در این ماه به جنبه های جسمانی خودمان نسبت به ماه های دیگه کمتر توجه کنیم.

سعی کنیم شب های ماه مبارک رمضان هم مثل روزها ی آن ، به لذت ها کمتر توجه کنیم ؛ و فقط در حد ضرورت از جنبه های جسمی استفاده کنیم.

اگر این گونه شود ، آمادگی برای شب های قدر ایجاد می گردد تا استفاده بیشتری ببریم.

داشتن این نوع نگرش ، و توجهات و مراقبه ، باعث ایجاد گرسنگی روحی در ماه مبارک رمضان در ما شده و تفکر در احوالات خود بهمراه توکل و توسل به خدای متعال، باعث شناخت نوع گرسنگی خواهد شد .

عدم توجه بیش از حد به جسم باعث ایجاد آمادگی می شود تاکلام الهی را بشنویم . در این ماه نزول قران ، اگر این گونه شود ، در این ماه با ملائک هم فرکانس خواهیم شد و سخن الهی را در قلوب خود خواهیم شنید.

خدا از روی لطف خود روزه را بر ما واجب کرده است ؛ خدا در مسیر عاشقی او هر چه که لازم بوده تا ما را به او برساند را بر ما واجب کرده است و روزه نیز چنین بوده است؛ اگر درماه مبارک رمضان شادان بودی و بهجت تو را فرا گرفته باشد و احساس کنی که به مهمانی خدا رفته ای و احساس سنگینی و سختی نداشته باشی ، باعث سنخیت بیشتر وهم فرکانسی  بیشتربا ملائک می شود.

خدا ماه های رجب و شعبان را هم قرار داد تا این زمینه سازی برای شنیدن کلام الهی در انسان بیشتر شود، خدا خیلی از روی لطف خود با ما برخورد کرده است ،  مخصوصا با ما ایرانی ها که مملکت ما را شیعه قرار داد. عاشق قرآن و اهل بیت قرار داد. حال و هوای ارادت به اهل بیت را در ما قرار داد.این مملکت مملکت قرآن و عترت است.

باید به معنای واقعی احساس کنی که در هنگام افطار در کنار حوض کوثر قرار داری. حوض کوثرآنجایی هست که قران و عترت به هم می رسند. لیله القدر هم همینطور است ،  لیله القدر یک تمرینی هست برای کسانی که دوست دارند در روز قیامت کنار حوض کوثر باشند و قران و عترت را با هم داشته باشند و شب لیله القدر که شب نزول قران هست را با سر گرفتن قرآن و نام عترت ( بمحمد ،بعلی ، بفاطمه ، بالحسن ، بالحسین .... )  احیاء می گیریم.

و واقعا حوض کوثر هست اگر درک کنیم ، اگر چشم ما بینا باشد، اگردر لیله القدر توانستی قران وعلی را با هم داشته باشی در قیامت هم این دو در کنار هم قرار خواهند گرفت و این فلسفه ی لیله القدر است (به ضربت خوردت علی ، شهادت ایشان و سوم شهادت ایشان در سه شب قدرو تقارن آن با شب نزول قرآن و عدم جدایی قرآن و عترت از همدیگرفکر کنید ) و دنیا ظاهر آخرت هست، و آخرت باطن دنیا ؛ و هر آن چه را که در این مزرعه بکاری در آنجا درو خواهی کرد

لذا باید لذت های جسمانی را مقداری کمتر توجه کنیم.

فرضا اگردر سحرهندوانه ای را می خورید، با این حس بخورید که تشنگی شما در روز کمتر باشد ، یا با این نیت باشد که توان طاعت بدست آورید، وانرژی لازم را برای طاعت و عبادت داشته باشیدو طاقت روزه را داشته باشید و برای لذت بردن از شیرینی هندوانه و لذیذ بودن آن نباشد.

در شب های ماه مبارک رمضان باید خیلی استغفار کنیم تا  هم فرکانس با ملائک شویم ؛ استغفار کنیم تا گناهانی را که ما را احاطه کرده بخشیده شود و غفران الهی نصیب ما شود و کلام الهی را بشنویم. خدا کلیم است، المتکلم هست ، غیر ممکن است که گاهی ساکت باشد و گاهی حرف بزند، او صحبت می کند،و این ما هستیم که گوش ما نمی شنود؛ بی توجهی به جسممان باعث می شود که روحمان سنخیت شنوایی فرکانس الهی را بدست  آورده و قلب و روح ما خدایی شود، روحمان بزرگ شود، روحی را که اگر فرضا یک پرس چلوکباب بیاورند جلوی ما بگذارند دست و پایش را گم کند این روح کوچک است.

باید تمرین کنیم و ذهن خودما ن را از خوردن و آشامیدن فارغ کنیم ؛ ذهن را باید

هدایت کرد به سمت تغذیه روحی، برای همین باید قران خواند، دعا کرد ، توسل داشت ، توکل کرد ، فرضا وقت ناهار را که همیشه داشتید به تلاوت قران اختصاص بدهید.

روزه یکی از ابزارهای بسیار مهم انسان برای رسیدن به تقوا می باشد ، لذا برای این که با تقوا شویم یکی از روش های آن گرفتن روزه است و اگر ما روزه بگیریم مصداق آیات اول سوره بقره خواهیم بود که می فرماید: ذالک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین . باعث هدایت ما خواهد شد ، و این هدایت یعنی همسو شدن و هم فرکانس شدن با جریان الهی است.

دادن عطیه به انسان توسط حضرت اله بر دو گونه است: گاهی به غیر حساب می دهد ؛ و گاهی با حساب. به غیر حساب دادن در وادی عشق و عاشقی صورت می گیرد ولی با حساب دادن در وادی عقل انجام می شود ، در وادی عشق و عاشقی دیگر حساب و کتاب ها با هم نمی خواند ، در امر دنیا هم همین طور است ، مثلا وقتی که عاشق همسرت شدی و می خواهی دل او را به دست بیاوری ، دیگر با حساب و کتاب با او رفتار نمی کنی.

ما هم باید این گونه باشیم، باید کاری کنیم که از خدا دلبری کنیم ، با حجم در اعمال نمی شود از خدا دلبری کرد ؛ یکی از شیوه هایی را که می شود برای خدا دلبری کرد این است که اتفاقات ناگهانی را که در زندگی شما رخ می دهد را توجه کنید، زیرا احتمال دارد که خدا بخواهد با شما به غیر حساب رفتار کند ؛ مثلا کمک هایی را که انسان ها بدون مقدمه از شما می خواهند ، مسافرانی را که در گرمای تابستان جلوی ماشین شما را می گیرند ، کسی از شما پول قرض می خواهد ، یا ...

یکی دیگر از این نوع دلبری ها می تواند انجام اعمال و رفتارهایی باشد که خدا خیلی دوست دارد شما انجام بدهید ،مثل بلند شدن از خواب سنگین و خواندن نماز شب ، داشتن استقامت در نماز اول وقت ، داشتن اخلاص ، عدم نگاه به نامحرم ، دشمنی با شیطان و ...

فتبارک الله احسن الخالقین ، او عاشق ماست ؛ اگر از او دلبری کنیم سیستم جهان هستی از حالت تعقل خارج می شود و خدا به غیر حساب با شما رفتار می کند ، ( من نمی دانم شاید یکی از دلایلی که در آخرالزمان نعمت و فراوانی می شود یک دلیلش این باشد که خدا به غیر حساب با انسان رفتار می کند ) و این خیلی مهم است که خدا با بنده به غیر حساب رفتار کند.

طوری از خدا دلبری کنید که خودش شما را تزکیه نفس کند ، به غیر حساب هم تزکیه نفس کند ، وگرنه اگر خودتان بخواهید خودتان را تزکیه نفس کنید خیلی زمان می برد و طول می کشد و عمر ما کفاف نمی دهد .

یکی از بالاترین و مهم ترین مائده و روزی و خوراک ما در این ماه که خدا می تواند به ما بدهد تزکیه نفس است که باید کاری کنیم که این روزی را به غیر حساب به ما بدهد ؛ واصتنعتک لنفسی برای او شویم ، موسی دلبری کرد از خدا و اصتنعتک لنفسی شد ، چون دلبری کرد این گونه شد.

ما باید دلبری کردن را یاد بگیریم ، باید یاد بگیریم که چطوری از خدا دل ببریم؛ و برای این که دل او را ببریم باید ببینیم که خدا از چه چیزی خوشش می آید ؟ و این شناخت از طریق معرفت حاصل می شود.

حضرات 14 معصوم – علیهم السلام – در اوج دلبری کردن از خدا بودند ، برای دلبری از خدا باید به آنان اقتداء کردو دلبری کردن را از آنان یاد گرفت .

اگر در حال و هوای دلبری پیش برویم و در صدد بدست آوردن دل خدا باشیم ، خدا کمک می کند و راه و رسمش را هم یاد می گیریم .

نگذاریم این ماه مبارک رمضان هم تمام شود و یک مائده مشهود از خدا نگیریم. سعی کنیم در این ماه چشم و گوش ما هم فرکانس با خدا شود و راه و رسم دلبری کردن را از خدا را یاد بگیریم.

و من الله التوفیق

 

 

تفاوت ارتش عربی سوریه و تروریستها

 


ترین های ایران

 

 

همیشه «ترین‌ها» جذابیت داشته است. همین ترین‌ها یکی از دلایل مهم سفر برای جهانگردان و گردشگران بوده است. این ویژگی به اندازه‌ای جذابیت دارد که بسیاری در حال ساخت آنها هستند. به عنوان مثال برجی در گوشه‌ای از دنیا ساخته می‌شود که فقط بلندترین برج جهان باشد و نامش را در میان برج‌ها معروف کند تا مقصد جهانگردان باشد.‌

 

ایران اما محل خیلی از ترین‌هاست و بسیاری آن را نمی‌دانند. در این فهرست بیش از 10 عنوان از ترین‌ها در ایران وجود داشت، بنابراین برخی از آنها را خارج از مطلب اصلی آوردیم. خواندنشان خالی از لطف نیست.

 

 

 

 

عظیمترینبنایسنگیجهان

ساخت تخت جمشید یا آن‌طور که در کتیبه‌ها ثبت شده شهر مردمان پارسی، در 55 کیلومتری شمال‌شرق شیراز و مقابل جلگه مرودشت در سال 518 قبل از میلاد به دستور داریوش اول آغاز شد و جمعا حدود 120 سال به طول انجامید. این مجموعه عظیم با مساحت 135 هزار مترمربع، بزرگ‌ترین مجموعه باشکوه هخامنشی است که همه از سنگ ساخته‌شده.

 

جالب است بدانید میان سنگ‌ها هیچ‌گونه ملاتی استفاده نشده و سنگ‌ها به یکدیگر چفت شده‌اند. البته در برخی موارد بست‌های آهنی معروف به دم چلچله‌ای مورد استفاده قرار گرفته است. مجموعه تخت جمشید شامل هفت کاخ (تالار)، نقوش برجسته، پلکان‌ها،‌ستون‌ها ‌و دو آرامگاه سنگی است.

 

گرمترین نقطهکرهزمین

بیابان لوت در 80 کیلومتری شمال شهداد ، تپه‌ای مملو از گدازه‌های آتشفشانی با مساحتی معادل 480 کیلومتر مربع که گندم بریان می‌خوانندش و گاه نیز ریگ سوخته، گرم‌ترین نقطه کره زمین است با دمایی معادل 67 درجه سانتی‌گراد در سایه! در گندم بریان در فضایی با طول 200 کیلومتر و عرض 150 کیلومتر هیچ نوع زندگی جریان ندارد و شرایط به گونه‌ای است که علاوه بر گیاهان و حیوانات، حتی باکتری‌ها نیز توان زنده ماندن ندارند. در نتیجه اجساد تجزیه نشده و فقط بر اثر تابش خورشید خشک می‌شوند.



تا پیش از کشف این منطقه توسط پروفسور کردوانی تصور می‌شد صحرای لیبی در شمال صحرای آفریقا با 57.7 درجه سانتی‌گراد گرم‌ترین نقطه کره زمین باشد؛ اما اکنون گندم بریان است. اگر قصد سفر به قطب گرمایی کره زمین را دارید، بین آبان تا فروردین بارسفر ببندید

 

بلندترین برج آجری جهان

برج یا گنبدقابوس سال 375 خورشیدی به دستور قابوس بن وشمگیر از پادشاهان آل زیار در جرجان (گنبدکاووس فعلی) پایتخت این حکومت به دلیل آرامگاه وی ساخته شد.




این بنا با آجرهای دنباله‌دار وملات و به شکل یک استوانه چندوجهی ساخته شده است که شامل پی و صفه بنا، سردابه، بدنه و گنبد مخروطی است. برج قابوس بر فراز تپه خاکی که حدود 15 متر از سطح زمین بلندتر است، قرار دارد. ارتفاع برج 55 متر است که با احتساب بلندی تپه، در مجموع 70 متر ارتفاع از سطح زمین دارد.


طولانیترین غار نمکی
جهان

غار نمکدان در جزیره قشم حدود 6580 متر طول دارد. تا پیش از کشف این غار، غار ‌نمکی سدام در فلسطین با داشتن طولی معادل 5685 متر به عنوان طولانی‌ترین غار نمکی جهان قلمداد می‌شد. جریان آب نمک در کف غار، از چشم‌اندازهای دلپذیر آن است. رطوبت جزیره و نفوذ آب در غار، سبب فروچکیدن آب نمک اشباع‌شده بر بدنه‌قندیل‌ها می‌شود که شکل آنها را پیوسته دگرگون می‌کند.



غار نمکدان دارای یک دریاچه‌نمک به ژرفای یک متر در فاصله 160 متری دهانه‌ورودی است. از دل کوه نمکدان، یک جریان آب زیرزمینی همیشگی می‌جوشد که راه را به بیرون گشوده و پس از حل‌کردن نمک در راه خود، به شکل چشمه‌نمک در دامنه‌کوه نمایان می‌شود. این چشمه در گودال روبه‌روی خود، حوضچه‌ای طبیعی به رنگ سفید پدید می‌آورد.


بزرگترین بافتخشتی
جهان

یزد یکی از مهم‌ترین ‏شهرهای زنده و تاریخی کشور است که مجموعه‌ای کامل از بناهای دوره‌های مختلف زمانی شامل بازارهای قدیمی، مسجدها، باغ‌ها، عمارات، آتشکده‌ها و... را در خود جای داده است.




این شهر علاوه بر آن که بزرگ‌ترین بافت خشتی جهان است، با 743 هکتار عرصه و 5 هزار هکتار حریم، دست‌‏نخورده‌ترین بافت تاریخی کشور محسوب می‌شود.

بزرگ
ترین جزیره غیرمستقل جهان

قشم، بزرگ‌ترین جزیره غیرمستقل دنیاست که در حساس‌ترین نقطه استراتژیک خلیج فارس و در دهانه تنگه هرمز واقع شده است. طول جزیره حدود 120 کیلومتر و عرض جزیره در نقاط مختلف متفاوت است. بیشترین عرض جزیره، مابین لافت و شیب دراز است. عرض متوسط جزیره را می‌توان معادل 14 کیلومتر در نظر گرفت. بخش وسیعی از کرانه‌های شمالی جزیره با جنگل دریایی حرا به وسعت 150‌کیلومتر مربع پوشیده شده است. جزیره قشم با مساحت 1491 کیلومتر مربع از 23 کشور دنیا وسیع‌تر است. به طور مثال قشم 2.5 برابر سنگاپور و بحرین و سان مارینو، 1.5 برابر هنگ‌کنگ، پنج ‌برابر مالدیو و 70 برابر ماکائوست.



داغ
ترین چشمه جهان

چشمه آبگرم قینرجه در جنوب مشگین شهر و در ارتفاع 1240 متری دامنه شمالی سبلان در مجاورت چهار چشمه معدنی دیگر قرار دارد. این چشمه با دمای 86 درجه سانتی‌گراد، داغ‌ترین چشمه کلرایدی جهان است که دارای سه دهنه است.

باتوجه به خواص درمانی عناصر موجود در آن بخصوص‌گوگرد بالا، برای درمان لنفاتیسم، راشیتیسم و روماتیسم‌های مزمن سودمند است. دمای بالای این چشمه تسکین‌دهنده درد و ضد تورم است. در کنار چشمه آبشاری است که بر زیبایی و جاذبه گردشگری چشمه قینرجه افزوده است.



کهنسالترین درخت سرو جهان

یکی از پیرترین جانداران جهان، سرو ابرکوه با عمری حدود 4000 تا 4500 سال است. گرداگرد تنه این درخت روی زمین، 11.5 متر و بلندای آن 25 تا 28 متر برآورده شده است. در برخی اساطیر، کاشت این درخت زیبا به زرتشت نسبت داده شده است.


باستانیترین پل قابل استفاده جهان

این پل که در مرکز شهر دزفول قرار دارد، شرق و غرب این شهر را به هم پیوند داده و از دیرباز محل تردد میان شهرهای شوشتر، اندیمشک و دزفول بوده است. تاریخ پل دزفول به سال 260 میلادی، زمانی که شاپور اول ساسانی با استفاده از 70 هزار اسیر رومی اقدام به ساخت این پل مستحکم کرد، برمی
گردد. این پل دارای 14 دهنه است و آب رودخانه دز از آن گذر دارد. این پل در دوران عضدالدوله دیلمی، صفویه و پهلوی مرمت و بازسازی شد؛ اما پایههایش همچنان بدون تغییر، یادگاری از عصر ساسانی است.



قدیمیترینبنایخشتیجهان




کهن‌دژ زیبای نارین قلعه در میبد که مردم محلی نارنج قلعه می‌نامندش، شاخص‌ترین اثر بازمانده از شهرسازی قدیم محسوب می‌شود. نارین قلعه دارای ارزش تاریخی، جغرافیایی، معماری و شهرسازی، سیاسی، نظامی، مذهبی و اسطوره‌ای است. این بنا بر فراز تپه‌ای ساخته‌شده تا بر تمام منطقه اشراف داشته باشد. به این دلیل از فاصله بسیار دور قابل رویت است. زمان ساخت نارین قلعه براساس اسطوره‌هایی به دوره حضرت سلیمان برمی‌گردد


بلندترین بادگیر جهان در یزد

بادگیر هشت سویه‌باغ دولت‌آباد یزد، با ارتفاع 33 متر بلندترین بادگیر جهان است





کهن
ترین گونه جانوری جهان

سه چشم (triops) گونه‌ای جانور آبزی است که به دلیل قدمت 220 میلیون ساله از آن به عنوان فسیل زنده و قدیمی‌ترین گونه جانوری زمین نام برده می‌شود. این گونه نادر در آبگیرهای فصلی استان آذربایجان غربی زیست می‌کند

.


بلندترین طاق طبیعی جهان

دهانه‌غار اسپهبد خورشید (دژ افسانه‌ای) در کوه‌های کناره‌شرقی راه سراسری سوادکوه و تنگه دوآب، با طول 19.75 متر و عرض 14.25 متر، بلندترین طاق طبیعی جهان محسوب می‌شود که ارتفاع آن معادل 15 متر است. این طاق سال 1335 شمسی توسط غارشناسان کشف شد

...

قدیمیترین سد
جهان

سد کبار در 25 کیلومتری جاده قدیم قم ـ کاشان از آثار دوره ساسانی محسوب می
شود. این سد با گذشت بیش از هزار سال و وقوع زلزله
های متعدد همچنان پابرجاست

.

عجیب
ترین قنات جهان

یکی از شاهکارهای علم مهندسی قدیم، قنات دو طبقه‌مون اردستان است. در هر طبقه از این قنات 800 ساله، آبی مستقل جریان دارد و آب هیچ یک به دیگری نفوذ نمی‌کند. این قنات دو کیلومتر طول دارد و مقدار آبدهی آن 60 لیتر در ثانیه است





بزرگ
ترین بازار سرپوشیده جهان

بازار تبریز با مساحتی حدود یک میلیون مترمربع ، بزرگ‌ترین سازه آجری سقف‌دار و به هم پیوسته جهان است. تبریز به دلیل قرارگیری در مسیر جاده ابریشم همواره از اماکن مهم داد و ستد محسوب می‌شده است.


 

مفقودالاثر

 

 

طبق شهادت تاریخ ابوبكر اعلام كرده هركس از پیامبری قولی دریافت كرده و نگرفته بیاد تا من بهش بدم . و باز طبق شهادت تاریخ از اكثرشون هیچ شاهدی نخواسته . چرا از فاطمه شاهد خواسته است ؟!

اما میدونید اینجا چه سوالی برای من پیش میاد و فكر میكنم واقعا فدك رو غصب كرده ؟

جناب ابوبكر پس اینكه فاطمه س یكبار نماینده فرستاد و جوابی نگرفت دفعه بعد خودش آمد و گفت فدك را به من بده ابوبكر گفت اگر شاهد بیاری بهت میدم . ایشون نیز بر طبق كتب اهل سنت سه شاهد اوردند. اما بازهم ایشون قبول نكردند !

اما میدونید چیه ؟

اینه كه جناب ابوبكر در صحیح بخاری این چنین رفتار كرده است :

2296 - حَدَّثَنَا عَلِىُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ حَدَّثَنَا عَمْرٌو سَمِعَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ - رضى الله عنهم - قَالَ قَالَ النَّبِىُّ - صلى الله علیه وسلم - « لَوْ قَدْ جَاءَ مَالُ الْبَحْرَیْنِ ، قَدْ أَعْطَیْتُكَ هَكَذَا وَهَكَذَا وَهَكَذَا » . فَلَمْ یَجِئْ مَالُ الْبَحْرَیْنِ حَتَّى قُبِضَ النَّبِىُّ - صلى الله علیه وسلم - فَلَمَّا جَاءَ مَالُ الْبَحْرَیْنِ أَمَرَ أَبُو بَكْرٍ فَنَادَى مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدَ النَّبِىِّ - صلى الله علیه وسلم - عِدَةٌ أَوْ دَیْنٌ فَلْیَأْتِنَا . فَأَتَیْتُهُ ، فَقُلْتُ إِنَّ النَّبِىَّ - صلى الله علیه وسلم - قَالَ لِى كَذَا وَكَذَا ، فَحَثَى لِى حَثْیَةً فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِىَ خَمْسُمِائَةٍ ، وَقَالَ خُذْ مِثْلَیْهَا . أطرافه 2598 ، 2683 ، 3137 ، 3164 ، 4383 - تحفة 2640 ، 2541

جابربن عبدالله مى‌گوید: پیامبر به من فرمود: اگر اموال بحرین برسد به تو چیزى از آن خواهم داد؛ ولى از بحرین مالى نرسید و رسول خدا صلى الله علیه وسلم از دنیا رفت، وقتی كه رسید، ابوبكر دستور داد هر كس كه رسول خدا صلى الله علیه وسلم به او وعده‌اى داده و یا طلبى از آن حضرت دارد نزد من بیاید، من نیز نزد وى رفته و گفتم : رسول خدا صلى الله علیه وسلم به من چنین و چنان فرمود ، او مشتى از درهم (یا دینار) به من داد وچون آن را شمردم پانصد درهم بود وگفت: دو برابر آن را خودت بردار.

صحیح البخارى - (ج 8 / ص 340)

چرا جناب ابوبكر از وعده پیامبر كه فقط شخص جابر از آن خبر داد، و درخواست شاهد ننمود؟ جز عناد با فاطمه است ؟ جز غصب فاطمه است ؟ جز دشمنی با ال پیامبر است ؟

یا در این كتاب نیز چنین گفته شده است :

ومنها رجوعه إلى توریث الجدة بخبر المغیرة,ومحمد بن مسلمة أن النبی علیه السلام أعطاها السدس. ونقضه حكمه فی القضیة التی أخبر بلال أن رسول الله علیه السلام حكم فیها بخلاف ما حكم هو فیها

مغیره و محمد بن مسلمه است كه گفتند: رسول خدا یك ششم از میراث را به جدّه داد. وقتی كه بلال خبر داد كه رسول خدا بر خلاف او حكم كرده است ابوبكر حكمش را نقض كرد.

كشف الأسرار عن أصول فخر الإسلام البزدوی - (ج 2 / ص 544)

چرا اینجا نگفت شاهد بیاورید ؟!

نتیجه ایه مودت چه شد ؟

 

نتیجه ایه مودت چه شد ؟


دستور قرآنی داریم که :

قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى . الشوری /23

بگو اجر رسالت نمیخواهم ، جز مودت و محبت خویشانم.

حال در صیحترین روایات اهل سنت هم داریم که

أن فاطمة غضبت على أبی بكر فهجرته حتى توفیت .

فاطمه بر ابو بکر غضب کرده پس با از او کناره می گرفت ( کنایه از قهر) تا اینکه از دنیا رفت

صحیح البخاری فی كتاب الخمس ، باب فرض الخمس : 4 / 504 ، ح 65 12 .

در جای دیگر می گوید :

أن فاطمة وجدت على أبی بكر فهجرته .

فاطمه بر ابو بکر غضب کرده پس از او دوری کرد .

صحیح البخاری ، کتاب المغازی باب غزوة خیبر ، ج 5 :82 ، ح 704 ، وروی ذلك فی مسند أحمد ج 1 ، ص 9 ط . م ، و ج1 ، ص 18 ط . ب ، وكفایة الطالب : ص370 باب 99 فضائل فاطمة 3 ، وطبقات ابن سعد ج 8 : 23 ذكر بنات رسول الله 9 - فاطمة - وفیه : فغضبت فاطمة ، وكنز العمال ج 7 : 242 ، ح 18769 .

حال سوالهای بسیار مهمی که پیش می اید این است که :

1 : ایا ابوبکر قران نمیخواند ؟

2 : ایا ابوبکر به قران عمل نمی کرد و با با نص صریح قران مخالفت کرده ؟

به راستی دلیل این عمل خانم فاطمه زهرا چه بوده است ؟

مشام جان‌ها مهیای استشمام ظهور از مشرق حضور

 

 نیمه شعبان است و دست‌های زمین آغوش گشوده بر آمدن صاحب‌الزمان(عج)....

«شعف»، بی‌تاب است و «شوق» بیقرار. ذرات عالم ثانیه‌شماری می‌کنند، آسمان منتظر است و نفس زمین در سینه زمان حبس شده،

جمکران دل‌ها رو به سوی سامرا دارد، بوی یاس در تار و پود جان‌ها ریشه دوانیده، «عشق» در قلب‌ها مأوا کرده و بار دگر «امید» متولد شده.

نگاه نرگس‌ها از پشت پنهانی‌ترین گلبرگ‌ها، معنوی‌ترین اصوات را تا ذوق ابدیت بر ذائفه بشر ریخته و جانش را با عطر یاس آمیخته.

امروز خنده غنچه‌ها زیباتر گشته، پنجره حضور بر قلب هستی باز شده و نسیم ظهور بر قاب گیتی وزیدن گرفته.

مکی‌ترین آیات از فراز منبر فرج، بر مدینه دل‌ها تجلی یافته، «محبت» دست در دست «مودت»، به چشمان مهدی موعود متوسل شده و

نگاه عارفانه «عشق»، در پس نجواهای پنهان آرام گرفته.

با میلاد قائمه گیتی، «عدل» تمام‌قد ایستاده، «دل» بار عشق بر دوش گرفته و «دعا» بر بال فرشتگان، دخیل اجابت بسته.

مهدی جان! سبزپوش سروقامت! با آمدنت عاشقانت را زیر سایه لطفت مأوا دادی و گرمای دست پرمهر نوازشگرت را بر سر آنها کشیدی.

تمام هستی گیتی! عاشقانت را دریاب که در خلوت بی‌انتهای خود هزاران بار غزل وصال را زمزمه می‌کنند.

ای نور مشرقی! مشتاقانت خوب می‌دانند روزی حصار ثانیه‌ها در هم خواهد شکست و با ظهورت، مشام جان‌ها را با طلوع صبح نگاهت، از دلاویزترین، مست خواهی کرد.

آرامش دل همه ی بیقرارها! هوای نفس، هوای زیستن را از ما گرفته بازگرد و بزدا این غبارها.

ای لحظه خوش عشق! برگرد و منتظرانت را تا بیکران چشم مستت، پذیرا باش تا انتهای دوران‎‌ها.

برگرد انتظار دل هفت آسمان     عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

رهبر عزیزم معذرت به خاطره اینکه ..

 

رهبر عزیزم معذرت به خاطره اینکه ..


رهبر عزیزم معذرت به خاطره اینکه ..
معذرت به خاطر اینکه ، قرار بود سخنان و پیامهایت را آویزۀ گوش قرار دهم ، پشت گوش انداختم.
معذرت به خاطر منفعت طلبی و آسایش طلبی خودم! به جای اینکه خود را سپر تو قرار دهم و برای تو هزینه و آبرو دهم ، تو راسپر خود و هزینه برای کارهای نسنجیدۀ خود کردم !معذرت از اینکه چه پستها و مقام ها که به نام تو کسب نکردم! فقط با نام تو و عکس تو !نه لیاقت نداشتۀ خودممعذرت از اینکه ، از نام تو برای سرکوب و تخطئۀ دشمنان شخصی خودم استفاده کردم. و هرکس حتی دوستان خودرا بانام ضدولایت فقیه ازتو ونظام جداکردم وبیرون راندم( همان هایی که بامن و منفعت شخصی من مشکل داشتند)

معذرت از اینکه چندسالی بود فقط عاشق عکس تو بودم و حتی آخر هیئتمان سرود ولایی مان را زمزمه میکردم و همیشه عاشقانه به تصاویرت در تلویزیون و دسکتاپ رایانه ام ! خیره می شدم وخیره خیره از کنارکلماتت و راهنمایی هایت گذشتم !
معذرت از اینکه هر کاری را (واقعا هرکاری را ) بانام تو پیشکش خلایق (همان برادران و خواهران دینی ام !) کردم.
معذرت از اینکه چقدر از معنویتت و علمت و مدیریتت و وحتی ورزشت برای دیگران گفتم وگفتم ولی خودم....نه از تحصیلم ، تحصیلی حاصل شد و نه...
معذرت از بی خیالی و سستی خودم ! دیدم که چقدر از مطالعه و انس کم من باکتاب و قلم تاسف خوردید. دیدم که به قرآن و تدبّر در آن سفارش کردی .دیدم که ..... وفقط دیدم و دیدم و...بس!
معذرت از اینکه ، به بهانۀ( ولایت پذیری) به دیگران اجازه ندادم از مسئولین و مدیران(یعنی هم آنهایی که باید از آنها سوال شود ! ) سوال کنند . (انتقاد که جای خود دارد)
معذرت از سرعت اضافۀ خودم ! واز کندی ملال آور خودم ! قرار بود راه بَر من باشی وکسی که راه را نشان می دهد. ولی قبل از تو راه را رفته بودم!
ودر آخر معذرت از بی تقوایی خودم . قرار بود سربازت باشم .سربارت شدم

استعمال جنگ افزار در شب :

 

استعمال جنگ افزار در شب :

دشمن همیشه سعی می کند که مواضع و محل جنگ افزارها را کشف نماید.با توجه به اینکه تیراندازی باعث کشف موضع می شود،برای استعمال صحیح از جنگ افزار مطالب زیر را باید مورد توجه قرار داد :

1 – زمانی باید آغاز به تیراندازی کنید که مطمئن شوید دشمن در تیر رس شما قرار گرفته و تیر شما به خطا نمی رود و به هدف اصابت خواهد کرد.

2 – هیچ وقت نباید بدون هدف تیراندازی کنید.

3 – ممکن است اشیاء در شب غیر طبیعی و متحرک بنظر آیند ، در اینصورت باید با خونسردی هدفهای مشکوک را زیر نظر بگیرید.

4 – تا آنجایی که امکان دارد باید در شب از پرتاب نارنجک استفاده کنید ، زیرا شعاع ترکش آن امکان اصابت به اهداف مشکوک را زیادتر می کند.

5 – برای کشف موضع دشمن باید از مواضع فرعی چند تیر بطرف دشمن تیراندازی و به محض پاسخ دادن و مشاهده برق دهانه سلاح ،او و موضعش را کشف کنید.

6 – در پدآفند هر وقت که دشمن را دیدید به طرف او آتش کنید ولی در آفند هنگامی تیراندازی کنید که دشمن شما را کشف و تیراندازی کرده باشد.