رهبر عزیزم معذرت به خاطره اینکه ..
رهبر عزیزم معذرت به خاطره اینکه ..
رهبر عزیزم معذرت به خاطره اینکه ..
معذرت به خاطر اینکه ، قرار بود سخنان و پیامهایت را آویزۀ گوش قرار دهم ، پشت گوش انداختم.
معذرت به خاطر منفعت طلبی و آسایش طلبی خودم! به جای اینکه خود را سپر تو قرار دهم و برای تو هزینه و آبرو دهم ، تو راسپر خود و هزینه برای کارهای نسنجیدۀ خود کردم !معذرت از اینکه چه پستها و مقام ها که به نام تو کسب نکردم! فقط با نام تو و عکس تو !نه لیاقت نداشتۀ خودممعذرت از اینکه ، از نام تو برای سرکوب و تخطئۀ دشمنان شخصی خودم استفاده کردم. و هرکس حتی دوستان خودرا بانام ضدولایت فقیه ازتو ونظام جداکردم وبیرون راندم( همان هایی که بامن و منفعت شخصی من مشکل داشتند)
معذرت از اینکه چندسالی بود فقط عاشق عکس تو بودم و حتی آخر هیئتمان سرود ولایی مان را زمزمه میکردم و همیشه عاشقانه به تصاویرت در تلویزیون و دسکتاپ رایانه ام ! خیره می شدم وخیره خیره از کنارکلماتت و راهنمایی هایت گذشتم !
معذرت از اینکه هر کاری را (واقعا هرکاری را ) بانام تو پیشکش خلایق (همان برادران و خواهران دینی ام !) کردم.
معذرت از اینکه چقدر از معنویتت و علمت و مدیریتت و وحتی ورزشت برای دیگران گفتم وگفتم ولی خودم....نه از تحصیلم ، تحصیلی حاصل شد و نه...
معذرت از بی خیالی و سستی خودم ! دیدم که چقدر از مطالعه و انس کم من باکتاب و قلم تاسف خوردید. دیدم که به قرآن و تدبّر در آن سفارش کردی .دیدم که ..... وفقط دیدم و دیدم و...بس!
معذرت از اینکه ، به بهانۀ( ولایت پذیری) به دیگران اجازه ندادم از مسئولین و مدیران(یعنی هم آنهایی که باید از آنها سوال شود ! ) سوال کنند . (انتقاد که جای خود دارد)
معذرت از سرعت اضافۀ خودم ! واز کندی ملال آور خودم ! قرار بود راه بَر من باشی وکسی که راه را نشان می دهد. ولی قبل از تو راه را رفته بودم!
ودر آخر معذرت از بی تقوایی خودم . قرار بود سربازت باشم .سربارت شدم
معذرت به خاطر اینکه ، قرار بود سخنان و پیامهایت را آویزۀ گوش قرار دهم ، پشت گوش انداختم.
معذرت به خاطر منفعت طلبی و آسایش طلبی خودم! به جای اینکه خود را سپر تو قرار دهم و برای تو هزینه و آبرو دهم ، تو راسپر خود و هزینه برای کارهای نسنجیدۀ خود کردم !معذرت از اینکه چه پستها و مقام ها که به نام تو کسب نکردم! فقط با نام تو و عکس تو !نه لیاقت نداشتۀ خودممعذرت از اینکه ، از نام تو برای سرکوب و تخطئۀ دشمنان شخصی خودم استفاده کردم. و هرکس حتی دوستان خودرا بانام ضدولایت فقیه ازتو ونظام جداکردم وبیرون راندم( همان هایی که بامن و منفعت شخصی من مشکل داشتند)

معذرت از اینکه چندسالی بود فقط عاشق عکس تو بودم و حتی آخر هیئتمان سرود ولایی مان را زمزمه میکردم و همیشه عاشقانه به تصاویرت در تلویزیون و دسکتاپ رایانه ام ! خیره می شدم وخیره خیره از کنارکلماتت و راهنمایی هایت گذشتم !
معذرت از اینکه هر کاری را (واقعا هرکاری را ) بانام تو پیشکش خلایق (همان برادران و خواهران دینی ام !) کردم.
معذرت از اینکه چقدر از معنویتت و علمت و مدیریتت و وحتی ورزشت برای دیگران گفتم وگفتم ولی خودم....نه از تحصیلم ، تحصیلی حاصل شد و نه...
معذرت از بی خیالی و سستی خودم ! دیدم که چقدر از مطالعه و انس کم من باکتاب و قلم تاسف خوردید. دیدم که به قرآن و تدبّر در آن سفارش کردی .دیدم که ..... وفقط دیدم و دیدم و...بس!
معذرت از اینکه ، به بهانۀ( ولایت پذیری) به دیگران اجازه ندادم از مسئولین و مدیران(یعنی هم آنهایی که باید از آنها سوال شود ! ) سوال کنند . (انتقاد که جای خود دارد)
معذرت از سرعت اضافۀ خودم ! واز کندی ملال آور خودم ! قرار بود راه بَر من باشی وکسی که راه را نشان می دهد. ولی قبل از تو راه را رفته بودم!
ودر آخر معذرت از بی تقوایی خودم . قرار بود سربازت باشم .سربارت شدم
+ نوشته شده در دوشنبه سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 8:20 توسط ثنا
|