و هو الطیف الخبیر

 

صورت باطن آدمی

سؤال: می خواهم بدانم در باطن به چه صورتی هستم. آیا این امر ممکن است؟

پاسخ آیه الله حسن زاده آملی:

بله؛ هر انسانی می تواند باطن برزخی خویش را تشخیص دهد و بفهمد در باطن به چه صورتی می باشد.

اگر آدمى می خورد و می خوابد و شهوت به كار می برد "بهيمه" (چهار پایان غیر درنده) است.

 و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد "سبع" (حیوانات شرور و درنده ) است.

و اگر می خورد و می خوابد و شهوت به كار می برد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اين گونه امور با بندگان خدا دارد "شيطان" است.

 و اگر می خورد و می خوابد و شهوت به كار می برد ولى صفات سَـبُعى و شيطانى ندارد يعنى مردم و خلق خدا از او آسوده‏ اند، "مَلَك" (فرشته) است.

و اگر علاوه بر مقام مَلَكى بسوى معارف و ادراك حقايق عوالم وجود و سير در آنها و سير و سلوک الى اللّه و في اللّه گرايش دارد انسان است.

خلاصه اینکه بشر به پنج گونه تقسیم می شود: بهيمه، سبع، شيطان، فرشته و انسان.

حال هر کسی با مطالعه این جملات می تواند بفهمد که در باطن به چه صورت است. نیازی نیست انسان به نزد کسی برود که چشم برزخی دارد و از وی بخواهد باطن او را بگوید...!

سؤال: می خواهم بدانم در باطن به چه صورتی هستم. آیا این امر ممکن است؟

پاسخ آیه الله حسن زاده آملی:

بله؛ هر انسانی می تواند باطن برزخی خویش را تشخیص دهد و بفهمد در باطن به چه صورتی می باشد.

اگر آدمى می خورد و می خوابد و شهوت به كار می برد "بهيمه" (چهار پایان غیر درنده) است.

 و اگر علاوه بر اين سه امر، ضرر و آسيب و آزار به خلق خدا دارد "سبع" (حیوانات شرور و درنده ) است.

و اگر می خورد و می خوابد و شهوت به كار می برد و حيله و مكر و تزوير و خلاف و دروغ و از اين گونه امور با بندگان خدا دارد "شيطان" است.

 و اگر می خورد و می خوابد و شهوت به كار می برد ولى صفات سَـبُعى و شيطانى ندارد يعنى مردم و خلق خدا از او آسوده‏ اند، "مَلَك" (فرشته) است.

و اگر علاوه بر مقام مَلَكى بسوى معارف و ادراك حقايق عوالم وجود و سير در آنها و سير و سلوک الى اللّه و في اللّه گرايش دارد انسان است.

خلاصه اینکه بشر به پنج گونه تقسیم می شود: بهيمه، سبع، شيطان، فرشته و انسان.

حال هر کسی با مطالعه این جملات می تواند بفهمد که در باطن به چه صورت است. نیازی نیست انسان به نزد کسی برود که چشم برزخی دارد و از وی بخواهد باطن او را بگوید...!

نماز استسقاء  طلب باران رحیمیت خدا بر شوره زار وجود ما  

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره ابراهیم آیه 32

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ  

 

الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ  ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ 


الْأَنْهَارَ

ترجمه:

خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید؛ و از آسمان،  

 آبی نازل کرد؛ و با آن، میوه‌ها(ی مختلف) را برای روزی شما 


(از زمین) بیرون آورد؛ و کشتی‌ها را مسخّر شما گردانید، تا بر صفحه  

 

دریا به فرمان او 


حرکت کنند؛ و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود؛

عزاداری ها قبول باشد.

خداوند در این  آیه شریفه به نزول باران و آثار زمینی آن اشاره میکند.

هدف از این  آیه  ،  توجه دادن ما به این آثار زمینی باران است و  

   میخواهد که ما را تشویق به طلب باران از آسمان کند.

مسلما  معادل عرفانی  باران  صفت رحمت  و نام بزرگ رحیم خداست. 

کاش همه  ما  همیشه  در حال خواندن نماز استسقاء   یا همان  نماز  

 

طلب باران باشیم

استعیتوا بالصبر والصلاه ، نماز استسقاء برای طلب باران رحیمیت خدا

استسقا یعنی آشاماندن آب

آب رحمت الهی....

زمانیکه با گناهان خویش نزول این آب باران را بر قلبهایمان کاهش  

 

میدهیم .....

ونهرهای وجودمان رو به خشکی میگراید .... 

آن زمان هست که با خواندن  

نماز باران پس از توبه از گناهان  

وبعد از تطهیر اخلاق از صفات ورذایل اخلاقی  

خواهان نزول بارش رحمت الهی هستیم  

که اگر چنین شود  فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ 

پس کاش همه  ما  همیشه  در حال خواندن نماز استسقاء   یا همان  

 

نماز طلب باران باشیم. 

یعنی به خداوند میگوییم 

 خداوندا ما با گناهان خویش مانع از تابش خورشید تابناک معرفتت  

 

شده‌ایم

وخورشید سوزانت ،دیگر بر دریای وجودمان نمیتابد تا بخار شود وبه  

 

ابری دوباره برای ریزش رحمتت تبدیل شود ....

یعنی خودمان با گناهان در چرخه طبیعی روزگار خلل وارد کردیم. 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند 

تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى 

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار 

شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى

 

پس  بیاییم نماز باران بخوانیم و طلب باران نماییم و  

 

خدا را به اقا امام حسین علیه السلام قسم دهیم که  

 

باران رحمت رحیمیت خودش رابر شوره زار وجود ما  

 

بباراند  که اگر چنین شود این زمین تفتیده وجود ما هم  

 

اباد می شود  و سر سبز می گردد   

 

الهی امین

لباس متّحد الشكل

زمانيكه حضرت آیت الله العظمی بروجردی ره در بروجرد بودند، 

 دستور لباس متّحد الشكل از طرف حكومت صادر شد. 


🔹فرماندار بروجرد يك دست كت و شلوار تهيه و در بقچه ای گذاشت  

و نزد آية الله بروجردی رفت و گفت ايشان بايد كت و شلوار بپوشد ⁉️ 


🔸ايشان بقچه را گرفتند و آن را باز كردند، در كمال تعجب همگان  

ديدند كه عبا و قبا و عمامه داخل بقچه است. 


💢 فرماندار و همراهانش با سرافكندگى رفتند و ديگر در اين  

باره صحبت نكردند.

توبه

قلم خوردگی چه کم چه زیاد چک را از اعتبار می اندازد مگراینکه پشت  

نویسی شود گناه هم چه کوچک چه بزرگ انسان را نزدخدا بی اعتبار 

 میکند مگر اینکه توبه کند توبه همان پشت نویسی است

مراقبت

#علامه_طباطبائی 


🔴 کودک آنقدر مراقبت نمی خواهد که نفس می خواهد

خداوند عاقبت ما را ختم به خیر نماید

مرحوم آیت الله اشراقی (داماد امام خمینی(ره)👇👇👇 


روزی با امام خمینی(ره) قدم می زدیم. من از ایشان پرسیدم، اگر تنها، 

 یک  حاجت از خدا بخواهید چه می خواهید؟ امام خمینی سؤال را به 

 من برگرداندند و فرمودند: شما چی؟ من عرض کردم: من همه معارف 

 بلند الهیه را می خواهم، سپس از ایشان پرسیدم: شما، چه می طلبید؟ 

  

فرمودند: خوب، معلوم است حسن عاقبت را می خواهم. 


📿بهمین دلیل است که وقتی از مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله  

العظمی گلپایگانی(ره) می پرسند: بالاترین حاجت شما چیست؟  

می فرماید: حسن عاقبت 


و این خاطره هم از جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای قرائتی زیباست  

که می گویند: 


یکی از آن خاطرات که بسیار درس آموز است از برادر عزیزم مرحوم  

حجةالاسلام و المسلمین حاج آقا محمدخانی بود که می گفت: من زمانی  

در حرم امام رضا (ع) بودم دیدم سه نفر از علماء در حال نماز و عبادتند  

تصمیم گرفتم از آنها سؤال کنم که شما در سن هشتاد سالگی اگر بدانید  

یک دعای مستجاب دارید چه دعائی می کنید؟ به خدمت آن سه عزیز  

بزرگوار رفتم این سؤال را تکرار کردم بالاتفاق همه فرمودند: ما دعا  

می کنیم  که خداوند عاقبت ما را ختم به خیر نماید.  

برگ هایی از خاطرات حجةالاسلام و المسلمین قرائتی

تذکره ولایت

پسر عبدالباسط پس از فوت پدر، چند بار پدر را در عالم خواب دید.  

عبدالباسط خطاب به پسر گفت: 


نگران من نباش، قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ کرد. ولی برای عبور 

 از پل صراط تا به بهشت برسم، مرا در آستانه پل صراط متوقف کرده اند 

 و می گویند نیاز به ولایت امیرمؤمنان علی (ع) دارد ، از تو پسرم 

 می خواهم که به نجف اشرف سفر کنی، به محضر مراجع و علما برو، 

 از آن ها بخواه که تذکره عبور از پل صراط از مولی علی (ع) برایم بگیرند،  

که همان تذکره ولایت است.» 


پسر عبدالباسط به این دستور عمل کرده، و به نجف اشرف مسافرت  

نموده و به زیارت مرقد منور امام علی (ع) ره سپار می گردد و پس 

 از توسل، به محضر مراجع وقت رفته و ماجرای خوابش را تعریف نموده 

 و از آن ها می خواهد تا این تذکره را از امیرمؤمنان علی (ع) بگیرند،  

و به قولی همین پسر عبدالباسط در پی خوابی که می بیند در زمره ی  

محبیت اهل البیت قرار گرفته و شیعه می شود. 


منابع: 


1- محمدی اشتهاردی، محمد. سیری در سیرت پیشوایان، قم: موعود اسلام، 1384.
2- روزنامه کیهان،  

مورخه 11/10/1379، ص6؛ به نقل از خطیب معروف قم سید عادل علوی

انسان دو دهان دارد:

‍ ‍ انسان دو دهان دارد: 


🌸 يکي گوش که دهان روح اوست و ديگر دهان که دهان تن اوست. 


انسان باید مراقب صادرات و واردات آنهاباشد

به نگهبانی دل مشغولم

ازشهید بابایی پرسیدند عباس جان چکار میکنی؟ 

 

فرمود به نگهبانی دل مشغولم که غیر خدا وارد نشود

برای دلتان درب بسازید

شخصی خدمت آیت الله اراکی ره رسید و موعظه خواست ایشان سوال کردند شغلتان چیست؟ 

 

گفت نجارم فرمودند برای دلتان درب بساز که غیرخدا راه پیدا نکند

طلبه ها را برای خدا درس میدادم

یکی از شاگردان شیخ رجبعلی از ایشان نقل می کند که:

🌴"در تشییع جنازه ی آیت الله بروجردی-رحمة الله علیه-جمعیت بسیاری آمدند و تشییع با شکوهی شد،در عالم معنا از ایشان پرسیدم که چطور شد از شما این اندازه تجلیل کردند⁉️فرمود:تمام طلبه ها را برای خدا درس میدادم."

عجب و خود پسندی :

عجب و خود پسندی :

 سالك إلى الله هرچه بيشتر سير ميكند خداوند كمالات عاريتى بيشترى درو نفس او قرار داده و بهره ‏اش از علم و قدرت حقّ متعال افزون میگردد.

🔹‌در اين حال اگر لحظه‏ اى به غفلت دچار شده و به خود نظر كند و آنچه خداوند در او به  وديعت نهاده از خود ببيند، مبتلا به عُجب و خودپسندى شده و از مرتبه عبوديّت خارج شده و به شرك خفىّ دچار میشود و هرچه درجه ‏اش بالاتر باشد، چون كمالات عاريتی اش بيشتر است، درجه شركش نيز شديدتر می‏گردد.

🔶 هرگاه ديده شود كه سالكى در مقام عمل  يا  گفتار كمالات را به خود نسبت ميدهد، اين امر نشان از توقّف يا سقوط او و ابتلاء به عُجب است و معلوم میشود كه اين سالك از مسير خارج شده و ديگر حائز شرائط رفاقت سلوكى كه هم‏ جهتى در راه لقاء و فناء است نمی ‏باشد.
                     〰〰〰〰

يكى از رفقاى سلوكى مرحوم علامه طهرانی كه بسيارزحمت‏ كشيده بود و حالاتى خوش و كراماتى داشت يكبار كه به مشهد مشرّف شده بود خدمت مرحوم علامه طهرانی رسيد و ايشان نيز براى بازديد او تشريف بردند.

🔶 در آن مجلس ايشان مفصّل از كرامات و شفاى افراد كه به وسيله او انجام شده بود تعريف نمود كه فلان مريض را اينطور شفا دادم و براى مرضاى ديگر چنين و چنان كردم؛ از منزل كه بيرون آمديم حضرت علامه فرمودند:
ايشان فقط میگفت من چنين كردم، من چنان كردم؛ آقا! اين نسبتها را انسان بايد به خدا بدهد، مرض را خدا شفا میدهد، ما كه هستيم كه كارى انجام دهيم؟!

🔷👈 شما اگر حمد خواندى و بيمار شفا يافت، به قدرت و عنايت خدا بوده است، ما چكاره ‏ايم؟
لا حول و لا قوّة إلاّ بالله؛ هر حول و قوّه‏ اى، هر حركت و قدرتى، بالله است؛ از او و به قدرت اوست.
همين امر سبب شد كه اين آخرين ديدار ايشان و اين رفيق قديمى باشد و پس از آن دیگر ملاقاتى ننمودند.

🔷🔷🔷مرحوم علاّمه والد معظّم مكرّر ميفرمودند: انسان نبايد در مراحل و مراتب راه خدا متوقّف شود و به مادون توحيد قانع گردد.
 اهل توحيد هر كارى میكنند  به خدا نسبت میدهند، اوست كه اين كار را می‏كند.
اهل توحيد اين نسبت را از ميان برداشته‏ اند، هيچگاه نمیگويند:
ما چنين كرديم، ما چنان كرديم؛ من و مائى در كار نيست.

🔷🔷🔷می‏فرمودند: سالك إلى الله در همان قدمهاى اوّل بايد منيّت را بريزد و نابود كند!
 
🍂گر رنج پيشت آيد و گر راحت اى حكيم
 نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
 
🍂 تا كم نشوى و كمتر از كم نشوى
 در حلقه عاشقان تو محرم نشوى

آیت الله حاج سیدمحمدصادق حسینی طهرانی
کتاب  نورمجردجلددوم صفحه۲۶۶

چله ی ذی القعده بهار سالکان :

چله ی ذی القعده بهار سالکان :

از اول ذیقعده تا دهم ذی حجّه که اربعین موسای کلیم است، این یک فصل مناسبی است؛ بهار مراقبه و چله نشینی است. وجود مبارک موسای کلیم چهل شبانه روز مهمان خدا بود. فرمود : و واعدنا موسی ثلاثین لیلهً فاتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه أربعین لیله. به او وعده دیدار و ملاقات خصوصی دادیم؛ آمد به دیدار ما. اوّل سی شب بود؛ بعد ده شب اضافه کردیم، راهش باز بود؛ جمعاً شد چهل شب. فرمود : او 40 شب مهمان ما بود. چون برکاتی که در شب نصیب انسان می شود، در روز نمی شود. روز مشغول کار و گفتن و خریدن و فروختن است؛ در قرآن کریم فرمود : شب را در یابید. انّ لک فی النّهار سبحاً طویلاً . در روز  درس است، بحث است، گفتن است، شنیدن است، دیدار است، مصاحبه است، مناظره است؛ با یک کثرت همراهید.

 "امّا انّ ناشئه اللّیل هی اشدّ وطئاً و اقوم قیلا"ً. شب یک نشئه ای دارد، شب یک حسابی دارد، یک کتابی دارد ؛ شب کجا، روز کجا ! فرمود : روز، کار فراوانی دارید؛ می گوئید، می شنوید، می خوانید، می خورید؛ این کارهای روزتان است. به وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: روز، کارهای فراوانی داری، شب را دریاب ! هر کس به جائی رسید، از شب زنده داری به جائی رسید.

به وجود مبارک موسای کلیم فرمود : تو سی شب مهمان مائی، ده شب هم اضافه می کنیم." و واعدنا موسی ثلاثین لیلهً،" با اینکه شب و روز بود. نفرمود : یوماً، نفرمود : "لیلاً و یوماً !" فرمود : سی شب؛ آن روزش هم شب بود، شبش هم شب بود. برای اینکه بیگانه راه نداشت !" فاتممناها بعشر فتمّ میقات ربّه أربعین لیله." باز چهل شب شد؛ نه  چهل روز، نه چهل شب و  روز ! شب را گفت در یابید. این اربعین است !

معنای اربعین هم این نیست که آدم از جامعه جدا شود؛ باید در متن جامعه و زندگی باشد، در متن خدمتگزاری به مردم باشد؛ امّا کاسب نباشد، بیگانه ای در راهش نباشد، جز رضای حق چیزی را نداشته باشد؛ این اربعین گیری است. از اوّل ذیقعده تا دهم ذیحجّه، این دوره چهل شبانه روزی می شود أربعین!

در طول سال آدم می تواند چله بگیرد، ولی بهارش این چهل شب است؛ یعنی از اوّل ذی القعده تا دهم ذیحجّه،آدم مواظب دهانش باشد که غذای بد وارد نشود؛ مواظب زبانش باشد که حرف بد نزند؛ مواظب گوشش باشد که حرف بد نشنود؛ مواظب چشمش باشد که نگاه بد نکند؛ آنوقت سائر کارها خوب است. اینقدر کارهای حلال هست که آدم فرصت نمی کند به سراغ کار حرام برود ! فرمود : لزومی ندارد که آدم کار خلافی رامرتکب شود، مثل اینکه اینقدر غذای حلال هست که دیگر آدم فرصت نمی کند به سراغ غذای حرام برود!
آیت اله جوادی آملی

#توبه_از_حب_جاه_شهرت

#توبه_از_حب_جاه_شهرت

این رذیله از رذایل ریشه دار و از حجاب های  صعب العلاج است. و لازم می اید که سالک از همان ابتدا شروع به سلوک و در مقام توبه از افعال حرام ،از این رذیله نیز توبه نماید و در تطهیر خویش از ان کاملا جدی باشد.او باید بخوبی توجه داشته باشد که موفقیت وی در سلوک الی الله به طهارت از این رذیله ارتباط کامل دارد.
مرحوم نراقی می نویسد :به جهت کثرت افات این رذیله ،بزرگان و علما و تقوا پیشه گان، همیشه از ان فرار می نمودند  ،همانند فرار یک شخص از مار سیاه خطرناک .تا جایی که بعضی از انان وقتی بیش از سه نفر در نزد او و مجلس او حاضر میشد ،از جای خود بر میخاست و مجلس را بهم میزد و بعضی از انان به گریه می افتاد که در مسجد جامع از او اسم برده شده .
بعضی از انان می گفت :نمی شناسم کسی را که دوست داشته باشد شناخته شود ،مگر اینکه دین او رفته و رسوا گشته است.و دیگری می گفت :قسم به خدا که هیچ بنده ای دربندگی خود صادق نمی باشد ،مگر اینکه از اینکه مردم ندانند او کجاست ،مسرور گردد
ای برادر یک دم از خود دور شو
با خودآ و غرق بحر نور شو

مرحوم استاد محمد شجاعی
مقالات ج 2 ص 194

ارادت  

#رساله_لباب_الباب_طهرانی
ارادت 

و آن ارادت است به صاحب شریعت و خلفاى حقه بزرگوار آن . و در این ارادت چنان باید خود را خالص كند كه هیچ غشى در آن نباشد. و باید در این مرحله به سرحد كمال برسد، زیرا ارادت را در تاثیر اعمال مدخلیتى عظیم است و هر چند ارادت بیشتر و بهتر شود، اثر اعمال در نفس سالك راسختر و نیكوتر خواهد بود.

و چون تمام موجودات مخلوقات خدا هستند، سالك باید به همه آنها محبت كند و هر یك را در مرتبه و درجه خود بشمارد.

"انس با پروردگار"

ورود به مرحله بالاتری از عرفان پس از اخلاص :

"انس با پروردگار"

دانستیم که مرحله مقدماتی بندگی ،انجام واجبات و ترک گناهان است .
گفته شد که سالک با رعایت آنها به وادی اخلاص  میرسد و از آنجا می باید با سعی و ریاضت تمام ،در خود اخلاص را پیاده نماید و همه بت های ظاهری و باطنی  و اغیار را از دل بیرون کند.
در صورتیکه سالک در این میدان نیز  پیروز شود به وادی بعدی که" انس با پروردگار" است می رسد .

 اين مرحله از «مراقبه» به اين صورت است كه به وسيله تمرين، توجه قلبى به خداوند را در خود ايجاد كند و آن را به حد ملكه برساند. اگر اين ملكه را در خود به وجود آورد، كم‌كم حالتى برايش ايجاد مى‌شود كه گويا خدا را مى‌بيند. پس از آن به تدريج به جايى مى‌رسد كه نه‌تنها خداوند را بر اعمال خود ناظر مى‌بيند بلكه دريچه‌اى به سوى قلبش باز مى‌شود و از طريق دل با خدا سخن مى‌گويد. همه ما احتمالا كم و بيش اين حالت را، هرچند به صورتى كوتاه و گذرا، درك كرده‌ايم. شايد براى همه ما اين حالت پيش آمده باشد كه در هنگام خواندن دعا يا نماز، گاهى حالت توجه و انسى به ما دست مى‌دهد كه براى يك لحظه احساس مى‌كنيم كه خدا را در مقابل خود مى‌بينيم و مستقيم و بى‌پرده با او سخن مى‌گوييم.

مراقبه اوليا و انبيا
با ايجاد حالت انس و پس از آن، شدت يافتن محبت و اشتياق، كم‌كم حجاب‌هاى ميان انسان و خداوند يك به يك از بين مى‌روند. از اين پس انسان با شوق و لذتى خاص به خداوند توجه پيدا مى‌كند و از اين‌كه حضور او را احساس مى‌كند مسرور مى‌گردد و اگر لحظه‌اى از خدا غافل شود مانند آن است كه از معشوقش جدا گرديده است. در چنين حال و مرتبه‌اى، جدايى براى سالك بسيار سنگين و غير قابل تحمل مى‌شود و اساساً غفلت از خداى متعال را براى خود گناه مى‌داند و براى آن استغفار مى‌كند.

آرى، استغفار اولياى خدا و كسانى نظير پيامبر(صلى الله عليه وآله) و حضرات ائمه معصومين(عليهم السلام)
استغفار از گناه نيست، حتى استغفار از مكروهات هم نيست، بلكه استغفار آنان به اين جهت است كه احساس مى‌كنند با آن‌كه در حضور خداى متعال هستند آن مرتبه از توجه را كه بايد و شايد، به مقام ربوبى نداشته‌اند. اولياى خدا اين ضعف توجّه را بزرگ‌ترين گناه مى‌دانند. گرچه انسان به مقتضاى بعد مادى و زندگى در اين دنيا، خواه ناخواه مجبور است مقدارى از توجه خود را به امور مادى و غير خدا معطوف نمايد؛ ولى اولياى الهى از همين مقدار عدم توجه به خدا نيز احساس گناه و شرمندگى مى‌كنند. آنان هيچ‌گاه توجهشان به طور كامل به غير خداى متعال معطوف نمى‌شود؛ ولى همين توجه جزئى به غير را نيز براى خود گناه تلقى مى‌كنند و ناراحت‌اند از اين‌كه چرا نبايد تمام توجهشان متمركز در مقام ربوبى و ذات اقدس اله باشد.

در هر صورت، مراقبه اين مرحله از سير و سلوك و مقامات عرفانى اين است كه سالك بايد مراقب باشد كه در تمامى لحظاتْ تمام توجهش به خداى متعال باشد و بس. به‌طور طبيعى استغفار اين مرحله از سير و سلوك نيز استغفار از گناهان معمول و متداول نخواهد بود، بلكه گريه و استغفار به سبب هرگونه غفلت از ذات اقدس ربوبى است. همان‌گونه كه اشاره كرديم، گريه‌ها و ناله‌هاى انسان‌هاى والا و بلندمرتبه‌اى هم‌چون پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) را قاعدتاً بايد بر چنين معنايى حمل كنيم، وگرنه بديهى و مسلّم است كه آن بزرگواران از هيچ امر و نهى الهى تخلف نمى‌كنند و دامانشان از گناه كه جاى خود دارد، حتى از ترك اولى نيز مبرّا است.

به هر حال اگر انسان به اين مرحله از كمال دست يابد و توجهات قلبى‌اش تنها در ساحت قدس الهى متمركز شود، اين‌جا است كه انوار بهيّه الهى بر دل آدمى مى‌تابد و او را از مراتب پست دنيوى به بالاترين مقامات عالى انسانى كه همان مراتب اعلاى قرب ربوبى است مى‌كشاند. اين همان مقام انقطاع الى الله و نورى است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) و امامان معصوم(عليهم السلام)در مناجات شعبانيه از آن سخن گفته‌اند:

اِلهي هَبْ لي كَمالَ الاِْنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيْكَ حَتّى تَخْرِق

آیت اله مصباح یزدی
درجستجوی عرفان اسلامی ص 246

انس

انس
در خلوت آدمی با یاد خدا انس می گیرد و برای همین یکی از عرفا گوید: آدمی وقتی از فضیلت خالی است از خود  وحشت می کند و بیشتر به دیدار مردم می رود تا با همنشینی با آنان وحشت را از خود دور کند ،ولی اگر اهل فضل باشد تنهایی را دوست دارد ،تا در خلوت بتواند به فکر و استخراج حکمت بپردازد و گفته اند که : "استیناس علامت افلاس است،  یعنی انس گرفتن با مردم ،نشانه افلاس و فقر درونی است."
حضرت استاد کریم محمود حقیقی_ تجلی

اعتماد به نفس !!!!

اعتماد به نفس !!!!

در هیچ جای قرآن اعتماد به نفس نیست . نمیدانم این اعتماد به نفس از کجا آمده ?
چرا اعتماد انسان به نفس باشد !!!

قرآن می گوید :
اعتماد به خدا بکن و توکل علی الله

و توکل علی الحی الذی لا یموت

اعتماد به نفس , در مقابل اعتماد به خدا ، یعنی اعتماد به بت است در مقابل حقیقت .

آن نفسی که نورانی باشد و آیت خدا باشد ، اگر به او اعتماد کند ، اعتماد به خداست .

و تبتل الیه تبتیلا از همه عالم ببر و خودت را متصل به خدا کن .

((کتاب آیین رستگاری ، اثر علامه حسینی طهرانی ، جلسه اول ))

اخلاص در عمل

#داستانهای_عرفانی

اخلاص در عمل


منقول است كه مرحوم حاجي سبزواري (رضوان الله عليه ) براي عیادت بيماري مي رفت و عده اي هم با او بودند . نزديك منزل بيمار كه رسيد ، برگشت و نرفت . اطرافيان پرسيدند : آقا چرا تا اين جا آمديد و حالا بر مي گرديد؟ آقا جواب داد : كه خطوري به قلبم كرد كه بيمار وقتي مرا ببيند ، از من خوشش خواهد آمد و مي گويد كه سبزواري ، چه انسان والا و بزرگي است كه به عیادت من بيمار آمده است . حالا بر مي گردم تا هنگامي كه اخلاص اوليه را بيابم و تنها براي خدا به عیادت بيمار بيايم .
در محضر استاد
ص32

ورود به آخرین منزل از عرفان "فنا"

ورود به آخرین منزل از عرفان "فنا"
پس از طی منازل سلوکی سالک به آخرین منزل از عرفان و بندگی می رسد و شاهد وصل را در آغوش می کشد و فانی در ذات حق می شود .

فنا به معناى نابودى و نیستى است. نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند.

فنا در اصطلاح؛ به معناى خود را ندیدن و نیافتن است. البته نه به معناى از خود بی گانگى، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ مى‏ بیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى مى‏کند.

مقام فنا در عرفان:

مقام به منزل و مرتبه‏اى گویند که عارف پس از سال‏ها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است، بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمى‏گیرد و ثابت و ماندنى است.

در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ مى ‏پندارد و فقط به خدا نظر دارد. اولیاى الهی  هر چه مشاهده مى‏کنند حق است؛ خواه با واسطه یا بى واسطه. این واسطه گاه، همان اسما و صفات الاهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجاب‏هاى نورى هم برطرف مى‏گردد: "الاهی هَب لى کمال الانقطاع إلیک... حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور...". آرى این نهایت درجه فنا است که بعد از آن، انسان محو کلى مى‏شود و اضمحلال تام رخ مى‏دهد. این جا است که با گوش حق مى‏شنود، با چشم حق مى‏بیند و به لسان حق نطق مى‏کند.


در عرفان دو اصطلاح وجود دارد:
 1. مقام
 2. حال.

"مقام"؛ یعنى به منزل و مرتبه‏اى گویند که عارف، پس از سال‏ها رنج و تهذیب و مرارت با اختیار خود بدان دست یافته است. بنابراین، زوال یا تغییر آن عادتاً یا غالباً تحقق‏ ناپذیر است. به عبارتى، رنج تدریجى و سلوک همواره عارف، در مسیر زهد و از خودگریزى، او را لایق مقام خاص کرده است و چون این مراحل و منازل با صعوبت طى شده، به سهولت از میان نخواهد رفت.

اما "حال" ، بر عکس مقام است. نوعى کیفیت و دگرگونى است که با طی مقامات بدون اختیار بر قلب عارف، حادث مى‏شود. همان گونه که ممکن است به صورت دفعى به وجود آید، به صورت دفعى نیز زایل مى‏شود. پس "حال"، کیفیت ثابتى نیست و دایم در تغییر و تحول است.

در مقام فنا، انسان، خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات و جهان اطراف خود را در قبال حضرت حق، هیچ نمى‏پندارد و فقط به خدا نظر مى‏اندوزد.

در این صورت، فنا، آن معناى لغوى را که نشانه نوعى نقص است، ندارد. بلکه از مراتب عالى کمال است. همین است که عرفا مى‏گویند: نتیجه فنا، بقا و پایندگى در محضر حق است. به تعبیر سعدى:

بلندى از آن یافت کو پست شد
در نیستى کوفت تا هست شد

به این فنا، در اصطلاح عرفا، "فناء فى اللَّه" مى‏گویند.

نحوه تحصیل مقام فنا

از آن جا که بین انسان و خدا، جز گناه و خودبینى چیزى حایل نیست، تعلق به غیر خدا حجاب محسوب مى‏شود و این حجاب‏هاى ظلمانى مانع از رسیدن به موطن حق مى‏شود. حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقى نباشد و اصل توجه انسان به هستىِ خود، رخت بر بندد، آن گاه شهود حق به طور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل مى‏شود.

البته در این مسیر، مقامات و منزل گاه ‏هاى فراوانى وجود دارد که از حوصله بحث خارج بوده و به دلیل اختصار از ذکر آنها خوددارى مىشود . اما مقصود از دیدار خدا که با عناوینى از قبیل، شهود، بقا و... از آن یاد مى‏شود، دیدن با چشم نیست؛ زیرا به تعبیر آیه شریفه: "لا تدرکه الابصار"،مراد راه‏هاى فکرى هم نیست؛ زیرا راه فکرى را شهود و لقا و... نمى‏گویند؛ بلکه به فرموده قرآن کریم، دست شستن از هر چه غیر خدا است. انجام اعمال صالحه و شرک نورزیدن به حضرت احدیت است که اگر کسى بخواهد خدا را مشاهده کرده و به مقام فنا برسد؛ یعنى حق را بدون واسطه مشاهده
کند ،باید از  خود و دیگران چشم بپوشد

با تمام توضیحات و تعبیراتى که در مقام فنا و لقاى خدا گفته شد، باید بدانیم: "اکتناه ذات" براى همیشه محال است؛ یعنى پى بردن به کنه ذات بارى تعالى جز براى حضرت احدیت براى احدى ممکن و میسور نیست و بحث فنا، منافات با این قضیه ندارد.
بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش
که به خورشیدی رسیدیم و غبار آخر شد

فنای عرفانی در حال عبادت

فنای عرفانی در حال عبادت

چگونه حق متعال هم اول و هم اخر و هم ظاهر و هم باطن است؟
سالک در حال عبادت (بیشتر در حال عبادت) یک لحظه واقع میشود در حال و مقامی که خود را ناطق به نطق حق ،ذاکر به ذکر حق ،قادر به تکلم و قیام حق می بیند.
در این حال، سلب هستی یکجا از او میشود ،در این هنگام آنکه در باطن او را قوام و قرار بخشیده ،که او بعنوان عابد به عبادت قیام دارد ،خود را ظاهر و عابد را محو می سازد و باطن را برای آن عابد مکشوف می سازد .
عابد به این کیفیت و به این واقعیت راه می یابد ،این برهان نیست ،این شهود و دید است که به عیان حقایق مورد رویت قرار میگیرد.
استاد محسن بینا
سراج الصعود لمعاریج الشهود

شريعت، طريقت و حقيقت

شريعت، طريقت و حقيقت

شريعت، طريقت و حقيقت اموري سه گانه هستند كه لازم و ملزوم يكديگرند و هيچ گاه در سيرروحي و عملي سالكين الي الله از يكديگر جدا نمي شوند. چرا كه رسيدن به بالاترين مقام بدون تطبيق تعاليم شرعي به دست نمي آيد. لذا موفقيت علماي شريعت به علت التزام عملي ايشان به سير و پيشرفت در اين راه مهم و خطير، از ديگران بيشتر است.استاد سير و سلوك به مطالب شرع مقدس اهتمام فوق العاده مي ورزد و تمامي آنچه به شاگردانش مي گويد مستند و مبني است بر مباني شريعت.

زيرا قاعده ي عمومي در اين راه آن است كه سالك با تطبيق اعمال خود با شريعت اهل سير وسلوك مي گردد. به عبارت ديگر راه رسيدن به حقيقت قرب و كمال همان عمل به شرع است ولاغير.
در واقع اين ضابطه معيار و ميزان سالكين طريقت صحيح در قياس با ساير راه هاي باطني مي باشد.پس هر كس با ما در اين مبنا و اعتقاد همفكر نيست بايد به اين مطلب مهم پي ببرد. آري. ممكن است كسي كه علم فقه و شريعت مي آموزد به سير باطني توجه نداشته باشد، اما آنكه سير صحيح در باطن مي كند، ممكن نيست كه متوجه دستورات شرع نشود. در غير اين صورت هركه باشدگمراه است.
استاد محمد صالح کمیلی

#داستانهای_عرفانی_یک_قدم_برترآ

#داستانهای_عرفانی_یک_قدم_برترآ

ابوسعید یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد. بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند. مردم می آمد و می‌نشست. چون شیخ بیرون آمد مقریان قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند، چنانک هیچ جای نبود. معرف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید.» شیخ گفت: «و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.» و دست به روی فرو آورد و گفت: «هر چه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته‌اند، او بگفت که از آنچ هستید یک قدم فراتر آیید.» کلمه‌ای نگفت و از تخت فرو آمد و برین ختم کرد مجلس را.

اسرارالتوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر

توحید عرفانی و تفاوت آن با توحید اعتقادی

توحید عرفانی و تفاوت آن با توحید اعتقادی

شخص عارف کسی است  كه دنبال عرفان عملي است ،او  مي‎خواهد شهود پيدا كند، يقين پيدا كند و به مقام توحيد برسد. اين توحيد عرفاني است و  جدا از توحيد اعتقادي است. در توحيد اعتقادي فرد معتقد است كه خدا واحد است و شريكي ندارد. اما در توحيد عرفاني فرد مي‎خواهد به‎جايي برسد كه همه چيز را از آن خدا بداند؛ همه چيز ظهور و تجلي خداست و در كل به علم حضوري و وجداني اين مطلب را بيابد. لذا نماز خواندن او به‎عنوان يك سالك و عارف نيز جزيي از اين طريقت است. روزه گرفتن و انفاق كردن او نيز جزيي از اين طريقت است. در عرفان عملي، اخلاق و فقه نفي نشده است؛ اين‌ دو جزو طريقت فرد محسوب مي‌شود.

اينكه گفته مي‎شود اهل تصوف مي‎گويند وقتي ما به طريقت رسيديم ديگر شريعت باطل است؛ اين سخن جهله صوفيه است زيرا عارف و صوفي حقيقي از طريق اين احكام شرعي يعني فقه و اخلاق مي‎خواهد طريقت كند تا به حقيقت برسد و لذا اين‎ها بخش‎‎‎هايي از اين مسير سلوك هستند. شخص سالك مي‎گويد گاهي اقتضاي سلوك اين است كه من 40 روز اصلا حرف نزنم و گاهي اقتضاي سلوك اين است كه در مسائل سياسي نيز دخالت كنم. در جايي كه وارد سياست مي‎شود، جزو سلوكش محسوب مي‌شود. هم‌چنين جايي كه خارج فقه درس مي‎دهد يا جايي كه مردم را دعوت به شركت در راهپيمايي و مقابله با رژيم پهلوي مي‎كند نيز جزو سلوكش است. يعني تمام مسائل فقهي و تمام مسائل اخلاقي جزو طريقت است. يك نگاه كلان به احكام شريعت و اخلاق دارد. اين عرفان عين شريعت است. اما اگر بخواهد شريعت را از طريقت جدا كند، آنگاه جهله تصوف مي‎شود. ديگر عرفان نيست، بلكه جهل است. عرفان عملي هم ساحت اخلاقي و هم فقهي و هم طريقتي دارد؛ يعني بايد به اخلاق و فقه در ساحت طريقت نگاه كرد .

تعریف عارف از منظر ابن سینا

تعریف عارف

شیخ الرئیس در مقام تعریف عارف میگوید: کسی که از متاع دنیا و لذات آن دوری جوید، زاهد و کسی که به انجام عبادت از نماز و روزه و امثال آن همت ورزد، عابد و کسی که ضمیر خود را از توجه به غیر بازداشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق به آن بتابد، عارف نامیده میشود.

اشارات و تنبیهات

موانع در راه سیر و سلوک چیست  ؟

موانع در راه سیر و سلوک چیست  ؟

عبور از نفس

حجب ظلمانیه
مانند حب جاه و اعتبار و حب ریاست و بخل و حسد و کینه و صفات رذیله ی نفس

حجب نوریه
انسان باید از مقامات اخروی تجاوز کند ، برود بالا برای مقصد پروردگار ، و در آن راه اگر به او چیزی نشان دادند و نتوانست عبور کند ، همانجا می ماند .
مانند اینکه گاهی برای انسان مکاشفه های خوبی مثلا درباره بهشت پیش می آید ، اگر به همان حد راضی شد و بسنده کرد ، همانجا می ماند و از بهشت آفرین محروم می شوند .

پس در این راه  همت بلند  لازم است و باید ...

توکل به خدا

توسل به ایمه علیهم السلام  خصوصا  امام زمان (عج) داشت  .

((کتاب آیین رستگاری اثر علامه حسینی طهرانی ، جلسه دوم ))

مکاشفه

#سوال_ایت_اله_بهجت_

س) آیا بازگویی مکاشفه و دیدار با حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه- برای دیگران و عامه مردم صحیح می باشد؟
ج) این مطلب تکلیف مدعی است.
 
س) آیا عمل و ترتیب اثر دادن به سخنان کسانی که ادعای مکاشفه با حضرت مهدی- عجل الله فرجه الشریف- را دارند، جایز است؟

ج) دائر مدار یقین عامل است.
 
س) ملاک تشخیص مکاشفات واقعی با ادعاهای بی اساس و کذب چیست؟
ج) از جمله اسباب یقین، آثار صدق در قول و فعل مدعی است؛ و در مقابل، آثار مخالفت قول با فعل.

#داستانهای_عرفانی_ملا_حسینقلی_همدانی_عبد_فرّار

#داستانهای_عرفانی_ملا_حسینقلی_همدانی_عبد_فرّار

بدون هيچ توجهي از كنار او گذشت. اين بي‌توجهي آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جاي خود حركت كرد تا اين شيخ پير را تنبيه كند. دويد و راه را بر او سد كرد و با لحني بي‌ادبانه گفت: هي! آشيخ! چرا به من سلام نكردي؟! عارف همداني ايستاد و گفت: مگر تو كيستي كه من بايد حتماً به تو سلام مي‌كردم؟ گفت: من عبد فرّارم. آخوند ملاحسينقلي به اوع گفت: عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟ و سپس راهش را گرفت و رفت.
فردا صبح، آخوند ملا حسينقلي همداني درس را تمام كرده، رو به شاگردان نمود و گفت: ‌امروز يكي از بندگان خدا فوت كرده هر كس مايل باشد به تشييع جنازة او برويم. عده‌اي از شاگردان آخوند به همراه ايشان براي تشييع حركت كردند. ولي با كمال تعجب ديدند آخوند به خانه عبد فرار رفت. آري او از دنيا رفته بود. عجبا! اين همان ياغي معروف است كه آخوند از او به عنوان بندة خدا ياد كرد و در تشييع جنازه او حاضر شد؟! به هر حال تشييع جنازة تمام شد. يكي از شاگردان آخوند به نزد همسر عبد فرارا رفته و از او سؤال كرد: چطور شد كه او فوت كرد؟ همسرش گفت: نمي‌دانم چه مي‌شد؟ او هر شب ديروقت با حال غيرعادي و از خود بي‌خود منزل مي‌آمد، ولي ديشب حدود يك ساعت بعد از اذان مغرب و عشا به منزل آمد و در فكر فرو رفته بود و تا صبح نخوابيد و در حياط قدم مي‌زند و با خود تكرار مي‌كرد: عبد فرار تو از خدا فرار كرده‌اي يا از رسول خدا؟! و سحر نيز جان سپرد. عده‌اي از شاگردان آخوند فهميدند اين جمله را آخوند ملاحسينقلي همداني به او گفته است. چون از او سؤال كردند، ايشان فرمودند: «من مي‌خواستم او را آدم كنم و اين كار را نيز كردم، ولي نتوانستم او را در اين دنيا نگه دارم.»

مقصد نهایی  سفر در سلوک

مقصد نهایی  سفر در سلوک

از مقصد و منزل نهایی سلوک، تعبیرات مختلفی شده است که به تعدادی از آنها اشاره می شود :

۱. مقصد سفر: تكميل اسفار اربعه است .
۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام خليفه اللهی است.
۳. مقصد سفر: انسان كامل شدن است
۴. مقصد سفر: رسيدن به مقام توحيد و موحّد واقعي شدن است
۵. مقصد سفر: رسيدن به مقام «ولايت» و «ولي الله» شدن است
۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام فعليت تامّه است.
۷. مقصد سفر: كون جامع شدن است.
۸. مقصد سفر: «انسان» شدن و رسيدن به مقام «انسانيّت» است
۹. مقصد سفر: معرفة‌ الله و رسيدن به مقام خداشناسي است.
۱۰. مقصد سفر: معرفة‌ النفس و رسيدن به مقام خودشناسي است.
۱۱. مقصد سفر: «جنة الذات» است.
۱۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام فناي تامّ در ذات الله است.
۱۳. مقصد سفر: لقاء الله است.
۱۴. مقصد سفر: «تصحيح خيال» است
۱۵. مقصد سفر: عجز از معرفت الله است
۱۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام «جواز وصف كردن الله» است
۱۷. مقصد سفر: رسيدن به تجلّيات ذاتية ربانيّه ـ و نه روحانيّه ـ است
۱۸. مقصد سفر: رسيدن به مقام «حق اليقين» است.
۱۹. مقصد سفر: رسيدن به «وطن اصلي» است.
۲۰. مقصد سفر: رسيدن به مقام «مخلَصين» است .
۲۱. مقصد سفر: رسيدن به مقام «صُلوح» است .
۲۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام «احديت ذاتيه» است.
۲۳. مقصد سفر: رسيدن به حرم امن الهي است.
۲۴. مقصد سفر: رسيدن به مقام عبوديت محضة الهيه است.
۲۵. مقصد سفر: رسيدن به مقام بقاء بالله است.
۲۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام أخفي است.
۲۷. مقصد سفر: رسيدن به مقام ترک اراده است.
۲۸. مقصد سفر: رسيدن به مقام قرب فرائض است.
۲۹. مقصد سفر: رسيدن به مقام فاعل كلّ است .
۳۰. مقصد سفر: رسيدن به عالم ظهور ينابيع الحكمه (چشمه‌هاي حكمت) است .

منبع رساله سیر و سلوک
آیت اله علی رضایی تهرانی

مقام ولایت در عرفان

مقام ولایت در عرفان

هدف در راه سلوك «انسان كامل» شدن است كه با «تكميل اسفار اربعه» صورت مي‌پذيرد، ولي سفر اول مهم‌تر است كه سلوك در آن اختياري است. پايان اين سفر «معرفى الله» است و چون مقصود از اين معرفت، شناخت شهودي است، سالك واصل به مقام معرفت، به «لقاء الله» بار مي‌يابد.

«معرفى الله» جز با «معرفت نفس» ممكن نيست كه: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» و معرفت حقيقت نفس جز با «فنای فی الله» كه با «تجلی ذاتی ربّانی» حق انجام مي‌شود، صورت نمي‌پذيرد. فنا با جذبه و تجلّي صورت مي‌گيرد، نه با تلاش و كوشش ارادي. آنجا وادي ترك اراده است، نه تصميم و اراده و البته غالب اوليا از مقام فنا گذشته و به مقام «بقاي بالله» مي‌رسند. دست‌يابي به مقام فنا جز با «ترک اراده» ميسور نيست. انسانِ واصل به مقام فنا به «حق اليقين» مي‌رسد و به «وطن اصلي» خويش بار مي‌يابد. مگر نه آن است كه انسان از خداست و به سوي او باز مي‌گردد. «انّا لله و انا اليه راجعون». اين چنين انساني به «مقام توحيد» رسيده و «موحّد واقعي» گشته است و چون توحيد عين ولايت و ولايت عين توحيد است، چنين سالك نيك‌بختي به «مقام ولايت» راه يافته و «ولي الله» گشته است. مقام ولايت و توحيد همان «جنى الذات» است كه به مراتب از جنت اسما و صفات برتر است، چه رسد به جنت فعل .

در اين مقام است كه سالك توفيق «تصحيح خيال» مي‌يابد و مي‌فهمد، بلكه مي‌بيند و مي‌يابد كه «ليس في الدار غيره ديّار».

اين همه عكس می و رنگ و مخالف كه نمود
يك فروغ رخ ساقي است كه در جام افتاد
(حافظ)

در اين مقام سالك مي‌فهمد و مي‌يابد كه معرفت خدا آن‌چنان كه او هست ممكن نيست و «عنقا شكار كس نشود» و لذا دام باز مي‌گيرد و به «عجز از معرفت الله» اعتراف مي‌كند. البته اين اعتراف به عجز با اعتراف به عجزِ سالك غير واصل يا انسان غير سالك فرسنگ‌ها فاصله دارد و حتي قابل قياس نيست

سالكي كه به مقام فنا (پايان سفر اول) رسيد، اگر توفيق حقّ، رفيق او گردد و خداي متعال براي او كمال برتر مقدّر كرده باشد، به مقام بقا مي‌رسد و در درجات بقا سير مي‌كند تا «اسفار اربعه» را تكميل كند و در اين صورت «خليفى الله» مي‌گردد و «كون جامع» مي‌شود و در يك كلمه «انسان كامل» و بلكه «انسان» مي‌شود، زیرا كسي كه به اين مقام منيع راه نيافته، تمامی قوا و استعدادهايش به «فعليت تامه» نرسيده و قهراً «انسان» به تمام معني الكلمه نمی‌باشد.

بالاترين منصب چنين انساني اين است كه اجازه دارد به «وصف پروردگار» بنشيند و خدا را توصيف كند:

«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ» ؛

زيرا اين انسان به مقام «مخلَصين» دست يافته و گاه از آن گذشته و در مقام «صُلوح» متمكّن گشته است. چنين انسانی بی‌شک در «حرم امن الهی» غنوده و «عبد محض» پروردگار گشته و منقبت «قرب فرائض» را دارا شده است.
منبع :رساله سیر و سلوک
آیت اله علی رضایی تهرانی

نور اندرون

اکنون جهد می باید کردن که در اندرون نوری حاصل کنی تا از این نار تشویشات خلاص یابی و ایمن شوی. این کس را که چنین نوری در اندرون حاصل شد که احوالهای عالم که بدنیا تعلق دارد، مثل منصب و امارات و وزارت در اندرون او می تابد، مثال برقی می گذرد همچنانکه اهل دنیا را احوال عالم غیب، از ترس خدا و شوق عالم اولیا دریشان می تابد و چون برقی می گذرد. اهل حق کلی خدا را گشته اند و روی بحق دارند و مشغول و مستغرق حقند، هوسهای دنیا همچون شهوت عنین (مرد خنثی) روی می نماید و قرار نمی گیرد و می گذرد. اهل دنیا در احوال عقبی بعکس اینند.
فیه ما فیه

از رساله_سیر_سلوک_سید_هاشم_حداد_

#اخلاص
پسر ایشان می گوید ،به قول والد ،فقط انسان خالص به مقصد نهایی می رسد ،بدون اخلاص انسان به جایی نمی رسد.

#قدر_استادتان_را_بدانید
می فرمود خدا را شکر کنید که اینها نصیب شما شده ،در گذشته،اگر کسی  آتش عشق به جانش می افتاد، باید مسافت های طولانی را طی می نمود خطر دزد و درنده ها و ...بود.  اگر هم  به سلامت می رسید ،معلوم نبود کسی را پیدا کند یا اگر کسی را یافت واقعا اهل باشد.

شب قدر، فرصتی برای تفکر و تصمیم گیریهای مهم

شب قدر، فرصتی برای تفکر و تصمیم گیریهای مهم

شب قدر، تعیین سرنوشت است. بی گمان همه نیز به دنبال زیباترین تقدیر و بهترین سرنوشت برای خویشند، اما اینکه زیباترین تقدیر و بهترین سرنوشت، چه می تواند باشد، نیازمند اندیشه و تفکر است. پس شب قدر، شب اندیشه و تفکر نیز است. در حقیقت، با اندیشه و تفکر است که انسان می تواند تصمیم های مهم در زندگی خویش بگیرد. آن همه توصیه به عبادت و دعا در این شب برای آن است که آدمی به خود آید و در تعیین سرنوشت خویش اثرگذار باشد. در واقع، پیام اصلی شب زنده داری در شب قدر، «درک سهیم بودن انسان در ساختن تقدیر و سرنوشت خویش به دست خویشتن» است. این ما هستیم که به هر میزان که در آن شب موفق به عزم و اراده می شویم، در سرنوشت خویش اثر می گذاریم و البته بدیهی است که آن گاه تأثیر درست و مناسب و حکیمانه بر سرنوشت خود خواهیم داشت که به درستی در آن تأمل و اندیشه کنیم و سره را از ناسره باز شناسیم. چه بسا انسان هایی که در شب قدر به جای عبادت بدنی، به عبادت ذهنی؛ یعنی فکر کردن و اندیشه نمودن می پردازند و از این رهگذر، به دستاوردهای بسی مهم تر و والاتر از عبادت بدنی دست می یابند. بر اثر اندیشیدن، آدمی به سوی نیکوکاری و انجام کارهای شایسته سوق داده می شود. حضرت علی(ع) می فرماید: «التفکر یدْعُوا اِلَی البِرِّ وَ الْعَمَل به؛ تفکر، [آدمی را] به سوی نیکی و عمل به نیکی فرا می خواند».

در اثر اندیشه است که انسان به بیداردلی و دلی آگاه دست می یابد. حضرت علی(ع) فرمود: «نَبِّه بِالْفِکر قَلْبَک؛ قلبت را با اندیشه، به آگاهی برسان.» به واسطه فکر است که آدمی تا آنجا به پیش می رود که هم وزن عیسی مسیح(ع) می شود. روزی حواریون از عیسی مسیح(ع) پرسیدند: «یا روح الله، آیا امروز در زمین، همانند تو هست؟» فرمود: «آری، هر که به هنگام سخن گفتن به یاد خداست و به هنگام خاموش بودن، در حال اندیشه است و نگاه او از روی تفکر و عبرت گرفتن است، او همانند من است».

در اثر لحظه ای اندیشیدن است که آدمی به پاداشی فراتر از یک سال عبادت دست می یابد. حضرت رسول(ص) فرمود: «یک ساعت [لحظه] اندیشه، فراتر از یک سال عبادت است».

به تعبیر غزالی، «فکر، کلید انوار و سرچشمه بینایی و دام علوم و معارف است. ثمره فکر، علم هاست و حال ها و عمل ها و چون در اثر اندیشه، علم در دل حاصل آید، دل اصلاح شود و چون دل اصلاح شود، اَعمال جوارح نیز اصلاح گردد. پس عمل، تابع حال است، و حال، تابع علم، و علم، تابع فکرت است. پس آشکار شد که فکر، مبدأ و کلید همه خیرات است و این است آنچه فضیلت «تفکر» را بر تو روشن می کند و معلوم می نماید که فکر، بهتر از «ذکر» است؛ چه در فکر، هم ذکر نهفته است و هم چیزی بیشتر از ذکر، و ذکر دل، بهتر از ذکر زبان و عبادت جوارح است... محمد بن واسع گفت: مردی از اهل بصره، پس از وفات «ابی ذر»، پیش همسر او «اُمّ ذر» رفت و از عبادت ابوذر پرسید. گفت: عبادت او به این شکل بود که همه روزه در گوشه خانه می نشست و به تفکر می پرداخت».

#سیره_ایت_اله_قاضی_ تواضع

#سیره_ایت_اله_قاضی_

تواضع

و اگر او آینه تمام نمای تواضع نبود، شاگرد او علامه طباطبائی تندیس تواضع نمی شد که این سیرت پارسایان است: « و مشیهم التواضع »

یکی از بزرگان می فرمود: آیت الله حسینقلی همدانی را در خواب دیدم پرسیدم آیا استاد ما سید علی آقا قاضی انسان کامل است؟ ایشان فرمود: آن انسان کامل که تو در نظر داری نیست.

این مسأله را به خود مرحوم قاضی عرض کردم. ایشان در جلسه درس این رؤیا را نقل کردند، ایشان با آن همه مقامات به شاگردانش می گوید: « من لنگه کفش انسانهای کامل هم نمی شوم! »

تا آخر عمرشان کلمه ای از ایشان صادر نشد که صراحت در هیچ مقام و منزلی داشته باشد.

خانم سیده فاطمه قاضی در این باره می گوید:ایشان خودشان را خیلی کم می گرفت خیلی می گفتند: « من چیزی بلد نیستم، حتی وقتی بچه ها یا نوه ها به ایشان می گفتند آیت الله، می گفت: نه نه من آیت الله نیستم. »

خیلی خودش را پایین می دانست. اصلاً عجیب بود، بیشتر هم مشغول نماز و دعا و راهنمایی شاگردانش بود. و به ما می گفت همین ها برای آدم می ماند، چیز دیگری نمی ماند یا اگر کسی برای ایشان هدیه و پیش کشی می فرستاد می گفت: « ببر بده به فلانی، به من نده! » اصلاً دنبال هیچ چیز نبود. او تا آخر عمر خود را هیچ می دانست و همیشه می فرمود: « من هیچی ندارم »

و آن قدر متواضع است و خود را کم و دست خالی می داند که به سید هاشم که به ایشان عشق و ارادت می ورزد می گوید: « من به تو و همه شماهایی که می آیید این جا می گویم که من هم یکی هستم مثل شما. از کجا معلوم شما چند نفر در کار من مبالغه نمی کنید! و روز قیامت اون جاسم جاروکش کوچه ها رد شود و به بهشت برود و من هنوز در آفتاب قیامت ایستاده باشم.

بهترین  عمل در شب قدر

بهترین  عمل در شب قدر

اکثرا شب های قدر ما به خواندن قرآن و دعای جوشن کبیر، نماز و قرآن به سر گرفتن و استغفار به سر شده است، در خوب و نیکو بودن این اعمال شکی نیست اما سخن جای دیگری است، هدف از خواندن دعا چیست؟ چرا قرآن کریم در این شب نازل شده؟

یکی از دلایل عزت این شب نزول کتاب هدایت قرآن کریم و تمامی کتاب های مقدس در این شب است «ماه رمضان، ماهى كه قرآن در آن نازل شده است، تا هدایتى براى مردم و نشانه هایى روشن از هدایت و جدایى حق از باطل باشد». این شب، عزیز است چرا که، موجبات هدایت انسان به سوی خدا را فراهم می سازد، هدف رسیدن به خداست و این سفر الهی و لقاء خدا جز با قدم های معرفت ممکن نیست. آری اگر دعا، نماز، قرآن را بخوانی اما تدبری و تفکری در آن نباشد راه رسیدن به خدا بس سخت و دشوار خواهد شد.

محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمه‏الله در مجلس 93 از كتاب الأمالى، مى‏گوید: هر كس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است. به نظر مى‏رسد كه این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است كه در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: اى ابوذر! یك ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یك سال كه روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است

پس بهترین عمل در این شب ها عبادت همراه با بینش است، اگر قرآنی می خوانیم، دعایی می خوانیم یادمان باشد که در فلسفه همه این ها بیندیشیم، در شبی که عبادتش بهتر از هزار سال است بیاییم به بنیان های فکری خود هم نظمی دهیم بیاییم با خداوند عهد کنیم من بعد همه کارهای ما حرف زدن های ما، رفتار ما همه و همه همراه با  تعقل و تفکر باشد.

زمانی را به تفکر اختصاص دهید

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تفكر یك ساعت بهتر از عبادت یك سال است. البته كسى موفق به تفكر مى‏شود كه خداوند متعال قلب او را به نور معرفت و توحید روشن كرده، و در راه سلوك و عبودیت باشد. تفكر در خصوصیات مخلوقات: انسان را به مبدأ جهان و صفات عالیه او آشنا مى‏كند، و تفكر در نفس خود مرحله بندگى و وظیفه داشتن و اطاعت اوامر پروردگار متعال را تعلیم مى‏كند، و تفكر در اعمال و رفتار خود و دیگران، نواقص و عیوب و نقاط ضعف خود را نشان مى‏دهد، و تفكر در حالات گذشتگان، انسان را براى عواقب امور و نتائج اعمال و مراحل خوشبختى و گرفتارى و عالم ماوراء طبیعت متوجه مى‏كند. تفكر وسیله ‏اى است كه هرگز نظیر آن را براى وصول به مقامات بندگى و عوالم عبودیت نتوان پیدا كرد. (مصباح الشریعة/ ترجمه مصطفوى؛ متن؛ ص115) اولین جاده رسیدن به خدا معرفت است و بهترین عمل در شب قدر کسب معرفت الهی است.

شب قدر شب علم و معرفت

بالاترین عبادت در شب های قدر، طلب علم و یادگیری احکام خدا و اصول و فروع دین خدا است؛ زیرا علم به معارف الهی باعث می شود که انسان در عرصه های مختلف زندگی نلغزد. بسیاری از بزرگان دین توفیق خود را در بزرگ داشت این شب ها می دانند، چنان که نگارش کتاب دعای با ارزشی مثل جواهر الکلام و المیزان در شب های مبارک قدر به پایان رسیده است.

محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمه‏الله در مجلس 93 از كتاب الأمالى، مى‏گوید: هر كس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است. به نظر مى‏رسد كه این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است كه در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: اى ابوذر! یك ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یك سال كه روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.( جامع الأخبار: 109 / 195)

#داستانهای_عرفانی_چشم_برزخی_همدانی

#داستانهای_عرفانی_چشم_برزخی_همدانی

رازپوشي

بعضي از اولياي الهي در اين عالم، باطن انسانها و صفات حيواني آنان را مي‌بينند و مي‌شناسند، ولي از آن جا كه مظهر صفت ستّار العيوب الهي‌اند، سرپوشي مي‌كنند و رازهاي مردم را فاش نمي‌كنند. عارف فرزانة مرحوم  حسینقلی همدانی همداني از اين چنين عظمت روحي برخوردار بود. شيخ محمد رازي در اين رابطه، از زبان يكي از شاگردان آخوند نقل مي‌كند:
«آخوند ملا حسينقلي همداني كه مربي اخلاق و عالم رباني و سالك حقيقي و داراي كرامات و صاحب مكاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر اميرمؤمنان، علي ـ عليه السلام ـ مشرف مي‌شد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص مي‌رفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زيرافكنده و با عجله به منزل خود مي‌رفت. ما از نحوة تشرف آن چناني و از برگشتن اين چنينِ وي در تعجب بوديم، تا روزي در صحن مطهر مراقب ايشان بودم. وقتي به آن كيفيت بيرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوي ـ علي مشرفها السلام ـ سوگند دادم كه علت آن گونه تشرف و اين گونه مراجعت چيست؟ گفت: امّا آن گونه تشرف وظيفة هر كسي است كه عارف به مقام وليّ الله اعظم، اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ باشد كه با كمال خضوع و خشوع مشرف گردد و امّا علت اين گونه مراجعت براي اين است كه اثر تشرف با معرفت به حضور و پيشگاه حضرت علي ـ عليه السلام ـ عوض شدن و رنگ ولايت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملكوتي است و چون حقايق و باطن اشياء و اشخاص برايم منكشف مي‌گردد، نمي‌خواهم چشم من به يكي از دوستانم بيفتد كه مبادا آنها را به غير صورت انسان ببينم و رازهاي پنهاني و عيوب نهاني آنان پيش من فاش شود. و در نتيجه نفس من از آنان مكدر شده و نسبت به او در من تنفر ايجاد گردد، دل مي‌خواهد سرّ آنها حتي در پيش نفس من پوشيده بماند.

عرفان امام علی ع  (قسمت دوم )

عرفان امام علی ع

 (قسمت دوم )

 عارف حقیقی زهد را در گوشه گیری از جامعه نمی داند؛ بلکه در متن جامعه حضور فعال دارد و نمونة بارز آن جهاد در راه حق با جبهة باطل است و این چنین «محبت و عشق واقعی خویش را به حضرت حق» اثبات می کند.

امام علی(ع) می فرماید:

«إنَّ أکرَمَ المَوْتِ القَتلُ؛ همانا بهترین مرگ ها کشته شدن (در راه خدا) است».

جهاد اکبر (مبارزه با هوای نفس) در کنار جهاد اصغر (مبارزه با دشمنان) می تواند عارف را کامل سازد؛ چرا که عرفان مثبت و آنچه مدّ نظر مکتب اسلام است، این است که یک انسان از تمام ظرفیت های خدادادی اش استفاده نماید و در مبارزه با دشمن درونی و بیرونی تلاش کند. بنابراین هم آنان که تنها به فکر جنگ و خون ریزی اند و از جهاد با نفس غافل شده اند از حقیقت انسانی خود دور مانده اند و هم عارفانی که از صحنه جنگ و نبرد با دشمن شانه خالی نموده اند. لذا حضرت علی(ع) در نهج البلاغه چنین می فرماید:
َ  جهاد (از پایه های ایمان)، دارای چهار قسمت است: امر به معروف، نهی از منکر، صدق و راستی در هنگامة نبرد، کینه و دشمنی با فاسقان. آن که امر به معروف کند، پشت مؤمنان را محکم کرده و آن که نهی از منکر نماید، بینی کافران را به خاک مالیده است و کسی که در میدان های نبرد صادقانه بایستد، وظیفه اش را انجام داده است و آن که فاسقان را دشمن بدارد و به خاطر خدا خشم گیرد، خداوند به خاطر او خشم کند و او را در روز قیامت خشنود خواهد ساخت».

از سخن حضرت فهمیده می شود که جهاد بیرونی و درونی، هر دو برای اعتلای روح انسانیت لازم است. آنچه اسلام از ما می خواهد صدق و راستی، عمل نیک و امر به آن و خشم و نبرد برای رضایت الهی با دشمنان حق است.

بها دادن به تعلق و عزت نفس

سعدی در گلستان می گوید:

«تلمیذ بی ارادت، عاشق بی زر است و روندة بی معرفت، مرغ بی پر»

بها دادن به عقل و عزت نفس دو درّ گرانبها از وجود انسان هستند که برخی از صوفیه و عارف نمایان به دلیل جموداندیشی با آن مخالف ورزیده و به خطا رفته اند.

شهید مطهری(ره) در این باره کلامی زیبا دارد. ایشان می گوید:

«علی(ع) هرگز عقل را تحقیر نمی کند».

این جمله معنای عمیقی دارد و آن این است که در منطق امام علی(ع) عقل جایگاه ویژه ای دارد؛ زیرا انسان را به کمال می رساند و میزان تشخیص حق از باطل است.

حضرت علی(ع) می فرماید: «لا شَرَفَ کالعِلمِ؛ هیچ شرافتی همچون علم نیست».

و نیز می فرماید: «الحکمةُ ضالّةُ المُؤمِنِ، حکمت گمشدة مؤمن است».

و مسلم است که در طوفان حوادث آن که بینش عمیق دارد، می تواند راه را از بیراهه تشخیص دهد.

همچنین یکی از شاخصه های عرفان حضرت علی(ع) بها دادن به عزت نفس و کرامت انسانی است. ملامتیه فرقه ای از صوفیه هستند که برای مبارزه با نفس، پیروان خود را توصیه به تظاهر به کارهای ناپسند می کنند تا دچار غرور نشوند.

در روش علی(ع) عزت نفس و کرامت انسانی راه رسیدن به کمال است و تخلّف از آن انسان را به ورطة نابودی می کشاند:

«أکرِمْ نَفْسَک عن کلَّ دَنیةٍٍ و إنْ ساقَتْک إلی الرَغائِبِ فإنَّک لن تعتاضَ بِما تَبْذُلُ مِن نَفْسِک عِوَضاً نفس خویش را از هر پستی، برتر و بالاتر بدار؛ هر چند تو را به مقصد برساند؛ زیرا تو هرگز نمی توانی در عوض آن چه از آبرو و شخصیت خود که در این راه می دهی، بهایی به دست آوری».

بنابراین از دیدگاه امام علی(ع) آبرو و شخصیت مؤمن در پرتو عزت نفس او تأمین می شود و هیچ ارزشی بالاتر از آن برای انسان وجود ندارد.

عرفان امام علی ع (قسمت اول)

عرفان امام علی ع

(قسمت اول)

هدف عرفان از دیدگاه امام علی(ع)

امیرالمؤمنین(ع) وقتی مباحث عرفان نظری مانند توحید، ولایت انسان کامل و... یا مراحل سیر و سلوک (عرفان عملی) را بر می شمرد، هدفی جز تعالی روح معنویت افراد مؤمن ندارد؛ زیرا او خود انسان کامل است که برای هدایت انسان ها تلاش می کند.

امام علی(ع) اساس و شالودة دین را، معرفت خداوند و کمال شناخت حضرت حق را، تصدیق و توحید الهی می داند که موجب اخلاص انسان در تمامی مراحل زندگی است:

«أوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کمالُ مَعرفَتِهِ التَّصدیقُ بِهِ وَ کمالُ التَّصدِیقِ بِه توحِیدُهُ وَ کمالُ تَوحیدِهِ الإخلاصُ لَهُ ؛ اساس دین (آغاز دینداری) شناخت خداوند است و کمال شناخت خداوند، تصدیق به وجود او (باور داشتن او) و کمال باور داشتن خدا، اقرار به توحید و یگانگی اوست و توحید او با اخلاص نسبت به او تکمیل می شود».

بنابراین هدف دین، معرفت خداست و هدف عرفان از دیدگاه امام علی(ع)، توحید او و سپس اخلاص برای اوست. برای رسیدن به اخلاص فرد مؤمن باید ابتدا ایمان خود را کامل نماید تا به بینش توحیدی برسد (کمال التصدیق به توحیده) و برای هیچ کس یا هیچ چیز در مقابل خداوند، ارزشی قائل نشود؛ بلکه تنها به سمت معبود و محبوب حقیقی حرکت نماید.

«بنابراین عبادت که همان تسلیم و خضوع در برابر معبود است، از احساس وابستگی وجود و کمال پرستش کننده به معبود ناشی می شود و این برخاسته از معرفت است».


ثبت و سازنده از عرفان منفی و مخرّب، شناسایی شاخصه های عرفان امام علی(ع) ضروری به نظر می رسد.

حضرت علی(ع) در این مورد می فرماید:

«ألاَ وَ إنَّ لِکلِّ مَأمُومٍ إماماً یقتَدِی بِهِ وَ یستَضیءُ بِنُورِ عِلمِهِ[11]؛ آگاه باشید که هر شخصی را پیشوایی است که به او اقتدا می کند و از نور دانش او روشنی می جوید». بنابراین اگر بخواهیم به کمال انسانی برسیم، باید دستورات و برنامه های عرفان ناب را از امام العارفین علی(ع) دریافت کنیم و به گوش جان بسپاریم.

توحید محوری در تمامی سخنان حضرت موج می زند و تمامی برهان ها و تعالیم آسمانی که حضرت بیان می کند، حول محور توحید می چرخد. امام المتقین علی(ع) اول درس توحیدی را به سالک الی الله گوشزد می نماید: «ألحَمدُللهِ الَعلی عَن شَبَهِ الْمَخلُوقِینَ؛ حمد و سپاس خدایی را که از شباهت داشتن به مخلوقین والاتر است».

نفی شباهت از خداوند بدون هیچ قیدی بیان شده است؛ بنابراین تمامی شئوون شباهت مانند شباهت در وجود، خلق، هیئت و صورت، حیات و ممات و... را در بر می گیرد.

وقتی حقیقت توحید بر قلب سالک مستولی شد، شرک از میان می رود. آن گاه سالک همه جا فقط او را می بیند؛ بنابراین رعایت حقوق الهی برای او بسیار مهم می گردد. حضرت می فرماید: «طُوبی لِنَفسٍ أدَّتْ إلی رَبِّهَا فَرْضَهَا؛ خوشا به حال کسی که حقوق الهی را ادا نماید».

کسی که حقوق الهی را ادا نماید، به مرحله ای می رسد که همواره خداوند را ناظر بر اعمالش می یابد؛ بنابراین راه تجاوز و سرکشی را بر خود می بندد و توفیق می یابد که همواره در پرتو «یاد الهی به اطمینان و آرامش برسد».

از نظر امیرالمؤمنین(ع) انسان موحد، بینش عمیق و معرفت کافی به ساحت مقدس ربوبی دارد؛ بنابراین تفکر توحیدی او تمام امور جهان را در دست حکمت الهی می بیند و لذا هرگز زبان به اعتراض نمی گشاید. در حالی که افراد بسیاری به دلیل ضعف معرفتی ناله و شکایت دارند و همواره نسبت به همه چیز معترض اند. کلام عمیق امام علی(ع) در نهج البلاغه این گونه است: «التَّوحِید ألاّ تَتَوهَّمَهُ، وَالعَدلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ؛ توحید آن است که خدا را در وهم نیاوری و عدل آن است که او را متّهم نسازی».

احیاء شب قدر

عارف کامل مرحوم سید هاشم حداد "رضوان الله علیه" می فرمودند:

احیاء شب قدر را باید تا طلوع شمس ادامه داد، چون برخی مواهب را بین الطلوعین تقسیم می کنند که اگر انسان بخوابد از آن محروم می شود.
و این معنا اگرچه درباره ی همه ی ایام سال صحیح است ولی در روز قدر به شکل مضاعف باید مدنظر قرار گیرد و از امام صادق "علیه السلام" مروی است که : صبح روز قدر مانند شب قدر است، پس عمل کن و تلاش نما <بحارالانوار -ج94ص11>

کتاب شریف نورمجرد - ج2ص371

معارف ،بالاترین لذت عقلانی

معارف ،بالاترین لذت عقلانی

هیچ لذتی ، بالاتر از لذت عقلانی نیست و اگر انسان ، این لذت را درک کرده باشد ، آن را با هیچ لذت دیگری در عالَم سودا نمی کند . و اگر کسی به لذت عقلانی دست نیافته باشد شاید با تعجب بگوید که لذت عقلانی یعنی چه ؟
یکی از عرفا می گوید : اگر لذت معارف را بر دیواری به تصویر بکشند ، هیچ کس آن را نمی بیند مگر آنکه از شدت ابتهاج و خوشی بمیرد . لذا لذت عقلانی تا این حد والاست . اما این برای اهل عقل ، درک شدنی است و اهل وهم ، قادر به درک آن نیست . البته هر فهمی به سلسله مراتبی لذت بخش است .
 {کتاب معرفت ، صفای رمضان ، ص 26}
اثر دکتر ابراهیمی دینانی

#داستانهای_عرفانی_عفو_حسینقلی_همدانی

#داستانهای_عرفانی_عفو_حسینقلی_همدانی

عفو و گذشت

كرامت نفس و بزرگواري ايشان از جمله خصلت‌هايي است كه در شاگردان و ياران او نفوذ كرده بود. در اين مورد، علامه طهراني از نوة آخوند نقل مي‌كند: «در يكي از سفرهاي زيارتي كه آخوند با اصحابشان پياده به كربلا مشرف مي‌شدند، در راه، راهزنان بياباني اموال ايشان را غارت كرده و هر چه دارند، مي‌ربايند. سپس كه عارف همداني را مي‌شناسند، به حضورشان آمده و هر چه ربوده بودند، تقديم كرده و معذرت مي‌خواهند. آخوند ملا حسينقلي فقط كتابهاي وقفي را كه ربوده بودند، پس مي‌گيرد و بقية كتب و اموال را نمي‌گيرد و مي‌فرمايد: «به مجرّد سرقت، من ايشان را حلال كردم؛ چو راضي نشدم به واسطة من خداوند كسي را در آتش دوزخ بسوزاند و نمي‌خواهم به خاطر من لقمة حرام از گلوي كسي پائين برود و موعظه در او بي‌اثر باشد.»

نزاع و مشاجره در خانواده

نزاع و مشاجره در خانواده

استاد فاطمی نیا میگفتند:
مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند.
بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است.
کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد!
روزی چندتا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد.
حتی اگر حق هم با تو بود ، در امور جزیی وشخصی مشاجره نکن ، چون کدورت می آورد.
مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان میکردم حق با من است ،داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛
ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند!
بسیار کَریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت : کثیف! ساکت شو!
 متنبه شدم فورا دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی کردم

ادم یا حیوان

هرحیوانی که از دور دیدی و ندانستی گرگ و سگ است یا آهو
ببین به کدام سمت میرود لاشه یا سبزینه
آدمی را نیز خواستی بشناسی ببین به کدام سمت میرود...

کودک_و_درویش

#داستانهای_عرفانی_کودک_و_درویش

درویشی کودکی داشت که از غایت محبّت، شبْ پهلوی خودش خوابانیدی. شبی دید که آن کودک در بستر می نالد و سر بر بالین می مالد.
گفت: ای جان پدر چرا در خواب نمی روی؟
گفت: ای پدر! فردا روزِ پنج شنبه است و مرا متعلّما (درس های) یک هفته پیشِ استاد عرضه می باید که از بیم در خواب نمی روم مبادا که درمانم، آن دوریش صاحب حال بود.
این سخن بشنید نعره ای زد و بی هوش شد. چون با خود آمد گفت: واویلا، وا حَسْرَتا؛ کودکی که درسِ یک هفته پیش معلّم عرض باید کرد شب در خواب نمی رود پس مرا که اعمالِ هفتاد ساله پیش عرشِ خدا در روز مظالم (قیامت) بر خدایِ عالم الاَسرار عرض باید کردحال چگونه باشد؟

مى و مستى

مى و مستى

 مى و مستى در نزد اهل شرب و محفل شرابخواران جز عربده جويى و سر و صدا و ديوانگى و كلمات پوچ و تو خالى عنوانى ندارد. اما مى و مستى در اصطلاح اهل عرفان، آن حالت گرمى كه از قرب و انس به حق براى سالك حاصل مى‏گردد تعبير مى ‏شود. كشش از طرف حق وقتى آيد، آتش عشق فراهم گردد، سالك عاشق از آن كشش و آتش، حالش دگرگون گردد و گرمى عجيبى در او ايجاد شود پس در آن حالات، تعلقات دنيوى از دلش مى ‏رود، حرفهايى گويد كه ديگران نگويند، خوف و وحشت در آن حال ندارد، تكبر نمى‏ ورزد، با عقل رياضى نمى ‏نگرد و به عشق سخن مى ‏گويد چرا كه شراب طهور چشيده نه شراب انگور كه بعد از ساعتى اثرش مى ‏رود ولى آن در نفس باقى مى ‏ماند.

 گلستان کشمیری - استاد سید علی اکبر صداقت

مقصود از خلقت انسان چیست ؟

مقصود از خلقت انسان چیست ؟

مقصود از خلقت انسان مقام عبودیت است . که انسان خودش را عبد مطلق پروردگار بداند و ...

در صراط عبودیت مطلق حرکت کند ،
و بالنتیجه ...
ا
آنچه را که در عالم وجود ، از وجود و استقلال و حیات و علم و قدرت به نحو استقلال است ،   همه را  تسلیم خدا کند و ...

اعتراف و اقرار کند که همه از آن خداست ،
آنچه فقر و ضعف و جهل و نیستی است از ناحیه ی خود اوست .

انسان عبد مطلق پروردگار  است.

هم در مقام اصل وجود ،
و هم در مقام عمل و تکلیف.

و این ، مقام انسان کامل و بزرگترین درجه ایست که خداوند علی اعلی به انسان عنایت میکند .

((کتاب آیین رستگاری ، اثر علامه حسینی طهرانی ، جلسه اول))

دختر_و_ذوالنون_مصری

#داستانهای_عرفانی_دختر_و_ذوالنون_مصری

ذوالنون مصري  گفت: روزي به کنار رودي رسيدم، قصري ديدم در نزديکي آب. از آب طهارتي کردم چون فارغ شدم چشمم بر بام قصر افتاد که دختري بسيار زيبا بر آن ايستاده بود. خواستم او را بشناسم گفتم اي دختر تو که هستي؟ گفت اي ذوالنون چون از دور تو را ديدم فکر کردم ديوانه‌اي، چون طهارت کردي و به نزديک آمدي فکر کردم عالمي، و چون نزديکتر آمدي فکر کردم عارفي. و اکنون به حقيقت نگاه مي‌کنم مي‌بينم نه ديوانه‌اي، نه عالمي و نه عارف. گفتم چطور؟ گفت اگر ديوانه بودي طهارت نکردي و اگر عالم بودي به زني نگاه نمي‌کردي و اگر عارف بودي دل تو به غير حق به کسي ميل نمي‌کرد و غير از حق را نمي‌ديد. اين را بگفت و ناپديد شد. فهميدم که او انسان نبود بلکه فرشته‌اي بود براي تنبيه من که آتش در جان من اندازد.
و از سخنان اوست:
"دوستي با کسي کن که به تغيير تو متغير نگردد."
"بنده خدا باش در همه حال، چنان که او خداوند توست در همه حال."

حضور

حضور

اگر تمام کهکشان‌ها را بگردیم، آیا می‌توانیم خداوند را در عالم ماده پیدا کنیم؟ اگر به عرش اعلی و عالم مجردات نیز برویم، نمی‌توانیم خداوند را در آن جا بیابیم. کجا به سراغ خداوند برویم؟ جایی نمی‌خواهد برویم. اگر همین جایی که نشسته‌ایم یک لحظه چشم قلبمان را ببندیم، (نه این چشم ظاهرمان را) و به ورای مفاهیم برویم. خیلی سخت است و تمرکز می‌خواهد. چشم بستن یعنی صور و خیالات و مفاهیم را کنار بگذاریم. مفاهیم را نیز دور بریزید. آیا در مفهوم می‌توان خداوند را پیدا کرد؟ چه مفهومی خداوند را نشان می‌دهد؟

حدیث است؛ انا عند المنکسره قلوبهم. حق تعالی می‌فرماید؛ من در دل شکسته هستم. دل شکسته به معنی غُصه داشتن نیست. منکسره قلوبهم یعنی تعلق دل به مفاهیم و صورت‌های ذهنی شکسته شود و #غرق_صورت‌های_خیالی_مفاهیم_و_علوم_نباشد. اگر این‌ها شکسته شد و ریخت، آن جا خداوند ظاهر می‌شود. یعنی در بی‌جایی خداوند ظاهر می‌شود. بی‌جای بی‌جای بی‌جا، جای خداوند است. اگر خواستی خداوند را پیدا کنید، آن جا بروید. آیا خداوند در مکه است؟

وقتی دل قطع تعلق از غیر حق کرد، به عالم حضور می‌رسیم. مادامی‌که در مفهومی به خداوند نمی‌رسی، باید این‌ها را بشکنی و به حضور بروی. این روزها علم حضوری را درس می‌دهند. آیا علم حضوری را می‌توان تصور کرد؟ تا علم حضوری را تصور کنیم، دیگر حضور نیست.
غلامحسین ابراهیمی دینانی
برنامه معرفت

مسارعت

#رساله_لباب_الباب_طهرانی_نهم

مسارعت

یعنى در آنچه بر آن عزم نموده ، مسارعت كند، چون در این راه آفات  هاست و براى سالك در هر مقام متناسب - با حال او - مانعى پدید مى گردد. سالك باید بسیار زرنگ و باهوش باشد و قبل از آنكه مانعى بدو دست یابد و دامان او را آلوده كند، وظیفه خود را انجام دهد و در این راه وصول به مقصد دقیقه اى فروگذار نكند.

انقطاع الی الله"  در کلام حضرت  استاد کریم محمود حقیقی:

"انقطاع الی الله"
 در کلام حضرت  استاد کریم محمود حقیقی:


 _ بنده مخلص آن است که سر در
کار مولا آرد و در غم و اندوه بدو نگرد و در سخن از او گوید، و در هر کردار
رضای او جوید وهمه را به مهمانسرای مولا خواند و به طرف او راند . داند که مبدأ اوست ودر اینجا کار و بار با اوست و مرجع او.                     


_دل حرمسرای حق است و درحرمسرا جز محارم ورودشان ممنوع.


_فرق آن بنده که نان و آب خواهد و زن و فرزند، تا آن بنده که از او خودِ او را خواهد چند تفاوت بود؟!  

_کمال انقطاع آن است که به ضروریات بنگرد که به هر چیز مشغول نگردد و به ضروریات گوش  دهد و در ضروریات سخن راند که لهو
کلام و لهو دیدار و لهو استماع فراوان است. و چون از این لهوها بیرون آمدی  ننگری جز به اسماء او و نشنوی جز سخن او و نگویی جز از او.   

_ تا اغیار از دل نرود یار نیاید، آنان که در این دریا غوطه خوردند، در بند اغیارنبودند.      

_ آنجا که عشق به نهایت رسید در وجود عاشق جز معشوق نبینی ملک دل را به یک بار معشوق تصرف نماید و از حکومت تمایلات قبلی در دل سالک اثری باقی نماند. 

_ آنکه دلش به یاد خدا آرمید کی توجه به دیگری کند؟ آنکه با مجالست او خو گرفت کی تواند بادیگران همنشین گردد؟ آنکه چشمش به او افتاد کی نظر از وی بردارد؟

منبع :کتاب تحلی و عبادت عاشقانه

انقطاع الی الله

انقطاع الی الله

معناي انقطاع، همان توجه کامل و همه جانبه به خداوند متعال و التفات نداشتن به غير او مي باشد.

انسان موجودي چند بعدي است و حداقل سه نوع زندگي دارد:

1. زندگي طبيعي فردي و اجتماعي

2. زندگي عقلاني و علمي

3. زندگي عرفاني و عبادي.

اگر انسان اسير زندگي طبيعي شود و خود عقلاني و عرفاني خود را فراموش كند، اين مي شود اهل دنيا و اين حالت است كه مذموم است.

ولي كسي كه از امكانات مادي و طبيعي براي پيشبرد و احياي حيات عقلاني و عرفاني خود استفاده مي كند، اهل دين و عبادت خدا است، و اهل دنيا به حساب نمي آيد.

از اين رو در روايات «اخلاص» به معناي «خلاص» آمده است.

كساني كه در راه علم و عمل مي كوشند و اهل ديانت و سلوك عبادي هستند به تدريج از دنيا و اسارت نفس خلاصي مي يابند و به قرب الهي مي رسند.

اين مي شود همان فرايند رسيدن به اخلاص و انقطاع از دنيا كه در مناجات شعبانيه آمده است.

 انقطاع الي الله داراي مراتب گوناگوني است و درجات متفاوتي دارد که بستگي به ميزان معرفت و شناخت انسان از خداوند و صفات الهي و سعي و تلاش در نزديک شدن به خداوند و قرب به حق دارد.

درجه کامل انقطاع مربوط به انبياء الهي و اولياء بزرگ خداوند است و ديگران به ميزان پيروي از دستورات الهي و تبعيت از پيشوايان دين و راهنمايان الهي انقطاع به سوي خداوند دارند.

در مناجات شعبانيه که از مهم ترين اعمال ماه شعبان است و همه امامان (ع) اين مناجات را داشته اند چنين آمده است:
خدايا نهايت بريدن از غير تو و پيوستن به خودت را روزي ام ساز و چشم هاي قلبمان را با نظاره به خودت روشن ساز تا بدانجا که چشم قلبمان حجاب هاي نوري را پاره کند و به کانون عظمت بپيوندد و ارواح ما به ساحت قدس تو متصل گردد».

البته بايد توجه داشت که انقطاع الي الله و توجه کامل به حضرت معبود و بريدن و گسستن از غير خداوند هرگز به معناي بريدن از خلق و انزوا و گوشه نشيني و دوري از اجتماع و ترک فعاليت هاي اجتماعي نمي باشد

و بهترين گواه بر اين امر اين است که اولياي الهي و تربيت شدگان مکتب آنان چون امام خميني (ره) در عين حال که توجه کامل به حق را داشتند و انقطاع الي الله را دارا بودند

ولي فعاليت هاي اجتماعي و سعي و کوشش آنان در راه هدايت مردم از همه بيشتر بوده است. معناي درست انقطاع الي الله و توجه نداشتن به غير حق اين است که:
انسان به جايگاهي برسد که با وجود زندگي در ميان مردم و اشتغال بها کارها و فعاليت معمولي زندگي هرگز توجه او از خداوند برداشته نشود و در هيچ حالي خداوند و حضور و احاطه او را فراموش نکند

و در واقع همه مظاهر و خلايق و موجودات هستي را آينه خدانما و نمايانگر صفات و کمالات حق ببيند و به هيچ موجودي در وجود و صفات و افعالش استقلال ندهد،

بلکه همه را از خداوند و سرچشمه گرفته از آن هستي مطلق و اسماء و صفات او بداند و اين همان معناي دقيقي است که در منابع اسلامي از آن تعبير به «تجلّي» شده است. و از رهانيدن خود از وابستگي و دلبستگي به تجملات دنيا تعبير به «تجافي» شده است.

چنانچه در دعا آمده است: «اللهم ارزقني التجافي عن دار الغرور و الانابه الي دار الخلود؛ خدايا! کناره گرفتن از سراي فريب (دنيا) و بازگشت همه جانبه به سراي جاودانگي (عالم آخرت) را به من عطا کن».

هنر اين است که انسان در عين حال که با مردم است وجلوه هاي مختلف دنيا و زر و زيور آن را مي بيند، از عالم ملکوت و حضور خداوند در همه ذرات عالم غافل نباشد

و در عين برخورداري از مواهب دنيا و نعمت هاي الهي با ديده استقلال به آنها ننگرد و آنها را قائم به خود و ايستاده بر روي پاهاي خود و بي نياز از خداي خود نبيند.

آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

از آنچه گفته شد روشن مي گردد که انقطاع الي الله، کاري دشوار و سنگين است و نيازمند سال ها سعي و کوشش و تمرين و رياضت است و در ضمن امري تدريجي است
و بايد کم کم و با مدارا و با راهنمايي آشنايان با راه خدا، حاصل گردد و افراط در پيمودن اين راه و عجله و شتاب باعث ضايع شدن نيروها و توان انسان و افتادن در ورطه هلاکت و دام شيطان است.

اين راه بايد با اختيار و شناخت و اعمال صالح و در طول ساليان دراز طي گردد، هر چند در مواردي ديده شده که انجام عملي که همراه با اخلاص فراوان و صفاي درون باشد،
در مدت کوتاهي انسان را به اين هدف عالي مي رساند ولي اين گونه موارد نادر و بر خلاف قاعده کلي براي رسيدن به اين مقصود، داشتن تقواي الهي و پايبند بودن به احکام الهي و انجام واجبات و ترک محرمات است ،
که به تدریج زمینه این انقطاع را فراهم مي آورد و با قوي شدن نور معرفت الهي و انس با حق و مناجات با حضرت پروردگار، توجه به حق و انقطاع به سوي او حاصل مي گردد.

مستثنی‌بودن زن از سفر به سوي خدا

مستثنی‌بودن زن از سفر به سوي خدا

اگر پنداشته شود زن از سير و سلوک معاف است، چون ضعيف است و ديگر آنکه اسير دست مرد است و فرصت چنداني براي سير و سلوک ندارد (به‌ويژه اگر شاغل باشد که وظيفة او دو چندان است)،این گمان باطلیست.

زیرا اولا : مسافر راه خدا جانِ آدمي است که نه مرد است و نه زن و بدين دليل هم مرداني به کمال رسيده‌اند و هم زناني که اسامي آنها در تاريخ آمده است.
ثانياً: رياضت هر کس را طبق طاقت او تعيين مي‌کنند. حتي در شريعت جهاد از زن برداشته شده، چون «جنس لطيف» طاقت «کار خشن» ندارد و به‌جايش «حسن التبعّل» يعني خوب شوهرداري کردن وظيفة او دانسته شده است.
ثالثاً: زن شريک زندگي مرد است و نه اسير دست او. حقوقي که زن بر گردن شوهر دارد، به مراتب بيشتر از حقوق مرد بر گردن زن است و لذا در آنجا که مرد از زن معصيت الهي را بطلبد، هرگز اطاعتش لازم نيست، بلکه حرام است.
رابعاً: سير و سلوک الي الله عمدتاً کار دل و قلب است و لذا با هيچ کار و حقّي منافي نيست.خامساً: شاغل بودن زن بيرون از منزل در غير موارد ضرورت از نظر شرع پسنديده نيست. اشتغال زنان در کارهاي طاقت‌فرساي بيرون منزل که با فطرت و ساختار وجودي زن همخواني ندارد، ظلمي مدرن است که در دورة صنعتي‌شدن به نام آزادي زن بر او تحميل شد.
منبع رساله سیر و سلوک
ایت اله علی رضایی تهرانی ص 168

اصلاح نفس و بندگی ،راه رهایی از حب دنیا

اصلاح نفس و بندگی ،راه رهایی از حب دنیا

در بیان قرآن و روایات، دنیا به دو قسم است: دنیای مذموم و دنیا ممدوح. در اغلب مواردی که در کلام معصومان (ع)، سخن از دنیا به میان آمده، و انسان ها را از فریب آن بر حذر داشته اند، اشاره به دنیای مذموم و ناپسند دارند، دنیایی که صاحبانش آن را برای خودش بخواهند و نگاه استقلالی به آن داشته باشند. اما دنیای ممدوح،  یعنی نگاه آلی نه استقلالی، یعنی استفاده از فرصت عمر در مسیر جلب رضای الهی و نردبانی برای کسب کمالات معنوی، این نگاه به دنیا، ایثار و انفاق را بر انسان آسان می کند.
حب دنیا اعم از حب مال، مقام، شهوت جنسی، تفوق طلبی، برتری جویی، تن پروری، انتقام جویی و مانند اینها، گاه چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که موجب می شود انسان حیات دنیا را بر آخرت مقدم دارد.

دنیا  سرای آزمایش است، معبر است نه مقر، وسیله است نه هدف (وسیله ای است برای تحصیل سرنوشت)، پلی است برای رسیدن به صراط قیامت و حضور در محضر رب العالمین و جای خوف و نگرانی و احساس خطر است نه جایگاه امنیت و قرارگاه و استراحتگاه. انسان قرآنی این حقیقت را از کلام قرآن و اهل بیت (ع) در می یابد که زندگی دنیا بازیچه ای بیش نیست .
حب دنیا سرمنشاء همه ی خطاهاست. بهترین و اثربخش ترین راه رهایی و نجات انسان از حب دنیا و آلودگی های دنیوی، اصلاح نفس و رسیدن به مقام بندگی و عبودیت خداوند است. علاوه بر این دو، راهکارها بسیاری در قرآن مجید ذکر شده است که به مواردی چند اشاره می کنیم:


1. شناخت حقیقت و جایگاه خویش در نسبت با دنیا.

2. تفکر عمیق در ماهیت دنیا و آثار سوء حب دنیا.

3. تقویت ایمان و عمل صالح و رعایت تقوا و خودسازی، تزکیه نفس و ترک هوی پرستی.

4. یاد مرگ و معاد.

5. مطالعه در احوال اقوام گذشته.

6. هجرت و جهاد.

7. پرهیز از حرص و آز در جمع آوری مال دنیا و زیاده خواهی و پیشه کردن قناعت و اکتفا به ما یحتاج و ضروری.

8. صبر و تحمل در برابر شدائد.

"ترک گناه "سرچشمه جوشان همه دستور العمل ها

"ترک گناه "سرچشمه جوشان همه دستور العمل ها

یکی از طلاب محترم نقل کردند : ((روزی به خدمت حضرت آیه الله بهجت رسیدم و عرض کردم: آیا می شود خودمان به این دستوراتی که از بزرگان رسیده و در کتاب ها نوشته شده ، مانند دستورات مرحوم بید آبادی عمل کنیم ؟آقا جواب دادند :  مرحوم بید آبادی و بزرگان دیگه برای اسلام زحمات بسیار کشیدند ، ولی هر کدام از راه خاصی افراد را به سوی خدا می بردند ، ولی من را هم  این است که این دستور العمل فقط در یک چیز جمع شده ، در یک کلمه خیلی کوچک ، خیلی کوچک ، و آن ((ترک گناه )) است ، ولی فکر نکن ترک گناه چیز ساده ای است گاهی خیلی مشکل است . و تمام دستورات خودشان بعداً می آید. ترک گناه مثل چشمه  ای است که همه چیز را خود به دنبال دارد ، شما گناه را ترک کنید دستورات بعدی و عبادات دیگر خود به خود به سمت شما می آید .))

یکی از طلاب با تقوا نیز می گفت : ((به خدمت حضرت آیه الله بهجت رسیدئم و  عرض کردم : دستوری به من بفرمایید . آقا فرمود: گناه نکن . عرض کردم : آقا دیگه من با این سن و سال بالا که مرتکب گناه نمی شوم ، یک ذکری ، دستوری  دیگر به من  بدهید . آقا فرمود : بگویم دیروز در منزل چکار کردی ؟ عرض کردم: بگویید . همین که آقا گفت من خوشکم زد و با خداحافظی ، سریعاً از محضر ایشان دور شدم.))البته باید توجه داشت گناه هر کس متناسب با خودش است و ممکن است بعضی از کار ها برای برخی گناه محسوب نشود . گاهی خود آقا می فرمودند : ((خیال می کنیم خیلی چیز ها گناه نیست ، و حال اینکه نگاه تند به مطیع ، و نگاه محبت آمیز به عاصی خود گناه است که شاید ما گناه نشماریم .))
- با خدا باش و پادشاهی کن

تذکر

هر چه یاد گرفتید ،
 خاموش تر خواهید شد.
 شب و روز همّت تان این باشد که یاد بگیرید.
 هر چه یاد گرفتید ،
 ادعایتان کمتر خواهد شد.
 هر چه یاد گرفتید ، خودتان را نادان تر می دانید.
 وقتی انسان دانست و عمل نکرد ، آن علمی را هم داشت از دست می رود.
 و بعدها منجر به وسوسه ، شک و تردید و احیانا انکار و عدم قبول می شود.
  علم فریاد می کند و عمل را می خواند ؛
 اگر عمل به فریاد او جواب داد که داد و اِلّا علم هم می رود.
 حضرت آیت‌ الله مرحوم  محمّد شجاعی

جایگاه عزلت در عرفان

جایگاه عزلت در عرفان

عرفان عملی در یک کلمه بریدن از غیر و رسیدن به خدا، و بیرون آمدن از شرک و نائل شدن به توحید است. انگیزه این کار عشق به خدا و تجلیات خدا است.

برای رسیدن به این مقام معمولاً پنج رکن اساسی در سلوک عملی توصیه شده که عزلت نیز در بین این پنج مورد تعریف می شود که عبارت اند از: «صمت»، «جوع »، «سهر»، «عزلت»، «ذکر».

این پنج دستور العمل جامع و کلی در ارتباط تنگاتنگی با هم بوده و در خدمت هم اند و همگی رو به هدفی واحد نشانه رفته اند؛ یعنی ترک ماسوی الله برای رسیدن به الله. و انگیزه این ترک، عشق به خدا است.

از طرفی این پنج صفت که صفات ابدال هم نامیده شده اند، به کسانی اختصاص یافته است که هستی خود را صرف نجات مردم نموده اند. همچنان که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که ابدال به خاطر عشقی که برای خدمت به مردم دارند به مرتبه خاص خود نائل شده اند. جمع این تناقض یعنی عشق به مردم و ترک اهل دنیا در این حقیقت نهفته است که اساساً مردم پرستی و شرک به خدا، نه تنها عشق به مردم نیست، بلکه هسته مرکزی ظلم است؛ چرا که تنها انسان موحد است که در قبال خدمت خود هیچ انتظاری ندارد و دیگران در نهایت به دشمنی با مردم و استبداد علیه مردم می رسند هر چند با دعوی عشق به مردم هم شروع کرده باشند.

بر خلاف مردم پرستی، گذشتن از محبوب ها برای خدا و ترک ماسوی الله، فرد را به مقام شفاعت مردم و شهادت در مردم می رساند. به بیانی ساده، عارف در خویش است برای دیگران، ولی مدعیان در دیگران هستند برای خویش!

بعد از این مقدمه به توضیح جایگاه و معنای عزلت در عرفان می پردازیم؛

عزلت به دو نوع عزلت جسمی و عزلت قلبی تقسیم می شود، و انگیزه سالک از عزلت نیز می تواند سه گونه باشد.

اول؛ حفظ خود از شر مردم،

دوم؛ حفظ خود از گناه و از شر رساندن به مردم. نیت دوم از اول بالاتر است؛ چون حسن ظن به مردم و سوء ظن به نفس خود دارد.

سوم؛ عزلت گزیدن به نیت ابقای صحبت مولی در قلب. این عزلت قلبی حاصل شدنی نیست، مگر بعد از مقدماتی عرفانی که سالک بعد از انس با خدا، از غیر خدا گریزان شده و مسافر طریق الی الله می شود تا پس از رسیدن به خدا بار دیگر به سوی مردم بازگردد؛ همچون ابراهیم (ع) که فرمود: «أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسى‏ أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیا»؛ من از شما و آنچه که مى پرستید دوری و عزلت گزیده و پروردگار خود را می خوانم و امیدوارم که خداوند مرا شقى و بد عاقبت نفرموده و از لطف خود محروم ننماید.

همچنین فرمود: «وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی سَیهْدینِ»؛(ابراهیم پس از نجات از آتش) گفت من به سوى پروردگارم خواهم رفت و او به زودى مرا راهنمایى مى‏کند.

این عزلت و کناره گیری در ظاهر و باطن مرتبه شدیدتری نیز دارد که از آن تعبیر به خلوت شده است که در واقع عزلتی بر عزلتی دیگر است و اهل خلوت و وحدت در این مقام به اسرار عرفانی زیادی دست می یابند که در وصف آن بسیار سخن گفته شده است.

لازم به ذکر است که اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبی است و عزلت و خلوت ظاهری جز در مواردی خاص به دستور استاد عرفان توصیه نمی شده و نمی شود، آن هم برای مدت زمانی محدود. همچنان که پیامبر اسلام در غار حرا برای مدتی عزلت اختیار می نمود.

مکاشفات و بازگویی آن

#سوال_از_ایت_اله_بهجت_

مکاشفات و بازگویی آن
 
س) فرزند من معتقد است که نوری را از امام علی(ع) مشاهده نمود و مدتی با او همراه بوده است؛ آیا این مطلب حق است یا نه و چگونگی رهایی از آن چیست؟

ج) بسمه تعالی، بر هر مرد و زن مؤمن لازم است که به وظایف معلوم خود که انجام واجبات و ترک محرمات است، عمل نماید؛ و آنچه که در بیداری یا خواب می بیند، اگر حق باشد آن را صلوات زیاد بر حضرت نبی اکرم و آل او صلی الله علیه و آله، تکمیل می نماید؛ و اگر باطل باشد یا حقی باشد که از آن در راه باطل استفاده شده باشد، زیاد صلوات فرستادن بر حضرت محمد و آل او، آن را دفع می نماید.

غذای_هارون_الرشید

#داستانهای_عرفانی_غذای_هارون_الرشید


روزى هارون الرشید از خوان طعام خود جهت بهلول غذائى فرستاد. خادم، غذا را برداشت و‎ ‎پیش بهلول آورد. بهلول گفت ‏من نمى خورم ببر پیش سگهاى پشت حمام بینداز! غلام‎ ‎عصبانى شد و گفت اى احمق! این طعام ، مخصوص خلیفه ‏است، اگر براى هر یک از اُمنا و‎ ‎وزراى دولت میبردم بمن جایزه هم میدادند، تو این حرف را میزنى و گستاخى به غذاى‎ ‎خلیفه میکنى؟! بهلول گفت: آهسته سخن بگو که اگر سگها هم بفهمند از خلیفه است نخواهند‎ ‎خورد! ‏(مجمع النورین ، ص 77)

حقیقت روزه

حقیقت روزه

اگر کسی روزه را از سر حب و عشق بگیرد، دیگر رفتن به بهشت و نرفتن به جهنم و دیگر برکات و ثمرات روزه که هم در روایات و هم در کتب علمی از سوی پزشکان مسلمان و غیرمسلمان بیان شده، توجهی ندارد. این یک مرحله از بحث است که ما هرچه به لحاظ عبودیتی خود را بالا ببریم، حقیقت روزه را بهتر و عمیق تر درک می کنیم.

مرحله بعد در نگاه عرفانی به روزه این است که روزه نقش بسیار محوری در سیر و سلوک الی ا... دارد و دل و قلب را با گرسنگی و تشنگی و عمل به امر الهی زلال کرده و صیقل می دهد و انسان را همان طور که در دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان بیان می شود، به فکر مخلوقات الهی بویژه محرومان و پابرهنگان قرار می دهد، یعنی عارف با یک چشم به خدا و با چشم دیگر به خلق خدا می نگرد و روزه تضمین کننده این دو چشم است.

مرحله سوم این است که روزه غیر از آنکه یکی از عوامل سلوک الی ا... است، بلکه باعث می شود عارف در مقام والا و بالای عرفانی روزه را از این باب نگاه کند که روزه عرفانی یعنی ندیدن ماسوی ا... و گذر از غیر خدا و انقطاع الی ا... چطور در روزه از بسیاری از نیازهای مطلوب می گذریم، از خوردن، آشامیدن و مطالبات غریزی و جسمانی، یک سالک الی ا... و عارف بالله نیز روزه را در این می بیند که غیر خدا را کنار بگذارد.

استقامت در سلوک

استقامت در سلوک

عارف بزرگوار مرحوم سید هاشم حداد :"ولی اینان باید بدانند که انچه معد و موجب حرکت و فعلیت استعدادات است کلمات و بیانات ما است که حکم اکسیر را دارد و برای تاسی و پیروی و انقیاد همانند کیمیا,موثر و کمیاب است و هر کدام از این بیانات از چهار هزار معجزه بالاتر و موثرتر و راه گشاتر و کارسازتر است ."

نیز می فرمودند:"من تعجب میکنم از این افرادی که به ما مراجعه و طلب دستور و برنامه می کنند و ما هم با وجود کثرت مشاغل و عدم مجال برای انها وقت می گذاریم و با انها صحبت میکنیم و به آنها برنامه میدهیم و آنان نیز مدتی بر این دستور مداومت می نمایند و حال و هوای آنها تغییر می کند و جان تازه ای در کالبد انها دمیده میشود و صفای خاصی بر جان و زندگی انها حاکم میگردد و چشمان انها به فضای جدیدی باز و روشن می شود ولی همین که مدتی از این قضیه می گذرد با ارتباط با شخص منحرف و مصاحبت با افرادی معاند یک مرتبه دست از همه ان داده ها می شویند و ان مطالب را رها می کنند و آن نور و ضیاء در ضمیر انها به تاریکی و افول می گراید و ان صفا و بهجت ,بدل به خمودی و مردگی می گردد,و ان راه و ذکر و همت و مقصد و حرکت تماما فراموش می شود ,تو گویی اصلا ابتداء خبری و مطلبی نبوده است."

منبع مطلع الانوار،جلد دوم ، علامه طهرانی

زن و طی مقامات عرفانی  در نظر ابن عربی

زن و طی مقامات عرفانی  در نظر ابن عربی

محی الدین ابن عربی  درباره زنان می نویسد: اعلم ایدک الله ان الانسانیة لمّا کانت حقیقة جامعة للرجل و المرأة لم یکن للرجال علی النساء درجة من حیث الانسانیة؛(2) بدان که انسانیت حقیقتی است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان از حیث انسانیت بر زنان برتری ندارند.

وی می گوید: مردان و زنان در اصل انسان بودن با هم اشتراک دارند و اختلاف و افتراقشان تنها در ذکورت و انوثت است که امر عارضی است و داخل در جوهره و اصل وجود انسان نیست.

قیصری در شرح فصوص نیز می نویسد: «انّ المرأة باعتبار الحقیقة عین الرجل و باعتبارالتعین یتمیز کل منهما عن الآخر»(3) از نظر حقیقت میان زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعیّن و تشخیص از یکدیگر ممتازند.

و چون زن و مرد در حقیقت انسانیت مشترکند و انوثت و ذکورت امری عارضی هر دو می توانند مقامات عرفانی را طی کنند.

محی الدین می گوید: «انّ هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال فقد تکون للنساء ایضاً لکن لماکانت الغلبة للرجال تذکر باسم الرجال»(4) طی مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه برای زنان نیز هست اما چون اغلب مردانند که در این مسیر قرار می گیرند اسم آنها ذکر کرده است.

در غیر این صورت زنانی چون مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون و خدیجه و فاطمه(س) به این مقام نائل آمدند.

زن کاملتر از مرد

محی الدین در فصّ محمدی هنگامی که از سرّ محبوبیت زن برای پیامبر(ص) سخن می گوید، می نویسد:چون ذات اقدس الهی منزّه از آن است که بدون مجد و مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و صفات الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد و زن در مظهر بودن خدا کامل تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و به لحاظ مخلوق بودن، خلقت را پذیرفته است اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهی است و مظهر فعل و تأثیر الهی.

چون مرد را مجذوب و محبّ خود می سازد و این تصرف و تأثیر نموداری از فاعلیت خدا است. بر این اساس است که زن از مرد کامل تر است.

اگر مرد بخواهد خدا را مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا در مظهریت زن نگاه کند، شهود او به کمال و مقام می رسد.از این رو زن محبوب پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است.(5)

درباره مقامات عرفانی می گوید: «و کل ما نذکره من هؤلاء الرجال باسم الرجال فقد یکون منهم النساء ولکن یغلب ذکر الرجال و قیل لبعضهم کم الابدال فقال اربعون نفساً فقیل له لم لاتقول اربعون رجلاً فقال قد یکون فیهم النساء»(7) هرچه از این طبقات به اسم رجال نام بردیم از باب غلبه  است و گرنه گاهی زنان نیز به این درجات و مقامات نائل می شوند بعد می افزاید: از شخصی پرسیدند ابدال چند کسند، پاسخ داد، گاهی زنان نیز به این مقام می رسند یعنی رسیدن به مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه زن ها نیز توان دست یابی به این مقامات دارند.

جدا شدن از بدی ها

 وقتی انسان قرآن می خواند، خدا فواصلی بین او و غیرمومنان تعریف می کند که این فاصله ها را خود شخص متوجه نمی شود. خود فرد متوجه نمی شود که چرا دارد با عده ای پیوند می خورد و از عده ای دور می شود.
شما تجربه کنید و روزانه برنامه قرآن برای خودتان بگذارید، چه در ماه مبارک چه در غیر آن به صورت مداوم، خودتان می بینید پایتان از جمع های نامطلوبی دور می شود و با آدم هایی آشنا می شوید که خودتان آن ها را برای حیطه آشنایی خودتان انتخاب نکرده بودید. جوری که به تعبیر اشتباه، خودتان تعبیر به شانس می کنید. در حالیکه این سنت قطعی الهی است که در پس این ماجرا قرائت قرآن شماست. انگار فرد در سانتریفیوژی قرار میگیرد که جدا شود.
این حجاب را خدا «حجاب ندیدنی» معرفی می کند. «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا» وقتی قرآن می خوانی بین تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند حجابی نادیدنی ایجاد می کند. بهترین وقت و به قول کاسب ها سرچراغ این موضوع چه زمانی است؟ ماه رمضان است.

🔸 گزیده از برنامه یاد خدا، پانزدهم خرداد

روزه 4

بسم الله الرحمن الرحیم
روزه 4
در حدیث معراج داریم که خداوند خطاب به پیامبر اعظم فرمودند
ای احمد به دنیا بی رغبت باش
حضرت فرمودند
چگونه در عمل نسبت به دنیا بی رغبت باشم
خداوند فرمودند
از خوردنی ها و نو شیدنی ها و پوشیدنی ها به کمترین مقدار بسنده کن وبرای فردای خود چیزی را ذخیره نکن و دایما به یاد من باش
پیامبر فرمودند
میراث و حاصل گرسنگی چیست
خداوند متعال فرمودند حکمت و راه یابی به حقایق و حفظ قلب از وسوسه های شیطان
ای احمد میدانی بنده ی من چه موقع به من نزدیک تر است ؟
انگاه که گرسنه باشد ویا در حال سجده
هدف اصلی و اساسی هر کسی خداوند متعال است و خداوند متعال گرسنگی و سجده را بهترین شرایط جهت قرب بنده به خود معرفی می کند
زیرا هر چقدر که انسان خود و میلهای خود را نفی کند ، به همان اندازه نزدیکی به حق را در خود احساس می نماید
انسان از طریق گرسنگی وروزه می تواند میلهای خود را نفی نماید که به ان نفی انانیت می گویند
واز طریق سجده ، احساس هست بودن در مقابل خدا در انسان از بین میرود
همه این دستورات برای این است که انسان به گوهر قدسی خود دست یابد واز طبع حیوانی خود ازاد گردد
زیرا تا انسان بر طبع حیوانی خود حاکم نگردد نمی تواند با حقایق عالم مرتبط گردد
جایگاه روزه عبارت است از غلبه بر طبع حیوانی جهت رسیدن به حقایق قدسی
در شب قدر کسی به کوی حقیقت نظر می کند که حداقل با بیست و چند روز روزه داری بر طبع خود غلبه کرده باشد
وبا رعایت حلال و حرام الهی یک نحوه هماهنگی با حضرت صاحب الزمان علیه السلام که صاحب شب قدر است ، بدست اورده باشد که این مقام حتی از مقام ملایکه هم بالاتر است ، زیرا حقیقت انسان روح است که مقامش مقام همنشینی با خداست
خداوند در سوره قدر مژده می دهد که اگر کسی سیر و سلوک خود را درست طی کند و جوع خود را در ذیل برنامه شریعت الهی با صوم ، مدیریت نماید و روزه خود را در حریم ماه رمضان شکوفا کند ، به لطف و کرم الهی ، به طواف کعبه ی شب قدر نایل میشود ، کعبه ای که محورش ان روحی است که در شب قدر بر قلب انسان کامل نازل میشود
با وارد شدن به ماه رمضان امید رسیدن به چنین احوالی در مسلمانان زنده میشود
روزه ماه مبارک رمضان جهت رسیدن به حقایق معنوی ، راه بسیار فوق العاده ای است ، از همان ابتدا نیت خود را گسترده کنید تا بیشترین نتیجه را به دست اورید
محروم شدن از امیال نفس اماره ، شرط ورود به حرم است تا انسان از برکات مسجد الحرام و کعبه بهره مند شود
انقدر این ماه مقدس است که میفرماید تا روزه نیستی - مگر اینکه عذری داشته باشی - وارد نشو . بدون روزه اجازه ورود نمیدهند
عین سرزمین الهی است که اگر انسان محرم نباشد اجازه ی ورود ندارد ، این یک نحوه نفی انانیت است تا انسان از خود فانی شود و بتواند به حق باقی گردد
جهت ورود به سرزمین رمضان نیز باید روزه دار باشی
وگرنه راهتان نمی دهند
وملایکه الله به استقبالتان نمی ایند
وقتی با رعایت اداب مربوطه وارد شدید امید داشته باشید به اینکه در ماه رمضان انواری از حقیقت بر عقل و قلب شما بریزد و شایسته ی درک شب قدر شوید
با انکه خصوصیاتی که ان شب دارد و انسان را از گذشته و اینده ازاد میکند تا به حضور حقایق اسمانی در اید

روزه 3

بسم الله الرحمن الرحیم
روزه 3
با دقت در سیره بزرگان دین میتوان نتیجه گرفت که اگر کسی زیبایی زندگی را در گرسنگی و روزه ندید هنوز سالک نیست
و نمی تواند حرکت بسوی مسیری را که راه بسوی مقصد متعالی جان او را دارد شروع کند
انهایی که بجایی رسیده اند تمام عمر با گرسنگی مانوس بوده اند
غذا نمی خوردند که سیر شوند
غذا میخوردند تا برای ادامه بندگی قوت بگیرند
گرسنگی فقط در ان حدی که انسان را از پا در اورد برای انسان تقدیر نشده
و انسان باید در ان مقداری که از ان چاره ای ندارد بخورد
وهر کس که خوراکش کم باشد فکر او صاف گردد
و گرسنگی خوب یاوری است برای سخت گیری بر نفس و شکستن عادت ان
و تشنگی و گرسنگی ابزار مبارزه با نفس است
و این کار پاداش مبارزه در راه خداست
و عملی دوست داشتنی تر از گرسنگی و تشنگی در راه خدا نیست
و پر خوابیدن و پر خوردن در نزد خدا منفور است
و مرگ با گرسنگی و تشنگی در راه خدا افضل درجات است وباعث خوشحالی ملایکه از دیدن روحت میشود
که گرسنگی باعث مشاهده حق میشود
وقتی در زندگی انسان رجوع به جوع شروع شد
معلوم میشود که انسان به دنبال زیباترین و کامل ترین شکل حیات و زندگی است
به این معنا که میخواهد زیر نظر انسان کاملی این کار را انجام دهد تا به بهترین شکل ممکن
از زمینی بودن خود کم کند و به سوی اسمان معنویت سفر نماید
یک مرتبه متوجه میشود که از طرف خدا وند متعال و به واسطه حضرت رسول اعظم صلی الله علیه واله وسلم فرمان می اید که
یا ایهاالذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون
ای کسانی که ایمان اورده اید بر شما روزه نوشته شد همانگونه که بر پیشینیان شما نوشته شد
روزه ان جوع و گرسنگی است که می تواند زیر فرمان حضرت رحمن به واسطه ی رسول خدا انسان را به تقوا برساندواورا حاکم بر امیال نفسانی خود کند
وخدا با این ایه به گرسنگی شما رنگ خدا میزند وانرا هدف مند و جهت دار میکند
شما ابتدا باید به حقیقت جوع رسیده باشید تا معنی این ایه برایتان روشن شود و گرفتار افراط ووتفریط نگردید
وگرنه بعضی ان چنان در جوع و گرسنگی افراط می کنند که روزی یک بادام می خورند
چون متوجه شده اند که گرسنگی و جوع چه اندازه حیات بخش است وبا گرسنگی چه حالات خوبی بدست می اورند
و چون گرسنگی انها هدف مند نیست و دچار افراط شده اند در چارچوب شریعت الهی عمل نمی کنند و با سایر عوامل موجود در هستی هماهنگ نیستند ولذا به مطلوب حقیقی نمی رسند
وخدا با این ایه مسیر ارزنده ای را در جلوی راه مسلمانان گشود
و فهماند که کما کتب علی الذین من قبلکم ، فهماند که این مسیری است که انسانیت انسانها اقتضای انرا دارد وهیچ سالکی در هیچ دوره ای از ان مستثنا، نیست
و خدا به این طریق سلوک مسلمانان را به همه موحدان تاریخ متصل کرد تا مسلمانان گمان نکنند که از انها عقب افتا ده اند
واخر ایه هم میفهماند که
لعلکم تتقون ، میفهماند که هر کسی که بخواهد به تقوا برسد واز حاکمیت بعد ظلمانی نفس خود ازاد شود باید در ذیل شریعت الهی روزه داری کند
با این قسمت از ایه به انسان فهمانده اند که از طریق روزه امکان کنترل میلها ی نفس فراهم است و امید است که چنین ملکاتی برای او حاصل شود که بتواند بر امیال خود حاکم گردد

روزه 2

بسم الله الرحمن الرحیم
روزه 2
هر سالکی ابتدا باعقلش متوجه میشود استعدادهای بسیار متعالی دارد که امکان حضور در عالم معنا را به او میدهد
و می فهمد که برای حضور در ان عالم باید تکلیف تن و جسم خود را معین کند
و نگذارد که تن او برای او تعیین تکلیف نماید
واین شروع فناست
زیرا که فنا جیزی نیست جز عزمی که انسان ، حکم خدا را ارام ارام بر نفس اماره اش ترجیح دهد
انسان در راستای حاکمیت حکم خدا ، ارام ارام روح خود را به تعادل نزدیک میکند و متوجه گوهری میشود که در جانش نهفته است وبرای نزدیکی به ان گوهر ، طلب شروع میشود
وطلب با تقید بیشتر به احکام الهی ، زبانه میکشد و بهتر احساس میکند که این تن مزاحم است وباید با روزه و گرسنگی مزاحمت انرا کم کند
زیرا در هنگام مبارزه با تن است که متوجه میشود باید گوهر اسمانی خود را بر بعد غیر قدسی خود ترجیح دهد
راز محرومیت انسان از حقایق و ارتباط با عالم معنا در توجه صرف و تام به تن است
و توجه به لقمه و بی توجهی به لقمان جان ، اورااز عالم عرش دور می کند
و برای رسیدن به عالم معنا باید همچون ابراهیم خلیل هر انچه را که افول میکند را توجه  نکند ، انی لا احب الافلین
سالک نیمه های شب بلند میشود و به خود می گوید چرا مشغول دنیا شدی
خجالت نکشیدی که دنیا را مقصد خود گرفتی ؟
اخر چرا دنیایی شدی ! تو که مال اینجا نیستی !
وبا این تذکرات طلب شروع میشود
و شوق بسوی منزل اصلی زیاد میشود
سالک در این حال خود را با تن گوشتی خود روبرو میبیند که سنگینی میکند
وباید با جوع این تن را بتراشد واز این طریق شوق به جوع در او ایجاد میشود
جوع ان گرسنگی است که انسان خود را از سنگینی جسم که مانع پرواز روح میشود ، ازاد کند
اسیر بودن در امیال جسم ، عین فرو افتادن در گور تن است که جان با روزه داری در معرض صور اسرافیل قرار می گیرد واز گور خود اغاز میشود
در این حالت میل به جوع شروع میشود و گرایش به دنیا سرد می گردد
ودیگر به دنیا با چشم مالکیت و خریدار نگاه نمیکند وبلکه به چشم واسطه و وسیله نگاه میکند
نشانه ی تجلی عدم میل به دنیا و توجه به حق ، علاقه مندی به جوع و گرسنگی است تا انسان را از دنیا دوستی ازاد کند و امکان پرواز روح را به سوی عالم ملکوت فراهم سازد
جوع و گرسنگی شروع لازمی برای یک سالک است و کسی بجایی نرسید مگر اینکه خورش او جوع بود

روزه 1

بسم الله الرحمن الرحیم 

روزه 1
انسان با حواس خود واقعیتهای محسوس را متوجه میشود
وبا تعقل خود حقایق معقول در عالم را درک می کند
حقایق عقلی از جنس نور هستند
واگر انسان بتواند حجاب بین خودو انها را کنار بزند
جانش تحت تاثیر تجلیات نور حقایق عقلی قرار می گیرد
حقایق عقلی به جهت مجرد بودن وبه چهت نحوه وجودی برتری که دارند همواره در تجلی می باشند
واگر انسان تحت تاثیر تجلیات ان قرار بگیرد از کمالات مخصوصی که هر حقیقتی باخود دارد بهره مند میشود
بعد از اینکه ما به کمک عقل متوجه وجود حقایق شدیم باید به کمک قلب امادگی ارتباط با این حقایق را در خود ایجاد کنیم
مثلا عقل متوجه وجود حقایقی مثل خدا ، ملایکه ، و اسما، الهی و سنن جاری در هستی میشود
ولی علم به وجود ان حقایق یک چیز است
و ارتباط پیدا کردن با ان یک چیز دیگر
درک حقایق کار عقل است
ولی اگر قلب و دل نباشد انچه که بوسیله عقل بدست امده را نمیتوان انطور که بایسته است را بهره کافی برد
زیرا ارزش وجود حقایق به ارتباط و انس با ان است
عقل حقایق را درک میکند و میفهمد که نورانیت این حقایق مطلوب جان انسان است و مسیر ارنباط با این حقایق را نشان میدهد تا بوسیله عبودیت ارتباط با این حقایق فراهم شود
تا جان انسان هماهنگی لازم رابا عالم اعلا را در خود ایجاد کند
عبودیت همان عقل عملی است که عقل نظری انرا درک گرده وراه ارتباط با انرا بیان گرده
در این حالت انسان اهنگی خاص علاوه بر انچه عقل نظری گفته در وجود خود احساس میکند که به ان تعبد می گویند
تعبد حیاتی روحانی است که موجب تحرک عقل نظری میشود وانرا به ثمر میرساند
تعبد نحوه ای از حیات است که موجب عزمی خاص در انسان می گردد
تا انسان در ان حالت اراده کند که رابطه ای بین او و حقایق عالم برقرار شود
وجان او در مرتبه ای خاص از عالم وجود قرار گیرد که تحت تاثیر پرتو انوار غیبی باشد
پس دانستن حقیقت کار عقل است و انسان از طریق عقل اگاه میشود که چه حقایقی در عالم هستی وجود دارد اما ان اراده ای که سبب میشود تا انسان به دانایی های متعالی خود بسنده نکند وبا انها انس بگیرد مربوط به روحیه عبودیت او میشود وانس با حقایق با قلب صورت می گیرد وانس با حقیقت و اتحاد با ان کار قلب است که از طریق تعبد محقق میشود
و فرق فلسفه با عرفان در همین نکته است که عرفان روح انس با حقایق را در انسان تقویت می کند
و شریعت مقدس اسلام سعی دارد که انسان ها از طریق تعبد با حقایق مرتبط شوند
یکی از موضوعاتی که موجب میشود که تا انچه را که عقل فهمید دل احساس کند ، روزه داری است
اگر مبانی عقلی و قلبی روزه در کنار هم مطرح شود
قلب و قالب روزه وارد زندگی انسانها میشود و بهره ای را که خداوند برای بندگانش اراده کرده ظهور می یابد
حالا سوال میکنم که ایا اصلا انسان می تواند با حقایق عالم اعلا ارنباط برقرار کند ؟ و چگونه باید عمل کند که این ارتباط برفرار شود ؟
با توجه به وسعت نفس ناطقه ی انسان همه می دانیم که انسان فراتر از فقط بدن مادی است
وفقط به این بدن مادی محدود نشده است
و مقصد دستورات دین و تکلیف های الهی هم این است که انسان از جنبه روحانی و معنوی خویش غافل نشود که اگر غافل شود قالب زندگی او میماند و قلب و روح ان میرود
و وقنی که انسان متوجه شد که وجود او یه جنبه مادی و یک جنبه روحانی و معنوی دارد واز روح و جسم تشکیل شده ، بعد باید جایگاه بدن و روح خود را متوجه شود و بداند که اصل کدام است و فرع کدام !
و وقنی که فهمید روح اصل است و جسم فرع ، دیگر بدنی راکه در حد یک ابزار محسوب میشود تا روح را به تعالی برساند ، مقصد او نمیشود و خواسته ها و امیال جسمی او برایش هدف نمیشود
و وقتی که عقل و قلب او متوجه شد که جنبه روحانی او اصل است  و او دارای استعدادی است که تا همنشینی خدا امکان صعود دارد و مقامش فوق ملایکه است و حقیقت او از  روح صادر شده و روح به خود خدا منتسب است و نفخت فیه من روحی است وخدا از روح خودش در کالبد انسان دمیده دیگر میفهمد که باید مواظب باشد تا جایگاه خود را پایین نیاورد
و میفهمد که حالا که او ترکیبی از جسم و روح است  باید غلبه جسم کم شود تا بتواند در فضای عالم قدس و معنا سیر کند
و دیگر از حقیقت قدسی خود نمی گذرد و مشغول توجه تام به جسم و امیال ان نمیشود
و میفهمد که باید برنامه ای بریزد تا از حقیقت خود محروم نشود و خود را طوری مدیریت می کند که بتواند همنشین خدا شود
و اینجاست که موضوع روزه و ماه مبارک رمضان نقش و اهمیت خود را پیدا می کند  و شوق رسیدن به محبوب از دریچه روزه و ماه رمضان در انسان شعله می کشد
چون میبیند که از این دریچه می تواند تا همنشیی خدا رشد کند
واگر عقلش اینرا درک کرد ان وقت طلب شعله می کشد و سیر شروع میشود
وتا کسی به طلب نرسد نمیتواند از امیال جسم خود عبور کند و بسوی حقیقت قدسی قدم بردارد

خوشرویی عارف

💠 خوشرویی عارف


شیخ الرئیس در مقام عارفان می گوید : عارف ، خوشرو و خندان و متبسم است و از روی تواضع به کوچک تر ، همان قدر خوشحال می شود که از دیدن افراد نامدار ؛ چگونه شاد نباشد و به وجد نیاید در حالی که به حق و همه چیز به این سبب که خداوند را در آن می بیند شادمان است ، و چگونه برای او همگان یکسان نباشند ، در حالی که همه نزد او اهل رحمت اند که مشغول باطل اند .
تا آن جا که می گوید : عارف ، شجاع است و چگونه شجاع نباشد در حالی که او از مرگ هراسی ندارد ، و بخشیده است و چگونه بخشنده نباشد در حالی که از محبت باطل بر کنار است ، و او حقد و کینه ها را فراموش می کند و چگونه چنین نکند در حالی که ذکرش مشغول به حق است .


📚  منبع : رساله امامت

روزه-و نیروی مضاعف ادراک

🔅🔆#روزه-و نیروی مضاعف ادراک

ادراکات و دریافت‌های انسان از راه‌های مختلف است که حاصل می‌شود.معده، گوش، چشم و پوست و نیز عقل و قلب از راه‌های ورودی اطلاعات و معرفت به درون انسان هستند.

👈اگر آدمی به یکی از این ورودی‌ها بسیار توجه کند از ورودی‌های دیگر غافل می‌ماند، در نتیجه اعضای دیگر دچار کمبود غذا و خوراک می‌شود. خداوند میزان ورودی را با تشریع اعمال عبادی و حلال‌ها و حرام‌ها و با قواعد فقهی تنظیم می‌نماید تا انسان به همهٔ خیر و خوبی‌ها برسد و از جادهٔ تعادل دور نشود.

💫 آیت‌الله‌ نکونام

وقتی که قرآن را می‌خوانیم ولی بهره ای از آن نداریم!

وقتی که قرآن را می‌خوانیم ولی بهره ای از آن نداریم!

يكى ديگر از حجب غليظه، كه پرده ضخيم است بين ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حبّ دنيا است كه به واسطه آن قلب تمام همّ خود را صرف آن كند و وجهه قلب يكسره دنياوى شود؛ و قلب به واسطه اين محبت از ذكر خدا غافل شود و از ذكر و مذكور اعراض كند. و هر چه علاقمندى به دنيا و اوضاع آن زيادت شود، پرده و حجاب قلب ضخيمتر گردد. و گاه شود كه اين علاقه به طورى بر قلب غلبه كند و سلطان حبّ جاه و شرف به قلب تسلّط پيدا كند كه نور فطرت اللَّه بكلّى خاموش شود و درهاى سعادت به روى انسان بسته شود. و شايد قفلهاى قلب كه در آيه شريفه است كه مى‏فرمايد: ا فَلا يَتَدَبَّرون الْقُرآنَ امْ عَلَى قُلُوبٍ اقْفالُها، همين قفل و بندهاى علايق دنيوى باشد

#مطالب_سلوکی_ 5

#مطالب_سلوکی_5

.21_خدمت به استاد، رفقا و فقرا تمام كارها را آسان مي كند.

.22_مدارا كردن با نفس خود در جميع مراحل سير و سلوك و شناخت اينكه سير مراحل تدريجي است و يكدفعه انجام نخواهد شد، درك اين مطلب امري ضروري است و سالك نبايد از آن غافل شود.

.23_با ذريه ي رسول خدا صلی الله علیه و اله با بزرگي و كرامت برخورد كند و در حد توان خود در برآوردن حاجات ايشان بكوشد.

.24_قبل از خواب آيه الكرسي و برخي از سوره هاي قرآن را بخواند، خصوصا مسبحات شش گانه را، يعني سوره هاي حديد، حشر، جمعه، اعلي، تغابن و صف.

.25_وقتي را براي تفكر در نشانه هاي آفاقي و انفسي عالم هستي اختصاص دهد.


.26_سجده ي يونسيه را كه طولاني هم هست بجا بياوريد، به اين ترتيب كه ذكر »لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين« را اقلا چهار صد مرتبه در سجده بگويد، گر چه بيشتر از اين هم مي توان گفت. سالك بايد در بيرون آمدنش از ظلمات نفس به خدا ملتجي شود و به اين نيت سجده مذكور را انجام دهد و در آغاز عمل كردن به اين سجده بايد يك سال به آن مداومت بورزد  .

.2۷_در شب جمعه و عصر جمعه سوره ي قدر را صد مرتبه بخواند.

.28_دست راست خود را بعد از نماز صبح روي سينه خود بگذارد و هفتاد بار بگويد »يا فتاح« و باآن فتوحات قلبي را براي خود نيت كند.

.29_انگشتر عقيق و فيروزه در دست راست كند. در حديثي نيز ديده ام كه مدت مداومت بر ذكر و عمل را حداقل يك سال بايد ادامه داد.

.30_بعضي اعمال مستحبي، مانند صدقه و نماز نافله مخصوصا نماز شب را انجام دهد. زيرا محالاست كه سالك بدون تهجد و نماز شب و بيدار بودن در آخر شب و مناجات و تلاوت قرآن وتفكر عرفاني مفيد و چيزهايي از اين قبيل كه انجامش آسان باشد، به جايي از مقامات عرفان برسد.
استاد محمد صالح کمیلی

مواخذه

مواخذه 

و آن عبارتست از اینكه سالك پس از مشاهده خیانت (گناه) ، در مقام تادیب نفس ‍ خود بر آمده و او را به نحوى كه خود مقتضى داند، تادیب و تنبیه كند.

#رساله_لباب_الباب_طهرانی_

نشان دادن راه میانبر در تهذیب نفس

نشان دادن راه میانبر در تهذیب نفس
همان‌طور که در نظام طبيعت و خيلي از زيرشاخه‌هاي علوم، راه‌هاي ميان‌بر و کوتاه هست در تهذيب نفس هم هست.
در اعمال، راه ميان‌بر هست، در قيامت هم هست؛ منتها دليلي ندارد که راه‌هاي ميان‌بر و کوتاه را به بنده که اختياراً گاهي از راه خدا فاصله مي‌گيرم نشان بدهند. من که گاهي به جاي اولويت اول زندگي که رسيدن به قرب الهي است، اولويت-هاي دو و سه زندگي را انتخاب مي‌کنم يا گاهي اصلا گزينه معارض و راه‌هاي غيرشرعي را انتخاب مي‌کنم و کج مي‌روم، دليلي ندارد که راه ميان‌بُر را به من نشان بدهند. اگر اين‌طور باشد، بايد به همه نشان دهند. همه‌هنر بشر در اين است که ضرورت‌ها و اولويت‌هاي اول را بشناسد. اگر اين اولويت را شناخت، و به آن پايبند بود ديگر راهش را به سلامت مي‌رود.
در قرآن هم فرمود:   وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم؛

 حضرت استاد شیخ جعفر ناصری

مراتب روزه

مراتب روزه

 ما در روایت داریم که قلب المومن عرش الرحمن است و از امام ششم (ع) روایت شده قلب، حرم امن الهی است، در غیر آن غیر خدا را راه ندهید و این میسر نیست، مگر با مراقب نفس که ما در روزه خود تمرین مراقبت نفس می کنیم، برای اینکه از اذان صبح شرعی تا اذن مغرب شرعی دائم در حال مراقبه هستیم که مبادا به لحاظ فقهی روزه مان باطل شود، بعد از آن مراقبه اخلاقی نیز می کنیم خود ما این حس را داریم که ماه رمضان با دیگر ماه ها متفاوت است و دائم در حال مراقبه هستیم که غیبت نکنیم، دروغ نگوییم، زخم زبان نزنیم، آبروی دیگران را نریزیم و این یعنی مراقبتهای اخلاقی با دور کردن رذایل و کسب فضائل؛ یعنی از انسان مطیع فقهی به انسان فاضل اخلاقی ارتقا می یابیم و وقتی به اواخر ماه مبارک رمضان نزدیک می شویم، دل هایمان نورانیت یافته و عقل ها شکوفا می شود.

مراقبت عرفانی این است که واجب را انجام داده از حرام بپرهیزیم از مکروهات اجتناب کرده و به مستحبات اهتمام داشته باشیم، یعنی با التزام به شرع مقدس و سنت نبوی به مقام انقطاع جز خدا برسیم که در فرازهای انتهایی مناجات شعبانیه به بهترین شکل بیان می شود. پس از آن به جایی می رسیم که قلبمان از غیر خدا جدا می شود و جز او را در دل راه نمی دهیم. در اینجا قلب عرش الرحمن است؛ یعنی محل حاکمیت مطلقه حق و تنها خدا بر دل ما حکومت می کند و دل آیینه نمایش حاکمیت و مالکیت مطلقه حق می شود که این همان حرم حق است که حرامیان را به آن راه نیست. این یعنی اغیار را به دل راه ندادن و این نقش روزه است که ما را از مراقبت های اولیه فقهی به مراقبت های بالاتر یعنی اخلاقی پس از آن عرفانی عبور می دهد؛ می توان در مقام تمثیل گفت، دهه نخست ماه مبارک رمضان فرصتی است برای مراقبه فقهی، دهه دوم برای مراقبات اخلاقی و دهه سوم مراقبات عرفانی؛ یعنی اگر اهل معرفت باشیم وقتی ماه مبارک رمضان در حال اتمام است گویی از محبوب و معبود جدا می شویم که امام چهارم (ع) در دعای وداع این دلتنگی را به خوبی به تصویر کشیده اند، با تمام وجود می گوییم حیف و دلتنگ می شویم و این حس نتیجه #مراقبه نفس و رسیدن به مقام بالای عرفانی است.

#عشق

#عشق
یکی از شاگردانش می گوید حضرت حق خودش می شکند خودش التیام می دهد خودش مریض می کند و خودش شفا می دهد ، اینها همه عشق بازی با  اطوار و شئون خود اوست و درحقیقت شکستن و التیام دادن  دو شکل مختلف دارد و از یک مبداء حکایت می کند هر دو محبت است.

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد

عالم سراسر عشق است ، عشق مظاهر با  مظاهر و در حقیت عشق خود با خود.
سید هاشم حداد ره
رساله سیر و سلوک

#داستانهای_عرفانی_امام_خمینی_ره

#داستانهای_عرفانی_امام_خمینی_ره

1_ پاریس پیغام دادیم که محل اقامت امام اولاً شمال شهر نباشد، ثانیاً در اماکن خصوصی نباشد و ثالثاً جای پر زرق و برقی هم نباشد.
از تهران هم زنگ زدند که ستاد استقبال، برنامه‌ها را چیده؛ فرودگاه مهرآباد فرش می‌شود، شهر چراغانی می‌شود، آقا را با هلی‌کوپتر به بهشت زهرا می‌بریم و…
به امام که گفتم، گفت:
– به آقایان بگو مگر کوروش را می‌خواهند وارد ایران کنند؟ یک طلبه از ایران خارج شده، همان هم می خواهد برگردد…


2_ دراویش آمده بودند توی حجره‌های فیضیه‌ و جا خوش کرده بودند. هیچ‌کس هم حریفشان نبود.
یک بار روح‌الله با یکی از دراویش جر و بحثی کرد و یک سیلی آبدار گذاشت در ِ گوشش.
حالا دیگر حریفشان می‌شد. بیرونشان هم کرد.

سالك الهي حتي الامكان گناه نمي كند، كه توبه كند

سالك الهي حتي الامكان گناه نمي كند، كه توبه كند

(بدان‌اي سالك راه حق!) شخص تائب پس از توبه نيز آن صفاي باطني برايش باقي نمي‌ماند، چنان‌كه صفحه كاغذي را اگر سياه كنند، و باز بخواهند جلا دهند، البته به حال جلاي اولي برنمي‌گردد. يا ظرف شكسته‌اي را اگر اصلاح كنند، باز به حالت اولي مشكل است برگردد. بسيار فرق است بين دوستي كه در تمام عمر با صفا و خلوص با انسان رفتار كند، با دوستي كه خيانت كند و پس از آن عذر تقصير طلب نمايد. بنابراين، انسان بايد حتي‌الامكان گناه نكند و اگر خداي نخواسته گناه كرد، هرچه زودتر درصدد توبه و علاج برآيد.
چهل حديث امام خميني(ره)، ص 274

🌹 مشارطه 🌹

🌹 مشارطه 🌹
 امام خمينى (ره ) در اين باره مى نويسد:
مشارطه آن است كه در اول روز، مثلا با خود شرط كند كه امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارك و تعالى رفتار نكند و اين مطلب را تصميم بگيرد و معلوم است يك روز خلاف نكردن امرى است خيلى سهل ، انسان مى تواند به آسانى از عهده برآيد، تو عازم شو و شرط كن و تجربه نما ببين چقدر سهل است . ممكن است شيطان و جنود آن ملعون بر تو اين امر را بزرگ نمايش دهند، ولى اين از تلبيسات آن ملعون است ، او را از روى واقع و قلب لعن كن و اوهام باطله را از قلب بيرون كن و يك روز تجربه كن آن وقت تصديق خواهى كرد.
در مرحله بعدى بايد پيوسته بر پايبندى به عهد و پيمان ربوبى و ميثاق فطرى و بيرون نشدن از فرمان الهى عزم و با خود شرط كرد كه آن را پاس ‍ بدارد. پس بايد انسان شرط كند كه عهد و پيمانى را كه بسته ، حفظ كرده و مراقب نفس خويش باشد تا خلافى از او صادر نشود و مخالفت با عهد نكند. اين وفادارى به پيمان ، سازنده است چنان كه حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:

((ان الوفاء تواءم الصدق ، ولااءعلم جنه اءوقى منه ؛))
همانا وفا همزاد راستى است و هيچ سپرى چون وفا بازدارنده (از گزند) نيست

سیر و سلوک به چه معنا است و سالک الی الله به چه شروطی باید التزام عملی داشته باشد؟

 

سیر و سلوک به چه معنا است و سالک الی الله به چه شروطی باید التزام عملی داشته باشد؟

بین دو کلمه سیر و سلوک ترکیب عطفی برقرار است و در کتاب های لغت این دو را در کنار هم این گونه معنا کرده اند: «طی طریق و راه پیمودن و ریاضت کشیدن و در تصوف آداب و رسوم و کیفیت مقامات و احوال و چگونگی در طریقت است و ترقی زندگی روحی را به سفر و مسیر تشبیه کرده اند و از همه تشبیهات این تشبیه جامع تر است. سالک (راه رونده) در طی طریق از همین لحظه که به راه می افتد و درپی تکمیل خود برمی آید، در راه وصل به منظور و مقصود خویش از مراحل و منازل گوناگون می گذرد و مانند مسافرین جهان پیما هردم با منظره مخصوصی مواجه می شود.» (لغت نامه دهخدا، ج 2، ص 762)بعضی از فرهنگ لغت ها این دو کلمه را در کنار هم به صورت خلاصه این گونه معنا کرده اند: «روش و عمل ریاضت برای رسیدن به مقامات معنوی (کامل فرهنگ فارسی، ص 605)کلمه سلوک به تنهایی به معنای پیمودن راه و سیر؛ یعنی تماشای آثار و خصوصیات منازل و مراحل دربین راه می باشد. (لب اللباب در سیرو سلوک، محمدحسین طهرانی، ص 25)

شرایط سالک

در سیر و سلوک سالک طریقت معرفت الهی باید به چهار شرط ضروری التزام عملی داشته باشد:

1 - حضور سالک باید، ما سوی الله و همه عالم، از جمله خود را با تمام شئونش در محضر خدا دیده، همه کارهای خود را تحت مراقبت خدا بداند. (الم یعلم بان الله یری)

2- آداب حضور درحد توان و مقدورات خود، در برابر حضور «رب الارباب» آداب حضور را رعایت کند.(صلوا کما رایتمونی اصلی)

3- همت سالک باید با همت عالی وارد این طریق شود. (قدرالرجل علی قدر همته )

4 - طلب سالک باید همانند گدایان مصر از «غنی مطلق» با اصرارگدایی کند (من طلب شیئا و جد و جد)بنابراین، طی کردن مراحل، جهت «تهذیب و تصفیه نفس» را سیر و سلوک می خوانند و سالک را اهل سلوک و اهل طریقت می نامند. طی مراحل طریقت، مستلزم شناخت چهار عامل است: راه، رونده، مقصد و راهنما. سیر و سلوک فواید انواعسیر و سلوک درمنطق قرآن امری ذاتی و نهادینه شده در وجود انسان است. زیرا خداوند انسان را موجودی سالک (رونده) و به تعبیر قرآن «کادح» آفریده است «یا ایهاالانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» ای انسان همانا تو به سوی پروردگارت حرکت و تلاش می کنی، پس او را ملاقات می کنی. بنابراین هیچ انسانی خنثی و بی تحرک و ساکن آفریده نشده و هیچگاه از سیر و سلوک منقطع نخواهدشد. اما نکته اصلی دراین است که انسان بتواند با معرفت توحیدی سیر و سلوک خود را درجهت خدا و تقرب الی الله قرار دهد و از سایر مسیرهای انحرافی و یا کاذب خودداری کند.

بنابراین فواید زیر را می توان در این رابطه برشمرد:

1- انسان در رسیدن به اهداف خود نیازمند راهکار و برنامه است تا مسیر و طریق را برای او تعریف کند. بشر درعرصه معنویت و سیر الی الله نیز نیاز به آیین نامه دارد.مباحث سیر و سلوک که عرفا و اصحاب شهود ارائه کرده اند به مثابه چراغ راه و هادی مسیر معرفت الهی است، تا راهرو طریقت در گرداب سرگردانی فرو نغلتد.

2 - ثمره دیگر «سیر و سلوک» آن است که از آغاز راه، مقصد و هدف برای سالک روشن می شود. 3 - در مباحث «سیر و سلوک» مراتب و مراحل طریق الی الله از پایین ترین درجات معنوی تا عالی ترین آن برنامه ریزی شده و دستورالعمل ارائه شده است، به طوری که هر فرد بنا به استعداد، توانایی و پشتکار خود می تواند به بخشی از آن یا به همه مراحل دست یابد. بنابراین، همه افراد در هر سطحی از معنویت، برنامه و توصیه های لازم را می توانند به کار گیرند.اقسام مردم بر اساس سیر و سلوکامام خمینی(ره) درکتاب « آداب الصلوه » انسان ها را در قبال سیر و سلوک به چهار دسته تقسیم کرده است:

1- محجوبیان این طایفه بر اثر توجه به دنیا و سردرگمی در آن از حرکت و پرواز به سوی ملکوت غافلند واز سیر به سوی حق بازمانده و در شمار غافلان قرار دارند.

2- سالکان این گروه در حال سیر و حرکت به سوی حق به سر می برند و به پیر راه و راهبر نیازمندند.(قرآن، پیامبراعظم(ص) و ائمه اطهار(ع) و اولیای الهی بهترین الگوها و راهبران سلوک الی الله هستند)

3- واصلان این دسته از مردم ازطریق سیر و سلوک به سوی حق، به مقصد دست یافته و به سرمنزل مقصود واصل گشته اند.4- راجعان این طایفه پس از وصول به مقصود، از دیار یار به سوی خلق، بار سفر بسته تا دیگران را نیز در سیر الی الله راهبری کنند. (آداب الصلوه ، ص47

"ریا"

"ریا"
ریا نشان دادن و وانمود کردن چیزی از اعمال خوب است به منظور جلب قلوب دیگران و کسب منزلت و اعتبار در نزد آنان .و آن در  چند درجه انجام  میشود .
مثلا شخص ریاکار در جمع می گوید که من کسی غیر از خدا را موثر نمی دانم و یا اینکه من به غیر خدا توکل ندارم و یا با کنایه هنگامی که صحبت از توکل و رضای الهی پیش می آید ،شخص ریاکار با یک تکان دادن سر ،خود را جز انسان های متوکل و راضی به رضای الهی نشان می دهد."
امام خمینی ره
چهل حدیث باب ریا

مقابله با شیطان درون

مقابله با شیطان درون

 انسان هر عملی بکند یک ریشه‌ای در نفس پیدا می‌شود؛ اولش آسان است، یک معصیتی کرد، می‌تواند زودی برگردد، یک قدری که اضافه شد مشکل‌تر می‌شود. هر چه برود طرف پیری، این قوی‌تر می‌شود و انسان ضعیف‌تر.اراده انسان ضعیف‌تر می‌شود، لکن این معانی که انسان گرفتارش بوده زیادتر می‌شود، نگذارید برای زمان پیری توبه را ، نگویید که ما وقتی که حالا رسیدیم به بالاتر، آن وقت، دیگر نمی‌شود، همین طور شیطان تا آخر وسوسه می‌کند که نگذارد ما با ایمان وارد (عالم آخرت) بشویم ، تمام وسوسه‌های مقابل دعوت‌های انبیا همین است که نمی‌خواهند ما برسیم به آن نور. شیطان‌ها نمی‌خواهند ... باید شیطان‌ها را بشناسید تا نشناسید نمی‌توانید از خودتان دفاع کنید ، شیطان خودتان را بشناسید، شیطان باطن خودتان را بشناسید، شیطان‌های خارجی را هم بشناسید تا بتوانید با آن‌ها جهاد کنید، شیطان باطنی انسان خودِ آدم است، خودِ انسان، نفسیت انسان، آن هواهای (نفسانی)انسان است .

‌ (امام خمینی ره  ، صحیفه نور، ج 11، ص 83)

محاسبه_نفس_از_دیدگاه_امام_خمینی_ره

محاسبه نفس
«مراقبت و محاسبه نفس در تشخیص راه خودخواهی و خداخواهی از جمله منازل سالکان است.» (صحیفه امام ج16ص221)
مراقبت در اوان سلوک، مواظبت از خود در گناه نکردن است، به نحوی که مقبول شرع و عقل باشد. یکی از وظایف مهم سالک در سلوک، توجه به مسئله مراقبه است زیرا تا مراقبتی نباشد تحولی صورت نخواهد گرفت؛ ولذا یکی از متفرعات مراقبه، محاسبه و مشارطه است. محاسبه در مراتب ابتدایی، عبارت است از اینکه سالک وقتی از شب یا روز را به حساب اعمال خود رسیدگی میکند؛ چنانکه گفته اند بهترین زمان آن آخر شب یا موقع خواب است. اما در مقام محاسبه، سالک دائماً از نفس خود حساب میکشد؛ چنانکه پیوسته مراقب اعمال خود است؛ اگر محاسبه متوقف به زمان خاصی نباشد، در پیشگیری از ارتکاب به گناهان بسیار مفید خواهد بود؛ در صورتی که پس از بیداری از غفلت، اطفاء نائره شهوت و غضب تا حدی شده باشد. همچنین #مراقبه در مراتب میانی سلوک، عبارت است از مواظبت در تشخیص و تمییز میان راه حق و باطل یا راه خودخواهی و خداخواهی و عدم سلوک به سوی نفس که بسیار مورد توجه عرفا و مورد تاکید بزرگان دین است، به همین جهت از منازل مهم سالکان است.

من مریضم

🔆//خاطرات خوبان
 چرا دروغ گفتی رزمنده؟!

💊 اومد و بهم گفت: میشه ساعت چهار صبح بیدارم کنی تا داروهام را بخورم؟

🕓 ساعت چهار صبح بیدارش کردم. تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون.

⌛️ بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت، اما نیومد. نگرانش شدم. رفتم دنبالش؛ دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب میخونه و زار زار گریه میکنه!

‼️ بهش گفتم: مرد حسابی! تو که منو نصف جون کردی!
میخواستی نماز شب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و میخوام داروهام رو بخورم؟!

📍برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم!
چشمای من مریضه، دلم مریضه.

✔️ من شانزده سالمه؛ ولی

📍 چشمام مریضه چون توی این شانزده سال امام زمان (عج) رو ندیده!

📍 دلم مریضه، بعد از شانزده سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم!

📍 گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم!

چه كاری انسان را به خدا نزديك تر می كند؟

از مرحوم سیّد هاشم حدّاد سؤال شد :

✨ چه كاری انسان را به خدا نزديك تر می كند؟

✅ ایشان فرمودند :

💞 كمک به خلق خدا.

نجابت

مرحوم حضرت آیت ‌الله علی سعادت پرور :

🌷👈 در امر ازدواج آنقدری که باید به فکر نجابت طرف باشید ، به فکر جهات دیگر نباشید.

💝 چنانچه توانستید جمع بین نجابت و جهات دیگر بنمایید ، چه بهتر و الّا نجابت مقدّم است.

مُحبّت غیر خدا

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط :

💚👈 اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدا را در آن راه ندهید ، آنچه را دیگران نمی بینند و نمی شنوند ، شما می بینید و می شنوید.

📢 تا ذرّه ای مُحبّت غیر خدا در دل باشد ، محال است انسان به چیزی از اسرار الهی دست یابد.

برای خالی شدن قلب از محبّت غیرِ خدا چه توصیه ای دارید؟   

برای خالی شدن قلب از محبّت غیرِ خدا چه توصیه ای دارید؟  

✅ پاسخ حضرت آیت ‌الله محمّدعلی گرامی :

📝 بسمه تعالی

💖👈 مداومت نماز شب و دقّت در قرآن همراه با خواندن آن با وضو.

ناکام

حضرت علّامه سیّد محمّدحسین طهرانی :

📝👈 روی بعضی از قبرها نوشته اند:

🕯 جوان ناکام  🕯

💛 کسی که ازدواج نکرده از دنیا برود ناکام نیست ،

💔 ناکام آن کسی است که به وصال حضرت احدیت نرسیده و شراب وصل او را ذوق نکرده است.

آیت الله محمّد کوهستانی

حضرت آیت الله محمّد کوهستانی:

📢👈 مگر راهی غیر از خدا هست؟؟!!

عوض شدن انسان

حضرت آیت الله بهجت: 

هرروز سعی کنیدیک حدیث ازکتاب جهاد بانفس رامطالعه کنیدوسعی نمایید به آن عمل کنیدبعدازیکسال خواهیددید که حتما عوض شده اید ماننددارویی که انسان مصرف کند وبعدازمدتی احساس بهبودی میکند

در محضر آیت الله حق شناس

در محضر آیت الله حق شناس

🌷 بنازم به جوانی كه وقتی مادرش گفت: بگیر بخواب! تا اذان صبح یك ساعت مانده است! آن قدر قربان صدقه مادرش رفت، دست و پایش را بوسید و به هر راهی كه ممكن بود رضایت او را جلب كرد كه با بیدار ماندن و نماز شب خواندنش مخالفت نكند، به مادرش گفت: سلامتی بدن من در اقامه نماز شب است!

⚪️ همان طور كه شارع فرمود روزه بگیرید كه سلامتی نصیب شما می ‌شود، نماز شب هم همین طور است، آیا نمی ‌خواهی بدن من سالم باشد؟! نمی‌ خواهی روح من سالم باشد، اجازه بده من نماز بخوانم و الان نخوابم، استاد من گفته است كه سلامتی بدن و روح تو منوط به برخاستن برای نمازشب است،

🌷 همین كه جوان، خوابش را پاره می‌ كند، پروردگار سلامتی بدن و روح او را تضمین می‌ كند، نباید به راحتی از این مسائل گذشت و فوت نماز شب را بی‌ اهمیت دانست، داداش من!

⚪️ من بارها عرض كردم كه در كتاب «متد برلیكس» نوشته شده است:
كسانی كه در خروس‌خوان صبح بلند می‌شوند، اگر آفتی غیرطبیعی نخورند، علی‌القاعده تا 100 سال می‌توانند عمر كنند! پس معلوم می‌شود این دستور شرعی، ریشه دارد و تعبد محض نیست، البته تمام قوانین شارع ریشه دارد و هر چه بیش‌تر بریم، ریشه ‌های بیشتری از آن‌ها كشف می ‌شود!

از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟

عارفی را پرسیدند از اینجا تا به نزد خدای منان چه مقدار راه است؟

🕊فرمود: یک قدم
گفتند: این یک قدم کدام است؟

🕊فرمود: پا بگذار روی خودت

روح انسان

آیت الله بهجت : وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت، می فهمد که اینهمه تشریفات در دنیا لازم نبود.

اشخاص گناهکار

بهجت عارفان؛

خورنده سیر
بوی سیرخود و دیگران حس نمیکند

کسی بو رااحساس میکند که سیرنخورده

مثل گناه
که اشخاص گناهکار آنرا
حس نمیکننداما انسانهای پاک کاملاً بوی آنرا استشمام میکنند

#مطالب_سلوکی_ 4

#مطالب_سلوکی_4

15_كار خير را بخاطر مرسوم و متعارف بودنش، يا بر اساس تقليد و يا عادتي از عادات عرفي انجام ندهد، طوري كه خود را براي انجام دادن آن كار بخاطر رسومات اجتماعي و يا سنت هاي ساختگي خانوادگي و قومي و خويشان مجبور ببيند. و در صورت لزوم اين قبيل كارها را
 به مقداراضطرار و با نيت اخلاص براي خدا انجام دهد. سيد بحرالعلوم رحمه االله در رساله اش آورده ترك عادات و رسوم، يكي از منازل سلوك است..

16_سالك بايد از اهل غفلت دوري كند. اهل غفلت ممكن است شامل خويشاوندان و زن و بچه نيز باشد. لذا بايد در اداي حقوق ايشان به مقدار لازم از معاشرت اكتفا كرد.
17_با غفلت و نيات بد به وسيله ي تذكر هميشگي و به وسيله ي ايجاد قلبي كه از رذائل با كسب فضايل پاك و سليم شده، بجنگد.و اما بدست آوردن اخلاق حميده و دوري از اخلاق ناپسند نيز نقش مهم در تزكيه و تهذيب نفس دارد كه قبل از وارد شدن به ميدان عرفان و سلوك باطني مي باشد

.18_بر حسن اخلاق و معاشرت خود با پدر و مادر، خانواده، همسايه ها و كسي كه با او به سببي برخورد دارد محافظت نمايد. منظورش خوش برخوردي با مردم است.

.19_در سختي هاي راه به خدا و استادش اعتراض نكند.

.20در حضور و غياب استاد احترام او را كاملا نگه دارد و ارتباط روحي خود را با او حفظ كند ودر غياب او وي را دعا نمايد، هر چند كه غيبت او به طول بينجامد و در سرزمين ديگري باشد.
استاد محمد صالح کمیلی

#مطالب_سلوکی_ 3

#مطالب_سلوکی_3

ا

.10_سالك بايد به رسول اكرم صلی الله علیه و اله و ائمه طاهرين علیهم السلام #توسل داشته باشد و ايشان را در قلب خودحاضر بداند، خصوصا امام عصر علیه السلام را، چرا كه او همان وجه خداست كه اوليا به آن رو ميكنند.مداومت بر ياد ايشان موجب پديد آمدن ملكه ي حضور مي شود..

11_در #خوف و #رجا ميانه رو باشد..

12_زماني كه در زندگي مشكلاتي به او روي آورد، چه از نوع قضا و قدر باشد و دست خودش نباشد و چه از نوع ديگر، دهان به »چرا و چگونه« نگشايد. نه به زبان اين حرف را بزند و نه با دل.چرا كه در غير اينصورت اجر و منزلتش از دست خواهد رفت. با تمرين اين حالت از مرتبه ي #رضا و تسليم بهره مند خواهد شد..

13_سعي كند از موارد شبهه انگيز در #خوراك، نوشيدني، لباس، خانه و ... دوري نمايد و به آنچه كه شكي در آن ندارد اكتفا نمايد.» رها كن آنچه را شك داري به آنچه در آن شك نداري و يقين داري.« اين مضمون در حديث آمده؛ البته در موارد ضروري و يا جايي كه احتمال گرفتاري به مرض وسواس است. در جايي كه شبهه را از غير شبهه با نور باطن مي توان تشخيص داد و يا جايي كه دليل متقني براي شبهه ناك بودن وجود ندارد و مي توان محل صحيحي پيدا كرد تسامح و اغماض جايز است

.14_به تدريج #دوستانش را كم كند و از رفت و آمد با اهل غفلت و دنيا پرهيز كند و آنان را باانتخاب برادران ديني و الهي جايگزين كند و به اندازه ي محبت و شناختي كه با آنها دارد ايشان رازيارت كند و با ايشان رفاقت داشته باشد، آن هم به اين شرط كه به درد هم بخورند و همديگر رادر راه خدا كمك بدهند.
استاد محمد صالح کمیلی

#مطالب_سلوکی_ 2

#مطالب_سلوکی_ 2

ادامه ی مطلب 

5_ #ذكر هميشگي سالك بايد يكي از موارد زير باشد:»لا اله الا االله« يا »الحمد الله« »يا حي يا قيوم«،»لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين« و »استغفراالله ربي و اتوب اليه« سالك بايد به تناسب حال خود يكي از اين اذكار را آزمايش كرده انتخاب كند.

 و اما ذكر خاص؛
 پس بايد آن را استادبه او بدهد.

6_سالک باید با خود تمرین #سکوت کند تا اینکه سکوت ملکه ی نفس او شود.

7_سالک باید هنگام #خواب رختخواب خود را مثل مرده در قبر یا حالت خوابیدن محتضر رو به قبله بیندازد .همچنین در نشستن و مطالعه و بقیه ی کارهایش نیز باید رو به قبله بودن را به خاطر تاثیر معنوی اش رعایت کند .بهترین حالت رو به قبله نشستن حالت تشهد در نماز است چرا که ادب ویژه ای ان در این حالت ملموس است.

.8_خواب او بايد يك چهارم مجموع ساعت هاي شبانه روز باشد، يعني فقط شش ساعت. كسي كه خيلي خسته است مي تواند يك ساعت بيشتر بخوابد.

.9_ #غذا نخورد مگر اينكه احساس گرسنگي شديد كند و دست از غذا بكشد در حالي كه هنوزاشتها دارد. به عبارت ديگر معده ي خود را از غذا سنگين نكند و از خوردن تنقلات مثل تخمه ومانند آن خودداري كند و چيزي ما بين وعده هاي غذايي نخورد.

استاد محمد صالح کمیلی

غم و شادی در عرفان(قسمت چهارم _آخر)

غم و شادی در عرفان(قسمت چهارم _آخر)

آیا دین انسان را به سوی غم سوق می دهد:

 برخی آیات و روایات به استحباب غم و اندوه در قلب مؤمن اشاره می‌کند. آیا دین، انسان را به سمت غم سوق نمی‌دهد؟ اگر ما معتقدیم اسلام دین نشاط و شادمانی است چه پاسخی دراین‌زمینه وجود دارد؟ از چند جهت می‌توان به این سخن پاسخ داد:

نخست اینکه اسلام نشاط را توصیه و ترویج می‌کند؛ اما نه نشاط و شادی کاذب را؛ بلکه نشاط حقیقی و صحیح را. این قضیه از دو بعد معرفتی و عملی قابل بررسی است. در بعد معرفتی، قرآن انسان را متوجه مفهوم دائمی یا موقت بودن سوژه‌ها و عوامل شادی می‌کند و نظر انسان را به‌سوی ارزش‌های واقعی جلب می‌کند؛ چنان‌که در الگوهای صحیح شادمانی ذکر شد، قرآن کریم با ارائه این الگوها، رسیدن به شادی حقیقی را ممکن و میسر می‌داند.

در بعد عملی و اخلاق گزاره‌های قرآنی و اخلاقی با دیدگاه عرفانی پیوند عمیقی می‌خورد. راهکارهایی نظیر زهد، قناعت و توکل که هم قرآن معرفی می‌کند هم از اصول و مبانی عرفان و اخلاق است عوامل فراهم آوردن نشاط درونی و واقعی هستند. اما زاویه دوم پاسخ به این شبهه متوجه غم و حزن در قلب مؤمن می‌شود.

اولاً کلمه حزن بیش از چهل بار در قرآن ذکر شده که چه در این واژه و چه مترادفات آن نوعی رهایی و پناه بردن به خدا از غم و اندوه بیان شده؛ به‌گونه‌ای که بیش از ده بار صفت مؤمنان را در اینکه «نه بیمی دارند و نه محزون می‌شوند» معرفی کرده است. بدیهی است‌که در همه این غم‌ها، نوعی دنیازدگی موج می‌زند. دنیا دو روی سکه غم‌ها و شادی‌های کاذب است؛ به‌گونه‌ای که انسان‌های ظاهربین را به‌دنبال خود می‌کشاند و به‌دست آوردنش آنها را مسرور و از دست دادنش آنها را محزون می‌کند؛ اما غم اولیاءالله، غم آب و نان نیست. به قول سعدی:

 من از بینوایی نِیَم روی زرد
 غم بینوایان رُخَم زرد کرد

این بینوایان، همان‌هایی هستند که در چراگاه هستی سرگرم خوردن و خفتن و دور ماندن از اصل خویش هستند. غم عاشقانه‌ای که از قلب ان
بیا و اولیاءالله برمی‌خیزد و حتی به ادبیات عرفانی ما نیز کشیده می‌شود هرگز با چنین غم حقیرانه‌ای قابل قیاس نیست. این غم و حزن در انسان اثر متعالی و سازنده‌ای برجای می‌گذارد که حاصل آن چیزی جز سرور و نشاط واقعی نیست.

اینجاست که غم و شادی واقعی در هم گره می‌خورند؛ درحالی‌که غم دنیایی هرگز با شادی کاذب آن کنار نخواهد آمد. دو. برخی از عوامل ایجاد شادی‌های کاذب مثل مال و عقاید باطل باعث ایجاد خوش‌خلقی می‌شود؛ خوش‌خلقی همان چیزی است‌که دین توصیه کرده؛ پس چگونه می‌شود از این عوامل دست کشید یا آنها را توصیه نکرد؟

اولاً زهد به‌معنای دست کشیدن از دنیا نیست؛ بلکه به‌معنای دل نبستن و داشتن دید ابزاری ـ نه استقلالی ـ نسبت به دنیا و مافیهاست. ثانیاً گرچه این عوامل باعث خوش‌خلقی می‌شوند؛ وی خوش‌خلقی برآمده از این عوامل از نوع خوش‌خلقی مشروط است؛ یعنی تا زمانی که عاملش هست معمولش نیز هست.

انسانی که به دنیا دل بسته باشد و به سبب بهره‌مندی از مال یا مقام دنیا با دیگران خوش برخورد باشد، اگر ورشکسته شد دیگر خوش‌خلق نیست؛ چون همه چیز خود را از دست داده؛ اما اگر برای خدا با خلق خدا خوش‌اخلاق باشد هیچ عاملی مانع ادامه رفتار او نخواهد شد؛ حتی اگر دچار مشکلات هم گردد، حساب این‌دو را از هم جدا می‌داند.

نتیجه

از نظر متون روایی و عرفانی و از منظر دین، از انسان متدین انتظار می‌رود که در عین داشتن غم متعالی در قلب که باعث سازندگی و تزکیه نفس و درون او می‌باشد و در عین پذیرش سایر غم‌ها در حد متعال، نظیر غم‌هایی حاصل از مصیبت‌های دنیوی، در ارتباط با دیگران با بهترین چهره، حالت و رفتار روبرو شود.

از نظر دین حزن دنیوی باید انقطاع داشته باشد و اگر به چهره انتقال یابد و دائمی باشد نه‌تنها باعث می‌شود اندوه شدت گیرد، ناامیدی ایجاد شود و آرزوها قطع ‌گردد؛ بلکه موجب حزن و اندوه و افسردگی دیگران نیز می‌شود؛ اما از طرفی شادی نه‌تنها عامل انبساط روح انسان می‌گردد بلکه فرد با انتقال شادی به دیگران و داشتن اخلاق شایسته و رفتار خوب که دست‌کم وظیفه ایمانی هر فرد نسبت به همنوعان خود است، نشاط و شادابی را در دیگران به ارمغان می‌آورد.

نخستين مراحل تهذيب و تزكيه نفس چيست؟

سؤال :
از ایت الله حسن زاده آملی
 نخستين مراحل تهذيب و تزكيه نفس چيست؟

 پاسخ حضرت علّامه حسن زاده آملی :

 براى طهارت باطن ، نخست بايد دوام طهارت ظاهرى را حفظ كرد و طهارت بدن را مراعات نمود.
اعضا و جوارح ظاهرى بايد كنترل شود.
 زبان آفت بدى است ، انسان بايد سعى كند چانه اش را با عقل بگرداند!
 همان طور كه دهان ، گاه مجراى غذاى آلوده به معده است ، همين دهان و زبان ، مجراى غذاى آلوده به جان نيز هست.
 بايد اين نهال وجود را كه رو به رشد و كمال است مواظبت كرد ، از همنشين بد پرهيز نمود.

اين دقت هاى ظاهرى ، كم كم باطن را هم طاهر مى كند، مى بيند كه در دار هستى ، هيچ چيز غلط نمى كند ، حتّى حيوانات هم در كار و وظيفه خود خيانت نمى كنند ، اينها درس است براى ما!
 از آن طرف هم داريم كه :
 من جاهَدَ فِينا لَنَهدينّهُم سُبُلَنا.
 بايد در اين امور دقّت كرد تا كم كم طهارت باطن هم پيدا شود.
در محضر استاد ص 34

محاسبه  

#رساله_لباب_الباب_طهرانی_

 محاسبه 

و آن عبارتست از اینكه وقت معینى ار در شبانه روز براى خود معین كند و در آن وقت به تمام كارهاى شبانه روز خود رسیدگى بنماید. و اشاره به آن است آنچه حضرت موسى بن جعفر (ع ) فرموده است كه :

لیس منا من لم یحاسب نفسه كل یوم مره و جنان كه در محاسبه براى سالك چنین ظاهر شده كه از وظایف خود تخلف نموده است ، باید استغفار كند و در صورت عدم تخلف ، شكر حضرت بارى تعالى شانه را به جاى آور.