جایگاه عزلت در عرفان
عرفان عملی در یک کلمه بریدن از غیر و رسیدن به خدا، و بیرون آمدن از شرک و نائل شدن به توحید است. انگیزه این کار عشق به خدا و تجلیات خدا است.
برای رسیدن به این مقام معمولاً پنج رکن اساسی در سلوک عملی توصیه شده که عزلت نیز در بین این پنج مورد تعریف می شود که عبارت اند از: «صمت»، «جوع »، «سهر»، «عزلت»، «ذکر».
این پنج دستور العمل جامع و کلی در ارتباط تنگاتنگی با هم بوده و در خدمت هم اند و همگی رو به هدفی واحد نشانه رفته اند؛ یعنی ترک ماسوی الله برای رسیدن به الله. و انگیزه این ترک، عشق به خدا است.
از طرفی این پنج صفت که صفات ابدال هم نامیده شده اند، به کسانی اختصاص یافته است که هستی خود را صرف نجات مردم نموده اند. همچنان که از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که ابدال به خاطر عشقی که برای خدمت به مردم دارند به مرتبه خاص خود نائل شده اند. جمع این تناقض یعنی عشق به مردم و ترک اهل دنیا در این حقیقت نهفته است که اساساً مردم پرستی و شرک به خدا، نه تنها عشق به مردم نیست، بلکه هسته مرکزی ظلم است؛ چرا که تنها انسان موحد است که در قبال خدمت خود هیچ انتظاری ندارد و دیگران در نهایت به دشمنی با مردم و استبداد علیه مردم می رسند هر چند با دعوی عشق به مردم هم شروع کرده باشند.
بر خلاف مردم پرستی، گذشتن از محبوب ها برای خدا و ترک ماسوی الله، فرد را به مقام شفاعت مردم و شهادت در مردم می رساند. به بیانی ساده، عارف در خویش است برای دیگران، ولی مدعیان در دیگران هستند برای خویش!
بعد از این مقدمه به توضیح جایگاه و معنای عزلت در عرفان می پردازیم؛
عزلت به دو نوع عزلت جسمی و عزلت قلبی تقسیم می شود، و انگیزه سالک از عزلت نیز می تواند سه گونه باشد.
اول؛ حفظ خود از شر مردم،
دوم؛ حفظ خود از گناه و از شر رساندن به مردم. نیت دوم از اول بالاتر است؛ چون حسن ظن به مردم و سوء ظن به نفس خود دارد.
سوم؛ عزلت گزیدن به نیت ابقای صحبت مولی در قلب. این عزلت قلبی حاصل شدنی نیست، مگر بعد از مقدماتی عرفانی که سالک بعد از انس با خدا، از غیر خدا گریزان شده و مسافر طریق الی الله می شود تا پس از رسیدن به خدا بار دیگر به سوی مردم بازگردد؛ همچون ابراهیم (ع) که فرمود: «أَعْتَزِلُکُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّی عَسى أَلاَّ أَکُونَ بِدُعاءِ رَبِّی شَقِیا»؛ من از شما و آنچه که مى پرستید دوری و عزلت گزیده و پروردگار خود را می خوانم و امیدوارم که خداوند مرا شقى و بد عاقبت نفرموده و از لطف خود محروم ننماید.
همچنین فرمود: «وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیهْدینِ»؛(ابراهیم پس از نجات از آتش) گفت من به سوى پروردگارم خواهم رفت و او به زودى مرا راهنمایى مىکند.
این عزلت و کناره گیری در ظاهر و باطن مرتبه شدیدتری نیز دارد که از آن تعبیر به خلوت شده است که در واقع عزلتی بر عزلتی دیگر است و اهل خلوت و وحدت در این مقام به اسرار عرفانی زیادی دست می یابند که در وصف آن بسیار سخن گفته شده است.
لازم به ذکر است که اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبی است و عزلت و خلوت ظاهری جز در مواردی خاص به دستور استاد عرفان توصیه نمی شده و نمی شود، آن هم برای مدت زمانی محدود. همچنان که پیامبر اسلام در غار حرا برای مدتی عزلت اختیار می نمود.