مکاشفه آسید عبدالکریم کشمیری(ره) و شهدای محراب


مکاشفه آسید عبدالکریم کشمیری(ره) و شهدای محراب



آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) روزى در حیاط خانه (استیجارى خود در كوچه آبشار قم) نشسته بودند و با حالتى حیرت‏انگیز ذكر «لا حول و لا قوّة الا باللَّه» را زمزمه مى‏كردند. گاهى نگاهى به آسمان مى‏انداختند و گاه آهى مى‏كشیدند و سر در گریبان فرو مى‏بردند. سؤال شد: آیا مسئله‏اى پیش آمده است؟ فرمود: ساعتى پیش كه سرگرم گفتن ذكرى بودم، ناگهان نظرم به آسمان معطوف شد. صحنه‏اى بسیار تكان دهنده دیدم كه در آسمان شش تابوت را فرشتگان طواف مى‏دهند. به ذهنم رسید اینان كه در تابوتند، چه كسانى هستند که آنها را از آسمان به زمین حركت و در جلوى همین تخت، تابوتها را كنار هم قرار دادند.
پس پارچه‏هاى سبزى را كه بر روى تابوت‏ها بود كنار زده شد، و دیدم كفن‏هاى آنان به خون رنگین است و تمام آنان روحانى و سالخورده‏اند و صورت و محاسن‏شان غرق خون است. بر حیرتم افزوده شده كه اینان به چه علت كشته شده‏اند.
پس یكى پس از دیگرى به صحبت درآمدند و این‏طور خود را معرفى كردند: قاضى طباطبایى تبریزى، مدنى تبریزى، دستغیب شیرازى، صدوقى یزدى و اشرفى اصفهانى، و نام نفر ششم از یاد ناقل رفت. آن وقت مرحوم قاضى طباطبایى و مدنى امام جمعه تبریز شهید شده بودند و بقیه هنوز در قید حیات بودند.

مراحل و منازل در سیر و سلوک (3): توبه

مراحل و منازل در سیر و سلوک (3): توبه



گفتنی است که عرفا در عدد و ترتیب منازل سلوك متفق القول نیستند. برخى یك، برخى دو، بعضى سه، برخى دیگر هفت، بعضى هفتاد و كسانى یكصد منزل بر شمرده اند و بعضى تا هزار و حتى هفتاد هزار نیز ادعا كرده اند.
این راه را نهایت صورت كجا توان بست
كز صد هزار منزل بیش است در بدایت
البته غالباً این راه را از یقظه آغاز و به وحدت(فناء فی الله) منتهى دانسته اند و بى گمان بسیارى از نظرات باهم قابل جمع هستند. هر چند راه­هاى سلوك و وصال به شماره آفریدگان است( الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق: منسوب به پیامبر (ص)، علم الیقین، ج 1، ص 14) معهذا خواجه نصیر الدین طوسى در اوصاف الاشراف منازل را از ایمان آغاز و با توحید به پایان برده است ، اما خواجه عبد الله انصارى در منازل السائرین یكصد منزل را مطرح می نماید. پیرو آنچه در بخش1 از این سلسله مطالب(2 خرداد 1392) در باب یقظه(بیداری) به عنوان منزل نخست از مراحل سلوکی آوردیم، در این مقال به منزل دوم، یعنی توبه می پردازیم.

توبه چیست این جمله را در هم زدن

جمله زین عالم بدان عالم زدن

توبه دست کشیدن از گناه، بازگشتن به طریق حق، پشیمان شدن از گناه، و به حسب شرعی ندامت از معاصی است. حقیقت توبه آن است که سالک راه خدا از آن چه مانع وصول (به قرب حضرت حق تعالی) است از مراتب دنیاو عقبی اعراض و به سوی محبوب حقیقی خود رو نماید. توبه را مرتب چهار است:

1- بازگشتن از کفر که توبه کفّار است؛

2- بازگشتن از مناهی و کارهای بد که توبه فسّاق است؛

3- بازگشتن از اخلاق ذمیمه(ناپسند) که توبه ابرار است؛

4- بازگشتن از غیرحق که توبه کاملات و انبیاء و اولیاء است.

ابن عربی پس از بیان عقاید عرفا در باره توبه، توبه را ذیل اشعار زیر، بازگشت به حق با دل و نفس و اعضا و اعتراف به گناه و بخشش حق تعالی می داند:

الاعتراف متاب کل محقق/ و به الاله الحق یشرح صدره/رضی الله عن المخالف مثل ما/ رضی عن الموالفق امره «یعنی: توبه هر محققی، اعتراف به گناه است و با آن، خداوند سینه اش را می گشاید. توبه است که خداوند با مخالف امرش چون موافق خشنود و راضی است». (فتوحات مکّیه، ج 2. ص 138)

به بیانی نیز بالاتر از مقام توبه، توبه از توبه است چه اینکه توبه رجوع دل را گویند از هرچه نقصان پذیر است به آنچه باقی و ثابت است و «توبه از توبه انصراف دل را گویند از جمیع ماسوی الله حتی از ذات هستی خود و آن «فناء فی الله» باشد. (اصصلاحات گوهرین، ج. 3، ص 257)

والله العالم

اللهّم اجعلنی من التّوابین و اجعلنی من المتطهّرین

برخی از مبانی عرفان اسلامی: اوتاد


برخی از مبانی عرفان اسلامی: اوتاد



اوتاد (به جمع وتد به معنی میخ ها) پیشوایان طریقت را گویند که چهارتن از بزرگان اند و در چهارجهت دنیا و به منزلة چهار رکن عالم می باشند که از آنان به جبال عالم تعبیر می شود (سوره نبأ /7-6). محی الدین ابن عربی گوید که اوتاد در هر زمان چهارند، نه کم و نه زیاد و خداوندگار عالم به وسیله اوتاد مؤمنان را از شرّ شیطان در چهار جهت اصلی زمین (اعراف، آیه 7) حفظ نموده تا شیطان بر آنان سلطنت نیابد. القابشان عبدالحیّ، عبدالعلیم، عبدالقادر و عبدالمرید گفته شده است. الله العالم

منبع: «رساله روح القدس فی محاسبه النفس، ص 107»

غیبت امام زمان(عج) و متاع دنیا در بیان میرزا اسماعیل دولابی

غیبت امام زمان(عج) و متاع دنیا در بیان میرزا اسماعیل دولابی



مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در جواب سئوالی که امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفته بود امام غایب نیست، او حاضر است تو نمی بینی آقا را. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا برداری، آقا را می بینی. مانند بچه ای که دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده، می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند. بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم.

خاخامی که مسلمان و آخوند شد

خاخامی که مسلمان و آخوند شد



در امّت کلیم خدا پیشوا شدم / دیدم محمّد است محمدرضا شدم

خاخام آقابابا، مشهور زمانه بود و کوچه‌ای که منزلش در محله یهودیان تهران ـ عودلاجان ـ واقع بود، به نام خودش بود، به اصطلاح روحانی محل و بزرگ یهود در تهران بود...

«ملا آقابابا» خاخام بزرگ یهود در دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود، در سال 1237 هجری قمری ـ 1822 میلادی( حدود 190 سال قبل) به همراه بیش از 70 نفر از پیروان یهودی‌اش اسلام آورد و به نام « فخرالاسلام آقا محمدرضا» شهرت یافت. اما فخرالاسلام و خاخام آقابابای سابق که بود؟
ملاآقابابا، خاخام بزرگ یهود در دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود که 190 سال قبل به همراه بیش از 70نفر از پیروان یهودی‌اش اسلام آورد اسلام آوردن خاخام بزرگ یهود در تهران آنقدر مهم بود که در مجلس اسلام آوردنش، علمای بزرگی چون ملا احمد نراقی و میرزا بزرگ قائم‌مقام هم در آن مجلس حاضر شدند. شگفتی داستان به همین جا ختم نمی‌شود، خاخام سابق خیلی زود به کسوت روحانیت شیعه درآمد و شد «حجت‌الاسلام محمدرضا فخر‌الاسلام».
اما شگفتی دیگر زندگی این خاخام آخوند شده، ردیه‌ای بود که او به زبان عبری بر یهودیت نوشت، البته متن عبری کتاب ظاهرا با توطئه‌های عمدی مفقود شده، اما ترجمه فارسی‌اش منتشر شده است، البته صد سال قبل و با چاپ سنگی و قدیمی!

داستان فخرالاسلام مورد توجه مستشرقان غربی قرار گرفته بود، دانیل زادیک در کتاب «مباحثات دینی شیعیان امامی با یهودیان در اواخر قرن هجدهم و نیمه نخست قرن نوزدهم میلادی» با ترجمه جواد مرشدلو ماجرای فخر‌الاسلام را چنین روایت می‌کند: «کتاب فخرالاسلام سال‏ 1292 هجری (1875 میلادی) منتشر شد و منبع ارزشمندی از استدلال و ادّله را برای مسلمانان فراهم آورد. تغییر دین رضایی و احتمالا کتابش، آن‌طور که گزارش شده است، باعث گرایش گروه‏ پرشماری، از یهودیان به اسلام شد؛ در سال 1292/6-1875 «بیش از هزار نفر» یهودی به اسلام گرویدند، این کتاب زندگی اجتماعی یهودیان ایران را متحول و موجی از ردیه‌نویسی‌ها و انتقادات را علیه آنان فراهم کرد»
محمدرضا دو سال هم از پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار را درک کرد و سرانجام در 1266 هجری قمری جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و مهمان خانه خدا شد تا امروز، تنها تکریم وی شاید این بود کهبازماندگانش، قبرش را در سال 1352 شمسی بازسازی کردند و به جای سنگ قبر قدیمی ـ که ذکرش را شنیدید ـ یک سنگ قبر امروزی با خط نستعلیق جایش گذاشتند.

فخرالاسلام شیخ محمدرضا در ابتدای کتابش، چنین خود را معرفی می‌کند:
«کمترین حقیر فقیر از سلسله علمای بنی‌اسرائیل بودم و در میان ایشان از افاضل و اعیان بودم و همگی علمای بیت‌المقدس و ارباب فهم آن طایفه به فضل و تتبع من معترف بودند و در تمام عمر مشغول به تحصیل علوم و مطالعه کتب سماوی و در مقام و متابعت رسوم انبیاء سلف و علمای خلف بودم و در آن تجسس و طلب به غیر از تمیز میانه حق و باطل ادیان و وصول به طریق حق و ایقان مطلبی و مقصودی نداشتم و پیوسته ظهور راه صواب را از مفتح‌الابواب سائل بودم».
بشارت به پیامبر آخرالزمان ـ حضرت محمد(ص) و اشاره به ظهور منجی آخرالزمان از نسل پیامبر(ص) و حتی نام دوازده امام که در تورات آمده است، از جمله نکات قابل توجه کتاب «منقول الرضایی» فخر‌الاسلام است. «فخرالاسلام آقا محمدرضا» در مسجد مظفری در منطقه سرقبرآقا در خیابان مولوی تهران آرمیده است

«عارف محمد كاردهی» پیر پاره دوز

«عارف محمد كاردهی» پیر پاره دوز




در میان نامدارانی كه در جوار روضه‌ی رضوی آرمیده‌اند، شخصیت هایی به چشم می‌خورند كه روزگاری با تلاش و مجاهدت خود دین خدا را یاری نمودند. «شیخ محمد كاردهی» از عارفان قرن دهم هجری است كه با شیخ بهاءالدین عاملی معاصر بوده و یكی از زهاد معروف زمان خود می‌باشد كه از نظر معنوی مورد توجه همگان قرار دارد.

شیخ محمد از مردم كارده (روستایی در نزدیكی مشهد) بوده و برای امرار معاش خود كفش دوزی می‌كرد . در آن زمان «كفش دوز» را «پاره دوز» هم می‌نامیدند به همین دلیل، با گذشت زمان لفظ پاره دوز به پالان دوز تغییر یافته است و وی در بین عامه به «پیر پالان دوز» معروف شده است.

شیخ محمد بر مبنای باور توحیدی خود و توكل به خدا و ذكر و شكر و خدمت و طاعت و قناعت و ایثار كه از صفات عارفان است به جستجوی راه معرفت پرداخت و مدتی از عمر خود را به كسب فیض از اهل حق سپری نمود و به كرامت­هایی معروف شد.

گویند روزی از روزها سید محمد باقر (میرداماد) و شیخ بهاء الدین عاملی در گذرگاهی به پیر پاره دوز برخورد می کنند.تصمیم میگیرند نعلینه خود را جهت مرمت به پیر بسپارند. در حین کار هر دو - که از مستثناهای قرن بودند - متوجه میشوند که پیر در حین کار مشغول به ذکر گویی است و همه ذکرها هم مورد عنایت حق تعالی قرار می گیرد.
شیخ بهایی به میرداماد اشاره می کند که بواسطه ی تقوای پیرمرد فقیر چیزی به او عطا کند - چون علم کیمیا و این نوع کار از تخصص های میرداماد هم بود - میرداماد دست می برد و مشته ی فولادی پاره دوز را که مخصوص کوبیدن روی بخیه ها بود با خواندن دعایی به طلا تبدیل می کند.پیر متوجه میشود و به میرداماد میگوید این به کار من نمی آید مشته ی خودم را برگردان.
از این دو بزرگوار اصرار که به دردت می خورد و از پیر پاره دوز انکار که به کارم نمی آید تا اینکه نهایتا میرداماد ابراز عجز میکند که برگردان مشته به فولاد کار من نیست. پیر بدون برداشتن مشته و تنها با نگاه کردن به آن، سه مرتبه آن را از آهن به طلا و دوباره به آهن تغییر می دهد!! شیخ سپس رو به میرداماد می کند و می گوید: «دلت را کیمیا کن»! کما اینکه خدای رحمان در حدیث قدسی
می فرماید : « یا عبدی اطعنی اجعلك مثلی انا اقول كن فیكون انت تقول كن فیكون: بنده
من مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود كنم من می گویم باش پس بوجود می آید تو هم می گویی باش پس می شود». هر دوی آن بزرگواران با دیدن صحنه خم شده و زانوی پیر را می بوسند و از مریدانش می شوند.
شیخ محمد در خط ثلث استاد بود و بخشهایی از قرآن نگاشته شده به خط زیبای ایشان موجود است. عارف محمد کاردهی در سال985 ق وفات یافت و در جوار تربت تابناك امام ابوالحسن الرضا
علیه‌السلام به خاك سپرده شد.

pir-11.jpg

 

مقبره‌ی این عارف بزرگ جنب حرم رضوی در مشهد مقدس واقع و در شمال شرقی حرم مطهر، واقع در ابتدای خیابان نواب صفوی (پایین خیابان)، زیارتگاه بسیاری از شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت می‌باشد. بنای اولیه‌ی آرامگاه شیخ مربوط به عهد صفویه بوده است كه سلطان محمد (معروف به خدابنده) پدر شاه عباس صفوی آن را در سال 985 ق بنا نهاد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حفظ جهات باستانی آن به طرز باشكوهی بازسازی شد.

حکایت ابراهیم نبی(ع) و پیرمرد بت پرست

حکایت ابراهیم نبی(ع) و پیرمرد بت پرست



در مهمان­دوستى ابراهیم نبی(ع)سخن­ بسیار رفته است. در هر وعده غذا چندین گوساله و گوسفند در خانه او ذبح می شد. تا مهمان به خانه نمى ‏آمد، غذا نمى‏ خورد. روزی مهمان بر وی وارد نشد. در بیرون خانه به جستجوى مهمان پرداخت، پیرمردى را دید و او را به هم­سفرگی طلبید. هنگام خوردن، پیرمرد یاد خدا نکرد و بر بت پرستی او کاشف برآمد. ابراهیم عذر او بخواست و پیرمرد از سفره برخاست و برفت. در این هنگام جبرئیل بر ابراهیم نازل و سلام خدا‏ رساند و اینکه‏ فرماید: این پیرمرد هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، و ما رزق او كم نكردیم، روزیِ یك روزِ وی به را تو حواله نمودیم، به او غذا ندادی؟ ابراهیم با پشیمانی به جستجوى پیرمرد او را یافت و به خانه دعوت نمود. پیرمرد پرسید چرا بار اول مرا رد و باز پذیرفتى؟ ابراهیم پیام و هشدار خداوند را به او خبر داد. پیرمرد به فكر شد و نافرمانىِ چنین خداوند بزرگوارى را دور از مروت دید و به آیین ابراهیم گروید و با اخلاص در راه خدا، از بزرگان دین شد.

نگاهی به زندگانی ملا محمد علی جولای دزفولی

نگاهی به زندگانی ملا محمد علی جولای دزفولی

 


مقدمه:

ملاقلی جولا (ره) می فرمورد: «ما راهی جز ولایت نداریم و اگر می خواهی با ما هم سفر شوی راه همین است، اما برای آنكه درخت عمل شما به ثمر برسد ، تخم (بذر) لازم دارد و آن "مراقبت و حضور" است كه خودت را فراموش نكنی، آنگاه بقیه اعمال آن را آبیاری می كند». در رابطه با سلسلة مشایخ عرفان اسلامی عصر حاضر اینكه مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی(ره)، شاگرد عرفانی مرحوم آقا سید احمد كربلایی بودند. آقا سید احمد كربلایی هم شاگرد ملاحسین‌قلی‌همدانی هم شاگرد مرحوم آقا سید علی شوشتری بودند. در نوشتة این اساتید می‌آید كه سید علی شوشتری هم شاگرد یك «جولا» نامی بوده كه هویت ایشان خیلی معلوم نیست.

در رابطه با جولا كه اسم دقیقش «ملامحمد علی‌جولا» می‌باشد و به غلط گاهی اوقات تعبیر می‌كنند به ملاقلی جولا ولی ملامحمدجولا درست است. جولا هم به اعتبار شغلش به وی گفتند چون شغلش بافنده بوده و در شهرستان دزفول زندگی می‌كرده و اصالتاً دزفولی بودند. قصه‌اش از این قرار است كه ایشان در مغازه خودش مشغول بافندگی بودند و مقید بودند كه نان خودشان را ، خودشان پخت و پز كنند و از بیرون نان نمی‌گرفتند . غذایی هم كه بیشتر مصرف می‌كرد نان و ماست بود و بسیار در مسأله خورد و خوراك اهل احتیاط بودند. نزدیكیهای محل كسب ملامحمد جولا ، منزل یكی از سلاطین قاجار بوده كه یك سربازی از آن منزل حفاظت و نگهبانی می‌كرده (هویت این سرباز هم مشخص نیست.) این سرباز یك روز نزد ملامحمد جولا می‌آید و می‌گوید: مطلع شدم شما خودتان نان می‌پزید. اگر امكان دارد روزی دو قرص نان اضافه‌تر پخت كنید تا من هم استفاده كنم و هر چه قدر قیمتش شد تحویل بدهم بعد از مدتی سرباز می‌آید پیش او و می‌گوید : «جناب ملامحمدعلی! من چند وقت دیگر از دنیا می‌روم و مسئولیت كفن و دفن من به عهدة شما.» ایشان هم می‌گوید :«من كه به تنهایی نمی‌توانم این كار را انجام بدهم.» سرباز می‌گوید: «نه ، هستند افرادی كه كمكت كنند.» خلاصه بعد از چند روزی ، یك شب در منزل ایشان را می‌زنند و می‌گویند سرباز از دنیا رفت و شما مأمورید كه كار دفن او را انجام دهید . ملامحمدعلی هم می‌رود و اعمال كفن و دفن او را انجام می دهد و برمی‌گردد. این قضیه تمام می‌شود و تا بعد از مدتها شبی می‌آیند درِ منزل ایشان را می‌زنند و می‌گویند : «آقا ، با شما بیرون شهر كار دارند.» می‌گوید: « كدام آقا ؟» می‌گویند : «آقا امام زمان شما را خواسته» ملامحمدعلی با آن افرادی كه به سراغش آمده بودند به خارج شهر می‌روند. آقا یك خیمه‌ای خارج از شهر دزفول زده بودند. ملا محمدعلی وارد می‌شود سلام می‌كند. بعد از جواب سلام آقا به ایشان می‌فرماید:«ملامحمدعلی! مقام سرباز رابه تو داده‌ایم»ملامحمدعلی خیال می‌كند شغل آن سرباز را كه باید برود از منزل یكی از سلاطین قاجار نگهبانی دهد ، منظور آقاست . می‌گوید: «آقا! من كه سربازی بلد نیستم و آموزش ندیده‌ام.» آقا تبسمی می‌كنند و می‌گویند: «نه! ما مقام و منزلت سرباز را به تو دادیم.» باز هم متوجه نمی شود. برای بار سوم آقا می‌فرمایند : متوجه می‌شود كه مقام و منزلت كعرفانی و مقام معنوی سرباز را می‌خواهند به او بدهند. در واقع آن سرباز، سرباز حضرت ولی‌عصر (عج) بوده كه با حضرت ارتباط داشته و برخی از مشكلات و معضلات مردم را حضرت از طریق این سرباز تأمین می‌كرده است . و آن مقام و منزلت را حضرت به ملامحمد علی‌جولا منتقل می‌كنند و از آن به بعد می‌شود سرباز ولیعصر. مردم وقتی گرفتاری و حاجتی داشتند و توسل به حضرت ولیعصر می‌كردند گاهی اوقات در شب خواب می‌دیدند كه بروید پیش ملامحمد تا حاجت شما را روا بدارد. برخی افراد بودند كه از تبریز بلند می‌شدند ، می‌آمدند پیش ایشان و گاهی اوقات منزل ایشان می‌خوابیدند كه ببینند ایشان چكار می‌كند كه به این مقام و منزلت رسیده. می‌دیدند كه نه خیر! این آقا شب را راحت می‌خوابد و نزدیكیهای سحر هم نافله مختصری می خواند. نمازهایش را اول وقت می‌خواند و در مسائل خورد و خوراك هم بسیار مقید به حلال و حرام است. حتی از ملامحمد علی‌جولا سؤال می‌‌كنند چه شد كه به این مقام رسیدی همین دو نكته را ذكر كرده بود كه من به نمازهای واجب مقید بودن كه اول وقت بخوانم و دوم اینكه لقمة حرام نخورم . خوب البته آن منطقه دزفول قدیم معروف بوده به تستر. در واقع شوشتر معروفتر از دزفول بوده . آن موقع به دزفول می‌گفتند دِزپُل ، به خاطر همان قلعه‌ای كه نصب كرده بودند برای حفاظت از پلی كه همان‌جا از قدیم‌ها ساخته شده بود و هنوز هم هست. جناب ملامحمدعلی اواخر عمرشان دنبال یك شخصی می‌گشتند كه این مقام را به او منتقل كند . مستحضرید كه یك تفاوتی كه عرفانِ عملی با عرفان نظری دارد این است كه در عرفان نظری و علوم دیگر مثل فلسفه و علوم طبیعی و انسانی، دانشجویان هستند كه می‌روند سراغ استاد و كسب فیض می‌كنند، اما در عرفان عملیاستاد است كه دانشجویان خودش را پیدا می‌كند و این علم عرفانیخودش را به آنها منتقل می‌كند .اینگونه نیست كه هركسی برود خدمت این اساتیدی كه اهل عرفان عملی‌اند و دستورالعملی بخواهد و آنها هم توصیه‌هایی بكنند . خلاصه ملامحمدعلی جولا هم در نهایت آقا سیدعلی شوشتری را پیدا می‌كند. در آن زمان آقا سیدعلی شوشتری، قاضیِ منطقه شوشتر بودند می دانید در قدیم كه قوه قضائیه و ... نبوده و معمولاً مردم در مشاجرات به مجتهدان مراجعه می‌كردند. در آن منطقه هم سیدعلی آقای شوشتری مرجع بودند و امور قضایی مردم را هم عهده‌دار می‌شدند. در یك منازعه‌ای اختلاف بوده كه آیا زمین یك زمین موقوفه‌ای است یا ملك معینی است ؟ شخصی هم كه زمین در دستش بوده ادعا می كرده كه زمین ، زمین ملكی است. شخص دیگری هم ادعا می كند كه زمین، موقوفه می‌باشد. اما زمین در دست كسی بود كه ادعای ملكیت می كرد. شخصی هم كه ادعای وقف بودن زمین می‌كرده و سندی در مورد موقوفه بودن زمین در دست نداشته. خلاصه آقا سید علی شوشتری فتوا می دهد كه زمین ملك آن شخصی است كه مدعی ملكیت بود. شب همان روز ملامحمد علی‌جولا می رود در خانه سید علی شوشتری را می زند و به سید می گوید كه: «حكم امروز تو غلط بود و این زمین، موقوقه بوده است و سندش هم در فلان جا دفن است» سید در را می بندد و محل نمی گذارد و می گوید:«صبح ها با مجرمین سر و كار دارم و شبها با مجانین». فردا شب ملا محمد علی جولا دوباره می رود و همان قضیه تكرار می شود. شب سوم سید علی شوشتری با خود می گوید:«خوب! حالا فرض كنیم این شخص دیوانه و مجنون باشد، حالا برویم آن محل را بگردیم شاید سندی آنجا بود». می گردد و سند را همان جا پیدا می كندوحكم قبلی‌اش را فسخ می كند. از اینجا به بعد، سید است كه به دنبال ملامحمد علی‌جولا می‌افتد و اسرار می‌كند تو كیستی؟ ملامحمد به سیدعلی می‌گوید : «اگر می‌خواهی به مقامات سیر و سلوك برسی دست از قضاوت بردار و برو نجف و این دستورات را عمل كن، تا بعد از مدتی من می‌آیم و دستورات بعدی را برای تو می‌گویم.» سید قضاوت را رها می‌كند و می‌رود نجف و با اینكه مجتهد مسلّمی هم بود، به احترام شیخ‌انصاری به درس شیخ‌انصاری می‌رود و در درس شیخ‌انصاری شركت می‌كند و سیر و سلوك عرفانی را در نجف آغاز می‌كند. آنقدر به مقامات عالیه می‌رسدكه مرحوم شیخ‌مرتضی انصاری به شاگردانش توصیه می‌كرده كه چهارشنبه آخر هفته دسته جمعی می‌رفتند درس اخلاق سید (با اینكه سید شاگرد شیخ هم بوده است). مقامات عالیه سید، به جایی می‌رسد كه مرحوم شیخ ،سید را وصی خودش قرار می‌دهد و كفن و دفن شیخ را هم سید علی‌شوشتری به عهده می‌گیرد. بعدهم ملامحمد جولا می‌آید نجف و دستورات دیگری را به او می‌دهد و می‌گوید:« من برمی‌گردم شوشتر و در آنجا هم از دنیا خواهم رفت.» گفتم ، شوشتر منطقه وسیعی بوده كه دزفول را هم شامل می‌شده. خلاصه ملامحمد علی‌جولا به دزفول برمی‌گردد و از دنیا می‌رود و او را كنار مزار همان سرباز گمنام دفن می‌كنند. الآن هم قبر ملامحمد علی‌جولا و آن سرباز، هر دو در محلی است به نام مسجد كج‌بافان كه در صحن مسجد دفن‌اند. (قبلاً خارج مسجد بود و الآن داخل مسجد حساب می‌شود.) خلاصه آقای سیدعلی شوشتری شاگرد این ملامحمد علی‌جولاست كه مستقیم با حضرت ولی‌عصر (عج) ارتباط داشته و علی‌الظاهر از قرائن برمی‌آید كه این سلسله مشایخ ، كسانی‌اند كه با خود حضرت مستقیماً مرتبط بودند. هم سرباز ارتباط مستقیم با حضرت داشت و هم ملامحمد علی‌جولا . در واقع یك مقامات عرفانی هست كه وقتی فرد به آنها می‌رسد مستقیم فرد با خود حضرت ارتباط برقرار می‌كند. سیدعلی‌شوشتری هم این مقام را به ملاحسینقلی همدانی منتقل می‌كند. ملاحسینقلی همدانی هم در مسائل فقه و اصول شاگرد شیخ انصاری بوده است. ظاهراً بعد از وفات شیخ انصاری تصمیم می‌گیرد مباحث درس خارج فقه و اصول شیخ‌ و تقریراتش را بنویسد كه سید او را می‌گوید: «این زحمت را نكش، دیگران به این كار مشغول‌ می‌شوند، تو كار مهم‌تری داری.» همان بحث‌های عرفان عملی را به او تأكید می كند(حتماً می‌دانید كه ملاحسینقلی همدانی هم به چه مقامات عالیه‌ای دست یافته‌اند.) نكته اول اینكه به هر حال این برای همه مردم خصوصاً اهل علم یك درس ارزشمندی است كه سلسله مشایخ جناب سیدعلی‌قاضی طباطبایی(ره) در نهایت میرسند به یك بافنده و جولا. یك شخص كه سواد آكادمیك (به اصطلاح امروزی‌ها) نداشته ولی كسی بوده كه به واجباتش عمل و از محرمات به آن مقامات رسیده. اینكه بعضی‌ها سؤال می‌كنند كه چه كنیم تا بعضی مقامات عرفانی را كسب كنیم؟ اولین گام همین است و شاید آخرین گام هم همین باشد. یعنی كسی كه این راه را استمرار دهد توفیقات بعدی هم نصیبش می شود. البته این مناسك در عرفان اسلامی با آنچه در سلسله مشایخی كه در صوفیه مطرح است، خیلی تفاوت دارد.


نقش آسیدعلی آقای قاضی در ترسیم جغرافیای کربلا


نقش آسیدعلی آقای قاضی در ترسیم جغرافیای کربلا




علامه سید علی‌آقا قاضی کسی بود که از طریق مکاشفات بسیار برای نخستین بار محل دقیق ورود قافله امام حسین(ع) به کربلا را مشخص کرد. ایشان محل ورود قافله امام حسین(ع) را در ابتدای ورود به کربلا از مدینه، مشخص کرده بود و آن مکانی بود در قست شمالی مضجع مبارک که تقریباً فاصله آن تا صحن مطهر کم نبود؛ یعنی در حال خروج از درب شمالی (در سِدر) و عبور از تمام بازار واقع در آن قسمت، تا برسد به شریعه حسینی، آن محل را قرب مقامی که فعلاً معروف به مقام امام زین العابدین(ع) معرفی کرد و آن را نیز به بعضی از شاگردان خویش نشان داده بود.

علامه آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در خصوص حالات عرفانی سید علی آقا قاضی(ره) نسبت به حضرت سید الشهداء علیه‌السلام در جلد دوم کتاب «مطلع انوار» به نقل از مرحوم آیت‌الله شیخ عباس قوچانی آورده است: «سید علی آقا قاضی در واخر عمر یک‌ حالت تحیر، شیفتگی و بی‌قراری مخصوص نسبت به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) داشت. هر روز هنگام طلوع آفتاب و به خصوص وقت غروب آفتاب گریه می‌‌کرد و در ایام عزاداری سراسیمه و سر برهنه، والِه بود».

علامه طهرانی ادامه می‌دهد: مرحوم قاضی برای زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) از نجف اشرف، زیاد به کربلای معلی می‌‌آمد و با سایر زوار از عرب، در کوچه و بازار می‌‌آمیخت. هیچ‌گاه دیده نشد که در مسافرخانه یا هتلی برود، بلکه به مساجد و مدارس می‌رفت و چه بسا کنار خیابان روی خاک می‌خوابید.بسیاری از اوقات که در صحن مطهر جا برای توقف بود، در خود صحن بیتوته می‌کرد و تا صبح به زیارت و نماز و دعا مشغول بود و احیاناً هم روی سنگ فرشِ صحن، عبای خود را بر روی خود کشیده می‌‌خوابید.

مرحوم قاضی می‌‌گفت: من در تمام نقاط صحن مطهر خوابیده‌‌ام؛ در تمام مدت عمر که به این‌ جا مشرف بوده‌‌ام هر شب را در نقطه‌‌ای بیتوته کرده و خوابیده‌‌ام به طوری که جایی به قدر وسعت بدن من، یافت نمی‌شود که در آن نخوابیده باشم.

آیت الله بهاءالدینی و یک حکایت آموزنده انتخاباتی

آیت الله بهاءالدینی و یک حکایت آموزنده انتخاباتی



در بحبوحة انتخابات در کشور اغلب عزیزان و بزرگواران احساس «تکلیف» برای نامزد شدن می کنند و شاه بیت دلیل آنها برای این احساس تکلیف در مناظرات، تکیه بر توانایی­شان برای خدمت است. با این توجه، حکایت زیر می تواند در این زمینه آموزنده باشد.

فردی نقل می کند که: «محضر آیت‌الله العظمی آسیدرضا بهاءالدّینی بودیم. موقع استراحت ایشان بود امّا یکی از آقایان - که روحانی بود -اصرار داشت که می‌خواهم ایشان را ببینم و کسب تکلیف کنم.

ایشان فرمودند: بیا، آمدند،

فرمودند: حرفتان را بگویید.

آن شخص گفت: جلوی این دو نفر بگویم؟

آقا فرمودند: بله، جلوی همین‌ها بیان کنید.

گفت: می‌خواهم برای مجلس، کاندیدا شوم.

آقا فرمودند: اگر احساس می‌کنی بهتر از دیگران هستی و می‌توانی کار کنی، نرو!

آن شخص تعجّب کرد. ما هم تعجّب کردیم؛ چون معمولش این است که می‌گویند: اگر احساس کردی در کار کردن بهتر از دیگران هستی و احساس تکلیف می‌کنی؛ جلو برو امّا ایشان فرمودند: اگر احساس می‌کنی که بهتر از دیگران هستی، جلو نرو!

گفت: آقا! چرا؟

آقا فرمودند: برای اینکه اگر گفتی: چون من بهتر می‌فهمم و بهتر متوجّه می‌شوم؛ پس باید خودم را در معرض رأی قرار بدهم؛ این، یعنی خودبزرگ‌بینی و خودبینی و بدان اگر در این حال، وارد شوی، دیگر نه تنها اثر مثبت برای تو ندارد، بلکه بر عجب و خودبینی و تکبّرت افزوده می‌شود - تعبیر خیلی عجیبی بود که ایشان بیان کردند -

جرأت کردیم، عرضه داشتیم: آقا! پس چه کسانی باید وارد شوند؟

فرمودند: اگر به من باشد می‌گویم آن عدّه که علمای ربّانی به آن‌ها تکلیف کنند و خودشان برای خودشان احساس تکلیف نکنند. چون وقتی احساس تکلیف کردند، یعنی احساس کردند خودشان نسبت به دیگران برترند و همین احساس برتری نسبت به دیگران، خودبینی است که این همان شرّ اعظم است - تعبیر شرّ اعظم برای خودبینی را ایشان بیان فرمودند -اگر کسی فکر کند من بهتر می‌فهمم، من بهتر متوجّه می‌شوم، من بهتر از دیگرانم و ...؛ این یعنی در بستر اخلاق رشد نکرده است. لذا آن موقع است که دیگر همه شرارت‌ها آرام آرام، - به تعبیر امروزی‌ها- به صورت جنگ نرم، در وجودش ورود پیدا می‌کند؛ همان چیزی که قرآن به عنوان وسواس بیان می‌کند «وسواس الخنّاس»، همان چیزی که «همزات الشّیاطین» بیان می‌شود، آن همزاتی که این‌قدر نرم و بی‌صدا است و چنان آرام نفوذ پیدا می‌کند که یک‌دفعه می‌بیند همه شرارت‌ها در وجودش قرار گرفته؛ چون خودخواه و خودبین بوده است. لذا اولیاء خدا می‌گویند: باید از شرّ اعظم (خودبینی) بیرون رفت.

پاسخ جالب عالم شیعه به مفتی تکفیری

پاسخ جالب عالم شیعه به مفتی تکفیری



یکی از علمای شیعه در مجلسی در یک کشور عربی شرکت نمود که در آن آقای «عبدالعزیز بن باز» مفتی نابینای وهابی عرستان سعودی نیز حضور داشت. وی وقتی فهمید عالمی شیعه در مجلس است، اشکال کرد که شما شیعه‌ها چرا قرآن را تأویل می‌کنید و از مسیر اصلی خود خارج می‌سازید؟

عالم شیعه گفت: ما در قرآن آیه‌ای داریم که نشان می‌دهد توا اهل جهنم هستید.

بن‌باز گفت: چه آیه‌ای؟

آن عالم فرمود: «مَن کانَ فی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فی الاَخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضلُّ سبِیلاً، هر کس در دنیا کور باشد، در آخرت هم کور است. اسراء-72».

شما هم الان کور هستید. بن‌باز گفت: منظور کوری دل است! عالم شیعه گفت: الآن خودت قرآن را تأویل کردی، ما هم که قرآن را تأویل می‌کنیم، غیر از این چیزی نمی‌گوییم.

زیارت آقا اباعبدالله الحسین(ع) و جان باختن شیعه هندی


زیارت آقا اباعبدالله الحسین(ع) و جان باختن شیعه هندی




یك شیعه هندی در یکی از محله‌های کربلا خانه‌ای تهیه کرده بود و حالا بعد از ۶ ماه، بسیاری از همسایه‌هایش، او و خانواده‌اش را به خوبی می‌شناختند، همه همسایه‌ها و آدم‌هایی که در این شش ماه با او دیدار و برخوردی کرده بودند او را شیعه‌ای معتقد و پاک و با تقوا یافته بودند، اما به مرور و با گذشت زمان بعضی‌ها متوجه یک موضوع و مسئله غیر عادی و عجیبی درباره آن شیعه هندی شده بودند.

آن موضوع و مسئله غیر عادی باعث شده بود تا بعضی از همسایه‌ها، فکرها و عقده‌های غیر منطقی و ناخوشایندی نسبت به او پیدا کنند و رفته رفته گاهی این فکرها بر زبان‌هایشان نیز جاری می‌شد، آن موضوع، در واقع خیلی عجیب بود، آن شیعه هندی در همه این شش ماهی که در کربلا ساکن شده بود، حتی برای یک بار هم به حرم سیدالشهدا(ع) مشرف نشده بود!

فقط در طول این ۶ ماه، گاهی بعضی از همسایه‌ها مشاهده کرده بودند که او بعضی از وقت‌ها به بالای پشت بام خانه‌اش می‌رود و رو به سوی بارگاه و گنبد امام حسین(ع) به آن حضرت سلام می‌دهد و زیارتی می‌خواند و پایین می‌آید، او در همه این ۶ ماه، فقط با همین شکل و روش، عزیز و جگر گوشه زهرای مرضیه(س) را زیارت کرده بود.

کم‌کم بسیاری از همسایه‌های شیعه هندی داشتند به او مشکوک می‌شدند، آن شیعه هندی همسایه‌ای جدید بود و نزدیک به ۶ ماه می‌شد که به شهر کربلا آمده بود، او کشور و زادگاهش، هندوستان را برای همیشه رها کرده بود تا بقیه عمرش را در کربلا، در مجاورت مزار پاک امام حسین(ع) زندگی کند، ظاهرش نشان می‌داد که آدمی جلیل‌القدر است.

عاقبت داستان و ماجرای شیعه هندی به گوش مرحوم سید مرتضی (برادر سید رضی گردآورنده نهج‌البلاغه) می‌رسد. سید مرتضی در آن زمان یکی از دانشمندان و علمای بزرگ کربلا بود و در بین مردم و ساکنان کربلا مشهور و معروف به نقیب بود. جناب نقیب بعد از شنیدن و پی بردن به داستان و ماجرای شیعه هندی به خانه او می‌رود و بعد از سلام و علیک و حال و احوالپرسی‌های معمولی، شروع به سرزنش و ملامت شیعه هندی می‌کند، او با صراحت به شیعه هندی می‌گوید: «در مذهب اهل‌بیت(ع) یکی از آداب و دستورهای زیارت این است که به حرم داخل بشوی و عتبه و ضریح را ببوسی، ولی این روش و طریقه تو که فقط از بالای پشت بام خانه‌ات آن حضرت را زیارت می‌کنی، اختصاص به شیعیان و مؤمنینی دارد که در شهرها و کشورهای دیگر زندگی می‌کنند و برای آنها ممکن نیست تا در کربلا و در داخل حرم سیدالشهدا(ع) حاضر شوند.

از حالت و چهره شیعه هندی پیدا بود که صحبت‌های نقیب او را بسیار مضطرب و نگران کرده است. او بعد از گوش کردن به همه حرف‌های نقیب با حالتی از روی خواهش و التماس گفته بود: «یا نقیب الاشراف!‌ من از شما انتظار و توقع دارم تا هر مقدار از مال دنیا که بخواهی از من بگیری، ولی در عوض مرا مأمور به داخل شدن به حرم سیدالشهدا(ع) نفرمایی و مرا به کلی از این کار معاف کنی

شیعه هندی از اینکه در عوض وارد نشدن و نرفتن به داخل حرم پیشنهاد کرده بود تا هر مقداری از مال و منال دنیا را به جناب نقیب بپردازد، هیچ گونه قصد بدی نداشت، ولی جناب نقیب از این سخن بسیار ناراحت و دلخور شده و با ناراحتی جواب داده بود: «من برای مال دنیا این سخن نگفته و این امر را نکردم، بلکه این روش و طریقه زیارت تو را در صورت ساکن بودن در کربلا، بدعت و منکر می‌دانم و نهی از منکر واجب است!».

به نظر می‌رسید جناب نقیب به خوبی فهمیده بود که این شیعه هندی از روی ارادت و عشقی که به امام حسین(ع) دارد نمی‌تواند به حرم وارد شود، اما اصل و اساس در زیارت ائمه اطهار(ع) ورود به حرم‌های شریف و انجام اعمال و آداب زیارت بر طبق دستورات و سفارش‌های حضرات معصومین (ع) در داخل آن حرم‌ها و مکان‌های مقدس است.

شیعه هندی با توجه به آن حرف‌های صریح و بی‌پرده جناب نقیب، دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشت. او دیگر بر خود واجب می‌دانست که از آن دستور و توصیه جناب نقیب پیروی و اطاعت کند. بعد از پایان و خاتمه سخنان و حرف‌های نقیب به جز آهی سرد هیچ صدای دیگری از آن شیعه هندی بر نیامد، او فقط آهی کشید بود آه و ناله‌ای که از قلب و جگری پر درد بیرون آمده باشد.

شیعه هندی بلند شد و رفت تا غسل زیارت کند. او بعد از غسل یکی از بهترین لباس‌هایی را که داشت پوشیده و پاک و پاکیزه و با پایی برهنه از خانه‌اش بیرون آمد. شیعه هندی به سوی حرم سید الشهدا(ع) در حرکت بود، هر چه بیشتر به حرم نزدیک‌تر می‌‌شد، خضوع و خشوعش بیشتر جلوه پیدا می‌کرد. بعد از دقایقی به درهای حرم رسید و خودش را در جلوی درهای صحن بر روی زمین انداخت، او در اینجا به شدت به گریه افتاده بود، برای بسیاری از زائرانی که از کنارش رد می‌شدند، گریه‌ها و ناله‌های او جالب و دیدنی بود.

جناب نقیب به شیعه هندی گفته بود که یکی از آداب و دستورهای زیارت این است که عتبه و ضریح را ببوسی و حالا او در حالی که خود را بر روی زمین انداخته بود، تند‌تند عتبه و درهای صحن شریف را عاشقانه می‌بوسید.

زمانی که شیعه هندی از روی زمین بلند می‌شد تا به سوی داخل حرم برود، بدنش به طور محسوسی لرزان شده بود، خدا می‌دانست که در آن لحظه‌ها در قلب و سینه شیعه هندی چه می‌گذشت که او را این چنین به لرزیدن واداشته بود، لرزیدنی همچون گنجشکی که در هوایی سرد و یخبندان در آب افتاده باشد.

زمانی که به یکی از کفشداری‌های حرم نزدیک می‌شد، رنگ و رویش زرد شده بود. او در جلوی کفشداری نیز خودش را بر روی زمین انداخت و شروع به بوسیدن زمین کرد، بعد از لحظاتی همانند کسی که در حال جان دادن باشد از روی زمین بلند شد و به ایوان وارد گشت. او فقط چند متر با رواق و با مرقد مطهر محبوب و مولایش حسین بن علی(ع) فاصله داشت. شیعه هندی در حالی‌که هنوز به رواق وارد نشده بود، پریشانی و بی‌تابی و اضطرابش به حد خطرناک و شکننده‌ای رسیده بود، پس چگونه و با چه صبر و طاقتی می‌خواست به رواق داخل شود؟! ای کاش یکی پیدا می‌شد و جلوی او را می‌گرفت. ای کاش جناب نقیب در آن جا حاضر و شاهد بود و به او امر می‌کرد: بس است، برگرد!

اما به هر حال شیعه هندی با هر سختی و مشقتی بود به رواق وارد شد از این به بعد کلمات و توصیفات قاصر از توصیف بودند، به محض اینکه چشم‌های گریان و بر افروخته شیعه هندی به ضریح مبارک و شش گوشه امام حسین(ع) افتاد، همچون زنی بچه مرده، به سختی نفسی اندوهناک و ناله‌ای جانسوز کشید و به آواز و بانگی جانگداز صدا زد: «آیا اینجا همان جایی است که حسین(ع) بر زمین افتاده است؟ آیا اینجا همان جایی است که حسین(ع) کشته شده است؟!».و سپس صیحه و فریادی کشید و در همان نزدیک‌های ضریح، در همان نزدیکی‌های ضریح نقش بر زمین شد.

همه زائرانی که بر این صحنه شاهد و ناظر بودند، حیران و مبهوت نگاهی به شیعه هندی و نگاهی به یکدیگر داشتند. لحظاتی نگذشت که تعدادی از زائران به دور جسد و بدن شیعه هندی حلقه زدند. باور کردنی نبود اما واقعیت و حقیقت داشت. او دیگر روح در بدن نداشت. او از جذبه و عشق مرده بود، او پرواز کرده و جان داده بود.

به نقل از: محمد حسن سیف‌اللهی در کتاب «آزاد شده امام حسین(ع)»

درسی از مراقبه و حضور در محضر حق(تجلی توحید)

درسی از مراقبه و حضور در محضر حق(تجلی توحید)



نقل نموده اند که عالمی بوده است که یکی از شاگردانش را بیشتر از سایرین قدر و ارزش می نهاد. شاگردان دیگر او را سرزنش می کردند که چرا او را بر دیگران ترجیح می دهد. پس روزی به هر یک از آنان مرغی داده و گفت: «این مرغ را ببرید و درجایی سر ببُرید که هیچ کس نبیند». همه بردند و در جایی خلوت مرغانشان را سر بُریده و آوردند. ولی آن جوان مرغش را بدون آن که سرش را بُریده باشد، بازگرداند. استاد او را پرسید: «چرا مُرغ را سر نبُریدی؟» گفت: «چون مرا امر نمودی که در جایی ذبخ کنم که کسی نبیند، ولی من مکانی نیافتم که در آن واحد، احد و صمد مرا نبیند». استاد گفت: احسنت. پس به شاگردانش گفت: «بدین سبب او را به شما برتری می­دهم و از شما جدا می شمارم».

انسان درخت توحید است. میوه این درخت ظهور صفات خدایی است و تا این ثمر را نداده، انسان کامل نیست. حدکمال انسان این است که به خدا برسد، یعنی مظهر صفات خدا شود. سعی کنیم صفات خدایی در وجود جان ما زنده شود. او کریم است و ما هم کریم شویم. او رحیم است و ما هم رحیم شویم. او ستّار است و ما هم ستّار شویم....... آن چه به درد انسان می خورد صفات خدایی است و هیچ چیز دیگر برای انسان کارساز نیست.

گفتاری در باب پیامبران الهی مدفون در ایران

گفتاری در باب پیامبران الهی مدفون در ایران



ایران در طول تاریخ، گاهی چنان كشور امنی به حساب می‌آمده كه مهاجران بسیاری را به خود پذیرفته است. گروهی از این مهاجران پیامبرانی بوده‌اند كه ایران را برای زندگی در نظر گرفته‌اند. در دوران هخامشی‌ها سیل كسانی كه در اسارت بخت النصر بوده‌اند به ایران سرازیر شدند كه در آن میان پیامبران و بزرگان زیادی دیده می‌شوند. در ادامه اطلاعات پیامبرانی كه در ایران مدفون هستند یا احتمال می‌رود كه مقبره آنها در ایران باشد ، آمده است:

1- سام و لام طبق اعتقادات مردم سمنان و همچنین طبق مفاد كتیبه موجود، دو نفر از فرزندان نوح به نام‌های سام‌النبی و لام النبی در محلی در نزیكی سمنان دفن شده‌اند. بقعه پیغمبران سمنان در 18 كیلومتری شمال شرقی سمنان بر فراز كوه مرتفعی قرار دارد. برای رسیدن به این بقعه هم از روستای "درجزین" در نزدیكی سنگسر و هم از جاده اصلی سمنان به دامغان (پلیس‌راه) می‌توان انتخاب مسیر كرد. این جاده خاكی و سنگلاخ است.

2- خالد نبی اسم كامل این پیامبر، خالد بن سنان عبسی است. ایشان شریعت حضرت عیسی را تبلیغ می‌كردند. نسب وی به حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) می‌رسد و یكی از پیامبرانی است كه به بعثت حضرت محمد (ص) بشارت داده و در دوران فترت می‌زیسته است. دوره فترت به فاصله بین بعثت حضرت عیسی تا بعثت حضرت محمد بن عبدالله(ص) اطلاق می‌شود. بر طبق برخی از آیات و احادیث، در دوران فترت، پیامبری به رسالت مبعوث نشده است. هرچند بر اساس نظر مفسرین، در این مدت چهار نبی از طرف خداوند مامور تبلیغ دین حضرت عیسی شدند كه سه نفر از‌ آنان از بنی‌اسرائیل و به نام‌های شمعون، یوحنا، یونس معرفی شده‌اند و چهارمین‌شان عرب بوده و به نام خالدبن سنان عبسی معروف است. ظاهرا خالد بن سنان معاصر انوشیروان بوده و در سرزمین بنی‌غطفان زندگی می‌كرده است. روایت است كه دختر خالد بن سنان به نام محیاه به محضر حضرت محمد(ص] رسیده است. در طایفه عرب به غیر از حضرت رسول و حضرت خالد بن سنان هیچ پیامبری نیست و می‌توان گفت كه از بین اعراب فقط این دو نفر به پیامبری برگزیده شده‌اند و بقیه پیامبران از قوم بنی‌اسرائیل هستند. درباره قبر خالدنبی نیز مفسر بزرگ حنفی مذهب، شیخ اسماعیل حقی درباره محل قبر حضرت خالدنبی اشاره می‌كند كه: قبر خالد نبی در منطقه جرجان و بربلندی كوهی به نام كوه خدا قرار دارد. آدرس آرامگاه: استان گلستان – شهرستان كلاله – به سمت "قره قوزی سفلی" و "یلی بدراق" – 38 كیلومتری جاده خاكی تا آرامگاه خالد نبی

3- یوشع. طبق نظر برخی از تاریخ‌نویسان حضرت یوشع توسط كوروش از اسارت بخت­النصر نجات یافت و به ایران آمد. حضرت یوشع در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان كه قدمتش به پیش از اسلام می‌رسد و در خیابان امام سجاد قرار دارد، مدفون است. محوطه‌‌ای كه یوشع نبی در آن دفن است به لسان الارض معروف است. لسان الارض مكانی است كه می‌گویند هنگام عبور امام حسن‌مجتبی(ع) زمین با امام سخن گفت و آمدن دشمن را به اطلاع آن حضرت رساند..

4- شعیای نبی. یكی از پیامبران بنی‌اسرائیل است كه نسبتش به حضرت یعقوب می‌رسد. محل سكونت ایشان در بیت‌المقدس بوده و قبل از حضرت زكریا به رسالت مبعوث شدند. آرامگاه شعیای نبی، جنب امامزاده اسماعیل در حاشیه خیابان هاتف اصفهانی قرار دارد. بر جانب شمالی مرقد شعیای نبی، كتیبه‌ای به خط نستعلیق از دوره شاه سلطان حسین صفوی موجود است كه نخستین مسجد بزرگ ساخته شده در اصفهان را مسجد شعیا معرفی می‌كند و نیز حكایت دارد از اینكه مسجد مزبور را ابوالعباس مفتی در دوره خلافت علی بن ابی‌طالب(ع) بنا كرده و آلب ارسلان آن را تعمیر كرده است.

5- حیقوق. هم با تلفظ حیقوق و هم با تلفظ حبقوق وجود دارد. حیقوق به معنی "در بغل كشیده شده" است. حیقوق این نام را بدان جهت یافت كه در طفولیت به علت مریضی از دنیا رفت و حضرت الیاس(ع) او را در بغل گرفت و دعا كرد و از خداوند حیات و زندگی وی را طلب كرد و او زنده شد. حیقوق نبی یكی از پیامبران بنی اسرائیل و نگهبان معبد سلیمان در اورشلیم بوده و نامش در عهد عتیق آمده است. حیقوق نبی پس از شعیا نبی به رسالت مبعوث شد. وی سال‌های درازی در اسارت بختنصر بود و پس از فتح بابل به دست كوروش به همراه دانیال نبی به ایران آمد. او در همدان اقامت گزید و پس از فوت در تویسركان مدفون شد. بقعه حیقوق نبی در جنوب غربی شهر تویسركان واقع شده است.

6- حجی. وی در دوران سلطنت داریوش كبیر می‌زیسته است. در تورات نام آن حضرت "حكی" آمده و به معنای "مسرور" است. این پیامبر هم زمان با مردخای بوده است. مقبره این پیامبر در همدان در نزدیكی میدان امام خمینی، داخل بازار در راسته پیغمبر و داخل مسجد پیغمبر قرار دارد.

7- مردخای. مردخای یكی از بزرگان و یا به قولی یكی از انبیای بنی‌اسرائیل است كه در زمان خشایارشاه می‌زیسته است و نسبش به حضرت یعقوب می‌رسد. مردخای نقش زیادی در جلوگیری از قتل عام یهودیان در زمان خشایارشا ایفا كرد و به همین دلیل نزد یهودیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. آرامگاه مردخای و برادر زاده‌اش در همدان در نزدیكی میدان امام خمینی و در خیابان شریعتی واقع است.

8- قیدار حضرت قیدار جد سی‌ام حضرت محمد(ص) است. در تاریخ یعقوبی آمده است: حضرت اسماعیل دوازده پسر داشت كه بزرگترین آنها حضرت قیدار بود و پس از وفات حضرت اسماعیل، قیدار نبی مردم را به توحید دعوت می‌كند. قیدار به معنای سیاه‌پوست است. مرقد آن حضرت در شهرستان خدابنده (قیدار) از استان زنجان قرار دارد.

9- سلام، سلوم، سهولی، القیا به نظر این پیامبران همزمان با اصحاب كهف می‌زیسته‌‌اند. زمان مرگشان با یكدیگر متفاوت بوده ولی یارانشان بعد از دفن اولین پیامبر در این مكان، بقیه را هم در كنار او دفن كردند. مرقد این چهار نبی در خیابان پیغمبریه قزوین قرار دارد.

10- اشموئیل این پیامبر هم زمان با طالوت و در ارتباط با داستان داوود و جالوت است. حدود 50 كیلومتری شهر ساوه و در جاده بوئین زهرا مقبره‌ای وجود دارد كه به گفته اهالی و برخی مدارك، مرقد مطهر یكی از پیامبران بزرگ الهی به نام حضرت اشموئیل است. مسیر مرقد در جاده‌ای كوهستانی در 9 كیلومتری روستای ورده قرار دارد. سنگ نبشته‌ای در آنجا هست كه مبین حضور ناصرالدین شاه و همراهانش است.

11- دانیال نبی از انبیای بزرگ الهی است. وی از نسل حضرت داوود و بعثت پیامبر اسلام را پیشگویی كرده است. لفظ دانیال در زبان عبری به معنای "خدا حاكم من است " به شمار می‌رود. دانیال نبی همزمان با كوروش كبیر و داریوش اول بوده است. او از جمله كسانی بود كه به دست بختنصر اسیر و در بابل زندانی شده بودند.

12- كوروش آرامگاهی كه در دشت مرغاب(پاسارگاد) مدت‌های مدیدی به نام مقبره مادر سلیمان شناخته می‌شد، اكنون به عنوان آرامگاه كوروش كبیر مورد قبول عامه مردم و بسیاری از كارشناسان است. این آرامگاه همان وقتی هم كه به نام مقبره مادر سلیمان شناخته می‌شد، مورد احترام و پرستش مردم محلی بود و اكنون هم مورد توجه ایرانیان و جهانیان است. كتابی به نام كوروش كبیر(ذوالقرنین) نوشته ابوالكلام آزاد موجود است كه در این كتاب قراین بسیاری آورده شده كه كوروش را همان ذوالقرنین قرآن معرفی می‌كند. نظریاتی كه در این كتاب آورده شده نظر بسیاری از علمای اسلامی نظیر علامه طباطبایی را به خود معطوف كرده است تا جایی كه ایشان می نویسند:"...كلام ابوالكلام، هرچند بعضی اطرافش خالی از اعتراضاتی نیست، لكن از هر گفتار دیگری، انطباقش با آیات قرآنی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است." از طرف دیگر ، كاملا روشن است كه اسم كوروش بارها به عوان ناجی در عهد عتیق آورده شده است. به این ترتیب شاید كوروش همان ذوالقرنین قرآن باشد. آرامگاه كوروش كبیر در استان فارس، راه اصلی اصفهان به شیراز در منطقه‌ای به نام پاسارگاد قرار دارد.

13- آرامگاه باباولی (قادر مبر) در دهكده باباولی دیلمان، بنایی است كه به آرامگاه قادر پیغمبر شهرت دارد . مطلب زیادی در مورد این آرامگاه و شخصیت‌ مدفون در آن نمی‌دانیم.

14- باحزقیل. در نزدیكی مسجد جامع دزفول بنایی كوچك و ساده قرار دارد كه به بقعه باحزقیل، پدر دانیال نبی منسوب است.مطلب بیشتری در این مورد در دست نیست.

15- ارمیای‌نبی. در مقاله‌ای در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 15/9/79 از مدفن پیامبری به نام ارمیای نبی در شمال خرمشهر یاد شده است. ارمیای نبی در زمان سلطنت یهویاقیم و صدقیا از پادشاهان یهود به رسالت مبعوث شدند.

16- روبین. روزنامه جمهوری اسلامی در مقاله‌ای تحت عنوان "غربت شگفت‌انگیز انبیای سرزمین ما" به قلم آقای فرقانی‌پور در تاریخ 19/9/79 از مدفن پیامبری در میامی (در راه مشهد) به نام روبین یاد می‌كند. به نوشته لغت نامه دهخدا، روبین یكی از دوازده پسر یعقوب(ع) است.

17- جرجیس در كتاب "فرهنگ آبادی‌ها و مكان‌های مذهبی كشور" از مدفن جرجیس پیامبر در شهر شوشتر ذكری به میان آمده است. در جنوب غربی شوشتر روستایی به نام جرجیس است كه در جوار آن بقعه ای به نام نبی‌جرجیس وجود دارد. در اطراف این بقعه بقاع دیگری نظیر روبین، حزقیل، شعیب، شمعون، اسحاق، ادریس و مردخای وجود دارد. درستی مدفن جرجیس پیغمبر در این مكان محل تردید است و به احتمال زیاد مقبره ایشان در موصل عراق است.

18- روبیل. مرحوم سیدعبدالله جزائری یكی از علمای شوشتر (متوفی 1173 ه.ق) در فصل نهم تذكره شوشتر می‌گوید: مقامات بسیاری از انبیا بنی اسرائیل در حوالی شوشتر و دزفول یعنی نزدیك رودخانه دزفول معروف هستند مانند: اسحاق، شمعون، یعقوب، لاوی، جرجیس و روبیل. در كتاب الغدیر آمده كه قبر روبیل پسر حضرت یعقوب در مصر است.

19- یونس. در كتاب "فرهنگ آبادی‌ها و مكان‌های مذهبی‌ كشور" از مدفن یونس پیغمبر در گناباد ذكری به میان آماده است كه صحت آن مورد تردید است. آرامگاه یونس پیغمبر در موصل عراق است.

20- یعقوب. در كتاب "فرهنگ آبادی‌ها و مكان‌های مذهبی كشور" از وجود مدفن یعقوب پیامبر در گرگان نام برده شده كه اطلاعات صحیحی در این مورد وجود ندارد. در الغدیر آمده است: حضرت یعقوب در مصر رحلت كرد و به شام برده شد.

21- آرامگاه پیامبرانی كه صحت و درستی آنها تایید نشده:

ابراهیم خلیل در سوسنگرد

اسحاق و اسماعیل در جاده دزفول به هفت تپه

ایوب پیامبر در دهكده بندبن لكنای تنكابن

صالح پیامبر در شوشتر

منابع:

1. شرح احوال حضرت خالد نبی، عبدالرحمن آخوند تنگلی طانا، ترجمه : موسی جرجانی،چاپ و نشر : موسسه فرهنگی انتشاراتی مختوم قلی فراغی – گرگان 1385.

2. پیامبران سرزمین ما – عباس صالح مدرسه ‌ای – قم – در راه حق – 1380

3. پژوهشی در زندگی پیامبران در ایران – ولی الله‌فوزی تویسركانی – دفترا نتشارات اسلامی

4. بناهای آرامگاهی – پژوهشگاه فرهنگی و هنر اسلامی

5. آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی – دكتر مهدی غروی – سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

6.كوروش كبیر(ذوالقرنین)ـ تالیف مولانا ابوالكلام آزاد ـ ترجمه باستانی پاریزی ـ تهران ـ نشر علم ـ 1380

دل نوشته در رثای هفتمین اختر تابناک امامت و ولایت، امام موسی کاظم ع

دل نوشته در رثای هفتمین اختر تابناک امامت و ولایت، امام موسی کاظم(ع)



فدایت ای امام موسی الکاظم که صبر و حلمت حتی اشک دانه های زنجیر را هم درآورده بود به قربان تو عالم و آدم که یک سجده ی " یا رب یا رب یا رب یا رب یا رب .... " ات نگاهدارنده ممکنات و رزاق کائنات و زینت عالم ناسوت بود آن هم نه بر سر سجاده در حجره بلکه در سیاهچالهای کافران. ای ولی خدا .. ای خلیفه خدا .. ای حجت خدا .. که اولیای خدا سر بر ضریح ات که دیواره ی عرش الرحمن است می گذاشتند و اسرار مگو با شما نجوا می کردند و دادند و گرفتند و شنیدند و دیدند و بوئیدند و چشیدند و بردند و ......... یا عبد الصالح ! ای جگرگوشه ی حضرت زهرای شکسته پهلو که وقتی پیکر مطهرت را از زندان بیرون می بردند سرت به دیوارها گرفت و زخمی شد ...می گویند ساق پایت را شکسته اند ...می گویند در خاک فرو برده اندت ...می گویند غلامان سیاه رو بدن پاکت را برداشتنه اند و روی یک تخته پاره در حالی که هنوز غل و زنجیر بر دست و پا و گردنت بود بدون رعایت حرمت شما و حرمت مادرت فاطمه بیرون برده اند و روی پل بغداد رها کرده اند ...می گویند ...چه بگویم...اما همین یکی را بگذار بگویم ای موسی بن جعفر .. ای پدر امام رضا ... ای پدر حضرت معصومه بگذار همین را بگویم که ...می گویند وقتی می خواستند بدنت را از زندان بیرون ببرند روی عبایت رد پاهایی دیده شده است .......

حکیم هیدجی(ره):شب رحلت من سوری بدهید!

حکیم هیدجی(ره):شب رحلت من سوری بدهید!



یکی از ویژگی های اولیا خدا تسخیر بر نفس و داشتن استعداد و آمادگی موت پیش از رسیدن اجل و زمان مرگ است و مرگ را با استقبال و خشنودی پذیرا می شوند، چرا که آن را نه عدم و نابودی بلکه راهیابی به دریچه ای به سوی جهان لایتناهی می دانند. یکی از این بزرگان حکیم هیدجی(ره) است. در آخر دیوانش وصیت نامه او را طبع نموده‏اند که بسیار شیرین و جالب است. ایشان پس از حمد خدا و شهادت و تقسیم اثاثیه و کتابهای خود می‏گوید: «از رفقا تقاضا دارم، وقتی مُردم عمامه مرا روی عماری(تابوت) نگذارند، های و هوی لازم نیست، و برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوند. زیرا که عمر من ختم شده است، و عمل من خاتمه یافته است، دوستان من خوش باشند، زیرا من از زندان طبیعت خلاص و به سوی مطلوب خود می‏روم و عمر جاودان می‏یابم، و اگر دوستان از مفارقت ناراحتند انشاءالله خواهند آمد، و همدیگر را در آنجا زیارت می‏کنیم؛ دوست داشتم پولی داشتم و به رفقا می‏دادم که در شب رحلت من مجلس سوری تهیه کرده و سروری فراهم آورند، زیرا که آن شب ، شب وصال من است. مرحوم رفیق شفیق آقا سید مهدی رحمت‏الله علیه به من وعدۀ میهمانی و ضیافت داده انشاءالله به وعدۀ خود وفا خواهد نمود».

تمام طلاب مدرسۀ منیریه می‏گفتند؛ که مرحوم هیدجی هنگام شب همۀ طلاب را جمع کرد و نصیحت و اندرز می‏داد و به اخلاق دعوت می‏نمود و بسیار شوخی و خنده می‏نمود، و ما در تعجب بودیم که این مرد که شبها پیوسته در عبادت بود چرا امشب این قدر مزاح می‏کند و به عبارات نصیحت، ما را مشغول می‏دارد، و ابداً از حقیقت امر خبر نداشتیم.

هیدجی(ره) نماز صبح خود را در اول فجر صادق خواند و سپس در حجرۀ خود آرمید، پس از ساعتی حجره را باز کردند دیدند رو به قبله خوابیده و رحلت نموده است. رحمه‏الله علیه.

به نقل از : با قدسیان/تالیف حسن اردشیری لاجیمی.

تشرف به محضر حضرت مهدی(عج)مظهر اسم اعظم(5)

تشرف به محضر حضرت مهدی(عج)مظهر اسم اعظم(5)



اسم اعظم به این معنا حقیقت انسان کامل است . انسان کامل به معنای مطلق کلمه پیامبر خاتم (ص) می باشد. لذا او اسم اعظم خداست . تجلی اعظم خداست . اسم اعظم، امیر المؤمنین (ع) است که نفس حضرت خاتم (ص) است . اسم اعظم، اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می باشند. امروزه نماد و تجلی این اسم را باید در وجود مبارک بقیه الله الاعظم، حضرت مهدی(عج) یافت. این حقیقت اسم اعظم است.

مساله دیدار حضرت مهدی(عج) از مسائل مهمی است که در طول قرنهای متمادی قلوب شیعیان مشتاق را به خود مشغول داشته و آنان که عاشق وصال حضرت بوده اند در این انتظار سوخته اند و ساخته اند، از این میان، شایستگان به مقام دیدار نائل آمده اند و از فیض محضر حضرت ولی عصر(عج) بهره مند گردیده اند و چه زیبا به آرزوی خود رسیده اند. خوشبختانه برای راهیابی و درک محضر امام عصر(عج) از ناحیه معصومین (علیهم السلام) و راه یافتگان به وصال آن حضرت سفارشهایی شده که مشتاقان را به مقصود نزدیکتر می سازد و راهنمای آنان برای تشرف به محضر قدسی حضرت مهدی(عج) می گردد.

حضرت مهدی(عج) در نامه ای که خطاب به شیخ مفید مرقوم نموده، فرموده است: «و اگر خدا شیعیان ما را برای طاعت خود موفق بدارد، در اینکه دلهاشان با هم باشد و به عهد خود وفا کنند، برکت به لقاء ما از آنها تاخیر نیفتد و سعادت مشاهده ما به آنها به زودی خواهد رسید. - که این لقاء و دیدار ما - به سبب حقیقت معرفت و صدقی است که با ما دارند. پس ما را از آنها دور نمی دارد مگر آنچه که از آنها صادر می شود که ما از آن کراهت داریم و برای آنها اختیار نمی کنیم». (1)

و شیخ کلینی در کافی از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت کرده که هر کس بخواند مسبحات، یعنی سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) را و اگر مرد در جوار حضرت پیغمبر(ع) خواهد بود. (2)

و امام صادق(ع) فرمود: هر کس سوره بنی اسرائیل را در هر شب جمعه بخواند نمی میرد تا حضرت قائم(عج) را درک کند و از اصحاب و یارانش باشد. (3)

و امام باقر(ع) فرمود:«کسی که مسبحات را بخواند، از دنیا نمی رود تا حضرت مهدی(عج) را درک کند و اگر جلوتر از دنیا برود، در جهان دیگر در همسایگی رسول خدا(ص) خواهد بود.» (4)

شیخ رجبعلی خیاط مردی از پاکان روزگار بوده که درجات عالی سلوک را پشت سر نهاده و به مراتب عالی معرفت رسیده بود، برای این مرد بزرگ حکایات و کراماتی نقل شده که در کتاب ارزشمند «تندیس اخلاص » تالیف حجة الاسلام و المسلمین محمد محمدی ری شهری مذکور است. به علاوه دستورالعملهای اخلاقی و سفارش­هایی از شیخ رسیده است که حکایت یکی از آنها چنین است. جناب شیخ در برابر درخواستهای مکرر یارانش برای تشرف به محضر مقدس حضرت ولی عصر(عج) سفارشهای خاصی فرموده است که از جمله می توان به مورد زیر اشاره کرد:«شبی یکصد بار آیه کریمه «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» (5) قرائت شود. (تا چهل شب)»

یکی از کسانی که این سفارش شیخ را دریافت کرده و بر آن مداومت کرده است، پس از چهل روز نزد شیخ می آید و می گوید موفق به زیارت حضرت نشده است. شیخ می فرماید: هنگامی که در مسجد نماز می خواندید، آقای سیدی به شما فرمودند: «انگشتر در دست چپ کراهت دارد» و شما گفتید: «کل مکروه جائز» هم ایشان امام زمان(ع) بودند.

حکایت دیگری نقل شده است که دو فرد مغازه دار عهده دار زندگی خانواده سیدی می شوند. یکی از آن دو برای تشرف به محضر امام زمان(ع) ذکر سفارش شده مرحوم شیخ را شروع می کند. پیش از شب چهلم، یکی از فرزندان خانواده سید نزد او می آید و یک قالب صابون می خواهد. مغازه دار می گوید: مادرت هم فقط ما را شناخته، می توانی از دیگری صابون بگیری! شب که خوابیده است، متوجه می شود از داخل حیاط او را صدا می کنند، بیرون می آید و کسی را نمی بیند. پس از آن که سه بار صدا را می شنود که با نام او را صدا می زنند، در حیاط را می گشاید، در کوچه سیدی را می بیند که روی خود را پوشانده است و می گوید: «ما می توانیم بچه هایمان را اداره کنیم، ولی می خواهیم شما به جایی برسید.» (6)

نقل شده که سید ابوالحسن حافظیان یکی از مفاخر سرزمین خراسان به نقل از مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) متوفی 17 شعبان 1361ه .ق و او هم به نقل از شیخ حسن اصفهانی داستانی به شرح زیر نقل می کند: من با قدرت زیادی برای توفیق تشرف به پیشگاه حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) تلاش کردم و در این راه از هر ذکر و دعا و توسلی که بلد بودم فرو نگذاشتم ولی توفیق حاصل نشد. شبی در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد زیرا فلان صفت در شما هست تا این صفت را داشته باشید لیاقت دیدار کعبه مقصود را نخواهید داشت. چون بیدار شدم توبه و انابه کردم و برای اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را می بستم و مشغول تلاوت قرآن می شدم، بعدها به نظرم رسید که این مدت را در خارج شهر و در فضای آزاد و در محضر قرآن باشم و لذا مدتی طولانی همه روزه به صحرا می رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش می کردم که قرآن را با تدبیر و تعقل تلاوت کنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم. روزی مشغول تلاوت قرآن بودم صدایی شنیدم که به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبحات(7) را بخوان و شبهای جمعه سوره مبارکه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من می آیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) می برم ». شیخ حسن اصفهانی می گوید: تا چهل روز هر روز مسبحات را خواندم و شبهای جمعه سوره اسراء را خواندم. روز چهلم آن هر کس بخواند مسبحات، یعنی سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) راشخص آمد و گفت: بیا، مقداری راه رفتم، به دره ای رسیدم، در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم، من می روم. هنگامی که تو به آخر دره رسیدی وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید. چیزی نگذشت که وجود مقدس حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) را در هاله ای از نور بر فراز تپه دیدم.

فرمودند: اگر بخواهی یکبار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم علی بن موسی الرضا(ع). این را فرمود و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیای سفر شدم. در مدت چهل روز، خود را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل کردم و وارد حرم شدم کعبه مقصودم را باز در بالای سر امام رضا(ع) دیدار کردم. فرمود: وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم حضرت حسین(ع) این را فرمود و از چشمم غایب شد. ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم. دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس کربلا رسیدم. غسل کردم، وارد حائر حسینی شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین(ع) زیارت کردم و خود را بر قدمهای مبارکش انداختم. فرمود: شیخ حسن حاجتت چیست؟

گفتم: آقا آنچه من فقط از شما می خواهم این است که هر کجا باشم بتوانم شما را زیارت کنم. فرمود: هر وقت خواستی مرا زیارت کنی آیات آخر سوره مبارکه حشر (لو انزلنا هذا القرآن ... الی آخر) را با دعای عهد بخوان.

پی نوشت ها:

1-دیدار با ابرار، شیخ مفید، احمد لقمانی، ص 35، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1374ش.

2- اصول کافی، ج 2، ص 593، دارالاضواء.

3- فضایل و آثار قرائت سوره ها، ص 38.

4- همان، ص 74.

5- سوره اسراء، آیه 80.

6- تندیس اخلاص، محمد محمدی ری شهری، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث،1376ش، ص 84.

7-مسبحات عبارتند از سوره هایی در قرآن كریم شش سوره با «سبَّح» یا «یُسبَّح» آغاز می‏شوند كه آنها را «مسبّحات ستّ» می‏گویند. این سوره‏ها عبارتند از: جمعه، تغابن، صفّ، حدید، حشْر و اعلی.

تشرف به محضر حضرت مهدی(عج)مظهر اسم اعظم(5)

تشرف به محضر حضرت مهدی(عج)مظهر اسم اعظم(5)



اسم اعظم به این معنا حقیقت انسان کامل است . انسان کامل به معنای مطلق کلمه پیامبر خاتم (ص) می باشد. لذا او اسم اعظم خداست . تجلی اعظم خداست . اسم اعظم، امیر المؤمنین (ع) است که نفس حضرت خاتم (ص) است . اسم اعظم، اهل بیت عصمت و طهارت (ع) می باشند. امروزه نماد و تجلی این اسم را باید در وجود مبارک بقیه الله الاعظم، حضرت مهدی(عج) یافت. این حقیقت اسم اعظم است.

مساله دیدار حضرت مهدی(عج) از مسائل مهمی است که در طول قرنهای متمادی قلوب شیعیان مشتاق را به خود مشغول داشته و آنان که عاشق وصال حضرت بوده اند در این انتظار سوخته اند و ساخته اند، از این میان، شایستگان به مقام دیدار نائل آمده اند و از فیض محضر حضرت ولی عصر(عج) بهره مند گردیده اند و چه زیبا به آرزوی خود رسیده اند. خوشبختانه برای راهیابی و درک محضر امام عصر(عج) از ناحیه معصومین (علیهم السلام) و راه یافتگان به وصال آن حضرت سفارشهایی شده که مشتاقان را به مقصود نزدیکتر می سازد و راهنمای آنان برای تشرف به محضر قدسی حضرت مهدی(عج) می گردد.

حضرت مهدی(عج) در نامه ای که خطاب به شیخ مفید مرقوم نموده، فرموده است: «و اگر خدا شیعیان ما را برای طاعت خود موفق بدارد، در اینکه دلهاشان با هم باشد و به عهد خود وفا کنند، برکت به لقاء ما از آنها تاخیر نیفتد و سعادت مشاهده ما به آنها به زودی خواهد رسید. - که این لقاء و دیدار ما - به سبب حقیقت معرفت و صدقی است که با ما دارند. پس ما را از آنها دور نمی دارد مگر آنچه که از آنها صادر می شود که ما از آن کراهت داریم و برای آنها اختیار نمی کنیم». (1)

و شیخ کلینی در کافی از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت کرده که هر کس بخواند مسبحات، یعنی سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) را و اگر مرد در جوار حضرت پیغمبر(ع) خواهد بود. (2)

و امام صادق(ع) فرمود: هر کس سوره بنی اسرائیل را در هر شب جمعه بخواند نمی میرد تا حضرت قائم(عج) را درک کند و از اصحاب و یارانش باشد. (3)

و امام باقر(ع) فرمود:«کسی که مسبحات را بخواند، از دنیا نمی رود تا حضرت مهدی(عج) را درک کند و اگر جلوتر از دنیا برود، در جهان دیگر در همسایگی رسول خدا(ص) خواهد بود.» (4)

شیخ رجبعلی خیاط مردی از پاکان روزگار بوده که درجات عالی سلوک را پشت سر نهاده و به مراتب عالی معرفت رسیده بود، برای این مرد بزرگ حکایات و کراماتی نقل شده که در کتاب ارزشمند «تندیس اخلاص » تالیف حجة الاسلام و المسلمین محمد محمدی ری شهری مذکور است. به علاوه دستورالعملهای اخلاقی و سفارش­هایی از شیخ رسیده است که حکایت یکی از آنها چنین است. جناب شیخ در برابر درخواستهای مکرر یارانش برای تشرف به محضر مقدس حضرت ولی عصر(عج) سفارشهای خاصی فرموده است که از جمله می توان به مورد زیر اشاره کرد:«شبی یکصد بار آیه کریمه «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» (5) قرائت شود. (تا چهل شب)»

یکی از کسانی که این سفارش شیخ را دریافت کرده و بر آن مداومت کرده است، پس از چهل روز نزد شیخ می آید و می گوید موفق به زیارت حضرت نشده است. شیخ می فرماید: هنگامی که در مسجد نماز می خواندید، آقای سیدی به شما فرمودند: «انگشتر در دست چپ کراهت دارد» و شما گفتید: «کل مکروه جائز» هم ایشان امام زمان(ع) بودند.

حکایت دیگری نقل شده است که دو فرد مغازه دار عهده دار زندگی خانواده سیدی می شوند. یکی از آن دو برای تشرف به محضر امام زمان(ع) ذکر سفارش شده مرحوم شیخ را شروع می کند. پیش از شب چهلم، یکی از فرزندان خانواده سید نزد او می آید و یک قالب صابون می خواهد. مغازه دار می گوید: مادرت هم فقط ما را شناخته، می توانی از دیگری صابون بگیری! شب که خوابیده است، متوجه می شود از داخل حیاط او را صدا می کنند، بیرون می آید و کسی را نمی بیند. پس از آن که سه بار صدا را می شنود که با نام او را صدا می زنند، در حیاط را می گشاید، در کوچه سیدی را می بیند که روی خود را پوشانده است و می گوید: «ما می توانیم بچه هایمان را اداره کنیم، ولی می خواهیم شما به جایی برسید.» (6)

نقل شده که سید ابوالحسن حافظیان یکی از مفاخر سرزمین خراسان به نقل از مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) متوفی 17 شعبان 1361ه .ق و او هم به نقل از شیخ حسن اصفهانی داستانی به شرح زیر نقل می کند: من با قدرت زیادی برای توفیق تشرف به پیشگاه حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) تلاش کردم و در این راه از هر ذکر و دعا و توسلی که بلد بودم فرو نگذاشتم ولی توفیق حاصل نشد. شبی در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد زیرا فلان صفت در شما هست تا این صفت را داشته باشید لیاقت دیدار کعبه مقصود را نخواهید داشت. چون بیدار شدم توبه و انابه کردم و برای اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را می بستم و مشغول تلاوت قرآن می شدم، بعدها به نظرم رسید که این مدت را در خارج شهر و در فضای آزاد و در محضر قرآن باشم و لذا مدتی طولانی همه روزه به صحرا می رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش می کردم که قرآن را با تدبیر و تعقل تلاوت کنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم. روزی مشغول تلاوت قرآن بودم صدایی شنیدم که به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبحات(7) را بخوان و شبهای جمعه سوره مبارکه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من می آیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) می برم ». شیخ حسن اصفهانی می گوید: تا چهل روز هر روز مسبحات را خواندم و شبهای جمعه سوره اسراء را خواندم. روز چهلم آن هر کس بخواند مسبحات، یعنی سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) راشخص آمد و گفت: بیا، مقداری راه رفتم، به دره ای رسیدم، در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم، من می روم. هنگامی که تو به آخر دره رسیدی وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید. چیزی نگذشت که وجود مقدس حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) را در هاله ای از نور بر فراز تپه دیدم.

فرمودند: اگر بخواهی یکبار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم علی بن موسی الرضا(ع). این را فرمود و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیای سفر شدم. در مدت چهل روز، خود را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل کردم و وارد حرم شدم کعبه مقصودم را باز در بالای سر امام رضا(ع) دیدار کردم. فرمود: وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم حضرت حسین(ع) این را فرمود و از چشمم غایب شد. ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم. دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس کربلا رسیدم. غسل کردم، وارد حائر حسینی شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین(ع) زیارت کردم و خود را بر قدمهای مبارکش انداختم. فرمود: شیخ حسن حاجتت چیست؟

گفتم: آقا آنچه من فقط از شما می خواهم این است که هر کجا باشم بتوانم شما را زیارت کنم. فرمود: هر وقت خواستی مرا زیارت کنی آیات آخر سوره مبارکه حشر (لو انزلنا هذا القرآن ... الی آخر) را با دعای عهد بخوان.

پی نوشت ها:

1-دیدار با ابرار، شیخ مفید، احمد لقمانی، ص 35، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1374ش.

2- اصول کافی، ج 2، ص 593، دارالاضواء.

3- فضایل و آثار قرائت سوره ها، ص 38.

4- همان، ص 74.

5- سوره اسراء، آیه 80.

6- تندیس اخلاص، محمد محمدی ری شهری، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث،1376ش، ص 84.

7-مسبحات عبارتند از سوره هایی در قرآن كریم شش سوره با «سبَّح» یا «یُسبَّح» آغاز می‏شوند كه آنها را «مسبّحات ستّ» می‏گویند. این سوره‏ها عبارتند از: جمعه، تغابن، صفّ، حدید، حشْر و اعلی.

سرگذشت یکی از دلسوخته گان مولی الکونین اباعبدالله الحسین(ع)

سرگذشت یکی از دلسوخته گان مولی الکونین اباعبدالله الحسین(ع)



(نفر اول در جلو عکس)

صاحب المکاشفات العرفانیه و الانوار الملکوتیه و الرای الثاقب

سالک دلسوخته فدایی آستان قدس حسینی(ع) مرحوم حاج هادی ابهری ضیغمی(ره)

«مرحوم حاج هادی ابهری ضیغنمی(ره)از بکائین بود»

علامه طهرانی(ره) می فرمود : دوستی داشتیم صاحب ضمیر و روشن دل و متقی و دلسوخته و به حق که از عاشفان حسین علیهالسلام بود به نام حاج هادی صنمی ابهری. او هشتاد و سه سال عمر کردمدت رفاقت من با او نزدیک به هیجده سال طول کشید . او نقل می کرد: در سفری که به عتبات عالیات مشرف شدم و چند روزی در نجف اشرف بودم، کسی را نیافتم که با او بنشینم و درد دل کنم تا برای دل سوخته ام تسکینی حاصل آید. روزی به حرم مطهر مشرف شده، زیارت کردم و مدتی در آن جا نشستم.خبری نشد و از این رو، به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کردم: «مولا جان! ما میهمان شماییم، چند روز است در نجف می گردم، کسی را نیافتم. حاشا به کرم شمااز حرم بیرون آمده، بی اختیار راه بازار حوریش را پیش گرفتم و به مدرسه مرحوم سید محمد کاظم یزدی در آمدم. در صحن مدرسه، روی سکویی مقابل حجره ای نشستم. ظهر شد، دیدم از رو به روی ام، از طبقه فوقانی، شیخی خارج شد. بسیار زیبا و با طراوت و زنده دل و از همانجا به بام مدرسه رفت و اذان گفت و بازگشت و همین که خواست به حجره رود، چشمم به صورتش افتاد. دیدم در اثر اذان، چیزی مانند دو حلقه نور بر گونه هایش می درخشد. به حجره رفت و در را بست. من شروع کردم به گریه و عرض کردم: «یا امیرالمؤمنین! پس از چند روز یک مرد را یافتم، ولی او نیز به من اعتنایی نکردبیدرنگ شیخ در حجره را باز کرد و رو به من نمود و اشاره کرد بیا بالا. از جا برخاستم و به طبقه فوقانی رفته، به حجره اش وارد شدم. هر دو یکدیگر را در آغوش گرفتیم و مدتی گریستیم. سپس، هر دو به حال سکوت نشستیم و مدتی یکدیگر را تماشا کردیم. آن گاه از هم جدا شدیم. این شیخ روشن ضمیر، مرحوم شیخ مرتضی طالقانی اعلی الله مقام الشریف بوده است. حاج اسماعیل دولابی-ره می­فرمود : یک بار، که همراه حاج هادی ابهری به کربلا مشرّف شده بودیم، حزن شدیدی مرا احاطه کرد، به نحوی که حتّی حال گریه هم نبود. لذا با همین گرفتگی روحی در خانه ماندم و حاج هادی از من پذیرایی می کرد؛ گاهی هم تنها به حرم مشرف می شد. یک روز، به طوری که من هم شنیدم، با خودش گفت: بد نیست برویم بیرون کمی قدم بزنیم. من هم همراه او راه افتادم و با هم از خیابان جلوی حرم حضرت ابوالفضل(ع) به طرف خارج شهر رفتیم. در کنار جاده زراعتکاری بود. بی اختیار کنار بوته های باقلا نشستیم. معروف است که بوته ی باقلا غم آور است؛ تا من به این نکته توجه کردم، غم روی غمم آمد و بغضم ترکید و چند قطره اشک از چشم جاری شد و دلم کمی باز شد. بلند شدیم و مقدار دیگری قدم زدیم. این بار کنار گلهای بنفشه نشستم ـ که بهجت آور است ـ حالم کاملاً عوض شد و آن حالت گرفتگی روحی، کاملاً از بین رفت. حاج هادی هم چپقی چاق کرد و کشید. بعد راه افتادیم به سمت داخل شهر.وقتی داخل شهر شدیم، دیدم همه ی مردم مشغول خانه تکانی و تمیز کردن منزل­هایشان هستند؛ گویا خود را برای پذیرایی از مهمانی آماده می کردند. ابتدا فکر کردم مقصود از این مهمان حاج هادی است. تا این خطور از ذهنم گذشت، حاج هادی متوجه شد و صلوات فرستاد و دور زد و از من فاصله گرفت؛ یعنی آن مهمان من نیستم. در این حال کسی به من گفت: اما هیچ کس مثل این آقا از این مهمان، پذیرایی نکرده است. این را که شنیدم سرم را برگرداندم، که یک باره نگاهم به گودی قتلگاه افتاد و بدنهای قطعه قطعه شده و سرهای مطهر را دیدم. با دیدن این صحنه، حالم منقلب شد و نزدیک بود از حال بروم و به زمین بیفتم، که حاج هادی متوجه شد و کمکم کرد به دیوار تکیه کنم، تا به حال بیایم. آقا میرزا(ره) می فرمود: ایشان آنقدر عاشق و واله امام حسین(ع) بود که گاهی می دیدند، در مجالس به طرف شخص ناشناس می رود و با او روبوسی می کند. به او می گفتند: آقای حاج هادی! مگر او را می شناسی! ای چه کاری است انجام می دهی؟ می گفت: این آقا بوی کربلا می دهد ، بویش به من رسید ، فهمیدم از کربلا برگشته است. عده ای از اولیا از جمله میرزا ابوالقاسم عطار و حاج عزیز الله کریمی و آقا سید عباس فرهمندپور برای آوردن مرحوم ملا آقاجان به سمت زنجان حرکت می کنند تا ایشان را برای سخنرانی در روضه ی آیت الله کاشانی به تهران بیاورند.در مسیر وقتی به نزدیکی ابهر می رسند، ماشین­شان خراب می شود. مرحوم حاح هادی ابهری به آقازاده اش می گوید: برو و چند نفر از خوشگل ها را که در راه مانده اند، با خود به این جا بیاور. آقا سید عباس می گفت:« ما دیدیم یک اسب سوار نزدیک ما شد و به ما گفت: پدرم گفته است شما به منزل ما بیایید. دم غروب بود. ماشین را رها کردیم و پیاده تا ابهر رفتیم. حاج هادی هم به استقبال ما آمده بود و ما را خیلی تحویل گرفت. چند روزی آن جا ماندیم و پذیرایی خوبی از ما شد. پس از آن ماشین را تعمیر کرده و همراه حاج هادی به زنجان رفتیم. در زنجان نیز چند روز ماندیم و پس از آن، ملا آقا جان رابا خود برداشته و به تهران آوردیم.

علامه طهرانی(ره) در مخطوطات­شان آورده اند : در آن‌ وقت‌ آیة‌ الله‌ میلانی‌ در مشهد شخصیّت‌ بسیار ممتازی‌ بودند و با ما هم‌ خیلی‌ سابقه‌ داشتند ، خیلی‌ مفصّل‌ . و منهم‌ غالباً در بعضی‌ از امور برای‌ ایشان‌ كاغذ می‌نوشتم‌ ، و هیچ‌ كاغذی‌ نمی‌شد إلاّ اینكه‌ عمل‌ می‌كردند ، حتّی‌ خودشان‌ می‌فرمودند : بعضی‌ از كاغذهای‌ تو را من‌ كنار می‌گذارم‌ پیش‌ خودم‌ و چند بار مطالعه‌ می‌كنم‌ . و یك‌ مرتبه‌ به‌ همین‌ حاج‌ هادی‌ ابهری‌ ما گفته‌ بودند :ایشان‌ در این‌ كاغذهایش‌ خیلی‌ به‌ آیات‌ قرآن‌ استشهاد می‌كنند ایشان‌ مگر قرآن‌ را حفظند ؟ حاج‌ هادی‌ گفته‌ بودند : والله‌ من‌ نمی‌دانم‌ ایشان‌ قرآن‌ راحفظ‌ است‌ یا نه‌ ؛ ولی‌ می‌دانم‌ كه‌ سورۀ جمعه‌ را در نماز روزهای‌ جمعه‌ در مسجد از حفظ می‌خوانند!!!

مرحوم آقای کشمیری (ره) می فرمودند: از آقا هادی ابهری ذکری را خواستم که مرا به مقصد برساند، ایشان ذکر " یاحی یاقیوم" را توصیه کرده بودند. آقای کشمیری پرسیده بودند ذکری می خواهم که ذکر اولیاست، باز هم این ذکر را توصیه کردند. - مرحوم ابهری، کسی بود که چشم بصیرتش باز شده بود عمده شهودش را از گریه بر حضرت سید الشهداء علیه السلام گرفته بود. چند چیز انسان را به بصیرت می رساند و یکی از آنها گریه است.- مرحوم آقای کشمیری نقل می کردند که هر سؤالی از آقای ابهری می کردم، ایشان همان جواب را می داد و سفارش به ذکر «حیّ قیّوم» می کرد. حاج اسماعیل دولابی(ره) می­فرمود :حاج هادی ابهری که در محبت اهل بیت خصوصا امام حسین(ع)مجنون بود گاهی اوقات در مجلس روضه امام حسین(ع) چنان عاشقانه روضه می خواند که همه را منقلب می کرد.وقتی که همه خوب به گریه می افتادند و او مست می شد به خودش می گفت چرا گریه می کنی؟ گریه کار زنهاست بعد دستمال ابریشمی یزدیش را از جیب در می آورد و در حالیکه همه به شدت گریه می کردند بلند می شد و خودش می رقصید. جناب سید محسن طهرانی می گوید :روزی مرحوم پدرم(علامه تهرانی ره) ازمنزل بقصدمجلس روضه حرکت کردند. مرحوم حاج مشهدی هادی خان صنمی(ابهری) نیز همراه ما بود چون وارد مجلس روضه شدیم منبری واعظ شهیر و معروف کربلا مرحوم شیخ مهدی مازندرانی بود. وی اتفاقاً درآن روز روضه قتلگاه را خواند و بسیارخوب و مهیج هم خواند و معلوم است که روضه قتلگاه ازهمه روضه ها دلخراش­تر وسوزناک­تراست اما بسیارجای تعجب بود که ابدا کسی گریه نکرد و برخلاف انتظار همه مجلس سرد و بدون شور بود. چون ازمجلس بیرون آمدیم دیدیم حاج مشهدی هادی می­گوید: پُه !!! بی حیا شرم نمی کند با جنابت داخل مجلس امام حسین علیه السلام شده است. معلوم شد یکی ازحضارمجلس باحال جنابت آمده است و حال او مانع نزول رحمت شده است. مرحوم حاج آقا معین شیرازی(ره) قبر كنار مزار آیت الله انصاری همدانی(ره) را خریده بود . یك شب در یكی از مجالس روضه تهران حاج هادی ابهری(ره) بعد از یك گریه شدید به آقای معین رو می كند و با خنده میگوید : قبری كه خریده ای جای تو نیست مرا آنجا دفن می كنند و تو را در ... دفن می كنند . پنج سال بعد از این جریان كه آقای ابهری فوت می كند بین دوستان تصمیم گرفته می شود كه ایشان در همان قبر و كنار آیت الله انصاری همدانی (ره)دفن شوند .

می گویند زمانی به حاج هادی(ره) عرض شد كه اذان گفتند . برویم مهیای نماز شویم . ایشان فرمودند : هنوز وقتش نشده كه ؟ و بعد از مدتی فرمودند ك حالا شد برخیزید برای نماز . سئوال كردند چطور آنوقت فرمودید نشده . فرمودند : آخر تازه الان ملائك فرود آمدند ... آقای اسلامیه داماد و شاگرد آیت الله انصاری(ره) می فرمودند : آقای انصاری(ره) غیر از اینكه می فرمودند تشخیص مكاشفه صحیح و واقعی مشكل است می گفتند : اینها توقف در راه و مشغولیت به جزئیات و عدم حركت بسوی مقصد عالی است و فرد را به اشتباه می اندازد ولی در بین دوستان می گفتند حاج هادی ابهری(ره) كمتر در مكاشفات اشتباه می كند چون ایشان با نور اهل بیت(ع) حركت می كند . روزی كه من به كربلا می رفتم با اینكه پول داشتم ایشان صد تومان آوردند و به من دادند و گفتند : این حواله امام حسین(ع) است. و اتفاقاً من آنجا پولم تمام شد و به همان صد تومان احتیاج پیدا كردم . این از مكاشفات حاج هادی ابهری بود . حضرت آیت الله كمیلی از شاگردان مرحوم آیت الحق سیدهاشم حداد(ره) می­فرمایند : مرحوم حاج هادی ابهری(ره) خیلی سوز و گداز داشت . در جلسات خیلی گریه می كرد . مرحوم حاج اسماعیل دولابی(ره) هم اشعاری در جلسات می خواندند . گاهاً اشعار وزن و قافیه هم نداشت اما طوری سوز داشت كه همه اشك میریختیم . می گویند حاج هادی در جلسات گاهاً كه همه در سكوت بودند ناگهان شروع به گریه كردن می كردند و بلندبلند با همان حال می گفتند : آی بی بی . آی بی بی زینب .... و یاد اسارت و مصائب بی بی دو عالم و عمه امام زمان(عج) می كردند و با حال ایشان همه اشك می ریختند . واقعاً چه خبر بوده . در جلسات آنها چه روحی حاكم بوده . چه می دیدند آنها و می شنیدند . آنقدر آینه قلب صاف بوده كه مصائب ناموس خدا را می دیدند . راستی اگر هم می گفت : ای عمه جان زینب حق داشت .

حاج اسماعیل دولابی-ره می­فرمود : حاج هادی ابهری(ره) در حرم مولا امیر المومنین (ع) نشسته بود و چپق می کشید، طلبه ای از جلوی ایشان رد می شود و می گوید : این پیر مرد خجالت نمی کشد در حرم حضرت چپق می کشد. پیرمرد وقتی این جمله را می شنود به طلبه می گوید: بالام جان گل بورا (بیا اینجا) یک پک بزن. طلبه می گوید: من به تو اعتراض می کنم که چرا این جا چپق می کشی حالا می گویی من هم یک پک بزنم!!! بالاخره به اصرار طلبه چپق را به لبش می گذارد ، یک مرتبه می بیند فرشتگان فوج فوج در حال صعود و نزول هستند. حاج هادی می گوید: چپق را به من بده، می گیرد و دوباره به طلبه می دهد و می گوید: دوباره پک بزن و طلبه دوباره همان صحنه را می بیند. مرحوم ابهری-ره می گوید: من اینجا دارم کیف می کنم و چپق می کشم، و گر نه می دانم در اینجا نباید چپق کشید. طلبه می گوید نوش جانت! من فکر کردم مثل مردم عادی این جا نشسته ای و چپق می کشی.

او سواد عادی نداشت و حتی اسم خود را نمیتوانست امضا کند . مهری ساخته بود و جایش مهر می زد . چشم برزخیش باز بود و تاحدودی باطن افراد را تشخیص می داد و از ضمائر هم می گفت . می گویند یک نفر خدمت ایشان می آید و حرفی می زند . ایشان ناراحت می شوند و می فرمایند : می خواهی بگویم فلان روز که می رفتی در فلان جا داشتی به چه فکر می کردی ؟ ظاهراً آن شخص حرف ناصوابی زده بود . مرحوم حاج هادی (ره) برای رفتن به منزل کسی آدرسی نمی پرسید . می گفت : از منزل که بیرون می آیم ملهم میشوم تا اینکه به مقصد برسم . گاهی می فرمود : کبوتری در مقابل خود می بینم و هرجا او رفت بدنبالش می روم تا به منزل مطلوب برسم . او گریه های طولانی مدتی داشت . گریه های طولانی شب و روز او بر مصائب اهل بیت(ع) را حدود 12 سال ذکر کرده اند . ایشان با آیت الله میلانی(ره) مرجع عالیقدر شیعه هم رفاقت داشت . می گویند زمانی به شام رفته بود . از همراهان پرسیده بود : دروازه ساعات کجاست ؟ به او نشان داده بودند . همانجا چپقش را روشن کرده بود و با حال مشاهده شرح اسارت بی بی زینب(س) و ورود از دروازه ساعات را و مشخصات امام سجاد(ع) و مخدرات و اسرا را گفته بود . آقای معین شیرازی(ره) منبری بود . به ایشان عرض کرده بود که چکار کنم/ حاجی فرموده بود : هرجا دعوتت کردند اگر دیدی قلبت رضایت میدهد برو و به شخص و مجلسش نگاه نکن . دیگر آنکه پاکت پول­هایی را که می­گیری در یک جیب بریز . تا متوجه نشوی فلانی چقدر داد .

و اما مطالبی مهم ( لطفاً با دقت خوانده شود و حتماً بر روی آنها فکر شود ) :ظاهراً مرحوم حاج هادی ابهری(ره) همه عرفان را در گریه بر سیدالشهدا(ع) و مصائب آل الله می دید و به غیر آن طعنه میزد . یعنی حساب اهل توحید را از مرام و مکتب اهل بیت(ع) جدا می دید . حدس حقیر این است که این قضیه بعد از رحلت مرحوم آیت الله انصاری همدانی(ره) باشد . بهمین خاطر با آنکه حاج هادی(ره) نسبت به مرحوم حضرت آقای حداد(ره) با دید احترام نگاه میکرد ولی گاهً با کنایات و اشارات حرفهایی هم میزد !! این پیرمرد نورانی و مخلص از یک طرف بدلیل صفا و بی آلایشی که داشت و از طرفی خناسان آن دوره نسبت به مرحوم حداد(ره) بدبین شده بود . حضرت علامه(ره) نسبت به ایشان چون علقه و محبت فراوان داشتند و بیم آن میرفت که در دام مخالفین طریقه توحیدی مرحوم قاضی(ره) و حداد(ره) بیفتند خیلی با ایشان حرف و بحث داشتند . جوری شده بود که حاج هادی(ره) باعشق در کربلا به زیارت مرحوم حداد(ره) نمی­رفت . کورباطنانی که بعد از رحلت حضرت انصاری(ره) و از توحیدی بودن حضرت حداد(ره) جلساتی برای خود برپاکرده بودند حاج هادی(ره) را مدتی سمت خود کشیدند تا مشرب حضرت حداد(ره) را مشوش کنند . آن پیر صافی هم وقتی میدید جلسات مرحوم حداد(ره) بالکل به روضه و مرثیه نمی گذرد بیشتر تحریک می شد . اما زهی خیال باطل . آن کوردلها نفهمیدند کسی که عمری بر عزای حسین(ع) موهایش را سفید کرده باشد صاحب دارد و تنها و بی پشت و پناه نیست . مرحوم علامه طهرانی(ره) که به حج رفته بودند از آنجا نامه هایی برای رفقا میفرستادند که یکی هم برای حاج هادی(ره) ارسال شد . " ای حاجی ! من در اینجا با شما اتمام حجت میکنم که در قیامت همان کسی که عمرت را برای او سپری کردی و به محبتش زنده بودی و شب و روز اشک ریختی اولین کسی است که گریبانت را خواهد گرفت و در قبال آنچه از حقایق برایت روشن شده و تو سرباز زدی در پیشگاه خدا با تو به مخاصمه برخیزد . حال بنگر چه جوابی داری " . وقتی متن نامه را برای حاج هادی(ره) خواندند بسیار منقلب شده بود و فرمود : دیدم که سیدمحمدحسین همان راه جدش پیامبر را می رود . بعدها وقتی حضرت حداد(ره) از حج تمتع برگشته بودند قبل از منزل به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) و قمربنی هاشم(ع) رفتند . متوجه می شوید برای چه ؟ برای اینکه به فردی که دروازه های معرفت و اشراق به رویش باز شده ثابت کند که من هم ولاییم . ولایت و توحید یکی است . می گویند در همان روز حاج هادی (ره) جلوتر از همه می رفته و اشعار ترکی درباره مرحوم حداد(ره) می خواند. حدادی که عمری خاک حرم موسی بن جعفر(ع) را به چشم میکشید و هرروز زائر ارباب بی کفن حسین(ع) و کعبه اولیا ابالفضل العباس(ع) می شد . کسی که ذکر دائمش " یا صاحب الزمان(عج) " بود . حدادی که نذری ایام محرمش معروف بود و لباس خدمه دربار حسینی(ع) را می پوشید . می بینید ! هیچکس از اغوای شیاطین انس و جن محفوظ نیست و هرکس هم لایق عنایت حسینی(ع) در این راه پرپیچ و خم نمیشود . نگویید اهل بیت(ع) کریمند و با کریمان کارها دشوار نیست . تو حاج هادی(ره) بشو کمکت نکردند آنوقت بگو ...مرحوم حاج هادی ابهری(ره) چند ماهی از آخر عمر را در منزل مرحوم علامه طهرانی(ره) بودند و ایشان برای حاجی طبیب می آوردند . علامه می فرمود : در اواخر عمر خدای متعال لطفی کرد و پرده از جلوی چشمان حاجی کنار رفت و مشاهده کرد آنچه درباره حضرت حداد(ره) می گفتند دروغ و کذب محض بود و از روی حسد زبانه می کشیده و می گفت : این سید محمد حسین بر من حق حیات دارد . او بود که باعث شد من با محبت و ولایت عارف کامل سیدهاشم حداد(ره) از دنیا بروم . به‌ یكی‌ از رفقاگفته‌ بود كه‌: من‌ می‌میرم‌، و این‌ سید محمد حسین‌ هم‌ میداند كه‌ من‌ می‌میرم‌، اما این‌ فعالیت‌ها و پرستاری­ها را میكند كه‌ من‌ یك‌ كلمه‌ لا اله الا الله‌ بیشتر بگویم‌.

بعد از رحلتش حضرت علامه(ره) چه تعریفهایی که از برزخ او نمی کردند . راستی ! علامه طهرانی(ره) با حاج هادی ابهری(ره) صیغه اخوت خوانده بودند . بهمین دلیل علامه نسبت به ایشان حساسیت ویژه داشتند . رفاقت و محبت را می بینید ؟!

شیفتگان حضرت سیدالشهدا(ع) انگار از جنس دیگرند . لطافت روحی كه از گریه بر مصائب و محبت حضرت ارباب(ع) برای فرد سالك بوجود می آید بسیار ماندگارتر و موثر تر است از بقیه اسباب . باب مكاشفه بر خیلی از بكائین حضرت ابی عبدالله(ع) بواسطه اشك فراوان باز می شود . بعضی از بزرگان بوده اند كه از بس اشك ریخته بودند بر گونه هاشان مسیر اشكی بوجود آمده بود . این یعنی اینكه طریقه معرفت برروی همه باز است . مرحوم سید عبدالكریم كفاش(ره) كه سمت استادی تقریبا همه اخیار تهران راداشت بواسطه دستور اشك صبح و شب بر امام حسین(ع) كه یكسال ادامه داده بود خدمت حضرت ولیعصر(عج) رسید . مرحوم حاج هادی(ره) كه بی شك از اولیای واصل است از عوام الناس بود و جز یك الماس ناب در سینه اش كه عیار خلوص آن مافوق تصور بود چیزی دیگر نداشت . البته اصل قضیه هم همین است . عبارت " صاحب المکاشفات العرفانیه و الانوار الملکوتیه و الرای الثاقب " را حضرت علامه طهرانی(ره) به ایشان داده اند . از ایشان یك دختردرقیدحیات به یادگار مانده و از ایشان هم پسری هست .

مرحوم حاج هادى(ره) در سال 1390 قمری (1349)در تهران وفات نموده و جنازه‏اش را حمل به نموده قم و در جوار جناب على بن جعفر(ع) و در کنار مزار ملائک آشیان استاد و یارغارش یعنی عارف دلسوخته آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی(روحی لتراب مرقده فدا)- بخاك سپردند. که ایشان نیز نزدیک به 10 سال پیش از وی در سال 1339 به ملکوت پرواز نموده بود.

بروح شیدای حضرت آقای حاج هادی ابهری (ره) ذاکر آقا ابا عبدالله الحسین (ع) و همه گریه كن­های حقیقی آستان ملائك پاسبان مولی الكونین ابی عبدالله الحسین ( علیه افضل الصلوات الثقلین) الفاتحه مع الصلوات

افشای اسم اعظم الهی(4) در دعای سمات


افشای اسم اعظم الهی(4) در دعای سمات



دعا، مغز عبادت است و خداپرستان واقعی، بندگی را در سایه دعا میسور می‌دانند. قرآن و ائمه معصومین(علیهم‌السلام)، اهمیت، چگونگی و روش دعا را به ما آموخته‌اند و از این رهگذر، دعاهای پرارزشی، در کتاب‌های روایی، جمع‌آوری شده است.
یکی از آنها دعای «سمات» است، که به مناسبت اسامی عظیم الهی و سایر اسامی و علاماتی
که در آن به کار رفته، آن را «سمات» (جمع سما) خوانده‌اند. امام صادق(ع) در ارزش این دعا فرمود: «اگر قسم یاد کنم که در این دعا، اسم اعظم است راست گفته‌ام.» (بحارالانوار، ج 87، ص 101).

عناوین برخی موضوعات طرح شده در این کتاب عبارتند از: مبحث اسماءالله و مراتب آنها، تبیین برخی صفات الهی، آسمان و زمین، مراحل و مقدمات وجود اشیا، خورشید و ماه، بیان مراحلی از رسالت حضرت موسی(ع)، تاریخ حضرت ابراهیم خلیل(ع) و در انتها ذکر مقام مومنان به غیب. این دعای شریف معروف است به دعای سمات و به آن دعای شبور هم می‌گویند.اما «سمات» به کسر سین، جمع «سمة» است، «سمة»،«وسم» بوده، مثل این که «عدة»، «وعد» بوده؛ به معنای علامت و داغی است که به حیوان می‌نهند. واو «وسم» را برداشته‌اند، و چون ابتدا به ساکن محال بوده، الف مکسوره در اولش زیاد کرده‌اند، «اسم» شده و جمع آن «اسما» است. از این راه است که مثلا «زید» که علامت آن شخص است، می‌گویند اسم او است.و یا این که بعد از حذف واو، ابتدا به سین، که ساکن است، نمی‌شد.لذا محتاج به حرکت آن شدیم و به قاعده: «اساکن اذا حرک، حرک بالکسر» سین را کسره دادند و عوض واو محذوف هم، «تاء» در آخر آن آوردند «سمة» شد و جمع آن را «سمات»گویند؛ مانند عدة و عدات.بالجمله به مناسبت اسامی عظیمه الهیه و سایر اسامی و علاماتی که در این دعای شریف است، آن را دعای سمات گفتند.

شبور
اما «شبور» در مجمع‌البحرین است که شبور مانند تنور، به معنای بوق است و معرب آن دعای سمات نامیده می‌شود و مشهور اسن به دعای شبور و این لفظ عبرانی است و این مناسبت دارد با آن چه روایت شده که یوشع، محاربه با عمالقه کرد. امر کرد که خواص از بنی‌اسرائیل کوزه‌های گلی خالی بر کتف‌های خود به عدد اسم‌های عمالقه گرفته و هریک شاخ گوسفند سوراخ‌داری برداشته و این دعا را پوشیده بخوانند تا که بعضی شیاطین جن و انس نربایند و رفتار کنند. پس در آن شب این کار کردند. آخر شب که شد، کوزه‌ها را در لشکرگاه عمالقه شکستند. صبح که شد تمام مرده بودند، با شکم‌های باد کرده؛ گوییا ساقه‌های خرمای از پا درآمده بودند.
ارزش این دعا

حضرت صادق(ع) فرمود: «پس بگیرید این دعا را بر دشمنان خود از سایر مردم و این از عمیق مکنون علم و مخزون علم است. پس بخوانید آن را برای حاجت که به خدا دارید و ظاهر نکنید آن را برای سفها، زنان، کودکان، ستم‌کاران و منافقان.»
حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود که: «اگر مردمان می‌دانستند آن چه ما می‌دانیم از سوال‌ها که در این دعاست و بزرگی کار آن نزد خدای تعالی و زودی اجابت خدای تعالی، خواننده آن را با آن چه ذخیره نهاده است خدا از ثواب نیکو، وی را به سبب این دعا با یک دیگر با شمشیر جنگ کردندی و اگر سوگند خورم که اسم اعظم خدای تعالی در آن است، راست خورده باشم و این از علم نهانی است.» زمان خواندن دعا از اخبار معلوم می‌شود که این دعا را قریب به غروب آفتاب جمعه باید خواند، که هنگام استجابت است؛ چنان چه فاطمه زهرا(س) شخصی را به بام می‌فرستاد در آخر روز جمعه، آن هنگامی که خورشید شروع به غروب می‌کرد، تا آن مخدره را اطلاع بدهد برای دعا.

التماس دعا

لا اله الا هو در اسم اعظم خداوند علی اعلی(3)


لا اله الا هو در اسم اعظم خداوند علی اعلی(3)




در قرآن دربیست هفت موضع لا اله الا هو است و گفته اند اسم اعظم خدا در این آیات است و قاری این ایات حتما دعایش مستجاب میشود خواص بسیار از برای این ایات ذکر نموده اند که در این مقال گنجایش بیان آن نیست. و الله اعلم

تاثیر اسم اعظم خداوند(2) بر آدمی


تاثیر اسم اعظم خداوند(2) بر آدمی



خداوند تبارک وتعالی به حضرت آدم به زبان سریانی تعلیم نمود و حضرت آدم صفی الله (ع) اسماء الله را به زبان سریانی فراگرفت .این اسماء سینه به سینه انتقال یافت و به دیگر انبیاء (ع)و رسولان (ع) از مامور من الله به حکم پروردگارعزوجل انتقال یافت. از این زبان نیز یکصد و هشت نام به زبان عربی انتقال یافت، یکصدنام مشهور است و هشت نام درپرده اخفاء رفته است. این نود و نه اسماء الله بعلاوه نام ذات «الله» در قرآن عظیم نیز آورده شده و ما این اسماء را اسماء الحسنی می نامیم. اسم اعظم الله تعالی آتش است و مرگ بدنبال دارد بعضی می خواهند از این اسم برای اکسیر استفاده کنند، بعضی بدنبال قدرت وثروت هستند، بعضی تصمیم به تسخیر سلاطین دارند، بعضی می خواهند از دست غیب مدد بگیرند.اما به محض آنکه به آن دست پیداکنند خودبخود قلب آنان تکان خورده و از دنیا و تمامی مافیها بیزار می شوند و دیگر هیچ کششی نسبت به زن و بچه و مال و مقام و دیگر علائق دنیوی نشان نمی دهند. اسم اعظم الله تعالی از حضرت علی(ع) و اولاد او مخفی نبوده و نیست من نظرم براین است که اگر این اسم را برای دنیا و مافیها خواسته و می خواهید از آن درگذرید.

یَرحَمَکُمُ الله جَمیعاً انشاءالله

در باب اسم اعظم خداوند (1)


در باب اسم اعظم خداوند (1)



در باره اسم اعظم خداوند در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده است که کسی حضرت امام صادق(ع) را پرسیداز نام اسم اعظم؟ حضرت فرمود او را: در این حوض سرد رو، او در آن آب رفت و هر چه خواست بیرون آید فرمود منعش کردند، تا گفت: یا الله أغثنی، فرمود: این اسم اعظم است؛ پس اسم اعظم به حالت خود انسان است. بایزید بسطامی در جواب کسی که از او پرسید: اسم اعظم کدام است؟ گفت: تو اسم اصغر به من بنمای که من اسم اعظم به تو نمایم، آن شخص حیران شد، پس بدو گفت: همه اسمای حق عظیم اند.

شمه ای از حیات و ممات اولیاءالله

شمه ای از حیات و ممات اولیاءالله




مرحوم ایت الله سید علی حائرى -مفسر

عـالـم بزرگوار سید على بن حسین بن یونس لاریجانى حائرى یكى از اعلام بزرگوار فقهى و تفسیرى در قرن چهاردهم هجرى مى باشد.او در سـال 1270 در كربلا متولد و مدتى در حوزه كربلا از علماى بزرگوار آن حوزه تلمذ نمودند سـپـس به سامرا رفته و از محضر مجدد شیرازى برخوردار شده است. سپس با دستور ایشان كمى پـیـش از رحلت به سال 1312 به تهران تشریف فرما شدند او ازشدت تقوى , به امور زعامت تصدى ننمودند با آنكه اهل و شایسته ى آن بود، او فرد عابدو زاهد و صالحى بود از مردم بریده و معاشرت را كـنار گذاشت او لحظه اى وقت وفرصت را ضایع نمى نمود و به تالیف تفسیر بزرگ مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر حائرىكفایت نمود كه اخیرا در 12مجلد از سال 1377 تا 1381 به چاپ رسیده است .

مرحوم حاج آقا بزرگ در نقبا البشر ذكر خیرى از او دارند و دوران مصاحبت اورا یادآور شده است و مـى نـویـسـد: ((منزل جد او سید یونس در كربلا كنار طاق نقیب معروف بود كه فرزندش سید مهدى شمس الفقها مى نشست ))((448)). او از مـحضر بزرگان عصر خصوصا حضرت آیة اللّه العظمى حاج سید ابوالقاسم خویى خوشه چینى كرد و به مرتبه ى اجتهاد نایل آمد و نجف را براى اقامت برگزید ازمشهور شدن و در معرض فتوى قـرار دادن خـویش اجتناب ورزیده و در انزوا مشغول تحقیق و تدریس , تفسیر وى به زبان عربى و در 12 جلد
مى باشد و به سبك ادبى و تحلیل و تربیت تنظیم شده است و به طور فشرده مباحث را مـطـرح مى كند و مباحث فلسفى ونظرى را بسیار ساده مطرح مى كند بیشتر به اخبار با دیدگاه نـقـادانه نظر دارد و بیشتر روش مجمع البیان را گزیده است و در بحث هاى اخلاق روش خواجه نصیرالدین طوسى راتعقیب كرده است

ایـن تـفسیر در تهران توسط داراكتب الاسلامیه از سال 1337ش تا 1342ش به قطع وزیرى در 12 جلد به چاپ رسیده است .بـنـا بـه اظـهـار آقاى شهیدى صالحى مؤلف محترم داراى تفسیر دیگرى به فارسى است كه براى شاگردان خود در تهران بیان نموده و اكنون مخطوط مى باشد.

جلد ششم از کتاب گنجینه دانشمندان از قول مرحوم آقا سیدکریم پینه دوز نقل می کنند: «در یکی از شبهای جمعه در صحن حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به خدمت حضرت ولی عصر، حجه ابن الحسن العسکری علیه السلام مشرف شدم. در آن تشرف حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام قریب به این مضمون به آقا سید کریم پینه دوز می فرمایند«سیدکریم! بیا به زیارت جدم حضرت رضا علیه السلام برویم».
ایشان در آن شب فقط بعد از چند قدمی، خودش را با امام زمانش در صحن مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام می بیند.

آقا سیدکریم همراه با حضرت، به حرم حضرت امام الرضا علیه السلام مشرف می شود و بعد از زیارت، با همان کیفیت به تهران بازگردانده می شود. در این هنگام باز حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به آقا سیدکریم پینه دوز قریب به این مضمون می فرمایند: «آقا سیدکریم! بیا به سر قبر حاج سید علی آقا مفسر برویم».

ایشان نیز به دنبال حضرت حجت علیه السلام به سوی قبر مرحوم آقا سید علی مفسر در شهرری، واقع در امام زاده عبدالله به راه می افتد.آقا سیدکریم در نزدیکیهای قبر مشاهده می کند روح مرحوم آقا سیدعلی مفسر از قبر و از جایگاهش بیرون آمد و با عجله و شتاب و با اظهار خلوص و ادب و ارادت به ساحت مقدس آخرین امام و خلیفه الهی، به استقبال آن حضرت آمد ...در آخر این ملاقات، مرحوم آیت الله حاج سیدعلی آقا مفسر، رو به آقا سیدکریم پینه دوز می کند و به او می گوید: «آقا سیدکریم!به آقا شیخ مرتضی زاهد سلام مرا برسان و به او بگو چرا حق رفاقت و دوستی را فراموش کرده ای و به سر قبر من و به دیدن من نمی آیی؟»
در این هنگام، امام زمان علیه السلام جمله بسیار عجیب و پرمحبتی را بر زبان می آورند. حضرت بقیه الله امام زمان علیه السلام به مرحوم حاج سیدعلی آقای مفسر قریب به این مضامین می فرمایند:«آقا سیدعلی! آقا شیخ مرتضی گرفتار و از آمدن معذور است؛ من به جای او به دیدنت خواهم آمد! »

ایت الله سید علی مفسر و مرحوم ایت الله حق شناس رضوان الله علیهما

ایت اله حق شناس میفرمود:شب قبل از اینکه ما به محضر ایشان برسیم، در عالم رویا سیّد بزرگواری را که بر منبری نشسته بود به من نشان دادند، و او بایستی سمت تربیت مرا بعهده بگیرد. فردا وقتی به محضر آیت الله حائری رسیدیم ، همان بود که دیشب دیده بودم، و ایشان تا پایان عمر خویش( 1313 ش) سمت تربیت حاج آقای حق شناس را بعهده داشته اند . می گفتند: گاه مسائلی پیش می آمد که از هیبت استاد نمی توانستم به نزدیک رفته و از او سوال کنم؛ امّا خود ایشان، بدون اینکه من چیزی پرسیده باشم ،درضمن صحبت، جواب سوال مرا می فرمود، و مرا از حیرت بیرون می آورد.

مزار این ولی خدا در امامزاده عبدالله(ع) در شهر ری می باشد. برای زیارت مشرف شوید انشاءالله

وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا

برخی از مبانی عرفان عملی(2): یقظه- بیداری

برخی از مبانی عرفان عملی(2): یقظه- بیداری



بسمه تعالی

یقظه و بیداری

یکی از نقاط آغازین سلوک، بلکه به نظر خواجه عبدالله انصاری، نخستین نقطه و منزل سلوک، یقظه است. سالک با ورود به منزل یقظه، از مرداب غفلت بیرون می‌آید و حقیقت و معنى از نفس رفته را به دست می‌آورد (التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص280 و ج7، ص222) و از یگانه موعظه الهی و هشدار خدا به انسانها که برای خدا از خواب غفلت برخیزید ، بهره می برد. یقظه، نور حیات طیبه و آگاهی وبیداری است که بر دل سالک می‌تابد و برای او این حقیقت‌ها که عناصر تشکیل‌دهنده یقظه هستند، روشن می‌شود:
اوّل: آدمی به نعمت خدا پی می‌برد اما از شمارش و آگاهی برگستره آن ناامید می‌شود و در می‌یابد که درباره آن تقصیر کرده است؛
دوم: درباره این جفا و جنایت و تقصیر می‌اندیشد و بر خطر آن وقوف پیدا می‌کند و آستین همت بالا می‌زند تا آن را تدارك و جبران کند و از پیامدهای سوء آن خلاصی یابد؛
سوّم: به عنصر ایام عمر به عنوان سرمایه‌ای بی‌بدیل می‌اندیشد و می‌کوشد تا در باقی ایام عمر از تضییع آن بپرهیزد و نسبت به آن ضنت بورزد و جبران مافات کند (ر.ک: منازل السائرین، ص36-37).
خواجه عبدالله، قیام در آیه شریفه «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» (سبأ، 46) را به یقظه و بیداری از خواب غفلت و برخاستن از ورطه فترت و سستی، تفسیر می‌کند (منازل السائرین، ص35).
محیی‌الدین عربی درباره یقظه گوید: «الیقظة الفهم عن الله فی زجره فإذا فهمت عن الله انتبهت» (الفتوحات، ج2، ص128).
انسانی که در دریای متلاطم طبیعت و باتلاق مادیت فرو رفته است، پس از تنبُّه و بیدارى از خواب غفلت، جهت خلاصى از پیامدهای سوء آن، باید امورى را مراعات کند و به امر حق قیام نماید. اما باید قیام او برای خدا باشد تا او را از سستى و كاهلى که لازمه خواب غفلت است، برهاند و وادار به تدارك و جبران ما فات ‏کند. و آنگاه بیندیشد که غرق نعمت‌های ظاهرى و باطنى الهى است و باید برای رهایی از پیامدهای زیانبار خواب طولانى و غفلت مستمری که از آن حاصل می‌شود، چاره‏جویى کند اما در این کار دشوار باید از حضرت حق استمداد کند تا بتواند بر نفس معتاد به بطالت و محكوم نیروی شهوت و لذات حیوانی و عادات و ملكات رذیله نفسانی که او را از سِیر إلى الله و قرب به حق باز می‌دارند، فائق آید وگرنه محال است با وجود نفس فرو رفته در باتلاق عادات و شهوات، به وظایف عبودیَّت قیام کند. از این‌رو باید در صدد ترک عادات بد و رجوع از مخالفت حكم حق به سوى موافقت بر آید.
به نظر برخی از متفکران حوزه عرفان، نخستین مرتبه بدایات، یقظه و مرتبه بعد از آن توبه و بعد از توبه، محاسبه است (ر.ک: تمهید القواعد، مقدمه سیدجلال‌الدین آشتیانی، ص149-150).
ضرورت یقظه، در سخنان پیشوایان معصوم (ع) نیز مطرح شده است. علی (ع) می فرماید:‌
«أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ وَ دِینِ الْهُدَى لِیُزِیحَ بِهِ عِلَّتَكُمْ وَ لِیُوقِظَ بِهِ غَفْلَتَكُمْ» (بحارالأنوار، ج70، ص117، باب 122».
محمد، بنده و رسول خداست که او را به حق و دین هدایت فرستاد تا به وسیله او بیماری شما را درمان کند و شما را از خواب غفلت بیدار نماید و غفلت شما را به یقظه مبدل سازد.
در این بیان، فلسفه رسالت پیامبر اسلام (ص) در دو چیز معرفی شده است:
الف. درمان اساسی و ریشه‌ای بیماری روحی مردمان (لِیُزِیحَ بِهِ عِلَّتَكُمْ)؛
ب. تغییر وضعیت غفلت مردم به یقظه (لِیُوقِظَ بِهِ غَفْلَتَكُمْ).
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ تَیَقَّظُوا مِنْ رَقْدَةِ الْغَفْلَة» (بحارالأنوار، ج44، ص66، باب 19).
«ای مردم! از خواب غفلت بیدار شوید».
در دعا آمده است که:
«وَ اجْعَلْ ... سَهْوِی تَیَقُّظاً وَ غَفْلَتِی تَذَكُّراً» (بحارالأنوار، ج83، ص14، باب 38).
«سهوم را بیداری، و غفلتم را تذکر قرار بده».
امیر مؤمنان (ع) به هنگام تلاوت آیه: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ» فرمود:
«یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا جَرَّأَكَ عَلَى ذَنْبِكَ وَ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ وَ مَا أَنَّسَكَ بِهَلَكَةِ نَفْسِكَ أَمَا مِنْ دَائِكَ بُلُولٌ أَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمِكَ یَقَظَةٌ» (شرح‏ نهج‏البلاغة، ج11، ص238، ح218).
اى انسان چه چیز تو را بر گناه جرئت داده و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته و چه چیز تو را بر هلاكت خویشتن علاقمند نموده است مگر این بیمارى تو بهبودى نمى‌یابد و یا این خوابت بیدارى ندارد؟!
«حالى كه با نافرمانى خدا خود را- تباه ساخته‏اى- و در پنجه قهرش انداخته. پس سستى دل را با پایدارى درمان كن، و خواب غفلت دیده‏ات را به بیدارى» (ترجمه‏ نهج‌البلاغه،‌ ترجمه شهیدى، ص257).
امام على «ع» می‌فرماید:
«ألا مستیقظ من غفلته قبل نفاد مدته» (غررالحكم: الیقظة و الاستعداد ... ص146).
«آیا کسی هست که از خواب غفلتش پیش از پایان مهلتش بیدار شود؟!».
و نیز می‌فرماید:
َ« مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ وَ الْأَفْئِدَة» (بحارالأنوار: ج66، ص325، باب 37- صفات خیار العباد و أولیاء الله).
خداوند را- كه گرامى است نعمتهاى او- همواره، در هر زمانى، و در فاصله‏هاى طلوع پیامبران، بندگانى بوده و هست كه در فكر و باطن با آنان مناجات مى‏كند، و در ژرفناى خردهاشان با ایشان به سخن گفتن مى‏پردازد. این گونه بندگان چشم و گوش و دل خویش با نور بیدارى روشن مى‏دارند (الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، 165).

مراحل و منازل سیر و سلوك عارفان(1)


مراحل و منازل سیر و سلوك عارفان(1)



بر اصحاب ذوق و معرفت روشن است كه عرفا در عدد و ترتیب منازل سلوك متفق القول نیستند : برخى یك، برخى دو، بعضى سه، برخى دیگر هفت، بعضى هفتاد و كسانى یكصد منزل بر شمرده اند و بعضى تا هزار و حتى هفتاد هزار نیز ادعا كرده اند.

این راه را نهایت صورت كجا توان بست
كز صد هزار منزل بیش است در بدایت

البته غالبا این راه را از یقظه آغاز و به وحدت منتهى دانسته اند و بى گمان بسیارى از نظرات باهم قابل جمع هستند هر چند راههاى سلوك و وصال به شماره آفریدگان است، الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق (منسوب به پیامبر (ص)، علم الیقین، ج 1، ص 14) خواجه نصیر الدین طوسى در اوصاف الاشراف منازل را از ایمان آغاز و با توحید به پایان برده است ، اما خواجه عبد الله انصارى در منازل السائرین یكصد منزل را مطرح نموده كه عبارتند :
1-یقظه. 2ـ توبه. 3ـ محاسبه. 4ـ انابه. 5ـ تفكر. 6ـ تذكر. 7ـ اعتصام. 8ـ فرار. 9ـ ریاضت . 10ـ سماع. 11ـ حزن. 12ـ خوف. 13ـ اشفاق. 14ـ خشوع. 15ـ اخبات. 16ـ زهد. 17ـ ورع. 18ـ تبتل. 19ـ رجاء. 20ـ رغبت. 21ـ رعایت. 22 مراقبت. 23ـ حرمت. 24ـ اخلاص. 25ـ تهذیب. 26ـ استقامت. 27ـ توكل. 28ـ تفویض. 29ـ ثقه. 30ـ تسلیم. 31ـ صبر. 32ـ رضا. 33ـ شكر. 34ـ حیاء. 35ـ صدق. 36ـ ایثار. 37ـ خلق. 38ـ تواضع. 39ـ فتوت. 40ـ انبساط. 41ـ قصد. 42ـ عزم. 43ـ اراده. 44ـ ادب. 45ـ یقین. 46ـ انس. 47ـ ذكر. 48ـ فقر. 49 غنا. 50ـ مقام مراد . 51ـ احسان. 52ـ علم. 53ـ حكمت. 54ـ بصیرت. 55ـ فراست. 56ـ تعظیم. 57ـ الهام. 58ـ سكینه . 59ـ طمأنینه. 60ـ همت. 61ـ محبت. 62ـ غیرت. 63ـ شوق. 64ـ قلق. 65ـ عطش. 66ـ وجد. 67ـ دهشت. 68ـ هیمان. 69ـ برق. 70ـ ذوق. 71ـ لحظ. 72ـ وقت. 73ـ صفا. 74ـ سرور. 75ـ سر. 76ـ نفس. 77ـ غربت. 78ـ غرق. 79ـ غیبت. 80ـ تمكن. 81ـ مكاشفه. 82ـ مشاهده. 83ـ معاینه. 84ـ حیات. 85ـ قبض. 86ـ بسط. 87ـ سكر. 88ـ صحو. 89ـ اتصال. 90ـ انفصال. 91ـ معرفت. 92ـ فنا . 93ـ بقا. 94ـ تحقیق. 95ـ تلبیس. 96ـ وجود. 97ـ تجرید. 98ـ تفرید. 99ـ جمع. .100-توحید .

محقق طوسى در باب اول كتاب، به ترتیب درباره ایمان، ثبات، نیت، صدق، انابه، و اخلاق بحث مى كند و این امور شش گانه را از مقدمات و مبادى سیر و سلوك مى داند نه خود آن.

معرفت نفس در کلام امام الموحدین و العارفین مولا امیرالمومنین علی علیه السلام

معرفت نفس در کلام امام الموحدین و العارفین مولا امیرالمومنین علی علیه السلام




1 عارف کسی است که نفس خود را بشناسد و آنرا آزاد گرداند و از هر چه که موجب دوری و هلاکت وی می شود بپیراید .

*علامه طباطبایی (ره) در توضیح این جمله می فرمایند : یعنی آن را از اسارت هوا و بندگی شهوات آزاد نماید .

2 بزرگترین نادانی , نادانی آدمی است به نفس خود .

3 برترین شاخه ی حکمت , معرفت انسان است به نفس خود و آگاهی او از جایگاه و حدّ خود , یا ایستادن در جای خود .

4 بهره مند ترین مردم از معرفت نفس , ترساترین ایشان نسبت به خداوندند .

*علامه طباطبایی (ره) در توضیح می فرمایند : زیرا که اینان آگاه ترین به خدا و عارف ترین بر اویند , و خداوند سبحان فرموده است : انما یخشی الله من عباده العلماء . ( سوره فاطر/آیه28)

5 برترین حدّ عقل , آگاهی انسان به نفس خویش است , هرکه نفس خود را شناخت , عقل ورزیده است و هر که بر نفس خود نادان بود , گمراه می شود .

6 در تعجبم از کسی که ( هرگاه چیزی را گم کند ) به دنبال گمشده ی خود جستجو می کند و حال آنکه نفس خود را گم کرده است ولی در طلب آن بر نمی آید .

7 در عجبم که آن کس که خود را نمی شناسد چگونه خدایش را می شناسد .

8 کمال مطلوب در معرفت این است که شخص نفس خود را بشناسد .

9 کسی که بر نفس خود آگاهی ندارد چگونه بر امر دیگران آگاه می باشد .

10 نهایت معرفت آدمی این است که بر نفس خود عارف باشد و نهایت جهل او نیز این است که بر نفس خود جاهل باشد .

11 هر کس که نفس خود را شناسد مجرد شده است .

*علامه طباطبایی(ره) در این خصوص فرموده اند : یعنی مجرد و جدای از علائق دنیایی شده است یا از مردم مجرد می شود به اینکه از آنها دوری می گزیند و یا اینکه از همه چیز جدا و دور می شود از طریق اخلاص و یگانگی با خدا .

12 هر کس نفس خود را بشناسد به مجاهده ی با آن بر می خیزد و هرکس نفس خود را نشناسد آن را وا می گذارد .

*یعنی آن کس که نفس را بشناسد در راه دوری آن از اضداد و خواهشهای پست و حفظ نورانیت آن تلاش می کند و آن کس که اینکار را نمی کند حقیقت نفس را نشناخته است .

13 هر کس نفس خود را بشناسد , امر او باعظمت شود .

14 هر کس نفس خود را بشناسد به دیگران آگاه تر خواهد بود و هرکس نفس خود را نشناسد به دیگران جاهل تر خواهد بود .

15 هر کس نفس خود را بشناسد به مقصود نهایی کلیه ی علوم و دانشها دست یافته است .

16 هر کس نفس خود را نشناسد از راه رستگاری به دور افتاده است و در وطه ی گمراهی و نادانی فرو رفته است .

17 شناخت نفس , مفید ترین آگاهی هاست .

18 هر کس به معرفت نفس موفق شود به رستگاری برتر دست پیدا کرده است .

19 جاهل بر حقیقت نفس خود مباش زیرا هرکس نسبت به معرفت نفس خود نادان باشد نسبت به تمامی اشیاء جاهل است .

استفاده از حواس پنجگانه در شب

 

 

استفاده از حواس پنجگانه در شب :
صداههاي معممولي ميدان رزم و همچنين استشمام بوهاي مختلف يك عامل كسب خبر بوده و به كمك هر صدا يا بويي مي توان اطلاعات بدست آورد.
صدای شکستن شاخه های درخت ،صدای گلنگدن ، شنی تانکها و بطور خلاصه هر صدا و حرکتی از دشمن معنی و مفهوم خاصی دارد .بنابر این با استفاده از حواس پنجگانه باید :
1- ياد بگيريد كه صداها و بوهاي مختلف را از يكديگر تميز دهيد.
2- بياموزيد كه چگونه سمت و برد صداها را تخمين بزنيد.
3- عادت كنيد كه صبور و با حوصله باشيد.
4- در نظر بگيريد كه هر چه شنيديد يا ديديد، بلافاصله به فرمانده خود گزارش دهيد.
حس شنوايي
در مواردي كه ديد محدود است براي جبران كمبود آن بايستي از گوش دادن كه خيلي ازديدن حساستر است كمك بگيريد. زيرا صدا در شب بهتر از روز، در هوای مرطوب بهتر از هواي خشك و در هواي سرد بهتراز هواي گرم شنيده مي شود.گوش دادن يك نوع وسيله كسب خبر بوده و با شنيدن صداهاي مختلف مي توانيد محل تقريبي آنها را تعيين و اطلاعاتی از دشمن كسب نماييد.
صداهاي گوناگون مانند
1- صداي برخورد شاخه هاي درختان و بوته ها به كلاه، لباس و پوتين سربازان.
2- صداي پاي سربازان هنگام راه رفتن، دويدن و پريدن.
3- صداي سرفه، عطسه، صحبت و پچ پچ  سربازان با يكديگر.
4- صداي تلق تلق قمقمه ها، تجهيزات آويزان كه از حركت ايجاد مي شود.
5- صداي موتور و حركت خودروهايی كه به گوش مي رسد.
6- صداي سنگها و ريگهايی كه بر اثر برخورد پاي سربازان برزمين ايجاد مي شود.
حس بويايي
با در نظر گرفتن سمت بادها، بوها نيز مانند صداها در پيدا كردن محل دشمن كمك مي نمايد.بوهايی كه از مواد نفتي، پختن غذا، زخم بندي واستعمال دخانيات استشمام مي شود. نشانه وجود فعاليت دشمن در يك منطقه مي باشد.
حس لامسه
با لمس كردن اشيا در تاريكي ميتوان آنها را از يكديگر تشخيص داد ، شما نيز مي توانيد بدون ايجاد روشنايي جنگ افزار و تجهيزات خود را مرتب و به موقع از آنها استفاده كنيد.
حس بينايي

با توجه به تاریکی شب ،استفاده از حس بینایی بنحو مطلوب امکان پذیر نیست و برای داشتن دید بهتر در شب باید به اصول زیر توجه نمود :
1- چشم خود را به تاريكي عادت دهيد.

2- بطور نامنظم به اطراف هدف نگاه كنيد. (یعنی بدون اینکه مستقیما به آن نگاه کنید توجه خود را به آن معطوف کنید.

3 – از دید کناری (خارج از مرکز) استفاده نمائید.
عوامل موثر در ديد شب :

1 – کمبود ویتامین آ  در بدن

2 – سرما خوردگی ، سر درد ، خستگی

3 – استعمال مواد مخدر ، سیگار ، مشروبات الکلی

دهــــــــــ مرتبــ ه کـــــم بــــــود

تــــا قیامتـــــــ صــــدا می زنــــم

بـــ ه ♥عَلِـــــیِّ بْــــنِ مُـــــوســـى♥ ...

خیلــی هـــوای دیـــدن دلـــــدار می کــــنم

این روزــــها کـــ ه زمزمــ ه ی یار مـــی کنم
خیلــی هـــوای دیـــدن دلـــــدار می کــــنم

در || مــــاه مغفرت || نشد آقــــــا ببینمت
بــــر بــــی لیاقتی خود اقـــــرار می کنــم....




دست مــن نیست اگــــر شوق زیارت دارم

دست من نیست اگر بی سر و پا آمده ام
دست مــن نیست اگــــر شوق زیارت دارم

قصّه ی پنجــــــره فـولاد و مـــرا می دانــی
مــــن به بوسیدن این پنجـــــره عادت دارم

آقا لطفا یک بلیت برای مشهد

گفت: “حالا کدام حرم برویم؟”
گفتم: “فرقی باهم ندارند. همه ی اولیای خدا یک نور واحدند”.
خندیدو گفت: “برای تو فرقی نمیکند کجا برویم؟”
گفتم : “نه، نباید بکند.”
گفت: ” پس چرا به اسم او که می رسی، روی چشمت مه می گیرد؟ فرقی نمیکنند که؟!! ”
لال شدم.
مچ گرفته بود.!
گفت:درس تو هنوز به آنجا نرسیده، این درس کلاس بالایی ها است.
درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خورده ای ، به او دل بستی.
بین او و همه ی ائمه فرق میگذاری. نمک گیر شده ای.”

شناسنامه را از شیشه ی باجه بردم تو و گفتم:
” آقا لطفا یک بلیت برای مشهد

 

لیاقت

بــ ه چــ ه چیزِ این دنیـــا دلخوش کنمـ ...؟؟
وقتـــی کــه
تـــو همـ دیگـــر
بــ ه خانــ ه ات
راهـــــم نمیدهـــی آقاجــــان...


حــ ــ ــآشیــ ه :
ایــن روزهــا لیاقت
چــ ه واژہ ی حـسرتـــ انگــــیــزی اســتـ...

یاسامع


چسبیـده بـود بــ ه ضریـح و فـریـاد مـی‎زد
بـا صـدایـی بلـنـدتـر از حـد معمـول:
یـا امام رضا... یا امام غریبــــ... آقا جــــان...
ضلــــع دیگـر ضریــــح، بزرگـــ و بـا خـط خوش نوشتـــ ه بـود:
|| یـا سامـع ||

حــ ــ ــآشیــ ه :
عاشقم گر نیستی لطفی بکن ||نفرتـــــ|| بورز
||بی تفاوتـــ|| بودنتـــ هر لحظه آبـــم میکند....

آیا ماه مبارک رمضان تمام شد؟

خدا یک سفره ای در این ماه شریف از روی رحمت خودش برای بندگانش پهن کرد

رحمت خدا بر دو گونه هست

رحمت رحمانیه و رحیمیه

و در این ماه عزیز با رحمت رحمانیه ی خودش همه ی بندگان خودش و ناس رو به میهمانی دعوت کرد

و با رحمت رحیمیه ی خودش مومنین و شیعیان رو به این ضیافت دعوت کرد

و مومنین و شیعیان دعوت خاص داشتند

و این که شما حال و روزت در این ماه خوب بوده از رحیمیت خداست که شامل حالت شده

و رحیمیت برای انسان سازی هست

ولی واقعیت اینه که

خدا همیشه صاحب رحمته

و هیچ وقت رحمت او تعطیل بردار نیست

که اگر تعطیل بردار باشه

خدا دیگه خدا نیست و نقص داره

پس حقیقت ماه رمضان او دائم بر پاست

هر چند موقعیت مکانی و زمانی اون بر پا نباشه

پس روزه داری هم همیشه پابرجاست

یعنی حالا که

حقیقت رحمت الهی پابرجاست پس

در روزه داری هم حقیقت روزه داری پا برجاست

خب حقیقت روزه داری چیه؟

ایا امساک از خوردن و اشامیدن هست؟

نه

اون که ظاهر روزه هست

و شریعتش هست

روزه داری باید در عقل انجام بگیره

همان طوری که حضرت رسول به مولا امیر فرمودند

یا علی وقتی مردم با اعضاء و جوارحشون خدا رو عبادت می کنند

تو با کنه عقلت خدا رو عبادت کن

پس روزه داری عقلی چیه؟

اصلا عقل چیه که روزه داری عقلی اش رو بعد معلوم بشه چیه؟

حقیقت عقل اینه که عقل باعث قرب به خدا میشه

یعنی عقل وسیله ای هست برای شناخت خدا و قرب به خدا

یعنی اگر شما عقلت رو بکار بگیری ولی به خدا نزدیک نشی

در اصل عقلت بکار نیفتاده

پس

کارکرد عقل در قرب به خدا و شناخت اوست

حالا چه کاری بیشتر از همه انسان رو به قرب الهی می رسونه؟

گناه نکردن

گناه نکردن چیزی هست که باعث بهترین روش برای قرب به خدا میشه

و ما چرا گناه نمی کنیم؟

چون نسبت به خدا شناخت پیدا کردیم و شان خدا در نظر ما بزرگ جلوه داده پس گناه نمی کنیم

حالا که ین طوره ما فقط در ماه رمضان باید گناه نکنیم؟

نه

هیچ وقت و در هیچ ماهی نباید گناه کنیم

پس حقیقت روزه امساک از گناه هست

خب اگر این طور باشه و ما هیچ وقت نباید گناه کنیم

پس حقسقت روزه داری همیشه پا برجاست

حالا که حقیقت روزه داری پا برجاست

پس رحمت او شامل ما همیشه هست

از فردا کار اصلی تو شروع  میشه

تو تا حالا به مناسبت این که ماه مبارک رمضان زمانی داشتی از خوردن و اشامیدن امساک می کردی

ولی از فردا که ماه رمضان زمانی برداشته میشه

کار تو سخت تر میشه

و باید وارد حقیقت روزه داری بشی

هر چند که در ماه رمضان هم می بایست بشی

باید وارد حقیقت روزه داری بشی

و از گناه امساک کنی

و هرگاه چنین باشی

مطمئن باش که در این مدت شب قدر حقیقی تو هم بر پا میشه

چرا میگن در ماه های دیگه ی سال هم امکان شب قدر بودن هست؟

چون روزه داری حقیقی همیشه هست

پس قدر هم همیشه هست

و تقدیر تو اون جا هم معلوم میشه

و هر روزی که

تو گناه نکردی و عود کردی به فطرت پاک اولیه ی خودت

پس عید و بازگشت فطر تو به فطرتت هم بر پا میشه

من امروز با خدای خودم عهد می کردم

و می گفتم

خدایا روزه داری اصلی و باطنی و حقیقی تو تمومی نداره

پی حالا که این طوره

کار من از فردا سخت تر میشه

چون از درب و دیوار غفلت می باره

و ظاهر شریعت که امساک از خوردن و اشامیدن هست

هم به کمک من نمیاد

و من هم باید روزه دار باشم تا اخر عمرم

و از گناه امساک کنم

و کارم خیلی سخت تر از ماه رمضانه

خدایا با تو عهد می بندم

که این روزه داری و امساک از گناه رو رعایت کنم

و تو هم کمکم کن

شما هم به نظر من همین کار رو کن و با خدا بصورت پنهانی و مظلومانه عهد ببند که از گناه امساک کنی

 

مطمئن باش این که میگم مظلومانه واقعا همین طور هست

در مبارزه با سختی های این نوع روزه داری اجر شهیدی رو داری که در خون خودش غوطه ور شده و به شهادت رسیده

 

سال عرفانی شما هم مبارک باد

یا حق

کمین Ambush    2

 

 

تعریف کمین : تکی است غافلگیرانه از یک موضع پنهانی که علیه نیروهای در حال حرکت یا موقتاً ثابت ، پیاده یا موتوری صورت میگیرد .

اهمیت کمین : کمین در عملیات منظم و نامنظم صورت میگیرد و از تاکتیکهای بسیار مؤثر و مورد پسند چریکهاست ، زیرا :

1 – در اجرای آن نیازی به تصرف زمین و نگهداری آن نمیباشد .

2 – یگانهای کوچک میتوانند با تجهیزات کم و ساده ، یگانهای بزرگ را به ستوه درآورند.

3 – نیروهای کمین خورنده را مجبور میکند که در زمان و مکان نامناسب بطور قطعی درگیر شوند .

4 – از جابجا شدن وسیع نیروها جلوگیری میکند.

5 – با از بین بردن سلاحها و مهمات دشمن آنان را در محدودیت و فشار قرار میدهد.

6 – با کشتن و اسیر نمودن سران و افراد برجسته آنان توان رزمی و روح جنگجویی دشمن را تضعیف میکند.

اهداف کمین

1 – علیه نیروهای پیاده و سواره.

2 – علیه نیروهای تاخت دشمن (قبل و بعد از تاخت ).

3 – علیه قطارهای حامل سوخت ، نفرات ، مهمات ، تجهیزات و آذوقه ...

4 – علیه گشتیهای شناسایی و رزمی دشمن.

5 – علیه وسایل که از جاده ها و مرزها بصورت غیر مجاز و پنهانی عبور می نماید.

منظور از کمین

منظور از کمین کاهش دادن قدرت رزمی و نابودی و به ستوه آوردن دشمن است که شامل موارد ذیل میباشد :

1 – کسب اطلاعات و اخبار از دشمن.

2 – کانالیزه کردن دشمن بوسیله غیر قابل عبور کردن مسیرها.

3 – خسته کردن و تضعیف دشمن.

4 – به تأخیر انداختن و کند کردن عملیات دشمن.

5 – جلوگیری از گسترش دشمن در منطقه .

6 – بدست گرفتن ابتکار عمل در منطقه و آزاد سازی نیروهای خودی.

7 – گرفتن اسیر و مهمات و وسایل تدارکات دشمن.

8 – ابراز وجود در منطقه و نا امن کردن منطقه برای دشمن.

9 – انهدام و نابودی و کاهش دادن توان رزمی دشمن.

10 – منحرف کردن دشمن از انجام مأموریتهای طرح ریزی شده دشمن .

11 – تشدید نمودن اقدامات تأمینی در حرکت دادن ستونهای کامیونی و سایر نیروها.

12 – جلوگیری از گشت زنی های پیگیر و بیش از اندازه ، و محتاط و محافظه کار نمودن دشمن.

13 – جلوگیری از عملیات تهاجمی دشمن و ناگزیر ساختن وی به پذیرش پدافند.

14 – برهم زدن یکپارچگی نیروهای دشمن و مجبور ساختن دشمن به حرکت کردن در ستونها و عده های کوچکتر .

15 – گریز دادن دشمن از رزم شبانه به انگیزه ترس از کمین و همواره در حالت ترس و نگرانی نگهداشتن دشمن .

اصطلاحات کمین

الف ) کمینگاه : محل یا نقطه ای که برای به دام انداختن دشمن ، عنصر یا عناصری در آن به انتظار می مانند.(معمولاً کمینگاه در محل مناسبی انتخاب میشود که تا رسیدن دشمن به آن نقطه کوچکترین اثری از عناصر کمین کننده دیده نشود).

ب ) کشتارگاه : به بخشی از کمینگاه گفته میشود که آتشهای کمین به منظور به دام انداختن و انهدام دشمن بر روی آن متمرکز میگردد.

اطلاعات لازم برای یک کمین موفقیت آمیز

اصولاً اطلاعات چشم هر عملیات میباشد و هر عملیات و نبردی که بدون اطلاعات انجام پذیرد مانند کوری است که در یک منطقه پر از خار وخاشاک رها شود ، ولذا برای اجرای یک کمین موفقیت آمیز اطلاعات ذیر ضروری است .

1 – تعداد نفرات دشمن و سلاحهایی که دشمن همراه دارد.

2 – طول ستون دشمن و فاصله نیروهای کمکی دشمن تا منطقه کمین .

3 – نوع خودروهایی که دشمن از آن استفاده می نماید از قبیل ( زرهی ، سبک ، سنگین و ..)

4 – سمت حرکت دشمن و زمان احتمالی و ورود دشمن به منطقه کمین .

5 – مدت زمان احتمالی که نیروهای کمکی دشمن آن مسافت را می پیمایند.

6 – نوع جاده هایی که دشمن از آن استفاده میکند.

7 – نوع آموزش و روحیه و تحرک نیروهای دشمن .

منابع کسب اطلاعات برای یک کمین موفقیت آمیز

1 – جاسوسی.

2 – افراد بومی ( چوپانان ، دهقانان ، کشاورزان و ...).

3 – نقشه های هوایی و زمینی ، کالک و اسناد و مدارک و نقشه های غنیمتی .

4 – اسرا و در بین اسرا افراد برجسته دشمن.

5 – نقل و انتقالات آشکار دشمن.

مناطق مناسب برای کمین

1 – کوهستان : تنگه ها ، گردنه ها ، سربالائیهای تند ، پیچ جاده ها .

2 – جنگل : مزارع ، بیشه زارها ، نخلستان ، گذرگاههای جنگلی

3 – دشت : شیارها ، گودالها ، پستی و بلندیها (با استفاده از کمین عنکبوتی ).

خصوصیات و شرایط منطقه کمین

1 – داشتن استتار ، اختفا ، پوشش.

2 – داشتن میدان دید و تیر وسیع و تسلط بر منطقه عبور دشمن و دید نداشتن دشمن نسبت به منطقه کمین.

3 – وسعت میدان کمین به حدٌی باشد که کلیه قوای دشمن در محاصره قرار گیرند.

4 – منطقه کمین باید طوری انتخاب شود که دشمن امکان سنگر بندی متقابل در برابر ما را نداشته باشد.

5 – داشتن مناطقی در عقب و پهلوها برای ایجاد تأمین جهت جلوگیری از گسترش و کنترل مانور دشمن .

6 – داشتن راههای مخفی و پوشیده از منطقه عمل تا موضع کمین.

7 – پوشش حرکت در موقع عقب نشینی .

8 – محل کمین باید از پناهگاه دشمن دور باشد.

9 – نداشتن معابر نفوذی برای دشمن جهت دور زدن نیروهای کمین.

سلاحها و تجهیزات کمین

تیربار : برای آتش قوی جهت پوشاندن عمق محل کمین.

آر پی جی 7 : برای منهدم کردن خودروهای حامل نفرات ، مهمات ، تانکها و نفربرها.

مواد منفجره و مین : برای انهدام پلها و بستن جاده ها سر راه خودروها و تانکها.

نارنجک دستی و تفنگی : برای انهدام نیروها و خودروها

منٌور : جهت روشن کردن منطقه کمین و کشتارگاه در شب.

تجهیزات انفرادی : جیره غذا ، آب ، وسایل کمکهای اولیه ، کوله پشتی و...

سازماندهی نیروهای کمین

1 – تیم آتش : وظیفه انهدام ابتدا و انتهای ستون را بر عهده دارد.

2 – تیم هجوم : وظیفه کشتن نیروهای در حال مقاومت و انهدام خودروها و تجهیزات را بر عهده دارد.

3 – تیم تخریب : وظیفه مین گذاری در معابر نفوذی و انهدام پلها و تونلها را بر عهده دارد.

4 – تیم تجسس و پاکسازی : وظیفه جمع آوری اطلاعات ،اسناد و مدارک از دشمن و شناسایی فرماندهان و مسئولین آنها و دستگیری جهت تضعیف روحیه دشمن را دارد.

5 – تیم پشتیبانی : در صورت نیاز با حجم اتش زیاد وارد عمل میشود.

6 – تیم تأمین : ایجاد امنیت برای منطقه کمین و نیروهای کمین را برعهده دارد.

ملاحضات مهم در یک کمین موفقیت آمیز

 

1 – غافلگیری : ضربه زدن به دشمن در زمان و مکانی که انتظار آنرا ندارند.

2 – تطبیق آتشها : هماهنگ بودن کلیه آتشهای موجود در کمین.

3 – سادگی : طرح عملیات باید ساده ، مشروح و قابل اجرا باشد.

4 – آموزش و انضباط : علاوه بر دیدن آموزشهای لازم باید در طول عملیات انضباط کامل را رعایت کنند و از قبل تطبیق آتشها و وظایف فردی طراحی شده باشد.

5 – کنترل : در عملیات کمین باید اقدامات کنترلی شدیدی موقع حرکت ، اشغال ، درگیری و عقب نشینی توسط فرمانده وجود داشته باشد.

6 – تأمین : جناحین و عقب کمینگاه آسیب پذیر است و باید برای تأمین آن اقدامات زیر را انجام داد :

الف) رده بندی در عمق و استقرار در شب

ب ) تعیین مناطق دیده بانی

پ ) عدم صدا و روشنایی

ت ) طرح عقب نشینی مناسب

ث ) تأمین مسیرهای عقب نشینی

ج ) سرعت و جسارت در اجرای عملیات

خصوصیات افراد کمین

1 – سریع و بموقع خبر کردن نفرات از نزدیک شدن هدف.

2 – رعایت کردن انضباط آتش به هنگام درگیری.

3 – بازکردن آتش در زمان معین.

4 – بکار بردن اقدامات تأمینی و منطقی در صورت کشف شدن کمین.

5 – تغییر سمت دادن آتش پشتیبانی زمانیکه عناصر هجوم به هدف یورش می برند.

6 – عقب نشینی بموقع بطرف نقطه الحاق.

7 – صبر و مقاومت در طول ساعات کمین و تحمل سختیها و مشکلات از قبیل : تشنگی ، گرسنگی ، سرما ، گرما و ...

آرایشات

 

 
تعریف : مرتب و منظم کردن نیروها در یک سازمان به منظور حمله یا دفاع و نوعی تقسیم کار سازمان یافته از قبل تعیین شده را آرایشات گویند .

زمان و مکان استفاده از آرایشات

زمان ) دقیقا زمان جدا شدن از منطقه و مواضع نیروهای خودی استفاده از آرایشات شروع می شود و پس از بازگشت و رسیدن به مواضع نیروهای خودی خاتمه می یابد .

مکان ) دقیقا پس از خارج شدن از منطقه و مواضع تحت پوشش نیروهای خودی با توجه به وضعیت جغرافیایی عوارض زمین و دیگر شرایط مختلف جوی و تاکتیکی از آرایشات مختلف که مناسب با وضعیت هر منطقه باشد ، استفاده می شود .

انواع آرایشات

الف ) ستون         ب) زنجیر یا دشتبانی         ج ) لوزی           د ) پیکان           ه ) پله

جایگاه و وظایف نفرات در آرایشات

فرمانده گروه : بدلیل کنترل و هدایت بهتر روی نفرات گروه ،لازم است در مکانی قرار گیرد که به هر دو تیم گروه مسلط باشد و به همین جهت فرمانده گروه در مرکز قرار می گیرد و دیگر اینکه فرمانده گروه می تواند هنگامیکه خود لازم بداند جایگاهش را تغییر دهد.

فرماندهان تیم : ضمن پیروی از دستورات فرمانده گروه ، مسئول کنترل و هدایت نفرات تیم خود می باشند و لازم است در مکانی قرار گیرند که همزمان با گرفتن دستورات از فرمانده گروه بتوانند نفرات تیم خود را کنترل کنند .

نفرات هر تیم : لازم است در جهت بهتر اجرا کردن وظایف در جایگاه سازمانی تیم خود قرار گیرند.(جایگاه سازمانی نفرات از روی نوع وظیفه در گروه و از روی شماره در آرایش مشخص میگردد .

تفاوت بین آرایش گروهی و تیمی در چیست ؟ در اینست که در آرایش گروهی تنها یک نوع آرایش گرفته می شود ، در صورتیکه در آرایش تیمی از دو نوع آرایش مجزا استفاده میشود .

فاصله نفرات در آرایشات

بستگی به شرایط مختلف زمین و منطقه دارد.بطور کلی از 2 متر تا 8 متر میباشد ،برای نمونه در مناطقی که زمین از نظر دید ، باز و مسطح باشد و دست کم تا یک کیلومتری اطراف براحتی دیده می شود ، نفرات میتوانند در آرایشات از یکدیگر 8 متر فاصله بگیرند .

     شماره سازمانی آرایشات       

1

فرمانده گروه

2

فرمانده تیم الف

4

نفر تیم ( الف )

6

نفر تیم ( الف )

8

نفر تیم ( الف )

3

فرمانده تیم   ب

5

نفر تیم ( ب )

7

نفر تیم ( ب )

9

نفر تیم ( ب )

آرایش ستون :

قدرت آتش در جلو و عقب ضعیف و در جناحین قوی میباشد.فرمانده در جلو ستون قرار میگیرد از این نوع آرایش برای عبور از میدان مین ،جنگل ،دود ، در طول جاده ها و راهها استفاده میشود.زیرا کنترل را آسان میکند ، عمل به پهلو را تسهیل میکند و زمانیکه به سرعت و کنترل بالا نیاز است مورد استفاده قرار میگیرد .

آرایش زنجیر  ( دشتبانی )

قدرت آتش در جلو و عقب قوی و در جناحین ضعیف میباشد . از این نوع آرایش در تک جبهه ای و فتح خاکریز هنگام هجوم و پاکسازی و عبور از مناطق باز و کم وسعت بکار میرود.

آرایش لوزی

قدرت آتش در جلو و جناحین و عقب قوی میباشد وجاهائی استفاده میشود که از چهار طرف احساس خطر میشود و نیروها در محاصره قرار گیرند.و بمنظور جدا شدن از یگان و برای عبور از جنگل و پاکسازی جنگل استفاده میشود .

آرایش پیکان

قدرت آتش در جلو و جناحین قوی و در عقب ضعیف میباشد.از این نوع آرایش برای فتح تپه و خاکریز و عبور از جنگل و ایجاد شکاف در قلب دشمن و برای پراکنده کردن افراد اغتشاشگر استفاده میشود.

آرایش پله

قدرت آتش به طرف پله میباشد و هر سمت که احساس خطر میرود به همان سمت از این آرایش استفاده میشود و برای عبور از کوهستان است.

 شماره سازمانی و اشکال آرایشات

 

شکل آرایش زنجیر قبل از آتش و حرکت

8

 

4

 

1

 

5

 

9

 

 

6

 

2

 

3

 

7

 

 

 

 

شکل آرایش زنجیر  (دشتبانی )

8

6

4

2

1

3

5

7

9

 

 

 

                                    شکل آرایش پیکان

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

2

 

3

 

 

 

 

 

4

 

 

 

5

 

 

 

6

 

 

 

 

 

7

 

8

 

 

 

 

 

 

 

9

 

 

           شکل آرایش لوزی

 

 

2

 

 

 

4

 

3

 

6

 

1

 

5

 

8

 

7

 

 

 

9

 

 

                      

 

     شکل آرایش ستون در روز

1

 

 

2

4

 

 

6

8

 

 

3

5

 

 

7

9

 

 

شکل آرایش پله به چپ

1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4

 

 

 

 

 

 

 

 

 

6

 

 

 

 

 

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7

 

 

 

 

 

 

 

 

 

9

شکل آرایش پله به راست

 

 

 

 

 

 

 

 

1

 

 

 

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

 

 

4

 

 

 

 

 

 

 

6

 

 

 

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

 

 

7

 

 

 

 

 

 

 

9

 

 

 

 

 

 

 

 

تا زنده هستم نمی گذارم این دست تنها بماند

وتـا زنـده ام نمـی گـذارم

ایـن دست "تنهـا" بمـانـد...

در نمازم خم ابروی تو یادم آمد


امشب وقتی فرازهایی از دعای جوشن کبیر را می خواندم ، گریه امانم نمی داد ، در دلم این احساس بوجود آمده بود که تمام اشیاء در مقابل خداوند متعال ذلیل هستند ، قدرت و فرمانروایی و سلطنت او بر تمام ذرات و مولکول های این عالم گسترده شده و بساط سلطنت او در جزء جزء این عالم گسترده شده و تمام ذرات عالم در حال تسبیح او هستند ، الا من .

وکانه این را با چشم خود می دیدم.

خدایا من هم دوستت دارم ، یکی از بندگان کوچک و حقیر تو هستم؛ خدایا بر ذلت من در برابر خودت بیفزا . خدایا از این که از تو دور شدم قصد نافرمانی تو را نداشتم و نمی خواستم در مقابل تو قد علم کرده باشم . من مخلوقی از مخلوقات تو هستم . من افتخارم به این است که در مقابل آستان کبریایی ات سر به سجده گذاشته و تو را تسبیح گویم .

کاش حالتی ایجاد می شد که برای تو سر بر خاک گذاشته و صدها سال بدون این که سر از خاک بردارم تو را تسبیح می گفتم ؛ اصلا چرا صدها سال ؟! بلکه تا ابد .

کاش حالتی ایجاد می شد و من برای تو می مردم ، و این گونه عشقم را به تو ثابت می کردم . نه یعنی برای خودم ثابت می شد ، شان تو اجل از این چیزهاست .

خدایا به حق محمد و آل محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - محبت و عشق خودت را در دل من قرار ده ، و روز به روز ساعت به ساعت ، لحظه به لحظه بر این عشق و محبت بیفزا.

خدایا دوست دارم محبت تو طوری در قلب من قرار بگیرد که تمام آنرا پوشانیده و لبریز و سرشار از آن گردد، به طوری که جایی برای چیز دیگری باقی نماند ؛ برای هیچ چیز و هیچ کسی .

خدایا خودت دستم را بگیر ، خودت مرا توبه بده ، خودت توفیق انابه بده ، خودت هم توبه ی مرا قبول کن .

رزم شبانه

 

 

NIGHTLY WAR

پیدایش وسایل نوین رزم ،جنگ افزارهای توانا و توسعه نیروی هوایی توأم با افزایش قدرت و سرعت هواپیماها،سبب گردیده است که بیشتر عملیاتها بویژه حرکات ، در شب انجام گیرد .بدیهی است انجام این عملیات مستلزم داشتن آموزش ویژه میباشد.زیرا شب با ویژگیهایی از قبیل : دید محدود و ایجاد هراس سبب می شود که همراه با آموزشهای روزانه افراد را با تمرینات کافی برای رزم در شب نیز آماده نموده و روحیه آفندی ، مبارزه و جسارت را در آنها پرورش داد

موفقيت در رزم شبانه مقدار نسبتاً زيادي به سه اصل هدايت ، كنترل و غافلگيري بستگي دارد . به خاطر اينكه احتمــال دارد به هزار و يك دليــل تك شبانه واقع شود ؛ بايد براي آن تدارك و پيش بيني نمود . مخصوصاً اين پيش بيني دقيق براي تداوم هدايت عمليات و كنترل آن ، تأمين و حفاظت از سرّي بودن تك تهيه گردد . با توجه به قدرت و كارايي تجهيزات پيشرفته ، تكهاي شبانه احتمالاً در آينده بسيار بيشتر خواهد شد . بويژه كمك تاريكي در عبور از مناطق و خطوطي كه در اجراي تك شبانه در سطح واحدهاي كوچك بايد يكسري عوامل را مد نظر قرار داد كه اهم آنها عبارتند از :

1ـ عمومي

بسياري از ارتشهاي نظامي و شبه نظامي دنيا بعضي از انواع تجهيزات رزم شبانه و دسته بنديهاي مختلفي از رادارهاي هوشمند تا دوربينهاي مادون قرمز ديد در شب را در اختيار دارند . يافتن اكثر اين تجهيزات در بازارهاي تجاري دنيا با قيمتهاي قابل قبول و مناسب نسبتاً آسان مي باشد . مادامي كه دشمن از توانايي ها و قابليتهاي مقابله با آفند در شب برخوردار مي باشد ؛ براي تسلط و توفيق در تك شبانه نياز به روش ، فنون و مراحـل اجراي روشهاي ( تاكتيكي ) كه باعث افزايش برتري هاي تكنولوژي شبانه است ، مي باشد .

2ـ فرماندهي و كنترل

الف : مهمترين عامل در تك شبانه ، فرماندهي و كنترل عمليات است كه وظيفه اش همزماني و تطبيق آتشهاي اجرايي و مانور بر روي نقطه مشخص شده مي باشد و بزرگترين هدفش بايد از بين بردن دشمن بدون انجام تيراندازي اشتباهي نيروهاي خودي به يكديگر در شب مي باشد . براي رسيدن به اين هدف همه سربازان بايد از چنان مهارتي برخوردار باشند كه تك در شب را ماهرانه تر از تك روز انجام دهند . علاوه بر اين فرماندهان نيز بايد در كنترل و فرماندهي مراحل رسيدن به اين اهداف كارآزموده و مجرب باشند .

ب : فرمانده براي دسترسي به اهداف و كنترل عمليات و مراحل تاكتيكي و تكنيكي نيازمند دوربين هدف ياب AN / PVS-78 ، دوربين شناسايي كننده اهداف AN / PAQ-78 و نشان دهنده ي دستي ليزري و كنترل هدايت كننده آتش هاي خودي بر روي اهداف مي باشد . هنگامي كه مهارت كافي در اجراي اين كارها نباشد ، اشتباهات طبيعي در شب عمليات مي تواند با اشتباهات بزرگتر همراه شود . بعد از اجراي روشها و فنون رزم شبانه در يك طرح مانور ، به دليل وجود انواع اشعه هاي مادون قرمز در منطقه عملياتي ، فرمانده تيم براي كنترل و هدايت نيروها و نشان دادن اهداف نبايد از نشان دهنده ي دستي و ليزري استفاده كند ، چون نيروها در يافتن هدف دچار اشتباه و گمراهي مي شوند . به جاي آن ، مسئــول تيم مي تواند از دوربين AN / PAQ-4 و گلوله هاي رسام براي هدايت سربازان و تعيين اهداف استفاده كند .

فرمانده گروه و بالاتر از آن مي تواند براي اجراي راحت تر عمليات و كنترل و هدايت آن از نشان دهنده ي دستي ليزري استفاده و زمان و نوع نشان دهنده دستي ليزري ، پخش اشعه مستمر يا بصورت علامتهاي  قطع و وصل با زمان مشخص را تعيين كند .

ج : فرماندهان بايد قابليتها و توانايي هاي تك در شب دشمن را قبل از شروع عمليات و فرمان دستور عملياتي بررسي كرده باشند . تكنولوژي موجود براي عمليات نيز بايد با شرايط و وضعيت منطقه نبرد همخواني و سازگاري داشته باشد . مثلاً در يك طرح عملياتي ، هنگامي كه دشمن داراي امكانات ديد در شب مي باشد ، بايد روشهايي انتخاب كرد كه خاصيت ديد اشعه مادون قرمز را از بين ببرد . در شرايطي كه دشمن از تجهيزات ديد در شب برخوردار نمي باشد ، اگر امكان دارد بدون فوت وقت از اشعه مادون استفاده كنيد . به هر حال ، حتي در حالت آخر هم بايد جزئيات طرح را بررسي ، تعداد و چگونگي بكارگيري اشعه را مشخص كرد .

د : آئين نامه و مقررات سبكي براي يك ساختار تازه و قابل تشخيص در اشعه مادون قرمز قرار دارد . تكنولوژي جديد به دستگاه اشعه مادون قرمز ، قدرت تشخيص و معين كردن نوع رنگها را نمي دهد . رنگها و نورهاي اشعه فقط بوسيله شدت و زيادي نور و اندازه آن با يكديگر متفاوت هستند .

ه : استفاده فرماندهان از اشعه براي علامت دادن به سربازان بايد واضح و شفاف باشد .

و : فرماندهان بكارگيري صحيح ، به موقع و نوع استفاده تكنولوژي را مشخص مي كنند . هرگز تكنولوژي كاربردي را فقط به خاطر اين كه در شرايط ويژه تاكتيكي در اين جزوه آورده شده بكار نبريد . از فكرتان كمك بگيريد .

ز :  شرايط غير منتظره اي را كه ممكن است با آن مواجه شويد تحليل و بررسي كنيد . از تجربيات در اين زمينه كمك بگيريد .

3ـ آموزش

الف : استراتژي آموزش

آموزش ، كليد يافتني مهارت در شب مي باشد .براي يافتن مهارت سربازان و فرماندهان بايد مقدار زيادي تمرين براي شرايط غيرعادي و بحراني داشته باشند . لازمه نيروي مؤثر رزم بودن اين است كه فرماندهان دسته و گروه بطور مداوم با سربازان تمرين كرده و مطالب تاكتيكي و تكنيكي را مرور و اصلاح كنند . برنامه آموزش انفردي آشنايي با خصوصيات شب و رزم شبانه لشگر براي اطمينان يافتن از مهارت همه سربازان و شبه نظاميان در كسب مهارتهاي انفرادي مخصوص رزم شبانه و آشنايي با شب طراحي شده است . فرمانده بايد به نحوه بكارگيري و استفاده آموزشي آشنايي كامل داشته و مطمئن باشد كه نيروهاي دسته يا گروهش در كسب مهارتهاي آموزش مورد نياز در شب رزم ماهر مي باشند . فقط صِرف بلد بودن كار با انواع AN / PVS-7 بدين معني نيست كه شما مهارت لازم رزم در شب را دارا مي باشيد . غلبه بر شب را از خودتان شروع كنيد .

براي حركت ، تيراندازي و ارتباط و آشنايي در شب آموزش ببينيد و مسائل زير را در آموزش در نظر بگيريد :

1ـ از وسايل و عينكهاي ديد در شب نگهداري كنيد .

2ـ از وسايل و عينكهاي ديد در شب استفاده كنيد .

3- با كمك عينك و وسايل ديد در شب اهداف مورد نظر را كشف ، شناسايي و رديابي كنيد .

4ـ اهداف را با كمك وسايل و ابزار ديد در شب تصرف كنيد .

ب : برنامه آموزش انفرادي سربازان در كسب مهارتهاي انفرادي غلبه بر شب .

اين برنامه شامل عادت به تاريكي و ديد در شب بدون چشم مسلح ، آموزش ديد در شب با دوربيــن ديد در شب و چشم مسلــح ، تمرين تيرانــدازي شبانه و آموزش راننـدگي در شب مي باشد . همچنين به سربازان روح اعتماد و اطمينان بخشيده و براي تمام سربازان بعنوان يك نيازمندي سالانه محسوب مي شود .

در صورتي كه سربازان دوره را طي نمايند ، فنون اساسي و مهارتهاي پايه اي ضروري براي عمليات مؤثر و مفيد در شب را فرا گرفته اند .

4ـ سازماندهي

سازماندهي و تمرينات جنگي هشت گانه ي خلاصه شده در اين فهرست با برنامه ريزي آموزشي ارتش و مانور بسيج گانها ARTEP 7-8 MTPDRILL همخواني و هماهنگي دارد .

الف : مأموريت :  عنوان بندي و همچنين دسته بندي مطالبي كه بايد آماده شود .

ب : شرايط و وضعيت : بيان نوع و حالات مختلف يا جوّ و محيطي كه آن واحد هنگام دادن دستور ، اجراي تمرين مي كند . در اين تمرينات ما چنين فرض مي كنيم كه واحد بايد عمليات را انجام دهد و دشمن نيز امكان ديد در شب با تجهيزات را محدود كرده است .

ج : معيارها : ملاك موفقيت طرح آموزشي ، معيارها و آئين نامه ها مي باشد .

د : مراحل اجرا : مراحل اجراي يك سري كارهاي متوالي از فرمانده ، مأموريتها و ظايف فراگير مي باشند كه بايد براي اجراي تمرين و رزم سطح استاندارد آماده بشود . اين زيرمجموعه هاي مأموريتي قابل بررسي و اندازه گيري هستند و علاوه بر مأموريتها و وظايف خلاصه در واحد برنامه ارزيابي آموزشي ارتش ، مطالب زير نيز بدان افزوده مي شود :

ـ راه اندازي PN / PVS –714

ـ تنظيم درجه AN / PAQ-4 با 16 ام ، 249 ام و 60 ام

ـ انتخاب اهداف بوسيله AN / PAQ-4

ـ كنترل آتش هاي اصلي بوسيله نشان دهنده دستي ليزري

ـ نشان دادن اهداف با اشعه مادون قرمز يا منور GCP-1A

ـ هدف يابي هنگام بكارگيري AN / PVS –7B

ديگر دستورالعملهاي باقي مانده در تقويم آموزشي و مانور يگانها موجود مي باشد . تنها مطلب اضافه شده ، وضعيت هشت گانه مي باشد كه در فصلهاي بعدي توضيح داده خواهد شد .


منظور از آموزش رزم شبانه چیست ؟

۱ - افزایش توانایی دید در شب.

۲ - از بین بردن ترس و هراس نیروها از تاریکی.

۳ - بکاربردن صحیح و بموقع جنگ افزار و وسایل انفرادی.

۴ - آشنایی به فنون حرکات در شب و نگهداری سمت.

۵ - بالا بردن میزان جنگجویی نیروها برای شرکت در رزم شبانه.

 

در شب های قدر از خدا چه بخواهیم ( 3 )

در شب های قدر از خدا چه بخواهیم ( 3 )

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد والثناء لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین (ع).

انا انزلناه فی لیلة القدر و ما ادرئک ما لیلة القدر لیلةالقدر خیر من الف شهر تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر.

خدا ا شکر می کنیم بابت توفیقات و نعماتی که به ما عطا کرده و عاجزانه می خواهیم نعمت های بزرگ خود را از ما دریغ نکند و روز به روز این نعمت ها را بر ما ارزانی بدارد.

شب قدر شب بسیار بزرگ و مبارکی هست که هر کسی اگر حقیقت آن را درک کند ، از معارف آن می تواند بخوبی استفاده کند .

حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبل از ماه مبارک رمضان در خطبه ای به مردم فرمودند وارد ماهی می شویم که خداوند متعال ضیافت بر پا می کند . و اصطلاح ضیافت الله را برای این ماه بر شمردند. پس همه ی ما در این ماه میهمان خدا هستیم و این میهمان بودن با همه ی ابعاد وجودی ما ( ناسوت ، ملکوت ، جبروت ، لاهوت ) صورت می گیرد .

البته ما همیشه میهمان خدا هستیم و میهمان بودن ما فقط مختص به این ماه عزیز نیست .

مگر غیر از این است که قلب ما در دقیقه 60 - 70 مرتبه طپیده و خون را در تمام اعضاء و جوارح ما پخش می کند ؟ و این کار مگر از سوی خدا نیست ؟ مگر غیر از این است که ما در این دنیا وجود داشته و زندگی می کنیم ؟ مگر غیر از این است که به راحتی در این دنیا نفس می کشیم ؟ و... و همه ی اینها از سوی خداوند متعال و با عنایت اوست ؟ و همه ی اینها بصورت رایگان و به بهترین وجه ممکن توسط ایشان تدبیر شده ؟ پس همه ی اینها به نوعی هدیه و ضیافتی از سوی خدا برای ماست .

ولی قطعا پیامبر گرامی رحمة للعالمین این میهمانی عام را مدّ نظرشان نبوده که به عنوان ضیافت الله عنوان داشتند . این میهمانی در تمام روزها و ماه های سال وجود دارد ؛ و میهمانی عام همیشه وجود داشته است . پس معلوم می شود این میهمانی را که ایشان ذکر کرده اند خاص بوده و از دریچه ی اسم و صفت رحمت او نشآ ت می گیرد . رحمت الهی دو جنبه دارد ، یکی عام است و ریشه در رحمت عامه و رحمانیت خدا دارد و جنبه ی دیگر ریشه در رحیمیت خدا دارد . این ضیافت رحیمیه ی الهی این طوری نیست که همیشه و در همه حال شامل حال همه ی انسانها شود ، ولی سنت الهی بر این قرار گرفته تا در بعضی از شرایط و بعضی از زمان ها گسترده شده و بیشتر از زمان های دیگر( مثل ماه مبارک رمضان ) شامل حال افراد شود . پس می توان گفت که ما در این ماه ، میهمان رحیمیت خدا هستیم .

اگر در قرآن تفحص کنیم میبینیم که اغلب اوقات اسم رحیم خدا با اسم غفور او با هم هستند و این دو اسم در عالم معنا مزدوج می شوند و غفور و رحیم با هم می آیند و این به معنای آن است که خدا ابتدا می بخشد و سپس افراد را شامل حال رحیمیت خود می کند .

آن هایی که روزه می گیرند و فقط روزه ی جسمانی دارند و جنبه ی روح آن ها روزه ندارد و امساک روحی ندارند فقط درجاتی از این رحمت رحیمیه ی خدا را جذب می کنند ، رحیمیت خدا شامل حالشان شده ولی مراتب اولیه ی رحیمیت است و ضعیف می باشد . ولی آن هایی که روحشان هم پرهیز دارد مراتب بالای رحیمیت شامل حالشان می شود . البته این نوع روزه هم دارای مراتب است و بنابر این جذب رحیمیت خدا نیز دارای مراتب است . مثلا یک مرتبه است که شما سعی می کنید اخلاق بد نداشته باشید ، دروغ نگوئید ، کینه نداشته باشید ، انتقام را از دلت پاک کنی ، حسد نداشته باشی ، و کلا از گناه پرهیز کنی ، این یک مرتبه است ، ولی در مرتبه ای بالاتر سعی می کنی از شرک به خدا نیز پرهیز کنی و روحت را از این که شریکی برای خدا قائل شوی پاک کنی .

انسان باید فقط از خدا کمک بخواهد و اگر کسی دیگر را موثر بداند این اعتقاد شرک است و ما باید به این باور برسیم که فقط الله موثر فی الوجود است .

وقتی حضرت ابراهیم – علیه السلام – را که مظهر توحید است و صاحب توحید محض و خالص است ، در منجنیق گذاشتند که به آتش پرت کنند ، فرشته ها برای کمک به او آمدندولی او کمک فرشته ها را قبول نکرد و گفت من فقط از خدا کمک می خواهم و وقتی کار به اینجا رسید خداوند به آتش دستور داد که یا آتش کونی بردا و سلاما. دستور داد که آتش بر حضرت ابراهیم سرد شود.

خوب این داستان برای چه موضوعی و چرا در قرآن آمده ؟ قرآن کتاب درس زندگی است و قطعا هدفی از ارائه ی این داستان داشته که ما باید از آن درس بگیریم ؛ البته در شرایط ما شاید ما را در منجنیق نگذارند ولی ما آتش را در مراحل مختلف زندگی در پیش رو داریم . و اگر توکل ما به خدا باشد ، این توحید ماهیت آتش و ماهیت بد و زشت آن مرحله از زندگی را تبدیل به گلستان می کند .

خداوند متعال در آیه 66 سوره ی نحل می فرماید : و انّ لکم فی الانعام لعبرة نسقیکم مما فی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشّاربین . و در دام ها قطعا برای شما عبرتی است از آن چه در لابلای شکم آن هاست ، از میان سرگین و خون ، شیری ناب به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست . خوب در این قضیه چه عبرتی نهفته است و قرآن چه می خواهد به ما بگوید ؟

خدا در این آیه می خواهد بفهماند که می تواند ماهیت بدی را عوض کرده و تبدیل به خوبی کند ! ماهیت بدی ماده ای را که از میان سرگین و خون می گذرد را عوض کرده و تبدیل به شیر کند . پس خدا این قدرت را دارد که ماهیت بدی را تبدیل به خوبی کند ! و او مبدل السیئات بالحسنات است و ماهیت بدی را تبدیل به خوبی می کند .

در ماه مبارک رمضان باید امساک داشته باشیم و اوج امساک ما این است که برای خدا هیچ چیز را شریک نگیریم و در هیچ چیزی برای او شریک نگیریم و این یعنی توحید. کسانی که در ماه مبارک رمضان و حتی بعد از آن حقیقت روزه داری واقعی را ادامه دهند ، یعنی شریکی برای خدا نگیرند ، حضرت رسول اکرم ارواحنا له الفداه – که خیلی باید امشب ( در شب قدر ) قربان صدقه اش برویم ، چون هر چه داریم از اوست و از او داریم – می فرمایند : هر کسی که 40 روز خودش را برای خدا خالص کند ( یعنی شریکی برای خدا قائل نشود ) منابع حکمت از قلبش به زبانش جاری می شود . و یک روزه داری که حقیقت روزه را رعایت می کند چنین می شود. پس اگر می خواهی روزه داری بالایی داشته باشی ، راهش همین است و توحید ، اصل و اوج روزه داری است و انسان با روزه باید به توحید برسد .

کسانی که این روزه داری و امساک را انجام بدهند بعد از حدود سه هفته و 21 روز اتفاقات مهمی در زندگی او رخ می دهد و دریچه هایی بر قلب او باز می شود و احساس خاصی را دارد و شب قدر او بر پا می شود ، حتی اگر ماه مبارک رمضان هم نباشد به همین گونه است و این احساس خاص رادارد ، در ماه رمضان چون نظر خاص خدا روی آن هست و همه روزه می گیرند احتمال برپا شدن شب قدر ما بیشتر است ولی احتمال دارد که یک نفر شب قدرش در شوال یا محرم یا ... بر پا شود .

در سوره ی انسان آمده که اهل البیت سه شب غذای افطار خود را برای خدا انفاق کردند و هیچ چیزدیگری را هم نداشتند که بخورند و گرسنگی کشیدند ، شما همین الان یک لحظه فکر کنید که این جا مدینه است ، روزها هم خیلی طولانی ، و هوا هم خیلی گرم است ، خوب این اوج روزه داری است که شما می توانی داشته باشی که اهل البیت داشتند و حتی شب را هم از دیدگاهی برای رضای خدا روزه داشتند و چیزی هم نداشتند که بخورند و خدا آن قدر این عظمت را درک می کند که برایشان تقدیر نامه می فرستد و سوره ی انسان را در شان آن ها نازل می کند ، که درون این سوره و سقاهم ربهم شرابا طهورا هست که برایشان می فرستد . کسانی که این روزه داری واقعی را رعایت کنند شب قدر خوبی را درک می کنند و شب قدر خوبی خواهند داشت .

پیامبر اکرم (ص) که روزه دار حقیقی بود و در اوج و قله ی توحید است برایش در این شب ها چه اتفاقی افتاده است و بهترین پذیرایی و ضیافت خدا برای کسی که در اوج و قله ی توحید است ، چگونه بوده و چیست ؟

خب در شب قدر چه اتفاقی فتاده ؟ شب قدر چیزی جز این که قرآن برآن حضرت نازل شده چیز دیگری نیست . به عبارت دیگر ، حقایق کلیه ( من کل امر ) بر ایشان نازل شده است و ایشان موفق به درک و فهمیدن حقایق شده اند . پس می توان گفت این کتاب شریف ( قرآن ) ، ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین است و انسان را می تواند به بهترین نحو ممکن هدایت کند .

شما فرض کن امشب رفتی به یک میهمانی و برایت شام آوردند و گفتند هر وقت خواستی بروی برای خانواده ات هم ببرو تو هم می بری . مثال پیامبر اکرم هم همین گونه است ؛ ایشان در شب قدر به ضیافت الهی رفت و قرآن بر او نازل شد و خودش استفاده اش را از این ضیافت الهیبرد و از آن جایی که محترم بود ؛ نه این که بهره ای از این ضیافت ؛ بلکه تمام این ضیافت الهی را برای امت خودش هم آورد چرا که او رحمة للعالمین است ، و او کارکردش این است که رحمت الهی را از کانال خدا به تمام انسان های روی زمین برساند . و او قرآن را برای خانواده اش – که ما باشیم – از آن ضیافت و میهمانی آورده است . پس ما اگر در روز روزه دار واقعی باشیم و در شب ها در دانشگاه قرآن حاضر شویم و درس قرآن بخوانیم می توانیم به معارف آن دست پیدا کنیم .

یا ایهاالمزمل قم الیل الاقلیلا او انقص منه قلیلا او زد علیه و رتل القران ترتیلاانا سنلقی علیک قولا ثقیلا. ای جامه به خود پیچیده بپا خیز در شب و قران را شمرده شمرده بخوان که ما بزودی بر تو گفتاری گران بها القا می کنیم.

خاصیت شب این است که اگر قرآن را در آن بخوانی این گونه می شود و مفاهیم قران از قلبت به زبانت جاری می شود .

در روز هم سبحا طویلا . یعنی در روز کار و مشغله و فکر و گرفتاری زیاد است ، لذا توحید محض را در آن مشغله ها رعایت کن و موثر اصلی را در آن شلوغی ها فقط خدا بدان و روزه دار واقعی باش و در شب ورتل القران ترتیلا و پای قرآنش بنشین و خدا معارفش را به تو ارزانی می دارد .


 

شب قدر از خدا چه بخواهیم (2)

 

بسم الله الرحم الرحیم

الحمد والثنا لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 

یکی از دعاهایی که برای امشب (شب قدر) وارد شده است دعای امام زمان – علیه السلام – است که با اللهم کل ولیک الحجة بن الحسن شروع می شود.

شب قدر در حقیقت شبی است که یکی از اسماء و صفات الهی به طرز بسیار زیبا و بزرگ به تجلی می رسد . گر جه همه ی اسماء و صفات الهی به تجلی می رسد ولی یکی بیشتر از بقیه و آم اسم سلطان الهی است .

امشب ( شب قدر ) تمام اسماء و صفات الهی در وجود نازنین حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفداه به تجلی می رسد . امشب شبی است که خلافت خداوند متعال در وجود نازنین آن حضرت به تجلی می رسد و ایشان در محضر ذات اقدس اله قرار گرفته و تمام حقایق الهی و حقایقی که درعوالم هستی وجود دارد بصورت مقام جمع الجمعی به قلب نازنین ایشان وارد می شود و ایشان آشنا و عارف به حقایق بیشتری از جهان هستی و حقایق ذات اقدس اله خواهد شد ، گرچه وجود ایشان دائما در حال دریافت این معارف هست ولی امشب بصورت جمع الجمعی دریافت می نماید.

این حقایق ، خالص شده و به دور از حجاب های ظلمانی به قلب ایشان نازل می شود ، وقتی این حقایق بر قلب ایشان وارد می شود استعداد مقام خلافت در وجود ایشتان دو چندان می شود . کسی مستعد مقام خلافت است که بتواند مثل حضرت سلطان حکوکت داری کند . آن حضرت بیش از هزار سال است که حکومت جهان هستی را به دوش دارند و واسطه ی فیض هستند . ایشان به عنوان مقام خاتم الاولیاء و خاتم الاوصیاء مقام بلندی دارند و امشب تمام ملائکه پس از این که قرآن و حقایق عالم هستی را که به قلب ایشان نازل شد به ایشان سجده می کنند و ای کاش ما این سجده ی ملائک را می دیدیم و افتخار ما این است که چنین شخصی امام و مولای ماست و ما به او متوسل می شویم.

این سجده ، آن سجده ای نیست که مقابل خداوند متعال می شود . مقام خداوند اجلّ از آن است که قابل وصف باشد این سجده یک سجده ی انقیاد است ، فرمان برداری و اطاعت پذیری هست که مقابل ولیّ کامل و ولیّ مطلق صورت می گیرد .

کسانی که به مقام ولایت او آگاه و عارف شوند این اطاعت پذیری صورت می گیرد و آن حضرت بصورت حقیقی مولای آن ها می شود و آن ها به آن حضرت ایمان پیدا می کنند و امام زمان – علیه السلام – ولیّ آن ها می شود ( ولی المومنین ) و از آن ها دستگیری کرده و به سمت مقامات بالا تر و علم و معرفت بیشتر رهنمون می شود .

لذا یکی از اسرار شب قدر شناخت مقام ولایت مولا امام زمان – علیه السلام - است .

کسانی که در این شب ها به این مقام خوب فکر می کنند و سعی می کنند معرفت و آگاهی شان را نسبت به این ولایت بالا ببرند و ولایت پذیر شوند ، امام زمان علیه السلام عنایت ویژ های به چنین شخصی خواهد داشت .

در زیارت جامعه آمده ، بین ما و خدا گناهانی است که این گناهان بدون شفاعت حضرات معصومین (ع) امکان بخشیده شدنش فراهم نیست . لذا کسانی که می خواهند راه خود را به بارگاه امام زماه علیه السلام باز کنند باید توسل کنند به حضرات معصومین که در حال حاضر ولایت خود را به امام زمان علیه السلام سپرده اند .

لذا امشب رو به قرآن می کنیم و قران را که ثقل اکبر است را به سر گرفته و خدا را به ثقل اصغر که عترت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم هستند ، قسم می دهیم .

این قران به سر گرفتن و خدا را به حضرات 14 معصوم قسم دادن بخاطر این است که فرمایش پیامبر که فرمود من دو چیز گران بها در میان مشا باقی می گذارم که از هم جدایی ندارند می باشد که در حقیقت داریم به فرمایش ایشان عمل می کنیم و این تمسک ، صرفا با ظاهر متجلی نمی شود و ما به حوض کوثر نمی رسیم .  برای رسیدن به حوض کوثر باید در صحنه های زندگی خود ، تمسک به هر دو ریسمان ( قران و عترت ) صورت بگیرد و هر دو محقق شود و لذا باید هر روز آن ها به یاد داشته باشیم و قرآن بخوانیم و به یاد امام معصوم باشیم  و به آنان توسل کنیم که به این وسیله به سرچشمه ی معارف الهی می رسیم .

لذا کسانی که می خواهند که می خواهند امشب معارف قرآن به آن ها نازل شود ، با قرآن سر گرفتن و ذکر شریف ائمه اطهار می خواهند حرف پیامبر (ص) را اجرایی کرده و به حوض کوثر رسیده و ساقی کوثر – علی علیه السلام – که این شب ها منتسب به ایشان است ، آنها را سیراب نماید .

البته این شب ها برای ما ، بخاطر شهادت آن حضرت همراه با حزن و اندوه است ، ولی در حقیقت شب های وصال مولای ما می باشد  که امیر مومنان است . و اگر ما این اتصال را انجام دهیم شب وصال ما هم هست .

البته اگر مومن شویم و قلب ما مومن شود ، این قلب احتیاج به امیر دارد ، احتیاج به کسی دارد که بالای این قلب باشد و فقط امیر مومنان است که این وظیفه را به عهده دارد . امیر مومنان سلطان قلب هاست . ایمان در قلب هست ، در فیزیک ما اسلام است  ؛ تسلیم می شویم ، سجده می رویم ، قیام می کنیم ، رکوع می رویم ، و غیره . و شاید در هیچ کدام از این ها و غیره . و شاید در هیچ کدام از این ها ایمان نباشد ولی امیر المومنین امیر قلب هاست و ایمانش در قلوب است .

با این دیدگاه از سلطان قلب ها بخواهید که قلبتان را سراسر از ایمان کند

کار امیر المومنین همین است.هر کدام از ائمه کارکردی خاص دارند و وجود مقدس حضرت علی (ع) ازیاد کننده ی ایمان در قلوب مومنین است.

و قلب ها مرتب از ایمان لبریز می شودو پا رافرا تر می گذارد و به سرزمین یقین می رسد که یقین نعمتی است که خیلی کم در بین بندگان خدا توزیع شده است.

لذا امشب که شب شهادت آن حضرت است به عنوان باب ایمان و سلطان قلب ها ، قلب ما را به نور ایمان مزین کند و به تمام آنچه در قرآن و احادیث آمده ایمان قلبی پیدا کنیم، که در این صورت وقتی در تشهد نماز شهادت می دهیم یک شهادت لسانی نباشد ، و شهادتی قلبی باشد. و این می شودایمان؛ و این کار را آن حضرت انجام می دهد.

از خدا می خواهیم به وجود مقدس آقا امام زمان علیه السلام که فرزند امیر المومنین هستند ، ایمان کامل به همه ی ما عنایت کند.

 

شب های قدر از خدا چه بخواهیم ؟ (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد والثنا لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین ( علیهم السلام )

مقارن شب های قدر در سال 92 هستیم ، و امیدوارم لیله القدری را که در پیش داریم رابتوانیم از آن استفاده ی خوبی کنیم ؛ آن استفاده ای را که اولیاء الله از آن می کنند ، و امیدوارم خداوند متعال توفیق دهد که حقایق این شب را درک کرده و از معارف این شب قدر بهره مند شویم.

18 روز از ماه مبارک رمضان گذشته ، امیدواریم که خدامند متعال اعمال ما را به بهترین نحو و شایسته ترین وجه قبول بفرماید و اگر نقصانی در اعمال ما بوده – که بوده است – به کرامت و بزرگواری خودش و کرامت امام حسن مجتبی – علیه السلام – از آن بگذرد و آن نقص ها را تبدیل به کمال کند .

مطمئنا این ولادت ها و شهادت ها در عالم قضا و قدر بی دلیل نیست و هر کدام از آن ها شانیتی دارد و خدا به شانیت امام حسن مجتبی – علیه السلام – و کریم اهل بیت به ما نگاه کند و کریمانه اعمال ما را قبول کند و کریمانه از گناهان ما - که مطمئنا یکی و ودو تا هم نبوده و بیشمار است - اغماض کند .

سرآمد همه ی گناهان ما که تقریبا گریبانگیر همه ی ما می باشد غفلت است . که مرتب از خداوند متعال غافل می شویم و سرگرم کثرت ها و تکاثری که در این دنیا وجود دارد می شویم و از یاد آن قادر عزیز متعال غافل می شویم و از آنجایی که آن حضرت بسیار بسیار عظیم الشان هستند این غفلت ها ی ما هم بسیار بسیار بزرگ است .

فرضا شاید برای شما به یاد داشتن تاریخ تولد یکی ازهمکارانتان اهمیتی نداشته نباشد و بر شما هم خرده ای نیست که چرا آن را به یاد ندارید و کسی هم از شما توقع ندارد ، ولی همین موضوع در رفاقت های بسیار نزدیک و یکسری دوستی ها دارای اهمیت بالاتری است و یک مقداری توقع بالاتر می رود ؛ ولی باز هم شاید چندان قابل اهمیت و مهم نباشد ؛ ولی فراموش کردن تاریخ تولد همسرت و فرزندان ، و مواردی نظیر تاریخ عقد و ازدواج و ... موجبات ناراحتی همسرت را فراهم می کند که چرا آن را فراموش کردی ؟ و احساس می کند که تو به او توجهی نداری و از این که به فکرش نبودی ناراحت می شود.

به ماجرای ما و خدا هم باید به همین گونه فکر کنیم ، که اگر ما از خداوند متعال غفلت داشته باشیم هم خدا از دست ما ناراحت شود .

در روابط عاشقانه ، انسان خیلی از غفلت طرف مقابل خود ناراحت می شود ؛ خداوند متعال با تمام وجود و با تمام جودش و بخشایش بی حدّ و بی اندازه اش به ما وجود بخشیده و ما قابلیتی ذاتا و ماهیتا نداشته ایم . خدا با محبت خود ، وجود خود ، و بخشش خود ما را آفریده ، ولی ما خیلی وقت ها از او غافل هستیم و او را فراموش می کنیم و مسلما اصطلاحا قلب بزرگوارش را به درد می آوریم و ناراحتش می کینم ، کسی که برای ماست و با ماست و به ما عشق می ورزد ، ولی ما از او غافل هستیم.

اگر این قضیه را تعمیم بدهیم ، می بینیم که در عالم عشق و عاشقی ؛ این گناهی بزرگ است که محبوب و معشوق خودمان را فراموش کنیم ؛ پس باید همواره به یاد معشوق خود بوده از او غافل نشویم .

ولی واقعیت این است که ما گناهی بزرگتر از غفلت و فراموشی هم داریم و آن ، وقتی است که پای کسی دیگر هم در میان باشد ، نه تنها معشوق خود را فراموش می کنیم بلکه پای کسی دیگر هم در میان است که در رابطه ی بین انسان و خدا این مصداق شرک می شود .

این که ما برای خدا شریک قائل می شویم ؛ تصورتان این نباشد که ما فرضا خدای دیگری را در مقابل خدای احد و واحد قبول داریم و او را هم عبادت می کینم ، یا سنگ و چوب را به عنوان بت پرستش می کنیم ، نه ؛ این گونه نیست ؛ واقعیت این است که به فرموده ی پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم - ، شرک در امت ایشان از حرکت مورچه ای سیاه در شبی تاریک و سیاه بر روی تخته سنگی سیاه نیز مخفی تر و نادیدنی تر است ؛ گاهی اوقات شرک این گونه است .

غفلت و فراموشی خدا و شرک به خدا دو گناهی است که ما بیشتر آن ها را انجام می دهیم .

امشب آن چه را که صمیمانه باید از خدا بخواهیم که خداوند متعال به وجود نازنینش از ما بگذرد و قلم عفو بر گناهان ما بکشد این دو گناه است .

اگر گناهان دیگری هم داریم – که داریم – از خداوند متعال بخشایش آن ها را هم بخواهیم و به وجود آن ها در نزد پروردگار متعال اقرار کرده و توبه کنیم و بخشایش آن ها را هم بخواهیم .

امشب ، به همراه شب های 21 و 23 شب میهمانی اصلی خداوند است که پذیرایی زیادی از بندگان خود می نماید و این سه شب ، شب ضیافت است .

پس اولین پذیرایی را که خداوند در این شب ها از بندگانش می تواند انجام دهد در وحله ی اول این است که گناهان ما را ببخشد که در صدر این گناهان غفلت و شرک است که باید توبه کنیم و خداوند از ما در گذرد .

معمولا اگر این دو گناه را در زندگی عادی خود – با همسر – داشته باشیم ، زندگی خیلی به انسان سخت می گذرد و علاقه طرفین نسبت به یکدیگر کم خواهد شد و احتمال اختلاف و ناراحتی و حتی جدایی وجود دارد ؛ ولی خدا این گونه نیست و با آغوش باز تو را می پذیرد و باز هم تو را دوست خواهد داشت ، چرا که انّ الله یحبّ التوابین است و امشب اولین خواسته ی ما این است که خدا بحق حضرات معصومین و باطن وجودی سید و سالار شهیدان و کریم اهل بیت از گناهان ما در گذرد و قلم عفو بر جرائم ما بکشد و ما را در دریای مغفرت خودش غرق کند و مورد رحمت و ملاطفت و رافت الهی خودش قرار دهد .

امشب با تمام وجود از حقیقتش بخواهید همه ی مسلمین و مسلمات ، مومنین و مومنات را ببخشد .

الهی العفو ، الهی العفو ، الهی العفو ، الهی بحق وفای عباس ، بحق صبر زینب ، الهی العفو . در این شب الهی العفو را زیاد بگوئید .

خداوند ما را می بخشد ، ولی هنوز آلودگی ناشی از شرک و فراموشی در وجود ما وجود دارد و باید که ما را طاهر کند ؛ باید ما را در حمام شراب طهورخودش شستشو دهد و قدح قدح – و نه پیاله پیاله – آن شراب طهور خودش را به ما بنوشاند . پیاله پیاله دیگه به ما جواب نمی دهد ، عمل ما سنگین است ؛ آن قدر گناه کرده ایم که پیاله پیاله مست نمی شویم ، لذا به این ذکر پناه ببرید و سعی کنید به تعداد 225 مرتبه در این شب ها این ذکر را برای طاهر شدن بفرمائید و از خدا بخواهید که پاکتان کند : یا طهر یا طاهر یا طهور یا طیهور یا طیهار. این ها مشتقات اسم طاهر خداوند هستند که گفتن این ذکر شریف خیلی می تواند به پاکسازی وجود ما کمک کند و خدا ما را پاک و پاکیزه کند. نه این که فقط برای خودمان بگوئیم ، بلکه برای همه بگوئیم .

یا طاهر یا طاهر یا طاهر ، وسقاهم ربهم شرابا طهورا.

این ذکر را آن قدر بگو تا در وجودت بنشیند و در سینه ات احساس خنکی این ذکر را کنی ، احساس سیراب شدن کنی ، اگر با تضرع و اخلاص همراه باشد کمتر از ثانیه ای شراب طهور را می چشی .

خداوند می فرماید خودم ساقی هستم و شراب طهور را می نوشانم ، حس خنکای شراب طهور را در تمام رگ های خونی خود و تمام وجودت باید حس کنی . این ها مکاشفه های معنوی است که از قلبت خنکای این شراب وارد تمام بدنت می شود و احساس لذت و بهجت معنوی زیادی به تو دست می دهد و به تمام بدنت سرازیر می شود و آن قدر از معشوقت لذت می بری که معشوقه های دیگر برایت لذتی ندارند ، لذت عشق بازی و معاشقه با حق را باید حس کنی .

برای این امر به امام حسین – علیه السلام – متوسل بشوید ، زیرا تشنگی حسین و اصحابش تشنگی شراب طهور است و آن ها خواسته اند به ما بفهمانند که عشق و عاشقی چیست ؟!

یا طهور، یا طهور، یا طهور ، خدایا بحق سید الشهدا و به حق اهل بیت که در موردشان فرمودی یطرکم تطهیرا ، ما را هم تطهیر بفرما.

ای کاش ما را هم مثل سلمان فارسی قبول می کردی جزو اهل بیت باشیم ؛ اهل بیت اصالتا شامل حضرات خمس است ولی عنایتا شامل همه خواهد بود. السلمان منا اهل البیت .اگر پاک و پاکیزه شویم ، این پاکیزگی ما را شامل اهل بیت می کند.

کسانی که دوست دارند طهارت شامل حالشان شود ، مداومت با تلاوت حدیث کساء خیلی به آن ها کمک می کند .

شب 17 ماه مبارک رمضان خدا وند متعال پیامبرش را به معراج برد و آیات خودش را نشانش داد ، سبحان الذی اسری بعده لیله من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من ایاتنا والله سمیع علیم. شب 17 ماه رمضان پیامبر آن قدر لایق شد که یک سفرمعراج از زمین به آسمان برده شد و خدا او را به میهمانی خودش دعوت کرد.

برای چی و قرار است چه اتفاقی بیفتد ؟ برای این که خداوند در این میهمانی آیات خودش را نشان ایشان بدهد . لذا می فرماید: لنریه من ایا تنا . او را آوردیم تا آیات خود را نشان او بدهیم . این آیات و نشانه ها به صورت اخصّ و بصورت حقیقی ، همان عظمت و شانیت حق تعالی است که خدا می خواهد به پیامبر نشان دهد ولی می فرماید : لنریه من آیاتنا . صحبت از لنریه نیست ، صحبت از لنریه من آیاتنا هست .

و این نشان می دهد حق تعالی آیات و نشانه های خودش را می خواهد نشان بدهد. خب این آیات و نشانه ها را که می خواهد نشان بدهد باید عینیت و مصداق خارجی پیدا کند ، وقتی می خواهد این آیات بروز پیدا کند نیاز به یک عینیت خارجی دارد ، واقعیت این است که ما در جهان هستی چیزی نداریم که وجودش بزرگتر و عظیم تراز وجود حضرت علی – علیه السلام – باشد که عینیت پیدا کند و پیامبر بخواهد او را ببیند و لذا خداوند در معراج با صدای حضرت علی با پیامبر صحبت کرد.

شب 17 که تمام می شود و حضرت حق علائم و نشانه های خودش را در تجلی حضرت علی به روئیت پیامبر می رساند ، در شب قدر می بینیم که اصطلاحا هر رفتی ، آمدی دارد ؛ و در شب قدر صحبت از سبحان الذی اسری بعبده نیست ، صحبت از تنزل الملائکه والروح فیها باذن ربهم من کل امراست .در شب 17 ماه مبارک رمضان پیامبر رفت و دیدی را انجام داد و خدا در شب 19 بازدید را انجام داد . و ملائکه و روح آمدند و معارف رابرای پیامبر اکرم باز کردند ، چرا که جایگاه و شانیت پیامبر و حضرت علی و حضرات معصومین آن قدر بزرگ و بالا و بزرگ است که حقایق بر آنها نازل می شود .

به واسطه ی این که آن ها در جایگاه خلافت الهی قرار گرفته اند و جایگاهی پیدا کرده اند که خدا آن ها را به معراج برد و دیدند آن چه را که برای ما نادیدنی است و ما باید به این جایگاه حضرات چنگ بزنیم و متمسک شویم و تنها راهی که از روی عشق برای ما وجود دارد توسل و چنگ زدن به ولایت است .

اگر امشب و شب های قدر آینده خواسته تان این است که به تجلی برسید و درکی از حقایق داشته باشید سعی کنید مولا امیر المومنین را فراموش نکنید و او را واسطه قرار دهید . هر آن چه را که بخواهید از وجود علی (ع) می توانید دریافت کنید . سعی کنید هر چقدر می توانید رابطه ی خودتان را با آن حضرت بیشتر و گسترده ترو قوی تر نمائید . نمی شود یک سال آن حضرت را فراموش کنیم و شب قدر یادمان بیاید و بخواهیم چنگ بزنیم و حقایق را بگیریم و اگر این امر پیش بیاید استثناء است و به صورت اصالت برای کسانی این امر اتفاق می افتد که یک سال خود را برای چنین شبی آماده می کنند .

امام رضا – علیه السلام – می فرمایند که در رکعت اول نمازتان سوره ی قدر و در رکعت دوم آن سوره ی توحید را بخوانید. سوره توحید معروف به نسب نامه ی خدا و سوره ی قدر معروف به نسب نامه ی ولایت یا نسب نامه ی محمد و آل محمد (ص) است . و این دو سوره انسان را آماده می کند تا بتوان حقیقت شب قدر را بهتردرک کرد.

خدیا به حق وجود نازنین حضرت علی (ع) هر آنچه را از معرفت ، علم و دانش ، و اسماء و صفات خودت که در این شب قدر توسط ملائکه ات و حضرت روح اعظم بر پیامبر اکرم (ص) و حضرات معصومین (ع) وارد و نازل کردی ، هر چقدر که کرم شماست ، امشب نصیب ما هم بگردان . این گدایی ما و این کرم شما.

پس در قدم اول از خدا طلب بخشایش کنیم .

در قدم دوم طلب طهارت کنیم که خدا ما را پاکیزه کند .

در قدم سوم طلب ولایت حضرت علی – علیه السلام – را کنیم که خدا ایشان را سر پرست ما کند .

وقتی این سه مرحله اتفاق افتاد ، آن وقت زمان نزول معرف الهی است .

برای بهره بردن شمه و مقداری از معرف الهی آیه ی 35 سوره ی نور را تلاوت می کنیم .

الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکاة ...

خداوند متعال در این آیه شریفه از اسم نور خودش استفاده کرده و اسم نور خود را بیان کرده و بعد اسم نور خودش را با یک مثال برای ما توضیح داده تا ما آن را درک کنیم و بر اساس آن توضیح ، آنرا بفهمیم که نور خدا چیست و چگونه عمل می کند .

نور خدا چه خاصیتی دارد ؟ آیا مثل نور خورشید و ماه است؟

می فرماید : خداوند متعال نور آسمان ها و زمین است ، و آیه را به همین جا ختم نفرمود ، برای این که مقصود و منظور خودش را به شنونده بیشتر تفهیم کند ادامه می دهد تا درک عمیق تریاز نور الهی داشته باشیم . می فرماید : مثل نور او چون چراغدانی است تا روی مثال او فکر کنیم و قطره ای از معارف را کسب کنیم . شاید ما امشب راهی به کل امر نداشته باشیم ولی امشب اسم نور خدا را مدّ نظر قرار می دهیم تا گوشه ای از آن را بفهمیم .

شما نمی توانی بگویی خدا نور است و نعوذ بالله آن نور را تشبیه کنی مثلا به نور آفتاب ؛ نور خدا حقیقتی بالاتر از نور آفتاب است ، چون نور آفتاب مادی است و متعلق به عالم ناسوت. این که می فرماید خدا کریم است ، خیلی حقیقتی بزرگتر از فهم ماست ، این که می فرماید خدا رحمن است ، بزرگتر از فهم ماست و فقط یک درصد از رحمت الهی در این دنیا جاری و ساری شده ، لذا حقیقت رحمت او خیلی بالاتر از آن چیزی است که وجود دارد.

خب پس حقیقت نور الهی چیست ؟ نباید فکر کرد که همین نور است ، خدا مجرد مطلق است و هیچ گونه جسمیتی ندارد ، نور موجود از توابع جسم است ، می توانی سرعتش را اندازه بگیری ، گاهی خاصیت موجی و گاهی خاصیت ذره ای پیدا می کند ، در قوانین فیزیک می گنجد ؛ ولی آیا می توان حقیقت نور خدا را اندازه گرفت ؟ لذا وقتی می فرماید الله نور السموات ( اشاره به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم ) و الارض ( اشاره به حضرت علی علیه السلام ) ، حقیقت آن را متوجه نمی شویم. به همین دلیل مثال می زند تا حقیقت نورش را درک کنیم . می فرماید مثل نوره کمشکوة .

مشکوة ( اشاره به فاطمه ی زهرا – سلام الله علیها - ) چراغ دانی بوده که در درون آن چراغ ( اشاره به امام حسین علیه السلام ) می گذاشته اند ، مثل نور او مثل چراغ دانی است که در آن چراغی است و در آن چراغ شیشه ای وجود دارد المصباح فی الزجاجة . و زجاجه ( اشاره به امام حسن مجتبی علیه السلام ) شیشه است که نور چراغ را زیاد می کند ، چون چراغ بدون شیشه نور زیادی ندارد و حتی احتمال دارد که نورش خاموش شود. این شیشه کانها کوکب درّی ، ( اشاره به امام سجاد علیه السلام ) مثل یک ستاره ای است که می درخشد ...... یهدی الله من نوره ( اشاره به امام زمان علیه السلام ) من یشاء ، وخدا هر کسی را که بخواهد با این نور هدایت می کند .و در پایان می فرماید: والله بکل شیء قدیر. یعنی این که علم این نور در دست من است ، از خودم بخواهید تا به شما عطا کنم ؛ درست است که العلوم بذر المشاهده است ولی بهر حال بذر است ، باید از خداوند باغبان خواست که آنرا پرورش دهد .

خدا با این مثال می خواهد بفرماید که نور من چگونه است و چه خاصیتی دارد و سه مرحله ی مصباح و زجاجة و مشکوة دارد که همهی این سه مرحله باعث افزایش و بر افروختگی و نورانی تر شدن نور این چراغ می شود و نور چراغ به تنهایی خودش آن نورانیت خاص خودش را ندارد.

دومین موضوع این است که نورانیت این چراغ از درخت زیتون است؛ زیتون به صورت نمادین به معنای صلح و دوستی است و بوده و هست ، و می خواهد بفرماید خاصیت و جنس این نور محبت و رحمت است و سراسر فایده است . نور مشکوة و مصباح و زجاجه ، این نورها نوری هستند که روی نور قرار می گیرند ، نور علی نور هستند.

و سرانجام چیزی که خیلی زیباست این است که می فرماید خاصیت این نور برای هدایت است .

نمی فرماید مثلا برای این است که شما غذایتان رابا آن بپزید ، نمی فرماید شما با آن گرم شوید ، و ... می فرماید برای هدایت است . در قدیم از خورشید و ماه کمتر برای پیدا کردن راه خودشان استفاده می کردند و برای پیدا کردن راه بیشتر از ستاره ها استفاده می کردند ، چون نور خورشید و ماه ثابت نیستند و در حال حرکت هستند و فرضا ماه هر شب از یک جایی بیرون می آید ، لذا از ستاره ها استفاده می شد که ثابت هستند در این آیه می توانست بفرماید کانها قمرا منیرا ، یا شمسا منیرا، خورشید که خیلی از کوکب و ستاره منور تر است ، بعضی ستاره ها هم هستند که خیلی ضعیف و کم فروغ هستند و نمی توانند برای مردم راهنما و راه بخش باشند لذا می فرماید: کوکب درّی. ستاره ای پر نور ، مثل ستاره ی شمال.

اینها همه نشان می دهد که نور خدا چیزی جز نور هدایت نیست ، نوری که راه را به تو نشان می دهد و تو را به سرمنزل مقصود می رساند و باید دید که اینها مصداق چه عزیزانی هستند.

و شاید بی دلیل نباشد که وجود نازنین حضرت صاحب الامر که امشب من کل امر بر او نازل می شود معروف به مهدی هستند که فراز آخر این آیه می فرماید: یهدی الله لنوره من یشاء ، که منتسب است حضرت مهدی علیه السلام که خدا هر کسی را بخواهد با نور امام زمان هدایت می کند .

صمیمانه از خداوند متعال می خواهیم و او رابه 14 معصوم قسم می دهیم که امشب هدایت ما را بخواهد.

ای خدای عزیز ما گمراه هستیم و نادان ، گمراهی ما را به هدایت و نادانی ما را به علم و دانش و معرفت منور کن.

ای خدای بزرگ چه می شود امشب در قضا و تقدیر ما و سرنوشت ما هدایت ابدی ، علم و دانش روز افزون را بنویسی؟

امشب به وجود امام مهدی – علیه السلام – که ملائکه از کل امر تو نازل می شوند یکی از امر هایی که به وجود نازنینش نازل می کنی را سر پرستی و دستگیری و هدایت ما باشد.

یا مهدی ، یا صاحب الزمان ، یا صاحب الامر ، تو که صاحب الامری ، صاحب زمانی ، ولایت ما را به عهده بگیر و ما را از خیمه ی خود نران و داخل خیمه ی خود کن.

به عمویت عباس قسمتمی دهیم که توفیق زیارت جمال منور خودت را نصیب ما کن.

اقا جان تور انداختی و رفتی ؟ صیدمان کردی و رفتی ؟ ما ولایت تو را می خواهیم.عشق تو را می خواهیم.

خدایا امشب گوشه ای از آیة الکبرای خودت را به ما نشان بده .

آقا جان ، قربان آن چشم هایت بروم که مثل ستاره میدرخشد ، قربان آن خال هاشمی ات بروم که چه زیباست ، خودت می دانی که دست ما چقدر خالیه ، قسم به مادرت زهرا – سلام الله علیها – ما را به دست هر کسی نسپار ، ما را خودت جمع و جور کن و هدایت ما را به عهده بگیر.


 

عملیات تأخیری 2

 

عملیات تأخیری

عملیات تأخیری نوعی عملیات پدافندی است که نیروهای خودی زیر فشار دشمن در حالیکه حداکثر تلفات را به دشمن وارد میسازند بدون درگیری قطعی مکان را با زمان معاوضه میکنند (زمین را به دشمن می دهند و زمان را از او می گیرند) 

منظور از اجرای عملیات تأخیری :

1 – حفظ تمامیت یگان برای شرکت در عملیات آفندی .

2 – خسته کردن و به ستوه آوردن دشمن ( مقاومت در مقابل او و وارد کردن ضربات مهلک ).

3 – کشاندن دشمن به یک وضعیت نا مناسب .

4 – به تأخیر انداختن دشمن در نائل آمدن به اهدافشان .

روشهای تأخیر در مواضع

الف ) تأخیر در مواضع متوالی : در این روش رده پدافند (تمام یگان) با اشغال پی در پی هر یک از مواضع تأخیری در یک زمان اقدام به اجرای عملیات تأخیری می نمایند .

ب ) تأخیر در مواضع متناوب : در این روش یگان بصورت یگانهای کوچکتر و جزئی تر پس از عبور یگان جلوئی از مواضع ،اقدام به عقب نشینی می نماید.

مشخصات مسیر لجمن ( مواضع تأخیری ) :

1 – وجود یکسری از ارتفاعات موازی و متوالی عمود بر سمت پیشروی دشمن.

2 – وجود دریاچه ها ، باتلاقها ، نهرهای غیر قابل عبور و سایر موانع در جلو و طرفین مواضع خودی.

3 – ارتفاعات بلند با میدانهای دید و تیر وسیع ( ارتفاعات مشرف بر دهلیزها ).

4 – وجود مسیرهای پوشیده و مخفی برای عقب نشینی یگان .

5 – وجود شبکه های جاده ای یا زمینهای غیر قابل عبور.

تقسیم و رده بندی نیروها در عملیات تأخیری و وظایف هر رده :

در هر موضع تأخیری نیروها به سه رده تقسیم می شوند : رده تأمین ، رده پدافند مقدم ، احتیاط

الف ) وظایف رده تأمین :

·         رزم شدید با دشمن با اجرای عملیاتهای فریبنده ، ایذائی و چریکی با حجم آتش زیاد (آتش پشتیبانی ).

·         به تأخیر انداختن حرکات دشمن در جلو مواضع رده پدافندی.

·         اعلام خبر از پیشروی دشمن.

·         بر هم زدن سازمان دشمن هنگام پیشروی.

·         فریب دشمن نسبت به محل واقعی میدان نبرد.

ب ) وظایف رده پدافند مقدم :

·         اعلام خبر از شروع پیشروی دشمن .

·         برهم زدن سازمان و مجبور نمودن دشمن به گسترش بی موقع.

·         به تأخیر انداختن ، کند کردن و کانالیزه کردن حرکت دشمن به مناطق مورد نظر.

·         اجتناب از درگیری قطعی.

(در عملیات تأخیری قسمت عمده نیروها در رده پدافند مقدم بکار گیری می شوند).

ج ) وظایف رده احتیاط :

·         پاتک بمنظور بازپس گیری مجدد زمین از دشمن و کمک به قطع درگیری یگانی که درگیری قطعی حاصل نموده است.

·         تهیه مواضع تأخیری بعدی.

·         پوشش دادن با اجرای آتش به عقب نشینی عناصر مقدم.

(در عملیات تأخیری ، احتیاط از یک یگان کوچکتر اما متحرک استفاده میشود)

کنترل نیروها در عملیات تأخیری

در عملیات تأخیری فرمانده، رزمایش خود را طوری طرحریزی می کند که با اجرای موارد زیر بتواند عملیات تأخیری را کنترل نماید.

·         انتخاب صحیح مواضع و استفاده از آن.

·         اجرای عقب نشینی طرح ریزی شده بین مواضع تأخیری.

·         توجه به عنصر زمان ، در عملیات تأخیری چون معاوضه زمان و مکان است (مکان را به دشمن واگذار و زمان را از او میگیریم ) بنابراین عنصر زمان حائز اهمیت است.در عملیات تدخیری بیان زمان عبارتست از زمانیکه یک یگان موضع تأخیری را اشغال کند.مدت زمانیکه بایستی دشمن ، توسط یک یگان معطل شود که اصطلاحاً زمان تأخیر نامیده میشود.


روزگاری دو فرشته در سفر خود به زمین به هیئت انسان در آمده و در منزل فردی ثروتمند فرود آمده و از صاحبخانه اجازه خواستند تا شب را در آنجا سپری کنند . آن خانواده بسیار بی ادبانه برخورد کردند و اجازه نداند تا آن دو فرشته در اتاق میهمانان شب را سپری کنند و در عوض آنها را به زیرزمین سرد و تاریکی منتقل کردند . آن دو فرشته همانطور که مشغول آماده کردن جای خود بودند ناگهان فرشته بزرگتر چشمش به سوراخی در درون دیوار افتاد و سریعاً به سمت سوراخ رفت و آن را تعمیر و درست کرد.

فرشته کوچکتر پرسید : «چرا سوراخ دیوار را تعمیر کردی ؟» فرشته بزرگتر پاسخ داد: «همیشه چیزهایی را که می بینیم آنچه نیست که به نظر می آید.» فرشته کوچکتر از این سخن سر در نیاورد .


فردا صبح آن دو فرشته به راه خود ادامه دادند تا شب به نزدیکی یک کلبه متعلق به یک زوج کشاورز رسیدند و از صاحبخانه خواستند تا اجازه دهند شب را آنجا سپری کنند.زن و مرد کشاورز که سنی از آنها گذشته بود با مهربانی کامل جواب مثبت دادند و پس از پذیرایی اجازه دادند تا آن دو فرشته در اتاق آنها و روی تخت آن ها بخوابند و خودشان روی زمین سرد خوابیدند .

صبح هنگام فرشته کوچک با صدای گریه مرد و زن کشاورز از خواب بیدار شد و دید آن دو غرق در گریه می باشند . جلوتر رفت و دید تنها گاو شیرده آن زوج که محل درآمد آنها نیز بود در روی زمین افتاده و مرده است .


فرشته کوچک برآشفت و بر سر فرشته بزرگتر فریاد زد : «چرا اجازه دادی چنین اتفاقی بیفتد . تو به خانواده اول که همه چیز داشتند کمک کردی و دیوار سوراخ آنها را تعمیر کردی ولی این خانواده که غیر از این گاو چیز دیگری نداشتند کمک نکردی و اجازه دادی این گاو بمیرد.»


فرشته بزرگتر به آرامی و نرمی پاسخ داد : چیزها آنطور که دیده می شوند به نظر نمی آید. فرشته کوچک فریاد زد : «یعنی چه من نمی فهمم.»


فرشته بزرگ گفت : «هنگامی که در زیر زمین منزل آن مرد ثروتمند اقامت داشتیم دیدم که در سوراخ آن دیوار گنچی وجود دارد و چون دیدم که آن مرد به دیگران کمک نمی کند و از آنجه دارد در راه کمک استفاده نمی کند پس سوراخ دیوار را ترمیم و تعمیر کردم تا آنها گنج را پیدا نکنند . دیشب که در اتاق خواب این زوج خوابیده بودم فرشته مرگ آمد و قصد گرفتن جان زن کشاورز را داشت و من بجای زن گاو را پیشنهاد و قربانی کردم .»


بعضی وقتها چیزهایی اتفاق می افتد که دقیقا بر عکس انتظار و خواست ماست و اگر انصاف دارید به اتفاقاتی که می افتد باید اعتماد داشته باشید . شاید که به وقت و زمانش متوجه دلایل آن اتفاقات شوید.

داستان عشق


 

داستان عشق؛ سلیمان نبی و گنجشکان


 





روزی گنجشک نری به یک گنجشک ماده - که نسبت به او بی تفاوت بود - گفت؛ «چرا حاضر نیستی با من زندگی کنی؟ من اگر بخواهم می توانم قبّه و بارگاه سلیمان را با نوک خود بکنم و در دریا بیندازم.» باد این سخن را به گوش سلیمان رساند، آن حضرت لبخندی زد و حکم کرد که هر دو را حاضر کنند.

سلیمان به گنجشک نر گفت؛ «آیا ادعایی که کردی می توانی انجام دهی؟»

گفت؛ «نه یا رسول خدا ! ولیکن به این وسیله مثل هر موجود دیگری می خواستم خود را نزد زن خود زینت دهم و بزرگ نشان دهم، عاشق را به خاطر آنچه می گوید نمی توان سرزنش کرد.»

سلیمان به گنجشک ماده گفت؛ «چرا آنچه را از تو می خواهد انجام نمی دهی در حالی که او ادعای عشق و محبت به تو می کند؟»

گنجشک ماده گفت؛ «ای پیامبر خدا! او مرا دوست ندارد، دروغ می گوید و ادّعای باطل می کند، زیرا گنجشک دیگری را هم دوست دارد.»

سخن آن گنجشک در دل سلیمان اثر کرد و بسیار گریه کرد و چهل روز از محل عبادت خود بیرون نیامد و دعا می کرد که خدا دل او را از آلودگی محبت غیر خود پاک کند و مخصوص محبت خود گرداند.»

منبع: بحارالانوار، ج 14، ص 95

انواع کمین و دلایل شکست آن

 

انواع کمین از نظر زمان و پیش بینی :

1 – کمین با فرصت (طرح ریزی شده ) : عبارتست از کمینی که از قبل پیش بینی و بر مبنای اطلاعات دقیق و کافی از استعداد ، تجهیزات ، جنگ افزار ، مسیر حرکت ، مسیر برگشت ، منطقه تجمع هدف و غیره اقدام به طرح ریزی از یک مبداء تا مقصد میشود.کمین با فرصت زمانی اجرا میشود که مطمئن باشیم دشمن از نقطه یا منطقه مورد نظر عبور خواهد کرد.عبور و مرور ستونهای خودرویی ، دسته ضربت ، تأمین گشتیها و نظیر آنها ، دلیل بر چگونگی فعالیتهایی است که به ما اجازه میدهد تا با دقت و بررسی کامل بتوان یک کمین مؤثر را طرح ریزی و اجرا نمود.

2 – کمین تعجیلی ( اتفاقی ، ناگهانی ) : این نوع کمین علیه هدفهایی بکار میرود که بطور ناگهانی و بدون اطلاع قبلی در مسیر حرکت نیروها و گشتیها ظاهر میشوند و عناصر خودی ناگزیر به اجرای کمین میباشند . مانند :

الف ) مواقعی که اخبار و اطلاعات مناسبی از وضعیت دشمن در دست نیست که بتوان کمین طرح ریزی شده را اجرا نمود .

ب ) زمانیکه اغلب گشتیها در حین اجرای عملیات با دشمن روبرو شده و اجباراً کمین می کنند. برای همین منظور لازم است که در زمان و مکان مناسبی این افراد تمرینهای لازم را انجام دهند تا در حین عملیات واقعی دچار سر در گمی و بلاتکلیفی نشوند و بتوانند از عهده درگیری برآیند.

انواع کمین با در نظر گرفتن موقعیت منطقه و وضعیت هدف :

1 – کمین نقطه ای : کمین نقطه ای با توجه به شرایط تاکتیکی زمین ، تعداد نفرات کمین کننده و نوع هدف اتخاذ می شود و عبارت از کمینی است که حداکثر تلاشهای عنصر هجوم نیروی کمین کننده در یک کشتارگاه منحصر به فرد متمرکز شود.مثلاًً بر حسب اطلاعات بدست آمده تعداد زیادی سرباز با یک خودرو و یا فرمانده منطقه با خودرو و مهمات و یا یگ گروه از گشتیها در یک لحظه معینی از دره یا از گردنه ای خواهند گذشت،در چنین شرایطی بهترین کار ، اجرای کمین نقطه ای خواهد بود.

(برای اولین بار شخصی بنام (هانی بال) علیه روسها بکار برد و پس از آن توسط کشور انگلستان علیه کشورهای زیادی اجرا گردید و سپس در سطح وسیع و گسترده ای در جنگ جهانی دوم ، روسها علیه آلمانها بکار بردند و ضربات سنگینی بر آلمانها وارد شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز توسط ضد انقلاب فریب خورده بر علیه نیروهای جمهوری اسلامی در منطقه کردستان اجرا شد).

2 -  کمین منطقه ای : عبارتست از کمینی که عناصر نیروی کمین کننده در چند کشتارگاه کمین گسترش یافته و دشمن را از جناحین ، جلو و عقب منطقه ورودی یعنی در چند نقطه درگیر نموده و با استفاده از اصل غافلگیری و سرعت زیاد ،ضربه نهایی را بر پیکر او وارد نماید.گستردگی یک کمین منطقه ای بستگی به استعداد ،ساز وبرگ وضعیت تاکتیکی و مسیر عبور دشمن و سازمان و تجهیزات نیروی کمین کننده و اهداف آن دارد.این کمین در اصل از چند کمین نقطه ای تشکیل شده و علیه یگانهای بزرگ دشمن از قبیل ستون خودروئی ، ستون یگان پیاده به حالت راهپیمائی و گشتیهای سنگین و یگانهای مخصوص و نظایر آنها بکار میرود.

در جنگ ویتنام (ویتکنگها ) علیه نیروهای آمریکایی از همین کمین استفاده کردند و تلفات بسیار سنگینی به نیروهای آمریکایی وارد آمد و در نهایت نیروهای آمریکایی مجبور به شکست شدند.

در اوایل جنگ منافقین و گروههای ضد انقلاب کومله و دمکرات علیه یگانهای جمهوری اسلامی در محور سقز ،بانه در (گردنه خان ) به اجرا گذاشتند و با استفاده از همین شیوه یگانهای سپاه ، بسیج و ارتش توانستند ضربات بسیار مهلکی به نیروهای ضد انقلاب وارد نمایند و امنیت منطقه کردستان را تأمین نمایند.

انواع کمین با توجه به فاصله عناصر هجوم

1 – کمین نزدیک : عبارتست از یک کمین نقطه ای که عناصر هجوم در نزدیکی کشتارگاه بطور مخفیانه کمین نموده و مسافت هجومی آنان به اندازه 40 الی 50 متر یا در برد پرتاب نارنجک دستی خواهد بود.این نوع کمینها ناگزیر در جاهای باز و بدون پوشش اجرا میشود .مانند کمین عنکبوتی که در صورت کشف آن قبل از شروع عملیات نیروهای دشمن براحتی میتوانند عناصر کمین را زیر آتش سنگین گرفته و آنها را نابود یا اسیر نمایند.

2 – کمین دور : کمینی است منطقه ای ، که عناصر هجوم آن در مسافتهای بیش از برد نارنجک دستی یا بیش از 50 متر و در زمینها و نقاطی مستقر میشوند که دید و تیر مناسبی نسبت به هدف داشته باشند.

انواع کمین از نظر انهدام هدف

1 – کمین ایذایی : عبارتست از کمینی که بمنظور آزار و اذیت و برهمزدن تأمین و آرایش حرکات دشمن و به تأخیر انداختن حرکت آنها سازماندهی شده و با تیراندازی روی هدفها به آنها آسیب میرساند ولی قصد درگیری یا نابودی کامل دشمن را ندارندو بیشتر برای ایجاد ترس و وحشت ،نا امن کردن منطقه و اعلام حضور خود در تمام منطقه اعمال میشود.

2 – کمین انهدامی : هدف از این کمین ،نابودی کامل دشمن با اجرای آتش زیاد و سنگین و استفاده از حداکثر امکانات و تجهیزات است .

آرایشات کمین

1 – کمین عنکبوتی ( در دشت ) : عبارتست از یک کمین نقطه ای که بیشتر در مناطق کویری و بدون پوشش اجرا میگردد.بدین ترتیب که عنصر هجوم در سنگرهای حفره روباهی که کاملاً با محیط ،استتار و مخفی شده است قرار گرفته و به محض رسیدن دشمن به برد مؤثر یا کمینگاه و بنا به دستور فرمانده کمین ، از مواضع خود بیرون آمده و اتش سنگین خود را علیه دشمن باز کرده و او را مورد حمله قرار میدهند .این نوع کمین برای اولین بار در ویتنام توسط ویتکنگها بر علیه نیروهای آمریکایی در دشت اجرا شد ،زیرا کلیه کمینها تا آن روز در مناطق کوهستانی و سخت اجرا میشد و نیروهای آمریکایی تصور آنرا نمی کردند که ویتکنگها یک شیوه و تاکتیک جدید بکار برند.

2 – کمین خطی یکطرفه : این نوع کمین در مواقعی که یک طرف منطقه کمین برای نیروهای کمین امن و منطقه ای دیگر نا امن باشد،در این صورت نیروی کمین زننده در طرف امن ،تیمهای خود را سازماندهی کرده و بعد از اجرای کمین براحتی فرار میکنند.و یا این نوع کمین در مناطقی استفاده میشود که یک طرف آن پرتگاه و طرف دیگر آن ارتفاعات است ،که در اینصورت نیروی کمین زننده تیمهای خود را روی ارتفاعات سازماندهی میکند و پس از اجرای کمین براحتی فرار میکنند.

3 – کمین خطی دو طرفه : این نوع کمین در مواقعی استفاده میشود که دو طرف منطقه کمین برای نیروی کمین زننده امن باشد . در اینصورت نیروی کمین زننده تیمهای خود را در دو طرف منطقه کمین ، سازماندهی می کند و بعد از اجرای کمین براحتی اقدام به فرار مینمایند.این نوع کمین بیشتر در مواقعی استفاده میشود که جاده ای از میان ارتفاعات میگذرد.

4 – کمین اس (S) : کمین اس شکل ، غالباً در کوهستان مورد استفاده قرار میگیرد و معمولاً در جاهایی استفاده میشود که جاده ها ،پیچهای تند دارند و دید راننده بسیار محدود باشد.

5 – کمین ال (L) : کمین ال شکل ، نسبت به منطقه کمینگاه و یا نوع چیدن نیروی کمین در محل ،نامگذاری می شود.اگر در کوهستان باشد در سر پیچها مورد استفاده قرار میگیرد و اگر در جاده ای مستقیم باشد و نتوان از کمین عنکبوتی استفاده نمود با چیدن نیروی کمین در کمینگاه بصورت ال اقدام به زدن کمین مینمائیم.

6 – کمین زد (Z) : کمین زد شکل ، در کوهستان و پیچهای تند که دارای دید بسیار محدود میباشند اجرا میشود.مخصوصاً زمانیکه وسایل نقلیه از پائین به بالا میروند چون در این هنگام سرعت وسایل نقلیه بسیار کم میباشد و براحتی مورد هدف قرار میگیرند و تلفات وسایل نقلیه و افراد داخل کمین بسیار زیاد میباشد.

7 – کمین وی (V) : کمین وی در جاده های کوهستانی به اجرا در می آید که دارای یک پیچ تند میباشد .زیرا در این نوع پیچها سرعت ماشینها به حداقل خود میرسد و میتوان تلفات سنگینی در این نوع کمین به نیروهای داخل کمین وارد نمود.

8 – کمین یو (U) : کمین یو شکل ، در کوهستان به اجرا در می آید که دارای یک پیچ ملایم میباشد و دارای یک کشتارگاه بزرگ است .در این نوع کمین با توجه به اینکه تمام ارتفاعات را عناصر کمین به تصرف خود درآورده اند احتمال تصرف انها از طرف نیروی داخل کمین بسیار مشکل میباشد.

 

 
مهمترین عوامل شکست یک کمین

1 - بی احتیاطی و عدم رعایت سکوت

2 - عدم رعایت تأمین از لحظه شروع تا خاتمه عملیات

 3 - بی توجهی به استتار و اختفا

4 -  عدم هماهنگی بین نیروهای موجود در منطقه و در داخل عناصر

5 – عدم تمرین کافی

6 – نداشتن طرح جامع

7 – عدم شناخت واقعی نفرات از زمین

8 – عدم شناخت واقعی از دشمن

9 – عدم آموزش تخصصی ضد کمین

10 – عدم استفاده از مأموریت اصلی جنگ افزارها