آقا لطفا یک بلیت برای مشهد
گفت: “حالا کدام حرم برویم؟”
گفتم: “فرقی باهم ندارند. همه ی اولیای خدا یک نور واحدند”.
خندیدو گفت: “برای تو فرقی نمیکند کجا برویم؟”
گفتم : “نه، نباید بکند.”
گفت: ” پس چرا به اسم او که می رسی، روی چشمت مه می گیرد؟ فرقی نمیکنند که؟!! ”
لال شدم.
مچ گرفته بود.!
گفت:درس تو هنوز به آنجا نرسیده، این درس کلاس بالایی ها است.
درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خورده ای ، به او دل بستی.
بین او و همه ی ائمه فرق میگذاری. نمک گیر شده ای.”
شناسنامه را از شیشه ی باجه بردم تو و گفتم:
” آقا لطفا یک بلیت برای مشهد
گفتم: “فرقی باهم ندارند. همه ی اولیای خدا یک نور واحدند”.
خندیدو گفت: “برای تو فرقی نمیکند کجا برویم؟”
گفتم : “نه، نباید بکند.”
گفت: ” پس چرا به اسم او که می رسی، روی چشمت مه می گیرد؟ فرقی نمیکنند که؟!! ”
لال شدم.
مچ گرفته بود.!
گفت:درس تو هنوز به آنجا نرسیده، این درس کلاس بالایی ها است.
درس تو رسیده به نان و نمک! نان و نمک او را خورده ای ، به او دل بستی.
بین او و همه ی ائمه فرق میگذاری. نمک گیر شده ای.”
شناسنامه را از شیشه ی باجه بردم تو و گفتم:
” آقا لطفا یک بلیت برای مشهد
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:12 توسط ثنا
|