ماجرای برخورد دختر و پسری با رهبری در کوهپیمایی

💝 ماجرای برخورد دختر و پسری با رهبری در کوهپیمایی

✅ یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت :  یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع  نامناسبی داشتند.
آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فورا صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟(البته آقا می دانست)؛  آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواحه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیرمن و این دختر دوست هستیم.
ـ
آقا ابتدا در باره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود : بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، ومن هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همــان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .
آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.

 🔹به نقل از: محمد امین نژاد، آب، آیینه، آفتاب، ص 56

چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن

عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد

از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن. زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است (با عزت)به  بهترین شکل زندگی کنیم. یا حسین

🔻خامنه ای، خمینی دیگر است

🔻خامنه ای، خمینی دیگر است
🔻14 خرداد 68، وقتی خمینی 37 سال جوان شد

🔻 آیا ما خمینی را از دست داده ایم؟
 14 خرداد سال 1368  برای بسیاری از آنها که به یاد دارند، شاید نه تنها غمبارترین روز عمرشان که قطعا از جمله دلهره آورترین روزها بود. همه تکیه گاه این مردم برای ایستادگی در برابر دنیای استکبار، امام بود اما بعد از امام، نمی دانستیم چه آینده ای در انتظارمان است؟

🔲 نام خمینی قطعا تا آن روز مهمترین عاملی بود که مردم را در صحنه های مختلف انقلاب حفظ کرده بود، اما امام که رفت، دشمن تمام تلاشش را برای خالی کردن دل نه تنها ما که دل همه آنهایی که در شرق و غرب عالم به امام دلبسته بودند، بکار بست. ما شدیم کودکی که تازه داشت راه رفتن را می آموخت و به اعتماد دست گرم پدر، گام بر می داشت. بسیاری از ما تصور طعم دوباره ای از خمینی را غیر ممکن می دانستیم، برخی از ما که از همرنگی با خمینی خسته شده بودیم، کم کم نبود امام را بهانه کردیم که زمانه عوض شده و امام را باید بر اساس مقتضیات زمان تعریف و تفسیر کنیم.

🔲 همینها گفتند که استکبار ستیزی، جنگ فقر و غنا، توجه به محرومین و مستضعفین و قرائت دیگر آرمانها با ادبيات امام، از اقتضائآت حضور روح الله در کنار ما بود و امروز که دیگر او نیست، نباید از آن ادبیات استفاده کنیم! حتی خاطره ساختند که امام مخالف شعار مرگ بر آمریکا بود!؟ تعجب نکنید که اینها را برخی از همین یدک کشان عنوان خط امام بر زبان آوردند و گفتند...

🔲 اکنون که بیست و هفت سال از آن روز می گذرد، وقتی به گذشته باز می گردیم و تاریخ بعد از ارتحال امام را ورق می زنیم تازه می فهمیم، مایی که احساس می کردیم بدون امام نمی توانیم راه برویم، 27 سال است این راه را بدون او پیموده ایم، 27 سال است که هم چنان با قدرتهای بزرگ جهان پنجه در پنجه و چشم در چشم مانده ایم، تازه یادمان می آید که بعد از خمینی هم کم بحران هایی را پشت سر نگذاشتیم، از اولین بحران که ارتحال شخص امام خمینی بود تا تهدیدات امروز، مگر کم بود؟ چرا دشمن نتوانست یک گام به جلو بردارد؟

🔲 راستی چرا ما نبود امام را حس نکردیم؟ پاسخ روشن است وقتی گذشته را مرور می کنیم تازه می فهمیم که ما خمینی را از دست نداده ایم بلکه در 14 خرداد 68 او را 37 سال جوانتر به دست آوردیم. هر چند ما خامنه ای را به حق، خمینی دیگر می دانیم اما خامنه ای خودش می گوید که این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست. او راست می گوید، ما هر چه داریم از امام خمینی است، حتی نعمت امام خامنه ای را که در تمام این 27 سال کنارمان بود.

خط واقعی امام

♨️خاطره ای شنیدنی از امام 🔶

خط واقعی امام یعنی این...

🔵محمدجواد لاريجانى تعريف مى کرد:
روز قبل از ديدار امام با شواردنادزه ، پيش امام رفتيم و کلى از آداب ديپلماتيک و ابهت شوروى گفتيم تا بلکه امام کمى به قول خودش، ديپلماتيک تر عمل کند. هر چه به امام گفتيم که عرف ديپلماسى بر اين است که شما در داخل اتاق باشيد و آنها بعد ورود پيدا کنند، نپذيرفت. مى گفت اگر داخل اتاق باشم، بايد موقع ورود آنها به احترام شان بلند شوم، و اين براى اسلام و مسلمانان خوب نيست که در مقابل يک کافر چنين کنند.

🔵بالاخره امام پذيرفتند که حداقل چند کار را انجام بدهند و ما هم خوشحال رفتيم. روز بعد ما به اتفاق گروه روسى ، زودتر وارد اتاق شديم و نشستيم. يکهو ديديم صداى "خش خش" کشيدن دمپايى روى زمين شنيده شد و امام نه تنها لباس رسمى نپوشيد و با همان قبا و عرق چين آمد، بلکه حتى با آنها دست هم نداد.
حالا اين وسط حاج عيسى، خادم بيت امام هم چايى آورد و به جاى آنکه قندانى کنار آنها بگذارد، يکى يک عدد قند گذاشت کف دست شان که به خيال خوش، مابقى قندها را نجس نکنند.

بعد از اتمام جلسه هم باز امام بدون آنکه با آنها دست بدهد و خوش و بشى کند، والسلامى گفت و رفت. انگار نه انگار که اين وزيرخارجه بزرگ ترين قدرت جهانى دنیا است!

🔵اگر فقط و فقط اگر به اندازه انگشتان دو دست، سياستمدارانى شجاع و نترس و مقتدر مثل امام و آقا داشتيم، حالا نه مشکلى به نام "پرونده هسته اى" داشتيم و نه به تبع آن مشکل "تحريم ها"

🔵به قول شهید دیالمه : فریادهای امام خمینی انعکاس ناله‌های شبانه امام است شما ببیند اگر امام فریاد می‌کند، ریشه در ناله‌های شبانه دارد که این فریاد از درونش بیرون می‌آید. همین طور راحت نیست. خیلی‌ها فریاد می‌زنند هر فریادی اثرگذار نیست...

سال نو مبارک

 

خودکشی باتیغ وبلاگ

 

حراج جان وآبرو با چه قیمتی؟

فریب می دهند دلت را:

سلامممممممممممممم،

واااااای عجب وبلاگی داررررررری تووو،مطالبت خیللللللللی عاشقوووونه وجالبه ،خیلی دوس دارم باهات

تبادل لینک کنممممممم اگه توهم دوس داشتی منو با این اسم لینک کن(عاشقتم همیشه،بدون تو هرگز)

قربونت برم،فعلا.. «عشق یعنی باتو بودن وبرای تو جان دادن...».

کور می کنند عقلت را:

سلامممممممم..من اومدم ..خوبی عزیز؟ واااای دلم خیلی برات تنگ شده بود،کاش می شد یه جورایی

باهات حرف بزنم وصدای قشنگتم بشنوم کاش عکس تو داشتم ولحظه های تنهایی با نگاهی عاشقونه

دلی سیراشک میریختم،آخه چندروزه بدجور وابستت شدم،انگارته دلم یه چیزی مث عشق زنده شده که

دوریت برام غیر قابل تحمله.

آآآآآآآآآی خدا دیگه تحمل دوری تو ندارم ...این شمارمه........0915 هروقت دوس داشتی میتونی

اس بدی یا بزنگی خوشحال میشم.باور کن برای من اولین وآخرین تویی ،دنیارو به پات میریزم

وهرچی توبخوای میشه.اصن غلام حلقه به گوشتم...اووووووووووووووووکی؟

صید می کنند جسمت را:

سلام عزیزجوووون آخ که الهی فدای مرامت،خوب شد زنگ زدی،دلم خیلی گرفته بود،چه خبر؟خوبی،دلم

بدجور هوای دیدنت وکرده،میگم میشه یه جورایی از خونه بزنی بیرون فقط درحدیه نیگاه ببینمت،

اگرم خواستی می ریم توپارک...یه کم بشینیم وباهم گپ وگفتی بزنیم دلمونم وا میشه،باور کن اصن

بدون توخراب خرابم.جون من خواهش میکنم بیا میدونم مامانت نمیذاره،حالا به یه بهونه ای خودت

وبرسون... چی؟ میای ؟واای میدونستم که عشقتو دوس داری خواستمو رد نمی کنی... پس من

منتظرم.

قربانی می کنند شرف ونجابت وحیثیتت را:

سلااااااااااام،خوب کردی اومدی،بیابریم یه گوشه دنج بشینیم کسی مزاحممون نشه،نترس بیابشین کنارم

سرتو بذارروشونه هام،یه کم رومانتیک تر،عشقه دیگهراستی میشه یه وقت دعوتت کنم باهم بریم

بیرون شهر؟یا هروقت خونه خلوت شد زنگ میزنم بیای خونمون،توپارک زیاد فاز نمیده میشه یکی

ببیندمون.

توخونه خلوته میشه باهم چندتا عکس هم یادگاری بگیریم ازاون عکس خفنای هندی که هی همدیگه رو بغل

میکنن وعشوه میان واینا..

خجالت نکش بابا مث اینکه ما قراره عاشق هم باشیم وبعدشم بزودی باهم ازدواج کنیم... وای فکرشو بکن..

ماازدواج کنیم وچندتا بچه قد ونیم قد داشته باشیم...گوگولی مگولی.

میدونی چیه؟ عشق بدون عشقبازی وبوس و بغل و.. یه عشق خشکه به نظر من،بهتره ازامروز باهم

صمیمی ترباشیم عشقای خشک وبدون ... عشق نیست،میدونم تو دلت راضی به این کارنیست...اما حیفه

همینجوری وقتمون پای عشق خالی بگذره..

پس از شش ماه

الو رضا؟الو..کجایی ... یه اتفاقی برام افتاده.. میدونی چی شده حالم بده فک کنم باردارم،چیکارکنم؟

میترسم.چی؟...یعنی چی مشکلی نیس؟میگم حامله ام....وای خدا اگه بابامامانم بفهمن چی؟ آبرو

وحیثیتم رفت رضا..

رضا میدونستم با این رابطه هاآخرش گندمون درمیاد تورو خدا یه کاری کن...چی ؟احمق معلومه چی

داری میگی؟برم سقطش کنم؟سقط کردن قتله میدونی یعنی چی؟

باید با خانوادت صحبت کنی وراضیشون کنی بیان خواسگاری وبعدشم تا بیشترازاین آبرومون نرفته ازدواج

کنیم..چی؟به توچه؟....ینی چی؟این بلایی هستش که توسر من آوردیبا وعده های دروغ وعشق

الکی حیثیت وشرف منو بردی ومنو خام خودت کردی،خیلی نامردی رضا..خیلی.. دیگه نمیخوام ریختت

رو ببینم..

خدایا چیکارکنم خودت کمکم کن...

پس از چندروز

شنیدی میگن دختر فلانی خودکشی کرده؟میگن بایه پسره دوس میشه طرفم باوعده های دروغ خامش

میکنه وبعدشم طی چندمرحله رابطه نامشروع حاملش میکنه،بعدشم میزنه زیر همه چی ودخترم چون

گندش رو میشه خودکشی میکنی.خاک توسرش ابروی خودشو خونوادشم برد،طفلک بابامامانش

وداداشش سرندارن از خجالت تو محل بالابگیرن،کثافت خواستگارزیاد داشت خام واون پسره ولگرد

ووبگرد شد واونارو رد کرد...واقعا که چه دور وزمونه ایشده

استغفرالله

بله دوستان اینم حقیقت عشقای وبلاگی وکوچه بازاری که متاسفانه دخترای بلانسبت ساده لوح اینجوری

باحیثیت خودشون وخانوادشون بازی می کنندوعاقبتشم همین میشه که ملاحضه فرمودین.

تازه ایجور عشقا اگه به ازدواجم برسه،آخرش طلاق و جدایی میشه میدونین چرا؟

چون با هر برخورد کوچیکی شوهره با پُتک می کوبه توسر خانومش که اگه تو پاک بودی و دختر خوبی

بودی تو خیابون عاشق کسی نمیشدی.

خواهرای گل من:

حیا ومتانت وسنگینی ووقار گنج وجودتونه که این روزا همه پسرا بخاطر داشتن یه همسر

محجبه سر میشکونن...قدراین گوهر درونی رو بدونید...من برادرانه گفتم.

خداجوون خودت مواظب خواهرای گل ایمانی من باش


داستان ما و کدخدایی که نمی‌خواست فرفره بسازیم

بسم ا... السلام

داستان ما و کدخدایی که نمی‌خواست فرفره بسازیم

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های کدخدا داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای بابابزرگ. گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!»

از ترس بچه‌های کدخدا، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.

خبر که به گوش کدخدا رسید، داغ کرد. گفت: «بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.» و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی.

(بعداً شنیدیم که همان روز، کدخدا دم گوش میرآب گفته: «این اول کارشان است. فردا همین فرفره می‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بیشتر موتورپمپ‌های آب ده، مال کدخدا بود.)

عمو محمد که صدایمان کرد، فهمیدیم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کلیدش را داد دست بچه‌های کدخدا. که خیالشان راحت باشد از نبودن فرفره.

رفتیم پیش بابابزرگ با لب و لوچه آویزان. فهمید گرفتگی حالمان را. عموها را صدا زد. به عمو محمد گفت: «خودت کلید را دست کدخدا دادی و خودت پس می‌گیری.» عمو محمد مرد این حرفها نبود. همه‌مان می‌دانستیم. بابابزرگ گفت: «بروید و قفل گنجه را بشکنید.» عمو محمود گفت: «کی برایتان فرفره خرید؟ کدخدا؟!» گفتیم: «نه عمو جان! خودتان که می‌دانید، خودمان ساختیم!» گفت: «دیگر بلد نیستید بسازید؟» گفتیم: «چرا!» گفت: «بهترش را بسازید.» و رفت در خانه کدخدا به داد و بیداد. صدای بگومگویشان ده را برداشت. این وسط ما، قفل گنجه را شکستیم و بهترش را ساختیم.

بچه‌های کدخدا فهمیدند. کدخدا گر گرفت. داد زد: «یا فرفره یا حق آب!» و به میرآب گفت که آب را روی زمینهای همه‌مان ببندد. کار سخت شد. عموها از هزار راه ندیده و نشنیده، آب می‌آوردند سر زمین. که کشتمان از بی‌آبی نسوزد. مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد. مجید به تلافی‌اش، روروک ساخت. کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجید و مصطفی را هم گرفتند و زدند. صدای عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنایه‌ها شروع شد. عمو حسن جمعمان کرد و گفت: «این جور نمی‌شود. هم فرفره شما باید بچرخد و هم زندگی ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود کدخدا حرف بزند. وقتی که برگشت، خوشحال بود. گفت: «قرار شده روروک را خراب کنیم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمی آب بدهند.» بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمی‌ماند.» عمو حسن گفت: «قول داده که بماند. ما فرزندان شماییم. حواسمان هست!»

بچه‌های کدخدا آمدند و روروک را، جلوی چشمهای خیس ما، خراب کردند. عموحسن آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد. دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن فرفره. مهدی گفت: «وقت زانو بغل کردن نیست. باید چرخ چاه بسازیم. کدخدا از امروز ما می‌ترسید نه دیروز فرفره و روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.

عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار می‌رفت. یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی کدخدا می‌گفت. ما می‌شنیدیم و بهش «خدا قوت» می‌گفتیم. بچه‌ها داشتند بالای پشت بام یواشکی چرخ چاه می‌ساختند.

«سیده ملک خاتون»، اولین حُکمران زن شیعه در ایران

«سیده ملک خاتون»، اولین حُکمران زن شیعه در ایران
سیده ملک خاتون یا شیرین‌دخت دختر رستم بن شروین، اسپهبد طبری از سپهبدان خاندان باوند در مازندران ملقب به "ام رستم" یا «ام‌الملوک» یا از فرمانروایان آل بویه و همسر فخرالدوله دیلمی بود که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید. او اولین زن حکومتگر شیعی مذهب در تاریخ ایران بود که بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند.
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردم دار و نیکخو بود. عنصر المعالی درباره سیده خاتون می‌نویسد: «زنی ملک‌زاده و عفیفه و زاهد بود.» گردش امور درباری و دیوانی به دست یک زن در ایران دوره اسلامی تا زمان سیده خاتون سابقه نداشت و او یک زن شیعی مذهب بود که با تدبیر سیاسی، قلمرو وسیعی از ایران را تحت سلطه گرفته بود و بر آن حکومت می کرد. مهم‌ترین نقش سیده خاتون در حکومت شاخه جبال آل بویه، حفظ قلمروش از تهدید و حملات نظامی قدرتمندترین امیر منطقه در آن زمان، سلطان محمود غزنوی، بود. سلطان محمود غزنوی، که همزمان با حکومت مجدالدوله و مادرش، فتوحات بسیاری در خراسان و هند و غزنه داشت، در ادامه توسعه طلبی‌های خود به جانب ری کشیده شد و از سیده خاتون خواست تا نسبت به او اعلام اطاعت کند و در صورت استنکاف، او را تهدید به لشکرکشی به ری نمود. پاسخ سیده خاتون حکایت از تدبیر سیاسی او داشت و همین جواب مانع پیشروی سلطان محمود در آن زمان به ری گردید.زمانی به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است. سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : « باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی.»
ام رستم به پیک محمود گفت: «اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد؟»
پیک گفت: «آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد.»
ام رستم به پیک گفت: «که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید: در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند، ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود؛ اگر محمود را شکست دهم، تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت.» پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که تا او زنده بود محمود به ری لشکر نکشید. با این وجود، بیهقی، مورّخ دوره غزنویان، به گونه ای دیگر به قصد محمود غزنوی برای فتح ری در زمان سیده خاتون اشاره کرده‌است و به نقل از خواجه احمد می نویسد: «امیر ماضی در خلوت با من حدیث ری بسیار گفتی که آنجا قصد باید کرد و من گفتمی: رأی، رأی خداوند است که آن ولایت را خطری نیست و والی آن زنی است. بخندیدی و گفتی: آن زن اگر مرد بودی ما را لشکر بسیار بایستی داشت به نیشابور».
فرزندش مجدالدوله یک بار در سال ۳۹۷ قمری در همان سال‌های کودکی به تحریک اطرافیان بر ضد مادر برانگیخته شد. سیده خاتون با اقتدار تمام و با کسب حمایت از مقتدران محلّی، که با آنان رابطه خویشاوندی نیز داشت، توانست شورش‌های فرماندهان سپاه و توطئه کارگزاران دیوانی و درباری را فرونشاند. به قول عتبی، او «کافله ملک» بود. نقش فعّال او در مسائل سیاسی و نظامی دوره مجدالدوله تا آنجا پیش رفت که وقتی پسرش، مجدالدوله، به کوشش وزیرش سعی در کوتاه کردن دست سیده خاتون از امور حکومتی داشت و برای این منظور حمایت بعضی از سرداران سپاه را نیز کسب کرده بود، سیده خاتون به یاری بدرحسنویه، حاکم کرد دینور، ری را تسخیر کرد و مجدالدوله را برکنار نمود و برادرش شمس‌الدوله را به جای او نشاند. چندی بعد با او دوباره بر سر مهر آمد و او را به امارت ری بازگرداند و شمس‌الدوله را به همدان فرستاد. به گفته عتبی، مادر مجدالدوله معتضد به کثرت اقارب و شوکت عشایر [بود] و از سر تحکّم و تغلّب در حل و عقد و امر و نهی ملک با لشکر دیلم سخن می‌راند و میان او و مادر بدین سبب وحشت افتاد». هرچند سیده خاتون بلافاصله پس از مدتی کوتاه ـ چون شمس الدوله را نسبت به مجدالدوله سرکش‌تر یافت ـ مجدداً حکومت را به مجدالدوله باز گرداند، اما مسلّما این نوع تغییرات سیاسی، آن هم با سرعتی اینچنین، نیاز به اقتدار سیاسی و حمایت نظامی و درایت و کیاست فوق العاده داشت که سیده خاتون آن را دارا بود.
ابوعلی، حسین ابن عبدالله سینا، دانشمند و فیلسوف نامور ایرانی هم عصر این بانو بوده و نیز مدتی از عمرش را نزد سیده خاتون و پسرانش شمس‌الدوله و مجدالدوله دیلمی گذراند. وی که نزد سامانیان به امر مطالعه و تحقیق مشغول بود، با قدرت یافتن محمود غزنوی و مخالفت او با شیعیان، مجبور شد از خراسان خارج شود. پس در فرار از مقابل سپاهیان غزنوی و ضعف بسیاری از مخالفان محمود غزنوی به ری رفت و به خدمت سیده خاتون و مجدالدوله رسید و مورد لطف و محبت آنان قرار گرفت و ایشان چون حالات نفسانی او را شنیده بودند، در تعظیم او کوشیدند. کتابخانه مجدالدوله چنان غنی بود که ابن سینا، فیلسوف معروف شیعی مذهب، مدت‌ها در دربار او اقامت کرد و از کتاب‌هایش، که بیشتر در علم نجوم و حکمت بود، استفاده کرد.
اما صد افسوس زمانی که پس از مرگ سیده ملک خاتون درشهر ری، فرزندش رستم ملقب به مجدالدوله دیلمی به حکمروایی رسید و وقتی از دفع توطئه امرای دیلمی عاجز ماند، از سلطان محمود یاری خواست. سپاه محمود این بار به بهانهٔ اعانت به وی به ری آمد، مجدالدوله را دستگیر نمود و به هندوستان تبعید کرد و به حکومت آل بویه در ری خاتمه داد. محمود ری را تسخیر کرده، کتابخانه معروف ری را به آتش کشیده و صدها نفر از اندیشمندان و متفکران آنجا را به جرم زندیق و ملحد بودن به دار آویخت.
آرامگاه سیده ملک خاتون واقع در جاده خاوران تهران که به زیارتگاه امامزاده سیده ملک خاتون معروف است هرساله مورد بازدید هزاران نفر قرار می‌گیرد.


منابع:
- ناصرنجمی، ملک خاتون شیرزن دیالمه، تهران: نشر علم، ۱۳۷۶.
-زرین‌کوب، عبدالحسین. روزگاران. چاپ دوازدهم. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۹۰.
- ابوالفضل محمّد بن حسین، بیهقی، تاریخ بیهقی، ۱۳۶۲، تصحیح و حواشی و تعلیقات دکتر غنی و دکتر فیّاض، تهران، خواجو. ص. 263.
-میرجعفری، حسین، تاریخ تحوّلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۷۹، تهران، سمت.
-میرخواند، میر محمّد بن سید برهان الدین خواوند شاه، تاریخ روضة الصفا، ۱۳۳۹، ج ۶، تهران، مرکزی / خیّام / پیروز.
- هندوشاه بن سنجر بن عبداللّه صاحبی نخجوانی، تجارب السلف، ۱۳۴۴، تصحیح عبّاس اقبال، تهران، کتابخانه طهوری.
-ابوالشرف ناصح بن ظفرجرفادقانی ، ترجمه تاریخ یمینی، تألیف ابونصر محمدبن عبدالجبار عتبی، ۱۳۴۵، به اهتمام جعفر شعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
-خواجه نظام الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)، ۱۳۴۰، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

رهبر انقلاب،آیت الله خامنه ای (حفظه الله) از نگاه بزرگان و علما


علامه حسن زاده آملی:


آیت الله بهجت:


آیت الله وحید خراسانی


بنیان گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره)


به نقل از حجةالاسلام مهدوي:


به نقل از حجت الاسلام دانشمند:


دکتر میلانی دکتر مخصوص رهبر معظم انقلاب


آیت الله سید احمد خاتمی:


آیت الله بهاءالدینی(ره):


حضرت آیت الله مشکینی(ره):


آیت الله صمدي آملي:


 آیت‌الله العظمی سیستانی:


‌آيت الله العظمي اراكي(رحمةالله عليه)


آيت الله مهدوي كني


 آيت الله فاضل لنكراني(رحمة الله)


حضرت آیه الله العظمی گلپایگانی


آیت الله مصباح یزدی


حجت الاسلام بهلول (ره)


آیت الله العظمی نوري همداني


حضرت آیت الله فاطمی نیا


آیت الله خوشوقت(ره)


مرحوم دولابی(ره)


شهید دستغیب(ره)


علامه طباطبایی(ره):  

 آقا سيد علي، در زمان رهبري تو، امام زمان ظهور خواهد كرد!...

 

حاج احمد آقای خمینی(ره)


 آیت الله شهید صدوقی(ره)


آیت الله مکارم شیرازی


آیت الله میرزا جواد تبریزی(ره)


آیت الله ناصری


ادامه نوشته

جرايم در حقوق كيفرى يهود

در كتاب مقدس عبرى حدوداً 400 بار كلمه «خون» به كار رفته است. از اين تعداد حدود نيمى مرتبط با مرگ از روى خشونت است....

جعل اسناد در تورات و تلمود جرم شناخته نشده است، ولى ممكن است ابزارى براى ارتكاب غبن (كلاهبردارى) و ازاين رو داخل در منع كلى اعمال متقلبانه (لاويان، 19:35;[77] باشد.

بااين همه، تلمود مقررات مفصلى را براى منع از جعل پيش بينى كرده است; مثلا اسناد بايد بر روى كاغذ و به وسيله موادى نوشته شوند كه قابل محو كردن نباشند ...

ادامه نوشته

بر تازه مسلمانان در ابتداء کار سخت نگیرید

بر تازه مسلمانان در ابتداء کار سخت نگیرید
علاّمه بزرگ سیّد شرف الدین جبل عاملى رضوان الله تعالى علیه (1290 - 1377 ه‍ .ق ) گوید: یكى از مسیحیان ثروتمند لبنان نزدم آمد و گفت : مى خواهم مسلمان شوم ، وظیفه چیست ؟ گفتم : دو ركعت نماز صبح بخوان و چهار ركعت نماز عصر.
پرسید: مسلمانان هفده ركعت نماز مى خوانند! عرض كردم : مسلمانى آنها یك مقدار قوّى شده است . از این رو پیامبرصلّى اللّه علیه و آله راى تازه مسلمانان - بنابر نقل تواریخ - خواندن دو ركعت نماز صبح و عصر را توصیه مى نمودند. اكنون كه شما مسلمان شده اید همین اعمال را انجام بدهید كافى است . كم كم این شخص تازه مسلمان قوى شد و به مساجد مى رفت و مانند سایر مسلمانان ، نمازهاى پنجگانه را به جا مى آورد.
تا اینكه ماه رمضان فرا رسید، ایشان سراسیمه نزد من آمد و گفت : آیا من هم باید روزه بگیرم ؟ عرض كردم : خیر، روزه مربوط به مسلمانان قوّى است . مسلمانان صدر اسلام ، پس از مدّت طولانى كه از بعثت پیامبر گذشت به روزه گرفتن ماءمور شدند.گفت : مى خواهم روزه بگیرم . گفتم : هر اندازه كه آمادگى دارى روزه بگیر.
همین روش باعث گردید كه در سال دوّم ، تمام ماه رمضان را روزه گرفت و اكنون ایشان از مسلمانان نیرومند لبنان است ، نماز شبش ترك نمى شود و مهمترین بودجه و كمبودهایى مالى جنوب لبنان را تأءمین مى كند.
به همین سیاق، مرحوم حجة الاسلام محمد محققى (ره ) از طرف آیة ا... العظمى بروجردى ؛ (1292 - 1380 ه‍.ق) براى امر تبلیغ به اروپا اعزام شد و به دستور آیة الله بروجردى در سال 1357 ه‍ .ق در هامبورگ آلمان در بهترین نقطه شهر، در كنار دریاچه آلستر، مسجد بسیار با شكوهى در زمینى كه مساحت آن چهار هزار متر مربع است ساخته شد. و هم اكنون مركز علمى و مذهبى اسلامى در آن دیار مى باشد.
حجة الاسلام محققى مى گوید: در یكى از سفرها به ایران آمدم و به محضر آیة الله بروجردى رفتم . و بعد از دادن گزارش كار، با اظهار نگرانى عرض كردم : ما در اروپا مشكل داریم و آن اینكه آقایان نوعاً با خانمهایشان براى براى نماز جماعت و مراسم مذهبى به مسجد مى آیند و متاءسفانه وضع حجاب خانمهایشان مناسب نیست . اگر سخت گیرى كنیم كار پیش ‍ نمى رود، چه كار باید كرد؟ آقا در پاسخ فرمودند: « نه ، سختگیرى نكنید، به حداقل حجاب اسلامى اكتفا كنید، اینان بعداً كه بیشتر آمدند و آشنا شدند درست مى شوند، ابتدا سخت نگیرید».

به نقل از:
- مجله حوزه ، شماره 39، ص 48 و 49.
- رسالت ، ویژه نامه پیك هجران ، خرداد 1369، خاطره از آیة ا... حاج شیخ محمد رضا توسلى ، رئیس دفتر حضرت امام (ره ).

رحم الله عمــــی العباس ....

 

 

 
تا دست راستش را جلوتر برد تازه یادش افتاد
بغضش گرفت و اشکش جـــاری شد
لبخند حضرت عشق را میدید و زیر لب میگفت :

رحم الله عمــــی العباس ....
 

درد و دل یک چادر

درد و دل یک چادر
سلام
نام من چادر است ..نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است …
روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم …
شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محفاظت نکردید ، هیچ وقت یادم نمیرود … از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد ، خاکی شدم … وقتی سیلی خورد ، در صورتش بودم ، وقتی بین در و دیوار محسنش سقط شد ، خونی شدم … خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد…
و شما با من چه کردید ؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که میخواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده …
از شماست که برماست …
شنیدم که میگفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید !
اگر شمایی که خود را وارثان من میدانید درست رفتار میکردید و حرمتم را حفظ میکردید وضعیت من اینگونه نبود …
عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هر کاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود …
مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید …
مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من ، رنگی بودن کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان بیشتر جلوه کند …
عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید …
مرا به هر جایی بردید … از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسر ها تا کافی شاپ و محیط های فاسدتر …
هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید …
به سیاهی رنگم ایراد گرفتند … و شما سعی کردید مرا عوض کنید !!!
عده ای از شما به من مدل دادید ، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم … مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید …
شما به میراث فرهنگیتان دست نمیزنید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید …
به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ، از زیر من روسری های رنگارنگ بیرون زدید و یادتان رفت برای چه چیز آمده ام و اگر قرار بود زیبا باشم زیبا به شما میرسیدم …
شکایت شما را خواهم کرد …
به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید ، به جای اینکه مرا به شوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتان باشد ...



 

نمونه هایی از عُلو شأن امام خمینی (ره) نزد مراجع عظام عصر خود

نمونه هایی از عُلو شأن امام خمینی (ره) نزد مراجع عظام عصر خود

 



حضرت آیت الله العظمى آسید حسین بروجردى(ره) فقیه بزرگ قرن چهاردهم كه داراى مقام مرجعیت عامه شیعیان جهان گردید (متوفی به 13 شوال 1380 قمرى-مطابق با 10 فروردین 1340 شمسى)، در مجلسى كه جمعى از علماء از جمله امام خمینى(ره) حضور داشتند، در هنگامى كه مجلس تمام شد و قصد خروج از مجلس را داشتند، امام خمینى(ره) را بر خود مقدم داشت ، و به هنگامى كه با اعتراض بعضى ها روبرو شد این جمله را فرمود: «بله بله ، مى گویم سلام الله علیه، مى گویم سلام الله علیه ، همانگونه كه علامه حلى در هنگامى نام سید مرتضى(قدّس سرّه) در محضرش برده شد فرمود: «سلام الله علیه، سلام خدا بر سید مرتضى من هم مى گویم: سلام خدا بر خمینى». باید توجه داشت که این سخن آیت الله العظمی آقاى سید حسین بروجردى (ره)حدود سه سال قبل از 15 خرداد 42 (آغاز قیام امام خمینى-ره ) بوده است . همچنین جمعى در محضر مرجع تقلید شیعیان، مرحوم حضرت آیت الله العظمى میلانى (كه در مشهد مقدس سكونت داشت ) نشسته بودند، و آن هنگام كه امام خمینى (ره ) در تبعید به سر مى برد، سخن از امام خمینى به میان آمد. آیت الله العظمى میلانى فرمود: «سلام الله علیه،سلام خدا بر خمینى». در آن جمع ، این كلام براى شخصى ناخوشایند آمد، آن شخص سخنى گفت كه بوى اعتراض مى داد.
آیت الله میلانى به او فرمود: «ساكت باش اى فلانى ! اینجا مسئله تقلید در بین نیست كه گفته شود، فلانى اعلم است یا من ؟، اینجا بحث رهبرى است و چنین نیست كه هر مجتهدى لیاقت رهبرى داشته باشد، به همان گونه كه لیاقت تقلید را دارد. لیاقت رهبرى را تنها فقیه سیاستمدار دارا است كه به زمان خویش، آگاه بوده، و در راه خدا از ملامت ملامتگران نترسد و اكنون با این مشخصات كسى جز آیت الله خمینى نیست».

جریان شناسی افشاگران؛

جریان شناسی افشاگران؛
مسئله افشاگری در نظام اسلامی از موضوعاتی که دارای جنبه‌های مختلفی است، گاهی بر اساس تکلیف شرعی است، گاهی برای تسویه حساب سیاسی، گاهی برای ایجاد حاشیه امن و گاهی برای برچسب زدن و لکه دار کردن دیگران و گاهی بلوف و یا دروغی است برای ترساندن رقبا و منتقدین.
دیدبان:افشاگری در تاریخ سیاسی، از موضوعاتی است که همواره در این حوزه وجود داشته و به همراه خود حواشی فراوانی داشته است و لزوما مختص به موضوعات سیاسی نیست بلکه تمامی موضوعات اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... را شامل می شود، تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی نیز از ابتدای پیروزی انقلاب تا به حال، از این پدیده مستثنی نبوده و همواره مصادیقی از افشاگری‌های مختلف دیده شده است، از افشاگری‌هایی که بر اساس تکلیف شرعی انجام شده است تا افشاگری‌هایی بر پایه دروغ و خلاف منافع ملی و مردم.

عموما دولت‌ها و اشخاص برای قرار دادن خود و حزب مطبوعشان در حاشیه امن، منافع شخصی، گروکشی سیاسی، تسویه حساب شخصی و گروهی، ادعای افشاگری می‌کنند و در پاره‌ای از مواقع، حتی به افشاگری‌های نادرست، دروغین، مبهم، غیر اخلاقی و خلاف قانون متمسک می‌شوند که نه تنها به نفع خود نیست بلکه به ضرر منافع ملی تمام خواهد شد و جز روسیاهی چیزی برای شخص یا گروه افشا کننده ندارد.

از سوی دیگر، گاهی اوقات مسوولان بنابر مصلحت و نفع عمومی، اقدام به افشای بعضی از ناگفته‌ها می‌کنند تا هم با مردم اتمام حجت بشود و هم به تکلیف خود عمل کرده باشند، کما اینکه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بارها خطاب به متخلفان و مسوولانی که خود را به تجاهل و تغافل زده‌اند، هشدار داده‌اند که در صورت عدم اصلاح رفتار، بر اساس مصلحت و نفع مردم و جامعه، مسائلی را با مردم بازگو خواهند کرد.

آنچه در این نوشتار به دنبال بررسی آن هستیم، دسته بندی و معرفی مصادیقی از انواع افشاگری‌ها در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

افشاگری‌هایی از نوع تکلیف شرعی

یکی از انواع افشاگری هایی که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاده و خواهد افتاد، افشاگری و یا تهدید به افشاگری توسط رهبر و ولی فقیه است.

امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بارها بواسطه اقدام اشتباه و بعضا خلاف قانون و شرع مسوولین، هشدارهای جدی به متخلفین داده اند تا به اصلاح فتار خود بپردازند و در پاره ای از مواقع، بر اساس تکلیف شرعی و قانونی خود و با اجتهادی که در امور دینی کسب کرده اند، مسائلی را با مردم در میان گذاشته و به صورت عمومی اعلام کرده اند.

نمونه‌ای از هشدار مقام معظم رهبری خطاب به مسوولین

حضرت آیت الله خامنه‌ای بارها خطاب به مسولان و نخبگان سیاسی هشدار داده‌اند که در صورت عدم توجه به منافع عمومی و قانون اساسی، با مردم صریحتر صحبت خواهند کرد، به عنوان مثال، ایشان روز 29 خرداد سال 1388 در فتنه 88 خطاب به معترضین و نخبگانی که با ادعای تقلب و اقدامات غیر قانونی، شیرینی حماسه سیاسی 22 خرداد را در کام مردم تلخ کردند، می‌فرمایند: " من از همه این دوستان، این برادران، می‌خواهم بنا را بر برادرى بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت كنید. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خداى متعال توفیق بدهد كه همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت كشور را می‌خواهند. جشن پیروزى چهل میلیونى را این برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب كند؛ همچنانى كه دشمن می‌خواهد خراب كند. البته اگر كسانى بخواهند راه دیگرى را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم كرد."[1]

افشاگری‌های شرعی

1- شاید یکی از اولین افشاگری‌های تاریخ معاصر انقلاب اسلامی، افشاگری‌ اسناد بدست آمده از لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام است.

اسنادی که خیانت بسیاری از فریب خوردگان و نفوذیان انقلاب را برای مردم آشکار می‌کرد، حال و هوای افشای عوامل خارجی در همکاری با سفارت آمریکا به حدی بود که مردم در شعارهای خود اعلام می‌کردند "دانشجوی خط امام افشا کن افشا کن" و از سوی دیگر، با دخالت نهادهای انقلابی، افشای اسناد و اسامی منافقین و فریب خوردگان تا حدودی قانون‌مند و مهندسی شده انجام گرفت.، شهید باهنر درباره افشای اسناد لانه جاسوسی می‌فرمایند: افشاگری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بکلی ممنوع نشده است و این دانشجویان تحت ضوابطی جدید و پس از بررسی و تشخیص دادگاه های صلاحیت دار می توانند افشاگری کنند[2]




2- یکی از مصادیق افشاگری‌هایی که در دهه اول انقلاب اتفاق افتاده است، نامه امام خمینی (ره) به آیت‌الله منتظری بوده است، لازم به توضیح است که حضرت امام با وجود اصرار زیاد بر انتشار این نامه از رسانه ها، با تقاضا و صلاحدید مسئولان کشور مبنی بر عدم انتشار در آن زمان موافق فرمودند. با این حال، برای اولین بار نسخه ای از آن توسط حجت الاسلام فاکر در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت و در تاریخ 1/9/76 در روزنامه مذکور به چاپ رسید و مورد تأیید دفتر نشر آثار امام نیز قرار گرفت.

ایشان در نامه اول خود به آقای منتظری، سه مطلب مهم را با مردم در میان می‌گذارند، اول اینکه ایشان با قائم مقامی آقای منتظری از ابتدا مخالف بوده‌اند، دوم اینکه ایشان راضی به نخست وزیری بازرگان نبوده و سوم اینکه امام خمینی برخلاف شایعات آن زمان، نه تنها موافق ریاست جمهوری بنی صدر نبودند بلکه به ابوالحسن بنی صدر رأی هم ندادند.



"و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم كه مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌كرده كه مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر این گونه كارهاتان را ادامه دهید مسلما تكلیف دیگری دارم و می‌دانید كه از تكلیف خود سرپیچی نمی‌كنم. و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم"[3]

ایشان در انتهای خود با توجه به محورهای اشاره شده در نامه خود به آقای منتظری، دلیل خود بر علنی کردن ناگفته ها را اینگونه بیان می‌کنند: "من كار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل كنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام كه واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم"[4]

3- یکی دیگر از مصادیق افشاگری تکلیفی، بیانات مقام معظم رهبری درباره رابطه با آمریکاست، ایشان در تازه‌ترین بیانات، در کنار مشخص کردن نظر منفی خود درباره رابطه و مذاکره با آمریکا، گوشه‌ای از ناگفته‌های سیاست خارجی دولت‌های قبلی و فعلی جمهوری اسلامی درباره رابطه با آمریکا افشا می‌کنند و می‌فرمایند: "همین‌جا من این را بگویم كه از جمله‌ی تاكتیكهای تبلیغاتی اینها این است كه گاهی شایع میكنند كه از طرف رهبری، كسانی با آمریكائی‌ها مذاكره كردند؛ این هم یك تاكتیك تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا كنون از سوی رهبری، هیچ‌ كس با آنها مذاكره نكرده است. در چند مورد، در طول سالهای متمادی، در دولتهای گوناگون، كسانی بر سر موضوعات مقطعی ــ كه ما هم مخالفتی نداشتیم ــ با آنها مذاكره كرده‌اند؛ اما مربوط به دولتها بوده است. البته همانها هم موظف بوده‌اند كه خطوط قرمز رهبری را رعایت كنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت كنند"[5]

افشاگری‌هایی از جنس اعتراف

یکی دیگر از مصادیق افشاگری در تاریخ انقلاب، افشاگری متخلفان و محکومین در دادگاه‌های انقلاب اسلامی بوده است، به نحوی که بعد از اثبات جرم و اتهام توسط دادگاه صالحه، بر اساس مصلحت جامعه و مردم، گوشه‌ای از اعترافات محکوم در رسانه ملی پخش می‌شده است.

1- یکی از مصادیق افشاگری اعترافی، افشای نام آیت‌الله شریعتمداری در کودتای آمریکایی صادق قطب زاده است، قطب زاده پس از دستگیری توسط نیروهای انقلاب، در اعترافات تلویزیونی خود علاوه بر افشای اسامی همکاران و مرتبطین کودتا، به نقش شریعتمداری در تأیید کودتا اشاره می‌کند و می‌گوید: در بین مراجع فقط با واسطه‌ای با شخص آیت الله شریعتمداری مسأله را درمیان گذاشته شده بود... من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب - مسأله اصل براندازی - به نظر ایشان رسیده بود... ایشان (شریعتمداری) گفتند که من قبل از انجام برنامه کاری نمی‌توانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید می‌کنم و اقدام می‌کنم.[6]



2- یکی دیگر از مصادیق این نوع افشاگری، اعترافات مهدی هاشمی (معدوم) درباره اقدامات و خیانت‌های بوده است که توسط باند مهدی هاشمی انجام گرفت، مهدی هاشمی در اعترافات خود، سواستفاده از ساده لوح بودن آقای منتظری را افشا می‌کند و می‌گوید: گزارشاتی به آقا می نوشتم که معتقد بودم کارساز است و در همین جا باید عرض کنم من، با گزارشاتی که به آقا می نوشتم، در حقیقت از اعتماد پاک و بی شائبه فقیه عالی قدر نسبت به خودم، سوء استفاده کردم. من می خواستم با نوشتن این نامه ها و گزارشات به خدمت ایشان، در حقیقت افکار خودم را القاء کنم و خط بدهم"[7]



3- اعترافات متهمین فتنه 88 در دادگاه انقلاب اسلامی و نام بردن از مسوولین سابق و فرزندانشان، مصداقی از این نوع افشاگری است.

افشاگری‌های سیاسی

از دیگر انواع افشاگری در تاریخ انقلاب، افشاگری هایی توسط اشخاص و گروه های سیاسی در جهت گروکشی و تسویه حساب سیاسی است که در خیلی از موارد، نه تنها به نفع کلیت نظام نیست بلکه به ضرر منافع عمومی انقلاب و مردم است.

1- افشای ماجرای مک فارلین، یکی از مصادیق مهم افشاگری سیاسی است، که حتی می توان نام تسویه حساب های سیاسی را بر آن نهاد؛ ماجرا از این قرار بود که بیت آیت الله منتظری از طریق قربانی فر – واسطه مذاکرات مک فارلین – از این ماجرای محرمانه آگاهی یافتند؛ قربانی فر که احساس می کرد به او توجهی نشده، همه ماجرای مک فارلین را در نامه ای چند ده صفحه ای برای آیت الله منتظری، به اعتبار اینکه او قائم مقام رهبری است، نوشت و با عنوان محرمانه برای وی فرستاد؛ آیت الله پس از مطالعه آن را در اختیار دیگر اعضای بیت قرار داد؛ نامه محرمانه به مهدی هاشمی هم رسید؛ او هم از اینکه بیت و خود او در جریان این ماجرای محرمانه و بسیار مهم قرار نگرفته اند بر آشفت و از طریق روزنامه الشراع لبنان جریان را افشا کرد؛ منتظری در خاطرات خود می گوید: " افشای ماجرای مک فارلین هم در مجله الشراع لبنان ... بوسیله سید مهدی [هاشمی] انجام شد». آیت الله منتظری به صراحت عنوان می کند که نامه هایی را که از قربانی فر دریافت کرده بود "سید مهدی [هاشمی] توسط یکی از دوستانش به الشراع رسانده بود"[8] این نامه ها در حالی از سوی دفتر آیت الله منتظری به یک روزنامه خارجی داده شد که در هر دو نامه عنوان "به کلی سری" وجود داشت.[9]

2- بیت آیت الله منتظری مخصوصا سعید منتظری و هادی و مهدی هاشمی افشاگری های دیگری نیز در طول دوران قائم مقامی منتظری داشته اند؛ از آن جمله است افشاگری علیه دکتر هادی نجف آبادی و آیت الله سیدصادق روحانی. هر دو هم دلیل روشنی داشت؛ دکتر هادی نجف آبادی در یک سمینار علیه مهدی هاشمی موضع گرفته بود؛ سیدصادق روحانی هم منتظری را شایسته رهبری نمی دید و اعلام مخالفت کرد. این اعلام مخالفت ها کافی بود تسویه حسابی علیه این افراد صورت گیرد؛ در این حال سعید منتظری و مهدی هاشمی دست به افشای مدارک و اسنادی که از ساواک بدست آمده بود، علیه این دو نفر کردند، و حتی در مواردی دست به سند سازی نیز زدند. این افشا کردن ها که به منظور تسویه حساب صورت گرفته بود لطماتی به وجهه این دو نفر وارد کرد. مهدی هاشمی در اعترافات خود به این امر اشاره کرد؛ آقایان حمید روحانی، کروبی و امام جمارانی نیز در نامه ای به منتظری به نقش سعید منتظری در این اتفاقات اشاره کردند.[10]

افشاگری‌های مطبوعاتی

آغازگر مسیر افشاگری های مطبوعاتی را باید مهدی نصیری دانست؛ همو که در سال 74 نشریه صبح را راه اندازی و مسیر حق طلبانه ای را در پیش گرفت و یکی از تاثیرگذارترین نشریات کشور نام گرفت. در روزهای پایانی عمر دولت کارگزاران نشریاتی مانند شلمچه نیز راه اصلاح وضع آن روز را چنین مسیری می دانستند، و کیهان نیز وارد این عرصه شد. اما با شروع دوران دوم خرداد، و راه اندازی زنجیره ای روزنامه ها و نشریات، این اتفاق وارد وادی خطرناک و انحرافی شد. نشریات زنجیره ای برای تخریب رقبای خود از فضای باز سیاسی آن روزها حداکثر بهره ها را بردند و در انزوای رقیب به هر کاری دست می زدند. تخریب چهره های رقیب تحت عنوان افشاگری – که اغلب هم بدون هیچ سند و مدرکی صورت می گرفت، از جمله فعالیت های آن روزهای روزنامه های زنجیره ای است. سلسله مطالب اکبر گنجی که عنوان محرمانه را نیز یدک می کشید و هیچ گاه منابع و اسناد آن ارائه نشد، از جمله مواردی است که به لجن پراکنی و تهمت زنی ذیل عنوان محرمانه علیه نظام و مسئولان آن می پرداخت.



از دیگر افشاگری‌های صورت گرفته می‌توان به افشاگری حسین شریعتمداری علیه خاتمی یاد کرد؛ ملاقات سید محمد خاتمی با جورج سوروس یهودی از مشهورترین این افشاگری هاست.

افشاگری‌هایی از جنس دروغ

این نوع از افشاگری، اغلب بواسطه مسوولان دولتی و نخبگان سیاسی برای قرار گرفتن در حاشیه امن و سو استفاده از شرایط موجود است و از سوی دیگر، گاهی اوقات برای امتیاز گرفتن از رقبا و ساکت کردن منتقدین و مخالفین است.

1- شدت افشاگری ها از سوی بنی صدر و در زمان ریاست جمهوری وی، به حدی بود که چهره هایی مانند مقام معظم رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی و شهید بهشتی بارها نسبت به رواج آن هشدار داده بودند، بنی صدر حتی برابر تذکرات امام (ره) نیز به خود نیامد و در یکی از صحبت های خود مشخصا اعلام کرده بود: "مردم از رئیس جمهورشان انتظار افشاگری دارند و من این کار را برای مردم کردم و بازهم خواهم کرد"[11]



التهاب‌آفرینی و تنش‌زایی بنی‌صدر تا جایی ادامه یافت که در نهایت بنی‌صدر در مراسمی که به ‌مناسبت سالروز درگذشت محمد مصدق در دانشگاه تهران برگزار شده بود، بعد از توهین به سران انقلاب به خصوص شهید بهشتی، به دروغ درباره شکنجه در زندان‌های انقلاب می‌گوید: در قانون اساسی ما شکنجه مگر حرام نشد؟ ممنوع نشد؟ ما شکنجش می کنیم.[12]

سخنرانی بنی صدر در دانشگاه تهران (دانلود)

2- یکی دیگر از مصادیق افشاگری های دروغ، سخنان توهین آمیز مهدی کروبی یکی از محکومین فتنه 88 است که بدون هیچ گونه سند و مدرکی، علیه نظام اتهاماتی را را مطرح کرد و هیچگاه دلیل موجهی برای حرف خود درباره اعمال غیر اخلاقی نسبت به زندانیان در جمهوری سالامی ایران ارائه نکرد.



3- یکی دیگر از مصادیق افشاگری‌های دروغین، برچسب زنی و اتهام زدن به رئیس جمهور قانونی کشور توسط دیگر نامزدها و حامیانش به خصوص میرحسین موسوی در فتنه 88 است، به گونه‌ای که بدون هیچگونه سند و مدرکی آقای احمدی نژاد و بدنه دولتی را به رمالی و جادوگری متهم کردند.



4- در سال 87 عباس پالیزدار به تبعیت از دولتی که او هوادارش بود یکی از تاریخی ترین افشاگری های اخیر را کلید زد. پالیزدار با عنوان دبیر کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی، در جمع دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان حاضر شد و اتهامات اقتصادی بزرگی را به برخی چهره‎‎های شناخته شده سیاسی کشور وارد ساخت و جریان حامی دولت به واسطه این افشاگری ها شعار مبارزه با فساد در دولت سر می دادند اما با ورود قوه قضائیه به ماجرا، در نهایت پالیزدار اعتراف کرد که بیشتر اتهاماتی که به افراد وارد کرده است بی پایه و اساس بوده است. او با حکم قوه قضائیه در رابطه با اتهامات دروغین، ضمن اظهار پشیمانی، از تعدادی از شاکیان خود، رضایتنامه و حلالیت اخذ کند.



افشاگری‌هایی از جنس خیانت

یکی دیگر از انواع افشاگری، فاش کردن اسناد و اقدامات طبقه بندی شده نظام اسلامی است که نباید به صورت علنی بازگو شود و در صورت افشای آنها، عملا منافع ملی تهدید شده و خیانت به انقلاب و کشور محسوب می‌شود.

1- یکی از مصادیق این نوع افشاگری، ماجرای انتشار سند طبقه بندی شده وزارت اطلاعات در روزنامه سلام است که نتیجه‌ای جز خیانت و تهدید منافع عمومی نداشت.

در تیرماه 1378، كمیسیون فرهنگی مجلس پنجم ، طرحی را با عنوان "اصلاحیه قانون مطبوعات" در چهار بند به تصویب رساند تا به نوعی بتواند نفوذ بیگانگان و آزادی بی قید و شرط قلم به دستان مزدور علیه انقلاب اسلامی را مهار کند.

روزنامه سلام هم در 15 تیر یعنی یك روز مانده به مطرح شدن اصلاحیه در صحن علنی مجلس ، اقدام به انتشار سند محرمانه منتسب به وزارت اطلاعات نمود و با تیتر درشت نوشت : "سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است"

بعد از انتشار این سند طبقه بندی شده در روزنامه سلام و به تبع آن توقیف روزنامه، مطبوعات زنجیره‌ای دولت اصلاحات اقدام به لجن پراکنی علیه نظام کردند و نتیجه این مسئله، تنها و تنها نفوذ بیگانگان به داخل کشور و فتنه 18 کوی دانشگاه یا همان 18 تیر 78 بود.



2- یکی دیگر از افشاگری‌های خیانت آمیز به کشور، خیانت مجلس ششم علی الخصوص یکی از نمایندگان حزب مشارکت در مجلس ششم است.

ماجرای نطق شرم آور و انباشته از خیانت یك عضو فراكسیون مشاركت (احمد شیرزاد) از تریبون مجلس ششم كه ادعا كرد ایران 19 سال درباره برنامه هسته ای دروغ گفته و اكنون دم خروس بیرون افتاده است، مصداق بارز افشاگری خیانت علیه انقلاب است.

این نطق دقیقا مقارن با دم تكاندن گروهك تروریستی منافقین و طرح ادعای نظامی بودن برنامه هسته ای ایران انجام گرفت؛ ادعایی كه دروغ بودن آن به مرور زمان و با بازرسی های گسترده بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی ثابت شد.



افشاگری از جنس بی اخلاقی

متاسفانه از دیگر مصادیق بی اخلاقی در نظام اسلامی، افشاگری‌هایی است که عملا اخلاق و اصول اسلامی در آنها رعایت نمی‌شود و نتیجه این افشاگری‌ها چیزی جز تهمت زدن به افراد و اقدام بر خلاق قانون اساسی نخواهد بود.

1- یکی از مصادیق بارز این نوع افشاگری، ادعاها و برچسب زنی‌های نامربوط نامزدهای ریاست جمهوری در انتخابات سال 1388 است به گونه‌ای که در مناظره‌های انتخاباتی از اشخاصی نام برده شد که هیچ نقشی در مناظره نداشتند و نمی‌توانستند مقابل ادعاهای مطرح شده از خود دفاع کنند.

2- از جدیدترین مصادیق بی اخلاقی در افشاگری‌های انجام گرفته در تاریخ انقلاب، ماجرای استیضاح "شیخ الاسلام" وزیر کار و رفاه اجتماعی دولت دهم بود. در این استیضاح، آقای احمدی نژاد برخلاف اصول اسلامی و قانون اساسی، اقدام به پخش فیلمی از برادر رئیس مجلس شورای اسلامی کرد که هیچ ارتباطی با ماجرای استیضاح نداشت و عملا توهینی به نمایندگان و مردم محسوب می‌شد.



مقام معظم رهبری درباره این ماجرا فرمودند: " رئیس یك قوه به استناد یك اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌اى در دادگاه، دو قوه‌ى دیگر را متهم كرد؛ این كار بدى بود، این كار نامناسبى بود؛ اینجور كارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسى مردم است. یكى از حقوق اساسى مهم مردم این است كه در آرامش روانى و در امنیت روانى زندگى كنند؛ در كشور امنیت اخلاقى برقرار باشد. اگر یك فردى متهم به فساد است، نمی شود به خاطر او انسان دیگران را متهم كند؛ حتّى اگر ثابت هم میشد، چه برسد به اینكه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاكمه‌اى نشده. به استناد متهم كردن یك نفر، انسان بیاید دیگران را، مجلس را، قوه‌ى قضائیه را متهم كند؛ این كار درست نیست، این كار غلط است. بنده فعلاً نصیحت میكنم"[13]

افشاگری‌هایی از جنس بلوف

از دیگر مصادیق افشاگری، افشاگری‌هایی است که هیچگاه بازگو و افشا نمی‌شوند و گروه سیاسی تنها برای ایجاد حاشیه امن و اخطار دادن به رقبا، هشدار به افشاگری می‌کند.

1- از مصادیق افشاگری‌های دروغین، ماجرای لیست 300 نفره در جیب آقای احمدی نژاد است، ایشان از ابتدای دوره ریاست جمهوری در سال 84 تا اواخر دوره دوم ریاست جمهوری، همواره از وجود لیست مفسدین اقتصادی کشور سخن می‌گفت، اما بعد از جدی شدن قوه قضائیه و نامه حجت الاسلام اژه‌ای دادستان کل کشور برای پیگیری لیست 300 نفره رئیس جمهور، حتی یک اسم هم از جیب ایشان بیرون نیامد!



[1] - http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=5613

[2]- اطلاعات ، 20بهمن 1358، صفحه 12

[3]- صحیفه امام خمینی (ره) ج 21 ص 330

[4]- همان

[5]- بیانات در حرم مطهر رضوی (1/1/92)

[6]- روزنامه جمهوری اسلامی 20/ 8/ 1368

[7]- مصاحبه مهدی هاشمی در تاریخ 18/9/1365 در سیمای جمهوری اسلامی

8. خاطرات منتظری، ج1؛ صص 607-608

9. همان، ج2 ، ص 1077 و 1093

[10]. خاطرات آیت الله منتظری ، ج2، 1254 -1255

[11] - http://namehnews.ir/News/Item/25946/2/

[12]- etedaal.ir/fa/news/48625

[13]- بیانات در دیدار مردم آذربایجان‌ (28/11/91)

در برابر سلفی ها اگر هم صدایی بگو یا علی...

 

همسنگر ..... سلام...
چه نشسته ایم که سلفی ها به جای شمع، بر کیک تولد مولا، پیکر شیعه ای بی سر روشن کرده اند....
وظیمه ما چیست؟؟؟؟؟
ما که صدای شعار هایمان  زمین را مسخرکرده است و ادعایمان گوش آسمان را کر کرده است...
حالا اگر نمی توانیم توشه سفر ببندیم و بر همه خواسته های دنیایی بخندیم و سلاح  خویش بر کمر ببندیم  وهمانند قاسم ابن الحسن (ع)شهادت را ز عسل شیرین تر ببینم و  همراه با مدافعان حرم حضرت دل بر، بنت الحیدر، به دیار شام هجرت کنیم  ،
که دلیل نمی شود خود را" بی مسولیت" نسبت به اعمال وقیحانه ی سلفی ها بپنداریم و  سکوت کنیم ....
داخل پرانتز عرض کنم هرچند که بزرگواران همه در درایت و بصیرت پیش قراولان سپاه عشق هستید ....بعد از سوریه نوبت ایران است... باید با چشم خود اعمال کفتار صفتانه ی سلفی ها را ببینیم تا باور کنیم  دشمنی   و کینه این دشمنان اهل بیت را؟؟؟؟؟؟
آیا دوست دارید که ابوقصار (لعنه الله علیه)طعم  قلب و جگر ما را نیز بچشد؟؟؟؟
نباید کاری کنیم؟؟؟
فردا چگونه چشم در چشمان شهلای مولا بیندازیم؟؟؟؟؟
یعنی هیچ کاری از دستمان بر نمی اید؟؟؟؟؟
همت کنیم و رندی کنیم و عشق به خرج دهیم خواهید دید که با همین دست های خالی چه کار ها که انجام نمی شود ......
آخر عزیزان ....
وبلاگی بنویسید ...
طرحی بزنید.....
مطلبی انتشار دهید ...
ایمیلی بزنید....
(مثلا یکی از دوستان شبکه ی کثیف الجزیره را به باد ایمیل گرفت ....)
که هر ایمیل خود را مانند تیر و ترکشی فرض کنید که حد اقل نتیجه آن اینست که خواهند فهمید شیعه " زنده" است ....
یا ایها الذین امنو ا خدوا حذرکم .... ای کسانی که ایمان آورده اید در برابر دشمن سلاح خود را در بر گیرید ...نسا/71
به قول پیر می فروش که ذکرش به خیر باد زیادی صاف نباش! آدم ها در جاده های صاف بیشتر ویراژ می دهند …
همسنگر ..... سلام...
چه نشسته ایم که سلفی ها به جای شمع، بر کیک تولد مولا، پیکر شیعه ای بی سر روشن کرده اند....
وظیمه ما چیست؟؟؟؟؟
ما که صدای شعار هایمان  زمین را مسخرکرده است و ادعایمان گوش آسمان را کر کرده است...
حالا اگر نمی توانیم توشه سفر ببندیم و بر همه خواسته های دنیایی بخندیم و سلاح  خویش بر کمر ببندیم  وهمانند قاسم ابن الحسن (ع)شهادت را ز عسل شیرین تر ببینم و  همراه با مدافعان حرم حضرت دل بر، بنت الحیدر، به دیار شام هجرت کنیم  ،
که دلیل نمی شود خود را" بی مسولیت" نسبت به اعمال وقیحانه ی سلفی ها بپنداریم و  سکوت کنیم ....
داخل پرانتز عرض کنم هرچند که بزرگواران همه در درایت و بصیرت پیش قراولان سپاه عشق هستید ....بعد از سوریه نوبت ایران است... باید با چشم خود اعمال کفتار صفتانه ی سلفی ها را ببینیم تا باور کنیم  دشمنی   و کینه این دشمنان اهل بیت را؟؟؟؟؟؟
آیا دوست دارید که ابوقصار (لعنه الله علیه)طعم  قلب و جگر ما را نیز بچشد؟؟؟؟
نباید کاری کنیم؟؟؟
فردا چگونه چشم در چشمان شهلای مولا بیندازیم؟؟؟؟؟
یعنی هیچ کاری از دستمان بر نمی اید؟؟؟؟؟
همت کنیم و رندی کنیم و عشق به خرج دهیم خواهید دید که با همین دست های خالی چه کار ها که انجام نمی شود ......
آخر عزیزان ....
وبلاگی بنویسید ...
طرحی بزنید.....
مطلبی انتشار دهید ...
ایمیلی بزنید....
حقیر  به شخصه شبکه ی کثیف الجزیره را به باد ایمیل گرفتم ....
که هر ایمیل خود را مانند تیر و ترکشی فرض کنید که حد اقل نتیجه آن اینست که خواهند فهمید شیعه " زنده" است ....
یا ایها الذین امنو ا خدوا حذرکم .... ای کسانی که ایمان آورده اید در برابر دشمن سلاح خود را در بر گیرید ...نسا/71
به قول پیر می فروش که ذکرش به خیر باد زیادی صاف نباش! آدم ها در جاده های صاف بیشتر ویراژ می دهند …
اگر هم صدایی بگو یا علی...




 

آشتی با فاطمه ی زهرا سلام الله علیها

 

داستان زیبا و تاثیرگذار یک بار اعتماد جوانی گناهکار به حضرت زهرا(سلام الله علیها)

چند وقت پیش توی تهران، توی حسینیه ای منبر میرفتم، یه جوونی اومد نزدیک سی سالش. گفت حاج آقا من با شما کار دارم. گفتم بنویس، گفت نوشتنی نیست. گفتم ببین منو قبول داری؟ گفت آره. گفتم من چند ساله با جوونا کار میکنم، کسی که نتونه حرفشو بنویسه بعدشم نمیتونه بگه. یک و دو و سه و چهار کن و بنویس. گفت باشه.
فرداشب که اومدیم، یه نامه داد به ما، من بردم خونه، نامه را که خوندم دیدم این همونیه که من در به در دنبالش میگشتم. 
فرداشب اومد گفت که: چی شد؟
گفتم من نوکروتنم، من میخوام با شما یه چند دقیقه صحبت کنم.
وعده کردیم و گفت که: منو چجوری میبینید شما؟
گفتم من نه رمالم نه جادوگرم چی بگم؟
گفت: نه ظاهری، گفتم بچه هیئتی
زد زیر گریه گفت: خاک تو سر من کنند، تو اگر بدونی من چه جنایاتی کردم، چه گناهایی کردم. فقط خوب خوبه ای که میتونم بگم از گناهایی که کردم اینه که مادرمو چند بار کتک زدم، پدرمو زدم، دیگه عرق و شراب و کارای دیگه شو، دیگه...
گفتم پس الآن اینجوری!!!!!
گفت حضرت زهرا دستمو گرفت
گفت حاج آقا من سرطانی بودم، سرطانی میدونی یعنی چی؟
گفتم یعنی چی؟
گفت به کسی سرطانی میگن که نه زمان حالیشه، نه مکان، نه شب عاشورا حالیشه، نه تو حسینیه، نه مکان میفهمه
گفت من سرطانی بودم
یه خونه مجردی با رفیقامون درست کرده بودیم، هرکی هر کی رو جور میکرد تو این خونه مجردی اونجا رختخواب گناه و معصیت...
گفت شب عاشورا هرچی زنگ زدم به رفیقام، هیچکدوم در دسترس نبودند
نه نمازی، نه حسینی، هیچی
میگفتم اینارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
میگفت ماشینو برداشتم برم یه سرکی، چی بهش میگن؟ گشتی بزنم
تو راه که میرفتم یه خانمی را دیدم، دخترخانم چادری داشت میرفت حسینیه
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشینش کردم با هر مکافاتی که بود، میرسونمت و ....ـ
خلاصه، بردمش توی اون خانه ی مجردی
اینم مثل بید میلرزید و گریه میکرد و میگفت بابا مگه تو غیرت نداری؟ آخه شب عاشوراست!!!! بیا به خاطر امام حسین حیا کن
گفتم برو بابا امام حسین کیه؟ اینارو آخوندا درآوردند، این عربها با هم دعواشون شده به ما ربطی نداره
گفت توی گریه یه وقت گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حیا کن!!! من این کاره نیستم، من داشتم میرفتم حسینیه! 
گفتم من فاطمه زهرا هم نمیشناسم، من فقط یه چیز میشناسم: جوانی، جوانی کردن
جوانی، گناه
جوانی، شهوت
اینارو هم هیچ حالیم نیست
گفت این خانمه گفت: تو اگر لات هم هستی، غیرت لاتی داری یا نه؟ گفت: چطور؟
_ خودت داری میگی من زمین تا آسمون پر گناهم ، این همه گناه کردی، بیا امشب رو مردونگی لوتی وار به حرمت مادرم زهرا گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاری دلت میخواد بکن
گفت ما غیرتی شدیم
لباسامو پوشیدم و گفتم: یالا چادرو سرت کن ببینم، امشب میخوام تو عمرم برای اولین بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببینم این زهرا میخواد چیکار کنه مارو... یالا
سوار ماشینش کردم و اومدم نزدیک حسینیه ای که میخواست بره پیاده اش کردم
از ماشین که پیاده شد داشت گریه میکرد
همینجور که گریه میکرد و درو زد به هم، دم شیشه گفت: ایشاالله مادرم فاطمه دستتو بگیره، خدا خیرت بده آبروی منو نبردی، خدا خیرت بده...
میگه اومدم تو خونه و حالا ضد حال خوردیم و ....
تو صحبت ها که داشتم میبردمش تا دم حسینیه، هی گریه میکرد و با خودش حرف میزد، منم میشنیدم چی میگه
اما داشت به من میگفت
میگفت: این گناه که میکنی سیلی به صورت مهدی میزنی، آخه چرا اینقدر حضرت مهدی رو کتک میزنی، مگه نمیدونی ما شیعه ایم، امام زمان دلش میگیره، اینارو میگفت
منم سفت رانندگی میکردم
پیاده که شد رفت، آمدم خونه
دیدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اینا همه رفتند حسینیه
تو اینام فقط لات من بودم
گفت تلویزیونو که روشن کردم دیدم به صورت آنلاین کربلا را نشون میده
صفحه ی تلویزیون دو تکه شده، تکه ی راستش خود بین الحرمین و گاهی ضریحو نشون میده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ی تلویزیون یه تعزیه و شبیه خونی نشون میداد، یه مشت عرب با لباس عربی، خشن، با چپی های قرمز، یه مشت بچه ها با لباس عربی سبز، اینارو با تازیانه میزدند و رو خاکها میکشوندند
میگفت من که تو عمرم گریه نکرده بودم، یاد حرف این دختره افتادم گفتم واااااای یه عمره دارم تازیانه به مهدی میزنم
میگفت پای تلویزیون دلم شکست، گفتم زهرا جان دست منو بگیر
زهراجان یه عمره دارم گناه میکنم، دست منو بگیر
من میتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم
کسی هم تو خونه نبود، دیگه هرچی دوست داشتم گریه کردم
گریه های چند ساله که بغض شده بود، گریه میکردم، داد میزدم، عربده میکشیدم، خجالت که نمیکشیدم دیگه، کسی نبود
میگفت نزدیکای سحر بود، پدر و مادرم از حسینیه آمدند
تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمش رضاست)، یه نگاه به من کرد گفت: رضا جان کجا بودی؟
گفتم چطور؟ گفت بوی حسین میدی!
رضاجان بوی فاطمه میدی، کجا بودی؟
افتادم به دست پدر و مادرم، گریه.... تورو به حق این شب عاشورا منو ببخش
من کتک زدم، اشتباه کردم
بابام گریه کن، مادرم گریه کن، داداشها، خواهرا... همه خوشحال
داداش ما، پسر ما، پسرم حسینی شده
صبح عاشورا، زنجیرو برداشتم و پیرهن مشکی رو پوشیدم و رفتم تو حسینیه
تو حسینیه که رفتم، میشناختند، میدونستند من هیچوقت اینجاها نمیومدم
همه خوشحال
رئیس هیئت آدم عاقلیه
آمد و پیشونی مارو بوسید و بغلمون کرد و گفت رضاجان خوش آمدی، منت سر ما گذاشتی
گفت منم هی زنجیر میزدم و یاد اون سیلی هایی که به مهدی زده بودم گریه میکردم
هی زنجیر میزدم به یاد کتکایی که با گناهانم به مهدی زدم گریه میکردم
جلسه که تمام شد، نهارو که خوردیم، رئیس هیئت منو صدا زد
(من یه خواهشی دارم به کسانی که دستشون به دهنشون میرسه، میتونند سالی چند نفرو کربلا ببرند تورو به خدا یکی از کسانی که کربلا میبرید از این طایفه باشه
اون جوونی که اهل این حرفها نیست اما یه روز عاشورا میاد، همون روز دستشو بگیر بگو خوش آمدی، میای بریم کربلا؟
این جوونا اگر شش گوشه ی حسینو ببینند گریه میکنند، متحول میشن، کربلا آدمو آدم میکنه)
اومد به من گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!!
گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت
میگفت حاج آقا هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم
رئیس هیئت اومد گفت که: آقارضا، بریم تو حرم
گفتم برید من یه چند دقیقه کار دارم
تنها که شدم، زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟
زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان آدمم کردی؟
اومدم شبکه رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره
میگفت رئیس هیئت کاروان داره، مکه مدینه میبره. میگفت حاج آقا به جان زهرا سال تمام نشده بود گفت میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده
خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم
گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم مدینه ای؟
میگفت خلاصه کار برام پیش اومد و کار و دیگه رفیقای اون چنینی را گذاشتم کنار و آبرو پیدا کردم
یه مدتی، دو سالی گذشت
میگفت حاج آقا همه یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف
مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟
گفتم بریم مادر، یه دختر نجیب زندگی کن را پیدا کن
رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه و اینهاست، خلاصه رفتیم خواستگاری
پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود.
چقدر خوبه دختردارها اینجوری دختر شوهر بدن، باریکلا
میگفت منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین رضاجان من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم.
میگفت منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم.
گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید
گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادررمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه
عروس خانم وقتی سینی را آورد گذاشت جلوی ما، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت:

یا زهرا!!!!!

سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین...
مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق
میگفت من دیدم حاج آقا فقط صدای شیون از اتاق بلنده
همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!!
منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟
گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟
گفتم چی میگه؟
گفت: مادر میگه که....

دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده....
به خاطر من ردش نکن

مادر دیشب فاطمه سفارشتو کرده

 

به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، زهرا آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده
یا زهرا!

و عده اے از ما توابین لقب مے گیرمیم

 
نگاهش به ماست...

امید امام به ما دبستانے هایے بود که الان بزرگ شده ایم...
امید ◄سیدعلے► به ما سربازان ولایت است که الان افسر جنگ نرم شده ایم

و گاهے باید نشست و گریـﮧ کرد...
گویا علے باز سر بـﮧ چاه دارد و کمیل میخواند...
تاریخ تکرار میشود
علے دیگری می آید...
و باز جنگ تبلیغاتے معاویـﮧ و عمروعاص بالا میگیرد
وقتی علے شهید میشود میگویند:مگر علے نماز میخواند که در محراب شهید شده؟

و عده اے از ما توابین لقب مے گیرمیم
یعنے همان کسانے که نخواستند ببینند
و توابین همان بے بصیرتان تاریخ اند...

بیدار شو...
 

دو شهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد.

 

دو شهیدی که عقدشان در آسمان بسته شد.
باهم تا بهشت به معنای واقعی
 
 
شهید صدیقه رودباری در هجدهم اسفند سال 1340 در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.روزهای نوجوانیش در سالهایی سپری شد که سرزمینمان در پیچ وتاب روزهای منتهی به پیروزی انقلاب بود.در ان روزها او خود را به به خیل عظیم وخروشان ملت می رساند ودر تظاهراتها شرکت می کرد وتا صبح نیز به مداوای مجروهان می پرداخت.آنقدر فعال بود که در زمان درس وتحصیل بارها اورا در پشت بام مدرسه ودر حال فعالیتهای انقلابیش می یافتند.روح نا ارامش همواره در پی چیزی ورای خواست ها وآرزوهای یک دختر معمولی بود...

انقلاب که شد در مدرسه شان انجمن اسلامی را راه انداخت  وفعالیتهایش را منسجم تر کرد.خانواده ودوستانش صدیقه را آخر هفته ها در کهریزک ویا معلولین ذهنی نارمک پیدا می کردند.صدیقه آنها را شستشو می داد وبهشان رسیدگی می کرد.بسیار پر دل وجرات بود.شجاعت ودلیریش به گونه ای بود که نشان می داد به زودی "مهر شهادت بر روی شناسنامه اش خواهد خورد"...

پس از انقلاب ،هیجان واحساس وصف ناپذیری پیدا کرده بود.احساسی که تا آن زمان مثل خون در رگهایش جاری بود،حالا پر خروش گشته بود واو را اززندگی عادی وروزمره دور می کرد.از تعلقات دنیوی فاصله گرفته بودومدام می گفت که"نباید در خانه بنشینیم وبگوییم که انقلاب کرده ایم .باید که در بین مردم باشیم وپیام انقلاب را به مردم برسانیم..".

5 خرداد سال 59، از طرف جهاد سازندگی برای انجام فعالیتهای جهادی به شهر بانه کردستان اعزام شد.در بانه هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد.در روستاهایی که پاکسازی می شدند،کلاسهای عقیدتی وقرآن بر گزار می کرد.با توجه به شرایط بسیار سخت آن روزهای کردستان ،دوشادوش پاسداران بانه فعالیت می کرد در حالی که هیچ گاه اظهار خستگی نکرد...

در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانومها  بود.علاوه بر آن مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او به شمار می رفت.آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقین برایش پیغام فرستادند که "اگر دستمان به تو بیفتد ،پوستت را از کاه پر می کنیم".خواهرش در ان روزها خواب دیده بود که اقایی نورانی وارد جمع می شود و صدیقه را صدا می کند وبا خودش می برد .از حاضرین سوال کرده بودند که این آقا چه کسی بود که گفتمد ایشان امام زمان بودند..تعبیر این خواب را که پرسیدند گفتند این دختر سربازی اش در راه اسلام قبول می شود...

 

شهید صدیقه رودباری

 در روزهای حضورش در سپاه بانه، فرمانده اطلاعات سپاه بانه ،شهید محمود خادمی کم کم به او علاقه مند شد.محمود که قبل از آن در جواب به دوستانش که پرسیده بودند که "چرا ازدواج نمی کنی؟"گفته بود:"هنوز همسری را که می خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام .من کسی را می خواهم که پا به پای من در تمام فراز ونشیب ها ،حتی در جنگ با دشمن هم رزم من باشد ومرا در راه خدا یاری دهد..."ولی محمود بعد از آشنایی با صدیقه رودباری تصمیم خود را گرفت وهمسر آینده خود را انتخاب کرد...

28 مرداد سال 59، روزی بود که صدیقه  ودوستانش خسته از مداوای مجروحین ودر حالی که پا به پای پاسداران دویده بودند،در اتاقی دور هم نشسته واستراحت می کردند.در همین هنگام دختری وارد جمع 3 نفره شان شد.صدیقه او را می شناخت.گاهی او را در کتابخانه دیده بود.آن دختر به بهانه ای اسلحه صدیقه را برداشت ومستقیم گلوله ای به سینه اش شلیک کرد.پاسداران با شنیدن صدای شلیک گلوله به سرعت به سمت اتاق دویدند.محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند.او بیشتر از 3 ساعت زنده نماند و بالاخره به آرزوی خود که شهادت بود رسید.همانطور که در آخرین تماس تلفنی اش با خانواده اظهار داشت که "هیچ گاه به این اندازه به شهادت نزدیک نبوده است..."

پس از چند ساعت که از ان اتفاق دلخراش می گذشت،محمود با چهره ای غمگین وبرافروخته به جمع سپاهیان برگشت وبا حالت خاصی خبر شهادت او را اعلام کرد ودر آن جمع اظهار داشت"بچه ها من هم دیگه عمری نخواهم داشت.شاید  خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود..."

 

شهید محمود خادمی

 حدود 2 ماه بعد،در 14 مهر سال 59 ،محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه در حالی که داوطلب شده بود که دوست بیمارشان را به بیمارستان برساند،ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت .او تا اخرین گلوله خود مقاومت کرد.افراد مهاجم، غافل از این که او راننده ماشین نیست ،بلکه محمود خادمی  فرمانده اطلاعات سپاه بانه است،پس از به شهادت رساندن وی برای خاموش کردن آتش خشم وکینه خود،قسمتی از صورت او رانیز با شلیک گلوله های تخم مرغی از بین بردند.وبه این ترتیب بود که محمود خادمی نیز پس از 2 ماه جدایی از صدیقه به او پیوست تا همانطور که خود گفته بود"عقدشان در دنیایی دیگر ودر آسمانها بسته شود..."

 

مزار شهید صدیقه رودباری،قطعه 24/ردیف32/شماره8 بهشت زهرا(س)

 مردم در این دوره از تاریخ، یخ بسته اند/در این رنج واسارت/دست وپارا بسته اند/نه بوی خون،نه بوی دود ،نه بوی مسلسل/پس من به کجا می روم؟من کیستم؟/تو باید حماسه بیافرینی/همچنان که حسینیان آفریده اند/دستهای کوچکمان/صدای دشمنان را در گلو خفه می کند/به یادم داشته باش/من شهیدم...(سروده شهید صدیقه رودباری)

 

سالگرد شهادت شهیده حجاب مروه شربینی

 
فردا 10 تیرماه، سالگرد شهادت شهیده حجاب مروه شربینی است.

زن 33 ساله مصری که به خاطر حجابش به وی توهین شد و بعد از شکایت، هنگام محاکمه جوان توهین کننده در دادگاه آلمان، متهم با چاقو به مروه حمله ور شد و با 18 ضربه چاقو وی را جلوی چشم همسر و فرزند سه ساله اش و مسئولین دادگاه و مردم به شهادت رساند.

مروه هنگام شهادت، باردار نیز بود.

وقتی همسر مروه برای کمک به وی شتافته بود، پلیس آلمان به وی تیراندازی کرده و وی را نقش بر زمین کرد. که بعدا پلیس ادعا کرد وی را با قاتل اشتباه گرفته است.

 

دل نوشت :

مثل این که حمله به زنان بی دفاع باردار رسم نامردان روزگار شده! در صدر اسلام هم این اتفاق افتاده بود ! اونجا با غلاف شمشیر و اینجا با ... .لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.


تفاوت ارتش عربی سوریه و تروریستها

 


ترین های ایران

 

 

همیشه «ترین‌ها» جذابیت داشته است. همین ترین‌ها یکی از دلایل مهم سفر برای جهانگردان و گردشگران بوده است. این ویژگی به اندازه‌ای جذابیت دارد که بسیاری در حال ساخت آنها هستند. به عنوان مثال برجی در گوشه‌ای از دنیا ساخته می‌شود که فقط بلندترین برج جهان باشد و نامش را در میان برج‌ها معروف کند تا مقصد جهانگردان باشد.‌

 

ایران اما محل خیلی از ترین‌هاست و بسیاری آن را نمی‌دانند. در این فهرست بیش از 10 عنوان از ترین‌ها در ایران وجود داشت، بنابراین برخی از آنها را خارج از مطلب اصلی آوردیم. خواندنشان خالی از لطف نیست.

 

 

 

 

عظیمترینبنایسنگیجهان

ساخت تخت جمشید یا آن‌طور که در کتیبه‌ها ثبت شده شهر مردمان پارسی، در 55 کیلومتری شمال‌شرق شیراز و مقابل جلگه مرودشت در سال 518 قبل از میلاد به دستور داریوش اول آغاز شد و جمعا حدود 120 سال به طول انجامید. این مجموعه عظیم با مساحت 135 هزار مترمربع، بزرگ‌ترین مجموعه باشکوه هخامنشی است که همه از سنگ ساخته‌شده.

 

جالب است بدانید میان سنگ‌ها هیچ‌گونه ملاتی استفاده نشده و سنگ‌ها به یکدیگر چفت شده‌اند. البته در برخی موارد بست‌های آهنی معروف به دم چلچله‌ای مورد استفاده قرار گرفته است. مجموعه تخت جمشید شامل هفت کاخ (تالار)، نقوش برجسته، پلکان‌ها،‌ستون‌ها ‌و دو آرامگاه سنگی است.

 

گرمترین نقطهکرهزمین

بیابان لوت در 80 کیلومتری شمال شهداد ، تپه‌ای مملو از گدازه‌های آتشفشانی با مساحتی معادل 480 کیلومتر مربع که گندم بریان می‌خوانندش و گاه نیز ریگ سوخته، گرم‌ترین نقطه کره زمین است با دمایی معادل 67 درجه سانتی‌گراد در سایه! در گندم بریان در فضایی با طول 200 کیلومتر و عرض 150 کیلومتر هیچ نوع زندگی جریان ندارد و شرایط به گونه‌ای است که علاوه بر گیاهان و حیوانات، حتی باکتری‌ها نیز توان زنده ماندن ندارند. در نتیجه اجساد تجزیه نشده و فقط بر اثر تابش خورشید خشک می‌شوند.



تا پیش از کشف این منطقه توسط پروفسور کردوانی تصور می‌شد صحرای لیبی در شمال صحرای آفریقا با 57.7 درجه سانتی‌گراد گرم‌ترین نقطه کره زمین باشد؛ اما اکنون گندم بریان است. اگر قصد سفر به قطب گرمایی کره زمین را دارید، بین آبان تا فروردین بارسفر ببندید

 

بلندترین برج آجری جهان

برج یا گنبدقابوس سال 375 خورشیدی به دستور قابوس بن وشمگیر از پادشاهان آل زیار در جرجان (گنبدکاووس فعلی) پایتخت این حکومت به دلیل آرامگاه وی ساخته شد.




این بنا با آجرهای دنباله‌دار وملات و به شکل یک استوانه چندوجهی ساخته شده است که شامل پی و صفه بنا، سردابه، بدنه و گنبد مخروطی است. برج قابوس بر فراز تپه خاکی که حدود 15 متر از سطح زمین بلندتر است، قرار دارد. ارتفاع برج 55 متر است که با احتساب بلندی تپه، در مجموع 70 متر ارتفاع از سطح زمین دارد.


طولانیترین غار نمکی
جهان

غار نمکدان در جزیره قشم حدود 6580 متر طول دارد. تا پیش از کشف این غار، غار ‌نمکی سدام در فلسطین با داشتن طولی معادل 5685 متر به عنوان طولانی‌ترین غار نمکی جهان قلمداد می‌شد. جریان آب نمک در کف غار، از چشم‌اندازهای دلپذیر آن است. رطوبت جزیره و نفوذ آب در غار، سبب فروچکیدن آب نمک اشباع‌شده بر بدنه‌قندیل‌ها می‌شود که شکل آنها را پیوسته دگرگون می‌کند.



غار نمکدان دارای یک دریاچه‌نمک به ژرفای یک متر در فاصله 160 متری دهانه‌ورودی است. از دل کوه نمکدان، یک جریان آب زیرزمینی همیشگی می‌جوشد که راه را به بیرون گشوده و پس از حل‌کردن نمک در راه خود، به شکل چشمه‌نمک در دامنه‌کوه نمایان می‌شود. این چشمه در گودال روبه‌روی خود، حوضچه‌ای طبیعی به رنگ سفید پدید می‌آورد.


بزرگترین بافتخشتی
جهان

یزد یکی از مهم‌ترین ‏شهرهای زنده و تاریخی کشور است که مجموعه‌ای کامل از بناهای دوره‌های مختلف زمانی شامل بازارهای قدیمی، مسجدها، باغ‌ها، عمارات، آتشکده‌ها و... را در خود جای داده است.




این شهر علاوه بر آن که بزرگ‌ترین بافت خشتی جهان است، با 743 هکتار عرصه و 5 هزار هکتار حریم، دست‌‏نخورده‌ترین بافت تاریخی کشور محسوب می‌شود.

بزرگ
ترین جزیره غیرمستقل جهان

قشم، بزرگ‌ترین جزیره غیرمستقل دنیاست که در حساس‌ترین نقطه استراتژیک خلیج فارس و در دهانه تنگه هرمز واقع شده است. طول جزیره حدود 120 کیلومتر و عرض جزیره در نقاط مختلف متفاوت است. بیشترین عرض جزیره، مابین لافت و شیب دراز است. عرض متوسط جزیره را می‌توان معادل 14 کیلومتر در نظر گرفت. بخش وسیعی از کرانه‌های شمالی جزیره با جنگل دریایی حرا به وسعت 150‌کیلومتر مربع پوشیده شده است. جزیره قشم با مساحت 1491 کیلومتر مربع از 23 کشور دنیا وسیع‌تر است. به طور مثال قشم 2.5 برابر سنگاپور و بحرین و سان مارینو، 1.5 برابر هنگ‌کنگ، پنج ‌برابر مالدیو و 70 برابر ماکائوست.



داغ
ترین چشمه جهان

چشمه آبگرم قینرجه در جنوب مشگین شهر و در ارتفاع 1240 متری دامنه شمالی سبلان در مجاورت چهار چشمه معدنی دیگر قرار دارد. این چشمه با دمای 86 درجه سانتی‌گراد، داغ‌ترین چشمه کلرایدی جهان است که دارای سه دهنه است.

باتوجه به خواص درمانی عناصر موجود در آن بخصوص‌گوگرد بالا، برای درمان لنفاتیسم، راشیتیسم و روماتیسم‌های مزمن سودمند است. دمای بالای این چشمه تسکین‌دهنده درد و ضد تورم است. در کنار چشمه آبشاری است که بر زیبایی و جاذبه گردشگری چشمه قینرجه افزوده است.



کهنسالترین درخت سرو جهان

یکی از پیرترین جانداران جهان، سرو ابرکوه با عمری حدود 4000 تا 4500 سال است. گرداگرد تنه این درخت روی زمین، 11.5 متر و بلندای آن 25 تا 28 متر برآورده شده است. در برخی اساطیر، کاشت این درخت زیبا به زرتشت نسبت داده شده است.


باستانیترین پل قابل استفاده جهان

این پل که در مرکز شهر دزفول قرار دارد، شرق و غرب این شهر را به هم پیوند داده و از دیرباز محل تردد میان شهرهای شوشتر، اندیمشک و دزفول بوده است. تاریخ پل دزفول به سال 260 میلادی، زمانی که شاپور اول ساسانی با استفاده از 70 هزار اسیر رومی اقدام به ساخت این پل مستحکم کرد، برمی
گردد. این پل دارای 14 دهنه است و آب رودخانه دز از آن گذر دارد. این پل در دوران عضدالدوله دیلمی، صفویه و پهلوی مرمت و بازسازی شد؛ اما پایههایش همچنان بدون تغییر، یادگاری از عصر ساسانی است.



قدیمیترینبنایخشتیجهان




کهن‌دژ زیبای نارین قلعه در میبد که مردم محلی نارنج قلعه می‌نامندش، شاخص‌ترین اثر بازمانده از شهرسازی قدیم محسوب می‌شود. نارین قلعه دارای ارزش تاریخی، جغرافیایی، معماری و شهرسازی، سیاسی، نظامی، مذهبی و اسطوره‌ای است. این بنا بر فراز تپه‌ای ساخته‌شده تا بر تمام منطقه اشراف داشته باشد. به این دلیل از فاصله بسیار دور قابل رویت است. زمان ساخت نارین قلعه براساس اسطوره‌هایی به دوره حضرت سلیمان برمی‌گردد


بلندترین بادگیر جهان در یزد

بادگیر هشت سویه‌باغ دولت‌آباد یزد، با ارتفاع 33 متر بلندترین بادگیر جهان است





کهن
ترین گونه جانوری جهان

سه چشم (triops) گونه‌ای جانور آبزی است که به دلیل قدمت 220 میلیون ساله از آن به عنوان فسیل زنده و قدیمی‌ترین گونه جانوری زمین نام برده می‌شود. این گونه نادر در آبگیرهای فصلی استان آذربایجان غربی زیست می‌کند

.


بلندترین طاق طبیعی جهان

دهانه‌غار اسپهبد خورشید (دژ افسانه‌ای) در کوه‌های کناره‌شرقی راه سراسری سوادکوه و تنگه دوآب، با طول 19.75 متر و عرض 14.25 متر، بلندترین طاق طبیعی جهان محسوب می‌شود که ارتفاع آن معادل 15 متر است. این طاق سال 1335 شمسی توسط غارشناسان کشف شد

...

قدیمیترین سد
جهان

سد کبار در 25 کیلومتری جاده قدیم قم ـ کاشان از آثار دوره ساسانی محسوب می
شود. این سد با گذشت بیش از هزار سال و وقوع زلزله
های متعدد همچنان پابرجاست

.

عجیب
ترین قنات جهان

یکی از شاهکارهای علم مهندسی قدیم، قنات دو طبقه‌مون اردستان است. در هر طبقه از این قنات 800 ساله، آبی مستقل جریان دارد و آب هیچ یک به دیگری نفوذ نمی‌کند. این قنات دو کیلومتر طول دارد و مقدار آبدهی آن 60 لیتر در ثانیه است





بزرگ
ترین بازار سرپوشیده جهان

بازار تبریز با مساحتی حدود یک میلیون مترمربع ، بزرگ‌ترین سازه آجری سقف‌دار و به هم پیوسته جهان است. تبریز به دلیل قرارگیری در مسیر جاده ابریشم همواره از اماکن مهم داد و ستد محسوب می‌شده است.


 

مفقودالاثر

 

من رای دادم

 

چه کسی را انتخاب کنم؟

 

 


شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟

 - عادل، صادق، فقیه و باتقواترین را انتخاب کن.

- اگر به تشخیص نرسیدیم؟

- ببین افراد متدین به کدام متمایلند.

 - اگر نفهمیدیم؟

 - بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار
و ببین کدام بیشتر خشمگینشان می کند، او را برگزین.

 اصول کافی، جلد ۱، ص ۶۸


همــه ایــــــــرانی ها در این آزمــــون سراســری شـــــــرکت خواهند کرد

 

 
همــه ایــــــــرانی ها در این آزمــــون سراســری شـــــــرکت خواهند کرد
 
 
 

کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست..

 

بانو"..

کاش بدانی هر نگاهی لایق لمس نگاهت نیست..

و هر دستی لایق "هم دستی ات" ..

و هر دلی لایق "هم دلی ات"..



راستش اینجا هر "همی" لایق "هم" بودن نیست!..



هوا ابری است!



آفتاب که سر بزند خواهی دید که اینجا هنوز هم دستان پاک "هم دست" دارند..

و دل های پاک "هم دل"..

احادیثی برای بانوان متأهل

 

احادیثی برای بانوان متأهل

زیور اطاعت به گردن آویز

1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها (1) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (2) ; مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد .»

باران عشق و محبت

2- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و هی المتحببة لزوجها والعاشقة له ...(3) ; بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند و عاشق اوست .»

رضایت و شفاعت

3- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (4) ; برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه رضایت شوهرش سودمندتر نیست .»

عطر مهر و محبت

4- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده (5) ; حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند، و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد .»

سرانجام ناسپاسی

5- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من وجهک خیرا فقد حبط عملها (6) ; هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود .»

لجبازی هرگز

6- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج (7) ; بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»

خشمگین کردن شوهر هرگز

7- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«طوبی لامراة رضی عنها زوجها (8) ; خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»

اذیت نکن

8- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما (9) ; کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند، خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند .»

چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟

9- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«. . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله (10) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .»

چشمداشت بجا و منطقی

10- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته (11) ; برای زن جایز نیست که شوهرش را به بیش از توانایی اش مجبور کند .»

مهمان، با اجازه شوهر

11- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه بیوتکم الا باذنکم (12) ; مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه به منزلتان وارد نکنند .»

هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن

12- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری، بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید (13) ; برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از پاداش شهید است .»

در این کارها نیز به او کمک کن

13- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة ایوب علیه السلام (14) ; هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد .»

شهری در بهشت خدا

14- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة (15) ; هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش را می آمرزد .»

تامین امنیت روانی همسر

15- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة (16) ; حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل (عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»

رحمت خدا از آن کدبانویان است

16- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:

«ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه (17) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند .»

خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت

17- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر بر زن می فرمایند:

«علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها (18) ; بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد، و از زیباترین زینت هایش استفاده کند .»

هنر آشپزی

18- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله لایخیب ولایندم (19) ; بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه ناامید می شود و نه پشیمان .»

آرایش فقط برای شوهر

19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره (20) ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند .»

از تو سپاسگزارم

20- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت(21) ; بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد .»

پی نوشت:

1) البته دستورهای شوهر باید مخالف با موازین اسلامی نباشد .
2) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .
3) همان، ج 14، ص 161 .
4) سفینة البحار، ج 1، ص 561 .
5) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 244 .
6) وسائل الشیعة، ج 14، ص 115 .
7) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 162 .
8) وسائل الشیعة، ج 14، ص 155 .
9) همان، ج 14، ص 116 .
10) بحارالانوار، ج 103، ص 252 .
11) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 242 .
12) بحارالانوار، ج 76، ص 348 .
13) وسائل الشیعه، ج 14، ص 17 .
14) همان، ص 201 .
15) وسائل الشیعة، ج 14، ص 123 .
16) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 254 .
17) وسائل الشیعة، ج 15، ص 175 .
18) الکافی، ج 5، ص 508 .
19) وسائل الشیعة، ج 14، ص 15 .
20) بحارالانوار، ج 103، ص 235 .
21) همان، ج 103، ص 239 .

رئیس جمهور بعدی کشور عزیزمان

 

ای کاش رئیس جمهور بعدی کشور عزیزمان:
سادگی وبی غل و غشی غرضی ، اقتصاد دانی و فکر رضایی ، ابهت و جسارت عارف، مقاومت و ایستادگی جلیلی، ولایتمداری و مهربانی ولایتی، سیاست و باهوشی حداد عادل، پشتکار و روحیه قالیباف و کلید قفل گشای روحانی را داشته باشد.

آنچه باید درباره‌ی مستند کاندیدای ریاست جمهوری بدانیم

 

 

نمایش 16 فیلم مستند تبلیغاتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، از دوشنبه شب (13 خرداد ماه) در تلویزیون آغاز می‌شود اما کدام کارگردان، فیلم کدام کاندیدا را ساخته و فیلم‌ها در چه ساعاتی روی آنتن می‌روند؟

به‌ گزارش ایسنا، اگرچه از دوره‌های قبل، فیلم تبلیغاتی کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری یکی از مهمترین راه‌های جلب نظر مخاطب به‌ سوی آن کاندیدا بوده است، اما گویا این فیلم‌ها پس از انتخابات سال 84 جنبه‌ی دیگری نیز پیدا کرده است.
 
سال 84 در میان کاندیداهای مختلف انتخابات، جواد شمقدری که «طوفان شن» را کارگردانی کرده بود به‌عنوان سازنده فیلم انتخاباتی محمود احمدی‌نژاد انتخاب شد و پس از انتخاب احمدی‌نژاد به‌عنوان رییس‌جمهور، شمقدری به سمت مشاور هنری وی شروع به‌کار کرد. چهار سال بعد، بازهم جواد شمقدری ساخت فیلم انتخاباتی احمدی‌نژاد را برعهده گرفت و پس از حضور مجدد وی در پاستور، شمقدری هم به سمت معاون سینمایی وزیر ارشاد انتخاب شد.
 
همین امر سبب شده است که اکنون سینماگران، گروه هنری - سینمایی دور و بر کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری را به‌دقت رصد کنند؛ چرا که ممکن است مشاور هنری، رییس‌ سازمان سینمایی، معاون وزیر و... بعدی از میان آن‌ها باشد.
 
* محمدباقر قالیباف:
 
محمدباقر قالیباف یکی از معدود کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری است که از ابتدا کارگردان فیلم تبلیغاتی‌اش مشخص بود. از هفته‌ها قبل، بهروز شعیبی به عنوان کارگردان و سید محمود رضوی به‌ عنوان تهیه‌کننده در حال آماده‌سازی فیلم انتخاباتی شهردار تهران هستند.
 
این تهیه‌کننده و کارگردان در جشنواره فجر سال قبل، فیلم سینمایی‌ «دهلیز» را روی پرده بردند که با تحسین تماشاگران و منتقدان روبرو شد.
 
مستند اول این نامزد انتخابات ریاست جمهوری پنجشنبه 16 خرداد ماه ساعت 20 و 10 دقیقه (بازپخش ساعت 23 و 30 دقیقه همان روز از شبکه جام‌جم) و مستند دوم وی سه‌شنبه 21 خرداد ساعت 23 و 30 دقیقه از شبکه اول سیما (بازپخش ساعت 30 دقیقه بامداد همان روز از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* سعید جلیلی:
 
اگرچه در ابتدا ستاد انتخاباتی سعید جلیلی درباره‌ی ساخت فیلم مستند تبلیغاتی وی تنها بر این موضوع تاکید می‌کرد که تیمی جوان کار ساخت آن را بر عهده دارند اما بالاخره نام این تیم جوان رسانه‌یی شد و اکنون حسین شمقدری فرزند جواد شمقدری - رییس سازمان سینمایی کشور - وظیفه‌ی ساخت فیلم تبلیغاتی این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری را بر عهد دارد.
 
تهیه‌کنندگی مستندهای سعید جلیلی بر عهده‌ی محمدحسین مددی است که در مستند «میراث آلبرتا» نیز با شمقدری همکاری می‌کرده است.
 
آن‌ طور که یکی از اعضای تیم مستندسازی این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بیان کرده است، فیلم‌های تبلیغاتی جلیلی بر پایه‌ی گفتمان مقاومت ساخته شده است.
 
فیلم مستند تبلیغاتی نخست سعید جلیلی دوشنبه 13خرداد ساعت 23 و 30 دقیقه (بازپخش ساعت 30 دقیقه بامداد همان روز از شبکه جام‌جم) و فیلم دوم وی یکشنبه 19 خردادماه ساعت 20 و 10 دقیقه از شبکه اول سیما (بازپخش ساعت 23 و 30 دقیقه همان روز از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* علی‌اکبر ولایتی:
 
ستاد انتخاباتی علی‌اکبر ولایتی از ابتدا تیمی کاملا سینمایی را درکنار خود جمع کرده تا آن‌ها کار ساخت دو مستند تبلیغاتی وی را بر عهده داشته باشند. در میان شش عضو تیم مستندسازی ولایتی، نام محمدحسین لطیفی، فریدون جیرانی، جمال شورجه، حامد عنقا، محمدرضا شفیعی و رضا جودی دیده می‌شود.
 
بر اساس اطلاعات منتشر شده، فیلم نخست علی‌اکبر ولایتی با نام «ای وطن، ایران من» با طراحی حامد عنقا و کارگردانی محمدحسین لطیفی برای بازبینی تحویل شبکه اول سیما شده است.
 
نخستین مستند انتخاباتی علی‌اکبر ولایتی دوشنبه 13 خرداد ساعت 20 و 10 دقیقه (بازپخش 23 و 30 دقیقه همان روز از شبکه جام‌جم) و مستند دوم وی دوشنبه 20 خرداد ساعت 23 و 30 دقیقه (بازپخش 30 دقیقه بامداد از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* محمدرضا عارف:
 
مجید برزگر، کارگردان فیلم سینمایی «پرویز» که دچار مشکلاتی در گرفتن پروانه نمایش این فیلم از وزارت ارشاد شده است کار ساخت مستند انتخاباتی محمدرضا عارف را برعهده دارد.
 
فیلم اول انتخاباتی محمدرضا عارف شنبه 18 خرداد ساعت 20 و 10 دقیقه (بازپخش ساعت 23 و 30 دقیقه همان روز از شبکه جام‌جم) و فیلم دوم وی چهارشنبه 22 خرداد ساعت ساعت 23 و 30 (بازپخش 30 دقیقه بامداد همان روز از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* حسن روحانی:
 
ساخت فیلم تبلیغاتی حسن روحانی با حواشی بسیاری روبرو بوده است. در اولین حاشیه، برنامه‌ی «هفت» اعلام کرد که محمدمهدی عسگرپور و سیدرضا میرکریمی فیلم تبلیغاتی این نامزد انتخابات ریاست جمهوری را خواهند ساخت اما این خبر با تعجب و تکذیب این دو کارگردان روبرو شد. پس از آن در چندین نوبت در خبرگزاری‌های مختلف و همچنین از تریبون صداوسیما اعلام شد که مسعود جعفری‌جوزانی ساخت فیلم تبلیغاتی وی را بر عهده دارد اما این خبر نیز مکررا از سوی کارگردان سریال «در چشم باد» تکذیب شد.
 
در هر صورت ساخت اولین فیلم تبلیغاتی حسن روحانی بامدیریت و تهیه‌کنندگی منوچهر شاهسواری انجام و نسخه‌ای از آن برای بازبینی توسط صداوسیما به این سازمان ارائه شده است. هنوز کارگردان و تهیه‌کننده‌ی مستند دوم روحانی مشخص نیست.
 
مستند انتخاباتی اول حسن روحانی سه‌شنبه 14 خرداد ساعت 23 و 30 دقیقه از شبکه اول (بازپخش 30 دقیقه بامداد همان‌روز از شبکه جام‌جم) و مستند انتخاباتی دوم وی دوشنبه 20 خرداد ساعت 20 و 10 دقیقه از شبکه اول سیما (بازپخش 23 و 30 دقیقه همان‌روز از شبکه‌ی جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* محمد غرضی:
 
ستاد انتخاباتی محمد غرضی در ابتدا اعلام کرده بود که این نامزد انتخابات ریاست جمهوری به منظور کاهش هزینه‌ها قصد ندارد که فیلم تبلیغاتی بسازد اما چندی قبل اعلام شد که غرضی با استفاده از تصاویر آرشیوی صداوسیما از زمان وزارت وی، دو مستند را آماده‌ی نمایش در تلویزیون خواهد کرد.
 
جلال عطارزاده کارگردانی مستندهای محمد غرضی را برعهده دارد و اطلاعات خاصی درباره‌ی دو فیلم وی در دسترس نیست.
 
نخستین مستند انتخاباتی محمد غرضی شنبه 18 خرداد ساعت 23 و 30 دقیقه از شبکه اول سیما (بازپخش 30 دقیقه بامداد همان‌روز از شبکه‌ی جام‌جم) و مستند دوم وی چهارشنبه 22 خرداد ساعت 20 و 10 دقیقه از شبکه اول سیما(بازپخش 23 و 30 همان‌روز از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* محسن رضایی:
 
دو هفته قبل مجری برنامه‌ی سینمایی «هفت» در برنامه‌ای پرحاشیه اعلام کرد که مستند تبلیغاتی محسن رضایی توسط رامبد جوان، مسعود جعفری‌جوزانی و علیرضا رئیسیان ساخته می‌شود اما این سه کارگردان چنین خبری را قویا تکذیب کرده و از مجری برنامه‌ی «هفت» برای بیان چنین خبر تایید نشده‌ای گله کردند.
 
چند روز بعد اعلام شد که اسماعیل فلاح‌پور ساخت مستند انتخاباتی مرد همیشه حاضر در صحنه‌ی انتخابات ریاست جمهوری را خواهد ساخت. فعلا خبرهای بیشتری درباره‌ی مستندهای انتخاباتی محسن رضایی منتشر نشده است.
 
نخستین مستند انتخاباتی محسن رضایی دوشنبه 13 خرداد ساعت 20 و 10 دقیقه از شبکه اول سیما (بازپخش23 و 30دقیقه همان‌روز از شبکه‌ی جام‌جم) و مستند دوم وی یکشنبه19 خرداد ساعت 23 و 30 دقیقه از شبکه اول سیما(بازپخش 30 دقیقه بامداد همان‌روز از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.
 
* غلامعلی حدادعادل:
 
غلامعلی حدادعادل تنها کاندیدای ریاست جمهوری است که ترجیح داده کار ساخت مستند انتخاباتی خود را به تیمی کاملا گمنام بسپارد.
 
درباره‌ی فیلم تبلیغاتی این نامزد انتخابات ریاست جمهوری تنها عنوان شده است که سجاد امامی و احمد سلامی به عنوان دو کارگردان جوان به صورت گروهی وظیفه‌ی ساخت آن را برعهده دارند.
 
نخستین مستند انتخاباتی غلامعلی حدادعادل پنج‌شنبه 16 خردادماه ساعت 23 و 30 دقیقه از شبکه اول سیما (بازپخش 30 دقیقه بامداد همان‌روز از شبکه‌ی جام‌جم) و مستند دوم وی سه‌شنبه 21 خرداد ساعت 20 و 10 دقیقه از شبکه اول سیما(بازپخش 23 و 30 همان‌روز از شبکه جام‌جم) پخش خواهد شد.

بمناسبت رحلت مولا و مقتدای ما

 

آیت‌الله حسن رمضانی از علامه حسن‌زاده آملی نقل می‌کند که:
زمانی ایشان (علامه حسن زاده آملی) می‌فرمود اگر اسم کار من را لوس‌بازی نمی‌‌گذاشتند و اگر تلقی خوشی صورت می‌‌گرفت و مصون بود از تلقی‌های ناخوش، من این کتاب عیون مسائل نفس را که در مسائل نفس است و کتاب مهمی است و کتاب سر پیری من است، مال ایام جوانی‌‌ام نیست، یعنی یک عمر کار کرده‌ام و حاصلش این شده است، اسم این کتاب را می‌گذاشتم «عیون خمینی».
 

عفاف و پاکدامنی

 

پاکدامنی و عفاف

گوهری قیمتی و مرواریدی ارزنده است که

باید با هزاران چشم از آن مراقبت کرد!

این گوهر اگر گم شود، دیگر بدست نمی آید

و این مروارید اگر بشکند، دیگر درست نمی شود...

پس مواظب دزدان عفاف و غارتگران سرمایه ی حجاب باشیم!

مگر مروارید شکسته قیمتی دارد؟!

ويژگي هاي همسر خوب

 

 
 

- صفات مشترك همسر خوب (زن و شوهر)
1. ايمان و دينداري: امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «شخصي به محضر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ شرفياب گرديده و در مورد ازدواج خود با آن سرور مشورت كرده حضرت فرمود: با شخصي كه اهل ديانت و تقوا باشد ازدواج كنيد.»
[2]

2. اخلاق نيك: حسين بن بشار باسطي مي گويد: به امام رضا ـ عليه السّلام ـ نامه اي نوشتم كه: يكي از خويشان از دخترم خواستگاري كرده ولي بد اخلاق است اكنون چه كنم؟ حضرت فرمود:اگر بد اخلاق است دختر به او نده.[3]
3. اصالت و شرافت خانوادگي: منظور از شرافت خانوادگي، شهرت، ثروت و موقعيت اجتماعي نيست زيرا بعضي از خانواده ها ذاتاً شريف، بزرگوار،آبرومند و متدين هستند گرچه فقير باشند و بعضي خانواده ها پست، فرومايه، بي آبرو و بي دين هستند گرچه ثروتمند و داراي مقام باشند. پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايند: «دردامن و خانواده شايسته، ازدواج كنيد زيرا عِرق (نطفه و ژن ها) تأثير مي گذارد.»
[4]
4. عقل و هوش: اداره و تداوم زندگي و پيمودن راه راست و حل مشكلات زندگي كار ساده اي نيست: زن و شوهر براي تحقق آنها و همچنين تربيت فرزنداني شايسته، بايد به نيروي عقل و فهم مجهز باشند. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «با انسان احمق و نفهم ازدواج نكنيد زيرا معاشرت با او بلائي عظيم است و فرزندانش نيز ضايع خواهند شد.»
[5]
5. كفو همديگر بودن: كفو هم ديگر بودن يعني تناسب، همتايي، هماهنگي و هم شأني در زمينه هاي مختلف مالي، مذهبي، اخلاقي، خانوادگي، دانش و سواد، قيافه و سنخيت جسمي و روحي.
نكته مهم: همتايي صددرصد امكان ندارد. بايد كوشش شود هرچه ممكن است اين فاصله طبيعي بين افراد كمتر باشد.
6. علم و دانش: علم و دانش براي انسان يك كمال واقعي است و در سعادت انسان، تأثير بسياري دارد. با فرد باسواد و چيز فهم بهتر مي توان تفاهم كرد و زندگي با او لذت بخش تر است.
7. سلامت جسم و روح از آلودگي اعتياد و بيماري: بعضي از بيماريها، نقصها و معلوليتهاي جسمي و روحي،عميق و غيرقابل درمان هستند كه در طول عمر همراه انسان است و مانع از انجام وظايف همسري شده و به زندگي لطمه مي زنند لذا بايد از ازدواج با آنها خودداري كرد اسلام نيز از ازدواج با بيماراني كه داراي امراض جزام، جنون، وبرص باشند نهي فرموده است. و همچنين اسلام از ازدواج با افرادي كه گرفتار آلودگيهاي روحي و اخلاقي، فاسق و شرابخوار هستند نهي فرموده است.
8. زيبايي: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «در انتخاب همسر، همانگونه كه درباره زيبايي صورت همسر تحقيق مي كنيد، درباره موي او نيز سؤال و تحقيق كنيد؛ زيرا مو، يكي از زيبايي هاست (و در زيبايي انسان نقش دارد).
[6]
9. عفت و نجابت: زندگي زناشويي بر پايه انحصار و اعتماد برپا مي شود زن و شوهر قصد دارند تمام وجود يكديگر را تصاحب نمايند و ديگري در اين كانون انحصاري راه نداشته باشد.
10. تأمين نياز جنسي: آمادگي روحي و جسمي در موضوع مباشرت و آميزش جنسي بسيار حساس و مورد سفارش پيشوايان ديني مي باشد از اين جهت بر هر زن و مردي لازم است حقوق همديگر و نيازهاي جنسي خود را كاملاً مراعات نموده و يكدگير را كاملاً اشباع نمايند.

- اوصاف زنان شايسته
1. اگر شوهر در زندگي يادآور خدا شد او را همراهي و اگر خدا را فراموش كرد، يادآور او شود و به او تذكر دهد.
2. در حفظ دين و تقوا و انجام وظايف الهي و اجتماعي، شوهرش را ياري كند.
3.كم خرج باشد و مهرش سنگين نباشد.
4. ودود و خوش زبان و مهربان باشد و مانند مادري مهربان از او پرستاري و محافظت كند.
5. ولود باشد؛ نازا و عقيم نباشد.
6. خانه را محل استراحت شوهر قرار دهد و هنگام بروز مشكلات و ناراحتيها دلداريش دهد.
7. از زحمات شوهر و چيزهايي كه به منزل مي آورد تشكر و قدرداني نمايد.
8. هيچگاه از شوهر چيزي را مطالبه نكند كه قدرت تهيه آن را ندارد.
9. هنگام خروج شوهر از منزل، خودش و اموال شوهرش را حفظ كند و هنگام ورود او، با خوشحالي به استقبال او برود.
10. در منزل و براي شوهرش آرايش كند و بهترين لباسها را بپوشد و برايش دلبري كند.
11. هنگام خروج از منزل سنگين و با وقار و بدون آرايش خارج شود و با مردان بيگانه گرم نگيرد و شوخي نكند.
12. در حضور شوهر از مردهاي ديگر تعريف و تمجيد نكند.
13. اگر مرتكب اشتباهي شد فوراً از شوهر عذر خواهي كند.
14. اسباب خوشنودي شوهر را فراهم كند و موجب خشم و عصبانيت شوهر نشود و اگر عصباني شد رضايت او را جلب كند.
15. اگر شوهر فرمان داد، اطاعت كند و اگر قسم خورد، باور كند و تكليف خود را انجام دهد.
16، اهل قناعت باشد تا در زندگي شوهر خود را به زحمت نيندازد.
17. چنانچه از شوهر كار ناروايي سرزد، عفو و اغماض نمايد.
18. خانه را لطيف، پاكيزه و زيبا و مرتب نگه دارد و در زندگي اقتصاد و ميانه روي را رعايت كند و از اسراف و تبذير و ولخرجي اجتناب كند. و در غذا پختن خوش سليقه و كاردان باشد. به سليقه شوهرش توجه كند.
19. در تغذيه، بهداشت و سلامت جسم و روح بچه ها كوشا باشد و در معالجه، درمان و پرستاري از آنها جديت نمايد.
20. امانتدار، راز نگه دار و راستگو باشد
[7].


- اوصاف مردان شايسته
1. ديندار باشد.
2. خوش اخلاق باشد.
3. عاقل، با تدبير، زرنگ و فعال است و خوب زن داري و بچه داري مي كند.
4. براي تأمين رفاه و آرايش خانواده اش كوشش مي كند و داراي صفات عالي بخشش و سخاوت است.
5. نظيف، پاكيزه و خوش لباس است.
6. در زندگي ميانه رو مقتصد است و پولهايش را بيهوده خرج نمي كند.
7. به همسرش احترام مي گذارد و از زحمات او قدرداني مي كند.
8. همسرش را بسيار دوست دارد و به او اظهار دوستي و محبت مي كند.
9. لغزشهاي همسرش را مي بخشد.
10. به زنان بيگانه نگاه نمي كند و از آنها تعريف و تمجيد نمي كند.
11. در كارهاي منزل به همسرش كمك مي كند.
12. عصباني نمي شود و اگر شد خشم خود را فرو مي برد و به همسرش آزار نمي رساند و ناسزا نمي گويد
[8].


[1] . جواهر الكلام، محمد حسين نجفي، ج 29، ص39، دارالاحياء التراث العربي بيروت، چاپ هفتم.
[2] . فروع كافي، شيخ كليني، تصحيح علي اكبر غفاري، ج5، ص332، انتشارات اسلاميه تهران، 1391 قمري.
[3] . وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، تصحيح رباني شيرازي، ج14، ص54، انتشارات اسلاميه تهران، محرم 1384.

[4] . جوانان و انتخاب همسر، علي اكبر مظاهري، ص115، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ سوم.
[5] . وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، تصحيح رباني شيرازي، ج14، ص56، انتشارات اسلاميه تهران، محرم 1384.
[6] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج103، ص237، انتشارات اسلاميه تهران.
[7] . ر.ك آئين همسر داري، آيت الله اميني انتشارات اسلامي.
[8] . ر.ك: آئين همسرداري، آيت الله اميني، انتشارات اسلامي.

ویژگیهای بهترین زن در گفتار رسول خدا (ص)

 

 

ویژگیهای بهترین زن در گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله (1):
برای آشنایی با بهترین زنان به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می رویم و با هم گوش جان به کلام جان بخشش می سپاریم .
جابربن عبدالله می گوید: با جمعی در خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودیم آن حضرت فرمود:
بهترین زنان شما دارای این ویژگیهاست :
فرزند آور، بسیار مهربان ، پاکدامن ، عزیز در میان فامیل ، متواضع و فروتن با همسر، زینتگر برای همسر، خود نگهدار در برابر نامحرم ، حرف شنوایی از شوهر، فرمانبردار از همسر، کاملا در اختیار شوهر به هنگام تنهایی با شوهر .
اکنون برای درک بیشتر این کلام نورانی رسول اکرم صلی الله علیه و آله نگاهی دیگر به این صفات می افکنیم و از زبان مبارک آن حضرت و خاندان پاکش به تشریح آنها می پردازیم .
1 - فرزندآور
در فرهنگ روایات ، دختر تا زمانی که در خانه پدر به سر می برد (حسنه ) است این امانت الهی هرگاه پا به خانه شوهر گذاشت به مقام همسری دست می یابد و البته پاسداری از این مقام شرایط خاصی دارد که تحصیل آنها مایه کمال و فضیلت زن است . سومین دوره ای که زن بعد از دوران دختری و همسری به آن منتقل می شود، دوران پر افتخار و مسو ولیت ساز مادری است . مقام مادر از آن کسی است که محیط مقدس خانه را، با به دنیا آوردن و پرورش دادن فرزندان ، که پاره های تن و جان او هستند، صفا و رونق بخشد. و روشن است که هرچه تلاش زن در این دوره مادر بودن ، افزون باشد، پاداش اخروی او نیز بیشتر و تقربش به پروردگار افزونتر است و این سر گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرزند آوری از صفات خوب زن برمی شمرد. چرا که این ویژگی ، زن را به مقام مادر شدن ارتقا میدهد و تا آنجایش رهنمون می سازد که خود آن حضرت در گفتار دیگری می فرماید:
(بهشت در زیر گامهای مادران است ) .
آرامش حقیقی و معنوی زندگی با وجود فرزند صالح تقویت می گردد و هیچگاه خانه بدون فرزند - با امکان آوردن آن - روی آرامش نخواهد دید. برای توجه به ارزشمندی زنی که فرزند آور است به این دو روایت بنگرید:
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: با دوشیزه فرزند آور ازدواج کنید، ولی با زیبا چهره نازا ازدواج نکنید، زیرا من به شما امت روز قیامت افتخار می کنم .
در روایت دیگر امام علیه السلام می فرماید: بدانید که زن سیاه چهره های که فرزند آور باشد برای من دوست داشتنی تر است از زیبای نازا.
2 - بسیار مهربان
محبت و دوستی و مهربانی ، شاه کلید نفوذ در دلهاست . هیچ چیزی به قدر مهربانی کارآیی ندارد. درهای بسته و چهره های گرفته با این ابزار گشوده و باز می شوند.
در فرهنگ دوستی محبت ، همه چیز با معنی و پیام دار است گاه با یک اشاره و با یک کلمه و یا جمله می توان صحنه را عوض کرد و به آسانی ، در دل دیگران راه یافت .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: بهترین زن ، آن است که بسیار مهربان و صمیمی باشد. طبیعی است که منظور، به کار گرفتن این سرمایه در خدمت جذب شوهر است محبت شوهر به همسر خود از طبیعی ترین انواع دوستیهاست و اگر با دوستی و مهربانی سرشار از طرف زن همراه باشد، هیچ کینه و بی مهری ای برجا نمی ماند. ثمره این اظهار دوستی و صمیمیت ، لبریز شدن کانون دل و فضای خانه از آرامش و سکون است و در چنین دل و خانه ای اضطراب و بی قراری راهی برای نفوذ ندارد. در روایت دیگری ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یکی از صفات بدترین زنان را کینه و حقد معرفی می فرماید . زنی که پیوسته چشم انتظار گرفتن عیب و نقطه ضعف است ، تا به وسیله آن همسرش را سرکوب و توبیخ و سرزنش کند، دارای یک صفت منفی و مخرب است و طبیعی است که با چنین برخوردهایی جز ناآرامی و اضطراب ، بذر دیگری در زمینه زندگانی مشترک کاشته نمی شود.
شاید یکی از عوامل شکست و افسردگی و پیری زودرس مردان ، همین بی مهری ها و لجاجتهای آگاهانه و ناآگاهانه زنان در برخورد با همسرانشان باشد. از امام صادق علیه السلام روایت است که می فرماید: از دعاهای رسولخدا صلی الله علیه و آله این بود که می گفت : خدایا! به تو پناه می برم از زنی که مرا پیر کند، قبل از اینکه دوران پیری من فرا رسد.
روشن است که پناه بردن انسان به خدا در جایی است که احساس خطر و ناامنی و گمراهی وجود دارد، شاید در وجود زنی که برای شوهرش پیری زودرس می آورد ریشه های ناامنی ، خطر و گمراهی نفوذ کرده باشد. طبیعی است که چنین زنی موفق به آرام سازی محیط خانه و آرامش بخشی به شوهر نخواهد بود.
3 - در اوج پاکدامنی
عفت حالتی است نفسانی که بازدارنده از غلبه شهوت است.
عفیف انسانی است که با تلاش پی گیر، به مقامی دست یافته که خود را در اختیار خواسته های نفسانی قرار نمی دهد. روح چنین شخص آن چنان در اوج است که به آسانی از آنچه ناپسند و نامشروع است چشم می پوشد؛اگر چه توان انجامش را دارا باشد. این مبارزه با نفس که جهاد اکبر است چنان فضیلتی دارد که صاحب این مقام در مقایسه با مجاهد در جبهه جهاد اصغر، که مبارزه با دشمن خارجی است ، از امتیاز برخوردار است به این روایت بنگرید:
حضرت امیرالمو منین می فرماید: جهادگری که در راه خدا به شهادت رسیده ، پاداشش ، برتر از توانگری نیست که با داشتن قدتر، عفت ورزیده است دور نیست که عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد .
ارزشمندی صفت عفت - با توضیحی که داده شد - برای یک زن روشن است . هر زنی لازم است که این ویژگی را در زندگی مشترک به نمایش ‍ بگذارد و از این راه ، فکر و ذهن و دل همسرش را از هر نوع پندار و توهم وسوسه پوچ احتمالی و بی اساس پاکسازی کند و زمینه پیدایش و رشد هر نوع احساس بدبینی را از میان ببرد. آرامش روانی از آن مردی است که این ویژگی و خصلت را - که انسان را تا مرز فرشتگان اوج می دهد - در همسر خویش بیابد.
گلخانه زندگی در فضای سالم و نشاطآور (عفت ) شاهد شکوفایی غنچه های معنوی و عطرآگین اعتماد زن و مرد به یکدیگر خواهد بود.
از آنجا که گام نهادن در مسیر خوبیها و معنویات ، نیازمند تعاون و همکاری است ، یادآوری این نکته ضروری است که اگر مردی ، خواهان عفت همسرش می باشد، باید زمینه و اسباب آن را در حد توان خویش فراهم کند، در این میان وظیفه مرد است که به گونه ای آراستگی ظاهر داشته باشد و خود را متلزم به رعایت زیبایی و نظافت بداند که پیوسته برای همسرش ‍ جذاب و دلربا باشد در این زمینه به این روایت جالب توجه کنید:
حسن بن جهم می گوید: امام رضا علیه السلام را دیدم که محاسن خود را خضاب (رنگ ) کرده بود.
پرسیدم : فدایت شوم ، رنگ کرده اید؟! امام پاسخ داد: آری ، رسیدگی به خود (تغییر شکل و هیئت دادن ) از عوامل افزایش عفت زنان است ، و یکی از علل بی عفتی زنان این است که همسرانشان این امر را رها کرده اند، آنگاه امام فرمود: آیا دوست داری همسرت را به گونه ای ببینی که وضعیتش ‍ همانند تو باشد، در حالتی که به سر و وضع خود نرسیده ای ؟!
او جواب داد: خیر، حضرت فرمود: همسر تو هم دوست ندارد که تو را بدان گونه ببیند.
4 - عزیز در فامیل
در مفهوم عزت یک نوع نفوذ ناپذیری نهفته است ، زمین سختی که چیزی در آن موثر نیست ، دارای صفت عزت است ، این حالت ، همانند تمامی صفات خوب دیگر، اگر از منبع اصلی سرچشمه بگیرد پایدار و ماندنی است وگرنه زودگذر و از بین رفتنی خواهد بود.
در فرهنگ قرآن ، عزت حقیقی از آن خداوند و پیامبر او و مو منان است خداوند کانون همه خوبیهاست و همه این خوبیها از او به پیامبرش و مو منان سرایت می کند ایمان ، شرط اصلی عزت است و در سایه بندگی خداست که سربلندی انسان تاءمین می شود.
شاید عزیز بودن زن که در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله از ویژگیهای زن خوب و شایسته معرفی شده است به این معنی برگردد که ایمان حقیقی یک زن از او در میان فامیل چهره ای ساخته باشد که مورد نظر و احترام و تکریم همه و دارای عزت و سرافرازی باشد. طبیعی است مردی که این موفقیت مطلوب را برای همسرش در میان فامیل شاهد است و زنی که از این چنین جایگاه رفیعی برخوردار است ، هر دو در محیط مقدس خانه ، آرامش و امنیت را به وضوح احساس می کنند.
نقطه مقابل این زن ، زنی است که بر اثر سوء رفتار و گفتار و عملکردهای ناشایسته و موضعگیری و اقدامهای ناپسند و نابخردانه خود را در میان فامیل و آشنایان خوار و ذلیل کرده است . چنین زنی در روایت دیگری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دارای خصلتی از خصال بدترین زنان است .
زنی که در میان فامیل اعتباری ندارد و با چشم حقارت و خواری به او می نگرند برای خود نیز شخصیت قابل اعتمادی را باور ندارد و هیچگاه موفق نخواهد شد که بدون سرمایه لازم که ، همان عزت و متانت و موقعیت خانوادگی است ، محیط خانه را محلی مناسب برای ارامش جسم و روح همسرش قرار دهد.
5 - فروتن با همسر
ارزش هر صفت و عمل نیکویی در این است که آدمی آن را از روی آزادی و اختیار انجام دهد کسی که مجبور است خوب باشد و کار نیک انجام دهد، شاید برای دیگران مفید باشد، اما امتیازی برای خود او محسوب نمی شود نرمخویی و تواضع و فروتنی انسان نیز وقتی پسندیده و ارزشمند است که با انتخاب و آزادی همراه باشد.
قرآن کریم مو منان را از این جهت که در برابر یکدیگر خاضع و فروتن و نرم هستند می ستاید و روشن است که مو من حقیقی با تلاش و مجاهده به این خصلت پسندیده دست می یابد.
نرم بودن زن در محیط زندگانی مشترک ، در برابر شوهر، اگر از روی شناخت و اختیار و عمل به وظیفه شوهرداری باشد خصلت پسندیده و کار ارزشمندی است زنی که به آسانی در برابر خواسته های مشروع و معقول شوهر شکل می پذیرد و از خود مقاومتی نشان نمی دهد صاحب فضیلت است و محیط مقدس خانه با این روحیه تسلیم و گذشت و حق پذیری ، زمینه پرورش و رشد آرامش را بهتر فراهم می یابد.
نقطه مقابل زنی که در برابر همسر مطیع و منقاد است زنی است که در برابر همسرش ، هیچ نرمش و انعطاف ندارد و پیوسته به دنبال مقاومت و پافشاری و جبهه گیری در برابر خواسته های شوهر است . چنین زنی از دیدگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از بدترین زنان است  زنی که مرد هیچگاه نتواند راهی برای نفوذ در دل او بیابد، هرگز نباید چشم امید به زندگانی همراه با مسالمت و صفا داشته باشد.
6 - زینتگر برای شوهر
خودآرایی و تزیین در نهاد زن قرار گرفته است ، اما زن به عنوان جنس ‍ مخالف مرد، حتی اگر خود را نیاراید، باز هم جذاب و دارای کشش است به همین جهت در اولین مراسم خواستگاری در آفرینش - داستان خلقت آدم و حوا - دیدیم که چگونه آدم همنشینی و نگاه به حوا را مایه انس و آرامش ‍ خویش یافته بود، و آن را به خداوند اظهار داشت . این سرمایه خداداد باید در مسیر تثبیت زندگانی مشترک به کار رود. اگر زندگی مشترک فقط سپری نمودن چند ساعت و چند روز بود، شاید سهل انگاری و بی اعتنایی مشکل آفرین نبود؛اما زندگانی دراز مدت زن و شوهر باید پیوسته همراه با جاذبه عشق باشد تا هیچگاه گرد و غبار بی میلی و بی اعتنایی و دلسردی و ناامیدی بر صفحه درخشان آن ننشیند.
استفاده از زینت و آرایش ، جذابیت زن را تقویت می کند و بر همین اساس ‍ است که رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از صفات زن خوب را خودآرایی برای شوهر بیان می کند. زیرا مردی که به همسرش عشق و مهر می ورزد، بیگانه را به حریم دل خود راه نمی دهد. در این حال ، بر سراسر زندگی آن دو، ابر آرامش و اطمینان سایه می گسترد و اینجاست که آرام بخش بودن گل وجود زن ، مفهوم و عینیت پیدا می کند.
اهمیت آراستگی زن برای شوهر تا آنجاست که در فرهنگ اسلام ، زن با هیچ بهانه ای نمی تواند درباره انجام این وظیفه در قبال همسرش بی اعتنا یا بی توجه باشد. البته شرایط مختلف زندگی مقتضی گونه های مختلف عمل به این وظیفه و خواهان برخورد شایسته و بایسته زن در آن شرایط می باشد.
امام باقر علیه السلام می فرماید: سزاوار و شایسته نیست که زن - درباره رسیدگی به سر و وضع خود و آراستن خویش بی عنایت باشد - و در زمینه آرایش و آراستن خود را بازنشسته کند، اگر چه به اندازه آویختن گردنبندی در گردن باشد و شایسته نیست که زن دستش را با خضاب - رنگ با حنا - زینت نکند، اگر چه با کشیدن دست روی حنا باشد و اگر چه این زن مسن باشد - سنی از او گذشته باشد .
7 - خود نگهدار در برابر نامحرم
بیشتر این چنین است که تا آدمی ، حریم خود را نشکند، دیگری جراءت تجاوز به حریم او را نمی یابد، در مرزهای جغرافیایی نیز عبور دشمن از آن قسمت که تحت حفاظت و دیدبانی نیست ، آسانتر صورت می گیرد. اگر انسانی درباره هر برخوردی هیچ گونه عکس العملی و حساسیتی نشان ندهد، دیگران برای حفظ متانت و وقار و موقعیت او کمترین اعتباری را نخواهند پذیرفت .
زن گل است ؛ آن هم فقط برای استفاده صاحب شرعی و قانونی اش . ارزش ‍ این گل به آن است که اختصاصی است و تنها برای یک نفر به نام شوهر، غیر از شوهر هر که باشد، ارتباط زن با او نباید به گونه ای باشد که زن با شوهر دارد، رعایت این امر مهم را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از صفات خوب زن می داند، زن باید در برابر نامحرم ، دژ و سنگر نفوذناپذیر باشد. به راستی اگر تمامی زنان با تمامی نامحرمان و بیگانگان اینگونه باشند آیا دیگر جایی برای بدگمانی و بی اعتمادی ، که زمینه ساز ناآرامی و اضطراب است ، یافت می شود؟!
در برابر این زن ، زنی است که هر نوع ارتباط صمیمی و آمیخته به دوستی و لذت بخشی ، را با غیر همسر داشته باشد، ولی نوبت به همسر که می رسد جز خود نگهداری و سنگین برخورد کردن و میدان ندادن و بهانه ها و عذرهای رنگارنگ آوردن ، کار و برخورد دیگری نداشته باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله این امر را یکی از صفات بدترین زنان معرفی می فرماید.
این حالت زن و این طرز برخورد باید برای غیر شوهر باشد. در زمینه یاد شده ارتباط زن با غیر شوهر - نامحرمان و بیگانگان - باید همانند ارتباط یک قطب آهن ربا با قطب موافق باشد که بطور طبیعی و خودکار، عکس العملی جز دفع و دورسازی ندارد، ولی نسبت به شوهر همانند قطبهای مخالف آهن ربا باشد که به طور طبیعی واکنشی جز جذب و کشش ‍ و اتصال ندارد.
8 - حرف شنوایی از شوهر
از صفات بسیار خوب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که حتی دستاویز مخالفان و دشمنان اسلام نیز شده بود، حرف شنوایی بسیار آن حضرت بود، به نحوی که می گفتند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فقط گوش است .
این خصلت بسیار پسندیده ای است که آدمی قبل از هر نوع اظهار نظر و موضع گیری ، گفتار دیگری را بشنود، و نشنیده به قضاوت ننشیند. گوش ‍ برای شنیدن است و عقل برای انتخاب بهترین و پیروی از آن ، و خداوند در قرآن به بندگانی که چنین هستند بشارت داده است .
زن و مرد قبل از اینکه در کانون خانه رابطه همسری داشته باشند، دو انسان دارای ادراک و فهم ، و باید حرف حق را از یکدیگر بپذیرند، تا حق حاکم باشدت نه تمایلات و سلیقه های شخصی ، زن خوب آن است که حرف شوهر را می شنود - اگر چه نوبت به او اجرا و عمل نرسد - و این خود امتیاز است . زنی که اصلا ظرفیت و آمادگی شنیدن حرف همسر را ندارد، از این امتیاز محروم است و از دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله یک درجه از خوبی را دارا نیست . آیا میان مردی که برای حرفش در خانه گوش ‍ شنوایی سراغ ندارد با مردی که همسرش را پیوسته شنوای سخنانش ‍ می بیند از نظر وحی تفاوت وجود ندارد؟ آیا این شنوایی حرف همسر، تاءثیری در آرامش لازم برای مرد و زندگی مشترک ندارد؟!
9- فرمانبردار از همسر 
در فرهنگ قرآن کریم ، مرد نسبت به زن قوام است  اگر چه زندگانی زن و مرد، مشترک است ، اما قیام این بنای مقدس و تکیه گاه اصلی از نظر تدبیر و سرپرستی و اداره امور و اعمال مدیریت از آن مرد است . بر این اساس ، فرمان و امر به دست اوست . طبیعی است مردی که فرمان به بدی و حرام و نامعقول و ناپسند می دهد، فرمانبرداری از او در این حوزه و قلمرو نیست و فرمانش مطاع نخواهد بود.
زنی که در برابر فرمان شوهر؛یعنی دستورهای مشروع و معقول او فرمانبردار است از نظر روحی آرامتر است ، تا زنی که پیوسته مصمم است که حرف آخر را او بزند، اگر چه ناحق باشد، و هیچ حرفی را از همسرش نپذیرد و به کار نبندد، اگر چه حق باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اطاعت زن از فرمان همسر را نشانه خوبی زن میداند چرا که این فرمانبرداری پایه های زندگی مشترک را که باید دائما بر شالوده های دوستی و صمیمت و آرامش استوار باشد تثبیت میکند.
آیا زنی که در برابر خواسته شوهر با گفتن یک کلمه (چشم ) آرامش را، که رسالت و ماءموریت اصلی اوست ، در محیط خانه به ارمغان می آورد، لایق دریافت مدال افتخار (بهترین زن ) آن هم از زبان مبارک رسول گرامی اسلام نیست ؟
نقطه مقابل چنین زنی ، آن است که جز لجاجت و تمرد و سرپیچی در برابر شوهر، برخورد و موضع دیگری ندارد. این از صفات بدترین زنان است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در روایت دیگر بیان می فرماید.
روشن است که لجاجت در جایی است که مساءله حق پذیری و حق جویی در کار نیست ، بلکه پافشاری و مقاومت بر سر موضوع و مطلبی است که زن جز این که بخواهد شجاعت و به اصطلاح هنرمندی و مرد بودن خودش را نشان بدهد انگیزه دیگری ندارد. چنین زنی باید مطمئن باشد که تا این خصلت ناپسند که از ویژگی های بدترین زنان است در اوست هیچگاه موفق به انجام رسالت خدایی خویش ، که آرامش بخشی به زندگی و شوهر است ، نخواهد شد.

معیارهای انتخاب همسر شایسته از نظر قرآن

               

آیات متعددی از قرآن کریم ویژگی های همسر شایسته را برمی شمارد که برخی از آنها عبارتند از:

۱-  اسلام

قرآن کریم می فرماید:

عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَیْراً مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَاراً [تحریم/۵]

(اگر پیغمبر شما را طلاق دهد، چه بسا پروردگارش به جای شما همسرانی را نصیب او گرداند که بهتر از شما باشند. زنان دوشیزه یا غیر دوشیزه فرمانبردار، با ایمان، فروتن، توبه کار، پرستشگر)

از این آیه شریفه به دست می آید که همسر مناسب برای زندگی، باید مسلمان باشد و شرایط مسلمانی را رعایت کند و قرآن کریم ازدواج با غیرمسلمان را برای پیروان خویش سفارش نمی کند.

 ۲-  ایمان

ویژگی دیگری که در این آیه و آیات دیگری از قرآن مطرح شده، ایمان است؛ چنانکه قرآن کریم در سوره بقره آیه ۲۲۱ می فرماید:

…وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ… وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ…

(بی‌گمان کنیز مؤمنی از زن (آزاد) مشرکی بهتر است، اگرچه (زیبائی یا ثروت یا موقعیّت او) شما را به شگفتی انداخته باشد… و بی‌گمان غلام مؤمنی از مرد مشرکی بهتر است اگرچه (زیبائی یا ثروت یا موقعیّت او) شما را به شگفتی انداخته باشد)

ایمان یعنی اعتقادی که در اعماق قلب انسان نفوذ کند.

می توان گفت: مهم ترین شرطی که قرآن کریم در آیات متعدد برای همسر مطرح می کند، ایمان و اعتقاد داشتن اوست؛ زیرا ایمان و اعتقاد به خداوند و اسما و صفات او و باور قلبی به روز قیامت و حسابرسی دقیق آن، از آدمی انسانی متعهد می سازد؛ انسانی که شرایط یک همسر خوب را دارد و حقوق همسر خود را زیر پا نمی گذارد. در واقع ایمان واقعی، سبب و سرمنشا همه خوبی هاست.

آری، نه مهریه های سنگین و نه الزامات دیگر هیچکدام نمی تواند مانند «ایمان» و «اعتقاد» شخص را به زندگی و مسئولیت های آن پایبند کند.

بنابراین، اگر در فردی «ایمان قوی» یافتیم، می توانیم امیدوار باشیم که گزینه های دگر را نیز دارد یا اگر ندارد، می تواند آسان تر به دست آورد.

 ۳-  تواضع و فرمانبرداری (قانتات)

بر اساس آیه فوق، تواضع و پرهیز از تکبر و خودخواهی و فرمان برداری یک ویژگی لازم برای همسر است. مادر خانواده اگر اهل فرمانبرداری نباشد و خضوعی را که دین وظیفه او خوانده، ابراز نکند، زندگی از مسیر طبیعی و فطری خود خارج می شود و مشکلات متعددی به بار می آورد؛ البته متواضع بودن زن به معنای ابراز عقیده و اظهار نظر نکردن او نیست، همچنین به این معنا نیست که همیشه حرف پدر خانواده باید حرف اول و آخر باشد، بلکه از مجموع آیات و روایاتی که در این زمینه وارد شده، چنین به دست می آید که مرد نقش مدیر خانواده را دارد که باید با اعمال مدیریت زندگی را اداره کرده و حقوق همه را رعایت کند، و زن نقش مشاور و مدیر داخلی خانه را دارد و مدیر لایق کسی است که اگر دید یکی از اعضای خانواده، اگرچه فرزند کوچک خانواده باشد، حرف حقی را ابراز می کند، سخن او را ملاک عمل قرار دهد.

 ۴- اعتراف به خطا و جبران آن (تائبات)

منظور از توبه کار بودن این است که اگر اشتباهی انجام داد در صدد جبران برآید و با عذرخواهی و ابراز پشیمانی و عزم بر جبران آن، مشکلات به وجود آمده را برطرف سازد. که اگر بعد از انجام اشتباه، متکبرانه بر خطای خود اصرار کند و حاضر به عذرخواهی صادقانه نباشد، گام به گام به سست کردن ستون های زندگی خود نزدیک می شود.

 ۵-  عبادت و بندگی خداوند (عابدات)

عبادت خداوند تنظیم بسزایی در تنظیم روحیه و افکار افراد دارد و باعث آرامش و بهداشت روان و لطافت روح شده و موجبات تقویت ایمان و صالح شدن اعمال آدمی را فراهم می کند؛ از این رو، قرآن یکی از شرایط همسر را اهل عبادت بودن می داند؛ چنانکه در سوره عنکبوت می خوانیم:

…وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ [عنکبوت/۴۵]

(…و نماز را چنان که باید برپای دار. مسلّماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمی‌دارد، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله (از هر چیز دیگری) والاتر و بزرگتر است، و خداوند می‌داند که شما چه کارهائی را انجام می‌دهید)

بدین ترتیب نقش عبادت در سلامت زندگی معلوم می شود.

 ۶-  سیر طریق اطاعت خدا و اهل معصیت نبودن (سائحات)

«سائحات» جمع «سائح» را بسیاری از مفسران به معنای «صائم» و روزه دار تفسیر کرده اند، ولی به طوری که «راغب» در «مفردات» می گوید روزه بر دو نوع است: «روزه حقیقی» که به معنای ترک غذا و آمیزش است، و «روزه حکمی» که به معنای نگهداری اعضای بدن از گناهان است و منظور از روزه در این آیه، معنای دوم می باشد. این گفته «راغب» با توجه به مناسبت مقام جالب به نظر می رسد، ولی باید دانست که «سائح» را به معنای کسی که در طریق اطاعت خدا سیر می کند نیز تفسیر کرده اند.

با توجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت: کسی که اهل انجام محرمات الهی می باشد و حدود الهی را رعایت نمی کند، نمی تواند فرد مناسبی برای زندگی باشد زیرا کسی که حقوق الهی را رعایت نمی کند و بی باکانه با خدا مخالفت می نماید، چگونه حقوق بنده او را رعایت خواهد کرد؟

 ۷-  عیب پوشی و تأمین نیازهای همسر

قرآن کریم در سوره بقره آیه ۱۸۷ می فرماید:

…هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ…

(…آنان لباس شمایند و شما لباس آنانید…)

«لباس» از یکسو انسان را از سرما و گرما و از خطر برخورد با اشیاء با بدن حفظ می کند و از سوی دیگر، عیوب او را می پوشاند و افزون بر این دو، زینتی است برای تن آدمی، و این تشبیه در آیه به همه این نکات اشاره دارد، زیرا دو همسر شایسته که عیوب همدیگر را می پوشانند، وسیله راحتی و آرامش یکدیگرند و هر یک برای دیگری زینت می باشند و مهم تر اینکه یکدیگر را از انحراف های جنسی حفظ و این نیاز را نیز تأمین می کنند.

تعبیری که در آیه درباره زن و شوهر آمده، کاملاً ارتباط معنوی زن و مرد و نزدیکی آنها به یکدیگر و همچنین مساوات آنها را در این زمینه روشن می سازد؛ زیرا همان تعبیر که در مورد مردان آمده، درباره زنان نیز آمده است.

 ۸-  مهربانی

قرآن کریم در این باره می فرماید:

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ [روم/۲۱]

(و یکی از نشانه‌های (دالّ بر قدرت و عظمت) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان (در پرتو جاذبه و کشش قلبی) بیارامید، و در میان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت (و هر یک را شیفته و دلباخته دیگری ساخت، تا با آرامش و آسایش، مایه شکوفائی و پرورش شخصیّت همدیگر شوید، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد). مسلّماً در این (امور) نشانه‌ها و دلائلی (بر عظمت و قدرت خدا) است برای افرادی که (درباره پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان) می‌اندیشند.)

چنانکه آیه شریفه می فرماید، فلسفه ازدواج سکونت و آرامش جسمی و روحی می باشد و راز بقای آن مهربانی و مودت زن و شوهر است. حال که چنین است پس باید یکی از شرایط اساسی همسر شایسته را اهل مودت و مهربانی بودن شمرد؛ چرا که اگر شخصی اهل عاطفه و ابراز آن نباشد، در زندگی آینده خود دچار مشکل خواهد شد و نمی تواند نیاز عاطفی همسر و فرزندان خود را تأمین کند.

 ۹-  صالح بودن (تعهد و مسئولیت پذیری)

خدای متعال می فرماید:

وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ [نور/۳۲]

(مردان و زنان مجرّد خود را و غلامان و کنیزان شایسته (ازدواج) خویش را (با تهیّه نفقه و پرداخت مهریّه) به ازدواج یکدیگر درآورید (و به فقر و تنگدستی ایشان ننگرید و نگران آینده آنان نباشید. چرا که) اگر فقیر و تنگدست باشند (و ازدواجشان برای حفظ عفّت و دوری از گناه انجام گیرد) خداوند آنان را در پرتو فضل خود دارا و بی‌نیاز می‌گرداند. بی‌گمان خداوند دارای نعمت فراخ (بوده و) آگاه (از نیّات همگان) است.)

از نظر قرآن صالح بودن برای ازدواج شرط است. صالحان چه کسانی هستند؟ در این رابطه در تفسیر المیزان چنین می خوانیم:

و مراد از «صالحین» صالح برای تزویج است، نه صالح در اعمال.

از این رو، باید کسانی را به عنوان همسر انتخاب نمود که به بلوغ فکری و اجتماعی و… که برای زندگی لازم می باشد، رسیده باشند و به عبارت بهتر، مسئولیت پذیر و توانایی ایفای نقش را داشته باشند.

۱۰-  سنخیت و همتایی

قرآن کریم در سوره نور آیه ۲۶ می فرماید:

الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ

(زنان ناپاک، از آنِ مردان ناپاکند، و مردان ناپاک، از آنِ زنان ناپاکند، و زنان پاک، متعلّق به مردان پاکند، و مردان پاک، متعلّق به زنان پاکند.)

این آیه کریمه نیز به اصل مهم دیگر به نام «همانند بودن» اشاره می کند؛ مسئله اساسی که با نبود آن زندگی صحنه ناسازگاری ها و اختلافات خواهد شد. آری، اگر زن و شوهر از نظر فکری و ارزش های روحی با هم سنخیت نداشته باشند و هر کدام برای امری خاص اهمیت ویژه قائل باشند و نقاط اشتراک آنها خیلی کم باشد، سرانجام این زندگی یا طلاق است و یا باید زندگی ناهمگون خود را به سختی ادامه داده و همدیگر را تحمل کنند و شاهد به فعلیت نرسیدن استعدادها و از بین رفتن فرصت ها باشند (که در چنین مواقعی وضعیت فرزندان نیز روشن است)

پس پاکان باید به دنبال امثال خود بوده و ناپاکان یا باید خود را پاک کرده و با پاکان وصلت کنند و از این رهگذر سعادت خود و فرزندان خود را رقم بزنند و یا با امثال خود ازدواج کنند.

 

همه می آییم "

 

"
 

.genComment_like{ text-align:right; } .setLikeIt { cursor:pointer; -color:#00c; color:#36C; text-decoration: none; } .setLikeIt:hover { text-decoration: underline; }

حماسه شور و شعور

 

 
باری دیگر ملت سلحشور ایران مشتی محکم به دهان استکبار جهانی می کوید.

 

بدون شرح...!/ کارتون: جواد طریقی اکبرپور

 

دریای خروشان و حضور گسترده مردم در انتخابات مجلس/ کارتون: علیرضا ذاکری

 

سنگر انتخابات، سنگر مبارزه با دشمن/ کارتون: سعید صادقی

بابای مهربونم

 

این دلنوشته توسط یکی از دوستان در فراق پدر شهیدش که حدود ۹ ماه قبل در کردستان ایران توسط وهابیت به شهادت رسید نوشته شده است.

 

دلم بی قراره
دلم پره
یه چیزی داره گلومو فشار میده
یه جای خالی دارم که با هیچی پر نمیشه
کجایی؟
چه حس بدی دارم....
حتی نمیتونم بنویسم
بابا قربون دستات برم هر جا هستی دستاتو میبوسم
بابا جون الهی دورت بگردم
اونایی که بابا هنوز کنارتونه خاک پاشو رو چشماتون بذارید و قدرشو بدونین....
ازت دورم
ازت دورم
ازت دورم
داغ دلم کهنه تر شده است
بابا بیا که زخم دلم تازه تر شده است
اشکی مانده گوشه ی چشمم تو را قسم
کمک کن آسمون چشمهام بباره همه وجودم شکست اما بغض ام نمیشکنه
پرواز   تو   کمر    مادرم    شکست
دردت به جون من همه چی تیره تر شده
بگو  که  رفتنت  شایعه  است
 
برادرم   از غمت  پیر تر  شده
بعد تو بابا مردن برای دخترکت ساده تر شده
دلم برات تنگ شده بابایی
دلم داره میپوسه به خدا
فکر نکنی یه وقت8 ماه و نیم شده و ما تو رو فراموش کردیم
نه عزیزم هر روز داغم تازه تر میشه
هر روز درمونده تر میشم
مامان داره جلو چشمامون ذره ذره آب میشه
دل اونم برات تنگه چه قدر صبوری کنه بابایی؟
میدونی امشب دلم خیلی پره دوست دارم باشی وقتی بهونه گیری میکنم آروم ام کنی
بابا قلبم درد میکنه قفسه سینم میسوزه
تازه ازپایگاه اومدم اما خستگی جسم ام احساس نمیشه دلم گرفته  از غصه هر روز بیشتر از قبل به مرگ نزدیک میشم
مهربونترین بودی پس بیا... نمیدونم چه جوری نگو محاله نگو نمیشه من این حرفا رو باور ندارم
تو نرفتی
تو نباید میرفتی
به خاطر من نه
به خاطر مامان بیا بگو اینا همش کابوس بوده
برگرد

...
 من از دیشب نتونستم آروم و قرار داشته باشم
میترسیدم بغص صدام دل غمگین مامان رو متلاطم تر کنه
چی بگم که دیگه روزگارم مثل قبل نیست
 
میدونم میخونی
 
فدای چشمای مهربونت فدای دستات فدای صدات چه دلتنگم بابا......
خدا کمک کن بتونم دوباره رو به راه شم

گمون کنم اگه بخوای به من عنایت کنی
 بهتره با داغ دلم نذاری تنها باشم
 
شاید که بعد از پدرم نفس بمونه اما
 امید من به این همیشه بودنه خدامه
باور نمی‌کنم که  بی پدر شدم
بی تو مگه میشه زندگی کرد
با رفتنت هستی من هم سوخت
کاش وجود بی مقدارمن حذف میشد به جای گلی مثل تو…
 
دیگه از 5 شنبه از جمعه متنفر شدم
 
  
چه قدر بیچاره ام که حتی نمیتونم  مثل مامان اشک هامونثار سنگ قبرت بکنم
توی این مدت خیلی ها دلمو شکوندن …
 

خیلی ها نامردی کردن…
 

خیلی ها عذابم دادن….
 
اما دیگه تو نبودی تااون صدای مهربونت آرومم کنه
 
فدای لبخندی که همیشه روی لبات بود
 

خدایا خلاصم کن…
بابای نازنینم عاشقانه دوستت دارم و دستای مهربونت رو با تمام احساسم میبوسم .رفتی و تنهام گذاشتی ... دلم پر میکشه برا یه لحظه دیدنت.....
 

به امید روز وصال

 

پاسخ یکی از دوستان به این دلنوشته :


ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. كساني كه در راه خدا به شهادت رسيدند را مرده مپنداريد، بلكه آنها زنده بوده و در نزد خدا روزي ميخورند.


مقدمه :


... جان


انسانها ( النفس جسمانيه الحدوث و روحانيه البقاء ) هستند. يعني انسان ابتدا بصورت جسم خلق مي شود و سپس بصورت روح باقي ميماند. پس همه ي انسان ها از بين رفتني نيستند . حال چرا قران شريف در مورد شهدا مثال زده و در مورد تمام انسان ها چيزي نفرموده است؟

همه ي انسانها در عالم باقي به خدا ميرسند ، منتها بعضي به جمال خدا ( بهشت با تمام مراتب آن ) و گروهي به  جلال او ( جهنم با تمام مراتب آن ) . و شهدا از جمله كساني هستند كه به جمال او ميرسند.
تمام انسانها با توجه به ظرفيت خود در آن دنيا هم بسوي خداي متعال داراي سير و سلوك هستند كه پر واضح است كه سير و سلوك آن دنيا قطعا با اين دنيا متفاوت است زيرا لوازمات آنها با هم فرق دارد . مثلا ما در اين دنيا جسم خاكي داريم ولي در آن دنيا فاقد آن هستيم. لذا سير و سلوك آن دنيا با اين دنيا فرق دارد.
نكات مهم : 
موارد بسيار مهمي كه در اين آيه مشخص هست عبارت است از اين كه :
1 - شهدا عند ربهم هستند. خب اين يعني چه؟


در مسير سير و سلوك الهي بالا ترين مقامي كه براي انسان متصور است مقام عنديت است. مقام حضور است . حاضر بودن در محضر الله .  يعني شهدا به جايي رسيده اند كه در محضر حق تعالي حاضر هستند. هر كسي از مومنان با توجه به علاقه و مشربشان با يكي از ائمه اطهار محشور هستند و در بارگاه ايشان جاي دارند. يكي داراي مشرب حسيني است و در بارگاه امام حسين عليه السلام حضور دارد. يكي فاطمي است و در محضر بانوي عالمين است . يكي دربان علوي است ، يكي حاجب مصطفوي است و ... ولي شهدا در محضر الله هستند و اين يكي از بزرگترين مقامات براي يك سالك الي الله است.و مايه ي روشني چشم شهدا.

2 - نكته ي ديگر اين كه يرزقون هستند . چون خدا نامحدود است ، لذا سير و سلوك  بسوي او هم نامحدود است و لذا حركت بسوي كمال هم نامحدود است. سير بسوي الله و كمال نياز به رزق دارد ، همان طور كه در دنيا اين گونه بود و انسان با رزق معنوي و توفيق بسوي او حركت مي كرد ، آن دنيا نيز اين گونه است و بايد رزق معنوي به انسان برسد تا حركت ادامه يابد . و اين رزق براي شهدا مهياست . آن هم رزقي كه مستقيم از سوي خدا برايشان در نظر گرفته شده، و اين خيلي مايه بركت است و سرعت سير انسان بسوي كمال را خيلي سرعت مي بخشد تا جايي كه همانندبرق الخواطف  بوسيله ي براق قدرت سير دارند. و چه چيزي بهتر از اين؟

3 - موضوع مهم ديگر بحث الله است:
انسان در زندگي خود با توجه به مجاهداتي كه دارد متجلي به يكسري از اسمائ و صفات الهي مي گردد، بعضي متجلي به اسم كريم خدا مي شوند، گروهي متجلي به اسم تواب خدا ، گروهي متجلي به اسم رزاق خدا ، گروهي متجلي به دو اسم ، گروهي متجلي به  سه اسم ، گروهي متجلي به صد اسم و قس علي هذا.
ولي اسمي كه از همه كاملتر است و مستجمع تمامي اين اسمائ و صفات الهي  هست ، اسم الله مي باشد . و اين كه شهدا در نزد الله هستند يعني اين كه متجلي به تمام اسمائ  و صفات الهي مي گردند . كه اين برايشان طوبي و حسن ماب.

4 - و خيلي حرف هاي ديگه هست كه در اين آيه وجود دارد و بر شهدا مترتب است كه مي گذريم.


پس به پدرت افتخار كن و خوشحال باش كه خدا از بين حدود 6 ميليلرد انسان او را براي در محضر خودش بودن پذيرفت و سعي كن با شادي و شادماني و خوشحالي ( تاكيد مي كنم با خوشحالي ) راهش را ادامه بده و محکم و قوی باش و مايه ي افتخار براي او .

  اميدوارم كه خدا تو را هم به اين مقام عنايت فرمايد.
ومن الله التوفيق.


 

رئیس جمهور بعدی بدونه...

 

مشخصات اعضای شورای نگهبان+تصاویر

 

 
اعضای این دوره شورای نگهبان، در حال حاضر 11 نفرند. آیت الله «غلامرضا رضوانی» یکی از فقهای شورای نگهبان اواخر فروردین امسال درگذشت و تاکنون جایگزینی برای وی معرفی نشده است. ترکیب فعلی شورای نگهبان و سوابق حضور آنان در این شورا به شرح جدول زیر است.
در میان 11 عضو شورای نگهبان دو نفر شامل آیت الله جنتی و آیت الله مومن، در هر پنج دوره عضو شوار بوده اند و چهار نفر شامل حجت‌الاسلام محمد سليمي، سيامك ره پيك، حسينعلي اميري و آيت الله‌ محمدرضا مدرسي‌يزدي اولین دوره حضور خود در شورا را تجربه می کنند.
همچنین مسن ترین عضو شورای نگهبان، آیت الله جنتی، دبیر این شورا با 87 سال سن است و حسينعلي اميري 47 ساله هم جوان ترین عضو شورا به حساب می آید. در مجموع اعضای جوان و باتجربه به لحاظ سنی و نیز سابقه حضور در شورا به صورت نسبتا یکنواخت در آن حضور دارند. همچنین میانگین سنی اعضای شورای نگهبان حدود 62 سال است. در زیر مشخصات و سابقه حضور اعضای شورای نگهبان در این شورا را مرور می کنیم:

کودکانمان رابه تاراج نبرند

 

 
 

منجی موعود دراعتقاد ادیان مختلف٬بایک ضدمنجی خواهد جنگید و اورا شکست خواهدداد.غرب خودرا ناجی وحاکم صالح ومدینه فاضله می داند واسلام رادشمن این هدف٬وبرای القای این نظرتلاش فراوان می کند.به عنوان مثال ایجادپایگاه های تبلیغی مسیحیت٬کمپ مسیح ٬روزنامه ها و..

همچنین محصولات فرهنگی خودرا واردبازار مسلمانان نموده تا آنان را ازهویت خود دلزده کند.مانند کالاهای جذاب ٬فیلم و...ازجمله دربازی های کامپیوتری ناخودآگاه کودکان را مورد آماج قرارمی دهد.که علاوه برحمله به مقدسات واعتقادات اسلامی ٬بر احساسات ورفتارهای اجتماعی نیزاثرات مخرب دارد.خراب کردن مسجدتوسط پرندگان خشمگین,استفاده اهانت آمیزازدر کعبه,مسجدالنبی,نام واحادیث ائمه اطهار و..رامی توان نام برد.

واینکه تحریم همه راه نیست.آگاه سازی وجایگزین کردن بازیهای وطنی با کیفیت بالا و..

 امام علی عليه ‏السلام :«إنّما قَلبُ الحَدَثِ كالأرضِ الخاليَةِ ، ما اُلقِيَ فيها مِن شَيءٍ قَبلَتهُ .»همانا قلب نوجوان همچون زمينى باير است كه هرچه در آن افكنده شود می ‏پذيرد .(تحف العقول  )

کلیک کنید

 

قمپز در کردن

 

 

قمپوز توپی بود کوهستانی و سرپر به نام قمپوز کوهی که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران مورد استفاده قرار می داد .

این توپ اثر تخریبی نداشت زیرا گلوله در آن به کار نمی رفت بلکه مقدار زیادی باروت در آن می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سنبه در آن به فشار جای می دادند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود . سپس این توپها را در مناطق کوهستانی که موجب انعکاس و تقویت صدا می شد به طرف دشمن آتش می کردند . صدایی آنچنان مهیب و هولناک داشت که تمام کوهستان را به لرزه در می آورد و تا مدتی صحنه جنگ را تحت الشعاع قرار می داد ولی کاری صورت نمی داد زیرا گلوله نداشت .
در جنگهای اولیه بین ایران و عثمانی صدای عجیب و مهیب آن در روحیه سربازان ایرانیان اثر می گذاشت و از پیشروی آنان تا حدود موثری جلوگیری می کرد ولی بعدها که ایرانیان به ماهیت و توخالی بودن آن پی بردند هرگاه صدای گوشخراشش را می شنیدند به یکدیگر می گفتند :" نترسید قمپوز درمی کنند." یعنی تو خالی است وگلوله ندارد .
... کلمه قمپوز مانند بسیاری از کلمات تحریف و تصحیف شده رفته رفته به صورت قمپز تغییر شکل داده ضرب المثل شده است.

به گفته علامه دهخدا به معنی :" دعاوی دروغین کردن ، بالیدن نابجا و فخر و مباهات بی مورد کردن " است.

طبس شما را بس!...

 

 

طبس : ۱۳۸۹

طبس : ۱۳۹۰

طبس شما را بس !...

از شما انبوه دشمنان ، سوره ی فیل و داستان پرندگان را

                                                                             آیا خوانده است هیچکس ؟

و باز از شما کسی به یاد دارد آیا

                             سالیانی پیش تر، بر پدران گردنکشتان ، چه رفت در طبس ؟

برای شما ، از آن ماجرا ، چه مانده بر جا

                                 جز خاطراتی زخمی ، آرزوهایی سوخته ، با چند عکس ؟!...

و اینک سال ها ، از پس آن ماجرا ، در حالی که روزگار ما

                                                           باز حکایتی نو، سر داده است از طبس

                                    وقت است به هوش آیید

                                                     و دست بر دارید از خواب و خیال و هوس

                                    که نبرد با ایران

                                                         این گرد دلیر، وین شیر رها شده از قفس

                                                     این توفنده موج از خلیج فارس تا مرز ارس

                                                                  نیست کار هر روبه و خار و خس

                                     وز جنگ با ایمان

                                                                   اگر در خانه ی عقلتان هست کس

                                                                                          طبس شما را بس !...

ده خاطره از شهید حسین علم الهدی

ده خاطره از شهید حسین علم الهدی

1)چهارده ساله بود كه شنید یک سیرک مصری آمده اهواز. مسئول سیرک آدم فاسدی بود. فقط برای خنداندن اهوازی ها نیامده بود. حسین همراه چند تا از دوستانش، چادر سیرک را آتش زدند و فرار كردند.

دو سال بعد، مسیر دسته های سینه زنی عاشورا، میدانی بود که مجسمه شاه در آن نصب شده بود. حسین دلش نمی خواست دور شاه بگردد. مسیر را عوض کرد و بعد از آن، همه هیئت ها پشت سر هم مسیر حرکت خود را تغییر دادند. پلیس عصبانی شده بود و دنبال عامل می گشت. با همکاری ساواک، سرنخ ها رسید به حسین. در مدرسه دستگیرش کردند. برای بازجویی، می خواستند خانه حسین را هم بگردند. ریختند توی خانه. حسین فریاد زد: «ما روی این فرش ها نماز می خوانیم، کفش هایتان را دربیاورید.» مأمور ساواک خشکش زده بود.

2) حسین را انداختند توی بند نوجوانان بزهکار. صبوری به خرج داد. چند روز بعد صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند، بلند بود. مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد. می گفتند تو به اینها چه کار داشتی؟! از آن به بعد شکنجه حسین، کار هر روز مأموران شده بود. یکبار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد. نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی و یا این‌که از سقف آویزانش می کردند.

3)رشته مورد علاقه اش «تاریخ» بود. سال 1356 در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد. هر روز نماز صبحش را در حرم می خواند. توی مسجد کرامت مشهد جلسات تفسیر قرآن آیت الله خامنه ای را پیدا کرده بود. بچه های دانشجو را به این جلسات می‌برد.

4)هل مطالعه و تحقیق بود. با اشتیاق می خواند. گاهی با اساتید به شدت بحث می کرد، مخصوصاً اساتیدی که برداشت صحیحی از تاریخ اسلام نداشتند. می گفتند: «اگر حسین در کلاس باشد، ما به کلاس نمی آییم.» اهل تحلیل بود. در دوره ای که گروه های مختلف سیاسی در حال جذب جوانان بودند، با رهنمودهای آیت الله خامنه ای و شهید هاشمی نژاد، ذره ای از مسیر صحیح انقلاب دور نشد.

5) قبل از پیروزی انقلاب یک بار به اهواز آمد. از این‌که روی دیوارها شعاری نوشته نشده بود، بسیار ناراحت شد. شبانه با یکی از دوستانش رفتند و اولین شعاری که نوشت این بود: «تنها ره سعادت، ایمان، جهاد، شهادت.» اهل آرامش نبود. گروه «موحدین» را تشکیل داده بود و مرتب برای انقلاب فعالیت می کرد. تکبیر می گفت. بعد از تبعید امام از عراق به مقصد نامعلوم، شبانه برای نشان دادن خشم ملت ایران، کنسولگری عراق را در خرمشهر به آتش کشید. برنامه چریکی بعدی اش زمینه سازی برای اعتصاب شرکت نفت بود.

6)بنی‏ صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏نشینی كنند و به سوسنگرد بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی‏صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏برد، نامه‏ای به آیت‏الله خامنه‏ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه‏های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی می‏مانیم!

7)چهارم دی 1359 بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند. هیچ كس زنده نماند!

8)عراقی‏ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه‏ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت‏ الله خامنه‏ ای.

9)مادر حسین نیز شیرزنی بود. بعد از تبعید امام در سال 1342، تلگرافی برای شاه فرستاد: «اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید كرده‏ای و اگر مسلمان نیستی، بگو ما تكلیف خودمان را بدانیم.» زینب‏وار در تمام سختی‏ها ایستادگی كرده بود. در سال 67 به رحمت ایزدی رفت و بنا به وصیتش در كنار حسین، در هویزه آرام گرفت.

10)اتاق كوچكى از ساختمان نهضت سوادآموزى اهواز در اختیار سید حسین بود، ایشان و چند نفر از دوستانش از جمله من، به آنجا رفت و آمد داشتم. یكى از شب‏ها، من و حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم.

نیمه‏ هاى شب بود كه نهج البلاغه می‏خواند. من نگاه كردم به ایشان، دیدم چهره ‏اش برافروخته شده و دارد اشك می‏ریزد. من با زیر چشم، شماره صفحه نهج البلاغه را نگاه كردم و به ذهن سپردم پس از مدتى، سید حسین نهج البلاغه را بست و براى استراحت به بیرون رفت. من صفحه نهج البلاغه را باز كردم، دیدم همان خطبه‏اى است كه حضرت على (ع) در فراق یاران باوفایش ناله می‏كند و مب‏فرماید :أین َ عمار؟ أین َ ذوالشهادتین؟ كجاست عمار؟ كجاست...

 

 

 

 

 

رنج

 

""رنج بخشی از زندگی است و آموزنده است...

 

 اگر رنج نصیبمان نشود :

 

بهترین درسهای زندگی را نمی آموزیم.""

 

قدر بودن ها

 

 

كاش بودنها را قدر بدانیم

به خـــــدا قسم

نبودنها

همین نزدیكیهاست . . . !

 

 

 

چه کسی میگوید که گرانی شده است ؟؟؟

 

چه کسی میگوید که گرانی شده است ؟؟؟

دوره ی ارزانیست...!

دل ربودن ارزان...!

دل شکستن ارزان...!

دشمنی ها ارزان...!

چه شرافت ارزان...!

تن عریان ارزان...!

آبرو قیمت یک تکه نان...!

و دروغ از همه چیز ارزان تر...!

قیمت عشق چقدر کم شده است...!

کمتر از اب روان!

و چه تخفیف بزرگی خورده ست قیمت هر انسان...!!!

عبدالکریم سروش،بسط تجریه نبوی

 


سلام
توی یک وبلاگی دیدم جملاتی از دکتر عبدالکریم سروش به شرح ذیل آورده :

 
دولت ها می توانند مردم را مجبور به پرداخت ماليات کنند اما هرگز نخواهند توانست ايمان به خدا و پيامبر را در قلب ها بدمند. ايمان از جنس عشق است و عشق را به زور نمی توان ايجاد کرد.

 

 


مشابهت عشق و ایمان هم به دلیل انفعالی بودنشان نیست. بلکه به لحاظ پی آمدهای ایمان است که پی آمدهای عاشقی یکسانند.انکار نمیکنم که در مواردی ایمان به نحو اعطایی حاصل می شود. چنین موهبتی اگر دست دهد فوق العاده عالیست. اما در خور همه کس نیست و مختص نوادر است.بیشتر مردم باید "ایمان بیاورند" و این یعنی توکل کردن بر معشوق و دل بستن به او و علی الخصوص دوست داشتن او،شایسته ی دوستی و عاشقی شمردن او و خیر و زیبایی دیدن در او و آماده فداکاری بودن برای او،این پی آمدهاست که ایمان و عاشقی را به هم نزدیک و از یک جنس میکند.عاشق هر لحظه که روی معشوق می بیند عید اوست. چرا که هر بار معشوق برای او جلوه ی دیگری دارد و به او حیات تازه ای می دهد.برای شخص مومن هر روز که با معبود خود تجدید عهد می کند ایمان تازه و لذا عید تازه ای از ر...اه فرا میرسد. چنان عید خجسته ای را برای همگان آرزو دارم

والسلام.
.....
منابع:
سخنرانی حکومت اسلامی مطلوب.لندن
عبدالکریم سروش،بسط تجریه نبوی،ص ۱۵۵
روشنفکری دینی

واما نظر بنده ی حقیر در مورد این سخنان :

1 - فرمودید : دولت ها می توانند مردم را مجبور به پرداخت ماليات کنند اما هرگز نخواهند توانست ايمان به خدا و پيامبر را در قلب ها بدمند.

سوال این است که پس فلسفه ی وجود و بعثت پیامبران چیست ؟ پس برای چی مبعوث شدند؟ اگر قرار باشد که حکوت نتواند ایمان به خدا را در دل مردم ایجاد نماید پس چرا پیامبر اکرم (ص) حکومت تشکیل داد؟ پس شما چرا به غدیر اعتقاد دارید؟
 اتفاقا برعکس این گفته درسته . یکی از دلایل ایجاد حکوت اسلامی اینه که بتوان کم کم ایمان به خدا را در قلب مردم ایجاد کرده و پرورش داد . وگرنه لازم نیست اعتقاد داشته باشیم که حکومت حق علی ( ع ) و اولاد طاهرین ایشان است . در این صورت دیگه فرقی نمی کنه که چه کسی حکومت کنه .
به نظر من این حرف کسانی هست که دارند سعی می کنند با دهانشان ( کنایه از علم ) نور خدا رو خاموش کنند . ولی بدانند که نمی توانند.
این حرف کسانی هست که موافق نظریه جدایی دین از سیاست هستند منتها در لوای بحث علمی.
این حرف کسانی هست که مخالف نظریه  ولی فقیه هستند.

۲ - فرمودید : ايمان از جنس عشق است و عشق را به زور نمی توان ايجاد کرد.
سوال این است که پس عشق و ایمان ایجاد شدنی است ولی به زور نمی توان آن را ایجاد کرد ؟ خوب این حرفتان که جمله اولتان را نقض می کند! اگر عشق و ایمان را بتوان ایجاد کرد پس به صورت علمی و تئوری همه  می توانند آنرا ایجاد کند منتها راه و روش داردو راه و روش آن را قران برای ما تعیین کرده . آن جا که می فرماید : محمد رسول الله اسوه حسنه. و خود این اسوه حسنه فرمودند من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم .و خود این اسوه حسنه برای این امر حکومت اسلامی تشکیل داد .

 در ثانی : مگر قراره که عشق و ایمان توسط حکومت به زور ایجاد بشه ؟ مگر قرار بوده که امیر المومنین علی (ع) پس از غدیر به زور عشق را در مردم ایجاد کنه ؟ مگر قراره که جمهوری اسلامی ایران عشق و ایمان به خدا را به زور در مردم ایجاد کنه ؟ نه ! اگر این طور بود پس چرا خداوند متعال در قران فرمود : لا اکراه فی الدین . شما می توانی هر دینی را داشته باشی و نگرش ظاهری ادیان به دین مراتب مختلف داره . همین الان آیا نگرش ظاهری فعلی دین یهود به عشق و ایمان عین نگرش دین مسیحیت است ؟ نگرش ظاهری دین مسیحیت با نگرش ظاهری اسلام برابر است ؟ نه این گونه نیست. یکی در مقابل ظلم می ایسته و دیگری در ظاهر میگه اگر به گوش راست تو سیلی زدند طرف دیگر صورت خودت رابیاور تا آن طرف را هم سیلی بزنند ولی عملا به غارت و چپاول ملت ها می پردازند. این که طرف دیگر را هم پیش بیاور تا سیلی بزنند و یا این که به چپاول ملت ها می پردازند مگر چیزی غیر از ایمان است؟ آن ها دارند بر اساس اعتقاد و ایمانشان این کار ها را می کنند دیگر !اگر به آن اعتقاد نداشته باشند که این فعل را انجام نمی دهند !

 

 

از تلویزیون تا وزارتخانه

  

چهره هایشان را بارها در تلویزیون دیده ایم و نام هایشان برایمان آشناست. اما آن ها غیر از اجرای تلویزیون کسب و کار دیگری هم دارند. کسب و کاری که البته شاید چهره بودن، یکی از مهم ترین ویژگی های آن باشد. شاید هم دغدغه حضور بیشتر مدیران در رسانه ها باشد که مجریان تلویزیونی را به اتاق های مدیرکلی روابط عمومی در سازمان ها و وزارت خانه های مختلف می کشاند. مروری بر نسبت حضور مجریان معروف  و نهاد ها و وزارتخانه های مختلف خالی از لطف نیست.

 

محمد اصغری- روابط عمومی آقای خوش آب و هوا

شاید اگر از شما بپرسند خلاقانه ترین و بامزه ترین گزارش های هواشناسی را از زبان کدام کارشناس شنیده اید، به یک نام مشترک برسید:«محمد اصغری». کارشناس خوش ذوق هواشناسی که برای اولین بار توانست کلیشه های رایج و خسته کننده گزارش های هواشنای در کشور را بشکند، حالا چند روزی هست که یک عنوان دیگر هم دارد:« مدیر کل روابط عمومی سازمان هواشناسی کشور>>

اصغری حدود 18 سال است که در سازمان هواشناسی کشور مشغول فعالیت است.

 

قاسم بی نیاز – به وزارتخانه برمی گردیم

 

مجری برنامه خانوادگی «به خانه برمی گردیم» در شبکه تهران، حالا چندسالی می شود که برصندلی مدیرکلی روابط عمومی وزارت راه  تکیه زده است. «سید قاسم بی نیاز» که کارشناس ارشد روابط بین الملل هم هست، از مهرماه سال 1388 که با حکم «حمید بهبهانی»  وزیر وقت وزارت راه و ترابری، به این وزارت خانه آمد تا به حال به عنوان مدیرکل روابط عمومی در وزارت وزارت راه و شهرسازی مشغول به کار است.

 

بهروز تشکر – طهران، تهران

 

خبرنگاری که از سال 73 به صداویمای جمهوری اسلامی ایران وارد شده، حالا علاوه بر سردبیری و اجرای برنامه تلویزیونی «تهران20» در شبکه تهران، همین چند روز پیش حکم مشاورت مدیر شبکه در امورمناسبتی و مدیرکلی روابط عمومی شبکه تهران را هم دریافت کرد. بهروز تشکر کارشناسی ارشد روزنامه نگاری دارد و تا به حال مدیریت روابط عمومی سازمان اتش نشانی و خدمات ایمنی و همچنین مدیریت روابط عمومی معاونت فنی و عمرانی شهرداری تهران را هم در کارنامه خود دارد.

مهدی آقا بیگی- از شهرداری تا قاف

 

 

مجری سالهای نه چندان دور پخش شبکه اول سیما هم از جمله مجریان معروفی است که سابقه حضور در روابط عمومی های مختلف را دارد.«مهدی آقا بیگی» مجری 39 ساله رادیو و تلویزیون که  لیسانس علوم دینی دارد برنامه «قاف تا قبله» شبکه یک را هم اجرا می کند، پیش از این ها مدیر ارتباط با رسانه های شهرداری تهران بود. روابط عمومی وزارت اموزش و پرورش و روابط عمومی سازمان بهزیستی نیز از جمله نهادها و سازمان هایی بود که آقا بیگی در آن به فعالیت می پرداخت. او الان مدیر روابط عمومی شهرداری منطقه 3 تهران است.

 

هادی زنوزی - شبکه خبر با چاشنی پتروشیمی

 

 

 

مجری سابق شبکه خبر و البته بازمانده اولین گروه از مجریان این شبکه، حالا حدود دو سالی می شود که از این شبکه تلویزیونی استعفا داده. «هادی زنوزی اصل» که 13 سال پیش با تاسیس شبکه خبر به این شبکه آمد و از جمله مجریان خوشنام و خوش صدای خبر در این شبکه بود، حدود 5 سال با عنوان مدیرکل روابط عمومی در شرکت ملی صنایع پتروشیمی مشغول به کار بود و 3 دوره به عنوان رئیس نمایشگاه ایران پلاست هم فعالیت کرد. هرچند استعفا یا به روایتی دیگر برکناری، سرانجام این فعالیت بود و همکاری او با پتروشیمی در مردادماه سال 89 هم تمام شد. زنوزی که کارشناسی شیمی کاربردی و کارشناسی ارشد روابط بین الملل دارد جایی در وبلاگ شخصی اش گفته که عطای کار روابط عمومی را برای همیشه به لقایش بخشید.

 

محمد حسین رنجبران – از دیروز وزارت خانه تا فردای شبکه قرآن

 

مجری34 ساله برنامه «دیروز، امروز، فردا» که روزگاری خبرنگار واحد مرکزی خبر نیز بود، از جمله مجریان و چهره های رسانه ای است که سابقه مدیرکلی در دولت نهم دارد. «محمدحسین رنجبران» که سال 89 با حکم صادق محصولی(وزیر وقت وزارت رفاه) روی صندلی مدیرکل روابط عمومی نشست، تنها 7 ماه در این سمت ماندگار شد و با  شروع اجرا در برنامه «دیروز، امروز، فردا» از وزارت رفاه استعفا داد و رفت. رنجبران الان مدیر گروه اجتماعی و مستندشبکه قرآن سیما است.

فرزاد جمشیدی – همه شایعه های مجری معروف

 

شاید پرخبرترین و شایعه خور ترین مجری برای تصدی سمت های مدیریتی، او باشد. سمت هایی که البته فقط در حد شایعه باقی می مانند.«فرزاد جمشیدی» که دکترای علوم قرآنی دارد، البته یک سابقه 3 ماهه در روابط عمومی وزارت بازرگانی دارد. او که شهریور ماه سال 86 به عنوان مدیرکل روابط عمومی وزارت بازرگانی منصوب شد، تنها 3 ماه پس از انتصاب، استعفا کرد و کلید اتاق مدیرکلی روابط عمومی را به وزیر پس داد. جمشیدی البته در این سالها همچنان در صدر شایعات انتصابی بوده که مهم ترین این شایعه ها، ریاست سازمان ملی جوانان بود.

علی درستکار- این روزها در اتاق بازرگانی

 

این روزها، چهره آشنای مجری برنامه «این شب ها» را می شود در اتاق مدیریت روابط عمومی اتاق بازرگانی تهران دید.«علی درستکار» از آذرماه سال 88  این سمت را عهده دار شده است. درستکار که تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته های الهیات و ارتباطات در دانشگاه امام صادق (ع) به پایان رسانده است، از سال 1374 نیز فعالیت خود را در تلویزیون شروع کرد و با اجرای برنامه هایی همچون صبح بخیر ایران و پرتو ، به عوان یکی از مجریان معروف شناخته شد.

 

شاهین آرپناهی- از گلبرگ تا رایتل

 

 

این روزها که بازار واکنش ها به امکان مکالمه تصویری توسط یکی از اپراتورهای تلفن همراه داغ است، نام یک نفر بیشتر از همیشه شنیده می شود: «مجری برنامه گلبرگ».

«شاهین آرپناهی» که برنامه گلبرگ با اجرای او و کارشناسی «حجت الاسلام دهنوی» به یکی از پرطرفدارترین برنامه های صداوسیما تبدیل شده است و محور اصلی برنامه اش هم روابط دختران و پسران برمبنای آموزه های اسلامی است، حالا این روزها مهم ترین کارش پاسخ به منتقدان امکان مکالمه تصویری سیمکارت های رایتل است. امکانی که مخالفانش می گویند حریم روابط محرم و نامحرم را خواهد شکست. آرپناهی الان «مدیر کل برند و ارتباطات » رایتل است.

 

دخترمومنه

 

من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند:


يادم مي آيد يک روز که در بيمارستان بوديم، حمله شديدی صورت گرفته بود. به طوري که از بيمارستان هاي صحرايي هم مجروحين زيادي را به بيمارستان ما منتقل مي کردند. اوضاع مجروحين به شدت وخيم بود. در بين همه آنها، وضع يکيشان خيلي بدتر از بقيه بود. رگ هايش پاره پاره شده بود و با اين که سعي کرده بودند زخم هايش را ببندند، ولي خونريزي شديدي داشت. مجروحين را يکي يکي به اتاق عمل مي برديم و منتظر مي مانديم تا عمل تمام شود و بعدي را داخل ببريم.


وقتي که دکتر اتاق عمل اين مجروح را ديد، به من گفت که بياورمش داخل اتاق عمل و براي جراحي آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بياورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.


همان موقع که داشتم از کنار او رد مي شدم تا بروم توي اتاق و چادرم را دربياورم، مجروح که چند دقيقه ای بود به هوش آمده بود به سختي گوشه چادرم را گرفت و بريده بريده و سخت گفت: "من دارم مي روم که تو چادرت را در نياوری. ما براي اين چادر داريم مي رويم..." چادرم در مشتش بود که شهيد شد.


از آن به بعد در بدترين و سخت ترين شرايط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

هفت سین شهدا


 

سربندهایمان را می بندیم

از سیم خاردار نفس،با سلاح ایمان گذر می کنیم

با استشمام از عطر سبزه های روینده در کنار سنگرها خاکیمان

بر روی سجاده ی عشق،به قامت بی سر شهیدان اقتدا می کنیم

این است هفت سین عاشقان شهادت...



 

       Click here to enlarge

یاد شهدا به خیر! یاد خاکریز و سنگرای شهدا به خیر! یاد سفره

هفت سین شهدا به خیر..!

       
Click here to enlarge




 

Click here to enlarge

سال نو مبارک

 

....باز هفت سین سرور
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید

باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود


باز تکرار دعا
یا مقلب القلوب
یا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید
.....

بیایید در این سال نو مهربان باشیم و یادم باشد که گذشته من اگر نگذشته بود  دیگر به آن گذشته نمی گفتم

یادم باشد که ۳۶۵ حسرت را سپری کردم

درست مث سال  قبل

یادم باشد

.....

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد. 


عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم
.
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ

و با رنگهایت نقاشی رنگین بکش

درست مث یک نقاش کوچک.
سال نو مبارک
.
نوروز یک هزاروسیصدونودو یک مبارک

جعل بشارت ظهور صوفیّه در قرآن

در یکی از وبلاگ ها مطلبی رو دیدم. قسمتی از اون رو براتون میذارم.

 

تاريخ : پنجشنبه بیست و چهارم اسفند 1391 | 15:13 | نویسنده : مهدی
 
نویسنده:علیرضاعرب
 
«یا ایّها الّذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه اذلّة علی المومنین اعزّة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم»(1)

«ای مومنان! هر یک از شما که از دینش برگردد (اهمیتی نخواهد داشت زیرا) خداوند بزودی جمعیّتی را به وجود می آورد که آن ها را دوست می دارد و آن ها نیز او را دوست می دارند.نسبت به مومنان متواضع و نسبت به کافران سختگیر هستند.در راه خدا مجاهده و تلاش می کنند و از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی ترسند.»



خدای تعالی در این آیه شریفه ای که نقل شد به روشنی هر چه تمام تر بشارت می دهد که بزودی گروه و جمعیتی را در امت اسلام ایجاد خواهد کرد که نشانه های بر شمرده شده در آیه را - که نشانه های صوفیه صافی مشرب است - خواهند داشت.این آیه را بررسی می کنیم تا ببینیم آیا مدعایی را که مطرح کردیم اثبات می شود :

1.خدای تعالی یکی از مشخصه های دینی را که می پسندد عبارت از برقراری رابطه ای بر اساس «محبت و عشق» میان خود و بندگانش می داند : «یحبّهم و یحبّونه»یعنی دینی که خدای تعالی می پسندد بر مدار قواعد خشک فقهی نمی چرخد بلکه بر مدار طربناک «عشق و محبّت» می گردد.تنها گروهی که در میان امت مسلمان مبنای دینداری و دین ورزی اش بر «محبّت و عشق» استوار است و به همین جهت بسیار مورد طعن و انتقاد و تمسخر علما و فقها واقع شده اند صوفیّه هستند.پس بشارت به وجود آمدن گروهی که ستون دینداری و دین ورزی اش بر «محبّت و عشق» استوار است ، در حقیقت ، بشارت پا به عرصه وجود نهادن صوفیّه است.

سوالم اینه که صوفیه در کدام جهاد شرکت کرده؟
 
در انقلاب ایران چند تا شهید داده؟
 
در جنگ تحمیلی چند تا شهید داده ؟
 
که مصداق مجاهده و تلاش و سخت گیری با کفار باشه ؟

عید خوب

 

چه کنیم در دید وبازدیدهای نوروزی هیچ مشکل وکدورتی با کسی پیش نیاید واز ایام عید بیشترین لذت را ببریم؟

این خیلی مهم است که چه گونه منش ورفتار داشته باشیم تا دیگران را از خود آزرده خاطر ننماییم.

برای اینکه یک عید پر از  خاطره های خوب داشته باشیم این چند کار را انجام دهیم:

 

۱- نیت کنیم دیدارهایمان برای خدا باشد با این کار دیدارهایمان نورانی خواهد بود وثواب دو برابر خواهیم برد ان شاء الله و نگران این نخواهیم بود که در این روزها کار نیکی انجام نداده ایم.

2- برای دیدن کسی یک برنامه منظم داشته باشید وبه وضعیت روحی وجسمی طرفتان توجه کنید تا مبادا در یک  وقت نامناسب ودیر و وقت استراحت،بر میزبان وارد شویم که ممکن است  پذیرایی او با طیب خاطر نباشد که خود به خود احساس سنگینی ،از میزبان خواهید دید که ممکن است موجبات ناراحتی شما فراهم گردد.

3- قبل از مهمانی به میزبان اطلاع دهید وآنان را از حضور خود با خبر کنید.

4- سعی کنید در ساعت مشخص شده بر میزبان وارد شوید تا او بتواند از وقت خود بیشترین استفاده را ببرد.

5- با سلام و خنده با دیگران ملاقات کنید واین خنده واقعا ار سر محبت باشد(نه زور زورکی)

6- چون بیشتر کدورتها به خاطر سخن بی جا ونا مربوط است از صحبت بیهوده بپرهیزید. منظور این نیست که اصلا سخن نگویید بلکه سخنی بگویید که همرا با ادب ونزاکت وحکمت باشد تا مخاطبتان بیشترین بهره را ببرد.

7- توجه داشته باشید که در مجلستان غیبت از کسی نشود .نه خودتان غیبت کنید ونه اجازه بدهید که کسی غیبت کند.هنگام غیبت سخن را جهت دهید.

8- اگر از کسی درباره مخاطبتان چیزی از بدی شنیده اید آنرا بازگو نکنید تا زمینه کدورت وغیبت را فراهم نکرده باشید.

9- حرفهایی که به هم می زنید امانتند به هر کس نگویید.

10- از همسر،فرزند،برادر یا خواهر خود کاملا حمایت کنید وآنها را با اسم زیبایشان وبا پیشوند «آقا» یا «خانم» صدا بزنید.

11- مبادا جلوی دیگران همدیگر را تحقیر کنید که هم، شأن خوانوادگی خود وهم کسی را که تحقیر کرده اید پایین آورده اید.

12-در اوقات نماز نشان دهید که شما در عین ارتباط با دیگران هرگز از ارتباط با خدا دست بر نمی دارید وبرای این کار دیگران راتشویق کنید.

13-اگر مدت طولانی جایی خواهید ماند به قراءت قرآن دسته جمعی مبادرت کنید.

14- به اطرافیان، مخصوصا به میزبانتان کمک کنید واز همه کارهای آنها حتی کوچکترینش تشکر کنید.

15- اگر از کسی ناراحت هستید، بزرگی کنید واو را مورد لطف خود قرار دهید وبخشایید ودر این راه هرگز پشیمان نشوید که خدا بزرگترین اجرها را برای تان خواهد داد.

16-در خوردن وآشامیدن با کمال متانت وسنگینی به اندازه استفاده کنید تا به پر خوری متهم نشوید.

17-از جوک وخنده هایی که بیشتر تمسخر است تا حق، بپرهیزید.

18-  تا می توانید مدت اقامت خود را در خانه کسی، محدود وکم کنید تا دیگران در این عید بتوانند به کارهای متفرقه خود بپردازند.

19-سعی کنید خودتان باشید نه کس دیگر، تا مبادا کاری از شما سر زند و ملامتتان کنند.

20- از امر ونهی کردن تا می توانید بپرهیزید وکارهایی شخصی خود را حتی آب ریختن را از دیگران نخواهید با این کار شما دیگران را به تکلف نیانداخته اید وبه فرموده امیر المومنین -علیه السلام- شرط الفت، تر ک کلفت است.

21-همواره به خدا از شر شیطانهایی جنّی وانسی پناه ببرید تا گزندی به شما نرسد.

 

درپایان برای همه شما عیدی پر برکت همراه با شادکامی آرزومندم.


 

عید بر عاشقان مبارک

ثانیه ها تند وتند درحال حرکتن....بدون توقف دارن به راهشون ادامه میدن!

خیابونا شلوغن...مغازه های آجیل فروشی و شیرینی فروشی پر از مردمیه که منتظرن تا نوبت خریدشون برسه!...صدای ترقه ها روز به روز بیشتر میشه...

همه!!(اکثرا) خوشحالن که سال جدید داره از راه میرسه....

تا حالا شده وقتی نفس میکشی فکر کنی که چیزی که تو رو زنده نگه داتشه همین هواست...؟!!؟...چقدر درطول روز به هوا فکر میکنی؟؟

مدرسه ها و دانشگاههادیگه تقریبا تعطیل شدن...دانشجوها اکثرا برگشتن خونشون...از خیلی وقت پیش باید بلیط رزرو میکردی...!!

همه!!(اکثرا) خوشحالن که سال جدید داره از راه میرسه....

تا حالا به شب و روز فکر کردی...به اینکه هر روز تکرار میشن...میرن...میان...هستن؟؟!!!

دخترا درگیر طراحی وتزیین سفره هفت سینن...شمع و گل و ماهی و سین و سین وسین و...

همه!!(اکثرا) خوشحالن که سال جدید داره از راه میرسه....

چقدر درطول روز به بدنت فکر میکنی؟؟به اینکه چهارستون بدنت سالمه؟؟...به اینکه چقدر خوشبختی که نعمت سلامتی به تو داده شده؟؟؟

ازهمین الان توپیامامون هم به پیشواز عید میریم...ماهی عید برای هم میفرستیم..و...

همه!!(اکثرا) خوشحالن که سال جدید داره از راه میرسه....

چقدر درطول روز به خانواده ات فکر میکنی....به خواهرت...برادرت ...پدرومادرت...به اینکه چقدر خوبه که داریشون...چقدر خوبه که هستن؟؟!!

کنار همه اینا جمعه آخر سال هم یادی از امواتمون میکنیم...سبزه وگل وشیرینی میبریم سرقبرشون ...قران میخونیم و بهشون نشون میدیم که به یادشون هستیم حتی توی شادی هامون!

همه!!(اکثرا) خوشحالن که سال جدید داره از راه میرسه...

درطول روز چقدر به امام منتظرمون فکر میکنیم؟؟...به اینکه شاید اعمال ما باعث شده تا اون توی این عید نباشه..؟؟به اینکه شاید ما هم یکی از کسانی باشیم که باعث گریه اش میشیم...؟؟(خدای نکرده)

به اینکه چه خوبه که هست؟؟

تا حالا به این فکر کردید چرا برای رسیدن عید ثانیه شماری میکنیم؟؟

چرا اونقدر که از اومدن نوروز خوشحال میشیم از رسیدن صبح خوشحال نمیشیم؟؟

چرا از اینکه باهربار دم وبازدم اجازه زندگی به ما داده میشه ذوق زده نمیشیم؟

چرا از خدا بابت اینکه هر روز باخیال راحت وبدون فکر کردن به اینکه شاید این آخرین  روز زندگی ما باشه ازخواب بیدار میشیم تشکر نمیکنیم واز این فرصت استفاده نمیکنیم؟

چرا هر روز به  پدرو مادرمون افتخار نمیکنیم وخدا رو بابت داشتنشون شکر نمیکنیم؟؟

چرا به خاطر داشتن سبب اتصال زمین وآسمون بعد از نماز سجده شکربه جا نمیاریم و سوره قدر نمیخونیم؟؟!!...چرا هر صبح بهش سلام نمیدیم ...؟؟

چون مطمئنیم هستن...چون فکر نمیکنیم روزی از دستشون بدیم...!!

چون قدر داشته هامونو نمیدونیم و فقط وقتی از دستشون دادیم بیدار میشیم!

امیدوارم امسال،سالی باشه که ما رو از این روزمرگی و فراوشی بیرون بیاره.

امیدوارم امسال،سالی باشه که بتونیم در ادای حق مولامون قدمی برداریم و باعث شادی دلش باشیم.

امیدوارم امسال سال نجات دنیا و ظهور منجی برحقمون باشه

ارزش یک دوست واقعی

 

قُلْ اِنّی نُهیتُ اَنْ اَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ الله

قُلْ لٰآ اَتّبِعُ اَهْوٰآءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ اِذاً

وَ مٰا اَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ

انعام -56

بگو (ای پیغمبر) که خدا مرا از پرستش آن خدایان

باطلی که شما می پرستید منع فرمود

بگو من پیروی هوسهای شما نکنم

تا مبادا گمراه شده و راه هدایت نیابم

وقتی خداوند به پیغمبر عظیم الشأن خودشان میفرماید

از دوست و همنشین ناباب دوری کن تا مبادا تو را به گمراهی

بکشاند ، ما دیگر جای خود داریم

بعضی ها معتقدند که مهم نیست با چه کسی نشست و برخاست

میکنیم مهم این است که خودمان خوب باشیم و

حواسمان را جمع کنیم تا گمراه نشویم

نظر شما چیه ؟؟؟

دیروز وامروز.........................

 

 
نمیدونم از کجا باید شروع کنم ، از گوشهای به خون آغشته شهید سپهبد صیّاد شیرازی یا از گوشواره هایی که خودنمایی میکنند..از پلاک خونین شهید بگویم یا از گردنبندی که معلوم نیست به کدام هدف به گردن آویخته شده..از صورت زیبایی که دشمن آن را دریده یا از صورتی که محل نوازش تیغهای گوناگون است..خودتان ببینید و قضاوت کنید که از کجا میتوان شروع کرد..مگر ما نشنیده ایم در جوانی پاک بودن...

در این عکس نقطه ای برای اشتراک وجود دارد زیرا در هردوی آنها تعدادی دوست و رفیق کنار هم جمع شده اند ، اما تفاووت ها بسیار است ، در یکی رفیقانی گرد هم آمده اند که عاشق حضرت حق هستند و آماده اند جانشان را در راه اسلام فدا کنند و دلشان برای دیدن حضرت مهدی(عج) می تپد و به رهبر زمانه خویش لبیک گفتند..در آن یکی افراد مثل اینکه در یک "فستیوال" شرکت کرده اند ، از همین اسم فستیوال میشود فهمید که برنامه هایی که دشمنان برای آنها ریخته اند دارد به خوبی اجرا میشود ، این جوانان در عوض آمادگی برای ظهور حضرت ولی عصر (عج) و پشتیبانی از رهبر زمانه ، از دشمنان غربی و اهداف آنان همایت میکنند و برای جلب توجه جنس مخالف به هر دری میزنند..خیلی از آنها می گویند اگر جنگ بشود ما هم میرویم ، آیا این جمله به حقیقت می پیوندد ؟ ذهن ناقص من نمیتواند قضاوت بکند..


- من نمیدانم در چهره حاج مجید پازوکی چه وجود دارد ، هر وقت به عکسهای حاجی نگاه میکنم در دل خود میگویم چه انسان با محبت و خنده رویی ، چهره اش به دلم می نشیند..حاج مجید از مصادیق این بیت است که میگوید : " در فراق دوستان دیگر زما چیزی نماند ، هر که رفت از هستی ما پاره ای با خویش برد " و در نهایت او هم به جمع یاران خمینی(ره) پیوست..اما در طرف دیگر مدل مویی را می بینید که هنوز هم نمیدانم برای چه استفاده میشود و چه چیزی را اثبات می کند..در مقابل این عکس هیچ احساسی ندارم..خوشم نمی آید که به آن نگاه کنم..بچه ها به خدا داریم راه رو اشتباه میریم..


-در این عکس جانباز بزرگواری رو می بینید که روزی تا پای جان از "ایران اسلامی" دفاع کرده است و این گونه دو دست قلم شده اش را رو به خدا دراز کرده است و در قنوت خود با خدای خویش میگوید خدایا از من راضی باش..از طرف دیگر دستی در عکس آمده است که روی آن نوشته شده ایران عزیز ، جانم فدایت..به نظر شما کدامیک از این دست ها در روز قیامت سربلند است ؟


- این عکس هم خود به خود گویای همه چیز هست ، به نظر من آنهایی که در سمت چپ تصویر هستند ، انشالله از آزمایش الهی سربلند بیرون خواهند آمد..اما در مورد آنهایی که در سمت راست عکس هستند ، هیچ نمیتوانم بگویم و برای خودم و آنها از خداوند بلند مرتبه طلب مغفرت میکنم.


-ببخشید اگر دلتان به درد آمد و با دیدن این عکس ناراحت شدید ، نمیدانم به کدام دلیل ناراحت شدید ، برای دست خونین آن بسیجی ، یا دستان این نامحرمان که اینطور با هم مخلوط شده است و به ظاهر نمایش هماهنگی را رقم زده است..خدایا..خدایا..فقط میتوانم بگم "عجل لولیک الفرج"




شاید

 

دلی را نشکن شاید خانه خدا باشد

 کسی را تحقیر مکن شاید محبوب خدا باشد

از کمکی دریغ مکن شاید کلید بهشت باشد

سر نماز اول وقت حاضرشو،شاید آخرین دیدارت با خدا در زمین باشد

من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...

 

در اعتراض به بدحجابی در جامعه

 

تو كجايي سهراب؟

آب را گل كردند

چشم ها را بستند و چه با دل كردند...

واي سهراب كجايي آخر؟

زخم ها بر دل عاشق كردند...

خون به چشمان شقايق كردند !

تو كجايي سهراب؟

كه همين نزديكي عشق را دار زدند !

صبر كن سهراب...

گفته بودی قایقی خواهی ساخت !

قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...

مظلومیت یعنی این...

 

 

ترجیح میدم چیزی نگم فقط نگاه کنید و به غریبی ارباب خون گریه کنید

غریب مادر  حسین... حسین... حسین

مراقب افکارت باش

 

 
مراقب افکارت باش چون افکارت گفتارت را می سازد

مراقب گفتارت باش چون گفتارت اعمالت را می سازد

مراقب اعمالت باش چون اعمالت عادتهایت را می سازد

مراقب عادتهایت باش چون عادتهایت شخصیتت را می سازد

مراقب شخصیتت باش چون شخصیتت سرنوشتت را می سازد.

این حدیث رو که از مولی الکونین اقا امیر المومنین براتون گذاشتم یکی از احادیث فوق العادست ... هر بار که دربارش فکر میکنم درهای تازه ای به روم وا میشه ... اما از لحاظ اخلاقی شما دقت کنین مولی به چه مطلبی داره اشاره میکنه!!! داره میگه اقا اگه دنبال اصلاحی باید از افکار شروع کنی... به عبارتی توی خود سازی ابتدا باید از افکار شروع کرد افکار تو این زمینه حکم ریشه رو دارند... میگه افکارت گفتارت رو میسازه ...دقت کردین تا کسی حرف نزده خیلی نمیشه فهمید چطور ادمیه؟؟همین که لب به حرف زدن میکنه تازه معلوم میشه طرف کیه و تو چه باغی داره سیر میکنه... اره واقعا ادما از اون چیزهایی زیاد حرف میزنن که قسمت بیشتر افکارشون به اون مشغوله...حالا در ادامه مولی میفرمایند مراقب این حرف زدنات باش که این حرف زدنات اعمالت رو میسازه... این بندش خیلی ترسناکه ها... خیلی باید مواظب بود که چی داریم میگیم خیلی وقتا به شوخی چیزایی به زبون میاریم و اصلا توجهی به این بعد قضیه نداریم که این حرفامونه که اعمالمون رو میسازه ...زیاد نمیتونم براتون توضیح بدم راستش وقت  خیلی تنگه و فرصت برای اجمال نیست...

توی بند بعدی اقا میفرماید مراقب اعمالت باش که اعمالت عادتهاتو میسازه ... وای این بند تن ادمو میلرزونه

وقتی ادم اعمالی رو انجام میده این اعمال براش عادت میشه به عبارت دیگه این اعمال به قلب رسوخ میکنه و براش ملکه میشه وقتی عملی برای کسی ملکه بشه ترک کردنش به گفته مولی علی (ع) مثل معجزه میمونه یعنی غیر ممکن...

حالا تو ادامه اقا میفرمایند که مراقب این عادتها باش که شخصیتت رو میسازه یعنی بما هو مفهوم مارو میسازن یعنی "به من بگو که تو چه عادتهایی داری تا به تو بگویم که تو کیستی" رفقا برای اینکه انسان باشیم راه خیلی باریکه خیلی باید دقت داشته باشیم خیلی باید مراقبت کنیم این مراقبت رو باید از افکار شروع کرد نباید اجازه داد فکر خیلی چیزها هم به ذهن برسه چه برسه به اینکه بزبون بیاد یا عمل بشه...

گفتم راه خیلی باریکه ...این صراطی که میگن ازمو نازکتر و از شمشیر برنده تره همینه ... صراط راه امام عصر هستش.... یعنی باید قدم رو همونجا بذاریم که امام میذاره و این خیلی مراقبت میخواد خیلی باید حواسمون جمع باشه ... تو دنیای امروزی ها بقدری که غفلت مردم رو گرفته این چیا دیگه براشون شبیه داستان شده ... اما حقیقت اینه ک اگه نمیخوایم به صورت یک حیوان از دنیا بریم و دوس داریم که قالبمون قالب یک انسان باشه باید اهل مراقبت باشیم باید فرار کرد از هرچیزی که باعث غفلت میشه...بقول اون عزیز......... انجا که نام مهدی نیست قرار نه فرار باید کرد....

تاثير نماز بر اختلال شخصيت پارانوئيد

 

    

يا أيها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم
سوره مباركه حجرات ـ آيه 12

    

     شايد بد نباشد “ شخصيت پارانوئيد “ را به “ شخصيت ظنينترجمه نمائيم . چرا كه مبتلايان به اين اختلال ، دچار سوء ظن عميق و عدم اعتماد نسبت به بسياري از اطرافيان خودمي باشند . اين اختلال كه به طور شايعي در مردان بيش از زنها ديده مي شود معمولا در اوايل جواني آغاز مي گردد و در جامعه ما با عناوين مختلفي مثل بدبين ، متعصب يا دل سياه ! و .. شناخته مي شود.

     مبتلايان به اين عارضه كارهاي اطرافيانشان را براي خود به شدت تحقير كننده يا تهديد آميز مي دانند و پيوسته نگران نوعي آسيب ديدن يا سوء استفاده از جانب ديگران هستند . اين افراد با اين كه به كرات ، وفاداري و قابل اعتماد بودن دوستان و خويشاوندان خود را مورد ارزيابي و پرسش قرار مي دهند ، اما با اين وجود باز هم به دوستي و همراهي آنان شك دارند.

     مسئله شايع در مورد مبتلايان به اين بيماري ، شك و سوء ظن دائمي و بدون دليلي است كه در مورد وفاداري همسران خود به خرج مي دهند و پيوسته در جستجوي شواهدي از خيانت همسران خود بر مي آيند . بدين ترتيب رفتار آنها پيوسته در اطرافيانشان ترس و تعارض ايجاد مي كند و به طور كلي اين بيماران در زمينه كار و زندگي با ديگران دچار مشكلات هميشگي هستند و مسائل شغلي و زناشوئي فراواني برايشان ايجاد مي شود . چرا كه آنها در بسياري از مسائل ساده و خوش خيم زندگي ، نشانه هايي از تحقير يا اهانت مي يابند . مثلا “ تصور مي كنند كه فلان همسايه به قصد آزارشان ظرف زباله را دم در گذاشته است !؟

     در مورد درمان اين بيماري دانش پزشكي چندان توفيقي نداشته است و چه بسا كه اين بيماري در تمام طول عمر فرد برطرف نشود ، اما آيين اسلام كثير الظن بودن را نوعي گناه به حساب مي آورد و در واقع مهر تاييد بر بيمار بودن اين افراد مي زند . پس مي توان انتظار داشت هر دستور اسلامي از جمله نماز ، كه گناه را از انسان دور مي كند ، در زدودن بيماري گناه آلود نيز موثر واقع شود .     همانطور كه اشاره كرديم شروع اين اختلال در آغاز جواني مي باشد ، يعني زمانيكه چند سالي از وجوب فريضه نماز گذشته است و انسان نمازگزار سالهاست كه در نماز خود

الحمدلله رب العالمين ” گفته است و خداي را به بزرگي و احاطه كامل بر جهان و جهانيان ستوده است و بدين ترتيب اين باور را در وجود خويش ملكه ساخته است كه “” جهان را صاحبي است خدا نام ، كه برگي بي اذن و اجازت او بر زمين نمي افتد “ و با زمزمه مدام

اياك نعبد و اياك نستعين ” بدين باور قلبي رسيده است كه همه كار خود ، همه زندگي خود و همه هستي خودش را فقط به خدايي اينچنين قدرتمند بسپرد و از هيچ اتفاق ناگواري ، نگران نباشد و نينديشد .

     تكرار اين باور عميق ايماني ، بارها و بارها در طي شبانه روز ، نمازگزار را بدانجا مي رساند ، كه حتي اگر در اطرافيان خود رفتاري را تهديدكننده يا تحقير آميز بيابد و يا به ظني در رابطه با همسر يا بستگان خود برسد ، با تكيه بر همان نماز و ايمان ، از سوء ظن گناه آلود بپرهيزد و حساب را با پروردگار منتقم و حضرت كرام الكاتبين اندازد .

به قول حافظ شيرازي گوي شيراز :

كار خود گر به خدا بازگذاري حافظ                       اي بسا عيش كه با بخت خدا داده كني

     هر چند كه به نظر مي رسد در بعد پيشگيري ، با توجه به آن كه سن شيوع و شروع اين اختلال در آغاز جواني و سالها پس از وجوب نماز است ، بروز اين اختلال در نمازگزاران بسي غير قابل معمول تر از افراد تارك الصلوه باشد .

تاثير نماز بر اختلال شخصيت اسكيزوئيد

 

 
آنچه اين دنيا را همواره به صورت جهنم درآورده، اين است كه انسان هميشه تلاش كرده تا آن را براي خودش به صورت بهشت درآورد.((هولدرنين))

 

تاثير نماز بر اختلال شخصيت اسكيزوئيد

 

برخي روانپزشكان ايراني “ شخصيت منزوي ” را بعنوان بهترين ترجمه ، به جاي “ شخصيت ” اسكيزوئيد پيشنهاد كرده اند . چرا كه مبتلايان به اين اختلال ، عمري را در كناره گيري از اجتماع گذرانده اند و در نظر ديگران آدم هائي مردم گريز ، منزوي و تنها هستند . مطالعات آماري در ايالات متحده آمريكا ، احتمال اين كه از هر 100 آمريكايي حدود 7 نفر مبتلا به اين اختلال باشند را مطرح كرده است كه دلالت بر شيوع بالاي آن دارد .

     مبتلايان به اين حالت اكثرا مشاغل انفرادي كه حداقل تماس با ديگران را ايجاب مي كند ، انتخاب مي كنند و حتي برخي كارشبانه را به كار روزانه ترجيح مي دهند تا مجبور به مدارا با افراد بيشتري نباشند .

     اين افراد آرام ، مردم گريز ، درون گرا و غير اجتماعي هستند و ضمن كناره گيري و عدم دخالت در امور روزمره به ديگران چنان اهميتي نمي دهند وشايد اگر مختصر ذوق ادبي هم داشته باشند ، با برداشتي سطحي از اين بيت مشهور عارفانه ، پيوسته زمزمه مي كنند :

دلا خوكن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد            سعادت آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد

     همين وضعيت آنهاست كه باعث مي شود غير از بستگان درجه يك ، دوستان نزديك يا محرم خاصي نداشته باشند و علاوه بر آن هيچ ميلي نيز براي ايجاد روابط نزديك با ديگران در خود احساس نكنند .

     روشهاي مورد استفاده در روانپزشكي امروز براي درمان اين عارضه اعم از روان درماني ، گروه درماني و يا حتي دارو درماني ، به خصوص در شرايط و امكانات كشور ما چندان عملي و مورد استفاده و كاربرد نمي باشند .

     اما چنانچه در پيشگيري و يا درمان اين اختلال شايع شخصيت ، روش عملي بي نظيري را جويا باشيم ، كلمه درخشان “ نماز ” باز هم راهگشا خواهد بود .

     توصيه مؤكد اسلام مبني بر اقامه نمازهاي واجب يوميه به جماعت و علاوه بر آن بانگ روح افزاي نماز جمعه در فراخواندن به يك اجتماع شكوهمند و پر شور هفتگي بعنوان سمبل بزرگي از اصالت “ اجتماعي بودن ” و ترك رهبانيت در همه تعاليم اسلامي مطرحند و گويي همه اين قبيل تعاليم ، خود به خود نمازگزار را از گوشه نشيني و تنهايي ، به بطن اجتماع مي كشاند .

     بعلاوه نكته مهم ديگري كه در آموزشهاي متعالي نماز در زدودن روحيه انزوا و مردم گريزي در انسان ، خودنمايي مي كند ، اين مطلب است كه ضماير سوره مباركه “ حمد ” بعنوان ‚ ام الكتاب ” و هسته اصلي نماز و تعاليم اسلامي ، همگي به صورت جمع ادا مي شوند : ( .. اياك نعبد و اياك نستعين ، اهدنا صراط المستقيم )

     “ دكتر حسن توانايان فرد ” در كتاب ارزشمند “ بهره وري در آموزشهاي نماز ” :

“ اين كه نعبد مي گوئيم و نه اعبد و اين كه نستعين مي گوئيم و نه استعين ” ، به عبارت ديگر اين كه ‚ مي پرستيم ” مي گوئيم و نه مي پرستم و “ كمك مي جوئيم ” مي گوييم و نه كمك مي جويم ، يعني ضمير جمع به كار رفته و نه ضمير متكلم وحده ، به اين دليل است كه به ما بياموزد ، در اسلام ، جمع مقدم بر فرد است .. ”

     اين مطلب ، يعني وجود ضماير جمع و تكرار ” ما بودن ” و نه ” من بودن ” در جاي جاي نماز عموميت دارد و در اساسي ترين اذكار نماز به چشم مي خورد . مثلا در سلام دوم نماز مي گوئيم : ( السلام علينا و علي عباد الله الصالحين ) و يا حتي در معروفترين دعاهاي مستحب در قنوت ، دعا مي كنيم : ( ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه و قنا عذاب النار )

به اين ترتيب ، نماز نه تنها از ابتلا به اختلال اسكيزوئيد پيشگيري مي كند ، بلكه توانايي دارد كه مبتلايان به اين عارضه را براي هميشه از كنج عزلت ، به قلب جامعه بكشاند .

 

تاثير نماز بر اختلال شخصيت نارسيتيك

 

حضرت علي (ع:( نماز ، داروي تكبر است .

     نارسيس ( نرگس ) نام پسر جوان افسانه اي است ، كه در دوران كهن ، تصوير خود را در آب زلالي ديد و يك دل نه صد دل ، عاشق خود شد !؟!  و اين داستان عجيب ، وجه تسميه اي براي معرفي نوعي اختلال شخصيت موسوم به اختلال شخصيت خود شيفته (narcissistic  personality  disorder)  گرديد .

     افراد مبتلا به اين اختلال ، با احساس عميق اهميت شخصي ، احساسات خود بزرگي بيني و به نوعي ، اعتقاد به بي نظير بودن خودشان مشخص هستند ! اين اختلال عميق شخصيت كه در اوايل بزرگسالي به ظهور مي رسد ، روي افكار ، اعمال و رفتار شخص به شدت تاثير مي گذارد بدين نحو كه آنان خود را آدم هاي خاصي مي پندارند و انتظار دارند كه به طور خاصي ، با آنان مدارا شود ، اينان هرگز تحمل انتقاد را ندارند و چنانچه كسي از آنان انتقادي بكند ، دچار خشم مي گردند يا ممكن است چنان به رفتار خود اطمينان داشته باشند كه شخص انتقاد كننده را جز ابلهي به شمار نياورند و نسبت به انتقاد او ، كاملا “ بي تفاوت باشند .

     خودشيفته ها ، چنانچه مختصر استعداد ، يا اندك موفقيتي در زمينه اي داشته باشند در آن مورد به شدت مبالغه مي كنند و انتظار  دارند ، بدون هيچ دليلي با آنها ، به صورت فردي بي نظير . مخصوص و استثنايي رفتار شود !

     اين بيماران براي رسيدن به اهداف خود ، به راحتي از ديگران سوء استفاده مي كنند و در اشتغال ذهني دائم ، با مفاهيمي چون : موفقيت ، قدرت ، استعداد درخشندگي ، زيبائي و ايده آليسم به سر مي برند و پيوسته در پي شكار اظهارات محبت آميز و تعريف و تمجيد ديگران مي باشند .

     نمونه مبتلايان به اين اختلال را ، در جامعه ما نيز بسيار مي توان يافت ، مثلا “ كساني كه تصور مي كنند ضرورتي ندارد آنها هم در صفي كه ديگران منتظر ايستاده اند ، انتظار بكشند !

     اين تافته هاي جدا بافته ، كه “ من ” خود بر همه چيز و بر همه كس ترجيح مي دهند ، با عناويني چون : از خود متشكر ، خودخواه ، مغرور ، از خود راضي و .. در جامعه ايراني شناخته مي شوند و بوسيله اينن صفت بد خود ، ناراحتي هاي متعددي را براي خود و اطرافيانشان ايجاد مي كند .

     به اعتقاد بسياري از روانپزشكان “درمان اختلال شخصيت خود شيفته بي نهايت مشكل است ، چون براي پيشرفت درمان خود اين افراد بايد دست از خودشيفتگي بردارند “ كه اين كار راحتي نيست و در واقع هنوز ساخت داروي شيميايي كه بر “ عدم تعادل ناقل هاي عصبي ” مربوط به خودخواهي انسان غلبه كند هم ، ممكن نشده است .

     اما پزشكان معنوي بشر ، از قرنها پيش ، راه حل هاي بي نظير و درخشاني ، براي مقابله با خودخواهي و تكبر او ، پيشنهاد كرده اند كه بنابرفرمايش حضرت علي (ع) در صدر اين راه حلها “نماز ” جاي دارد .

      در سرتاسر اذكار نمازهاي يوميه ، ضماير متكلم مع الغير ) جمع ) به جاي ضماير متكلم وحده ( مفرد ) بكار رفته است . بدين معني كه پيوسته “ ما بودن ” و نه “ من بودن ” در آموزش هاي نماز ، تكرار و تلقين مي گردد و اين موضوع در رفع بسياري از اختلالات پيچيده شخصيت ، از جمله اختلال شخصيت اسكيزوئيد ( منزوي ) ، اختلال شخصيت ضد اجتماعي ، اختلال شخصيت اسكيزوتايپي ( اسرار آميز ) ، اختلال شخصيت خودشيفته و .. نقش مهم و اساسي دارد . چرا كه در همه اين اختلالات كه ما به شرح مختصر برخي پرداخته اين ، اصالت يافتن و تفوق “ من ” نسبت بهما ” زير بناي اختلال به حساب مي آيد .

     در حاليكه در جريان “ نماز ” اين  “ ما ” ست كه اهميت مي يابد و “ من ” بودن انسان    ( به عنوان مثال خودخواهي و تكبر او ) به فراموشي سپرده مي شود .

     اما جالب اينجاست كه اشاره كنيم كه در اذكار نماز تنها يك جاست كه سخن از “ من ” به ميان مي آيد و آن زماني است كه بنده ناتوان در نهايت ذلت در مقابل پروردگار خود ، كرنش مي كند ( ركوع ) پس آن گاه خود را در مقابل آفريننده خويش به خاك مي اندازد و به سجده مي رود و نغمه سر مي دهد : سبحان ربي الاعلي و بحمده و “ سجده ” در روايات بالاترين مرتبه قرب نمازگزار ، به پروردگار معرفي شده است .

     و شايد سخن گفتن از “ من ” در لحظاتي سرشار از خشوع و هنگام افتادن به خاك و فلسفه آن كه سجود نزديكترين لحظه بنده به خدا معرفي شده است . اين نكته باشد كه “ من ” را بايد از ميان برداشت و به خاك سپرد تا به “ او ” نزديك شد . به قول ملامحسن فيض كاشاني (ره : (

با من بودي ، منت نمي دانستم

يا من بودي ، منت نمي دانستم

چون “ من ” شدم از ميان ، تو را دانستم

تا من بودي ، منت نمي دانستم

 

تاثير نماز بر ثبات شخصيت

 

 
مولى الموحدین على بن ابی طالب (ع) فرموده اند : «روزه ماه صبر (ماه رمضان) و روزه سه روز در هر ماه ، زنگارها و غم و اندوه و وسواس را از قلب بیرون مى برد. » 

    

 ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا
پروردگارا ! صبر و
شكيبايي را بر ما فرو ريز و قدمهايمان را ( در زندگي ) ثابت و پايدار نما
.
( سوره مباركه بقره ـ آيه شريفه 250
)

   

 “ شخصيت ” در تعريف روانشناسي و روانپزشكي ، معرف مجموعه اي از صفات ، رفتارها ، افكار و تمايلات عاطفي و هيجاني هر فرد مي باشد ، كه او را از ديگران متمايز مي كند .

دانش امروز ، عوامل شكل دهنده شخصيت انسان را در دو گروه دروني و بيروني ، طبقه بندي مي نمايد . صرفنظر از عوامل دروني و جسمي تاثير گذار بر روي شخصيت ( از جمله مسائل ژنتيكي ، وضعيت فيزيكي و ظاهري بدن ، مسائل هورموني و شيميايي و .. ) عوامل بيروني ( محيطي ) نقش عمده اي را در شكل دادن به شخصيت انسان ، ايفا مي كنند.

     اين عوامل بيروني شامل :
1. تاثير والدين و خانواده

2. عوامل فرهنگي ـ اجتماعي

3. تجارب زندگي مي باشند (1)

 و تاثير هر كدام از اين عوامل بر شخصيت انسان توسط مطالعات متعدد پژوهشي به اثبات رسيده است .(2)

     با توجه به نقش اين عوامل متعدد ، بر روي تشكيل شخصيت ، مي توان رسيدن به ثبات شخصيت و برخورداري از آرامش و پايداري شخصيتي را يكي از ايده آلترين ، خواسته هاي بشري دانست ،چرا كه وجود ناهنجاري در هر كدام از عوامل شكل دهنده شخصيت مي تواند اثرات فاجعه آميزي مثلا “ به صورت اختلالات پيچيده و متعدد شخصيت به بار آورد .

     اما بي ثباتي شخصيت ( پسيكوپاتي ) كه گاهي از اصطلاح آن در ممالك غربي براي برچسب زدن به مخالفان سياسي و مذهبي نيز استفاده مي شود (3) ، دلالت بر يك نوع شايع از اختلال شخصيت دارد كه مبتلايان به آن از تغييرات دائمي حالات و رفتارها و افكار رنج مي برند ، به نحوي كه هر لحظه به رنگي در مي آيند و نغمه جديدي ساز مي كنند !

     اين بيماران كه بدون آن كه با عنوان بيمار شناخته شوند و به وفور در جامعه حضور دارند ، كساني هستند كه از كمترين درجه سازشكاري و انطباق در خانه ، مدرسه محل كار يا حتي در امر ازدواج برخوردارند ، بعنوان مثال به تغيير مكرر شغل مي پردازند يا گروه و جناح سياسي خود را پيوسته تغيير مي دهند .

     مبتلايان به اين اختلال كه در جامعه ايراني با عناويني چون بوقلمون صفت ، عضو حزب باد ، دمدمي مزاج و .. معرفي مي شوند در واقع از بيماري “ بي ثباتي عمومي شخصيت ” رنج مي برند .

        پذيرفتن مطلق و تسليم در مقابل “ يك دين ” و پيروي از “ يك مذهب ” و پيمودن “ يك راه كه همانا صراط مستقيم است ، ويژگي مهم و برجسته نمازگزاران است . نمازگزار ضمن تكرار مكرر “ يك مجموعه ” از الفاظ و اذكار واحد در طي نمازهاي روزانه خود ، پيوسته “ يك عقيده واحد ” و يك خط مشي مشخص ” را در زندگي خود دنبال مي كند و بدين ترتيب گويي “ يك شخصيت ثابت ” و “ يك روش و منش معين ” و “ يك ايدئولوژي هميشگي ” را براي خود انتخاب مي نمايد و در حين تكرار جزء به جزء اصول اساسي ايدئولوژي خود در نماز ( كه همگي آن اصول در مضامين نماز متجلي است ) پيوسته به تثبيت شخصيت واحد و ثابت خودمي پردازد ، بدين ترتيب براي آن گروه كه نماز را تكرار مكررات مي دانند شايد توجه به همين يك نكته كافي باشد ، كه در وراي همين تكرار هميشگي ، موهبت بزرگ ثبات شخصيت  و تعادل كامل رواني نهفته است كه مي توان آنرا به نوعي سر منشاء تمام موفقيت هاي بشري در عالم ماده ومعنا دانست .(4)     

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. روانپزشكي لينفورد ـ ريس مقاله شخصيت ترجمه : دكتر حسن مرندي صفحه 63
2. از جمله مطالعات راث بنديكت و مارگارت ميد درباره تاثير اجتماع و فرهنگ بر شخصيت انسان
3.روانپزشكي لينفورد ـ ريس ،مقاله اختلالات پسيكوپاتيك ترجمه : دكتر احمد محيط ، صفحه 304
4.براي بررسي تاثير نماز بر عوامل شيميايي دروني شكل دهنده شخصيت رجوع كنيد به
“ تاثير نماز بر تعادل ناقل هاي عصبي ” در ادامه همين مجموعه مقالات .

تاثير نماز بر حافظه و تمركز حواس

 

 

امام محمد باقر (ع) : 
در نماز خود توجه و
تمركز كامل داشته باش
زيرا از نماز تو آن مقدار قبول مي شود كه با توجه خوانده
مي شود .(1)

    

     تمركز  ( concentration) نه تنها شرط لازم ، بلكه در بسياري موارد ، شرط كافي براي بسياري از موفقيت هاي انسان است .

     عرصه كاربرد تمركز ، نه فقط در فعاليت هاي مادي و محسوس انسان ، بلكه گاهي تا حد مسائل ماورائي و مرموز هستي ، گسترده است . 

     بعنوان مثال ، حتي در انواع ورزشهايي كه خاستگاه آنها در ممالك شرق دور مي باشد ( از جمله ورزشهاي رزمي مثل كاراته ، جودو ، ساواته ، كونگ فو و .. ) شرط اصلي براي موفقيت و پيشرفت برخورداري از “ تمركز ” مي باشد . و از اين رو بخش مهمي از تمرينات اين ورزشها به “ تمرين تمركز ” اختصاص يافته است .

     اما در بعد فعاليتهاي مادي و عادي روزمره انسان نيز “ تمركز حواس ” داراي نقش بسيار كليدي است .

     از سردار افسانه اي فرانسويان ، “ ناپلئون بناپارت ” چنين نقل مي كنند كه مي گفت :

“ تنها زماني موفق شدم كه به پيروزيهاي بزرگ در عرصه سياسي و نظامي دست پيدا كنم ، كه توانائي يافتم ، مغز خود را كشو بندي كنم !؟! و در مورد انجام هر كار تنها كشوي مربوط به آن را بگشايم و بر آن تمركز بدهم و ساير كشو هاي مربوط به ديگر كارها را ببندم . بدين معنا كه مثلا زماني كه به حل يك مسئله جنگي مشغول بودم ، تنها كشوي مربوط به آن مسئله در ذهنم بيرون بود و تنها بر روي آن كار مي كردم و در اين زمان همه كشوهاي مغزي ديگرم ، حتي كشوي مربوط به عشق “ ژوزفين ” بسته بود !”

     به همين قياس ، چنانچه مثلا “ يك دانش آموز يا يك دانشجو ، بتواند موقع مطالعه دروس خود ، تنها بر همان موضوع درسي مورد مطالعه تمركز كند و از ساير افكار بر حذر باشد ، موفق خواهد شد كه به پيروزي هاي چشمگيري در زمينه تحصيلي دست يابد.  يا حتي يك كارمند ، يك كاسب ، يك بنا ، يك راننده و .. تنها زماني در كار خود كاملا موفق خواهد بود كه از تمركز حواس كافي ، موقع كار خود ، برخوردار باشد و در اصطلاح مشهور حواسش به كارش جمع باشد .

     به اين ترتيب با اين مثالها مي توان به اهميت زايد الوصف جمع بودن حواس يا همان تمركز پي برد و توجه نمود كه چنانچه در امور مختلف و بخصوص در كارهاي فكري ، باسلاح تمركز به ميدان رفت و با توجه به رابطه تنگاتنگ حافظه و تمركز حواس ، دانسته هاي جديد را با نظم و ترتيب روي يكديگر قرار داد ، قدم بزرگي در جهت تقويت حافظه نيز برداشته خواهد شد .

     مطالعات مختلف علمي و پژوهشي و نظريه پردازيهاي گوناگوني نيز دردانش امروز ، در اين مورد صورت پذيرفته است كه از آن جمله مي توان به مطالعات “ گاردنر مورفي ” پيرامون   canalization  ( متوجه ساختن انديشه و فعاليت به موضوعي معين)  اشاره كرد .(۲)‑

     اما توصيه هاي مؤكد و متعددي كه در تعاليم اسلامي مبني بر “ حضور قلب ” در نماز و برخورداري از اقبال و توجه كامل به نماز به ما رسيده است ، همگي دلالت بر آن  دارد كه نماز ارزشمند در درگاه الهي نمازي است كه با تمركز كامل و توجه دقيق به مضامين آن ، به جاي آورده شود و نمازي است كه با تمركز كامل و توجه دقيق به مضامين آن ، به جاي آورده شود و نمازي كه مسلسل و طوطي وار بدون حضور ذهن و قلب خوانده شود از ارزش بسيار كمي برخوردار است . و حتي در حديث معصوم (ع) آمده است كه عابدي كه بدون فهم و درك ( و در نتيجه آن بدون توجه ) عبادت مي كند ، همچون الاغ آسياب است .(۳) ( كحمار الطاحونه )

     بدين ترتيب اقامه كننده حقيقي نماز ، با برخورداري از حضور قلب در عبادت هاي يوميه خويش ، در واقع “ تمركز حواس ” را بارها و بارها در طول يك شبانه روز ، تمرين مي كند و از اين جهت اين صفت حسنه را در وجود خود ، ملكه مي سازد تا با بهره بردن از آن در همه عرصه هاي زندگي ، موفقيت را در همه ابعاد ممكن نصيب خويشتن سازد .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. محجه البيضاء ، جلد 1 صفحه 354
2.روانپزشكي كاپلان ـ سادوك  ترجمه : دكتر پور افكاري جلد 1 صفحه 553
3.
سفينه البحار ، ذيل كلمه “ عبد ” ( اين نماز ، همان نمازي است كه شاعر در
مورد آن سروده است :
غير از خدا كه هرگز در فكر آن نبودي                هر چيز
كز تو گم شد وقت نماز پيداست !

تاثیر نماز برسلامت جسمی کودکان

 

 

و أمر اهلك بالصلوه واصطبر عليها
و خانواده ات را به نماز و
صبر نمودن بر آن امر كن  
( سوره مباركه طه ـ آيه شريفه 132
)

     پزشكان اطفال ضرب المثل مشهوري بدين مضمون دارند كه “ كودكان ” هرگز بزرگسالان كوچك نيستند. بدين معنا كه عوالم رواني وحتي جسمي كودكان به كلي متفاوت از بزرگسالان است و جا دارد حتي آنها را نوع ديگر از انسان به حساب آوريم .

     سلامت كودكان ، از آرزوها و ايده آلهاي همه جوامع بشري است و از اين رو مجامع بين المللي متعددي با قصد حمايت از سلامتي و كمك به پيشرفت كودكان ، بوجود آمده اند . اما آنچه كه كمتر مورد توجه همه اين مجامع بوده است ، شايد توجه به نقش بي نهايت عميق دستورات ديني در ايجاد سلامتي اطفال باشد .

     بعنوان مثال حدود دو دهه پيش ، مجامع علمي جهان ، شيرمادر را براي شيرخواران ، بي كفايت تشخيص دادند و اقدام به تهيه شير خشكي كه گمان مي بردند ، مفيدتر از شير مادر است ، نمودند و انواع و اقسام شير خشك را با تبليغات وسيع بر له آنها و عليه شير مادر ، به بازار فرستادند ، اين در حالي بود كه از قرنها پيش در آيات استوار قرآن از جمله آيه شريفه 233 از سوره مباركه بقره و آيه 12 از سوره مباركه لقمان ، چند بار تاكيد بر استفاده از شير مادر ، آن هم تا دو سال شده بود . با اين وجود بسياري از مادران ( از جمله حتي مادران مسلمان ) ، گول تبليغات علمي را خوردند و به كودكان خود به جاي حياتي ترين و سلامتي بخش ترين ماده غذايي كه توسط آفريدگار هستي توليد و توصيه شده بود ، شير خشك بي خاصيت و بسيار مضر ساخت  انسانها را خوراندند .

     اما با پيشرفت بيشتر دانش و تجهيز بيشتر آزمايشگاههاي علمي ، چند سال بعد برخي برتريهاي شير مادر ،روشن شد و اين بود كه دامنه تبليغ عليه آن محدود تر شد و علم نسبي بشر اعلام كرد : “ شير مادر ، تا حداقل 6 ماه مفيدترين ماده غذايي براي كودكان است ” كه اين دستور نيز هنوز ، با دستور قرآني ، كمي متناقض به نظر مي رسيد ، تا اين كه آخرين تلاشهاي بشر براي شكافتن هر چه بيشتر محتويات شير مادر و شناسايي اجزاي آن به نتيجه رسيد و كار بدانجا كشيد كه سرانجام در سالهاي اخير ، علم به اين حقيقت اعتراف كند كه : شير مادر ، آن هم تا دو سال ، ضروري ترين ، اساسي ترين و حيات بخش ترين نياز كودك به شمار مي آيد و محروميت كودك از شيرمادر ، او را در معرض طيف بسيار وسيعي از بيماريهاي جسمي و رواني ، قرارمي دهد . و آيات شكوهمند قرآن و فرمايشات معصومين (ع) در اين مورد همچنان استوار و درخشان بر جاي خود بود .(1)

     با اين قياس ، مي توان نتيجه گرفت وقتي كه يكي از ساده ترين دستورهاي قرآني غنايي تا بدين حد مثلا “ در تامين سلامت كودكان دارد ، دستورات مؤكد و مكرر آن ( مثل نماز ) ديگر تا چه پايه اي مفيد و سودمندند .

     واقعيت اين است كه سودمندي “ نماز در سلامت جسمي كودكان ، بوضوح قابل مشاهده است . از جمله اين كه با پايبندي به نماز در جامعه مي توان به راحتي با آن گروه از بيماريهاي مادرزادي بسيار شايع در نوزادان كه بر اثر فسادهايي مانند اعتياد ، الكليسم ، بيماريهاي مقاربتي و .. بوقوع مي پيوندد ، وداع نمود .

     “ كودك آزاري “ كه بخش مهمي از علل بستري و مراجعه كودكان به مراكز پزشكي و روانپزشكي را تشكيل مي دهد ، در پرتو نماز و در جامعه نمازگزار ، بي معني به حساب مي آيد . عفونت هاي گوناگوني كه در كودكان ايجاد بيماري مي كنند توسط نماز تعديل مي شوند بعنوان مثال به اثبات رسيده است كه بخش مهمي از مرگ و مير نوزادان در بدو تولد به دليل تماس با بدن آلوده اطرافيان ( از جمله دستهاي آنها ) است . كه طهارت دائمي ناشي از نماز مي تواند يك عامل مهم پيشگيري از اين قبيل مرگها باشد . كه اگر به اين قبيل مثالها ، فوايد ديگري ناشي از زندگي يك كودك ، درر خانواده هاي مذهبي را ، اضافه بكنيم ، مثلا “  به سنت حسنه ختنه اطفال ، كه خطر عفونتهاي ادراري را در آنها تا يكصد برابر ، كاهش مي دهد و يا عادت پيدا كردن به مسواك و .. را اضافه نماييم خواهيم ديد كه چگونه تعاليم اسلامي ، كودكان را در معرض سلامتي جسماني قرار مي دهد. يا اين كه آموزش وضو به كودكان ، كه در واقع نوعي آموزش پاكيزگي و طهارت به آنهاست و از آنجا كه بخش عمده اي از بيماريهايي عفوني شايع در اطفال از جمله حصبه ( تيفوئيد ) ، فلج اطفال ، هپاتيت  A و .. از طريق مدفوعي ـ دهاني  ( Fecal  - Oral) انتقال مي يابند ، مي توان با بهره از طهارت ناشي از نماز ، از ميزان بروز و شيوع اين بيماريها به شدت كم نمود ، همانطور كه امروزه در ممالك پيشرفته غربي ، آموزش شستن دستها قبل از صرف غذا ( كه اتفاقا “ با اوقات نماز ، تقريبا ” مقارنت دارد ) از اصول اوليه اي است كه به اطفال ، در مدارس ابتدايي ، آموزش داده مي شود .  

     علاوه بر محاسن جسمي بسيار متعددي كه از زندگي يك كودك در يك خانوداه مومن و نمازگزار ، براي او حاصل مي شود ( از جمله اين كه مادر با تقوي و مومن كودك ، با اقتداي به قرآن و سخن معصومين (ع) كودكش را تا دو سال كامل شير مي دهد و اين وظيفه بي نهايت بزرگ را به بهانه هاي پوچ و واهي ، از جمله اشتغال در بيرون منزل و .. رها نمي كند و در نتيحه كودك خود را در مقابل طيف بسيار وسيعي از بيماريهاي مرگبار جسمي و رواني و انحرافات و اعتيادات و .. در آينده ايمن و واكسينه مي كند ) (2) . مي توان بدين نكته مهم نيز توجه نمود كه ملكه شدن عادت حسنه نماز ،در كودك صرفنظر از عظمتهاي عبودي بيشمار آن و صرفا ” از ديدگاه پزشكي ، به خاطر محاسن بهداشتي و طبي بيشماري كه بر نماز مترتب است سبب خواهد شد كه همه اين محاسن بيشمار در آينده ،كودك را همراهي كند و او را در راه ساختن زندگي سالم و موفق ياري دهد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1
. علاوه بر آيه شريفه قرآن ، احاديث متعددي از معصومين (ع) ، به خصوص پيامبر اكرم (ص) و حضرت علي (ع) ، مبني بر اين كه شير مادر مفيدترين غذا براي كودك است ، به ما رسيده است .
2. براي مطالعه پيرامون محاسن متعدد تغذيه كودك با شير مادر ، رجوع شود به متن سخنرانيهاي استاد دكتر علي اصغر وحيدي ، در كلاسهاي تئوري اطفال در دانشكده پزشكي دانشگاه علوم پزشكي كرمان

تاثیر نماز برسلامت روانی کودکان

 

 
رب اجعلني مقيم الصلوه و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء
پروردگارا ! من و فرزندانم را اقامه كنندگان نماز قرار ده و دعاي مرا قبول فرما .
سوره مباركه ابراهيم ـ آيه شريفه 40

 

     عبارت مشهور “ العلم في الصغر ، كالنقش في الحجر ” ( دانش در كودكي ، مانند نقش پايدار در سنگ است ) ، امروزه با پيشرفت دانش پزشكي و روانپزشكي و بخصوص با پيدايش “ روانكاوي توجيه كامل علمي پيدا كرده است .

     روانشناسي مدرن ، با تداعي از مكتب روانكاوي فرويد و نظريات “ ژان پياژه ” ، “ جان باولف ” و بسياري از دانشمندان ديگر ، به ما مي گويد كه مهمترين دوران زندگي بشر كه بوجود آورنده شخصيت  نهايي او ، خواهد بود ، دوران كودكي است . بر اين اساس هر قدمي كه در جهت ايجاد سلامت رواني اطفال برداشته شود ، به نوبه خود سبب ايجاد جامعه اي سالم و موفق خواهد شد .

     اما بزرگترين موهبتي كه ممكن است در جهت ايجاد سلامت رواني نصيب يك طفل نورسيده گردد ، پاي گذاشتن او در خانواده اي مومن و نمازگزاراست .

     تعاليم آيين حيات بخش اسلام كه حتي كوچكترين مسائل بشري را بدون پاسخ نگذاشته است ، از همان بدو تولد نوزاد براي او برنامه ها و روشهاي متعددي دارد ، كه عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت هميشگي انسان است .

     از جمله در بعد سلامت رواني ، آيين اسلام به والدين و بخصوص پدر ، مؤكدا حكم كرده است كه مثلا نام نيك بر بچه بگذارند (1) و امروز علماي روانشناسي متفقا به اين نتيجه رسيده اند كه چگونه نام يك كودك در شكل گيري شخصيت او ، تاثير گذار است و چگونه يك نام بد ممكن است موجبات تحقير كودك ( مثلا تمسخر او توسط همسالان ) و در نتيجه تزلزل شخصيتش گردد و يا هنگاميكه روانكاوي در قرن بيستم ، حكايت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسي در وجود اطفال مي كند . آن گاه مفهوم عميق آن بخش عظيم از احاديث و روايات معصومين (ع) كه مثلا “ بوسيدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5 ، 6 سالگي منع كرده اند ، يا اجازه نداده اند كودك برهنه در كنار كسي بخوابد و …. روشن مي شود .(2)

     در هر صورت كودكي كه در خانواده مومن و نمازگزار بدنيا مي آيد و زمزمه حيات بخش “ اذان ” و “ اقامه ” در گوش راست و چپش نخستين نغمه زندگي او مي گردد ، كودكي است كه گام در مسيري سعادت بخش گذاشته است .

     تغذيه كودك تا دو سال بوسيله شير مادر و بهره مندي كامل او از آغوش پر مهرش ، كه يك موهبت اسلامي است به او ايمني محير العقولي در مقابل بخش عظيمي از بيماريهاي رواني مي بخشد ، مثلا احتمال اضطراب يا افسردگي كه بر اثر جدايي از مادر به وقوع مي پيوندد ، بسيار كم مي شود. با اين كه امروزه روشن شده است اكثر كساني كه به دام مهلك اعتياد گرفتار مي آيند كساني هستند كه در كودكي ، از شير و آغوش مادرانشان محروم بوده اند .(3)

          همچنين درباره آثار مثبت و متعدد ، قانون مؤكد اسلامي مبني بر آزاد گذاشتن كامل كودكان تا سن 7 سالگي و پرهيز از تنبيه و ايجاد محدوديت ننمودن براي آنها ، مي توان تعمق بسيار نمود .

          اما بعد ديگر ، تاثيري است كه نماز به طور مستقيم بر حالات رواني اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود كودك حاصل مي شود .

     شروع نماز در سنين كودكي ، سبب مي شود كه او اين صفت حسنه را به صورت يك عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود ، ملكه نمايد و جزو برنامه هاي هميشگي زندگي خود ، قرار دهد و در نتيجه از همه فوايد مترتب بر نماز ، در بعد سلامت رواني ( كه به برخي از آنها در اين مجموعه مقالات اشاره شده است ) در آينده برخوردار گردد.

     بعلاوه با شروع نماز در دوران كودكي ، مفاهيمي مثل خدا و مذهب و دستوراتي مثل تعاليم اسلامي ، چنان در ذهن پذيرنده و شفاف كودك كه هنوز سنگيني و تيرگي گناهان صفحه وجود او را ( در واقع ظرفيت هاي فكري و مغزي او را ) آلوده نكرده است ، جاي مي گيرد ، كه امكان شكاكي در اين مقولت در آينده و نشخوارهاي منفي بافانه فلسفي ، كه سر منشاء ماده گرايي ها و دنيا طلبي ها و بسياري از بيماريهاي روحي و رواني است ، بسيار كاهش مي يابد .

     اين نكته بخصوص بايد مورد توجه خانواده هايي قرار بگيرد كه با وجود آن كه خود را مسلمان ميدانند اما وقتي كه فرزندشان به سن تكليف مي رسد او را به بهانه اين كه :

“ هنوز خيلي كوچك است ! ” به خواندن نماز تحريك نمي كنند. اين مسئله كه با كمال تأسف به خصوص در مورد دختر بچه ها كه سن تكليف آنها پايين تر است ( 9 سالگي ) ، شيوع بيشتري دارد ، مسبب عوارض مخرب بسياري در آينده كودك خواهد شد .

     در حقيقت پدر و مادراني كه با دلسوزي ساده انديشانه ، فرزند خود را به برپاداري نماز تحريك نمي كنند ، خيانت بزرگي از جهت محروم نمودن كودك خويش از اين نعمت بزرگ مرتكب مي شوند چرا كه به اين ترتيب گويي به آلودگي كودك خويش ، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختيها و بيماريهاي جسمي و رواني ، رضايت داده اند و او را به خسارت سنگين در دنيا و آخرت ، محكوم نموده اند  .

     و به همين دليل است كه آيين مقدس اسلام و بخصوص ائمه بزرگوار شيعه (ع) با توصيه هاي مؤكد مسلمانان را به آموزش مرحله به مرحله نماز ، به كودكان فرا خوانده اند و حتي با اين كه از مجازات ها و تنبيهات بدني در مورد كودكان ، بخصوص قبل از 7 سالگي ، منع نموده اند در مورد تحريك به نماز گاهي امر به تنبيه كودكان فرموده اند.  در اين مورد در حديثي معتبر از حضرت امام صادق (ع) آمده است كه فرمودند : چون پسر ، سه ساله شود ، پدر و مادر به او مي گويند كه : هفت مرتبه بگو “ لا اله الا الله ” و چون سه سال و هفت ماه و بيست روز ، از عمرش بگذررد ، به او ميي گويند كه هفت مرتبه بگويد : “ محمد رسول الله ” ، پس چهار سالش تمام شود به او مي گويند كه هفت مرتبه بگويد : “ صلي الله علي محمد و آله ” پس چون پنچ سالش تمام شود او را وا مي دارند ، كه خدا را سجده كند .

     اما چون شش سالش تمام شود . نماز به يادش مي دهند و به نمازش ميدارند و چون هفت سالش تمام شد ، وضو را به او ياد مي دهند و امر به نماز مي كنند او را و چون نه سال تمام شود و وضو و نماز را بخوبي به او مي آموزند و بر ترك وضو و نماز كنك بزنند . پس چون كودك وضو و نماز را ياد گرفت ، خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزيد .(۴)

     مفاهيم عميق اين حديث از جمله اين كه اقامه نماز پس از اقرار به توحيد و نبوت ( كه اساسي ترين اصول اعتقادي اسلام هستند ) قرار گرفته و اين كه عمل به اين حديث ضامن آمرزش پدر و مادر تلقي شده است ، بايد به دقت مورد توجه خانواده ها قرار بگيرد .    

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.حديث از امام صادق (ع) ـ كافي جلد 6 صفحه 49
2. براي مشاهده اين قبيل احاديث مراجعه كنيد به كتاب ارزشمند حليه المتقين ، اثر علامه بزرگ مجلسي (ره) ، صفحه 49
3.براي مطالعه درباره تاثيرات رواني تغذيه با شير مادر رجوع كنيد به مجموعه مقالات سمينارهاي مربوطه و بخصوص تحقيقات آقاي دكتر ياسمي ( روانپزشك )
۴.حليه المتقين ، علامه مجلسي (ره) صفحه 93

حکایت تأثیر یک عاشق بر ملاصدرا

 

 
 
اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی
اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی
 
زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد.

در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت. والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود. 
از این رو، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چاره ای افتادند که نه با شرط ؛مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند.
لذا عروس حیله ای زد و گفت: من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا، همدیگر را ببینیم. 
در آن وقت مقرر، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام این جملات را می خواند:
اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی
اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی
در این حال، عارف بزرگوار، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد.
او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید:
چرا این گونه گریه می کنی؟
ملاصدرا گفت: من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت.
گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال می دانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم. لذا به حال خود گریه می کنم.

حرمت مقام زن

 

 

   ای زن ؛

   آسمان بر بلندای دستهای تو آشیان می سازد ،

   آن لحظه که در خلوتِ دل شمـــع دعا می افروزی؛

   زمین با تحسین ترا می نگــــرد ؛

   آن لحظه که میزبان ِ آب وهم پیاله ی خاکی ،

   من ملکوت را در نجابت دیدگانت ترسیم می کنم ،

   تو تندیس عفــــافی ؛

   لالائی قدمهای موزونت در گوش طفل عبد احساس را بیدار می کند.

 

   من دیده ام که ،در سحرگاه ، در معــراج روحــانی نمــاز ،

   از خاک تا افلاک را سیـــــر کردی .

 

   من ، در آئینه ی شکیباییت رشادت را دیده ام ،

   در سکوتت هیاهوی سخن را شنیده ام .

   تو آیه ی رحمتی ای زن .

 

   کدام اندیشه به حریــــم تو راه می یابد ،تو که گاه اوج استدلالی وگاه نهایت رحم،

   تو که اصالت محض کانون وفائی،

   تو که زبان صبورت بر جسم درد مرهم دعا می گذارد،

   تو که نگاه آشنایت آشیان در افلاک می سازد وبه خورشید راه می یابد ؛

   تو که شب را به زانو در می آوری ،و روز را قوت بر خاستن بخشیدی.

 

   که می داند  ؛ که می تواند بداند ؟

 

   که می تواند بداند حرمت مقامت را

اشرف مخلوقات!!!

 

 
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ

فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

البقرة آیه : ۳۰



و [بیادآور]

 

هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت:

«من در زمین جانشینى قرار خواهم داد»……!!!!

اگه به این روز اعتقاد نداری ،همینطوری بگرد

 

خواهرم ،


اگه به این روز اعتقاد نداری ،




گِله ای نیست.

همینطوری بگرد !!


حدیثی زیبا در مورد چشم

 

 
امام علی(ع) می فرمایند:

 
درتمام بدن انسان،عضوی ناسپاس ترازچشم نیست،پس هرچه می خواهدبه اوندهید.
 
در
        
این رگبارسهمگین نگاه های زهرآگین، چترحجاب رافراموش
 
مکن....

عقاید علویان سوریه

 

علويان در سوريه

 

دكتر محمدجواد مشكور استاد دانشگاه و رايزن فرهنگي ايران در سوريه

  حسن غروي اصفهاني معاون رايزني فرهنگي      

              نام علويان يا پيروتن علي‌بن ابي‌طالب(ع) همواره نام نصيريه را به ذهن متبادر ميسازد، اينك بايد ديد (نصيريه) چه كساني بودند و نام علويان چگونه به وجود آمد. در ميان بزرگان شيعه و در زمين امام حسن عسكري(ع) و در قرن سوم هجري شخصي به نام محمدبن نصير نميري مي‌زيست، وي تغييراتي در مذهب اماميه پديد آورد و مدعي بابيت آن حضرت شد و جماعتي را پيرو خود ساخت، ياران او در تاريخ به نصيريه معروف گشتند و از غلاه شيعه به شمار رفتند.

محمدبن نصير در كتب رجال شيعه

            محمدبن نصير نميري را شيخ طوسي در رجال خود از ياران امام محمد تقي و در كتاب غيبت وي را از ياران ابومحمد حسن عسكري شمرده است، و چون امام عسكري درگذشت دعوي بابيت و مقام محمدبن عثمان را كه از نواب اربعه و از اصحاب امام زمان بود، كرد و ابوجعفر محمدبن عثمان را لعنت نمود و از وي تبري جست. علامه حلي در قسمت دوم از رجال خود گويد: كه محمدبن نصير از بزرگان بصره بود و مردي دانشمند بشمار ميرفت و در حديث و روايت او را ضعيف شمرده است. كشي نيز در جال خود همين مطلب را آورده است.

            نصيريه پندارند كه خداي تعالي بعضي اوقات در جسد علي حلول ميكرد و گويند آن زمان كه حضرت علي در بسيار سنگين خيبر را از جاي بركند به قدرت رباني بود و زماني كه خداوند در او حلول كرده بود، شهرستاني نيز در كتاب الملل و النحل، محمدبن نصير را قائل به حلول خداوند در پيامبر و علي و ديگر اشخاص دانسته است، ابن حزم اندلسي در كتاب الفصل خود مي‌نويسد در زمان ما شيعيان نصيري در اردن و شام و شهر طبريه فراوانند.

وجه تسميه نصيريه از نظر علويان

            علويان در وجه تسميه خود به نصيريه گويند: به هنگام فتح حمص و بعلبك به دست لشكريان ايلام ابوعبيده جراح براي پيشرفت لشكر خود درخواست كمك كرد و خالدبن وليد از عراق و عمرو پس عاص از مصر و جماعتي از شيعيان علي كه در بيعت غديرخم حضور داشتند و بيش از چهارصد و پنجاه تن مي‌شدند بياري ابوعبيده شتافتند، و موجب پيشرفت كار او شدند و سپس در نواحي كوهستاني شام مسكن گزيدند. اين نيروي كمكي كوچك را «نصيره» تصغير «نصره» به معني پيروزي خواندند و از آن پس اين نام بر علويان جبال لبنان و سوريه اطلاق گرديد.

اعتقادات قديم علويان يا نصيريه

            نصيريه كه ايشان را انصاريه و علويه نيز گويند منسوب به محمدبن نصير هستند و در كوهستاني به نام جبال نصيريه در شمال غربي سوريه جاي گرفتند. اصول كلام مذهب نصيريه بدست حسين بن حمدان خصيبي (درگذشته به سال 358 هجري) نهاده شد، وي به عراق رفت و نزد عبدالله بن محمد جنبلاني كه از دعاه علويان بود، معارف دين را فراگرفت و خليفه و جانشين او گشت و از بغداد به حلب آمد و در آنجا بمرد، قبر وي در شمال حلب واقع و مزار علويان است و بنام مقام شيخ بقرق معروف است. از كتب وي هدايه‌الكبري، الاخوان والمائده ميباشد عقايد او تحت تعاليم اسماعيليه قرار گرفت. تعاليم وي عبارت بود از التقاط عناصر شيعه و مسيحيت و معتقدات مردم پيش از اسلام. به عقيده ايشان خدا ذات يگانه است مركب از سه اصل لايتجزي به نامهاي «معني» و «اسم» و «باب» اين تثليث به نوبت در وجود انبيا مجسم و متجلي گشته، آخرين تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات يگانه در تثليث لايتجزايي و در وجود علي و محمد و سلمان فارسي تجسم يافت بدين سبب تثليث مزبور را با حرف «عمس» معرفي ميكردند كه اشاره به سه حرف اول نامهاي علي و محمد و سلمان فارسي است.

            نصيريه معتقد به تناسخند وبه دو دسته جسماني و روحاني تقسيم ميشوند يكي عامه و ديگري خاصه، براي خود كتب مقدسي داند و مضمون آنها را تاويل ميكنند ولي براي عامه مكشوف نميسازند، مراسم مذهبي را روحانيان ايشان بر بلندي‌ها در بقاعي كه قبه ناميده ميشوند برگزار ميكنند: قبه‌ها معمولاُ بر مقابر اولياء قرار دارند. نصيريه در بزرگداشت عيسي افراط ميكنند و حواريون و عده‌اي از شهداي مسيحيت را احترام مي‌نهند و به تعميد و اعياد مسيح نيز توجه دارند. بعضي از دانشمندان، فرق علي اللهي و نصيريه را يكي دانسته‌اند و اين نظر صحيح نيست زيرا تنها چيزي كه اهل حق، علي اللهيان، و نصيريه را متحد ميسازد همان قول به الوهيت علي است كه وجه مشترك همه غلاه شيعه است ولي در ديگر عقايد و تشريفات مذهبي بهيچ وجه با يكديگر يكسان نيستند. در يك رساله خطي آمده است كه نصيريه معقدند علي محمد را و محمد سلمان را و سلمان مقداد را خلق كرد.

اصول عقايد علويان امروز

            آنچه گفته شد مربوط به نصيريه است كه برخي علويان را از ايشان دانسته‌اند اما علويان فعلي اينگونه نظرات را درباره خويشتن درست نميدانند و اعتقاد دارند كه اين قبيل اتهامات ساخته و پرداخته دشمنان ايشان است. اينان مؤسس مذهب خود را چون شيعيان اثني عشري حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام ميدانند و محمدبن نصير را باب امام يازدهم مي‌پندارند به اين ترتيب كه مي‌گويند پيغمبر فرمود: «انا مدينه‌العلم و علي بابها» منم شهر دانش علي‌ان در است و ابواب ولايت علي را به شرح زير برميشمارند:

            سلمان فارسي باب علي، قيس‌بن ورقه باب حسن مجتبي، رشيد هجري باب حسين، عبدالله غالب باب زين‌العابدين، يحيي بن معمر باب محمدباقر، جابربن يزيد جعفي باب جعفر صادق، محمدبن ابي‌زينب كاهلي باب موسي‌بن جعفر، مفضل‌بن عمرو باب علي‌الرضا، محمدبن مفصل باب محمدتقي، عمربن فرات باب علي‌الهادي، و ابو شعيب محمدبن نصير نميري باب حسن عسكري.

            ايشان را عقيده اينست كه ايمان كامل را مسلماناني دارند كه پيش از فداكاري حضرت اميرالمؤمنين و خوابيدن در بستر رسول خدا، بجاي او، براي حفظ جان محمد ايمان آورده باشند وبراي اثبات نظر خود به آيات چندي استناد مي‌جويند از جمله :

            (ان‌الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل‌الله و الذين اوو ونصروا اولئك بعضهم اولياء بعض والذين لم يهاجروا مالكم من ولايتهم من شي) اينان عنوان امام را ويژه ائمه دوازده گانه شيعه و ايشان را معضوم و دانا به علوم اولين و آخرين مي‌دانند.

            علم باطن: علويان در باب علم باطن مي‌گويند در قرآن دو گونه آيه وجود دارد محكم و متشابه ، تشابه نيز يا از نظر لفظ است و يا به لحاظ معني، علم باطن عبارت است از تفسير متشابهات معنوي قرآن آنهم از طرف يكي از ائمه اثني عشر به عبارت روشنتر تفاسير آيات كلام‌الله مجيد و حتي احاديث نبوي بايستي از طريق عترت باشد نه سنت.

علويان در دوره عثمانيها

            به هنگام تسلط عثماني‌ها بر سوريه با تمامي مردم آن و از جمله علويان بر طبق فقه ابوحنفيه رفتار مي‌شد. در همين دوره علويان مورد تعقيب و ضرب و شكنجه‌هاي ننگين قرار گرفتند و به امر سلطان سليم عثماني در يك روز شصت هزار تن را به گونه‌اي فجيع به قتل رساندند. با اينكه علويان در كوهستانها و قلاع‌خود پنهان مي‌گشتند معهذا آنانكه از ايشان بدست عثمانيها مي‌افتادند چنان بلائي بر سرشان مي‌آوردند كه مسلمان نشوند كافر نبيند. باري با تسلط فرانسويان بر سوريه و بيرون راندن عثمانيها به سال 1920 كوهستان‌هاي «نصيره» را «سرزمينهاي مستقل علويان» ناميدند، و در سال 1922 قاضي القضاتي از خودشان براي ايشان برگزيدند و قاضيان بر طبق موازين مذهب جعفري به داوري مي‌پرداختند و علويان پس از حدود چهارصد سال توانستند نسيم آزادي را استشمام كنند. از اين تاريخ است كه نصيريه به نام جديد خود علويه خوانده شدند.

            از سال 1946 به بعد جمعي از علاقه‌مندان به علوم ديني به نجف اشرف رفتند كه برخي از ايشان به عللي تحصيلات خود را ناتمام گذارده بازگشتند و جمعي به تحصيلات خود در اين شهر مقدس ادامه دادند.

            از همين تاريخ و بر اثر توجه مراجع تقليد نجف و قم چون آيت‌الله آقاي حاجي آقا حسين بروجردي و آيت‌الله آقا سيد محسن حكيم جمعيتهاي خيريه اسلامي در مناطق علويان تأسيس شد و مساجدي براي اقامت نماز برپا گرديد.

جمعيت و محل سكونت علويان:

            علويان در شمال سوريه و در شهرهاي ساحلي و بيشتر در لاذقيه و بانياس و طرطوس و حمص و حما و كوههاي نصيره مسكن دارند و جمعيت ايشان در اين مناطق در حدود يك ميليون نفر است و بسياري نيز در لبنان به ويژه در طرابلس و جبيل‌اند، خود آنان بر آنند كه بالغ بر دو ميليون تن در كشور تركيه به خصوص در ادنا و اسكندرون و انطاكيه، مرسين، طرسوس . كليكيه وجود دارند.

            توده مردم را بيشتر دهقانان و چوپانان تشكيل مي‌دهند كه از نظر اقتصادي با چند نيمه فئودال و مالك ارتباط پيدا مي‌كند. عده‌اي از جوانان اين طبقه كه تحصيلات عاليه دارند در دستگاه دولت مشاغلي گرفته و مناصبي پيدا كرده‌اند. در سال 1937 يكي از علويان بنام سليمان مرشد كه از طرف دولت فرانسه حمايت مي‌شد از ميان ايشان برخاست و مانند صوفيان حلول دعوي الوهيت كرد و گروهي از دهقانان و كشاورزان علوي را بدور خود گرد آورد و فتنه‌اي برپا كرد و بر دولت بشوريد. خود وي نخست يكي از ده نماينده علوي در مجلس سوريه بود چون تمايلات فرانسوي داشت، دولت فرانسه از وي پشتيباني ميكرد، بعد از خروج فرانسويان از سوريه و به دوران رياست جمهوري شكري قوتلي دولت سوريه سليمان مرشد را بگرفت و محاكمه و محكوم به خيانت كرد و به سال 1946 او را در ميدان مرجه دمشق به دار آويخت.

            مسجد علويان: گفتيم كه علويان فعلي اعتقادات مذهبي خود را تابع امام جعفر صادق ميدانند و براي خود هيچگونه اختلافي با شيعه اثني عشري قائل نيستند، جمع بين صلاتين ميكنند و در كليه فرائض از آئين جعفري پيروي مي‌نمايند. آنان مسئله انتسابشان را به غلاه به كلي منكرند و بر طبق موازين شيعه از مراجع بزرگ جهان تشيع تقليد ميكنند، خمس و زكات مي‌دهند حج مي‌گذارند و تولا و تبرا دارند. و در روزه از فجر صادق تا مغرب شرعي از مفطرات امساك مي‌كنند و تشنه استفاده از معرف شيعه هستند، از اين رو با كمك مردم خيرانديش مساجد بزرگ و باشك.هي در مناطق خود بپا داشتند كه از جمله مساجد زير را مي‌توان نام برد:

            مسجد حضرت اميرالمؤمنين علي در طرطوس، مسجد حضرت امام حسين و مسجد حضرت زهرا در بانياس، ‌مسجد حضرت رضا در جبله، مسجد حضرت امام جعفر صادق در حمص و مسجد حضرت زهرا عليها سلام در همين شهر. شبانه روز از گلدسته‌هاي اين مسجد در سه نوبت بانگ اذان سر مي‌دهند و صداي اشهد ان عليا ولي‌الله طنين مي‌افكند. باري سابقه مذهبي ايشان هرچه مي‌خواهد باشد ولي اكنون عقايد ايشان مطابق با اعتقادات شيعه جعفري است.

مراجع:

      1-    رجال كشي

        2-    رجال علامه حلي

        3-    رجال شيخ طوسي

        4-    ملل و نحل شهرستاني

        5-    الاعلام زركلي

        6-    تاريخ العلويين محمد امين غالب الطويل

        7-    العلويون فدائيو الشيعه المجهولون – علي عزيز العلوي

        8-    ترجمه فرق الشيعه نوبختي – دكتر محمدجواد مشكور (طبع بنياد فرهنگ ايران)

9- Stephan and Nandy Ronart , concise encyclopaedia of Arabic civilization , the Arab east.

بعضی ها اینطوریند دیگه !!!

 

بعضی ها برای رسیدن به هدف خودشون

 دیگرون رو زیر پا می گذارند.

 

بهائیت در یک نگاه

 

بهائیت در یک نگاه

تقریبا یک و نیم قرن از پیدایش باب و بهاییت(260 ه ق) با ادعای امام زمانی علی محمد باب و ادعای پروردگاری حسینعلی بها با شعار لا اله الا انا المسجون الفرید؛ «نیست خدایی به جز من زندانی تنها» می گذرد، اما متاسفانه این فرقه نه تنها از بین نرفته بلکه روند رو به رشد خود را حفظ کرده است، آخرین آمار بهاییان تا به امروز 6 میلیون در کل جهان اعلام شده است که درصد بالایی از آنان در آمریکا سکونت دارند چرا که آمریکا بستر مناسبتری را برای رشد بهاییان فراهم کرده است. البته آمارشان در ایران نیز کم نیست. تهران بیشترین بهاییان ایرانی را در خود جای داده است.(70درصد بهاییان ایران در تهران ساکن اند)

 

اعتقادات بهاییان در یک نگاه کلی 

از بین اعتقادات آنان اعتقاد به اعداد، اعتقادی برجسته و جالب توجه است. بهاییان عدد نه را مقدس می دانند، جهت انتخابشان نیز این بوده است که کلمه (بها) در حروف ابجد برابر عدد نه می شود جالب است که بدانید دو لغت (وبا) و (بز) نیز به حروف ابجد برابر عدد نه می شود.

اعداد زیادی نزد بهائیان از تقدس و بعضا از نحوست برخوردارند. مهمترین و مقدس ترین عدد نزد ایشان که پایه تقویم و آرایش های دینیشان را تشکیل داده است، عدد نوزده می باشد که تعداد ماه های سال، روزهای ماه، میزان مهریه زنان، جزای نقدی و روزه - به مدت نوزده روز از طلوع تا غروب آفتاب آخرین ماه سال – و حتی تعداد فصلهای کتاب مقدسشان(اقدس) همه بر پایه ی عدد نوزده تدوین گشته است. جالبتر آنکه تعداد کنگره های برج آزادی تهران نیز نوزده تاست و شکاف آن رو به قبله بهاییان(عکا در فلسطین؛ قبر حسینعلی بها) است که گویای طراحان و مهندسین بهایی آن است. 

اما دلیل انتخاب عدد نوزده نیز همچون عدد نه تنها برابری این عدد در حروف ابجد با لغت بهایی می باشد.

اکنون بسیار جالب توجه است که قرآن مجید نیز به عدد نوزده اشاره کرده است!

لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ * عَلَیْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ * وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً...(مدثر 29-31)؛ آن آتش بر آدمیان رو نماید* بر آن آتش نوزده تن موکلند(فرشتگان عذاب)* و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان عذاب قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفار نوزده نگردانیدیم...

این آیات بلافاصله بعد از آیات مربوط به کافر معاند نسبت به پیغمبر اسلام آمده است و عاقبت وی را دوزخ و عذاب سخت بیان کرده است و عدد نوزده را به شکل رمز آمیزی مطرح کرده که بعید نیست اشاره به همین گمراهی نیز داشته باشد. این موضوع با در نظر گرفتن حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که می فرماید: فهم معارف قرآن در آخرالزمان بهتر صورت می گیرد دارای بسی تأمل و تدبر می باشد.

[آری یک مذهب دوزخی باید بر محور عدد دوزخی دور زند و یک جمعیت دوزخی باید خود را هماهنگ با عدد فرشتگان عذاب کند. (تفسیرنمونه آیت الله مکارم شیرازی، ج 25، ص 237)

لیندن جانسون رییس جمهور وقت آمریکا در پیامی به مناسبت جشن صدمین سالگرد تاسیس بهائیت می گوید: هدف شما با هدف آمریکا یکی است و آرزوی شما آرزوی همه افراد خیرخواه است. همه افراد متفکر و دور اندیش رسالت دین بهایی را تکریم و تجلیل می کنند

و اما نماز بهاییان!

بهاییان دارای سه قسم نمازند به نامهای صغری، اوسط و کبری. در نماز صغری که بیشتر بینشان مرسوم است فقط کافیست رو به قبله لحظاتی را به حالت خضوع بایستند! و اما نماز کبری نه رکعتی و بسیار مشکل است که شاید توسط بعضی ازافراد بهایی بجا آورده می شود.

 

عوامل رشد بهاییان

بهائیت

اکنون جای این سوال مطرح است که با وجود عقاید مسخره و اعتقادات پوچی که بهاییان دارند چگونه تا کنون نابود و منقرض نشده اند. دینی که پروردگار آن یک انسان خرافاتی است، عجیب است اگر بگوییم حتی یک نفر به آن، به واقع اعتقاد دارد پس چگونه بهاییت با این همه مزخرفات رشد کرده، طرفداران و اعداد و ارقامی پیدا کرده است؟ در پاسخ به این سوال باید ریشه های سیاسی بهائیت را جستجو کرد.

در بررسی جنبش های اجتماعی صدساله اخیر ایران، فتنه های بهائیان نیز قابل ملاحظه است. در جغرافیای سیاسی ایران استفاده از ایدئولوژی های مذهبی کارسازتر از ایدئولوژی های سکولار است. نظام استکبار نیز از  همین پتانسیل جامعه ایران استفاده کرده است و با طراحی فرقه های ضاله، هدف دین زدایی خود را اعمال می کند. زیرا دین، بزرگترین منبع  قدرت مردمی  است و تهدیدی جدی برای حکومتهای فاسد محسوب می شود. به همین جهت یکی از سیاستهای نغز در تضعیف قدرتهای دینی، فرقه سازی بوده و هست. از طرفی بهائیان نیز برای ماندگاری خود، انعطاف پذیری زیادی پیدا کرده اند تا آنجا که اصلی ترین اعتقادات و اصول دینی شان را نیز تغییر داده و به روز می شوند.

 

حامیان مادی و معنوی بهائیان
بهائیت

بهائیان از سوی سه قدرت بزرگ جهان - انگلیس، آمریکا و اسرائیل - حمایت می شوند .

اسنادی وجود دارد که نشانه الطاف بی دریغ انگلیس نسبت به فرقه بهائیت در ایران است. بهائیان قبل از انقلاب در سفارت انگلیس جایگاه ممتازی داشتند. در حالی که شیعه اثنی عشری جایی در این سفارت نداشت. اسرائیل نیز تا جایی حامی بهائیان است، که اعلام می کند: «دولت اسرائیل با نهایت افتخار می تواند میزبان بهائیان جهان به ویژه بهائیان ساکن در کشورهای اسلامی باشد.»

اصحاب جهنم

 

 
 

 در سوره مدثر عدد نگهبانان جهنم ۱۹ نفر یا ۱۹ گروه ذکر شده  ویک فرقه جهنمی باید همه چیزشان با عدد جهنمی تطبیق کند  علیها تسعه عشر

 

 آمریکا بزرگ حامی بهائیان بیش از یک قرن است که بهائیان را در دامان مهر می پرورد و شاید بیش از مسیحیان مورد لطف قرار می دهد .

لیندن جانسون رییس جمهور وقت آمریکا در پیامی به مناسبت جشن صدمین سالگرد تاسیس بهائیت می گوید: هدف شما با هدف آمریکا یکی است و آرزوی شما آرزوی همه افراد خیرخواه است. همه افراد متفکر و دور اندیش رسالت دین بهایی را تکریم و تجلیل می کنند .

مابرای روشن شدن اذهان وتضاداحکام باب وبهاءباشریعت مقدس اسلام

چندنمونه ازاراجیف آنان راذکرمی کنیم . برای توضیح بیشتر به ادامه مطالب رجوع فرمائید

 عددنوزده

نظربه اینکه دراوایل امر18نفرازشیخیه دورعلی محمدباب راگرفتندوتوسط آنهاکم کم امربابقوت گرفت علی محمدباب به طورجدی فعالیت های آنان راازیادنبردآنهاراحروف حی (که به حساب ابجد18است)نامیدوباخودش 19نفرشدندواین عدد19به نظرباب به حدنهایی قداست  رسیدازاین رودربسیاری از احکام عدد19راعنوان آنهاکرداوکتاب بیان خودرابر19واحدوهرواحدرا19باب قرارداددرواحد8باب 8گوید«نوزده روزدرآخرسال روزه گرفته وذکرخداکنید»نیزدرهمانجا گوید«برهرشخصی واجب است برای وارث خود19ورقه کاغذلطیف و19انگشتری که برآنها اسماءخدا منقوش شده باقی گذارددرواحد7باب18گوید«هرکسی شخصی راعمدامحزون کردباید19مثقال طلابدهد»

 درواحد6باب16گوید:«اگرمعلمی چوبی برگوشت وبدن بچه ای زدزن اوتا19روزبراوحرام می شوداگرچه ازروی فراموشی بزندواگرزن نداشته باشدباید19مثقال طلابه آن بچه بدهد.درواحد5باب3عددهرسال رابه عدد(کل شی )(که به حساب ابجد 361می باشد)قرارداده وهرسال را19ماه وهرماه را19روز دانسته است و...

خنده آوراینکه هنوز این 19به مرحله اجراءگذاشته نشده بودکه اغلب آنها ازجانب حسینعلی بهاءمنسوخ گردیدیکی ازنوزده های که بهاآن راتصویب کرد موضوع هرسالی 19ماه وهرماهی 19روزاست که درکتاب اقدس ص34به آن تصریح کرده است فاضل قائینی دردروس الدیانه درس 25نام های این 19ماه راذکرکرده است(1)

عدم جوازذکردرمیان مردم

 بهاءدراقدس (ص30)گوید:برای کسی روانیست که درطرق وخیابانها زبانش راحرکت داده وذکرخداگویدوجوب تجدیداثاثیه منزل اودراقدس  صفحه 41گوید:نوشته شده است برشماکه درهر19سال اثاثیه منزل خودراتجدیدوتازه کنیدجوازپوشیدن لباس حریروتراش ریش همچنین دراقدس صفحه 42گوید:چوشیدن لباس ابریشم برای مردها حلال است ومحدودشدن درلباس وریش برداشته شد(شمادرپوشیدن هرنوع لباس وتراشیدن ریش آزادید)

حرمت نشستن روی منبر

اودراقدس صفحه41می گوید:ممنوع هستیداگرروی منبربنشینیدواگرکسی بخواهدآیات خدارابخواندلازم است روی صندلی بنشیند

 جوازشنیدن آواز

بهاءدرکتاب اقدس صفحه 16گویدماشنیدن آوازها ونغمه هاراحلال کردیم ولی بپرهیزیدازاین که شنیدن آوازها شماراازحدادب خارج سازد

  حرمت بوسیدن دست

اودرصفحه 10اقدس گوید:بوسیدن دست هابرشماحرام شده است واین چیزی است که ازناحیه خداوندعزیزوحکم  کننده نهی شده است

  طهارت منی

حسینعلی بهاءدرصفحه 21اقدس گوید:خداوندبه پاکی آب نطفه(منی)حکم کرده است واین حکم رحمتی است ازجانب پرورگارجهان درباره مردم وشمابایدخداراسپاسگزاری کنیدودرمقابل این آزادی خرم وخندان گردید

 همه چیزپاک است

اودرهمان صفحه نیزمی گوید(خداوندبرداشته است حکمی راکه به جزطهارت است وهمه اشیاءدردریای طهارت فرو رفته اند)بنابراین اوهمه اشیاءراپاک می داندولی ازبعضی به عنوان نظافت وتمیزی نه به عنوان نجس بودن آنها نهی  کرده است

جوازربا

باب وبهاءتنزیل وربارادرمعملات جایزمی داندچنان که علی محمدباب درواحدپنجم باب18گوید:واذن فرموده خداوندتجاررادرتنزیلی که دأب است امروزمابین ایشان وبرآن که تناقص وتزایددرمعملات خودقراردهند

ودرگنجینه احکام (صفحه 161)ازقول بهاءنقل می کنداگرربحی درمیان نباشدامورمعطل خواهدشدلذافضلاعلی العبادربارامثل معاملات دیگرقراردادیم .

این  فرقه  درمورد استمناء –نزدیکی یک زن باغیرشوهر-فرق قراردادن مهریه بین دختران روستایی وشهری-فاصله بین عقدبازفاف وخلاصه کلی احکام رنگارنگ دیگه نظراتی احمقانه دارند .

ما راهمان را گم کردیم

 

 

تلخ مثل زهر. دردناکتر هم می شود وقتی که زندگی دنیا هدف شود و خدا از دلها دور انداخته شود. و قاب گرفته شود و بر روی طاقچه ها گذاشته شود تا هر وقت از دنیایمان فاصله گرفتیم از او کمک بخواهیم که شادی های دنیا را برایمان برگرداند. ما خدا را هم برای رسیدن به دنیایمان خواستیم و باختیم.
ما راهمان را گم کردیم.

یا حسین کربلا

 

نخستین ضریحی که در مضجع شریف سیدالشهداء(ع) نصب شد، در سال 371 هجری با سازه‌ای از چوب ساج و تزئیناتی از عاج فیل بود.

ضریح جدید، ششمین ضریحی خواهد بود که در تاریخ بارگاه امام حسین(ع) نصب خواهد شد. این ضریح توسط استاد محمود فرشچیان طراحی شده و خطاطی‌های آن را استاد سیدمحمد حسینی‌موحد انجام داده است.

جالب اینکه برای نخستین بار در طول تاریخ، برای طراحی سازه یک ضریح از مهندسان عمران و معماری هم استفاده شده تا این ضریح در برابر 12.8 تن فشار عمودی و 600 کیلو بر هر متر مربع فشار جانبی مقاوم باشد. پیش‌بینی شده است ضریح جدید 300 سال عمر مفید خواهد داشت، یعنی بیش از چهار برابر ضریح کنونی که توسط هندی‌ها ساخته شده است.

در ساخت ضریح جدید ـ که بیش از دوازده تن وزن دارد ـ 6050 کیلو چوب ساج (تهیه ‌شده از جنگل‌های برمه)، 4600 کیلو نقره، 700 کیلو مس، 450 کیلو استیل، 100 کیلو آهن و 118.650 کیلوگرم طلا به کار رفته است.

کار ساخت ضریح جدید سیدالشهداء(ع) 4.5 سال به طول انجامید و این امر با عنایت ویژه آیت‌الله سید علی سیستانی، درایت حجت‌الاسلام سید جواد شهرستانی (نماینده آیت‌الله سیستانی در ایران)، هدایت حجت‌الاسلام شیخ عبدالمهدی کربلایی (تولیت عتبه حسینی) و تلاش مجدانه و شبانه‌روزی هیئت امنای ساخت ضریح در شهر مقدس قم امکان‌پذیر شد.

قطعات اصلی این ضریح از طریق هوایی به نجف منتقل و از آنجا ـ به دلیل مسائل امنیتی ـ به صورت بسته‌بندی و با تدابیر ویژه به کربلا منتقل شد. اما بخش‌هایی از ضریح (حدود 30 درصد آن) روز دهم ماه محرم و مصادف با شام غربیان آل‌الله از قم خارج شد تا از طریق شهرهای تهران، ساوه، اراک، بروجرد، خرم‌آباد، دزفول، اندیمشک، شوشتر، آبادان، اهواز و در نهایت شلمچه، به خاک عراق منتقل شود.

عملیات بازگشایی ضریح فعلی از 28 صفر آغاز می‌شود و حدود 10 روز به طول می‌انجامد. پس از باز کردن قطعات ضریح فعلی، عملیات نصب ضریح جدید آغاز و پیش‌بینی می‌شود حدود یک ماه تا 40 روز این کار زمان ببرد.

 

تمام طلاهای ضریح هدیه مردم است/ گونی‌بافی به عشق سیدالشهدا(ع)

کل هزینه ساخت ضریح مطهر از محل هدایا و نذورات داوطلبانه محبان اهل‌بیت علیهم‌السلام تأمین شده و حتی یک ریال از اعتبارات دولتی و بیت‌المال هزینه نشده است.

حدود 118 کیلوگرم طلا در ساخت ضریح به کار رفته است که تمام آن‌ها از زیورآلات اهدایی بانوان زینبی است، بدون اینکه حتی یک گرم طلا خریداری شده باشد و نکته دیگر اینکه بخش اعظم هدایا و نذورات توسط اقشار آسیب‌پذیر و دهک‌های پایین درآمدی جامعه تأمین شده است.

جالب است بدانید نمونه‌ای از این عشاق، بانوی محترمی است که اندوخته یک‌ ساله از دسترنج دوخت گونی به ازا هر گونی 100 تومان را پس‌انداز کرد و مبلغ 46 هزار و 400 تومان را به هیئت امنا تحویل داد. جالب‌تر اینکه پرسیده بود آیا امام حسین(ع) این هدیه ناقابل را از من پیرزن قبول می‌کند!؟

کبوتر عاشقی که زائر کربلا شد

در هنگام خروج کاروان از قم و فاصله حدود یکصد متری ضریح، توسط یکی از بدرقه‌کنندگان و از داخل یک خودرو تعدادی کبوتر به پرواز در آمدند و 2 روز بعد در حال پاک‌سازی اطراف خودروی حامل ضریح مطهر در حرم حضرت امام(ره) و بازسازی سازه پیرامونی، ‌یکی از کبوترها در حد فاصل ضریح و کفی تریلر مشاهده شد که تلاش ما برای به پرواز درآمدنش، بی‌نتیجه ماند. انگار دلش نمی‌خواست ضریح را ترک کند و نهایتاً این کبوتر عاشق هم بعد از حدود 18 روز زائر کربلا شد.

 

پس از اینکه فهمیدیم این کبوتر نمی‌خواهد از ما جدا شود، برایش آب و دانه مهیا می‌کردیم. بسیاری از کسانی هم که توفیق حضور روی تریلی و کنار ضریح را داشتند، از این کبوتر فیلم و عکس می‌گرفتند، واقعا جالب بود.

دختر سه ساله‌ای که بهانه ضریح را گرفت

در ساوه در بدو ورود از آزادراه و در حالی‌که هنوز جمعیت متراکم نشده بود اعضای کاروان خودرو پژویی را رؤیت کردند که آقا و خانم در صندلی‌های جلو و طفلی حدوداً 2 تا 3 ساله در صندلی عقب چسبیده به شیشه و رو به ضریح مطهر آن‌ چنان گریه و بی‌تابی می‌کرد که توجه اعضای کاروان را به خود معطوف و به واقع متأثر کرد. با استفاده از سیستم صوتی از پدر این طفل معصوم خواستم کودک را به ما بدهد تا کنار ضریح ببریم. ... به محض آغوش گرفتن کودک و انتقال آن به داخل ضریح مطهر، آرام گرفت و با ادب وصف ناپذیری ضریح مطهر را بوسید، بدون اینکه احساس غریبی از محیط و اطرافیان غریبه به او دست داده باشد و با وجود اینکه مدت قابل توجهی طول کشید تا پدر او از لابه‌لای جمعیت کثیر استقبال‌کنندگان برای تحویل‌گرفتن فرزندش به خودروی حامل ضریح مراجعه کند، هیچ‌گونه بی‌تابی نمی‌کرد و پس از تحویل به پدر نیز تا مسافت قابل توجهی نگاه صرف به ضریح و با تکان دادن دست اوج ادب و عشق درونی را به نمایش گذاشت.

نماز جمعه اراکی‌ها در کنار ضریح امام حسین(ع)/باشکوه‌ترین نماز جمعه اراک در تاریخ

با وجود اینکه با ملاحظه اولیه زمان ورود احتمالی به اراک و تصمیم قبلی بر استقرار در مصلی، مسئولین دغدغه تحت‌الشعاع قرار گرفتن نماز عبادی- سیاسی جمعه را داشتند، ولی اولاً از ورودی شهر اراک تا مصلی به دلیل تراکم غیر قابل توصیف جمعیت بیش از 5 ساعت طول کشید (از 10 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر) و ثانیاً ‌یکی از با شکوه‌ترین نمازهای جمعه اراک با نظم خاصی برگزار شد.

حضور سراسر شور پیرمرد موتور سوار و یا حسین گویان 27 کیلومتری خانم بروجردی

پیرمرد راکب موتور و همسرش از حوالی زالیان تا بروجرد را در هوای سرد به طوری که خانم با دو دست به سرزنان و یا حسین‌گویان و مرد در ترافیک بسیار سنگین و خطرناک با کثرت موتورسواران و خودروهای در حال تردد، با یک دست به فرمان موتور و با دست دیگر به سرزنان و گریه‌های بی‌تابانه کاروان را همراهی کرد.

-خانم محجبه‌ای با پای برهنه و حسین‌حسین گویان و گریه‌کنان بیش از 27 کیلومتر در مسیر بروجرد همراه کاروان دوید و ساعت 4 بامداد روز بعد با همان حالت و پرچم بزرگ اختصاصی هیآت مذهبی به دست در کنار ضریح مطهر حضور یافته و با اشک و سوز آن را بدرقه کرد.

ابراز علاقه به حسین اختصاص به کسی ندارد

جوانان و دختر خانم‌‌هایی که با قضاوت سطحی و براساس ظواهر، پوشش مناسبی نداشتند، ولی کیلومترها کفش به دست یا پا برهنه، گریه‌کنان و یا حسین گویان کاروان را استقبال و بدرقه می‌کردند که در یک مورد شخصی بیش از چهار کیلومتر پشت سر خودروی حامل ضریح مطهر می‌دوید.

استقبال بی‌نظیر مردم بروجرد از 20 کیلومتری شهر/ مراسم استقبال بروجردی‌ها 18 ساعت طول کشید

مردم پرشور و حماسی بروجرد از حدود 20 کیلومتری شهر به استقبال کاروان آمده بودند و خرم‌آبادی‌های عاشورایی از 8 صبح تا 2 بامداد روز بعد به صورت بسیار فشرده و شورانگیز در خیابان‌ها به عزاداری مشغول بودند و ورود کاروان به محل استقرار با مشکل جدی ناشی از تراکم عاشقان اباعبدالله‌الحسین(ع) مواجه بود و علیرغم 18 ساعت حضور در مراسم استقبال و زیارت و عزاداری تا صبح روز بعد، مراسم بدرقه نیز از ساعت 9 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر به طول انجامید.

معلولی که به واسطه ضریح شفا می‌گیرد

حدود ساعت 4 بامداد فردی به کاروان مراجعه و خبر شفا گرفتن فرزند معلول خود را اعلام کرد، به طوری که اظهار داشت به دلیل دور افتاده بودن روستا با موتور به سمت مسیر کاروان حرکت کردم و در وسط راه موتور خراب شد، به ناچار در یکی از روستاهای مسیر موتور را رها و با پای پیاده به سمت جاده و همراه با کاروان تا بروجرد حرکت و ذکر توسل و راز و نیاز داشتم که اواخر شب در برگشت به روستا متوجه شدم که فرزند معلولم شفا گرفته و اصرار می‌کرد: «بابا برو همان جایی که بودی!» بنابراین مجدداً خود را به کاروان رسانده بود.

توقف و عزاداری 48 ساعته اهوازی‌ها کنار ضریح امام حسین(ع)

طول جمعیت متراکم استقبال‌کنندگان در اهواز 21 کیلومتر بود که با وجود دو شبانه‌روز استقرار در مجاورت مصلای امام خمینی(ره) و عزاداری، باز هم در هنگام خروج به دلیل کثرت جمعیت فاصله اهواز تا کوت عبدالله که در واقع مسیر پیوسته و وصل به خیابان‌های اصلی شهر اهواز است از 6 صبح تا حدود 4 بعد از ظهر طول کشید.

حضور 10 ساعته نماینده ولی ‌فقیه در استان خوزستان در مراسم بدرقه

استانداران و نمایندگان ولی‌فقیه در استان‌های مرکزی، لرستان و خوزستان از بدو ورود تا خروج با حضور در جوار ضریح مطهر کاروان را همراهی کردند که با در نظر گرفتن وضعیت جسمانی، مسائل امنیتی و کهولت سنی، حضور آیت‌الله سید محمد علی موسوی‌ جزایری نماینده ولی ‌فقیه در استان خوزستان در مدت 10 ساعته مسیر اهواز – کوت ‌عبدالله و با حضور بیش از 5 ساعته در بدو ورود به اهواز قابل تأمل و درس‌آموز بود.

گل و لای نیز مانع زیارت ضریح نمی‌شود

- در یکی از روستاهای منتهی به جاده اصلی آبادان به دلیل بارندگی، شرایط به گونه‌ای بود که اهالی به خصوص بانوان زینبی در گل فرو رفته و توان راه رفتن را نداشتند، بنابراین در صحنه‌ای ماندگار این‌گونه رؤیت و تصویربرداری شد که به کمک دست‌ها ابتدا یک پا را از گل و لای بلند کرده و یک قدم به جلو قرار داده و در گل فرو می‌رفت و سپس پای دیگر را و ... .

ماجرای گیر کردن گردن جوان 22 ساله آبادانی زیر خودرو حامل ضریح و زنده ماندن او

-در ورودی شهر آبادان جوانی حدود 22 ساله در حالی که با تلاش و سماجت از حلقه حفاظتی شدید عبور کرده و خود را به خودرو حامل ضریح مطهر رساند، ناگهان از ناحیه کتف و گردن زیر چرخ جلوی سمت راننده تریلر نقش بر زمین شد که همه اطرافیان را متأثر کرد و خون به صورت غیرعادی از گوشش فوران می‌کرد و زمین از خونش رنگین شده بود، اما خوشبختانه شامگاه همان روز مطلع شدیم که این جوان فوت نکرده و در بیمارستان بستری است.

تراکم جمعیت بدرقه‌کنندگان از آبادان و استقبال ‌کنندگان خرمشهر به حدی بود که از آبادان تا مسجد جامع این شهر، جمعیت بسیار فشرده و متصل به هم بود. از مسجد جامع خرمشهر تا شلمچه هم طول جمعیت متراکم حدود 10 کیلومتر بود.

خراب‌شدن تریلی حامل ضریح نزدیک روستای سادات

جالب است بدانید در مسیر کوت ‌عبدالله تا سه‌راهی دارخوین، تصمیم قطعی بر عدم توقف بود، هر چند که بعضی از اهالی اصرار بر توقف کنار روستایی داشتند که همه اهالی آن از سادات محترم هستند. با وجود اصرار زیاد، باز هم تصمیم مسئولان بر عدم توقف بود تا زمان‌بندی در انتقال ضریح رعایت شود اما در کمال ناباوری، خودروی حامل ضریح مطهر دچار خرابی یک ساعت و نیمه شد، آن‌ هم دقیقاً نزدیک روستای مورد نظر!

 

خبیث و طیب

 

لا يَسْتَوِي الْخَبيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبيثِ (مائده ۱۱۰)

هرگز پاك و ناپاك مساوى نيستند هر چند زيادى ناپاكان شما را به تعجب وا دارد

كيست كه نخواهد زندگى سعادتمندانه داشته باشد؟

 

كيست كه نخواهد زندگى سعادتمندانه داشته باشد؟
كاميابى و سعادت ، گمشده و مطلوب همگان است ، ليكن اينكه كاميابى به چيست و سعادت در چيست و چگونه به دست مى آيد، سؤ الى است كه ذهن بسيارى را به خود مشغول ساخته است .
اگر زندگى ، برخوردار از صلح و صفا، محبت و احترام ، قدر شناسى و همكارى ، حق شناسى و مراعات حقوق و ادب و آداب شايسته باشد، براى افراد، بهشتى دوست داشتنى پديد مى آورد. اما اگر زندگيها از روح تفاهم و معرفت و وفا تهى باشد و نزاع و كشمكش و كينه و كدورت و خود خواهى و خود محورى بر آن سايه افكند، جهنمى بيش نخواهد بود، فرساينده روح و شكنجه گر وجدان !
تا مى توان زندگى را به بهشتى مطلوب تبديل كرد، چرا زيستن در جهنمى سوزان ؟ و تا مى توان با همدلى و صفا و معنويت ، زندگى مشترك را آراست .

یا ستار

اي خداي من از تو مي خواهم به عزتت كه ،بدي رفتار و كردار من دعايم را از اجابت جلوگيري نكند،و رسوا نكني

مرا به آنچه از اسرار پنهاني من كه اطلاع داري و شتاب نكني در عقوبتم براي رفتار بد و كار هاي بدي كه در خلوت

 انجام دادم  

because that means ...

 


I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house,
because it means that I am alive

I am thankful for being sick once in a while,
because it reminds me that I am healthy most of the time

I am thankful for the husband who snoser all night,
because that means he is healthy and alive at home asleep with me


I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes,
because that means she is at home not on the street
I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed


I am thankful for the clothes that a fit a little too snag,
because it means I have enough to eat


I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day,
because it means I have been capable of working hard


I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning,
because it means I have a home

I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot,
because it means I am capable of walking
and that I have been blessed with transportation

I am thankful for the noise I have to bear from neighbors,
because it means that I can hear



I am thankful for the pile of laundry and ironing,
because it means I have clothes to wear

I am thankful for the becoming broke on shopping for new year,
because it means I have beloved ones to buy gifts for them


Thanks God... Thanks God... Thanks God

همه ی حرف دلم

 
حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟

با توام !با تو!خدایا! بزنم یا نزنم؟

 همه ی حرف دلم با تو همین است که « دوست...»

چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

 عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

 گفته بودم که به دریا نزنم دل اما

کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

  به نگاهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

 دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

دشمنی دشمنا

 

مسافر عشق

 

هم کلامی با جنس مخالف

 


هم کلامی با جنس مخالف محبت میاره . و اگر این هم کلامی به صورت دیداری هم باشه شدت اون محبت بیشتره. و هر چه مدت اون بیشتر باشه و این ارتباط عمیق تر باشه شدت محبت هم بیشتر میشه . حالا بستگی به قلب داره که در گرو شیطان باشه یا رحمن . که این علاقه و محبت رو خدایی کنه یا شیطانی. ولی اگر قلب جایگاه هر کدومش باشه شیطان بیکار نمی نشینه و سعی در تصرف اون داره . و در 99 درصد اوقات موفق میشه . قلب که به تصرف هر کسی در اومد اون وقت قوه خیال هم در ید قدرت اوست. و هر آنچه را که انسان تصور کنه و پردازش کنه تصدیق می کنه و هر چه را که تصدیق کنه نسبت به اون شوق و علاقه بوجود میاد و هر ان چه را که نسبت به اون علاقه داشته باشه مجبور به عمل می کنه و از اون جایی که قلب و قوه خیال در تصرف شیطان باشه عمل او هم شیطانی میشه .

مرگ بر اسرائیل به 75 زبان

 

 
 

مرگ بر اسراییل

persian : مرگ بر اسراییل

arabic: الموت لاسرائیل

english: Death to Israel

hebrew: מוות לישראל

afrikaans: Dood aan Israel

albanian: Vdekje Izraelit

armenian: Մահ Իսրայելին

azerbaijani: İsrailə ölüm

basque: Israelen Death

belarusian: Смерць Ізраілю

bengali: ইজরায়েলের মৃত্যু

bulgarian: Смърт на Израел

catalan: Mort a Israel

chinese (simplified): 以色列去死

chinese (traditional): 以色列去死

croation: Smrt Izraelu

czech: Smrt Izraeli

danish: Død over Israel

dutch: Dood aan Israël

estonian: Surm Iisraelile

filipino: Kamatayan sa Israel

finnish: Kuolema Israelille

french: Mort à Israël

galician: Morte a Israel

georgian: სიკვდილი ისრაელის

german: Tod für Israel

greek: Θάνατος στο Ισραήλ

gujarati: ઇઝરાયેલ મૃત્યુ

haitian creole: Lanmò ak pèp Izrayèl la

hindi: इसराइल की मौत

hungarian: Halál Izrael

lcelandic: Death til Ísrael

indonesian: Kematian bagi Israel

irish: Bás ar Iosrael

italian: Morte a Israele

japanese: イスラエルの死

kannada: ಇಸ್ರೇಲ್ ಡೆತ್

korean: 이스라엘에게 죽음을

latin: Mors Israhel

latvian: Nāve uz Izraēlu

lithuanian: Mirtis į Izraelį

macedonian: Смрт за Израел

malay: Kematian kepada Israel

maltese: Mewt għall-Iżrael

norwegian: Death to Israel

polish: Śmierć Izraelowi

portuguese: Morte a Israel

romanian: Moarte Israel

russian: Смерть Израилю

serbian: Смрт Израелу

slovak: Smrť Izraelu

slovenian: Smrt v Izrael

spanish: Muerte a Israel

swahili: Kifo kwa Israeli

swedish: Död åt Israel

tamil: இஸ்ரேலுக்கு இறப்பு

telugu: ఇజ్రాయెల్ కు మరణం

thai: ตายไปยังอิสราเอล\

turkish: İsrail’e Ölüm

ukrainian: Смерть Ізраїлю

urdu: اسرائیل کی موت

vietnamese: Cái chết đến Israel

welsh: Marwolaeth i Israel

yiddish: טויט צו ישראל


تحریم

 

سلام بر لب عطشان حسین (ع)

یعنی سلام بر تفکری که با تحریم تن به سازش نداد...

امام خامنه ای: بسیج اخلاق اسلامی دارد اما ریا کار نیست



بسيج سياسي است ......................اما سياست‌زده نيست
مجاهد است ..................................اما بي‌انضباط و افراطي نيست
عميقاً متدين و متعبد است ...............اما متحجر و خرافي نيست
بابصيرت است ................................اما از خودراضي نيست
اهل جذب حداكثري است .................اما در اصول تسامح نمي‌كند
طرفدار علم است ...........................اما علم‌زده نيست
اخلاق اسلامي دارد ........................اما رياكار نيست
در آبادكردن دنيا فعال است ...............اما اهل دنيا نيست
بسيج يك مجموعه حزب‌الله واقعي است

وسیله نیستی

 

یاوران حجاب

«بسیج پرچم‌دار عزت اسلامی»

بسیجی را می‌شناسی؟ * از عاقل پرسیدم. گفت: مرد آخربین! * از عارف پرسیدم. گفت: مبارک بنده‌ای است! * از عامی پرسیدم. گفت: هم‌جنس اویم! * از عالم پرسیدم. گفت: آزادی عالَم طلبد! * از حکیم پرسیدم. گفت: چلچراغ معرفت! * از امام پرسیدم. گفت: لشگر مخلص خدا! * از مکتب پرسیدم. گفت: مدرسه عشق! * از مذهب پرسیدم. گفت: حزب‌الله! * از رهبر پرسیدم. گفت: شجره طیبه‌ای که امام تأسیس فرمود! * از عرش پرسیدم. گفت: رشک ملائک! * از فرش پرسیدم. گفت: زنده باد! * از آسمان پرسیدم. گفت: پاینده باد! * از روز پرسیدم. گفت: شیر بیشه! * از شب پرسیدم. گفت: پارسای من! * از دانشگاه پرسیدم. گفت: مدرّس عشق! * از مدرسه پرسیدم. گفت: معلم عشق! * از جبهه پرسیدم. گفت: دشمن‌شکن! * از تانک پرسیدم. گفت: قاتل من! * از سنگر پرسیدم. گفت: شب‌زنده‌دار! * از خلبان پرسیدم. گفت: قوّت قلب! * از افسر پرسیدم. گفت: صف‌شکن خط! * از سرباز پرسیدم. گفت: همرزم فداکار! * از مرد پرسیدم. گفت: قربان مروّتش! *از زن پرسیدم. گفت: باحیاترین! * از جوان پرسیدم. گفت: پرشور! * از پیر پرسیدم. گفت: باشعور! * از قرآن پرسیدم. گفت: انیس من! * از تاسوعا پرسیدم. گفت: سقای زمان! * از عاشورا پرسیدم. گفت: هیهات منّا الذّله! * از زینب(س) پرسیدم. گفت: پرچمدار کربلا! * از لبنان پرسیدم. گفت: رهبر ما! * از محراب پرسیدم. گفت: همدم من! * از منبر پرسیدم. گفت: شاگرد خوب! * از آمریکا پرسیدم. گفت: از نامش می‌لرزم! * از اسرائیل پرسیدم. گفت: کابوس من! * از هیأت پرسیدم. گفت: مریدشم! * از کربلا پرسیدم. گفت: رجزخوان صحنه میدان! * از کوه پرسیدم. گفت: زیرپایش می‌لرزم! * از دشت پرسیدم. گفت: به وجودش می‌بالم! * از معلم پرسیدم. گفت: شاگرد بامعرفت! * از جهادگر پرسیدم. گفت: عاشقشم

حجاب

 

اگر حضور زن در جامعه لازم نبود، حجاب واجب نمی شد...

" آقاسیدعلی"

میر کبیر و امام حسین ع

 

بسم رب الحسین

آیت الله العظمی اراکی فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت نه با تعجب پرسیدم پس راز این مقا...
م چیست؟ جواب داد هدیه مولایم حسین(ع) است!
گفتم چطور؟ با اشک گفت آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان دو تا رگ بریدند این همه تشنگی!
پس چه کشید پسر فاطمه(س)؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین(ع) حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین(ع) آمد و گفت به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم...

منبع : کتاب آخرین گفتارها

عید ولایت مبارک

سلام

عیدتون مبارک

خدا در قرآن می فرماید من میخوام بر روی زمین خلیفه قرار بدم.( انی جعنا الارض خلیفه ).

در حدیث قدسی می فرماید : ای محمد ( ص ) ، اگر تو نبودی من هیچ چیزی را خلق نمی کردم.(لولاک لما خلقت الافلاک ).

پس معلوم میشه خلیفه ی  بالاصاله بر روی زمین وجود نازنین و مبارک حضرت ختمی مرتبت هست  و مابقی به طفیل وجود او و به تَبَع ایشون خلیفه خدا بر روی زمین هستند.

باز در قرآن در مورد جانشینی حضرت علی می فرماید : ( الیوم اکملت لکم دینکم) . با انتخاب حضرت علی به جانشینی دین شما رو کامل کردم .

خوب از این فراز ها چی فهمیده میشه ؟؟؟!!!

یه کم فکر کنید !!!

 

ماهواره

 

 

نظر شما در مورد کسی که دشمن خود را در بهترین جای خانه اش جا میدهد و او را گرامی می دارد و روزانه ساعت ها پیش او می نشیند و صحبت هایش را گوش می کند و به او خیره می شود چیست؟
آیا ممکن است همچنین کسی هم وجود داشته باشد؟ یا مثلا کسی بتواند در این مورد حتی نظر مساعدی هم داشته باشد؟
مسلماً شما به این نوع انسان نمی توانید انسان باعقل بگویید...


ماهواره...

عکس، ماهواره، شبکه های ماهواره ای


امروز دشمن به جای اینکه سربازان خونخوار خود را بفرستد تا جان من و شما را بگیرد، سربازان زیبای خود را فرستاده است، تا در قالب خیرخواهانه و دوستانه وبا نشان دادن جلوه های بصری زیبا و گول زننده، ایمانمان را بگیرد و چقدر ساده هستند کسانی از ما که فکر می کنند وجود این وسیله در خانه اشان ضروریست...
امروز روزگاریست که به قول شهید آوینی، دشمن از روی زمین حمله نمی کند که شما بخواهید جلویش را دیوار بکشید، بلکه از آسمان می آید، از جایی که برای بستن راهش باید خیلی هوشیارتر و بیدارتر از همیشه باشید.
مردم ما، البته از آنها که این وسیله را بدون ضابطه های خاص خودش خریده اند و کنار خانه خود نهاده اند(که البته 99 درصد از آنها را شامل می شود)، متاسفانه درک درستی از برنامه های بسیار پیچیده دشمن، برای به انحراف کشیدن نسل بشر و مخصوصاً دشمنانی به اسم مسلمانان و همین طور دقیقترش، دشمنان مسلمان ایرانی اش، ندارند.
واقعاً باید به این فکر کرد که چرا وقتی در آمریکا جلسه ای و یا همایشی برای مبارزه با ایران تشکیل می شود، شخصی به نام "مرداک"-(موسس شبکه فارسی وان، رئیس بزرگترین انتشارات سکسی اروپا که البته فقط برای تاسیس فارسی وان پولی به جیب نزد، و فقط 33 ملیون دلار هزینه کرد!!!)- نیز به آنجا دعوت می شود، می دانید این چه معنایی می تواند داشته باشد؟
یعنی غرب به این نتیجه رسیده است که کسی مثل مرداک، برای به انحراف کشیدن ما، و از بین بردن ما، از هر سلاح و نیروی نظامی و بمب و موشکی بهتر است.
و ما کسانی هستیم که خود را مسلمان می دانیم، نکند این آیه از قران شامل حالمان شود که :
ای پیامبر به آنها بگو اسلام آورده اند ، و هنوز ایمان به قلبشان وارد نشده است.(آیه 14 سوره حجرات)یعنی اینکه ما فقط به زبان مسلمانیم و دستورات قران و ائمه اطهار(علیهما السلام) برایمان مهم نیست.برایمان مهم نیست که قران می گوید بزرگترین دشمن شما یهود و مشرکان هستند(آیه 82 سوره مائده) و مگر غیر این است که شبکه های پر طرفدار ماهواره ای ساخته دست مشرکان مسیحی و یهودی های حقه باز و زیرک است؟
البته هستند انسان های الکی روشن فکری که در اوج اینکه خود را مسلمان می دانند، ماهواره را ابزاری می دانند که برای به روز بودن؛ حتماً به آن نیاز هست و حتماً آن را به دیگران نیز سفارش می کنند، و حرف شان این است که این برنامه ها بر رویشان تاثیری ندارد...
متاسفانه این نوع انسانها از لحاظ دشمن شناسی ضعف عمیقی دارند، و نمی دانند دشمن مقابلشان اصلا تقابل سخت با ایمان آنها نمی کند، و فقط واقعیت های دینی و قرانی را به زبانی شکاکانه و انحرافی بیان می کند، مثلا درمورد رابطه با جنس مخالف، مرد مسلمانی را نشان می دهند که به حکم قران 4 همسر دارد و دختر جوانش را از دوستی با مردان و حتی بیرون آمدن از خانه منع می کند، و بدون اینکه به ریزه کاری های فلسفی و عمیق و تبصره های این احکام اشاره ای بکند، موجب می شود بعد از مدتی طرف بیننده اش، خود به خود و از لحاظ روحی با دین به تقابل برخیزد...
عکس ، ماهواره، کاریکاتور،ماهوارهو یا کسانی هستند که به اسم اینکه می خواهیم برنامه شبکه های مذهبی ماهواره را ببینیم، اقدام به خرید می کنند، در حالی که این به یک جُک خنده دار بیشتر شبیه است که ، شما از صدها و صدها کانال چشم پوشی کنی و فقط بنشینی چند عدد کانال محدود آن را مشاهده کنید، و کم کم دیده اند خیلی از این افراد که من هم به آنها بر خورده ام، بعد از مدتی از دینشان فقط خم و راست شدن نمازشان مانده است و بچه هایی که بی نماز شده اند و خودشان عین خیالشان نیست...
اسلام از ما همیشه تعقل و تدبر را خواسته است، می دانید چگونه باید فکر کنید؟
باید به این فکر کنید که چه اتفاقی در چند صد سال گذشته افتاده است که، زمانی به حکم مرجع تقلید، حتی زنان شاه نیز قلیان از جلوی ناصر الدین شاه برداشته و می شکستند، ولی حال به لطف سستی ایمانی که همین برنامه ها در مردم ما ایجاد کرده است، ماهواره را می خریم و بدون اینکه به این فکر کنیم، مراجع تقلیدمان فتوایشان در مورد این مار خوش خط و خال چیست، از آن استفاده می کنیم، و من هنوز به دوست زرتشتی خودم غبطه می خورم که با مشاهده اولین انحراف در بچه 6 ساله اش، که می گفته است:بابا ، من دوست دختر می خواهم!!! ماهواره اش را جمع کرده، و به زباله دانی فرستاده بود...
به نظر من بهترین راه این است، در مورد دشمنان امروزمان بیشتر مطالعه کنیم، شاید راهی که می رویم خواست آنها باشد، و آن وقت ضرر را ما می کنیم که دیگر برگشتی در کار نیست...

 

رقص دختران هندی و عرفان صهیونیستی

 

سلام

امروز صبح تو یه وبلاگ این جمله رو دید م:

 

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم چون آن ها از روی عشق می رقصند و این ها از روی ترس(شریعتی)

 

به نظر من این جمله خالی از اشکال نیست و به عرفان های صهیونیستی خیلی نزدیکه
میدونی چرا ؟

بر اساس فرمایش بزرگان ما عبادت بر سه نوع هست :

عبادت بندگان که از روی ترسه و برای ترس از جهنم هست .

عبادت تجار که از روی جلب منافع هست و بخاطر شوق به بهشت هست .

عبادت احرار که از روی عشق به خدا هست . که آخری ارزشش بیشتره .


خوب عبادت از روی ترس شاید ارزشش کمتر باشه ولی بهر حال عبادته و برای خداست و منزلی هست که باید طی بشه و مطمئن باش اگه شما از روی ترس خدا رو عبادت نکنی بعد از روی شوق به بهشت او رو عبادت نکنی نمیتونی ابتدا به ساکن از روی عشق او رو عبادت کنی .

مجاز پلی برای رسیدن به حقیقته . عبادت بندگان و تجار برای رسیدن به عبادت احراره .

ولی رقص دختران هندی چطور ؟ عشق به چیست ؟ عشق به خداست یا عشق به مظاهر دنیا و لهو و لعب ؟!
به نظر من این نوع جملات ساخته ی دست غربی ها برای دور کردن ما از دین و مذهب است . برای از بین بردن تقدس مذهب در نزد ماست .

 

نامه جالب حضرت امام به همسرش

 

 

امام ره

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم مبتلا گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است.

حسن خلق صفتى پسندیده و نیكو است كه اسلام بسیار به آن سفارش نموده است، تا آن جا كه در روایات، حسن خلق به عنوان اولین، سنگین ترین، بهترین و با ارزش ترین چیزى بیان شده است كه در روز قیامت مورد محاسبه قرار مى گیرد:

 

 «قال رسول الله(ص): اول مایوضع فى المیزان العبد یوم القیامه حسن خلقه ما من شىء اثقل من المیزان من خلق حسن ما من شىء فى المیزان احسن فى حسن الخلق، ما یوضع فى میزان امرء یوم القیامه أفضل من حسن الخلق؛(1)

 

معناى حسن خلق خنده رو بودن و گشاده رو بودن نیست، اگر چه این رفتارها را نیز شامل مى شود؛ بلكه معناى فراتر از خنده رویى دارد. «حسن خلق به معناى تحمل و سعه صدر است؛ حسن خلق به معناى رها نكردن حق و ترك باطل است».(2)

حسن خلق در روابط خانوادگى و خصوصاً بین زوجین جایگاه ویژه اى دارد؛ تا آن جا كه بر سایر اعمال انسان نیز تأثیر مى گذارد. در این مورد روایتى از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است كه ذكر آن، باعث روشن شدن اهمیت خلق و خوى نیك در خانواده خواهد شد.

 

و لذا بزرگان دین ما نیز از این صفت مهم بهرمند بودند از جمله این افراد حضرت امام ره بود که در سیره عملی وی احترام به همسر بسیار پر رنگ بود.

 

 بطوری که او همیشه نسبت به همسر خود یک احترام ویژه ی قایل بود در این مقاله نمونه های از این برخورد و نامه او به همسر خود که لحنی عاشقانه و محبت آمیز داشت  را متذکر می شویم.

 

نمونه ای از نامه حضرت امام به همسرش

 

تصدقت شوم

 

تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم مبتلا گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است.

 

عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد، می گذرد، ولی بحمداللّه تا کنون هر چه پیش آمده خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره خوش دارد.

 

صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.

 

در هر حال، امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می کند؛ ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم.

 

 عجالتاً تکلیف معلوم نیست. امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم، همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل. از این حیث قدری نگران هستم، ولی از حیث مزاج بحمداللّه به سلامت، بلکه مزاجم بحمداللّه مستقیم تر و بهتر است.

 

خیلی سفر خوبی است. جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت قدری تنگ شده است. امید است هر دو به سلامت و سعادت تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند.

 

اگر به آقا و خانم ها کاغذی نوشتید، سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم. به خانم شمس آفاق سلام برسانید و توسط ایشان به آقای دکتر سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلام برسانید. صفحه مقابل را به آقای شیخ عبدالحسینی بگویید برسانند.

ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح اللّه .

 

خوش به حال من

 

خانم زهرا اشراقی (نوه امام): امام علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند. به طوری که از نظر امام، همسرشان دریک طرف قرار داشت و بچه هایشان در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصی همراه بود.

 

یادم هست یک بار که خانم مسافرت رفته بودند آقا خیلی دلتنگی می کردند. وقتی ایشان اخم می کردند، ما به شوخی می گفتیم: اگر خانم باشند آقا می خندد، وقتی نباشد آقا ناراحت هستند و اخم می کنند.

 

خلاصه ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم ایشان باز نشد. بالاخره من گفتم: خوش به حال خانم که شما این قدر دوست شان دارید و امام گفتند: «خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کردند، هیچ کس نکرده است».

 

خانم، بی نظیر است

 

خانم زهرا اشراقی: علت علاقه عمیق حضرت امام به همسرشان، فداکاری خانم بود. همیشه می گفتند: «خانم، بی نظیر است».

 

ایشان پانزده سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند، در حالی که در خانواده پدری شان در رفاه به سر می بردند و دختر خانم پانزده ساله ای بیش نبودند که به خانه امام وارد شدند. مثل اینکه در آن موقع قم را دوست نداشتند؛ ولی هرگز این مسئله را نزد امام اظهار نکرده بودند.

 

امام همیشه در پاسخ ما که می پرسیدیم: چه کنیم که شوهران مان به ما این همه علاقه مند باشند؟ می گفتند: «اگر شما هم این قدر فداکاری کنید، همسران تان تا آخر همین قدر به شما علاقه خواهند داشت».

 

اهمیت به قانون منزل

 

خانم زهرا مصطفوی: فرض کنید اگر مادرمان یک قانون برای منزل ما وضع کرده باشد، ایشان حتماً رعایت می کنند.اگر احیاناً امام بیایند و بگویند: «من اینجا می خواهم بنشینم.» اگر مادرمان بگویند: نه، دیگر بنا به این نیست که اینجا کسی بنشیند؛ ایشان فوراً عمل می کنند.

 

سفارش همسر

 

حاج سید احمد آقا خمینی: هر وقت برای حضرت امام حادثه ای مانند بیماری اتفاق می افتاد، ایشان نزدیکان را فرا می خواندند و سفارش مادرمان را می کردند. از سختی ها و مشقت هایی که مادرمان کشیده است، صحبت می کردند و می فرمودند: «باید رضایت مادرتان را جلب کنید».

 

روزهای آخر عمر، ایشان مرا خواستند و باز سفارش مادرم را کردند و فرمودند: «مادرت به جز خدا کسی را ندارد، مبادا برخلاف میلش کاری انجام دهی».

 

خداحافظ خانم

 

آقای عیسی جعفری: در آخرین شبی که امام در منزل بودند و می خواستند ایشان را به بیمارستان ببرند، من و دکتر، کنار امام ایستاده بودیم. خانم داشتند می آمدند. سر پله ها که رسیدند، امام فرمودند: «خانم خداحافظ.شما دیگر زحمت نکشید».

 

ایشان ظاهراً متوجه نشدند. یک بار دیگر امام فرمودند: «خداحافظ شما نیایید.» و بار سوم در حالی که دست به سینه مبارک شان گرفته بودند، خیلی مؤدبانه فرمودند: «خداحافظ خانم!». امام همیشه با احترام و خیلی مؤدب با همسرشان صحبت می کردند، همان طور که با همه مؤدب بودند.

 

تو تلافی کن

 

خانم خدیجه ثقفی (همسر امام): آقا به احمد جان خیلی سفارش می کردند.به او گفتند: «خیلی مواظب باش، من نتوانستم تلافی کنم، تو تلافی کن».

 

از من راضی باش

 

خانم زهرا اشراقی: یک بار از امام پرسیدم: شما چرا این قدر به خانم علاقه دارید؟ گفتند: «برای اینکه خیلی وفادار بوده، خیلی فداکار بوده. زجری که خانم کشیده، هیچ کس نکشیده.» همیشه به خانم می گفتند: «از من راضی باش، من خیلی در حقت بدی کرده ام».

 

اینجا آب نیست؟

 

خانم صدیقه مصطفوی: هیچ وقت از خانم حتی یک لیوان آب نخواستند.همیشه خودشان اقدام می کردند و اگر هم در شرایطی بودند که نمی توانستند، می گفتند: «آب اینجا نیست؟» ولی هیچ وقت نمی گفتند آب به من بدهید. حتی از ما که دخترهایشان بودیم نیز آب نمی خواستند.

 

تا خانم نمی آمد، غذا نمی خوردند

 

مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی: مادر ما اگر سر سفره نمی نشستند، امام غذا نمی خوردند. منتظر می ماندند، ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند و وقتی که والده مان می آمد، آقا شروع به خوردن غذا می کردند.

 

دست به غذا نمی زدند

 

حجت الاسلام و المسلمین محتشمی: در مورد صفا و صمیمیت و عطوفت و مهربانی امام نسبت به خانواده و همسر و دختران خودشان، شاید بتوانم ادعا کنم که کسی را در آن حد ندیده ام.

 

امام هیچ گاه وقتی خانم در منزل بود، تنها غذا نمی خوردند، یعنی اگر سفره را پهن می کردند و غذا در سفره آماده بود و خانم از اتاق بیرون رفته بودند، امام دست به غذا نمی زدند تا خانم تشریف بیاورند و بنشینند و با یکدیگر غذا بخورند.

 

تلفن نجف را بگیرید با خانم صحبت کنم

 

حجت الاسلام و المسلمین محتشمی: امام هیچ گاه در طول پانزده سالی که در نجف بودیم، با کسی با تلفن صحبت نمی کردند. وقتی که به پاریس رفتیم، همان روز اول و دوم بود که فرمودند: «تلفن نجف را بگیرید، من با خانم صحبت کنم.» در مدتی که امام در پاریس بودند، این مسئله چندین بار اتفاق افتاد که با همسرشان تلفنی صحبت کردند.

 

به سبب همین نزدیکی و رابطه عاطفی که ایشان با خانواده شان داشتند، چندین بار از پاریس پیام دادند که هر چه زودتر کار گذرنامه و ویزای خانم را درست کنند تا ایشان هم به پاریس تشریف بیاورند و سرانجام نیز بعد از یکی دو هفته ایشان آمدند.

وقتی خانواده امام وارد پاریس شدند، یک احساس طمأنینه و آرامشی را در آقا مشاهده کردیم.

 

مرا دل نگران کردی

 

خانم مرضیه حدیده چی: در همان ایامی که در فرانسه بودیم، روزی خانم به منزل یکی از فامیل هایشان به میهمانی رفتند، اما موقع برگشتن، دو ساعت از وقتی که به حضرت امام گفته بودند که برمی گردند، گذشته بود و هنوز برنگشته بودند.

 

امام که همه کارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می کردند، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعه سوم فرمودند: «نگران شده ام، شما نمی توانید وسیله ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟» تا اینکه خانم تشریف آوردند، اما وقتی خانم آمدند، با یک محبت خاصی رو به روی خانم نشستند و فقط گفتند: «مرا دل نگران کردی».

 

در آن خانه کسی بوده است

 

همسر امام: حضرت امام به من خیلی احترام می گذاشتند و خیلی اهمیت می دادند. هیچ حرف بد یا زشتی به من نمی زدند.

 

 یادم می آید که یک روز به دختران شان صدیقه و فریده که از پشت بام به منزل همسایه رفته بودند، اعتراض کردند و گفتند: «در آن خانه نوکر بوده است.» و از این بابت نگران بودند، ولی من گفتم: کسی آنجا نبوده است و ایشان دیگر هیچ نگفتند.

 

و لذا اصل مهر و محبت و علاقه همسران نسبت به هم را خداوند متعال، در وجود زوجین قرار داده است. (3) این محبت و علاقه با شروع زندگى مشترك تولد مى یابد و با ادامه زندگى، استحكام پیدا مى كند و تثبیت مى شود.

 

امام صادق(ع) در رابطه با اهمیت محبت به زن مى فرماید:

«من اخلاق الأنبیاء حب النساء؛(4) از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است.»

 

و نیزدر جایى دیگر فرمودند:

«كل من اشتدلنا حبا اشتد للنساء حباً...؛ (5) هر كس ما را بیشتر دوست بدارد، زنان را بیشتر دوست خواهد داشت.»

البته بدیهى است كه مهر و محبتى این چنین داراى ارزش است كه در مسیر الهى و مطابق با دستورات شرع باشد و گرنه، چه بسا مهر و محبتى كه هیچ ثمره معنوى نداشته باشد و حتى باعث سقوط فرد به ورطه نابودى شود.

 

در فرهنگ غنى اسلام اظهار محبت، یكى از لوازم دوست داشتن است. اما در روابط بین زوجین كه مظهر كامل عشق و علاقه است، این اظهار محبت، جایگاه ویژه اى دارد تا آن جا كه پیامبر اكرم(ص) فرموده اند: «قول الرجل للمراه انى احبك لایذهب من قلبها ابدا؛(6) گفتار مرد به همسرش: همانا من تو را دوست دارم، هرگز از قلب همسرش محو نمى گردد.»