نگاهش به ماست...
امید امام به ما دبستانے هایے بود که الان بزرگ شده ایم...
امید ◄سیدعلے► به ما سربازان ولایت است که الان افسر جنگ نرم شده ایم
و گاهے باید نشست و گریـﮧ کرد...
گویا علے باز سر بـﮧ چاه دارد و کمیل میخواند...
تاریخ تکرار میشود
علے دیگری می آید...
و باز جنگ تبلیغاتے معاویـﮧ و عمروعاص بالا میگیرد
وقتی علے شهید میشود میگویند:مگر علے نماز میخواند که در محراب شهید شده؟
و عده اے از ما توابین لقب مے گیرمیم
یعنے همان کسانے که نخواستند ببینند
و توابین همان بے بصیرتان تاریخ اند...
بیدار شو...