"انس با پروردگار"
"انس با پروردگار"
دانستیم که مرحله مقدماتی بندگی ،انجام واجبات و ترک گناهان است .
گفته شد که سالک با رعایت آنها به وادی اخلاص میرسد و از آنجا می باید با سعی و ریاضت تمام ،در خود اخلاص را پیاده نماید و همه بت های ظاهری و باطنی و اغیار را از دل بیرون کند.
در صورتیکه سالک در این میدان نیز پیروز شود به وادی بعدی که" انس با پروردگار" است می رسد .
اين مرحله از «مراقبه» به اين صورت است كه به وسيله تمرين، توجه قلبى به خداوند را در خود ايجاد كند و آن را به حد ملكه برساند. اگر اين ملكه را در خود به وجود آورد، كمكم حالتى برايش ايجاد مىشود كه گويا خدا را مىبيند. پس از آن به تدريج به جايى مىرسد كه نهتنها خداوند را بر اعمال خود ناظر مىبيند بلكه دريچهاى به سوى قلبش باز مىشود و از طريق دل با خدا سخن مىگويد. همه ما احتمالا كم و بيش اين حالت را، هرچند به صورتى كوتاه و گذرا، درك كردهايم. شايد براى همه ما اين حالت پيش آمده باشد كه در هنگام خواندن دعا يا نماز، گاهى حالت توجه و انسى به ما دست مىدهد كه براى يك لحظه احساس مىكنيم كه خدا را در مقابل خود مىبينيم و مستقيم و بىپرده با او سخن مىگوييم.
مراقبه اوليا و انبيا
با ايجاد حالت انس و پس از آن، شدت يافتن محبت و اشتياق، كمكم حجابهاى ميان انسان و خداوند يك به يك از بين مىروند. از اين پس انسان با شوق و لذتى خاص به خداوند توجه پيدا مىكند و از اينكه حضور او را احساس مىكند مسرور مىگردد و اگر لحظهاى از خدا غافل شود مانند آن است كه از معشوقش جدا گرديده است. در چنين حال و مرتبهاى، جدايى براى سالك بسيار سنگين و غير قابل تحمل مىشود و اساساً غفلت از خداى متعال را براى خود گناه مىداند و براى آن استغفار مىكند.
آرى، استغفار اولياى خدا و كسانى نظير پيامبر(صلى الله عليه وآله) و حضرات ائمه معصومين(عليهم السلام)
استغفار از گناه نيست، حتى استغفار از مكروهات هم نيست، بلكه استغفار آنان به اين جهت است كه احساس مىكنند با آنكه در حضور خداى متعال هستند آن مرتبه از توجه را كه بايد و شايد، به مقام ربوبى نداشتهاند. اولياى خدا اين ضعف توجّه را بزرگترين گناه مىدانند. گرچه انسان به مقتضاى بعد مادى و زندگى در اين دنيا، خواه ناخواه مجبور است مقدارى از توجه خود را به امور مادى و غير خدا معطوف نمايد؛ ولى اولياى الهى از همين مقدار عدم توجه به خدا نيز احساس گناه و شرمندگى مىكنند. آنان هيچگاه توجهشان به طور كامل به غير خداى متعال معطوف نمىشود؛ ولى همين توجه جزئى به غير را نيز براى خود گناه تلقى مىكنند و ناراحتاند از اينكه چرا نبايد تمام توجهشان متمركز در مقام ربوبى و ذات اقدس اله باشد.
در هر صورت، مراقبه اين مرحله از سير و سلوك و مقامات عرفانى اين است كه سالك بايد مراقب باشد كه در تمامى لحظاتْ تمام توجهش به خداى متعال باشد و بس. بهطور طبيعى استغفار اين مرحله از سير و سلوك نيز استغفار از گناهان معمول و متداول نخواهد بود، بلكه گريه و استغفار به سبب هرگونه غفلت از ذات اقدس ربوبى است. همانگونه كه اشاره كرديم، گريهها و نالههاى انسانهاى والا و بلندمرتبهاى همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) را قاعدتاً بايد بر چنين معنايى حمل كنيم، وگرنه بديهى و مسلّم است كه آن بزرگواران از هيچ امر و نهى الهى تخلف نمىكنند و دامانشان از گناه كه جاى خود دارد، حتى از ترك اولى نيز مبرّا است.
به هر حال اگر انسان به اين مرحله از كمال دست يابد و توجهات قلبىاش تنها در ساحت قدس الهى متمركز شود، اينجا است كه انوار بهيّه الهى بر دل آدمى مىتابد و او را از مراتب پست دنيوى به بالاترين مقامات عالى انسانى كه همان مراتب اعلاى قرب ربوبى است مىكشاند. اين همان مقام انقطاع الى الله و نورى است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) و امامان معصوم(عليهم السلام)در مناجات شعبانيه از آن سخن گفتهاند:
اِلهي هَبْ لي كَمالَ الاِْنْقِطاعِ اِلَيْكَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها اِلَيْكَ حَتّى تَخْرِق
آیت اله مصباح یزدی
درجستجوی عرفان اسلامی ص 246