حضرت آقاي سيدهاشم حداد(ره) مي فرمودند : از صدر اسلام تاكنون عارفي به جامعيت مرحوم قاضي(ره) نيامده است . جناب شمس الدين قائمي از شاگردان آيت الله بهجت(ره) مي فرمود : در جواني خدمت يكي از شاگردان مرحوم قاضي(ره) مي رسيدم كه كرامات زيادي داشت . او مي فرمود كه مرحوم قاضي(ره) مي فرمودند : بزرگان اين طريقه (آخوندملاحسينقلي وآقاسيداحمدكربلايي-رحمت الله عليهما) تااينجارسيدند و به زانويشان اشاره مي كردند . آن شاگردمرحوم قاضي(ره)مي فرمود : مرحوم آقا با اين حرف مي خواستند بفهمانند كه كه ايشان از آنها كاملترند .

سر رشته ي دولت اي برادر به كف آر وين عمر گرانمايه به خسران مسپار

يعني همه جا با همه كس در همه جا مي دار نهفته چشم دل جانب يار

اين دو بيت را مرحوم سيد سند ، باهرالنور ، نادره ي دهر ، نابغه ي سيروسلوك الي الله ، جبل العرفان ، حجت الحق ، سيدالعرفاء والمشايخ ، انسان العين و العين الانسان ، كامل مكمل ، صتحب ولايت كليه ي الهيه ، نائب الحجة(عج) ، ولي خدا ، افضل من عبادالله الصالحين ، مولاي وبن مولاي حضرت علامه حاج سيد علي قاضي طباطبائي تبريزي ( نورالله مرقده) در پاسخ شخصي كه تقاضاي سفارش كرده بود فرمودند .

آيت الله نجابت شيرازي(ره) مي فرمود : وقتي كه اولين بار خدمت ايشان مشرف شدم فرمودند كه برو هر حقي كه گردنت هست را ادا كن و بعد بيا . گفتم من طلبه اي را با اذن والدينش تنبيه كردم ولي نميدانم الان كجاست تا حلاليت بطلبم . فرمودند : بايد بروي و پيدايش كني كه تا ادا نكني باب روحانيت ، باب قرب ، باب معرفت بازشدني نيست .

آيت الله كشميري(ره)ميفرمودند : ايشان سجده هاي طولاني داشت ومعمولاً قبل ازخواب "مسبحات" راتلاوت مي فرمود . (سوره هاي حديد-حشر-صف-جمعه-تغابن واعلي) . ايشان به همه قرائت اين ذكر را توصيه مي فرمودند : " استغفرالله الذي لااله الاهومن جميع طلمي و جوري و اسرافي علي نفسي و اتوب اليه " به فرزندشان فرموده بودند : اول روخواني قرآن / مي فرمودند قرآن را خوب وصحيح بخوان / دوم مطالعه دوره تاريخ اسلام / بعد مي فرمودند برو نمازشب بخوان . مرحوم قاضي(ره) درنامه اي به شيخ علي محمدبروجردي(ره)فرموده بودند : " دستورالعمل قرآن كريم است . آن قرة العيون مخلصين را هميشه جلوي چشم داشته باشيد و با آن هادي طريق مقيم و صراط مستقيم سير نماييد و از جمله سيرهاي شريف آن ، قرائت است به حسن صورت و آداب ديگر خصوصا! در بطون ليالي( در دل شب) " . " اما نماز شب : پس هيچ چاره و گريزي براي مومنين از آن نيست و تعجب مي كنم تز كسي كه مي خواهد به كمال دست يابد درحاليكه براي نمازشب قيام نمي كند و ما نشنيديم كه احدي بتواند به آن مقامات دست يابد مگر بوسيله نماز شب . "

سيد هاشم حداد (ره) وصي باطني آيت الله قاضي(ره) مي فرمودند : به ما دستور داده بودند كه در ميان شب چون براي نمازشب برميخيزيد چيز مختصري تناول كنيد مثل چاي داغ يا دوغ يا يك خوشه انگور يا چيز مختصرديگري كه بدن شما راازكسالت بيرون بياورد ونشاط براي عبادت داشته باشيد . آري ، مرحوم قاضي(ره) چهل سال دربها به رويش بسته بود . اما در همه اين سالها از ميزان حب ، آتش ، وله و شوقش چيزي كم نميشد كه هرروز اضافه تر ميشد .

علامه طهراني(ره)ميفرمودند : به شاگردان خود دستور مي دادند كه اين دعا را در قنوت نمازهايشان بخوانند : " اللهم ارزقني حبك و حب من تحبه و حب من يحبك و العمل الذي يبلغني الي حبك واجعل حبك احب الاشياء اليك " نماز اول وقت را عامل صعود و تعالي مي دانست . حديث عنوان بصري را براي گذشتن از نفس اماره و خواهشهاي مادي و طبعي و شهوي و غضبي به مريدانش دستور داده بود . بر حفظ اسرار الهي و كتمان توصيه مي فرمود . دعاي احتجاب را براي هنگام خواب دستور مي دادند . براي تقويت حافظه آيت الكرسي و معوذتين را سفارش مي فرمودند . در هنگام اضطراب و ناراحتي روحي مي فرمود كه اينها را بخوانيد : لااله وحده لاشريك له له الحمد و له الملك وهو علي كل شي ء قدير. اعوذ بالله من همزات الشياطين واعوذبك ربي من ان يحضرون ان الله هوالسميع العليم " مي فرمودند : هميشه در يك مسجد نماز نخوانيد .به مساجدديگرهم برويد . هرجاديديد حال بهتري داشتيد آنجا نماز بخوانيد وگرنه تغيير دهيد . توقف بي مورد است . بايد دائماً دنبال حال بود و منتقل شد .

از كرامات او گفتن بي فايده است . براي قاضي كبير(ره) كرامت گويي كفران نعمت است . او آهنربايي بود كه نخبه ها را از جاي جاي عالم دور خودش جذب مي كرد . هركس در دايره مغناطيس او وارد شد و دل داد ديگر نتوانست از او جدا شود . حقير يقين دارم كه هيچكدام از شاگردان سيد علي قاضي(ره) آنچه را بايد درباره او مي گفتند نگفتند . نخواستند كه بگويند . هنوز بعد از 66 سال كلامي بر حقيقت عرفان قاضي(ره) برزباني رانده نشده است . خيال كرديد سر الهي نمي تواند الي الابد مخفي بماند . اكثر شاگردان او در سنين كم خدمت او رسيدند . سيدهاشم حداد(ره) 17 ساله بود كه جمله : " بالاخره رسيدي ! " را از زبان استادش شنيد . و ما ...ما درحسرت يك نگاه ، يك نوازش و حتي اخم شبه قاضي(ره) هستيم . البته اگر ماهم تهذيب نفس مي كرديم و حلال و حرام نميكرديم وجاي تلويزيون و كامپيوتر و گيم و كتابهاي بي فايده و پيك نيك سرمان را بر زانوي پاكدامني مي گذاشتيم نصيب ما هم مي شد . امثال ما گدايان بي خاصيتي هستيم كه نه سماجت داريم تا به زور بگيريم و نه حالت ترحم برانگيز تا اينكه دلشان به حالمان بسوزد . پس به چه دلخوشيم ؟! ايهاالناس !!! مُرديم از دست خودمان ! ويران شود اين شهر كه ميخانه ندارد .......

شب قبل از عروجش كسي خواب ديده بود كه تابوتي مي برند و بر رويش نوشته : " توفي ولي الله " كاش مجاز به معني كردنش بودم . او ولي خدا بود كه در رحلتش ستاره ها برايش دق مرگ شدند و تناثر نجوم رخ داد . مرحوم كشميري(ره) مي فرمود : در عالم رويا ديدم كه از قبرشان تا آسمان نوري كشيده شده است .

سيد عبدالحسين قاضي نوه آقا مي گفت : يك شبي به پدرم كه آن زمان 20سال داشت فرمودند : امشب نخواب و بيدارباش . پدرم متوجه نميشود . شب او را صدا مي زنند و رو به قبله دراز مي كشند و مي فرمايند : من در حال مرگ هستم . كسي را بيدار نكن و قرآن بخوان . پدرم بدون عكس العملي تا صبح قرآن مي خواند كه فرمودند : دارم راحت ميشوم و اين راحتي از پاهايم شروع شده و بطرف بالا مي آيد . فقط قلبم درد مي كند . فرمودند : رويم را بپوشان و از دنيا رفتند . پدرم تا آخر برايشان قرآن مي خواندند . اذان صبح كه مي شود تازه پدرم به خودش مي آيد و متوجه قضيه شده و بقيه را خبر مي كنند . او براي تمام آن ساعات آخر در فرزندش تصرف كرده بود . در زمان غسلش لبخند مي زد . او مدتها بيمار بود . بيماري استسقاء داشت . يعني عطش داشت . هميشه يخ در كنار خودش قرار مي داد . تشنه بود و از درون گرمي گرفت . او اين تشنگي را تا سراي وادي السلامي اش همراه داشت . وادي السلام اسرارآميزش . وادي السلام وادي الصفايش . وادي السلام ملكات روحاني اش . وادي السلام لب تشنگي هايش . عطش ديدن يار داشت . مثل جدش حسين(ع) . اين تشنگي از زيارتهاي ظهرهاي داغ نجف بوجود آمده بود . نجف ...شهر علي(ع) ... خدايا ! خاك ما را هم نجف قرار بده .

طريقه ي او " مراقبت مداوم " و " معرفت نفس " بود مثل مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني و مرحوم آيت الله سيد احمد كربلايي (رحمت الله عليهما) . طريقه ي آخوند بر ترك بود اما مرحوم سيد احمد به شكل وظاهر و لباس و زندگي توجه داشت و شيك پوش بود . آقاي قاضي(ره) هم به سيد احمد(ره) نزديكترند و مقام رجاي آنها بر خوفشان غلبه داشت . به اصطلاح بيشتر " خراباتي " بودند تا " مناجاتي" . به پوشيدن لباس سفيد تاكيدداشتند . وقتي عمامه سيادتش را برمي داشت مي بوسيد و كنار مي گذاشت . مر فرمود : اين تاج رسول الله (ص) است . به خاطر همين نوع سيروسلوكشان بود كه به اشعار ابن فارض و مولانا و فتوحات مكيه ي شيخ اكبر (ره) علاقه ي زايد الوصف داشتند .

سيد علي قاضي(ره) بعر از وفات همسر اولش چندبار ازدواج كرد . 10پسر و 15 دختر داشت . همسرانش بسيار باهم خوب بودند . منزلهايشان جدا بود . با آنكه اكثراً كم سواد بودند اما روابط حسنه داشتند آن هم با آن فقر و سختي زندگي . خودشان مي فرمودند : امتحان و ابتلاي من در اين دنيا با فقر است . اين سخن رسول الله (ص) را چندبار شنيده ايد كه فرموده اند : " الفقر فخري " . شاگردانش هم همين سيره را فراگرفته بودند . فتح باب مرحوم قاضي(ره) بواسطه كعبه ي اوليا قمربني هاشم (ع) بود . خودش مجالس روضه مي گرفت و كفش ها را جفت مي كرد . مي فرمود : مي خواهم حضرت اباعبدالله الحسين(ع) ببيند كه خدمتش را مي كنم .

مسجد سهله و كوفه ميعادگاه هاي هميشگي اش بودند . به غسل جمعه خيلي اهميت مي داد . كم خواب و خوراك بود . وقتي در مسجد كربلايش نماز مي خواند سيدهاشم حداد برايش اذان مي گفت . سيد هاشم حداد---حداد و ما ادرئك ماالحداد... او حداد را تربيت كرد و او بود كه مي شناختش . سيدهاشم مثل سني ها در توحيد متعصب است . اين را آيت الله قاضي(ره) مي فرمود . بي دليل نبود كه آيت الله بهجت (ره) مي فرمودند : سيد هاشم حداد (ره) سر الله است . مرحوم قاضي(ره) سفرهايي هم داشتند . اينها بغير از طي الارضهايي است كه داشته و انكار مي كرده . از مشهدالرضا(ع) و شهرري و تهران گرفته تا زيارت مزارمولانا در قونيه .

آیت الله قاضی(ره) مي فرمودند : از خدا خواسته ام تا دستم در عالم برزخ هم باز باشد . اين بعد از زماني است كه ملكه تجرد حاصل شده است .خلسه هاي طولاني وچندساعت وروزه اش ازعجايب است.شاگردان مراقب بودندتاكسي مزاحمش نشودو به اودست نزنند(بسيارمهم)صبح ها كه دعا ميخواندوگريه ميكرد،بدون اينكه برگرددوبچه هارادرپشت سرش ببيند امرونهي ميكرددوتذكرميداد.

سيدمحمدحسن قاضي ميگفت:شبي ديدم صداي گريه آقابلنداست.رفتم وديدم دارنداين جمله راتكرارميكنند"اللهم ارني الطلعه الرشيده" . ميفرمود: من ميدانم جمله اي كه حضرت حجت(ع)به اصحابش ميگويدوآنها درزمين پخش ميشوند چيست.اين همان جمله ايست كه امام صادق(ع)فرموده اند: من ميدانم ...

سيدعلي قاضي عالم بود. برعلوم اسلامي تسلط داشت.اما ميفرمود:هيچ علمي علم الاسماء نميشود. همان علمي كه "المميت " ش مار را برزمين خشكاند.درهمه ساعات برشاگردانش احاطه داشت.حتي وقتي كه محمدتقي آملي دستورتشرف گرفت وترسيد، حتي وقتي سيدحسن مسقطي جلاي وطن كرد ودرغربت ازدنيا رفت ، حتي وقتي علامه طباطبائي به تبريزبرگشت. آن زمانيكه سيد حسن الهي برايش نامه مي نوشت و او جواب مي داد ، زمانيكه آيت الله بهجت بعد از امر پدر ترك جلسات او كرد و به ايران بازگشت ، در سالهاييكه شيخ عباس قوچاني غريب ماند و وعده استاد محقق شد . شيخ علي قسام / آيت الله كشميري / شيخ علي محمد بروجردي / علامه مظفر / سيد احمد كربلايي كشميري كه به قول خود مرحوم قاضي(ره) سوخته شاگردانم همين سيد احمد كشميري است . / شهيد دستغيب / علامه مصطفوي كه در حرم مولاي متقيان (ع) بسوي قاضي(ره) كشيده شد / دامادش ميرزا ابراهيم شريفي زابلي / مرحوم نجابت شيرازي / علامه لاهيجي / سيد احمد فهري / سيدعباس كاشاني / سيد محمد حسين همداني / شيخ موسي دبستاني و خيلي از علما و مراجع بنام . او بر همه كس و همه چيز احاطه داشت . او ولي الله بود . سيد علي قاضي كامل مكمل بود . جالب اينكه جايي فرموده : من همه چيزي را حتي به شاگردانم هم نداده ام . همين است كه هركدام در مسير ويژه اي قدم برداشتند .

گوشه هايي از مقامات آيت الله قاضي(ره) را فقط بايد در كلام اوليا و علما ديد : قاضي كوهي بود از عظمت و مقام توحيد ( امام خميني) ايشان جانش را بر سر خداپرستي گذاشت . اصلاً جانش را براي توحيد داد . او داخل حساب نيست و فوق حساب است (سيدجمال الدين گلپايگاني) آقا شيخ مرتضي طالقاني به من سفارش كرد كه به آقاي قاضي متوسل شوم و از ايشان استفاده ببرم (آيت الله كشميري) انسان كاملي كه موفق به خدمتش شدم و از انفاس قدسيه او بهره ها بردم جناب حاج سيد علي آقاي قاضي طباطبايي تبريزي(ره) بود . (آيت الله آملي) قاضي را بايد ديد با حرف نمي شود توصيف كرد (سيدعباس كاشاني) آقاي قاضي توحيد مجسم بودند . فاني در توحيد بودند (ميرزا علي اكبر مرندي) افرادي كه با او معاشرت داشتند او را اعجوبه زمان كه داراي كشف و كرامات فراوان بوده توصيف مي كنند (شيخ جعفرسبحاني) حكاياتي از ايشان نقل مي كردند كه انسان به عظمت عالم انساني پي مي برد (علامه حسن زاده) خواستم .

آيت الله قاضي(ره) به مراقبه صغري و كبري و محاسبه و معاقبه نفس به آنچه شايسته و لازم است دستور مي دادند . بر قرائت زيارت جامعه كبيره در روزهاي جمعه و دعاي فرج در نماز وتر بلكه در هر روز و در همه ي ادعيه توصيه مي كردند . بر قرائت كلام الله ، زيارت مومنين و قبور گذشتگان ، تسبيحات بي بي فاطمه ي زهرا (س) بسيار تاكيد مي كردند . با همه ي اين مقامات امامت جماعت را به اصرار شاگردانش هم نمي پذيرفت ( معمولاً آيت الله مرندي يا علامه طباطبايي يا آيت الله بهجت در نبودشان امام مي شدند ) از مقامات اجتماعي دوري مي كرد . به شاگردانش شاگرد نمي گفت و پشت سر آنها راه مي رفت . عليرغم اتهام صوفي گري و حتي ارادت سلسله هاي صوفيه به ايشان ، تصوف امثال فرقه هاي درويش را قبول نداشت و طرد مي كرد و ايراد مي گرفت . مي دانيد وقتي بچه ها به او آيت الله مي گفتند چه مي فرمود ؟ " نه ، نه، من آيت الله نيستم . من هيچي نيستم " . دخترش مي گفت : خودش را هيچي نمي دانست . آري چنين كسي از خودش هم پنهان مي شود و خدا را مي بيند و بس . ابن فارض در اين حال چه زيبا فرموده :

اخفيت حبكم ، فاخفاني اسي حتي لعمري كدت عني اختفي

درباره داشتن استاد مي فرمود : " اهم از آنچه در اين راه لازم است استاد خبير و بصير و از هوا بيرون آمده و به معرفت الهيه رسيده و انسان كامل است و استادي كه علاوه بر سير الي الله ، سه سفر ديگر را طي نموده و گردش و تماشاي او در عالم خلق ، بالحق باشد . " او سير من الحق الي الخلق داشت و مرشد اهل معنا بود . با اين حال مي فرمود : من لنگه ي كفش انسانهاي كامل نمي شوم . امام زمانش را مي گفت . بنده در اين مطلب سعي كردم از خصوصيات ظاهري و حيات مادي مرحوم قوضي(ره) بگويم . چون ابتداي راه از همين جاست . بدون حضور در همين عالم اسباب كه نميشود حركت كرد . ما اگر دوروبرمان را اصلاح كنيم مي رسيم . آيت الله حسن زاده آملي مي فرمود : با كمي كشيك نفس ببينيد انسان به چه جاهايي مي رسد . آنوقت مقامات ائمه هدي(ع) را ملاحظه كنيد كه در چه قربي هستند . هنوز اولياي الهي از روح آيت الحق قاضي(ره) استمداد مي كنند و بهره مي برند .