و زمین نه جا ی ماندن که گذرگاه است...

گُذاری از نَفس تا رضوان حق!

یاران شتاب کنید...

بنگرید حیرت عقل و عشق را...

به نظاره بنشینید حیرت عقل و جرأت عشق را...

راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است.

قافله عشق در سفر تاریخ است...

نومید مشو که تو را نیز عــــــ ا شــــــ و ر ا ئیست و کـــــ ر ب لـــــ ا ئی....

تشنه ی خون تو...

پای اراده بُگشا...

از دلبستگی هایت هجرت کن؛

به کهف الحصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شو.

قافله در راه است؛

می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند؛

آری!!!

اما پشیمانان را ...



پ.ن:

بار الها!

واماندگان هجرت سرخ خورشید را به افق خونین عاشورائیان برسان و به شهادت در پای رکاب مقتدایشان عافیت بخش.


...تا خدا هست، می توان شهید شد

شهادت نصیبتون ...