ریا
بحث درباره ريا در چند فصل منعقد مىشود
فصل اول نكوهش و حرمت رياء
خداى تعالى مىفرمايد:وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُراءُونَ و يَمْنَعُونَ الْماعُونَ 107: 4 - 7[1].
و مىفرمايد:يُراءُونَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ الا قَلِيلا 4: 142[2].
و مىفرمايد:كَالَّذِى يُنْفِقُ مالَهُ رآءَ النَّاسَ 2: 264[3].
و مىفرمايد:فَمَنْ كانَ يَرجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالحا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ احَدا 18: 110[4].
نبى گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: ترسناكترين چيزى كه از آن بر شما مىترسم شرك اصغر است.
عرض كردند: يا رسول اللّه شرك اصغر چيست؟ فرمود: ريا
آنگاه چنين فرمود: هنگامى كه در روز قيامت خداى تعالى پاداش عمل بندگان را مىدهد مىفرمايد: برويد سراغ كسانى كه در دنيا براى آنها ريا مىكرديد ببينيد آيا پاداشى دارند به شما بدهند، و فرمود: خداى تعالى مىفرمايد: هر كس عملى انجام دهد و ديگرى را در آن با من شريك كند تمام عمل را به شريكم مىدهم من از آن عمل بيزارم و از شرك بىنيازتر از هر بىنيازم [1].
و مىفرمايد: عملى را كه ذرّهاى ريا در آن باشد خدا نمىپذيرد [2].
و مىفرمايد: پائينترين درجه ريا شرك است [3].
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى تعالى مىفرمايد: من بهترين شريكم هر كس در عملش ديگرى را با من شريك كند آن عمل را نمىپذيرم، من تنها عملى را مىپذيرم كه خالص باشد [4].
و مىفرمايد: رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: زمانى مىرسد كه مردم به خاطر طمع در دنيا داراى درونى پليد و برونى نيكو مىشوند، از ظاهر زيبايشان قصد پاداش گرفتن از خدا ندارند، دينشان ريائى است و هيچ ترسى ندارند خدا عقابى همه گير، شامل آنها مىكند و آنها چون غريق، دعا مىكنند و مستجاب نمىشود.
و باز مىفرمايد: رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: فرشتگان در كمال سرور و خوشحالى اعمال نيك بنده را بالا مىبرند. چون عمل به بالا مىرسد خداى تعالى مىفرمايد: اين عمل را در سجّين قرار دهيد چون صاحبش آن را براى من انجام نداده است [5].
و أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: رياءكار سه نشانه دارد اگر مردم او را ببينند با نشاط مىشود و چون تنها شود كسالت او را فرا مىگيرد و دوست دارد در تمام كارهايش او را ستايش كنند [6].
و مىفرمايد: از خدا چنان بترسيد كه محتاج عذر خواهى نباشيد و بدون ريا و قصد شهرت عمل كنيد زيرا هر كس براى غير خدا عمل كند خدا او را به عملش واگذار مىكند [7].
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: اعمالتان را براى خدا انجام دهيد و براى مردم كار نكنيد چه اينكه هر چه براى خدا انجام شود خدا مىپذيرد و آنچه براى مردم انجام شود به سوى خدا صعود نمىكند [1].
و مىفرمايد: هر ريايى شرك است بدرستى كه هر كس براى مردم عمل كند ثوابش بر مردم است و هر كس براى خدا عمل كند پاداشش بر خداست [2].
و باز آن بزرگوار در تفسير آيه شريفه«فَمَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالِحا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ احَدا» 18: 110«».چنين مىفرمايد: گاهى انسان عملى نيك انجام مىدهد ولى نه براى رضاى خدا بلكه ميل دارد مردم بشنوند و او را بستايند، اين شخص همان كسى است كه در عبادت پروردگارش شرك ورزيده است.
سپس چنين اضافه كرد: هرگز بندهاى نيست كه در نهان كار خيرى كند و روزگار بگذرد مگر خدا برايش خيرى ظاهر كند و هرگز بندهاى نيست كه در نهان كار شرّى كند و روزگار بگذرد مگر اينكه خدا برايش شرّى ظاهر سازد.
و باز مىفرمايد: چه مىكند كسى كه نيكى را آشكار و بدى را پنهان مىكند آيا با خود فكر نمىكند كه واقعا چنين نيست در حالى كه خداى تعالى مىفرمايد:«بَلِ الانْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرةٌ» 75: 14[3] هرگاه باطن درست باشد ظاهر قوى مىشود [4].
فصل دوم حقيقت ريا - فرق بين ريا و سمعه - اقسام ريا
ريا از جهت لغوى از رؤيت مشتق شده است و به معنى طلب منزلت و مقام در قلوب مردم به وسيله ارائه اعمال نيك مىباشد.
و سمعه لغة از سماع گرفته شده و به معنى طلب منزلت در قلوب مردم به وسيله انتشار موجبات منزلت است.
تعريف ريا
ريا عبارت است از اراده مقام و منزلت بوسيله اطاعت خداوند متعال بنا بر اين به چنين عابدى مرائى «ريا كار يا خودنما» و به مردمى كه عابد، عبادتش را به آنها مىنماياند تا جايى در دل آنها پيدا كند رائى و به عملى كه شخص ريا كار اظهار مىكند مرائى به «وسيله ريا» و به قصد اين شخص ريا مىگويند.
اقسام ريا
چيزهائى كه مىتوان به وسيله آنها ريا كرد و به عبارت ديگر مىتوانند مرائى به باشند بسيارند.
و در يك تقسيم كلّى مىتوان آنها را به پنج قسم تقسيم كرد.
طبق اين تقسيم تمام وسائل ريا در اين اقسام جمع مىشوند:
1 - بدن 2 - هيئت و تركيب ظاهرى 3 - گفتار 4 - كردار 5 - پيروان و هر چيزى كه خارج از وجود شخص باشد طالبان دنيا معمولا به وسيله اين چند چيز ريا مىكنند ولى ريا و جاه طلبى به وسيله اعمالى كه عبادت شمرده نمىشوند آسانتر و سادهتر از ريا به وسيله عبادات است «چون در اين نوع ريا انسان كمتر مرتكب گناه مىشود».
قسم اول
قسم اول ريا در دين بوسيله بدن است
كه توسط لاغرى و رنگ زردى انجام مىشود هدف از اين كار اين است كه ديگران با ديدن اين حالت خيال كنند انسان در راه دين شديدا كوشا و در امر دين بسى محزون است و خوف آخرت بر وجودش غلبه نموده و خورد و خوابش را در ربوده است.
آهسته صحبت كردن و گود شدن حدقه چشم و خشكى لب به خاطر اظهار روزهدارى از همين باب است.
لذا حضرت عيسى بن مريم عليه السّلام مىفرمايد: هنگامى كه روزه مىگيريد سرتان را روغن بزنيد، موهايتان را شانه كنيد و در چشم سرمه بكشيد.
دستور به اين موارد به خاطر اين است كه عابد در معرض خطر ريا است. قسم دوم
قسم دوم ريا به وسيله هيئت و قيافه است
مثل درهم كردن موى سر، تراشيدن شارب، پائين انداختن سر در موقع راه رفتن، آهسته حركت كردن، باقى گذاردن اثر سجده در پيشانى و پوشيدن لباسهاى خشن، كوتاه و وصلهدار براى اينكه اظهار كند تابع سنّت است و توجهى به دنيا ندارد. قسم سوم
قسم سوم ريا به وسيله گفتار است
مثل موعظه، تذكر، گفتن سخنان حكيمانه، حفظ اخبار و احاديث، جنباندن لب در حضور مردم، امر به معروف و نهى از منكر در ملأ عام و امثال آن. قسم چهارم
قسم چهارم ريا به وسيله اعمال است
مثل طول دادن اجزاء نماز از قبيل قيام، ركوع، سجده و پايين انداختن سر، اظهار بى توجهى و امثال آن. قسم پنجم
قسم پنجم ريا به وسيله دوستان، ملاقات كنندگان و همنشينان است
مثل اين كه با كسانى از قبيل علما، عبّاد، زهّاد و فقرا و مساكين رفت آمد كند يا كارى كند كه مردم، زياد به او مراجعه كنند تا بدينوسيله نشان دهد كه رتبه دينىاش بالا است.
فصل سوم درجات ريا
براى تحقق ريا سه چيز لازم است كه اركان ريا ناميده مىشوند.
1 - قصد و نيّت ريا 2 - وسيله ريا يا مرائى به
3 - چيزى كه انسان به خاطر آن ريا مىكند كه در اصطلاح مرائى لاجله ناميده مىشود «هدف ريا» هر كدام از اين سه ركن داراى درجات و مراتبى هستند كه با شدت و ضعف آنها ريا شدّت و ضعف مىيابد.
درجات ركن اول (قصد ريا)
قصد ريا چهار درجه دارد اولين و شديدترين درجه، آن است كه انسان از انجام عبادت اصلا قصد ثواب نداشته باشد مثل كسى كه بين مردم نماز واجب يا مستحبّ مىخواند ولى اگر تنها باشد آن را ترك مىكند.
درجه دوم آن است كه اهمّ قصدش ريا و خودنمائى باشد و بطور تبعى و در حاشيه كمى هم به ثواب و پاداش الهى توجه داشته باشد.
درجه سوم اين است كه انتظار ثواب به همان اندازه در او ايجاد انگيزه مىكند كه قصد خودنمائى دخالت دارد به عبارت ديگر قصد ريا و نيّت ثواب به طور مساوى وجود داشته باشند به طورى كه اگر يكى از آنها نباشد شخص به عبادت بر انگيخته نمىشود.
و آخرين و ضعيفترين درجات قصد ريا آن است كه نيت خودنمائى نشاط بيشترى در او ايجاد مىكند و قصد ثوابش را تقويت مىكند به طورى كه اگر نبود باز هم عبادتش را انجام مىداد.
اين چهار مرتبه درجات و مراحل قصد ريا هستند كه همگى حرام و موجب بطلان اعمال مىشوند دليل اين مطلب آيات و رواياتى است كه در صدر بحث ذكر شد از قبيل حديث قدسى شريف:
من بىنيازترين بىنيازها از شركم.
و آيه شريفه:وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ ربّه احدا 18: 110«».
و كلام گهربار أمير المؤمنين عليه السّلام در توصيف رياكار: در خلوت كسل مىشود و در بين مردم به نشاط مىآيد [1].
[1]يكسل في الخلوة و ينشط عند النّاس.
درجات ركن دوم - وسيله ريا (مرائى به)
وسايل ريا عبارت از طاعات و عبادات است كه به دو دسته تقسيم مىشوند.
1 - ريا در اصل عبادات.
2 - ريا در اوصاف عبادات
قسم اول ريا در اصل عبادات
اين قسم خود داراى سه مرتبه است:
1 - ريا در اصل ايمان كه شديدترين نوع ريا است و صاحبان اين گونه ريا از منافقين محسوب مىشوند كه وعده عذاب ابدى به آنها داده شده و چه بسا چنين شخصى از كفّار بدتر باشد زيرا كفر باطنى و نفاق ظاهرى را در خود جمع كرده است.
2 - ريا در اصل عبادات با قبول واقعى اصول دين مثل ريا در نماز، زكات، حجّ و جهاد اين مرتبه از مرتبه اول ضعيفتر است.
3 - ريا به وسيله نوافل و مستحباتى كه اگر آنها را ترك كند مرتكب گناهى نشده ولى اگر در خلوت باشد در انجام آنها تنبلى و كسالت مىورزد و در ميان مردم براى انجام آنها شوق پيدا مىكند.
قسم دوم ريا در اوصاف عبادات
اين قسم نيز داراى سه مرتبه است:
1 - ريا در كارهايى كه با ترك آنها عبادت باطل مىشود مثل كسى كه اگر تنها باشد قرائت و ركوع و سجود نمازش را سريع انجام مىدهد ولى در بين مردم آنها را به طور كامل به جا مىآورد.
2 - ريا در كارهايى كه با ترك آنها عبادت ناقص نمىشود ولى در حكم تتمه و تكمله عبادت هستند، مثل طولانىتر كردن ركوع و سجود از حد معمول، طولانىتر كردن قيام، مرتب ايستادن، طول دادن قرائت و تأنّى در قرائت و اذكار نماز.
3 - ريا به وسيله اضافاتى كه از اصل عبادت خارجند مثل حاضر شدن در جماعت قبل از ديگران، ايستادن در صف اول و دست راست امام و امثال آن.
درجات ركن سوم (هدف ريا)
اهدافى كه انسان براى رسيدن به آنها رياء مىكند در سه مرتبه قرار دارند:
1 - اولين و شديدترين مرتبه آن است كه انسان به خاطر آن عبادت كند كه فرصتى بدست آورد كه در آن معصيت كند مثل كسى كه با انجام عبادات و مستحبّات و خوددارى از خوردن شبههناك اظهار ورع و تقوى مىكند بدين اميد كه به امانت و درست كارى معروف شود و منصبى چون قضاوت و سرپرستى اوقاف، وصايا و ايتام به او تفويض شود كه بتواند در آن سوء استفاده نمايد.
2 - اينكه منظورش از ريا رسيدن به امرى مباح از امور دنيوى باشد مثل دست يافتن به مالى يا ازدواج با زنى كه در غير اين صورت موفق به ازدواج با او نمىشود.
3 - اينكه هدفش از ريا اين باشد كه با ديده نقص به او ننگرند و او را از خواص به شمار آورند مثل كسى كه با عجله در حال حركت است و چون كسى او را مىبيند از ترس اينكه بگويند بىوقار است سرعتش را كم مىكند. يا بدون توجه شوخى مىكند ولى به خاطر اينكه او را كوچك نشمرند به دنبال شوخى استغفار مىكند و اظهار حزن كرده آه مىكشد [1].
تقسيم ريا
«آنچه تاكنون ذكر شد تقسيم ريا به حسب شدت و ضعف بود كه از شدت و ضعف اركان آن ناشى مىشود».
(و اكنون ريا را به حسب ظهور و خفاء تقسيم مىكنيم) بنابراين تقسيم، ريا به چهار قسم منقسم مىشود.
1 - رياى جلىّ (آشكار).
2 - رياى خفىّ (پنهان).
3 - رياى اجلى (آشكارتر).
4 - رياى اخفى (پنهانتر).
رياى اجلى آن است كه صاحبش را به عمل وا مىدارد به طورى كه موجب و علت عمل است.
2 - رياى جلىّ كه از اجلى پنهانتر است، آن است كه صاحبش را به عمل وادار نمىكند ولى انجام عمل را برايش آسانتر مىكند مثلا كسى كه اهل نماز شب است ولى بيدار شدن براى او مشكل است در صورتى كه گرفتار اين مرتبه ريا باشد هنگامى كه مهمان دارد براى بيدار شدن آمادگى بيشترى پيدا مىكند.
3 - رياى خفىّ كه مرتبه بعد از رياى جلىّ است آن است كه عمل خود را با اظهار شمايل به ديگران ارائه دهد مثل اظهار لاغرى و رنگ زردى، آهسته صحبت كردن، خشكى دهان، آثار اشك در صورت و غالب شدن چرت كه همگى بر شب زنده دارى دلالت مىكنند.
4 - رياى اخفى كه پنهانترين نوع رياى است آن است كه صاحبش عمل خود را پنهان مىكند و نمىخواهد كه ديگران از آن اطلاع پيدا كنند و از ظهور عملش خوشحال نمىشود ولى از ديگران انتظار سلام و احترام دارد و دوست دارد او را بستايند و در رفع حوائج او كوشا باشند و چون وارد مجلسى مىشود براى او جا باز كنند و اگر كسى در اين امور كوتاهى كند ناراحت مىشود.
و تمام اين انتظارات را به خاطر عباداتش دارد به طورى كه اگر آن عبادات را انجام نمىداد اين توقعات را نداشت.
در اينجا ممكن است سؤالى مطرح شود و آن اينكه: ما مىبينيم كسى نيست كه از ظاهر شدن اعمالش خوشحال نشود پس آيا تمام مردم رياكارند؟ جواب: هر سرور و فرحى ريا نيست بلكه سرور داراى اقسامى است كه فقط بعضى از آنها رياء و مذموم و باقى پسنديده و محمودند.
1 - گاهى انسان عملش را مخفى مىكند و آن را فقط به خاطر خدا انجام مىدهد ولى هنگامى كه مردم از آن اطلاع مىيابند خوشحال مىشود زيرا مىداند با خواست خدا اعمالش ظاهر شده و خدا باعث اطلاع مردم شده است از اين جهت پىمىبرد كه خداوند به او نظر لطف و مرحمت دارد لذا خوشحال مىشود، اين خوشحالى به خاطر نظر لطفى است كه خداوند متعال در حق او داشته است نه به خاطر ستايش مردم و پيدا كردن منزلت در قلوب آنان اين سرور اشكالى ندارد.
و خداى متعال مىفرمايد:قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ برَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا 10: 58[1].
2 - گاهى از اين معنى استدلال مىكند كه همانطور كه خدا در اين دنيا كارهاى نيكش را آشكار و كارهاى زشتش را مستور نموده است معلوم مىشود كه در قيامت با او چنين معاملهاى مىكند.
همانطور كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد: هر بندهاى كه خدا در دنيا بر او پرده پوشى كند در آخرت نيز بر زشتيهايش پرده خواهد پوشاند [1].
بنابراين خوشحالى او در صورت اول از اين است كه عملش مورد قبول واقع شده و در صورت دوم از رفتارى است كه در آينده (آخرت) با او مىشود.
3 - گاهى سرور و فرحش به اين خاطر است كه مىبيند هر كس از اين عمل آگاه شود از او پيروى خواهد كرد و بدين جهت اجرش چند برابر مىشود و علاوه بر اين كه اجر عمل نهانى نصيبش شده اجر و پاداش عمل ظاهرى را نيز بدست آورده است و او به مقتضاى حديث نبوى با هر كس كه پيرويش كند در اجر و ثواب شريك است و به اندازه او پاداش مىگيرد بدون اين كه از اجر عمل كننده چيزى كاسته شود.
4 - گاهى انسان از اين خوشحال مىشود كه مىبيند آنها يك بنده مطيع و عابد را دوست دارند و او را «به خاطر اطاعتش» مىستايند پس معلوم مىشود كه خود، مطيع هستند و قلبا ميل به طاعت دارند در روايت است كه مردى به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: يا رسول اللّه عملم را پنهان مىكنم و دوست ندارم كسى از آن مطلع شود ولى چون كسى اطلاع مىيابد خوشحال مىشوم.
حضرت فرمود: براى تو دو پاداش هست پاداش عمل پنهانى و پاداش عمل آشكار.
از امام باقر عليه السّلام درباره مردى كه عمل خيرى انجام مىدهد و چون ديگران او را مىبينند خوشحال مىشود، سؤال شد.
فرمود: اشكال ندارد هر كس دوست دارد خدا او را به خوبى در ميان مردم مشهور كند البته در صورتى كه عملش را به اين منظور انجام نداده باشد.
5 - امّا اگر سرور و فرح از آن جهت باشد كه در قلوب مردم منزلت پيدا مىكند و مردم او را مىستايند و بزرگ مىدارند و در رفع حوائجش مىكوشند و در برخوردها او را احترام مىكنند اين گونه سرور و خوشحالى، ريا و نكوهيده است.
پس معلوم شد كه هر سرورى ريا نيست.
تبصرة
يكى از اقسام ريا اين است كه انسان عمل آشكار را بر خلوت ترجيح دهد بعضى گفتهاند بر عكس اين حالت يعنى ترجيح خلوت بر جلوت هم ريا است زيرا اگر كسى فقط براى خدا عمل كند نبايد خلوت و جلوت برايش فرق داشته باشد.
يكى ديگر از اقسام ريا ترك عمل از ترس گرفتار شدن به ريا است كسى كه چنين عملى انجام مىدهد كار شيطان را آسان كرده و او را از افساد بىنياز نموده است.
تقسيمى ديگر از ريا
گاهى ريا در غير عبادات واقع مىشود.
اين گونه ريا گاهى واجب و گاهى مستحب است زيرا بر مؤمن واجب است كه آبروى خود را حفظ كند و كارى را كه عيب او محسوب مىشود انجام ندهد مثلا براى جوانمردان سزاوار نيست كه در معرض مشاهده ديگران مرتكب امور پست شوند اگر چه اين كارها در خلوت براى آنان جايز باشد و لذا در شريعت مقدس اسلام دستور داده شده كه انسان ظاهرش را تزئين كند، نعمت خدا را اظهار نمايد، فقر خود را كتمان و اظهار غنى نمايد.
در روايت است كه روزى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم براى رفتن بين اصحاب آماده مىشد در همين حال در ظرف آبى مىنگريست و عمامه و موهايش را صاف مىكرد.
عرض كردند: يا رسول اللّه شما هم از اين كارها مىكنيد؟ فرمود: بله خدا دوست دارد هنگامى كه بندهاى نزد برادرانش مىرود خود را براى آنها تزئين كند [1].
و أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: شما بايد خود را براى برادر مسلمانتان زينت دهيد همانطور كه براى غريبهاى كه دوست داريد شما را در بهترين شكل ببيند زينت مىدهيد [2].
و امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: لباس پاكيزه دشمن را خوار مىكند [3].
مواردى كه ذكر شد همه از موارد رياى پسنديده است.
فصل چهارم علّت ريا و راه معالجه آن
ريا در عبادات يا ناشى از اين است كه انسان هميشه دوست دارد از لذت ستايش برخوردار و از رنج نكوهش در امان باشد.
يا مولود طمعى است كه به مال مردم دارد.
علاج ريا به اين است كه انسان مضرّات رياء را بشناسد و بداند كه ريا چه مصالح باطنى را از او سلب مىكند و چه محروميتها كه در دنيا از توفيقات و در آخرت از قرب و منزلت نزد خدا براى او ببار مىآورد و چه عقابها و خواريها و غضبهايى نصيب او مىكند و بداند كه ريا كار به خسران دنيا و آخرت دچار مىشود چون در دنيا به خاطر مراعات قلوب مردم هميشه خاطرش مشوّش است و رضايت مردم هرگز حاصل نمىشود زيرا هر چه گروهى را پسنديده آيد گروهى ديگر را ناخوشايند است و هميشه رضايت بعضى از آنها در خشم بعضى ديگر نهفته است و هر كس رضايت آنها را با خشم خدا طلب كند خدا بر او خشم مىگيرد و آنها را بر او خشمناك مىكند.
و بداند كه تمام امور از جمله قلوب مردم در دست خداست و اوست كه هر گونه بخواهد آنها را مىگرداند.
پس هر كس بين خود و خدايش را اصلاح كند خدا بين او و مردم را اصلاح مىكند و هر كس خدايى را كه تمام امور به دست اوست براى رضايت مردمى كه نفع و ضرر، موت و حيات و نشر و حشر خود را مالك نيستند به غضب آورد واقعا سفيه و احمق است.
و چگونه طمع به اموال مردم باعث مىشود انسان عملى انجام دهد در حالى كه مىداند خداست كه قلوب را تسخير مىكند و به آنها اراده منع و بخشش مىدهد.
و مهما تكن عند امرئ من خليقة و ان خالها تخفى على النّاس تعلم
و هر گاه انسانى داراى خصلتى باشد آشكار مىشود اگر چه خيال كند از نظر مردم مخفى است و چه بسا خدا خبائث درونش را براى مردم آشكار كند و آنها هم از او بيزار شوند و بر او خشم گيرند و دچار خسران دنيا و آخرت شود همانطور كه در روز محشر در محضر تمام خلائق رازش فاش خواهد شد.
ولى اگر عملش را براى خدا خالص كند خدا اخلاصش را براى مردم آشكار مىكند و او را محبوب همه مىگرداند و ديگران را مسخّر او كرده زبانشان را به حمد و ثنايش مىگشايد.
اينها همه در حالى است كه در مدح آنها كمالى و در مذمتشان نقصى نيست و اگر واقعا انسان شوق ستايش دارد و از مذمّت و نكوهش مىهراسد به مدح ملائكه مقرّبين و بالاتر مدح پروردگار عالم دل ببندد و از مذمّت ملائكه و نكوهش پروردگار بترسد.
بعد از اين كه اينها را دانست خود را عادت دهد كه عباداتش را پنهان كند و آنها را در محل در بسته انجام دهد همان گونه كه كارهاى زشت را پنهان مىكند و به اطلاع خدا از عباداتش قانع باشد تا نفسش براى مطلع كردن ديگران با او منازعه نكند و چون مدتى بر اين حال مواظبت كند برايش آسان خواهد شد.
ولى بايد از خدا كمك بخواهد و با نفس خود مجاهده كند كه مجاهده بر عهده بنده و هدايت از خداست.«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ اللَّهُ لا يُضِيعُ اجَرَ الْمُحْسِنِينَ» 29: 69[1].