بحث درباره ريا در چند فصل منعقد مى‏شود
فصل اول نكوهش و حرمت رياء
خداى تعالى مى‏فرمايد:وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُراءُونَ و يَمْنَعُونَ الْماعُونَ 107: 4 - 7[1].
و مى‏فرمايد:يُراءُونَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ الا قَلِيلا 4: 142[2].
و مى‏فرمايد:كَالَّذِى يُنْفِقُ مالَهُ رآءَ النَّاسَ 2: 264[3].
و مى‏فرمايد:فَمَنْ كانَ يَرجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالحا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ احَدا 18: 110[4].
نبى گرامى اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم مى‏فرمايد: ترسناك‏ترين چيزى كه از آن بر شما مى‏ترسم شرك اصغر است.
عرض كردند: يا رسول اللّه شرك اصغر چيست؟ فرمود: ريا
آنگاه چنين فرمود: هنگامى كه در روز قيامت خداى تعالى پاداش عمل بندگان را مى‏دهد مى‏فرمايد: برويد سراغ كسانى كه در دنيا براى آنها ريا مى‏كرديد ببينيد آيا پاداشى دارند به شما بدهند، و فرمود: خداى تعالى مى‏فرمايد: هر كس عملى انجام دهد و ديگرى را در آن با من شريك كند تمام عمل را به شريكم مى‏دهم من از آن عمل بيزارم و از شرك بى‏نيازتر از هر بى‏نيازم [1].
و مى‏فرمايد: عملى را كه ذرّه‏اى ريا در آن باشد خدا نمى‏پذيرد [2].
و مى‏فرمايد: پائين‏ترين درجه ريا شرك است [3].
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى تعالى مى‏فرمايد: من بهترين شريكم هر كس در عملش ديگرى را با من شريك كند آن عمل را نمى‏پذيرم، من تنها عملى را مى‏پذيرم كه خالص باشد [4].
و مى‏فرمايد: رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: زمانى مى‏رسد كه مردم به خاطر طمع در دنيا داراى درونى پليد و برونى نيكو مى‏شوند، از ظاهر زيبايشان قصد پاداش گرفتن از خدا ندارند، دينشان ريائى است و هيچ ترسى ندارند خدا عقابى همه گير، شامل آنها مى‏كند و آنها چون غريق، دعا مى‏كنند و مستجاب نمى‏شود.
و باز مى‏فرمايد: رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: فرشتگان در كمال سرور و خوشحالى اعمال نيك بنده را بالا مى‏برند. چون عمل به بالا مى‏رسد خداى تعالى مى‏فرمايد: اين عمل را در سجّين قرار دهيد چون صاحبش آن را براى من انجام نداده است [5].
و أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: رياءكار سه نشانه دارد اگر مردم او را ببينند با نشاط مى‏شود و چون تنها شود كسالت او را فرا مى‏گيرد و دوست دارد در تمام كارهايش او را ستايش كنند [6].
و مى‏فرمايد: از خدا چنان بترسيد كه محتاج عذر خواهى نباشيد و بدون ريا و قصد شهرت عمل كنيد زيرا هر كس براى غير خدا عمل كند خدا او را به عملش واگذار مى‏كند [7].
امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: اعمالتان را براى خدا انجام دهيد و براى مردم كار نكنيد چه اينكه هر چه براى خدا انجام شود خدا مى‏پذيرد و آنچه براى مردم انجام شود به سوى خدا صعود نمى‏كند [1].
و مى‏فرمايد: هر ريايى شرك است بدرستى كه هر كس براى مردم عمل كند ثوابش بر مردم است و هر كس براى خدا عمل كند پاداشش بر خداست [2].
و باز آن بزرگوار در تفسير آيه شريفه«فَمَنْ كانَ يَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صالِحا وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ احَدا» 18: 110«».چنين مى‏فرمايد: گاهى انسان عملى نيك انجام مى‏دهد ولى نه براى رضاى خدا بلكه ميل دارد مردم بشنوند و او را بستايند، اين شخص همان كسى است كه در عبادت پروردگارش شرك ورزيده است.
سپس چنين اضافه كرد: هرگز بنده‏اى نيست كه در نهان كار خيرى كند و روزگار بگذرد مگر خدا برايش خيرى ظاهر كند و هرگز بنده‏اى نيست كه در نهان كار شرّى كند و روزگار بگذرد مگر اينكه خدا برايش شرّى ظاهر سازد.
و باز مى‏فرمايد: چه مى‏كند كسى كه نيكى را آشكار و بدى را پنهان مى‏كند آيا با خود فكر نمى‏كند كه واقعا چنين نيست در حالى كه خداى تعالى مى‏فرمايد:«بَلِ الانْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرةٌ» 75: 14[3] هرگاه باطن درست باشد ظاهر قوى مى‏شود [4].
فصل دوم حقيقت ريا - فرق بين ريا و سمعه - اقسام ريا
ريا از جهت لغوى از رؤيت مشتق شده است و به معنى طلب منزلت و مقام در قلوب مردم به وسيله ارائه اعمال نيك مى‏باشد.
و سمعه لغة از سماع گرفته شده و به معنى طلب منزلت در قلوب مردم به وسيله انتشار موجبات منزلت است.
تعريف ريا
ريا عبارت است از اراده مقام و منزلت بوسيله اطاعت خداوند متعال بنا بر اين به چنين عابدى مرائى «ريا كار يا خودنما» و به مردمى كه عابد، عبادتش را به آنها مى‏نماياند تا جايى در دل آنها پيدا كند رائى و به عملى كه شخص ريا كار اظهار مى‏كند مرائى به «وسيله ريا» و به قصد اين شخص ريا مى‏گويند.
اقسام ريا
چيزهائى كه مى‏توان به وسيله آنها ريا كرد و به عبارت ديگر مى‏توانند مرائى به باشند بسيارند.
و در يك تقسيم كلّى مى‏توان آنها را به پنج قسم تقسيم كرد.
طبق اين تقسيم تمام وسائل ريا در اين اقسام جمع مى‏شوند:
1 - بدن 2 - هيئت و تركيب ظاهرى 3 - گفتار 4 - كردار 5 - پيروان و هر چيزى كه خارج از وجود شخص باشد طالبان دنيا معمولا به وسيله اين چند چيز ريا مى‏كنند ولى ريا و جاه طلبى به وسيله اعمالى كه عبادت شمرده نمى‏شوند آسان‏تر و ساده‏تر از ريا به وسيله عبادات است «چون در اين نوع ريا انسان كمتر مرتكب گناه مى‏شود».
قسم اول
قسم اول ريا در دين بوسيله بدن است‏
كه توسط لاغرى و رنگ زردى انجام مى‏شود هدف از اين كار اين است كه ديگران با ديدن اين حالت خيال كنند انسان در راه دين شديدا كوشا و در امر دين بسى محزون است و خوف آخرت بر وجودش غلبه نموده و خورد و خوابش را در ربوده است.
آهسته صحبت كردن و گود شدن حدقه چشم و خشكى لب به خاطر اظهار روزه‏دارى از همين باب است.
لذا حضرت عيسى بن مريم عليه السّلام مى‏فرمايد: هنگامى كه روزه مى‏گيريد سرتان را روغن بزنيد، موهايتان را شانه كنيد و در چشم سرمه بكشيد.
دستور به اين موارد به خاطر اين است كه عابد در معرض خطر ريا است. قسم دوم
قسم دوم ريا به وسيله هيئت و قيافه است‏
مثل درهم كردن موى سر، تراشيدن شارب، پائين انداختن سر در موقع راه رفتن، آهسته حركت كردن، باقى گذاردن اثر سجده در پيشانى و پوشيدن لباسهاى خشن، كوتاه و وصله‏دار براى اينكه اظهار كند تابع سنّت است و توجهى به دنيا ندارد. قسم سوم
قسم سوم ريا به وسيله گفتار است‏
مثل موعظه، تذكر، گفتن سخنان حكيمانه، حفظ اخبار و احاديث، جنباندن لب در حضور مردم، امر به معروف و نهى از منكر در ملأ عام و امثال آن. قسم چهارم
قسم چهارم ريا به وسيله اعمال است‏
مثل طول دادن اجزاء نماز از قبيل قيام، ركوع، سجده و پايين انداختن سر، اظهار بى توجهى و امثال آن. قسم پنجم
قسم پنجم ريا به وسيله دوستان، ملاقات كنندگان و همنشينان است‏
مثل اين كه با كسانى از قبيل علما، عبّاد، زهّاد و فقرا و مساكين رفت آمد كند يا كارى كند كه مردم، زياد به او مراجعه كنند تا بدينوسيله نشان دهد كه رتبه دينى‏اش بالا است.
فصل سوم درجات ريا
براى تحقق ريا سه چيز لازم است كه اركان ريا ناميده مى‏شوند.
1 - قصد و نيّت ريا 2 - وسيله ريا يا مرائى به
3 - چيزى كه انسان به خاطر آن ريا مى‏كند كه در اصطلاح مرائى لاجله ناميده مى‏شود «هدف ريا» هر كدام از اين سه ركن داراى درجات و مراتبى هستند كه با شدت و ضعف آنها ريا شدّت و ضعف مى‏يابد.
درجات ركن اول (قصد ريا)
قصد ريا چهار درجه دارد اولين و شديدترين درجه، آن است كه انسان از انجام عبادت اصلا قصد ثواب نداشته باشد مثل كسى كه بين مردم نماز واجب يا مستحبّ مى‏خواند ولى اگر تنها باشد آن را ترك مى‏كند.
درجه دوم آن است كه اهمّ قصدش ريا و خودنمائى باشد و بطور تبعى و در حاشيه كمى هم به ثواب و پاداش الهى توجه داشته باشد.
درجه سوم اين است كه انتظار ثواب به همان اندازه در او ايجاد انگيزه مى‏كند كه قصد خودنمائى دخالت دارد به عبارت ديگر قصد ريا و نيّت ثواب به طور مساوى وجود داشته باشند به طورى كه اگر يكى از آنها نباشد شخص به عبادت بر انگيخته نمى‏شود.
و آخرين و ضعيف‏ترين درجات قصد ريا آن است كه نيت خودنمائى نشاط بيشترى در او ايجاد مى‏كند و قصد ثوابش را تقويت مى‏كند به طورى كه اگر نبود باز هم عبادتش را انجام مى‏داد.
اين چهار مرتبه درجات و مراحل قصد ريا هستند كه همگى حرام و موجب بطلان اعمال مى‏شوند دليل اين مطلب آيات و رواياتى است كه در صدر بحث ذكر شد از قبيل حديث قدسى شريف:
من بى‏نيازترين بى‏نيازها از شركم.
و آيه شريفه:وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ ربّه احدا 18: 110«».
و كلام گهربار أمير المؤمنين عليه السّلام در توصيف رياكار: در خلوت كسل مى‏شود و در بين مردم به نشاط مى‏آيد [1].
[1]يكسل في الخلوة و ينشط عند النّاس.
درجات ركن دوم - وسيله ريا (مرائى به)
وسايل ريا عبارت از طاعات و عبادات است كه به دو دسته تقسيم مى‏شوند.
1 - ريا در اصل عبادات.
2 - ريا در اوصاف عبادات
قسم اول ريا در اصل عبادات‏
اين قسم خود داراى سه مرتبه است:
1 - ريا در اصل ايمان كه شديدترين نوع ريا است و صاحبان اين گونه ريا از منافقين محسوب مى‏شوند كه وعده عذاب ابدى به آنها داده شده و چه بسا چنين شخصى از كفّار بدتر باشد زيرا كفر باطنى و نفاق ظاهرى را در خود جمع كرده است.
2 - ريا در اصل عبادات با قبول واقعى اصول دين مثل ريا در نماز، زكات، حجّ و جهاد اين مرتبه از مرتبه اول ضعيف‏تر است.
3 - ريا به وسيله نوافل و مستحباتى كه اگر آنها را ترك كند مرتكب گناهى نشده ولى اگر در خلوت باشد در انجام آنها تنبلى و كسالت مى‏ورزد و در ميان مردم براى انجام آنها شوق پيدا مى‏كند.
قسم دوم ريا در اوصاف عبادات‏
اين قسم نيز داراى سه مرتبه است:
1 - ريا در كارهايى كه با ترك آنها عبادت باطل مى‏شود مثل كسى كه اگر تنها باشد قرائت و ركوع و سجود نمازش را سريع انجام مى‏دهد ولى در بين مردم آنها را به طور كامل به جا مى‏آورد.
2 - ريا در كارهايى كه با ترك آنها عبادت ناقص نمى‏شود ولى در حكم تتمه و تكمله عبادت هستند، مثل طولانى‏تر كردن ركوع و سجود از حد معمول، طولانى‏تر كردن قيام، مرتب ايستادن، طول دادن قرائت و تأنّى در قرائت و اذكار نماز.
3 - ريا به وسيله اضافاتى كه از اصل عبادت خارجند مثل حاضر شدن در جماعت قبل از ديگران، ايستادن در صف اول و دست راست امام و امثال آن.
درجات ركن سوم (هدف ريا)
اهدافى كه انسان براى رسيدن به آنها رياء مى‏كند در سه مرتبه قرار دارند:
1 - اولين و شديدترين مرتبه آن است كه انسان به خاطر آن عبادت كند كه فرصتى بدست آورد كه در آن معصيت كند مثل كسى كه با انجام عبادات و مستحبّات و خوددارى از خوردن شبهه‏ناك اظهار ورع و تقوى مى‏كند بدين اميد كه به امانت و درست كارى معروف شود و منصبى چون قضاوت و سرپرستى اوقاف، وصايا و ايتام به او تفويض شود كه بتواند در آن سوء استفاده نمايد.
2 - اينكه منظورش از ريا رسيدن به امرى مباح از امور دنيوى باشد مثل دست يافتن به مالى يا ازدواج با زنى كه در غير اين صورت موفق به ازدواج با او نمى‏شود.
3 - اينكه هدفش از ريا اين باشد كه با ديده نقص به او ننگرند و او را از خواص به شمار آورند مثل كسى كه با عجله در حال حركت است و چون كسى او را مى‏بيند از ترس اينكه بگويند بى‏وقار است سرعتش را كم مى‏كند. يا بدون توجه شوخى مى‏كند ولى به خاطر اينكه او را كوچك نشمرند به دنبال شوخى استغفار مى‏كند و اظهار حزن كرده آه مى‏كشد [1].
تقسيم ريا
«آنچه تاكنون ذكر شد تقسيم ريا به حسب شدت و ضعف بود كه از شدت و ضعف اركان آن ناشى مى‏شود».
(و اكنون ريا را به حسب ظهور و خفاء تقسيم مى‏كنيم) بنابراين تقسيم، ريا به چهار قسم منقسم مى‏شود.
1 - رياى جلىّ (آشكار).
2 - رياى خفىّ (پنهان).
3 - رياى اجلى (آشكارتر).
4 - رياى اخفى (پنهان‏تر).
رياى اجلى آن است كه صاحبش را به عمل وا مى‏دارد به طورى كه موجب و علت عمل است.
2 - رياى جلىّ كه از اجلى پنهانتر است، آن است كه صاحبش را به عمل وادار نمى‏كند ولى انجام عمل را برايش آسانتر مى‏كند مثلا كسى كه اهل نماز شب است ولى بيدار شدن براى او مشكل است در صورتى كه گرفتار اين مرتبه ريا باشد هنگامى كه مهمان دارد براى بيدار شدن آمادگى بيشترى پيدا مى‏كند.
3 - رياى خفىّ كه مرتبه بعد از رياى جلىّ است آن است كه عمل خود را با اظهار شمايل به ديگران ارائه دهد مثل اظهار لاغرى و رنگ زردى، آهسته صحبت كردن، خشكى دهان، آثار اشك در صورت و غالب شدن چرت كه همگى بر شب زنده دارى دلالت مى‏كنند.
4 - رياى اخفى كه پنهان‏ترين نوع رياى است آن است كه صاحبش عمل خود را پنهان مى‏كند و نمى‏خواهد كه ديگران از آن اطلاع پيدا كنند و از ظهور عملش خوشحال نمى‏شود ولى از ديگران انتظار سلام و احترام دارد و دوست دارد او را بستايند و در رفع حوائج او كوشا باشند و چون وارد مجلسى مى‏شود براى او جا باز كنند و اگر كسى در اين امور كوتاهى كند ناراحت مى‏شود.
و تمام اين انتظارات را به خاطر عباداتش دارد به طورى كه اگر آن عبادات را انجام نمى‏داد اين توقعات را نداشت.
در اينجا ممكن است سؤالى مطرح شود و آن اينكه: ما مى‏بينيم كسى نيست كه از ظاهر شدن اعمالش خوشحال نشود پس آيا تمام مردم رياكارند؟ جواب: هر سرور و فرحى ريا نيست بلكه سرور داراى اقسامى است كه فقط بعضى از آنها رياء و مذموم و باقى پسنديده و محمودند.
1 - گاهى انسان عملش را مخفى مى‏كند و آن را فقط به خاطر خدا انجام مى‏دهد ولى هنگامى كه مردم از آن اطلاع مى‏يابند خوشحال مى‏شود زيرا مى‏داند با خواست خدا اعمالش ظاهر شده و خدا باعث اطلاع مردم شده است از اين جهت پى‏مى‏برد كه خداوند به او نظر لطف و مرحمت دارد لذا خوشحال مى‏شود، اين خوشحالى به خاطر نظر لطفى است كه خداوند متعال در حق او داشته است نه به خاطر ستايش مردم و پيدا كردن منزلت در قلوب آنان اين سرور اشكالى ندارد.
و خداى متعال مى‏فرمايد:قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ برَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا 10: 58[1].
2 - گاهى از اين معنى استدلال مى‏كند كه همانطور كه خدا در اين دنيا كارهاى نيكش را آشكار و كارهاى زشتش را مستور نموده است معلوم مى‏شود كه در قيامت با او چنين معامله‏اى مى‏كند.
همانطور كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم مى‏فرمايد: هر بنده‏اى كه خدا در دنيا بر او پرده پوشى كند در آخرت نيز بر زشتيهايش پرده خواهد پوشاند [1].
بنابراين خوشحالى او در صورت اول از اين است كه عملش مورد قبول واقع شده و در صورت دوم از رفتارى است كه در آينده (آخرت) با او مى‏شود.
3 - گاهى سرور و فرحش به اين خاطر است كه مى‏بيند هر كس از اين عمل آگاه شود از او پيروى خواهد كرد و بدين جهت اجرش چند برابر مى‏شود و علاوه بر اين كه اجر عمل نهانى نصيبش شده اجر و پاداش عمل ظاهرى را نيز بدست آورده است و او به مقتضاى حديث نبوى با هر كس كه پيرويش كند در اجر و ثواب شريك است و به اندازه او پاداش مى‏گيرد بدون اين كه از اجر عمل كننده چيزى كاسته شود.
4 - گاهى انسان از اين خوشحال مى‏شود كه مى‏بيند آنها يك بنده مطيع و عابد را دوست دارند و او را «به خاطر اطاعتش» مى‏ستايند پس معلوم مى‏شود كه خود، مطيع هستند و قلبا ميل به طاعت دارند در روايت است كه مردى به پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد: يا رسول اللّه عملم را پنهان مى‏كنم و دوست ندارم كسى از آن مطلع شود ولى چون كسى اطلاع مى‏يابد خوشحال مى‏شوم.
حضرت فرمود: براى تو دو پاداش هست پاداش عمل پنهانى و پاداش عمل آشكار.
از امام باقر عليه السّلام درباره مردى كه عمل خيرى انجام مى‏دهد و چون ديگران او را مى‏بينند خوشحال مى‏شود، سؤال شد.
فرمود: اشكال ندارد هر كس دوست دارد خدا او را به خوبى در ميان مردم مشهور كند البته در صورتى كه عملش را به اين منظور انجام نداده باشد.
5 - امّا اگر سرور و فرح از آن جهت باشد كه در قلوب مردم منزلت پيدا مى‏كند و مردم او را مى‏ستايند و بزرگ مى‏دارند و در رفع حوائجش مى‏كوشند و در برخوردها او را احترام مى‏كنند اين گونه سرور و خوشحالى، ريا و نكوهيده است.
پس معلوم شد كه هر سرورى ريا نيست.
تبصرة
يكى از اقسام ريا اين است كه انسان عمل آشكار را بر خلوت ترجيح دهد بعضى گفته‏اند بر عكس اين حالت يعنى ترجيح خلوت بر جلوت هم ريا است زيرا اگر كسى فقط براى خدا عمل كند نبايد خلوت و جلوت برايش فرق داشته باشد.
يكى ديگر از اقسام ريا ترك عمل از ترس گرفتار شدن به ريا است كسى كه چنين عملى انجام مى‏دهد كار شيطان را آسان كرده و او را از افساد بى‏نياز نموده است.
تقسيمى ديگر از ريا
گاهى ريا در غير عبادات واقع مى‏شود.
اين گونه ريا گاهى واجب و گاهى مستحب است زيرا بر مؤمن واجب است كه آبروى خود را حفظ كند و كارى را كه عيب او محسوب مى‏شود انجام ندهد مثلا براى جوانمردان سزاوار نيست كه در معرض مشاهده ديگران مرتكب امور پست شوند اگر چه اين كارها در خلوت براى آنان جايز باشد و لذا در شريعت مقدس اسلام دستور داده شده كه انسان ظاهرش را تزئين كند، نعمت خدا را اظهار نمايد، فقر خود را كتمان و اظهار غنى نمايد.
در روايت است كه روزى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم براى رفتن بين اصحاب آماده مى‏شد در همين حال در ظرف آبى مى‏نگريست و عمامه و موهايش را صاف مى‏كرد.
عرض كردند: يا رسول اللّه شما هم از اين كارها مى‏كنيد؟ فرمود: بله خدا دوست دارد هنگامى كه بنده‏اى نزد برادرانش مى‏رود خود را براى آنها تزئين كند [1].
و أمير المؤمنين عليه السّلام فرمود: شما بايد خود را براى برادر مسلمانتان زينت دهيد همانطور كه براى غريبه‏اى كه دوست داريد شما را در بهترين شكل ببيند زينت مى‏دهيد [2].
و امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد: لباس پاكيزه دشمن را خوار مى‏كند [3].
مواردى كه ذكر شد همه از موارد رياى پسنديده است.
فصل چهارم علّت ريا و راه معالجه آن‏
ريا در عبادات يا ناشى از اين است كه انسان هميشه دوست دارد از لذت ستايش برخوردار و از رنج نكوهش در امان باشد.
يا مولود طمعى است كه به مال مردم دارد.
علاج ريا به اين است كه انسان مضرّات رياء را بشناسد و بداند كه ريا چه مصالح باطنى را از او سلب مى‏كند و چه محروميتها كه در دنيا از توفيقات و در آخرت از قرب و منزلت نزد خدا براى او ببار مى‏آورد و چه عقابها و خواريها و غضبهايى نصيب او مى‏كند و بداند كه ريا كار به خسران دنيا و آخرت دچار مى‏شود چون در دنيا به خاطر مراعات قلوب مردم هميشه خاطرش مشوّش است و رضايت مردم هرگز حاصل نمى‏شود زيرا هر چه گروهى را پسنديده آيد گروهى ديگر را ناخوشايند است و هميشه رضايت بعضى از آنها در خشم بعضى ديگر نهفته است و هر كس رضايت آنها را با خشم خدا طلب كند خدا بر او خشم مى‏گيرد و آنها را بر او خشمناك مى‏كند.
و بداند كه تمام امور از جمله قلوب مردم در دست خداست و اوست كه هر گونه بخواهد آنها را مى‏گرداند.
پس هر كس بين خود و خدايش را اصلاح كند خدا بين او و مردم را اصلاح مى‏كند و هر كس خدايى را كه تمام امور به دست اوست براى رضايت مردمى كه نفع و ضرر، موت و حيات و نشر و حشر خود را مالك نيستند به غضب آورد واقعا سفيه و احمق است.
و چگونه طمع به اموال مردم باعث مى‏شود انسان عملى انجام دهد در حالى كه مى‏داند خداست كه قلوب را تسخير مى‏كند و به آنها اراده منع و بخشش مى‏دهد.
                         و مهما تكن عند امرئ من خليقة            و ان خالها تخفى على النّاس تعلم‏
و هر گاه انسانى داراى خصلتى باشد آشكار مى‏شود اگر چه خيال كند از نظر مردم مخفى است و چه بسا خدا خبائث درونش را براى مردم آشكار كند و آنها هم از او بيزار شوند و بر او خشم گيرند و دچار خسران دنيا و آخرت شود همانطور كه در روز محشر در محضر تمام خلائق رازش فاش خواهد شد.
ولى اگر عملش را براى خدا خالص كند خدا اخلاصش را براى مردم آشكار مى‏كند و او را محبوب همه مى‏گرداند و ديگران را مسخّر او كرده زبانشان را به حمد و ثنايش مى‏گشايد.
اين‏ها همه در حالى است كه در مدح آنها كمالى و در مذمتشان نقصى نيست و اگر واقعا انسان شوق ستايش دارد و از مذمّت و نكوهش مى‏هراسد به مدح ملائكه مقرّبين و بالاتر مدح پروردگار عالم دل ببندد و از مذمّت ملائكه و نكوهش پروردگار بترسد.
بعد از اين كه اين‏ها را دانست خود را عادت دهد كه عباداتش را پنهان كند و آنها را در محل در بسته انجام دهد همان گونه كه كارهاى زشت را پنهان مى‏كند و به اطلاع خدا از عباداتش قانع باشد تا نفسش براى مطلع كردن ديگران با او منازعه نكند و چون مدتى بر اين حال مواظبت كند برايش آسان خواهد شد.
ولى بايد از خدا كمك بخواهد و با نفس خود مجاهده كند كه مجاهده بر عهده بنده و هدايت از خداست.«وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ اللَّهُ لا يُضِيعُ اجَرَ الْمُحْسِنِينَ» 29: 69[1].