سفرنامه سالكان
شاهدان سالك كوى، وسالكان شاهد غيب وشهود، مراحل سفر را به چهار
مرحله تقسيم كرده اند كه در تمام مراحل آن «حق » حضور دارد.
اول: سفر از خلق به حق واز كثرت به وحدت.
دوم: سير از حق به حق وسفر در درياى وحدت وشهود اسماء واوصافِ همان
واحد يگانه ويكتا.
سوم: سفر از حقّ به خلق واز وحدت به كثرت آثار وافعال.
وچهارم: سير از خلق به خلق با صحابت حقّ وسفر از كثير به كثير در
صحبت واحد يگانه.
مراحل ياد شده عهده دار ترسيم خطوط كلى ولايت وآثار ولايى آن مى باشد
وهمسفران اين سفر اعم از زن ومردند. در اين وَفْد به سوى حقّ هيچ فرقى
بين مذكر ومؤنث نيست، وآنچه در سفر سوم وچهارم مطرح است همانا
درجات گوناگون ولايت است كه هرگز بين زن ومرد در آن تفاوتى راه نداشته،
چه اين كه لازمه وصول به اين درجات يا ملزوم آن، نبوت ورسالت تشريعى
نيست. يعنى سفر سوم وچهارم بدون نبوت ورسالت هم تامين مى شود، چون
رجوع از حق به خلق وبرگشت از وحدت به كثرت، گرچه نبوت اِنبائى و
تعريفى را به همراه دارد ولى مستلزم نبوّت ورسالت تشريعى نمى باشد.
بنابراين آنچه زن از آن محروم است يعنى نبوت ورسالت تشريعى، لازمه
برگشت از حقّ به سوى خلق نيست وآنچه لازمه اين برگشت است، يعنى نبوّت
اِنبائى وتعريفى بين زن ومرد فرقى نيست. وهمين عدم تمييز بين اين دو مطلب
عميق مايه داورى محروميت زن از سفر سوم وچهارم شده است. غرض آن
كه پشتوانه نبوت ورسالت همانا ولايت است ودر ولايت هيچ امتيازى بين زن
ومرد نيست گرچه در برخى از آثار اجرايى آن كه همان نبوّت ورسالت تشريعى
است بين اين دو صنف فرق است.
منازل سیر و سلوک
در كتب عرفانى درباره اين منازل و مقامات به تفصيل بحث شده است ابن سینا
در اشارات می گوید:« اول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الارادة و
هو مايعترى المستبصر باليقين البرهانى اوالساكن النفس الى العقد الايمانى
من الرغبة فى اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره الى القدس لينال من روح
الاتصال.
اولين منزل سير و سلوك عارفان آن چيزى است كه آنان را «اراده » مى نامند
و آن عبارت است از نوعى شوق و رغبت كه در اثر برهان يا تعبد و ايمان در
انسان براى چنگ زدن به دستگيره با استحكام حقيقت پديد مى آيد، آنگاه روح
و ضمير به جنبش مى آيد تا به اتصال به حقيقت دست يابد. عرفا اولا به اصلى
معتقدند كه با اين جمله بيان مى كنند: «النهايات هى الرجوع الى البدايات».
پايانها بازگشت به آغازها است
عرفا به طور کلی به چهار سير معتقدند: سير من الخلق الى الحق، سير بالحق
فى الحق، سير من الحق الى الخلق بالحق، سير فى الخلق بالحق.
سير اول از مخلوق است به خالق. سير دوم در خود خالق است، يعنى در اين
مرحله با صفات و اسماء الهى آشنا مى شود و بدانها متصف مى گردد. در
سفر سوم بار ديگر به سوى خلق باز مى گردد بدون آنكه از حق جدا شود،
يعنى در حالى كه با خدا است به سوى خلق براى ارشاد و دستگيرى و هدايت
باز مى گردد. سير چهارم سفر در ميان خلق است با حق. در اين سير عارف
با مردم و در ميان مردم است و به تمشيت امور آنها مى پردازد براى آنكه آنها
را به سوى حق سوق دهد. خواجه نصير الدين طوسى در شرح اشارات گفته
است بوعلى سفر اول عرفانى را در نه مرحله بيان كرده است. سه مرحله
مربوط است به مبدا سفر، و سه مرحله مربوط است به عبور از مبدا به منتهى،
و سه مرحله ديگر مربوط است به مرحله وصول به مقصد. با تامل در كلام
شيخ اين نكته روشن مى شود.
اختلاف در عدد و ترتيب منازل سلوك
بر اصحاب ذوق و معرفت روشن است كه عرفا در عدد و ترتيب منازل سلوك
متفق القول نيستند : برخى يك، برخى دو، بعضى سه، برخى ديگر هفت، بعضى
هفتاد و كسانى يكصد منزل بر شمرده اند و بعضى تا هزار و حتى هفتاد هزار
نيز ادعا كرده اند.
اين راه را نهايت صورت كجا توان بست
كز صد هزار منزل بيش است در بدايت
البته غالبا اين راه را از يقظه آغاز و به وحدت منتهى دانسته اند و بى گمان
بسيارى از نظرات باهم قابل جمع هستند هر چند راههاى سلوك و وصال به
شماره آفريدگان است، الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق (منسوب به پيامبر
(ص)، علم اليقين، ج 1، ص 14) خواجه نصير الدين طوسى در اوصاف
الاشراف منازل را از ايمان آغاز و با توحيد به پايان برده است ، اما خواجه
عبد الله انصارى در منازل السائرين يكصد منزل را مطرح نموده كه عبارتند:
1ـ يقظه. 2ـ توبه. 3ـ محاسبه. 4ـ انابه. 5ـ تفكر. 6ـ تذكر. 7ـ اعتصام. 8ـ فرار.
9ـ رياضت . 10ـ سماع. 11ـ حزن. 12ـ خوف. 13ـ اشفاق. 14ـ خشوع.
15ـ اخبات. 16ـ زهد. 17ـ ورع. 18ـ تبتل. 19ـ رجاء. 20ـ رغبت.
21ـ رعايت. 22 مراقبت. 23ـ حرمت. 24ـ اخلاص. 25ـ تهذيب. 26ـ استقامت.
27ـ توكل. 28ـ تفويض. 29ـ ثقه. 30ـ تسليم. 31ـ صبر. 32ـ رضا. 33ـ شكر.
34ـ حياء. 35ـ صدق. 36ـ ايثار. 37ـ خلق. 38ـ تواضع. 39ـ فتوت.
40ـ انبساط. 41ـ قصد. 42ـ عزم. 43ـ اراده. 44ـ ادب. 45ـ يقين. 46ـ انس.
47ـ ذكر. 48ـ فقر. 49 غنا. 50ـ مقام مراد . 51ـ احسان. 52ـ علم. 53ـ حكمت.
54ـ بصيرت. 55ـ فراست. 56ـ تعظيم. 57ـ الهام. 58ـ سكينه . 59ـ طمأنينه.
60ـ همت. 61ـ محبت. 62ـ غيرت. 63ـ شوق. 64ـ قلق. 65ـ عطش. 66ـ وجد.
67ـ دهشت. 68ـ هيمان. 69ـ برق. 70ـ ذوق. 71ـ لحظ. 72ـ وقت. 73ـ صفا.
74ـ سرور. 75ـ سر. 76ـ نفس. 77ـ غربت. 78ـ غرق. 79ـ غيبت. 80ـ تمكن.
81ـ مكاشفه. 82ـ مشاهده. 83ـ معاينه. 84ـ حيات. 85ـ قبض. 86ـ بسط.
87ـ سكر. 88ـ صحو. 89ـ اتصال. 90ـ انفصال. 91ـ معرفت. 92ـ فنا .
93ـ بقا. 94ـ تحقيق. 95ـ تلبيس. 96ـ وجود. 97ـ تجريد. 98ـ تفريد. 99ـ جمع.
.100توحيد .محقق طوسى در باب اول كتاب، به ترتيب درباره ايمان، ثبات،
نيت، صدق، انابه، و اخلاق بحث مى كند و اين امور شش گانه را از مقدمات
و مبادى سير و سلوك مى داند نه خود آن.