48 مطلب از استاد آیت الله جوادی آملی در مقوله عرفان واخلاق08
48 مطلب از استاد آیت الله جوادی آملی در مقوله عرفان واخلاق08
47. از نظر عرفانی حقیقت مرگ چیست؟
جواب :
مرگ عصاره زندگی انسان است. مسئله مرگ در فرهنگ انبیای الهی به معنی مردن انسان نیست؛ بلكه مرگ به معنی میراندن مرگ است كه بین این دو مسئله فرق بسیار است، زیرا كسی كه میگوید من میمیرم و نابود میشوم، یا پوچ خواهد بود یا بیبند و بار، یا همیشه نا امید است یا باری به هر جهت، زیرا در نظر او پایان زندگی نابودی است، پس باید از لذت زودگذر دنیا استفاده كرد؛ برای او حلال و حرام، زشت و زیبا، غیرت و مسئولیت و بیتعهدی یكسان است. او میگوید: عاقبت زندگی نابودی است.
انبیا به ما آموختهاند كه انسان مرگ را میمیراند، و آن را تسلیم خود میكند. قرآن كریم وقتی از مرگ سخن به میان میآورد، خطاب به ما میفرماید: «شما مرگ را میچشید»؛ ﴿كلّ نفسٍ ذائقة الموت﴾[1]، اگر انسان تشنه باشد، لیوانی آب یا شربت مینوشد؛ آیا شما این شربت را محو كردهاید، یا شربت شما را محو كرده است؟ شما این لیوان آب را از بین بردهاید یا این لیوان آب شما را؟ شما او را هضم كردید، یا او شما را؟ قرآن كریم میفرماید: انسان مرگ را میچشد.
مرگ به معنی تحول و تغییر است و انسان تغییر، تحول و دگرگونی را میچشد، و آن را محو میكند و خود به ثبات میرسد.
وانگهان نور به آفاق دمیم از دل خویش ٭٭٭٭ چون به خورشید رسیدیم غبار آخر شد
ما برای همیشه زندهایم؛ اگر بزرگان ادب پرور گفتهاند: ما وقتی میمیریم و به خورشید میرسیم و دیگر بیغبار زندگی میكنیم؛ یعنی ما به دار القراری میرسیم كه قرآن وعده داده است. اكنون ما در عالم حركت، سیّال و سیّاریم و در دار القرار آرام میگیریم. ما مرگ را هضم میكنیم؛ نه اینكه مرگ ما را هضم كند و از بین ببرد.
مرگ به معنی تحوّل، هجرت و جا به جا شدن است؛ ما به جایی میرسیم كه جا به جا شدن، تحول و دگرگونی را هضم میكنیم و به ثبات میرسیم. تفاوت این روحیه با آنچه مرگ را نابودی میداند، از زمین تا آسمان است.
آنچه شما در جوانهای غرب میبینید، پوچی و بیبند و باری است. آنها مرگ و پایان زندگی دنیایی را نابودی میدانند و خیال میكنند كه انسان چون درختی است كه خشك میشود و از بین میرود، چون خود اكنون یك زندگی گیاهی دارند؛ یعنی خوب خرامانند، تغذیه میكنند، بالندهاند، رشد میكنند و... كسی كه در اندازه یك حیات گیاهی فكر میكند، پایانی جز حیرانی ندارد و پس از 60 یا 70 سال زندگی، یا احساس پوچی میكند یا باری به هر جهت میشود؛ امّا اگر جهانبینی انسان این بود كه «مرغ باغ ملكوتم» و وقتی میمیرم، این قفس میشكند و از قفس تن و طبیعت آزاد میشوم و به ملكوت پر میكشم، به این بیان قرآنی میرسد: ﴿وَ سارعوا إلی مغفرةٍ من ربّكم و جنّة عرضها السموات والأرض... ﴾.[2] در روایات آمده است كه اگر تمام اهل زمین مهمان یك بهشتی باشند، باز هم او جا دارد[3]، یعنی خانه او آنقدر وسیع است كه اگر شش میلیارد جمعیت كره زمین مهمان او باشند، باز هم جا دارد.
روح ما فوق العاده وسیع است؛ ما در این پیكر خاكی خلاصه نمیشویم. این پیكر خاكی گوشهای از آن حیات انسانی است. انسان نباید این عظمت را بیهوده به هدر بدهد و رایگان بفروشد. انشاءاللّه وجود مبارك ولی عصر(ارواحنا فداه) این معانی را برای ما تبیین میكنند.
پس اگر برای ما روشن شد كه ما مرگ را میمیرانیم، نه میمیریم، تحول و دگرگو نی را از پای در میآوریم، نه از پا درمیافتیم، آن گاه درست میاندیشیم و میگوییم كه هر كاری كه انجام میدهیم، باید با ابد و ابدیت ما سازگار باشد. وجود مبارك ولیعصر(عج) هنگام ظهور این معارف را به ما القا میكند. وقتی این معارف به ما القا شد، امور مادی دیگر جاذبهای برای ما ندارد. آنگاه نه ظلم میكنیم، و نه زیر بار ظلم میرویم. چنین جهانی پر از عدل و داد میشود. اولین كار حضرت نیز تقویت بنیه فرهنگی جامعه است؛ یعنی جهانبینی باز به انسان میدهد.
بزرگان ما آنچنان بر مرگ مسلط هستند كه میگویند: ای مرگ! اگر نمردهای، مرا دریاب؛ مبارز میطلبند. یك پهلوان جهانی برای مبارزه، جهان پهلوان میطلبد. این مرگ كجاست كه من او را از پای درآورم. ای مرگ اگر نمردهای مرا دریاب. چون من میخواهم از این زندان آزاد بشوم.
مرغ باغ ملكوتم نیم از عالم خاك ٭٭٭٭ چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم[4]
من میخواهم از این زندان بیرون بیایم؛ پس ما با این انگیزه و این جهان بینی همراه هستیم.
[1]ـ سوره انبیاء، آیه 35.
[2]ـ سوره آل عمران، آیه 133.
[3]ـ ر.ك: تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 246.
[4]ـ منسوب به مولوی.
48. نقش استاد اخلاق و مرشد در تكامل انسان چیست؟
جواب :
اگر استاد و مربی پیدا شود كه نقش مهمی دارد. آن كه یافت مینشود آنم آرزوست. بعضی درس اخلاق میگویند، بعضی معلم اخلاقاند، بعضی راهنما هستند. این راهنما یا استاد، گذشته از اینكه كلیات و تئوری را میداند باید روانشناس خوبی هم باشد تا خصوصیات اشخاص مختلف را درك كند. بعضی از كارهاست كه برای یك شخص خوب است و برای دیگری بد. داروها همهاش برای همه افراد خوب نیست. دارویی كه برای یك نفر شفا است برای دیگری سمّ است. بعضی از پژوهشگران پزشكی ٢٥٠٠ نوع سر درد كشف كردهاند (حدود ١١ سال قبل) و شاید الآن به ٥٠٠٠ رسیده باشد این فقط یك گوشه از بدن است، روح كه اسرار اعجابآمیزتری دارد. خلاصه كسی باید استاد و راهنما باشد كه خصوصیات روحی آدم را بداند، بگوید فلان كار برای تو این گونه خوب است برای فلانی آن گونه. اگر واقعاً كسی باشد كه این خصوصیات را داشته باشد و لحظه به لحظه انسان را راهنمایی كند، نعمت خوبی است اما بسیار كم نصیب آدم میشود
49. راه كشف و شهود چیست؟ راه پیبردن به اسرار مردم چیست؟
جواب :
راه كشف و شهود را قرآن كریم اینگونه مشخص كرد: ”كلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الیَقینِ لَتَرَوُنَّ الجَحیم“.(١) شما اگر معارف دین را با برهان و یقین بدانید و به آن عمل كنید، هم اكنون كه در دنیا هستید جهنم را میبینید؛ بعد از مرگ كافران هم جهنم را میبینند و میگویند: ”ربّنا اَبْصَرْنا وَسَمِعْنا“(٢). افرادی مثل حارثة بن مالك كه مرحوم كلینی در اصول كافی قصه آن را نقل میكند در محضر رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میگفتند: گویا با ما عرش و بهشت و دوزخ و اهلشان را میبینیم. اگر ما واقعاً به آنچه كه از حلال و حرام میدانیم عمل كنیم و چشم و گوش و دست و پا و غیره را تطهیر كنیم و علم همراه با عمل صالح داشته باشیم به اینجا میرسیم. خلاصه راه كشف و شهود، بندگی خداست. پیبردن به اسرار مردم كار خوبی نیست، و آنهایی هم كه به این مرحله رسیدهاند مرتب از ذات اقدس اله مسئلت دارند كه اسرار مردم را بر آنها بپوشاند.
(١) سوره تكاثر، آیات ٥ ـ ٦. (٢) سوره سجده، آیه ١٢