تحول قدسی در زندگی حكیم جهانگیر خان قشقایی(ره)

تحول قدسی در زندگی حكیم
جهانگیر خان قشقایی(ره)
تولد یکی از کسانی که در سایه کرم قدسی خداوند راه یافت و نگین اهل محفل شد حكیم جهانگیر خان قشقایی(ره) بود. در اوصاف ایشان گویند که ایشان تا 40 سالگی اهل علوم و معارف معنوی نبوده و در تمول و بهره مندی، روزگار را در رفاه و سرگرمی می گذراند. جهانگیر خان قشقایی در سال 1243 هـ . ق. در خانوادهای تحصیل كرده به دنیا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ایل قشقایی، طایفة دره شوری، تیره جانبازلو و از ساكنان «وردشت» سمیرم[1] و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهای تابع سمیرم بود. تحصیل جهانگیرخان از هنگام تولد، در كنار مادرش میزیست و در اوایل كودكی خود از كوچ كردن با ایل، ممنوع بود.
شوق بسیاری به تحصیل داشت. چندی كه از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ایل در كوچ كردن ییلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصی برایش استخدام كرده بود كه در سفر به آموزش وی میپرداخت. استعداد و قابلیت وی در كسب علم تا حدی بود كه احساس كرد ماندن در ایل و حركت با آنها در كوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.[2] ورود به حوزة علمیه دربارة چگونگی گرایش و نحوة ورود حكیم جهانگیرخان قشقایی به حوزة علمیه، سخنانی گفته شده است كه در خور توجه است. استاد «قدسی» به نقل از «جلال الدین همایی»، فرزند میرزا ابوالقاسم محمد نصیر (همای شیرازی كه متخلص به «طرَب» بود)، دربارة جریان آشنایی حكیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان مینگارد: «در برخوردی كه بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی كه نام كامل او رضا قلی و متخلص به همای شیرازی بود) با حكیم قشقایی پیش میآید. حكیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا میشود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه میشود كه (این مرد میان سال) آیتی از هوش و درایت و ذكاوت است. به وی میگوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیر خان پاسخ میدهد: از خدا میخواهم. بدین ترتیب حكیم قشقایی( به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب میگردد و در سلك دانشوران علوم دینی جای میگیرد(.»[3]
صفای باطن و فطرت پاك آن حكیم الاهی بود كه چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. حكیم جهانگیر خان بعد از نصیحت «هما» به او میگوید: «نیكو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار نمودی. اكنون بگو چه باید كنم كه خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟»[4] آن عارف فرزانه چنان كه گفته شد، وی را توصیه به فراگیری دانش میكند.[5] همت بلند حكیم قشقایی سبب میشود كه بعد از گذشت 40 سال ـ كه بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیة عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حكمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیئت، بگذراند.[6] هم چنین نقل میكنند: «در حالی كه متأثر از گفتة شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده میكند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حركت میكنند و ادای احترام مینمایند. علت را جویا میشود؟ میگویند: وی یكی از علمای اصفهان است. حكیم جهانگیر خان در ارادهاش مصممتر میشود و با جدیت پی تحصیل دانش میرود.»[7]
استاد همایی در خصوص ارتباط پدرش با حكیم جهانگیر خان مینویسد: «طرب با جهانگیر خان رابطه دوستی و ارادتمندی داشت كه پیوند اصلی آن موروثی بود. به دلالت این كه همای شیرازی (عارف، شاعر) از جهت هدایت و تشویق و ترغیب جهانگیر خان به تحصیل و ترك زندگانی ایلی بر وی حقی بود.»[8] مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یكی از تابستانها كه ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیر خان نیز مانند سایر افراد ایل كه برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان میآمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و میخواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا(ی) اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی كار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفتة آن شخص به جهانگیر خان خیلی اثر كرد. او در مدرسة صدر حجرهای برای خود گرفت و با یك عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبهاش به جایی رسید كه یكی از بزرگان از حكما و فقها و مدرسین اصفهان شد.»[9] همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند تحصیل در اصفهان حكیم قشقایی در قسمت شرقی مدرسة صدر بازار اصفهان، حجره شمارة دوم بعد از ایوان سكونت داشت.[10]
او با آخوند كاشی (متوفا: 1332 هـ . ق.) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند. هر دو از شاگردان آقا محمد رضا قمشهای بودند. بعد از رحلت حكیم قشقایی، حكیم خراسانی و سپس آیت الله صادقی در این حجره تدریس میكردند.[11] هجرت به تهران جهانگیر خان كه سالها شاگرد علامه آقا محمد رضا قمشهای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به تهران میرود. او دربارة استادش میگوید: «همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به كرباس فروشهای سِدِهْ میماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت:میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران. در آن جا قهوهخانهای بود كه درویشی آن را اداره میكرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم كه بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر میخواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد كه از خود بیخود شدم، میخواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوت می، بشكند ابریق را.»[12] شیوه زندگی حكیم قشقایی از هنگامی كه وارد حوزة علمیه اصفهان شد، تا موقعی كه خاكیان را بدرود گفت، با همان لباس سادة ایل قشقایی شامل كلاه پوستی، موهای نسبتاً بلند[13] سر و صورت و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره دعوت حق را لبیك گفت و به دیار باقی شتافت. وفات آیت الله جهانگیر خان در 85 سالگی، در رمضان سال 1328 هـ . ق در اصفهان فوت كرد.
این حكیم فرزانه پس از 45 سال تحصیل، تدریس، سیر و سلوك و تربیت شاگردان، خاكیان را بدرود گفت و در جوار قرب الهی آرمید. شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمد رضا قمشهای این گونه لباس میپوشید. بعضی از شاگردان حكیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب و شیخ غلام حسین ربانی چادگانی نیز تغییر لباس ندادند. حكیم قشقایی هنگام اقامة نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ كلاه از سر برمیگرفت و با شالكمر عمامهای درست میكرد و بر سر مینهاد.[14] عدم استفاده از سهم امام «حكیم قشقایی از مال الاجارة زمینی كه داشته است؛ روزگار میگذرانده.[15] و از سهم امام و شهریه استفاده نمیكرده است. مال الاجارة زمین كشاورزی متعلق به وی درشهر دهاقان سالی 40 تومان و از زمین روستای آغداش، 15 الی 20 تومان، برای وی میفرستادهاند.»[16] استادان: 1. معروفترین استاد حكیم قشقایی، فیلسوف نامی و حكیم صمدانی، محمد رضا (صهبا) قمشهای (متوفا: 1306 ه.ق) از حكما و عرفای اصفهان بوده است. استاد مطهری (ره) دربارة او مینویسد: «وی مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهایی مأنوس بود و از جمع گریزان. در جوانی ثروتمند بود و خشكسالی 1288 هـ . ش. تمام مایملك منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان كرد و تا پایان عمر درویشانه زیست. حكیم قمشهای در اوج شهرت آقا علی حكیم مدرس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و با آن كه مشرب اصلیش صدرایی بود، كتب بوعلی را تدریس كرد و بازار میرزای جلوه را كه تخصصش در فلسفه بود، شكست؛ به طوری كه معروف شد: جلوه از جلوه افتاد. حكیم قمشهای در تهران از دنیا رفت و در شهر ری و در گورستان مشهور به ابن بابویه، نزدیك مزار حاجی آخوند محلاتی مدفون شد.»[17]
2. مولی حسین علی تویسركانی (متوفا: 1286 هـ . ق.) یكی دیگر از استادان حكیم قشقایی، حاج مولی حسین علی تویسركانی است.[18] كه در حوزة علمیة اصفهان به تدریس مشغول بود و بسیاری از مردم مقلد وی بودند. كشف الاسرار (11 جلد) در شرح شرایع، شرح بر جامع عباسی، فصل الخطاب در اصول و رسالهای در ردّ اخباریّه از آثار اوست. وی در اصفهان از دنیا رخت بر بست و به دیار باقی شتافت و در تخت فولاد اصفهان، در ایوان بقعة تكیه آقا حسین خوانساری مدفون گردید.[19]
3. حاج شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی وی از شاگردان سید محمد باقر شفتی در اصفهان و شیخ مرتضی انصاری در نجف بود.[20] 4. ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا 1288 هـ . ق.) که حكیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فرا گرفت.[21]
5. میرزا محمد حسن نجفی (متوفا: 1317 هـ . ق.) حكیم قشقایی شرعیّات را نزد این مجتهد عالی مقام فرا گرفت. میرزا محمد حسن نجفی از شاگردان سید ابراهیم قزوینی، شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی بود.[22]
6. ملا اسماعیل اصفهانی درب كوشكی (متوفا: 1304 هـ . ق).[23] 7. میرزا عبدالجواد حكیم خراسانی (متوفا: 1327 هـ . ق).[24] منابع: [1] . سمیرم نام یكی از شهرهای استان اصفهان و در 180 كیلومتری اصفهان واقع شده است.
[2] . حدیقة الشعراء، ج 1، ص 388.
[3] . شعوبیه، ص 113.
[4] . زندگانی حكیم جهانگیر خان قشقایی، ص 23.
[5] . تاریخ حكما، ص 84.
[6] . اصفهان، لطف الله هنرفر، ص 299.
[7] . فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره 4، سال 1367، ص 127.
[8] . دیوان طرب، مقدمه، ص 69.
[9] . شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج 1، ص 284.
[10] . نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره 2، ص 57 و 63.
[11] . زندگانی حكیم جهانگیرخان قشقایی، ص 45 و 54.
[12] . خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 220 و 221.
[13] . تاریخ حكما و عرفا و متأخرین صدرالمتالهین، ص 85.
[14] . تاریخ اصفهان و ری، ص 315.
[15] . سیمای فرزانگان، ج 3، ص 42.
[16] . تاریخ حكما، ص 85.
[17] . مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، ص 77.
[18] . اصفهان، ص 229.
[19] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 307.
[20] . تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، ج 1، ص 313.
[21] . تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج 3، ص 71.
[22] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 226.
[23] . همان، ص 135.
[24] . همان، ص 68.
تولد یکی از کسانی که در سایه کرم قدسی خداوند راه یافت و نگین اهل محفل شد حكیم جهانگیر خان قشقایی(ره) بود. در اوصاف ایشان گویند که ایشان تا 40 سالگی اهل علوم و معارف معنوی نبوده و در تمول و بهره مندی، روزگار را در رفاه و سرگرمی می گذراند. جهانگیر خان قشقایی در سال 1243 هـ . ق. در خانوادهای تحصیل كرده به دنیا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ایل قشقایی، طایفة دره شوری، تیره جانبازلو و از ساكنان «وردشت» سمیرم[1] و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهای تابع سمیرم بود. تحصیل جهانگیرخان از هنگام تولد، در كنار مادرش میزیست و در اوایل كودكی خود از كوچ كردن با ایل، ممنوع بود.
شوق بسیاری به تحصیل داشت. چندی كه از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ایل در كوچ كردن ییلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصی برایش استخدام كرده بود كه در سفر به آموزش وی میپرداخت. استعداد و قابلیت وی در كسب علم تا حدی بود كه احساس كرد ماندن در ایل و حركت با آنها در كوچ زمستانی و تابستانی، با تحصیل او سازگاری ندارد، بنابراین تصمیم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصیل بپردازد.[2] ورود به حوزة علمیه دربارة چگونگی گرایش و نحوة ورود حكیم جهانگیرخان قشقایی به حوزة علمیه، سخنانی گفته شده است كه در خور توجه است. استاد «قدسی» به نقل از «جلال الدین همایی»، فرزند میرزا ابوالقاسم محمد نصیر (همای شیرازی كه متخلص به «طرَب» بود)، دربارة جریان آشنایی حكیم قشقایی با همای شیرازی در ابتدای ورودش به اصفهان مینگارد: «در برخوردی كه بین همای شیرازی (پدربزرگ جلال الدین همایی كه نام كامل او رضا قلی و متخلص به همای شیرازی بود) با حكیم قشقایی پیش میآید. حكیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا میشود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه میشود كه (این مرد میان سال) آیتی از هوش و درایت و ذكاوت است. به وی میگوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیر خان پاسخ میدهد: از خدا میخواهم. بدین ترتیب حكیم قشقایی( به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب میگردد و در سلك دانشوران علوم دینی جای میگیرد(.»[3]
صفای باطن و فطرت پاك آن حكیم الاهی بود كه چنین تحول غیرقابل تصوری را خداوند در زندگی وی به وجود آورد. حكیم جهانگیر خان بعد از نصیحت «هما» به او میگوید: «نیكو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار نمودی. اكنون بگو چه باید كنم كه خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟»[4] آن عارف فرزانه چنان كه گفته شد، وی را توصیه به فراگیری دانش میكند.[5] همت بلند حكیم قشقایی سبب میشود كه بعد از گذشت 40 سال ـ كه بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیة عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حكمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیئت، بگذراند.[6] هم چنین نقل میكنند: «در حالی كه متأثر از گفتة شخص راهنما بوده است؛ در بازار (اصفهان) مشاهده میكند جماعتی در اطراف شخصی، با خضوع و خشوع حركت میكنند و ادای احترام مینمایند. علت را جویا میشود؟ میگویند: وی یكی از علمای اصفهان است. حكیم جهانگیر خان در ارادهاش مصممتر میشود و با جدیت پی تحصیل دانش میرود.»[7]
استاد همایی در خصوص ارتباط پدرش با حكیم جهانگیر خان مینویسد: «طرب با جهانگیر خان رابطه دوستی و ارادتمندی داشت كه پیوند اصلی آن موروثی بود. به دلالت این كه همای شیرازی (عارف، شاعر) از جهت هدایت و تشویق و ترغیب جهانگیر خان به تحصیل و ترك زندگانی ایلی بر وی حقی بود.»[8] مورخ دیگری چنین نوشته است: «در یكی از تابستانها كه ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیر خان نیز مانند سایر افراد ایل كه برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان میآمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و میخواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا(ی) اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی كار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفتة آن شخص به جهانگیر خان خیلی اثر كرد. او در مدرسة صدر حجرهای برای خود گرفت و با یك عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبهاش به جایی رسید كه یكی از بزرگان از حكما و فقها و مدرسین اصفهان شد.»[9] همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند تحصیل در اصفهان حكیم قشقایی در قسمت شرقی مدرسة صدر بازار اصفهان، حجره شمارة دوم بعد از ایوان سكونت داشت.[10]
او با آخوند كاشی (متوفا: 1332 هـ . ق.) هم مباحثه بود. آنان ارتباط قلبی خاصی با هم داشتند. هر دو از شاگردان آقا محمد رضا قمشهای بودند. بعد از رحلت حكیم قشقایی، حكیم خراسانی و سپس آیت الله صادقی در این حجره تدریس میكردند.[11] هجرت به تهران جهانگیر خان كه سالها شاگرد علامه آقا محمد رضا قمشهای بود، پس از هجرت استادش از اصفهان، به شوق استفاده از محضر وی به تهران میرود. او دربارة استادش میگوید: «همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به كرباس فروشهای سِدِهْ میماند. حاجت خود را به دو گفتم. گفت:میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران. در آن جا قهوهخانهای بود كه درویشی آن را اداره میكرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم كه بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر میخواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن چنان به وجد آورد كه از خود بیخود شدم، میخواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوت می، بشكند ابریق را.»[12] شیوه زندگی حكیم قشقایی از هنگامی كه وارد حوزة علمیه اصفهان شد، تا موقعی كه خاكیان را بدرود گفت، با همان لباس سادة ایل قشقایی شامل كلاه پوستی، موهای نسبتاً بلند[13] سر و صورت و پالتو پوست، زندگی را در حجره سپری نمود و در همان حجره دعوت حق را لبیك گفت و به دیار باقی شتافت. وفات آیت الله جهانگیر خان در 85 سالگی، در رمضان سال 1328 هـ . ق در اصفهان فوت كرد.
این حكیم فرزانه پس از 45 سال تحصیل، تدریس، سیر و سلوك و تربیت شاگردان، خاكیان را بدرود گفت و در جوار قرب الهی آرمید. شاید او برای تأسی به استادش، آقا محمد رضا قمشهای این گونه لباس میپوشید. بعضی از شاگردان حكیم قشقایی مثل حاج آقا رحیم ارباب و شیخ غلام حسین ربانی چادگانی نیز تغییر لباس ندادند. حكیم قشقایی هنگام اقامة نماز جماعت ـ به علت استحباب گذاشتن عمامه در موقع نماز ـ كلاه از سر برمیگرفت و با شالكمر عمامهای درست میكرد و بر سر مینهاد.[14] عدم استفاده از سهم امام «حكیم قشقایی از مال الاجارة زمینی كه داشته است؛ روزگار میگذرانده.[15] و از سهم امام و شهریه استفاده نمیكرده است. مال الاجارة زمین كشاورزی متعلق به وی درشهر دهاقان سالی 40 تومان و از زمین روستای آغداش، 15 الی 20 تومان، برای وی میفرستادهاند.»[16] استادان: 1. معروفترین استاد حكیم قشقایی، فیلسوف نامی و حكیم صمدانی، محمد رضا (صهبا) قمشهای (متوفا: 1306 ه.ق) از حكما و عرفای اصفهان بوده است. استاد مطهری (ره) دربارة او مینویسد: «وی مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب بود، با خلوت و تنهایی مأنوس بود و از جمع گریزان. در جوانی ثروتمند بود و خشكسالی 1288 هـ . ش. تمام مایملك منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان كرد و تا پایان عمر درویشانه زیست. حكیم قمشهای در اوج شهرت آقا علی حكیم مدرس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و با آن كه مشرب اصلیش صدرایی بود، كتب بوعلی را تدریس كرد و بازار میرزای جلوه را كه تخصصش در فلسفه بود، شكست؛ به طوری كه معروف شد: جلوه از جلوه افتاد. حكیم قمشهای در تهران از دنیا رفت و در شهر ری و در گورستان مشهور به ابن بابویه، نزدیك مزار حاجی آخوند محلاتی مدفون شد.»[17]
2. مولی حسین علی تویسركانی (متوفا: 1286 هـ . ق.) یكی دیگر از استادان حكیم قشقایی، حاج مولی حسین علی تویسركانی است.[18] كه در حوزة علمیة اصفهان به تدریس مشغول بود و بسیاری از مردم مقلد وی بودند. كشف الاسرار (11 جلد) در شرح شرایع، شرح بر جامع عباسی، فصل الخطاب در اصول و رسالهای در ردّ اخباریّه از آثار اوست. وی در اصفهان از دنیا رخت بر بست و به دیار باقی شتافت و در تخت فولاد اصفهان، در ایوان بقعة تكیه آقا حسین خوانساری مدفون گردید.[19]
3. حاج شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی وی از شاگردان سید محمد باقر شفتی در اصفهان و شیخ مرتضی انصاری در نجف بود.[20] 4. ملا حیدر صباغ لنجانی (متوفا 1288 هـ . ق.) که حكیم جهانگیرخان قشقایی علوم عقلی را نزد او فرا گرفت.[21]
5. میرزا محمد حسن نجفی (متوفا: 1317 هـ . ق.) حكیم قشقایی شرعیّات را نزد این مجتهد عالی مقام فرا گرفت. میرزا محمد حسن نجفی از شاگردان سید ابراهیم قزوینی، شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی بود.[22]
6. ملا اسماعیل اصفهانی درب كوشكی (متوفا: 1304 هـ . ق).[23] 7. میرزا عبدالجواد حكیم خراسانی (متوفا: 1327 هـ . ق).[24] منابع: [1] . سمیرم نام یكی از شهرهای استان اصفهان و در 180 كیلومتری اصفهان واقع شده است.
[2] . حدیقة الشعراء، ج 1، ص 388.
[3] . شعوبیه، ص 113.
[4] . زندگانی حكیم جهانگیر خان قشقایی، ص 23.
[5] . تاریخ حكما، ص 84.
[6] . اصفهان، لطف الله هنرفر، ص 299.
[7] . فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، شماره 4، سال 1367، ص 127.
[8] . دیوان طرب، مقدمه، ص 69.
[9] . شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج 1، ص 284.
[10] . نشریه انجمن فلسفه، سال اول، شماره 2، ص 57 و 63.
[11] . زندگانی حكیم جهانگیرخان قشقایی، ص 45 و 54.
[12] . خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، ص 220 و 221.
[13] . تاریخ حكما و عرفا و متأخرین صدرالمتالهین، ص 85.
[14] . تاریخ اصفهان و ری، ص 315.
[15] . سیمای فرزانگان، ج 3، ص 42.
[16] . تاریخ حكما، ص 85.
[17] . مجله یادگار، سال سوم، شماره اول، ص 77.
[18] . اصفهان، ص 229.
[19] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 307.
[20] . تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، ج 1، ص 313.
[21] . تاریخ اصفهان، جابری انصاری، ج 3، ص 71.
[22] . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 226.
[23] . همان، ص 135.
[24] . همان، ص 68.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۲ ساعت 22:21 توسط ثنا
|