مفهوم تولدی دوباره همیشه به یک معنی به کار نرفته است . با توجه به اینکه این مفهوم به معانی متفاوتی استعمال شده است ،بهتر است که به معانی مختلف آن اشاره ای رود:

یکی از معانی تولدی دوباره ،انتقال ارواح است از بدنی به بدن دیگر که در برخی از فلسفه های هندی به آن اشاره شده است. در مکتب بودیسم وقتی به این نوع تولد دوباره اشاره می شود هنوز روشن نیست تا چه اندازه شخصیت فرد در تولدهای بعدی تغییر می کند. آنچه از گفتار این افراد برمی آید این است که "کار ما" و یا افعال انسان ها در زندگی و چگونه زیستن آنان در دنیا در زندگی های بعدی آنان تاثیر می گذارد.این مکتب فکری تمرکز برای کنترل ما دارد و ادامه کار ما را در زندگی های بعدی و اثرات آن را مسلم می پندارد.

تناسخ:این مفهوم "ولادت مجدد" تلویحاْ به تداوم شخصیت اشاره می کند. براساس این نظریه شخصیت انسان استمرار می یابد و در دسترس حافظه قرار دارد،به طوری که وقتی انسان متولد شد بالقوه توانایی این را دارد که تجربیات دوره قبلی را یاد آورد و همه آن تجربیات را می داند که مال خود او بوده اند ،بدان معنی که شکل من زندگی فعلی را داشته اند. به عنوان یک قاعده می توان گفت که تناسخ عبارت است از زندگی مجدد در کالبد انسانی.

رستاخیز یکی دیگر از معانی تولدی دوباره را می رساند. تاسیس دوباره زندگی انسان پس از مرگ و به عیان دیدن اعمال و رفتارهای گذشته و پاداش و کیفر دیدن به علت رفتارهای زندگانی دنیوی یکی از اصول مسلم ادیان توحیدی شناخته شده و بحث های زیادی در این مورد توسط متکلمان و دیگر نحله ها و اندیشه های فکری و فلسفی صورت گرفته است. خداوند می فرماید:"هوالذی احیاکم ثم یحییکم ان الانسان لکفور"(حج ۶۶)

اوست خدایی که شما را زنده کرد ،دیگر بار بمیراند،دوباره زنده می کند ،به درستی که انسان کفور است.

تولدی دوباره به معنای داشتن تجربه ی تکان دهنده معنوی در طول زندگانی افراد نیز توسط روانشناسان وبرخی از نحله های فکری معنوی مورد بحث قرار گرفته است.

ایده " نوروز" ،یعنی روزی که برای انسان تازگی خاصی از نظر مذهبی ،عرفانی و معنوی دارد با این نوع تولدی دوباره می تواند در ارتباط باشد. این گفتار حضرت علی (ع) که نوروز و عید ، آن روزی است که بنده در آن گناهی نکرده باشد نیز تداعی گر همین معناست.

اعیاد بزرگ مذهبی از جمله عید قربان ،عید فطر که به دنبال اعمال ویژه مسلمین می آید و تغییرات اساسی در معنویت انسان های مومن رخ داده است باز می تواند به این گونه " تولدی دوباره" برگردد. در این معنی دوباره اشاره به تغییرات اساسی در شخصیت و نفسانیات انسان ها می نماید ،بدون اینکه کالبد جسمانی آنان تغییرات اساسی کرده باشد.

تولدی دوباره می تواند دلالت بر تغییرات و تبدیلات زندگی مادی به زندگی معنوی گردد.اجرای مراسم گروهی مربوط به خودسازی و شرکت فعال در آنها مثل اعتکاف های گروهی اگر به تغییرات اساسی در معنویت و شخصیت فرد بیانجامند می توانند جزء مفهوم تولدی دوباره به حساب آیند.

"تولدی دوباره" از منظر روان شناسی

موضوع اهمیت روان شناختی تولدی دوباره نیز نبایستی از نظر دور نگهداشته شود.هر چند موضوع تولد دوباره را از دیدگاه های مختلف فلسفی ،کلامی،دینی و فقهی می توان مورد مطالعه قرار داد ،ولی برای روان شناس این پدیده به عنوان یک مفهوم روان شناختی مطرح می شود.

تولدي دوباره فرايندي نيست كه به راحتي بتوانيم آن را با چشم ببينيم ،يا اندازه گيري نمائيم و يا از آن عكسبرداري نماييم . اين مفهوم فراسوي درك حسي انسان ها مي باشد.كاملاً در اين جا ما با پديده رواني سر و كار داريم كه به صورت غيرمستقيم از طريق بيان افراد ( که یا تجربه شخصی است که کاملاْ فردی و درونی می باشد و یا برگرفته شده از بیانات وحیانی است) به ما رسیده است. وقتی یک نفر از تولدی دوباره صحبت می کند ، فردی اعتراف به تولدی دوباره می کند و یا فردی سرشار از تولدی دوباره است (مثل مولوی بعد از ملاقات با شمس ) ما کاملاْ حرف های آنان را واقعی می دانیم. در اینجا ما این سوال را نمی کنیم که آیا تولدی دوباره را ما می توانیم لمس کنیم و یا اینکه توسط حواس ظاهری درکشان کنیم. اینجاست که به حقیقت روانی این پدیده پی می بریم.البته بایستی به این حقیقت مسلم نیز اشاره کنیم که مسائل روانی حقایق مهم روانی هستند که در زندگی افراد و جوامع نقش بسزایی را بازی می کنند.

روان اساس تشکیل دهنده تمام واقعیت های انسانی بوده است . از تمدن انسان ها ،تا جنگ و تخریب و خشونت همگی سرچشمه روانی دارند و از پدیده های روانی به عمل می آیند.وقتی یک مسئله ای یک واقعیت روانی است و دیده نمی شود نمی توان گفت که اهمیت آن ناچیز است. به همین دلیل که مردم در زمان ها و در مکان های مختلف از تولد دوباره صحبت کرده اند می توان گفت که چنین مفهومی که این قدر روان انسان ها را به خود مشغول داشته بایستی واقعیت داشته باشد. اگر بخواهیم به حقیقت تولدی دوباره پی ببریم باید به تاریخ برگردیم تا بدانیم که تولدی دوباره توسط افراد مختلف چگونه درک شده است.

تولدی دوباره یکی از مفاهیم صور ازلی بوده است که توسط افراد مختلف در زمان ها و مکان های مختلف از آن صحبت شده است.این گونه مفاهیم را در اصطلاح یونگ صور ازلی یا الگوی کهن می نامند.صور ازلی تشکیل دهنده محتوای اصلی ناخودآگاه جمعی باشند. صور ازلی و یا الگوی کهن " تولدی دوباره" بیشتر در ارتباط با فراروندگی از زندگی معمولی مشخص می شوند و یا اینکه در ارتباط با تغییر زندگی شخصی و شخصیت او معنا پیدا می کنند.

تحول زندگی افراد اشکال مختلفی به خود می گیرد که از آن میان تجربیات عرفانی ،از دست دادن علایق قبلی در اثر وقوع حادثه ای از درون یا بیرون ، بسط و توسعه شخصيت ،تغييرات در ساختار رواني افراد ، داشتن خواب هاي عرفاني و تصوير و تجسم اشياء و اشباح توسط چشم و گوش دروني و قبلي از جمله اين تحول و تولدي دوباره مي باشند. البته اين تغييرات و تحولات عظيم در شخصيت انسان ها در تولدي دوباره در جهت بالندگي و تعريفي جدي تر از رابطه انسان با خدا ،طبيعت و انسان هاي ديگر مي باشد،نه در جهت تخريب ساختار قبلي شخصيت و از دست دادن عملكرد رواني در افراد به صورتي كه در افراد مبتلا به بيماري رواني مي بينيم.

مولوي در وصف تولدي دوباره مي گويد كه هيچ وقت از مردن كم نشده است ، چون هر آن در تولدهاي دوباره مرتبه اش بالاتر رفته است.در طبيعت نيز مشاهده اين تولد دوباره هستيم.در بهاران ، طبيعت نو مي شود و تولدي نو مي يابد. با اين كه در زمستان ظاهراً دوره مرگ و تغيير و تحولات مخصوص را طبيعت طي مي كند. خورشيد نيز هر روز در مغرب مي ميرد و فردايش در مشرق تولدي دوباره كه در داستان هاي مذهبي از آن ياد شده است مثل مرگ گياهان در زمستان و تولد آنان در بهار نيست بلكه بيشتر در راستاي نظر مولوي در مورد تولدي دوباره است كه از گياه مردن ، تولد جانوري ، و از جانوري مردن ، از انسان سرزدن را به دنبال خود مي آورد. لابد از انسان مردن نيز فنا في اللهي را به دنبال مي آورد و انا اليه راجعون را ياد آور مي شود.

روان تحليل گراني مثل يونگ در بسياري از داستان هاي مهم از قبيل بلعيده شدن حضرت يونس توسط نهنگ درسفري شبانه و گذراندن زماني را در شكم نهنگ يك نوع مرگ نمادين و گذر از حد خودآگاه و رسيدن به درياي خزائن روان ناخودآگاه جمعي مي دانند و بيرون آمدن او از شكم نهنگ را تولدي دوباره مي دانند. اينان اعتقاد دارند كه آنچه بر حضرت يونس در شكم ماهي گذشت اتفاق كمي نبوده است . تولدي دوباره هميشه براي قهرماناني مثل حضرت يونس توام با آگاهي سطح بالاتر بوده است. به همين جهت حضرت رسول (ص) فرموده است: لا تفضلونی علی آخی یونس بن متی ...و قال (ص) من قال خیر منه فقد کذب (تفسیر کشف الاسرار ، ج ۵ ، ص ۶۷۲). در مقالات شمس تبریزی سفر حضرت یونس شبانه با کشتی و بلعیده شدن او توسط نهنگ و بیرون آمدن او از شکم نهنگ با معراج حضرت رسول (ص) برابر دانسته شده است . روان شناسان اعماق این گونه حوادث مهم زندگی را (مثل جریان بلعیده شدن حضرت یونس توسط نهنگ و بیرون آمدن او از شکم نهنگ را به حکم خداوندی) شکستن مرز بین خودآگاه و ناخودآگاه جمعی می دانند و معتقدند که دریای ناخودآگاه خزائنی دارد که وقتی قهرمانانی مثل حضرت یونس با آن مواجه می شود با اسرار ازلی و ابدی آگاه می شود که در تولد جدیدش در برگشتن به سطح خودآگاه این اسرار را با خود به همراه دارد، لذا مي تواند زندگي كاملاً متفاوتي را شروع كند.اين روانشناسان بدون اين كه مبناي فيزيكي اين رخدادها را منكر شوند به معناي نمادين آن بيشتر توجه مي كنند ، لذا از كنار داستان هايي از قبيل داستان حضرت يونس به راحتي نمي گذرند.