ای بنی آدم به چه چیز خود توانید مباهات کرد ؟؟!!
شیخ «ابوسعید ابوالخیر» با مریدان از جایى مىگذشت . چاه خانهاى را تخلیه
مىكردند . كارگران با مَشك و خیك، نجاسات را از اعماق چاه بیرون كشیده و
در گوشهاى مىریختند . شاگردان شیخ، خود را كنار مىكشیدند و لباس خود را
جمع مىكردند كه مبادا، به نجاست آلوده شوند، و به سرعت از آن جا
مىگریختند.
ابوسعید، آنان را صدا زد و گفت: «بایستید تا بگویم این نجاسات، به زبان حال، با ما چه مىگویند.»
مىگویند: «ما همان طعامهاى خوشبو و خوش طعمیم كه شما دیروز، ما را به
قیمتهاى گزاف مىخریدید و از بهر ما جان و مال خود را نثار مىكردید و هر
سختى و مشقتى را در راه به دست آوردن ما تحمل مىكردید. ما را كه طعامهایى
خوش طعم و بو بودیم، به خانه هایتان آوردید و به یك شب كه با شما هم صحبت و
هم نشین شدیم، به رنگ و بوى شما در آمدیم . اینک از ما مىگریزید؟! حال
آنکه بر ما است كه از شما بگریزیم !!!.»
برگرفته از: «محمد بن منور، اسرار التوحید فى مقامات الشیخ ابى سعید، تصحیح دكتر ذبیح الله صفا، ص . 199»