در باب «عشق مجازى»
در باب «عشق مجازى»
و این عشق زمانى درست است كه محبت ، محبت روح به روح باشد نه محبت نفس به
نفس مانند محبت حیوانات به خاطر لذت و شهوت . وه چه دور است ! این كجا و آن
كجا! چه عشق حقیقى مربوط به نفوس پاك است كه براى خدا و در راه خدا باشد، و
بسا به مجرد صدق و نیتشان كه از حرام هاى الهى خالص و پالوده است پیدا مى
شود. از این رو دست به مقاماتى یافته اند، و دیگران قابل قیاس با آنان
نیستند.
سپه دار بلا مجنون غمناك كه بودش دامن از لوث هوس پاك
چو با لیلى به خلوتگاه بنشست شنیدم پرده اى بر چشم خود بست
به نازش گفت لیلى كاى یگانه زعشقم گشته در عالم فسانه
چرا از دیدنم فارغ نشستى زدیدار نكویم دیده بستى
تو را صد چشم دیگر باید امروز كه تا بینى بدان روى دل افروز
جوابش داد مجنون از سر درد كه اى در نیكوى از نیكوان فرد
سراپا خویش را دیدم من اكنون ز لیلى بود پر خالى ز جنون
به چشم خود تو خود را كن تماشا كه مجنون در میانه نیست پیدا
و روایت است كه : چون زلیخا توبه كرد و یوسف با او ازدواج نمود، از یوسف
كناره گرفته به عبادت پرداخت و به خداى متعال دل بست . چون یوسف روزها او
را به بستر فرا مى خواند وعده شب مى داد، و چون شب فرا مى خواندش او را به
روز حواله مى نمود. و بالاخره گفت : اى یوسف ! من تو را دوست داشتم پیش از
آن كه خدا را بشناسم ، و چون او را شناختم محبت او محبت دیگرى را باقى
نگذارده است .
بدان كه ممكن است حكمت ایجاد عشق مجازى آن گاه كه آلوده به فسق و گناه
نباشد - همانطور كه اشاره شد - این باشد كه دل ها از هموم مختلف پاك و همه
تبدیل به هم واحد گردند تا آن جا كه حال عاشق ارتقاء یابد و به مرتبه اى كه
بعد از آن غایتى نیست و هیچگونه وابستگى اى در آن جا وجود ندارد، برسد، و
به محبت آن كس كه آغاز و پایانى براى او نیست منتهى شود. بنابراین چنین
عشقى مجاز و گذرگاه به سوى حقیقت محبت است .
پس اى عزیز! لوح دل را از اغیار ستردن از بدایت ارادت است ، و همه عوام بر
آنند كه یكى به دو كنند، و همه خواص بر آنند كه تا هزار را یكى كنند.
منبع:
-عالم ربانى و عارف صمدانى شهید مولى عبدالصمد همدانى، کتاب بحر المعارف- جلد اول
تحقیق و ترجمه : حسین استاد ولى، قم: نشر بیدار، 1366. صص. 293-289