برخی اصطلاحات عرفانی در ادبیان سالکان و عارفان (قسمت اول)
در اشعار و نوشته های عرفانی از جمله در غزلیات«لسان الغیب، حافظ شیرازی»، کتب و رسالات «جلال الدین محمد بلخی» و بسیاری دیگر از بزرگان این عرصه اصطلاحات و عباراتی به کار رفته است که همواره مورد طعن و ردّ ظاهر بینیان قرار داشته است.
بکار گرفتن اصطلاحاتی چون «می»، «باده»، و «مستی» و «زلف یار» و نظایر آنها اغلب با معانی ظاهری آنها فهمیده شده و مخالفان و منکران کمتر در تلاش برای دریافت «کَنّه» و معنی این عبارات برآمده اند. این در حالی است که مُراد از این کلمات و اسماء نه تنها ورای صورت ظاهری و معانی مصطلح آنها، بلکه گاه معانی کاملاً متضاد با مفاهیم ظاهری را مدنظر داشته است.
در ادامه طی چند قسمت تلاش به عمل می آید معانی واقعی که سالکان از اصطلاحات یادشده مراد می کنند،در اختیار علاقه مندان قرار گیرد.
«آب»= علم و معرفت
«آب حیات»= چشمه جوشان عشق و محبت، آب خضر
«آتش» =شعله عشق الهی در دل انسان
«آتشکده»= دیر مغان، دل عارف، عالم عشق
«آزاد »= رسته از همه تعلّقات دنیوی، مقام عبد
«آیینه»= قلب انسان کامل
«آیینه جمال الهی »=مرتبه ظهور و تجّلی صفات خداوند
« ابرو»= اشاره و هشدار به سالک راه
«اتحاد »= پیوند و پیوستگی به خداوند
«اثبات »= محو وجود انسان و اثبات وجود خداوند
«احوال »=حالات وارده بر قلب
«ادب »= تهذیب ظاهر و باطن
« اراده»=ظهور میل به توبه و بازگشت به سوی خدا، اول درجه حرکت سالکان
«استدراج »=مکر، دور شدن از رحمت خداوند
«استغراق »= غوطه ور شدن در بحر توحید الهی
«اسفار اربعه »=سفر از خلق به حق، به حق در حق، از حق به خلق، به حق در خلق
«اعیان ثابته »=صور اسماء الهی، صورت های معقوله در علم حق
«افق اعلی »=درگاه حضرت حق
«اکسیر »=نَفَس یا نظر مرشد یا انسان کامل
«القائات »=واردات غیبیه به دل عارف
«باده صبا »=نفحات رحمانیه، بادی که از زیر عرش الهی می وزد
«باده صافی »=عشق بی آلایش
«باده فروش »=پیر طریقت
«بازار »=مرتبت کثرت و تفرقه
« بام»=محل تجّلیات معشوق
«بُت »=مظهر عشق و وحدت
«بت پرست»=موحد
«بتخانه »=عالم لاهوت، دل و باطن انسان عارف
«بتکده »=باطن انسان عارف
«بَحر »=دریای وحدت
«برق»= نوریر که در مبادی سلوک بر سرّ سالک تابد
«برّ و بَحر »=ظاهر و باطن، شریعت و طریقت