چهل نکته عرفانی از امام خمینی(ره) . مبحث 17: هجرت الى الله یعنى چه
چهل نکته عرفانی از امام
خمینی(ره)
مبحث 17: هجرت الى الله یعنى چه
سؤ ال: استدعا دارد در خصوص سفر معنوى و به یك معنا هجرت الى الله یك سالك بیاناتى را بفرمائید؟
پاسخ:
سپس آثار هجرت در نفس آدمى را نیز بفرمائید؟ یك اشخاصى هستند كه از این چاه (نفس) بیرون آمده اند، هجرت كرده اند. ((و من یخرج من بیته مهاجراً الى الله و رسوله ثم یدركه الموت فقد وقع اجره على الله ))(1) یك احتمالش این است كه این هجرت یك هجرت از خود به خدا باشد، بیت ، نفس خود انسان باشد، یك طائفه اى هستند كه خارج شده اند و هجرت كرده اند از این بیت ظلمانى ، از این نفسانیت ((مهاجراً الى الله و رسوله )) تا رسیده اند به آنجائى كه ((ادركه الموت ))، به مرتبه اى رسیده اند كه هیچ دیگر از خود چیزى ندارند، موت مطلق ، و اجرشان هم ((على الله )) است ، دیگر بهشت مطرح نیست دیگر تنعّمات مطرح نیست ، فقط الله است ، ... یك طایفه اى هم مثل ما هستند كه اصلاً هجرتى نیست در كارشان ، ما در همین ظلمت ها هستیم ، ما به دنیا و به طبیعت بالاتر از آن انسانیت خودمان ، در این چاه محبوسیم ، مادر، بیت ، هستیم ! یعنى در بیت نفسانیت (و هجرت نكرده ایم !) و نمى بینیم مگر خودمان را، هر چه مى خواهیم ، براى خودمان مى خواهیم خود است ، غیر از خود هیچ (مطرح ) نیست ، ما تا حالابه فكر این نیافتاده ایم كه هجرتى بكنیم ، ما هر چه فكر داریم صرف همین جا مى شود، ما به همین جا (یعنى دنیا) فكر مى كنیم . تمام نیروهاى الهى كه به ما امانت داده اند آنطورى كه هست ردشان نمى كنیم .(2)
اى حبیب من ! سعى و كوشش كن تا به مقام شهود برسى كه شهید، سعید است و سعادت با شهادت توام است و كوشش كن تا عاشق روى دلدار شوى كه هر كس كشته عشق شد شهید كشته شده است .
زیر شمشیر غمش رقص كنان باید رفت كانكه شد كشته او نیك سرانجام افتاد
مگر ممكن است كه بدون كندن نعلین شهوت و غضب از پاى نفس و بدون ترك هوى و یكباره دل به حضرت مولا بستن به طور قرب رسید؟(3) ... پس اى دوست از خواب بیدار شو و با دیده حقیقت و بصیرت به پروردگار خویش بنگر و مباد كه از زمره نادانان باشى .(4) ...
باید دانست كه نفس انسانى چون آیینه اى است در اوّل فطرت ، مصفّى و خالى از هر گونه كدورت و ظلمت است . پس اگر این آئینه مصفّاى نورانى با عالم انوار و اسرار مواجه شد - كه مناسب با جوهر ذات او است - كم كم از مقام نقص نورانیّت به كمال روحانیّت ترقّى كند تا آن جا كه از تمام كدورات و ظلمات رهائى یابد، و از قریه مظلمه طبیعت و بیت معظلم نفسیّت خلاصى یابد و هجرت كند، پس نصیب او مشاهده جمال جمیل گردد و اجر او بر خدا واقع شود... و اگر مرآت مصفّاى نفس را مواجه با عالم كدورت و ظلمت و دار طبیعت كه اسفل سافلین است - كند به واسطه مخالف بودن آن با جوهر ذات او كه از عالم نور است ، كم كم كدورت طبیعت در او اثر كند، و او را ظلمانى و كدر كند، و غبار و زنگار طبیعت وجه مرآت ذات او را فرا گیرد. پس ، از فهم روحانیات كور شود و از ادراك معارف الهیّه و فهم آیات ربّانیّه محروم و محجوب شود. و كم كم این احتجاب و حمق روزافزون گردد تا آن كه نفس ، سّجینى و از جنس سّجین گردد.(5)
اگر سالك در سلوك الى اللّه یكى از حظوظ نفسانیّه را طالب باشد، ولو وصول به مقامات بلكه گرچه وصول به قرب حق كه براى رسیدن خود به قرب حق باشد، این سلوك الى اللّه نیست ، بلكه سالك خارج از بیت نشده ، بلكه مسافر در جوف بیت است از گوشه اى به گوشه اى و از زاویه اى به زاویه اى . پس ، سفر اگر در مراتب نفس شد و براى رسیدن به كمالات نفسانیّه ، سفر الى اللّه نیست بلكه من النّفس الى النّفس است ، ولى سالك را براى سفر الى اللّه این سفر ناچار پیش آمد كند. و جز كمّل از اولیاءعلیهم السّلام نتواند كسى سفر ربّانى بى سفر نفسانى كند؛ فقط این شاءن براى كمّل است ؛ و شاید آیه شریفه سلام هى حتى مطلع الفجر(6) اشاره به این سلامت از تصرّفات شیطانى و نفسانى باشد در جمیع مراتب سیر در لیالى مظلمه طبیعت ، كه براى كمّل لیلة القدر است تا طلوع فجر یوم القیمة ، كه براى كمّل رؤ یت جمال احدیّت است . و امّا غیر آنها، در جمیع مراتب سیر به سلامت نیستند، بلكه در اوائل امر هیچ سالكى از تصرّفات شیطانیّه خارج نیست .(7)
در هر حال انسان باید یك یك از اخلاق قبیحه فاسده را در نظر گرفته ، به واسطه خلاف نفس از مملكت روح خود بیرون كند. وقتى غاصب بیرون رفت ، صاحب خانه خودش مى آید، محتاج به زحمت دیگرى نیست ، وعده خواهى نمى خواهد چون كه مجاهده نفس در این مقام به اتمام رسید و انسان مُوَفَّقْ شد كه جنود ابلیس را از این مملكت خارج كند، و مملكتش را (محلّ) سكناى ملائكه اللّه و مَعْبَدِ عباداللّه الصالحین قرار داد، كار سلوك الى اللّه آسان مى شود و راه مستقیم انسانیّت ، روشن و واضع مى گردد.(8)
پس ، مادامى كه اعضاء و قلب در تصرف شیطان یا نفس است ، معبد حق و جنود الهیه مغضوب است و عبادت حق تعالى در آنها صورت نگیرد و جمیع عبادات براى شیطان یا نفس واقع شود و به هر اندازه كه از تصرف جنود شیطان خارج شد، مورد تصرف جنود رحمانى شود.(9)
بارالها! ما را مهاجرالى الله و رسوله قرار ده و به فنا برسان .(10)
منابع:
1- سوره نساء، آیه 100.
2- تفسیر سوره حمد، ص 28 و 29.
3- شرح دعاى سحر، ص 170.
4- شرح دعاى سحر، ص 156.
5- شرح حدیث جنود عقل و جهل ، ص 270.
6- قدر، 5.
7- آداب الصلوة ، ص 162.
8- چهل حدیث ، ص 24.
9- سرالصلوة ، ص 60.
10- آداب الصلوة ، ص 14، (مقدمه كتاب ).
سؤ ال: استدعا دارد در خصوص سفر معنوى و به یك معنا هجرت الى الله یك سالك بیاناتى را بفرمائید؟
پاسخ:
سپس آثار هجرت در نفس آدمى را نیز بفرمائید؟ یك اشخاصى هستند كه از این چاه (نفس) بیرون آمده اند، هجرت كرده اند. ((و من یخرج من بیته مهاجراً الى الله و رسوله ثم یدركه الموت فقد وقع اجره على الله ))(1) یك احتمالش این است كه این هجرت یك هجرت از خود به خدا باشد، بیت ، نفس خود انسان باشد، یك طائفه اى هستند كه خارج شده اند و هجرت كرده اند از این بیت ظلمانى ، از این نفسانیت ((مهاجراً الى الله و رسوله )) تا رسیده اند به آنجائى كه ((ادركه الموت ))، به مرتبه اى رسیده اند كه هیچ دیگر از خود چیزى ندارند، موت مطلق ، و اجرشان هم ((على الله )) است ، دیگر بهشت مطرح نیست دیگر تنعّمات مطرح نیست ، فقط الله است ، ... یك طایفه اى هم مثل ما هستند كه اصلاً هجرتى نیست در كارشان ، ما در همین ظلمت ها هستیم ، ما به دنیا و به طبیعت بالاتر از آن انسانیت خودمان ، در این چاه محبوسیم ، مادر، بیت ، هستیم ! یعنى در بیت نفسانیت (و هجرت نكرده ایم !) و نمى بینیم مگر خودمان را، هر چه مى خواهیم ، براى خودمان مى خواهیم خود است ، غیر از خود هیچ (مطرح ) نیست ، ما تا حالابه فكر این نیافتاده ایم كه هجرتى بكنیم ، ما هر چه فكر داریم صرف همین جا مى شود، ما به همین جا (یعنى دنیا) فكر مى كنیم . تمام نیروهاى الهى كه به ما امانت داده اند آنطورى كه هست ردشان نمى كنیم .(2)
اى حبیب من ! سعى و كوشش كن تا به مقام شهود برسى كه شهید، سعید است و سعادت با شهادت توام است و كوشش كن تا عاشق روى دلدار شوى كه هر كس كشته عشق شد شهید كشته شده است .
زیر شمشیر غمش رقص كنان باید رفت كانكه شد كشته او نیك سرانجام افتاد
مگر ممكن است كه بدون كندن نعلین شهوت و غضب از پاى نفس و بدون ترك هوى و یكباره دل به حضرت مولا بستن به طور قرب رسید؟(3) ... پس اى دوست از خواب بیدار شو و با دیده حقیقت و بصیرت به پروردگار خویش بنگر و مباد كه از زمره نادانان باشى .(4) ...
باید دانست كه نفس انسانى چون آیینه اى است در اوّل فطرت ، مصفّى و خالى از هر گونه كدورت و ظلمت است . پس اگر این آئینه مصفّاى نورانى با عالم انوار و اسرار مواجه شد - كه مناسب با جوهر ذات او است - كم كم از مقام نقص نورانیّت به كمال روحانیّت ترقّى كند تا آن جا كه از تمام كدورات و ظلمات رهائى یابد، و از قریه مظلمه طبیعت و بیت معظلم نفسیّت خلاصى یابد و هجرت كند، پس نصیب او مشاهده جمال جمیل گردد و اجر او بر خدا واقع شود... و اگر مرآت مصفّاى نفس را مواجه با عالم كدورت و ظلمت و دار طبیعت كه اسفل سافلین است - كند به واسطه مخالف بودن آن با جوهر ذات او كه از عالم نور است ، كم كم كدورت طبیعت در او اثر كند، و او را ظلمانى و كدر كند، و غبار و زنگار طبیعت وجه مرآت ذات او را فرا گیرد. پس ، از فهم روحانیات كور شود و از ادراك معارف الهیّه و فهم آیات ربّانیّه محروم و محجوب شود. و كم كم این احتجاب و حمق روزافزون گردد تا آن كه نفس ، سّجینى و از جنس سّجین گردد.(5)
اگر سالك در سلوك الى اللّه یكى از حظوظ نفسانیّه را طالب باشد، ولو وصول به مقامات بلكه گرچه وصول به قرب حق كه براى رسیدن خود به قرب حق باشد، این سلوك الى اللّه نیست ، بلكه سالك خارج از بیت نشده ، بلكه مسافر در جوف بیت است از گوشه اى به گوشه اى و از زاویه اى به زاویه اى . پس ، سفر اگر در مراتب نفس شد و براى رسیدن به كمالات نفسانیّه ، سفر الى اللّه نیست بلكه من النّفس الى النّفس است ، ولى سالك را براى سفر الى اللّه این سفر ناچار پیش آمد كند. و جز كمّل از اولیاءعلیهم السّلام نتواند كسى سفر ربّانى بى سفر نفسانى كند؛ فقط این شاءن براى كمّل است ؛ و شاید آیه شریفه سلام هى حتى مطلع الفجر(6) اشاره به این سلامت از تصرّفات شیطانى و نفسانى باشد در جمیع مراتب سیر در لیالى مظلمه طبیعت ، كه براى كمّل لیلة القدر است تا طلوع فجر یوم القیمة ، كه براى كمّل رؤ یت جمال احدیّت است . و امّا غیر آنها، در جمیع مراتب سیر به سلامت نیستند، بلكه در اوائل امر هیچ سالكى از تصرّفات شیطانیّه خارج نیست .(7)
در هر حال انسان باید یك یك از اخلاق قبیحه فاسده را در نظر گرفته ، به واسطه خلاف نفس از مملكت روح خود بیرون كند. وقتى غاصب بیرون رفت ، صاحب خانه خودش مى آید، محتاج به زحمت دیگرى نیست ، وعده خواهى نمى خواهد چون كه مجاهده نفس در این مقام به اتمام رسید و انسان مُوَفَّقْ شد كه جنود ابلیس را از این مملكت خارج كند، و مملكتش را (محلّ) سكناى ملائكه اللّه و مَعْبَدِ عباداللّه الصالحین قرار داد، كار سلوك الى اللّه آسان مى شود و راه مستقیم انسانیّت ، روشن و واضع مى گردد.(8)
پس ، مادامى كه اعضاء و قلب در تصرف شیطان یا نفس است ، معبد حق و جنود الهیه مغضوب است و عبادت حق تعالى در آنها صورت نگیرد و جمیع عبادات براى شیطان یا نفس واقع شود و به هر اندازه كه از تصرف جنود شیطان خارج شد، مورد تصرف جنود رحمانى شود.(9)
بارالها! ما را مهاجرالى الله و رسوله قرار ده و به فنا برسان .(10)
منابع:
1- سوره نساء، آیه 100.
2- تفسیر سوره حمد، ص 28 و 29.
3- شرح دعاى سحر، ص 170.
4- شرح دعاى سحر، ص 156.
5- شرح حدیث جنود عقل و جهل ، ص 270.
6- قدر، 5.
7- آداب الصلوة ، ص 162.
8- چهل حدیث ، ص 24.
9- سرالصلوة ، ص 60.
10- آداب الصلوة ، ص 14، (مقدمه كتاب ).
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 21:13 توسط ثنا
|