مراحل و منازل در سیر و سلوک(32): «رضا
مراحل و منازل در سیر و
سلوک(32): «رضا»
«رضا» به معنی خوشدلی است؛ و در اصطلاح،«رضا» عبارت است از رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر.
برخی را رأی بر آن است که مقام «رضا» بعد از مقام «توکل» است.
در کشاف است که «رضا» در اصطلاح اهل سلوک، تلذّذ به بلوی است. و گفته شده است: رضا، خروج از رضای نفس و برآوردن رضای حق است.
لاهیجی نیز گوید حقیقتِ «رضا» بیرون آمدن بنده است از رضای خود به دخول در رضای محبوب و راضی شدن آنچه خداوند اراده فرماید و او را بر تقدیرات الهی اعتراض نباشد و مقام «رضا» رفع اختیار و تساوی بلا و شدت و رخاء است.
ناصر خسرو نیز در این سیاق گوید:
دلا همواره تسلیم «رضا» باشد بهر حالی که باشی با خدا باش
خدا را دان خدا را خوان به هر حال مدان تو یاوران را به از او یار
چو حق بخشد کلاه سربلندی تو دل بر دیگری بهر چه بندی
خدا را باش اگر مرد خدایی مکن بیگانگی گر آشنایی
زتو جز بندگی کردن نباید از او خود جز خداوندی نباید
با این وصف گویدن که «صبر» نخستین مقام توکل و آن در هنگام مشاهده قضا بگونه بلا است و شکر بالاتر است از آن، چه آن شهود بلا به صورت نعمت است و «رضا» بالاتر از همه آنها است و بالاترین مقامِ توکل است و مقام مُحبّان از متوکلان به حق می باشد.
گویند سفیان ثوری در نزد رابعه (عدویه) گفت: «خدایا، از من خشنود و راضی باش. رابعه به او گفت آیا شرم نمی کنی از کسی رضایت می طلبی که از تو راضی نیست؟»
محیّ الدّین ابن عربی با نظری مشابه عارفان دیگر در معنای «رضا»، در باره رضایت خداوند از بنده اش، هنگامی که بنده، غیر او را رها می کند، می گوید: «هرگاه خدای کریم سرشت درونی مرا بداند من از دشمنی غیر او باکی ندارم، هرگاه خشم گیرد. پایگاهم از سوی حافظ من مشخص شده است. پس پروایی نیست که امروز نزدیک شود یا دور گردد. در شگفتم از عارفی که می گوید به حُبّ الهی آزمند است و لیکن به شناخت او احاطه ندارد. خدایش از او رو بگردانید و نسبت به ما بدگمان شده، پس کی در می یابیم تا غلطمان را اصلاح کنیم. هرگاه از راه مهربانی و حُبّ نهانی به جانب من آید، گفتار سخن چینان او را دگرگون کرده و به اشتباه می اندازد.»
به بیان ابن عربی فرد رسیده به مقام «رضا» از غیرخدا باکی ندارد و آشکار و نهان در راه خدا اخلاص می ورزد، و این گفتار از دعای نبی مُکّرم اسلام(ص) گرفته شده است در هنگامی که قوم بنی ثقیف او را اذیت کردند، و ایشان اظهار رضایت می کند و در این باره در درگاه باریتعالی عرضه می دارد: «ان لم یکن بک غضب علّی فلا ابالی، یعنی: بارالها، اگر تو در باره من خشمگین و ناراضی نیستی باکی ندارم . وی به تَقَّرُب خود در درگاه پروردگارش مطمئن است و از غضب و خشم مردم هراسی ندارد و از دوری و نزدیکی آنان به خود دگرگونی در وی رخ نمی دهد، بلکه وی همه آن ها را فانی می شمارد که هستی ندارند؛ زیرا هستی جز خدا وجودی نیست که از صفات مکان و جسم و قُرب و بُعد مُنَزَّه است.
ابن عربی اظهار شگفتی می کند که شخص چگونه حُبّ خالق و مخلوق را تواند جمع کرد!! در حالی که این دو با یدیگر جمع پذیر نیستند؛ و از بدگمانی است که شخص از مخلوق نیاز بخواهد. سرانجام به مخالفان بیم می دهد از آن که گفتار سخن چینان، آنان را از راه حق بلغزاند که پس از هدایت گُمراه شوند.
منابع:
-محیّ الدین ابن عربی، من شعره،ص. 264.
-نصوص من شهیدة العشق الالهی، ص. 109
-قوت القلوب ابوطالب مکّی، ج. 2، ص. 35 .
-کشّاف اصطلاحات الفنون تهانوی، ص. 598 .
-محیّ الدین ابن عربی، فتوحات مکیّه، ج. 2، ص. 203.
-فرهنگ تعریفات عرفانی سجادی، ص. 231.
«رضا» به معنی خوشدلی است؛ و در اصطلاح،«رضا» عبارت است از رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر.
برخی را رأی بر آن است که مقام «رضا» بعد از مقام «توکل» است.
در کشاف است که «رضا» در اصطلاح اهل سلوک، تلذّذ به بلوی است. و گفته شده است: رضا، خروج از رضای نفس و برآوردن رضای حق است.
لاهیجی نیز گوید حقیقتِ «رضا» بیرون آمدن بنده است از رضای خود به دخول در رضای محبوب و راضی شدن آنچه خداوند اراده فرماید و او را بر تقدیرات الهی اعتراض نباشد و مقام «رضا» رفع اختیار و تساوی بلا و شدت و رخاء است.
ناصر خسرو نیز در این سیاق گوید:
دلا همواره تسلیم «رضا» باشد بهر حالی که باشی با خدا باش
خدا را دان خدا را خوان به هر حال مدان تو یاوران را به از او یار
چو حق بخشد کلاه سربلندی تو دل بر دیگری بهر چه بندی
خدا را باش اگر مرد خدایی مکن بیگانگی گر آشنایی
زتو جز بندگی کردن نباید از او خود جز خداوندی نباید
با این وصف گویدن که «صبر» نخستین مقام توکل و آن در هنگام مشاهده قضا بگونه بلا است و شکر بالاتر است از آن، چه آن شهود بلا به صورت نعمت است و «رضا» بالاتر از همه آنها است و بالاترین مقامِ توکل است و مقام مُحبّان از متوکلان به حق می باشد.
گویند سفیان ثوری در نزد رابعه (عدویه) گفت: «خدایا، از من خشنود و راضی باش. رابعه به او گفت آیا شرم نمی کنی از کسی رضایت می طلبی که از تو راضی نیست؟»
محیّ الدّین ابن عربی با نظری مشابه عارفان دیگر در معنای «رضا»، در باره رضایت خداوند از بنده اش، هنگامی که بنده، غیر او را رها می کند، می گوید: «هرگاه خدای کریم سرشت درونی مرا بداند من از دشمنی غیر او باکی ندارم، هرگاه خشم گیرد. پایگاهم از سوی حافظ من مشخص شده است. پس پروایی نیست که امروز نزدیک شود یا دور گردد. در شگفتم از عارفی که می گوید به حُبّ الهی آزمند است و لیکن به شناخت او احاطه ندارد. خدایش از او رو بگردانید و نسبت به ما بدگمان شده، پس کی در می یابیم تا غلطمان را اصلاح کنیم. هرگاه از راه مهربانی و حُبّ نهانی به جانب من آید، گفتار سخن چینان او را دگرگون کرده و به اشتباه می اندازد.»
به بیان ابن عربی فرد رسیده به مقام «رضا» از غیرخدا باکی ندارد و آشکار و نهان در راه خدا اخلاص می ورزد، و این گفتار از دعای نبی مُکّرم اسلام(ص) گرفته شده است در هنگامی که قوم بنی ثقیف او را اذیت کردند، و ایشان اظهار رضایت می کند و در این باره در درگاه باریتعالی عرضه می دارد: «ان لم یکن بک غضب علّی فلا ابالی، یعنی: بارالها، اگر تو در باره من خشمگین و ناراضی نیستی باکی ندارم . وی به تَقَّرُب خود در درگاه پروردگارش مطمئن است و از غضب و خشم مردم هراسی ندارد و از دوری و نزدیکی آنان به خود دگرگونی در وی رخ نمی دهد، بلکه وی همه آن ها را فانی می شمارد که هستی ندارند؛ زیرا هستی جز خدا وجودی نیست که از صفات مکان و جسم و قُرب و بُعد مُنَزَّه است.
ابن عربی اظهار شگفتی می کند که شخص چگونه حُبّ خالق و مخلوق را تواند جمع کرد!! در حالی که این دو با یدیگر جمع پذیر نیستند؛ و از بدگمانی است که شخص از مخلوق نیاز بخواهد. سرانجام به مخالفان بیم می دهد از آن که گفتار سخن چینان، آنان را از راه حق بلغزاند که پس از هدایت گُمراه شوند.
منابع:
-محیّ الدین ابن عربی، من شعره،ص. 264.
-نصوص من شهیدة العشق الالهی، ص. 109
-قوت القلوب ابوطالب مکّی، ج. 2، ص. 35 .
-کشّاف اصطلاحات الفنون تهانوی، ص. 598 .
-محیّ الدین ابن عربی، فتوحات مکیّه، ج. 2، ص. 203.
-فرهنگ تعریفات عرفانی سجادی، ص. 231.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 2:45 توسط ثنا
|