توصیه به سالکین مبتدی (قسمت دوم )

سلوک در صورتی سلامت دارد که سه زمینه زیر را دارا باشد :نخست آن که خردمندی در آن باشد و اموری که توجیه عقلایی ندارد و بی اساس است به آن راه نیابد . سالک باید خردمند باشد و آن چه را که می گوید بر اساس پشتوانه منطقی و فلسفی بگوید و از عامیانه گری و عامیانه گویی پرهیز نماید
دو دیگر آن که روش عرفانی برگزیده وی با شریعت سالم و بی پیرایه  مخالفتی نداشته باشد و سه دیگر آن که کشف‌ها و شهودهای خود را با این دو میزان بسنجد و سلامت روش خود را همواره در نظر داشته باشد.

سالک همواره به اندازه مقصدی که در نظر دارد می‌تواند حرکت نماید. همانند کسی که می‌خواهد از جوی آبی بپرد و انرژی خود را به اندازه عرض آن متمرکز می‌نماید و بر اساس آن دورخیز برمی‌دارد و همتی متناسب با آن دارد. هر سالکی نیز به قدر هدفی که دارد گام بر می‌دارد و از توانمندی‌های خویش استفاده می‌کند. البته تعیین هدف و خواستن کار و عمل متناسب با آن در قدرت تشخیص استاد است؛ بنابراین کسانی که در عرفان دارای استاد نمی‌باشند هدف روشنی ندارند و بیش‌تر پرسه‌زن می‌گردند و روزی در کوچه پس کوچه‌های این عمل می‌گردند و روزی دیگر در کوچه پس کوچه‌های آن عمل. اینان چون کسی که از خانه بیرون می‌آید تا نان و آبی تهیه کند نمی‌باشند و چون مقصد ندارند سیر آنان بی‌هدف است و همانند فرد بیکاری هستند که از سر بی‌حوصلگی از خانه بیرون زده است و تنها پرسه می‌زند. البته اهل دنیا کم‌تر پرسه‌زن می‌گردند مگر این که بی‌کار باشند. کسی که می‌داند ساعت هشت باید در اداره باشد، اگر مهمان هم برای او برسد عذرخواهی می‌کند و راس ساعت در اداره حاضر می‌شود. هرچند گاه برخی از اهل علم درس آن روز را تعطیل می‌کنند و حرمت میهمان را بیش‌تر از وظیفه اصلی خویش که تحصیل دانش است می‌دانند. البته دقیق‌تر آن است که بگوییم در دنیا هرچه کار است پرسه‌ای است جز آن که کسی عاشق کار خویش باشد و آن را با عشق انجام دهد نه برای پول، وگرنه از کار می‌دزدد.

پرسه‌زنی در میان اهل ایمان و در مسایل ربوبی و معرفتی نیز ظهور بسیار دارد و آنان نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند و مسجد می‌روند و امروز این دعا و فردا آن دعا را می‌خوانند و گاه تمامی مفاتیح را از ابتدا تا انتها می‌خوانند بدون آن که هدف روشنی داشته باشند. پرسه‌زن کسی است که می‌خواهد همه چیز را اعم از جن‌گیری، موسیقی، علوم تجربی، انسانی و فنی و حرفه‌ای فرا بگیرد. هدف آنان از هر علمی نه ورود به مسایل پیچیده و آگاهی از ظرافت‌ها و دقت‌های شگرف آن است، بلکه کسب اطلاعات عمومی و صرف تماشای آن است. چنین کسی همانند کودکی لوس است که هرچه را می‌بیند بهانه آن را می‌گیرد و آن را می‌خواهد. او همه چیز را هم می‌خواهد و هم نمی‌خواهد، اگر به او بدهی زمین می‌اندازد و اگر ندهی جیغ می‌کشد! چرا که روح او ناآرام است و می‌خواهد خود را این‌چنین سرگرم کند؛ در حالی که اگر کسی می‌خواهد علمی را فرا بگیرد نخست باید یک علم را بیاموزد و آن را در خود نهادینه نماید و سپس به سراغ دانش بعدی رود.

پرسه‌زنی در مسایل ربوبی و معنوی هیچ نتیجه‌ای ندارد. فردی که امروز این دعا را می‌خواند و فردا دعای دیگر را و امروز این راه را می‌رود و فردا راهی دیگر را بدون این که توجه داشته باشد آیا این راه و این دعا با وی تناسب دارد یا نه، و برای وی مفید است یا خیر، تنها سرگرم است. دعا و ماثورات همانند داروست که باید توسط متخصص تجویز شود به‌ویژه اگر به قصد انشا خوانده شود که از آن در جای خود سخن خواهیم گفت. کسی که روزی چند کیسه دعا می‌خورد و مفاتیح را از ابتدا تا انتها می‌خواند بدیهی است که هم زود خسته می‌شود و از دعا زده می‌گردد و هم جوابی نمی‌گیرد و چه بسا به قساوت قلب هم مبتلا گردد. البته خواندن دعا به این شکل اگر به قصد اخبار باشد بدون ثواب نیست و در ثواب همین مقدار بس که فرد به دعا خواندن اشتغال دارد و از آن حظ و بهره می‌برد و این گونه از کارهای دنیا فارغ شده است اما این کار به گونه‌ای نیست که برای فرد میدانی را باز کند و یا او را سلوک دهد، بلکه بسیاری از آن خالی از هر گونه معنویتی است و چیزی جز خودخواهی در آن وجود ندارد که ما بحث از آن را در دو اصل «ترک خودخواهی» و «ترک طمع» آوردیم.

سالک باید هر طمعی را از خود باز دارد و نفی هر گونه طمع به نفی داشتن هر گونه هدف می‌انجامد. هم‌چنین نداشتن طمع سبب می‌شود انسان قاعده، اصل و قانونی برای خود نشناسد و اصول سلوک معنوی را برای خود اصل نپندارد اما در عین حال، سالک کسی است که همین اصول و قواعد را پاس می‌دارد اما به آن اصالت نمی‌دهد و هدف‌های وی جلوه‌ای و چهره‌ای است و خاصیت آیینگی و آلی دارد و چنین نیست که سالک روی خود بایستد.