عرفان ،انسان ،عبودیت و بندگی از منظر قران (قسمت اخر)

 «عبادت» انسان سالک در ابتدا، وسط و انتهای سلوک، معانی و مدارج خاصی دارد که طبق شاکله و شخصیت وجودی او تعیین می گردد؛ زیرا هر چه معرفت به «معبود» بیشتر و از ژرفای خاصی بهره مند باشد، عبادت شیرین تر و لذّت بخش تر خواهد بود. «عابد» ابتدا در امر عبادت، باید «صبور» باشد و مشکلات بندگی را تحمل کند. به همین دلیل، در روآیت آمده است: «فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْایمَانِ کالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ»20. قرآن کریم نیز نماز را امر بزرگ و سنگین یاد می کند، مگر برای کسانی که از ویژگی «خشوع» برخوردارند: «وَإِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ»21. امّا در «اواسط» امر، عبادت هموارتر و لذیذ خواهد شد تا به مراحل انتهایی برسد که درجة معرفتِ عابد به درجة شهودی می رسد و می فرماید: «جعلت قرّة عینی فی الصلاة»22. از این رو هنگام نماز به مؤذن مخصوص خود بلال حبشی می فرمود: «أرِحْنا یا بلال»23. پس «عبادت» براساس:

الف) معرفت عامیانه،

ب) معرفت عالمانه،

ج) معرفت عارفانه، شکل می گیرد.

«عبادت» بدین لحاظ که وسیلة رسیدن به بهشت و رهیدن از جهنّم قرار گیرد یا از رهگذر عشق و شیدایی با معبودِ محبوب، درجات و مراتبی خواهد داشت. به تعبیر علامه جوادی آملی: «عبادت سه رکن دارد: معبود، عابد و عمل عبادی، و رکن اصیل از این ارکان سه گانه، معبود است. عابد اگر هم خود را دید و هم عبادت و هم معبود را، گرفتار تثلیث است و از توحید ناب که مقام فنای محض است، بهره ای نبرده و اگر عبادت و معبود را دید و خود را ندید، گرفتار ثنویت و دوگرایی است و به مرحلة فنا نایل نیامده است، ولی اگر خود و عبادت خود را ندید و تنها معبود را مشاهده کرد، فانی و موحّد ناب است»24.

سیر و سلوک باید عبادتْ محور باشد و با انگیزة «برای خدا» (لله، لِوَجْهِ اللهِ، لابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللهِ) صورت پذیرد و انسان از مدار عبادت به «عبد بودن» و سپس «عبودیت» برسد و «توحید عبادی» را درک و تجربه کند که: «ذلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ کلِّ شَی ءٍ فَاعْبُدوهُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَی ءٍ وَکیلٌ»25. به عبارت دیگر، از توحید خالقی، توحید ربوبی و توحید الوهی به «توحید عبودی» راه یابد و «عبودیت محض» و تسلیم صِرف خدا و منقاد تامّ و کامل الهی شدن، او را به عالی ترین درجات کمال نوعی وجودی اش می رساند26 که ادب عبودیت، ادب عنداللّهی و ادب مع اللّهی اقتضا می کند که انسان با آزادگی جامع و کامل و حرّیت تام و تمام جز در برابر معبود راستین سَرِ تسلیم و بندگی فرود نیاورد که چنین عبودیت و بندگی ای فواید زیر را دربردارد:

الف) انسان «عبد»، انسان آزاده و به حرّیت رسیده است.

ب) انسان «عبد»، اهل عزّت نفس و کرامت خواهد بود.

ج) انسان «عبد»، در امنیت روحی و آرامش همه جانبه قرار خواهد داشت.

د) انسان «عبد»، عدالت خواه و عدالت گستر و ظلم گریز و ظلم ستیز است.

ه‍ ) انسان «عبد»، اهل ولآیت در درون و برون است که «العبودیةُ جوهرةٌ کنهها الربوبیة»27.

و) انسان «عبد»، اهل «یقین» و سپس «ثبات و قرار» است: «وَاعْبُد رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ»28.

ز) انسان «عبد»، هدف حیات را یافته و «زندگی معنادار» را درک و تجربه کرده است. پس «عبودیت» به زندگی انسان سالکِ عابِد، «معنای حقیقی» می بخشد و حیات دنیوی را برای او شیرین می سازد و چنین انسانی از معنویت ویژه ای بهره مند است، زیرا انسان با عبودیت از عالم کثرت و جسمانیت به عالم وحدت و روحانیت انتقال می یابد و معرفةالله و اُنس با خدا برای او حاصل می گردد29.

ح) انسان «عبد» به روح عبادت که «یاد خدا» است، می رسد و تجربه حضور در محضر الهی را حسّ می کند و با آن روح حیات بخش و جان فزا زندگی می کند30.