زلف در عرفان
زلف محبوب عالم كه از تجلى جلالىت است، چنان با پيچ و خمش ممكنات را اسير و محبوس كند كه همه مجانين واله و در زنجير شوند و به فراق مبتلا گردند. تكثر اسماء و صفات و تخالف آنان در ظهورات چنان غالب است كه اگر كسى درباره قد و قامت محبوب عالم به گفتار آيد، زلف آنها را مخفى گرداند. پس زلف راه را بر طالبان در پيچ و خم اندازد و دشوار نمايد، از اين جهت دلها واله و در زنجير، و خلاصى ندارند، و مشتاقان از او در جوش و خروش هستند و دست و پا مى زنند و كسى از اين حلقه سالم بيرون نيايد.
همه دلها از او گشته مسلسل
همه جانها از او بوده مقلقل
اگر ظهور زلف او كم مى شد، از تكثر و شب كاسته، و بر وحدت و نور روز افزوده مى شد. بله زلف او آرام نيست و در كار است؛ روز را به شب و باز شب را به روز در آورد و نامحدود، تكثر و تحول هر آن، در ممكنات به جا مى گذارد كه هر كس به دقت به اين شوخى ها و جذبه ها و تجليات بنگرد به تعجب وا مى ماند.
ز روى و زلف خود صد روز و شب كرد
بسى بازيچه هاى بوالعجب كرد
گلستان کشمیری