آفات راه عرفان (قسمت چهارم _آخر)
چهارم :
از مشكلات راه عرفان فهم اشتباه از مصاديق سلوك است ، به اين معنا كه عارف همه چيز را در ورد و ذكر و خلوت خلاصه ببيند و ديگر مسوليتهاي الهي كه ناظر به اجتماع و ديگران است را ناديده ببيند .
امام خميني اين ضابطه را در نامه اي به فرزندش (حاج احمد اقا) اين گونه تبيين مي كند: پسرم ! نه گوشه گيري صوفيانه دليل پيوستن به حق است ، و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت ، شاهد گسستن از حق . ميزان در اعمال انگيزه هاي آن هاست. . چه بسا عابد و زاهدي كه گرفتار دام ابليس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است ، چون خود بيني و خود خواهي و غرور و عجب و بزرگ بيني و تحقير خلق الله و شرك خفي و امثال آنها، او را از حق دور و به ش
رك مي كشاند و چه بسا متصدي امور حكومت كه با انگيزه الهي به معدن قرب حق نائل مي شود... پس ميزان عرفان و حرمان ، انگيزه است . هر قدر انگيزه ها به نور فطرت نزديكتر باشند و از حجب ، حتي حجب نور وارسته تر، به مبداء نور وابسته ترند، تا آنجا كه سخن از وابستگي نيز كفر است. . پسرم ! از زير بار مسؤ وليت انساني كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالي مكن ، كه تاخت و تاز شيطان در اين ميدان ، كمتر از ميدان تاخت و تاز در بين مسئولين و دست اندركاران نيست ، و دست و پا براي بدست آوردن مقام ، هر چه باشد، چه مقام معنوي و چه مادي مزن ، به عذر آن كه مي خواهم به معارف الهي نزديك شوم ، يا خدمت به عبادالله نمايم ، كه توجه به آن از شيطان است ، چه رسد كه كوشش براي ان.(نامه هاي عرفاني امام....)