باگوان شرى راجنیش اوشو
اوشو و جنبش هاى نو پدید عرفانى
تعالیم عرفانى اوشو مصداقى از عرفان هاى منهاى شریعت است. از آن جهت که عرفان اوشو هم عصر عرفان هاى سکولار غربى است.
و شباهت هایى بین موازین عرفانى اوشو و مولفه هاى عرفان سکولار وجود دارد. مسلک اوشو را به جهت نیل به اهداف عرفان سکولار مى توان زیر مجموعه این پدیده دانست .
مشرب اوشو به عنوان یک عرفان شرقى سرشار از ترغیب به سوى جدى نبودن، شاد بودن، عاشق شدن، خندیدن، آزاد شدن، رقصیدن و آواز خواندن است.
در گوشه گوشه عرفان اوشو انسان تشویق به زندگى مادى شده و لذت بردن از لذایذ زندگى مادى و به دست آوردن آرامش و دورى از ناملا یمى ها و رجوع به هرآنچه انسان را در این دنیا با تمام تعلقاتش خوشحال مى نماید.
کل کائنات یک شوخى است. خنده عبادت است. اگر بتوانى بخندى چگونه عبادت کردن را آموخته اى. جدى نباش.
آدم جدى هرگز نمى تواند مذهبى باشد. آدمى که بتواند بى چون و چرا بخندد، آدمى که همه مسخرگى و همه بازى زندگى را مى بیند در میان آن خنده به اشراق مى رسد1 .
عبادت تفریح است. بنابراین چنانچه به معبدى رفتى و خیلى جدى شدى معبد را عوضى گرفتى. براى خندیدن به معبد برو براى شادمانى و لذت به معبد برو براى جشن و سرور به معبد برو.
سرمست باش، با نشاط باش در حال جشن و پایکوبى، در حال آواز خوانى و در حال رقص. بگذار کائنات از طریق تو مجال بازیگوشى بیابند.
بگذار بازیگوشى تنها عبادت تو باشد بگذار نشاط و شادمانى تنها نیایش تو باشد و ... خوش باش، لذایذ را دریاب. خداوند شى نیست موضع است. موضع جشن و سرور. غصه را دور بریز !
او به تو خیلى نزدیک است. به پایکوبى برخیز. این چهره ماتم زده را کنار بگذار. این توهین به مقدسات است چه او بسیار نزدیک است ...
با جسم خود به مخالفت برنخیز، آن خانه توست.
برضد آگاهى ات نباش زیرا بدون آگاهى شاید خانه ات بسیار آراسته باشد اما صاحب خانه اى نخواهد داشت، تهى خواهد بود. آنها در کنار هم زیبایى و زندگى برتر و کامل ترى مى آفرینند 2.
خنده از فصول انسان است. انسانى که شاد و مسرور نیست بیمار است. همه آزادى و خنده را دوست دارند.
انسان از موسیقى و تفریح لذت مى برد.
لذت و آرامش گمشده دنیاى متجدد است. نوع انسان مدرن خواهان رسیدن به شادى و آرامش براى پیشبرد اهداف و پیروزى بر مشکلات است اما در عرفان اوشو اهمیت به این مسائل کمى بیشتر و به صورت افراطى مطرح مى شود
و به جایى مى رسد که همه چیز به باد سخره و پوچى گرفته مى شود. زیرا انسانى که هدف متعالى اش در این دنیا شادى و لذت بردن است همیشه شوخى کند نمى رقصد و آواز نمى خواند و نمى خندد.
اوشو مى گوید : خداوند همیشه در حال شوخى است. به زندگى خودت نگاه کن خنده آور است ! به زندگى دیگران نگاه کن همه اش شوخى خواهى یافت. شوخى، شوخى، شوخى. جدیت بیمارى است. جدیت را با معنویت هیچ سروکارى نیست. معنویت خنده، نشاط و تفریح است3
در حالى که معنویت مثبت بر خاسته از نظرات و تأییدات عقل است. انسان عاقل به دنبال معنویت است و بواسطه جدیت به معنویت مى رسد. شخصى که همواره در حال شوخى و خنده باشد نه تنها زندگى دیگران را شوخى و پوچى مى پندارد
بلکه خداوند را شوخ مى داند اگر جدیت را در مقابل شوخ طبعى قرار دهیم این دو از خصوصیات انسانى است و انسان کامل در مقابل هر پدیده یکى را به تناسب اتخاذ مى کند. این دو از واقعیات انسانى است و عرفان صحیح هیچ واقعیتى را انکار نمى کند .
یکى از مولفه هاى عرفان سکولار توجه تمام و کمال انسان به سوى لذایذ دنیاى مادى و گرایش شخص به دنیا از دریچه بى توجهى به واقعیات اجتماعى است.
در این عرفان ها انسان تمام توجه اش را به زندگى بدون دغدغه اجتماعى معطوف کند. زندگى عارى از جامعه و مسائل سیاسى. هدف صرفاً لذت بردن از زندگى شخصى است. فرد ملاک است، لذت فرد، احساس خوشى فرد و ...
پی نوشت:
1) اوشو، الماس اشو. ترجمه مرجان فرجى. ص 105.
2) همان. ص 130
3) همان. ص 266
+ نوشته شده در پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 19:10 توسط ثنا
|