به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟»

پاسخ داد:«ازحماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»

گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» جواب داد:

«نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز

وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»

پاسخ داد:

«هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد. "