افطار
خوش بُود دعوت آن یار به افطار امشب
سفره اش روز کند شام شب تار امشب
گرچه افطار کنم با رطب امشب برِ او
می روم بر نمک خنده خریدار امشب
با طرب بشکنم این روزه به تکبیر اذان
گر بیاید بر من شاهد خمار امشب
با حضورش نبرم دست به شهد و به طعام
گو خدایا نشود دوست دل آزار امشب
من به حلوا نزنم دست سر سفره ی او
گر بگوید دل من یار به دست آر امشب
نمک از خنده ی او ریزد و کام همه شور
شادی از چهره ی من ، باد پدیدار امشب
سفره و مائده و نعمت پر رنگ و جلا
رفتن و آمدن و صحبت بسیار امشب
با دعایش شود این روزه قبول از من زار
من ببینم به حضورش شب اسرار امشب
اذن وارد شدن اندر حرم خلوت او
کارت دعوت بدهد بهر همه کار امشب
او دعا می کند و من نگران بر لب او
از لبش معجزه ها گشته پدیدار امشب
چه کنم صحبت اگر یار سوالی بکند
سخن از من نسزد در بر دلدار امشب
بر سر سفره ی او گرچه روم با دل زار
نگه اش چاره کند این دل بیمار امشب
هر مسلمان سر افطاری او عید کند
با خدا می شود آنجا همه کفار امشب
گل رویش چو سمن بشکفد و غنچه کند
میروم بار خدایا به چه گلزار امشب
دائما روزه بدارم به جز ایام حرام
دعوتش گر بکند یار به تکرار امشب
خبر دعوت او بس بود ار وعده دهد
چه نیاز است دگر سایر اخبار امشب
تا رسد وقت و رسم زود سر سفره ی او
ای خدا خود تو مرا باش نگهدار امشب