دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله علامه جعفرى (قدس سره )
دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله علامه جعفرى (قدس سره )
سير و سلوك داراى چند مانع است :
1- سالك در هيچ لحظه اى از لحظات حركت خود نبايد احساس وصول يا امتياز برترى كند، اگر چنين آفتى گريبان (( سالك )) را بگيرد، نه تنها از حركت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلكه نفس كمال جوى او به قهقرا خواهد رفت .
2- اشتقالات و علايق دنيوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جويى ، شهرت طلبى و محبوبيت خواهى ميان مردم ، از امور تباه كننده (( سير و سلوك اند. ))
البته اگر ثروت در مقام وسيله اى جهت تنظيم حيات خود و ديگران باشد، نه تنها مانع راه كمال نخواهد بود، بلكه به خاطر مشقت هايى كه سالك در اين مسير تحمل مى كند عبادت تلقى خواهد شد.
3- اشباع خودخواهى ؛ به هر شكل و با هر وسيله ، مانع نيرومندى براى سير و سلوك است ، ادعاى تزكيه نيز سد راه كمال است ، برخى ادعاى تزكيه را به عنوان بيان واقعيت ، ناشى از خودخواهى نمى دانند، اما عرفاى بزرگ اين مطلب را نمى پذيرند، زيرا همه عظمت ها و امتيازات سالك ، از الطاف الهى است و استناد آنها به خود، نوعى شرك محسوب مى شود.
4- شكوفايى ها و روشنايى هاى خيره كننده كه در حالات عرفانى براى سالك حاصل مى شود از ديگر موانع سير و سلوك است ، برخى از اهل سلوك با بروز اين حالات لذت بار، خود را گم مى كنند و اين حالات را آخرين منزلگاه كمال تلقى مى كنند، در حالى كه اين حالات فقط براى تشويق و تحريك سالك جهت ادامه راه است .
5- به فعليت رسيدن قدرت هاى شگفت انگيز، نظير اطلاع از دلها، امور مخفى اخبار گذشته و آينده ، تصرف در امور مادى و نفوس ، گاه سلوك را از كمال باز مى دارد سالك بايد بداند كه هدف وى وصول به حق است نه تحقق كرامات ، وصول به لقاى الهى ، برتر و عظمت تر از كشف كرامات است .
6- حالت آرامش و آزادى مطلق و با اشراف برنامه عالم هستى از عظمت هاى شگفت انگيز روح است كه اگر سالك آن را از خود بداند، ممكن است از عظمت روح غفلت كرده ، ادعاى اناالحق كند.
7- احساس شكوفايى و ابتهاج روح نشانه ورود به جاذبه الهى و تجلى صفات حق تعالى بودن سالك است . سالك بايد مراقب باشد كه اين احساس سد راه كمال او نشود.
برگرفته از كتاب گنجينه عرفان
1- يكى از شاگردان برجسته بانو اصفهانى مى فرمايد: يك قضيه اى را من براى (عارفه و مجتهده نامى ) حاجيه خانم (معروف به بانو اصفهانى ) نقل كردم كه در يك مجلس روضه اى در كربلا اتفاق افتاده بود، آقاى فاطمى كه مردى اهل بينش و اهل باطن بود مى گفتند كه من ديدم نور قرمزى در مجلس آمد و احتمال مى دادم نور امام حسين (عليه السلام ) است اين نور كه رفت ، نور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمد، ايشان مى گفت نور اميرالمؤ منين را من مى شناختم ، ديدم نور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) است ، مثل اين بود كه خورشيد به اتاق آمده است . همانجا حاجتى خواستم و حاجتم بر آورده شد من اين را خدمت حاجيه خانم عرضه داشتم ، ايشان فرمودند، ديدن نور، مال اوايل سير و سلوك است اوايل سلوك من بود كه در اين مجالس نور حضرت زهرا (س ) كه مى آمد مى ديدم و مى شناختم و نور حضرت عزرائيل را كه گاهى براى قبض جان كسى به محله ما مى آمد مى ديدم .
مجموعه مقالات و سخنرانى هاى كنگره بانو اصفهانى
2- جناب حجه الاسلام و المسلمين سيد شهاب الدين صفوى حفظه الله به نقل از آقاى بيات و جناب دكتر على انصارى فرزند آيت الله انصارى نقل مى كردند كه در خدمت آيت الله انصارى نشسته بوديم كه يك سيد مازندرانى كه يكى از اقطاب سلسله دراويش بود با دفترى بزرگ خدمت آقا رسيدند، اين سيد داراى محاسن سفيد بلند و چهره بسيار نورانى بودند و اين نورانيت در اثر ترك خوردن حيوانى بود حتى در منزل آقا درخواست كردند كه در غذاى ايشان از روغن حيوانى استفاده نكنند، بعد از آن سيد به آقا عرض كرد من زحمت زيادى كشيده ام تا طى الارض را به دست آورده ام و تا الان به هيچ كس تعليم نداده ام ولى امروز خدمت شما رسيده ام تا اين كمال را به شما ياد بدهم ، آيت الله انصارى فرمودند من نيازى به طى الارض ندارم ! سيد اصرار مى كردند و مرحوم انصارى استنكاف ، بعد سيد فرمود پس اجازه بدهيد علم كيميا را به شما تعليم بدهم و من طريقه طى الارض و علم كيميا را در اين دفتر نوشته ام ، آقا فرمود ما بهترش را داريم كه ما را از ديگر چيزها بى نياز كرده است و بعد آقا افزود برنامه دين و انجام عبادات براى آدم كردن و رسيدن به مقام توحيد است نه براى به دست آوردن اين امور.
در كوى بى نشانه ها، ص 44. چاپ اول