من و دل کندن از دلبر!محاله...
بار الها!زمین تنگ است و آسمان دلتنگ
"وَالْعَصْرِ ، إِنَّ الإنسَانَ لَفِي خُسْرٍ "
بارالها ،چون بر خود نظر می افکنم میبینم چه بسیار که به خود ستم کرده ام
پس وای بر من اگر تو مرا در پناه غفران خویش نگیری
مهربانا،بارش لطف تو بر من در تمام لحظات زندگیم فرو نشست
خدای مهربان من ؛هر گز گمان نمی برم که تو خواهشم را روا نکنی
ای مهربان من ،تو را سپاس و همواره سپاس ،سپاسی جاویدان و پایان نیافتنی
سپاسی که فزونی پذیرد و فنا نپذیرد
سپاس آنگونه که تو دوست می داری و می پسندی
خدایا اگر به جرمم گیری ،به عفوت دست آویزم
و اگر به گناهم نگری ،به غفرانت چنگ زنم
و اگر مرا به آتش دوزخت در افکنی ،همه اهل دوزخ را خواهم گفت که چه قدر دوستت میداشتم
رحیما،اگر در اطاعت از تو عملم ناچیز است در امیدواری به تو آرزویم بسیار است
لطیفا،چگونه با دست تهی در درگاهت باز گردم که حسن ظنم چنین می نمود که سرشار از رحمت تو باز خواهم گشت
خدایا!عمرم را با غفلتی دردناک فنا کردم.وجوانیم را در مستی دوری از تو به هدر دادم
عزیزا،آن روز که به کرمت مغرور بودم از خواب غفلت بیدار نشدم و در جاده خشم و غضب تو قدم نهادم
مهربانا!این منم بنده تو و فرزند بنده ی توکه در برابرتو به دامان کرمت چنگ زده است
خدای من !این منم که پشیمان بر در گاهت سر نهاد ه ام
و عذر خواه همه زشتی ها و گناهانی هستم که از سر بی پروایی و بی شرمی در برابر نگاه تو به آنها دست آلودم
و اینک دست تمنا به سویت دراز کرده ام تا از عفو لبریز م کنی،
از عفوی که سر چشمه ی آن مهربانی و کرم توست