فکه منطقه ای نزدیکی شهر شوش ٬ منطقه ای وسیع که از ابتدای آن که منطقه رقابیه و منطقه عملیات فتح المبین شروع و تا عمق خاک عراق ادامه دارد ، منطقه عمومی فکه از مناطقی بس سخت و دشوار در جنگ بوده ٬ منطقه ای با پوشش شنهای روان که عبور از آن به سختی باشد و راه رفتن در آن دشوار ، منطقه ای با تپه های کوچک و دارای دشت وسیع

منطقه عمومی فکه روایات و رشادتهای زیادی بخود دیده و جای جای آن عطر و بوی عجیبی به مشام میرسد ، در باب کربلا مطلبی را بیاد دارم که فرمودند : نسیمی که از طرف کربلا به صورت بوزد اشک را بی اختیار جاری کند و این سرالاسرار در فکه هنگام نزدیک شدن به قتلگاه شهدا مشهود است

فکه زیباترین عطر و زیباترین شیدایی را دارد و اگر بگویم که همه جا کربلاست و فکه قتلگاه سخن گزاف نگفته ام ، یادم هست اولین باری که قصد حضور در فکه را داشتم قرآن گشودم و تفال گرفتم که اینگونه آمد : فخلع نعليک انّک بالواد المقدس طوي

فکه وجودم را ربوده و دل محضر شهدا را در آن بیافته ، کسی می گفت که شبی در فکه بودم و از شدت فراق اشک میریختم و راه میرفتم و نام شهیدی را صدا میزدم و در کنارم حضور می یافت و ساعت ها کنار هم راه میرفتیم و برایش شکوه میکردم و اشک میریختم

فکه وسعتی به همه وسعت آسمان دارد و زمینی به وسعت همه عشق ، محفل دلدار است و محل انس با یار ، چه بگویم که جان تشنه دیدار است و این لقاء را در آن بیابد

فکه نور علی نور است و زمزم نور است و زمزم عشق و گویی هنوز هم در فراق شهدا بی تاب است و برای همین در دل خود شهدایی را گمنام به یادگار دارد و رها نمی کند و تو اگر رسیدی به آن سرزمین بر خاکش بوسه زن که بی شک بوسه بر عشق است و اگر تو را حاجتی است که نیافته ای در آن خواهی یافت

فکه ، محفل راز است و محل راز ، فکه سبب الاتصال است بین ارض و سما و اگر تو در پی آسمان هستی پا بر این سرزمین بگذار که آسمان عشق است و همه اش آسمان و اگر چشم دل بینا باشد ٬ زمینی در آن نخواهی دید

سلام و درود خدا بر سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی و بر رفقای شهیدم مجید و حاج علی که در منطقه فکه به فیض شهادت نائل گشتند

چه بگویم که کلمات وجودم را می سوزاند و تو ای دوست که گفتی از سرزمین عشق بگویم و از سفر منطقه ندانستی در حقم چه جفا کردی

... اشک